آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1030 روز

    به نام خالق بی همتا

    سلامی با تمام عشق به تمام عزیزانم

    خدایا شکرت بابت امروز و 38امین روز سفر اعجاب انگیز ،سفری که واقعا ذهنم را از نو برنامه ریزی کرد و آماده دریافت الهامات ،استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم از خداوند مهربانم برایتان خوشبختی و سعادت و آرامش روزافزون خواستارم با تمام قلبم ،که قلب مارا با کلام الله از تمام ناخالصی ها زدودید

    میخواستم کامنتارو بخونم و لذت میبرم از این کار بی نهایت سه تا کامنت خوندم و حسم بهم گف برو‌کامنت امروزو بنویس ،خندیدم و گفتم چشم فقط بگو که بنویسم و الان قلبمو باز میزارم برای دریافت کلام نابش تا در من جاری شود و وجودم را پر کند از آگاهی هایی که به قول خانوم شایسته عزیز به یادآوریش نیاز دارم

    آه خدای من همین جمله را دیدم که حسم بیقرار گفت بنویس

    »همان اطمینان که لابه لای تمام نگرانی هایت تو را به هیجان می آورد خداست «چشمانم پرشده ،دوباره و دوباره این جمله را بخوان !!!!صبر کن و بخوان دوباره و دوباره به یاد بیار موقع هایی که در سکوتی و نجوای ذهنت سرک می‌کشد به قصد سلب آرامش تو اما تو آرامی و در همین حین گفتگویی درونت آغاز میشود و کمی بعد لبخندی برگوشه ی لبت مینشیند ،میگوید آرام باش چیزی خراب نیست که بخوای درست کنی ،ارام باش اوضاع هیچوقت از کنترل خارج نمی‌شود ،ارام باش و در لحظه سیر کن ،چون من در لحظه حضور دارم ،ارام باش و بیندیش ببین به غیر از لحظه اکنون مگر چیزی وجود دارد؟؟؟ اگر میتوانی به من ثابت کن که گذشته و آینده یی وجود دارد؟؟؟میتوانی ثابت کنی؟؟؟؟به هیچ عنوان اینها همه بازی ذهن است ،به یاد داشته باش تو لایتناهی هستی ،به یاد داشته باش ذهن ابزاریه برای خلق و تجربه خودت و نه هیچ چیز دیگر،در لحظه ی مقدس حال غوطه ور شوکه تو متعلق به لحظه ی حالی استرس برای تو نیست ،دلهره و نگرانی و تشویش و هیاهو و عجله برای تو نیست،اینها بازی ذهن است و نجوای شیطان ذهن، همیشه همه چی هست و هیچوقت دیر نیست ،بنده ی نازنینم تو ذهن نیستی ،بنده ی نازنیم تو جسم نیستی ،تو هر چیزی که فانی باشد نیستی ،تک تک سلولهایت در هر لحظه می میرند وسلولهای جدید جایگزین آنها میشود ،جسم تو در هر لحظه می میرد و حیات می یابد ، تو ذهن نیستی ،خودت را با افکاری که درسرت هست و نجوای ناامیدی سرمی‌دهد یکی ندان، تو ناظر برافکارت هستی نه افکارت ،تو ارباب ذهنت هستی وتو بهش دستور میدی، باگوش دادن و عمل کردن به الهاماتی که هر لحظه در قلبت جاریست ،تو خوده ابدیتی ،خوده کیهانی و تمام آگاهی های این کیهان با این عظمت در تو خلاصه شده چون تو پاره ای از وجود منی ، منی که ازازل بوده ام و تا به ابد هستم ،منی که تورا با میل خودت روانه این سفر شگفت انگیز کردم ، تو به من قول دادی که با تمام وجودت میخوای لذت ببری ،تو باذوق و شوق بهم میگفتی که میخواهم خالق بودنمو تجربه کنم و من مدت ها پای حرف هایت باعشق می‌نشستم ،تو خودت بهم گفتی که میخوای پا به این کره ی خاکی بزاری و لذت رسیدن به خواسته هاتو تجربه کنی ،وقتی میخواستی وارد جسم زمینی ات شوی سرشار از عزت نفس و سرشار از شوروشوق و امید بودی و ایمان به من و توانایی هات ،در ایام طفولیت مدام ذهنت را وادار میکردی تا به جسمت فرمان خواب دهد تا آزاد شوی و سرشار از شوق و هیجان منتظر بزرگ شدنت بودی ، در اون زمان که ذهنی نداشتی و همانند لوح پاکی بودی ،مدام با من درحال گفتگو بودی حتی وقتی یک سالت زمینی ات نشده بود فقط به اطراف نگاه میکردی بدون قضاوتی و لبخندمیزدی و در اون ایام همواره در گفتگویی لذت بخش بامن بودی ،من تورا رشد دادم و تنومند ساختم ، همه ی اینها را یادت رفته؟؟؟؟؟ چه بر سرت آمده بنده ی نازنینم ؟؟؟من که همواره به تو عشق میورزم ،تو پاره ای از منی، تو اشرف مخلوقات منی، تو همانی که فرشتگان آسمان و زمین را فرمان به سجده به تو دادم ،و بعد از خلق تو به خودم تبریک گفتم ،مبادا پریشان باشی و اجازه دهی نجواهای ذهنت ابدیت و اصل تورا از یادت ببرند ،تو خوده نوری ،خوده آگاهی خوده من ،و فرشتگان آسمان و زمین نظاره گر تو هستند و مات و مبهوت از مقام تو نزد من ،و من هرلحظه منتظر توام تا هدایت بطلبی تا به یادآوری این حرفها و تعهداتی که به من دادی قبل از اینکه وارد جسمت و این دنیای فیزیکی شوی ، من هر لحظه منتظر رشد توام من هرلحظه منتظرم که از من نعمت های بیشمار بخواهی و خلق کنی تا فرشتگان را دورم جمع کنم و بگم این بنده ی منه ،به یاد بیار و بخواه تا به تو بدم تمام ملک هستی را هرچیزی را که زندگیتو زیباتر می‌کنه در این دنیا ، بیشتر و بیشتر سکوت کن و از این گفتگوهایی که داریم قدرت بگیر و به یاد داشته باش سکوت صدای خداوند توست ، هر موقع خواستی وارد این گفتگو شو ومن را همیشه حاضرو‌شنوا و بهترین مشفقت خواهی یافت ، هرزمان که نجواهای ذهنت سنگینی کرد به یاد بیار که تو ذهن نیستی ،به یاد بیار از رگ گردن به تو نزدیکم ،به یاد بیار من رهات نکردم و این گفتگوی شیرینمان مهر تاییدیست براین که باور کنی من هیچوقت رهایت نکردم ،این آرامشی که دراین گفتگو تجربه کردی گواه این است که به یادم بودی و به یادت هستم همواره ،هرموقع کمی خسته شدی و بی حوصله از زندگی به یاد بیار که تنها با یاده من دلت آرام میگیرد ،به یاد بیار که تو در سفری کوتاه هستی با تمام وجودت لذت ببر از لحظه به لحظه ی زندگیت و همواره عشق بورز و من در خانه ی ابدی تو مشتاق دیدارمان هستم تا از تجربه های لذت بخش زمینی برایم تعریف کنی در ضیافت بزرگی که در بهشت برپاست و جمع تمام صالحان و مخلصان درگاهم جمع است و یکی یکی از زبان خودتان شیرین بیان میکنید برایم و سپاس گزار هستید و نوش جانت بنده ی نازنیم گوارای وجودت شراب های بهشتی که اینها همه پاداش اعمالیست که از پیش فرستاده ای .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      فرزانه در مسیر آگاهی گفته:
      مدت عضویت: 1229 روز

      سلام به دوست و همراه همفرکانسی عزیز

      واقعا لذتبخش بود دل نوشته تون ازتون سپاسگزارم که این احساس فوق العاده رو به اشتراک گذاشتید

      موقع خوندن احساس میکردم خدا داره صحبت می‌کنه حس عجیب و بی نظیری بود تمام چیزهایی که لازم بود بشنوم با قلم و احساس زیبای شما شنیدم

      بارها خواندم و ازش لذت بردم

      براتون از الله یکتا سلامتی ارامش ثروت و هدایت بی پایان ارزو میکنم

      در پناه الله یکتا شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رضا زارعی گفته:
        مدت عضویت: 1030 روز

        سلام افسانه جان

        سپاس گزارم بابت کامنتی که برام گذاشتین و اون نکته ی آبی که عاشقشمو برام روشن کردی تا با ذوق بخونم کامنت شمارو ،سپاس گزارخداوندیم که منو هدایت کرد به این مسیر و پای تمام قول و قرارهاش هست و واقعا کیه استوارتر از الله مهربان به عهد خویش؟؟؟سپاس گزار خداوندیم که مرا در این مسیر سعادت و خوشبختی ثابت قدم و استوار می‌گرداند در هر لحظه تا زیبایی ها و شگفتی های بیشتر و به مراتب بزرگتر را تجربه کنم ،سپاس گزار خداوندیم که مرا با دوستان عزیزی مثل شما هم مسیر کرده و با تمام وجود داریم به هم دیگه انرژی میدیم و عشق می‌ورزیم و همدیگرو تحسین میکنیم در بهشت استاد عباس منش و خدای استادعباس منش .

        چه عکس زیبایی برای پروفایلتون انتخاب کردین

        چه چهره زیبا و جذاب و ساده ای تو عکسه ، دوست عزیزم من برای تک تک لحظاتت خدارو آرزو میکنم ، انشالله انرژی و حس خوبی که با کامنتتون بهم دادین ،هزاران برابرش به هر شکلی که دوست داری وارد زندگیت بشه ،سپاس گزارم بانوی مهربان .

        در پناه الله یکتا .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1228 روز

      سلام بر دوست عزیز و گرامی

      بسیار لذت بردم از دل نوشته ی زیباتون

      آگاهی ناب و ارزشمندی رو یادآوری کردین

      آرامش امید شور و هیجان در وجودم زنده ست

      امروز به لطف خدا تا این لحظه پر از اتفاقات زیبا بوده برام

      و خداوند با نوشته ی شما و این فایل فوق العاده و نوشته ی مریم عزیز با هام حرف زد که ادامه بده بنده ی خوبم

      همین مسیر زیبایی رو که توش هستی رو با امید و هیجان و لذت ادامه بده

      و با ذوق و شوق خلق کن هر تجربه ی زیبایی رو که میخوای

      من و کائنات هوشمند من منتظر تو هستن تا اتفاقات زیبا ی زیبا رو در زندگیت وارد کنند.

      بسیار سپاسگزارم دوست عزیزم

      خیلی زیبا نوشتین و زیبا بر دل نشست

      خیر و برکت و آرامش و لذت و عشق و آگاهی در لحظه لحظه ی زندگی مون جاری و ساری و فراوان

      الهئ آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رضا زارعی گفته:
        مدت عضویت: 1030 روز

        سلام نازنین جان

        چه موقع ای پاسختو دیدم و دوباره کامنت خودمو خوندم و دل سیر اشک ریختم و غرق لذت و عشق پاک شدم ،

        واقعیت ما همینه و خدا تعهد کرده که مراقب ما باشه و هدایتمون بر خودش واجب کرده ، به والله که غرق شورم و عشق خالص ، عشقی که مولانا را مجنون کرد ،عشقی که مولانا در فراق دوریش رنج میکشید ولی رنج نه به معنای رنجی که برای ماست ،رنجی که هزاران هزار برابر و غیر قابل وصف مملو از عشقی بود که در ذهن انسان نمی‌گنجد و به قول خودش باید با چشم دل دید و عقل و منطق را کنار گذاشت ، مولانایی که آنقدر غرق در عالم بالا بود که اکثریت شعراش رو راه می‌رفت و بهش الهام میشد و در اون حال که از خود بی خود بود می‌گفت و یه نفر می‌نوشت حرفایی که مولانا به زبان میآورد ،مولانایی که وقتی شعراشو میخونی با یک ناخود آگاه محض طرفی ، مولانایی که تمام دنیا می‌شناسنش و حتی در کشورهای غربی به نام رومی معروفه و هزاران برابر معروفتر از جهان سوم ، مولانایی که چندین ساله پیاپی اشعارش و معانی اشعارش رکورد فروش رو میزنه تو آمریکا

        و سلبریتی های معروف از شعرهای این شخص تتو دارن رو بدنشون ،مولانایی که هر کسی با هر زبان و قومیتی دنبال ماهیت خدا باشد شعرهای مولانا از هر جا جواب نگیرد آخر به شعر های مولانا می‌رسد و شناخت خدا به کنار بلکه با او همنشین میشود و از زبان الله میشنود ،خدایی که این عارف را مجنون ساخت .

        و چقدر غرق در عشق الهیم

        نازنین جان سپاس گزارم که باعث این وصال و این عشق ناب در وجودم شدی در این لحظه ،

        وقتی موسی رسیدبه طور سینا به خدا گفت خودتو به من نشون بده :ارنی!!! و خداوند جواب داد :لن ترانی (هرگز مرا نخواهی دید)

        سعدی : چو رسیدی به طور سینا ارنی نگو بگذر

        که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی

        حافظ:چورسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر

        تو صدای دوست بشنو نه جواب لن ترانی

        مولانا : ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد

        تو که با منی همیشه چه لنی چه لن ترانی .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    بنام یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و دوستان خوبم

    سی و هشتمین روز سفر

    استاد جان این سری فایلهای آرامش در پرتو آگاهی چققققدر آرامش داره .

    چقدر انسان رو آروم میکنه.

    چقدر ما همیشه عجله داریم،عجله برای رسیدن به عروسی، برای رفتن به مهمونی،برای تمیز کردن خونه،برای همه چیز عجله.

    به کجا چنین شتابان؟

    و برای هر عجله هم هیاهویی درون مون بوجود میاد.و این عجله هم ،نجوای ذهنه که فرصتها داره تموم میشه ،زودتر بجنب که چیزی رو از دست ندی ،غافل از اینکه با عجله ،لذت در لحظه زندگی کردن رو از دست میدی.

    استاد من چند روزه ذهنم به شدت مشغول یه ماجرایی شده ،که خیلی هم خوشایند نیست.

    خیلی با خودم کلنجار میرم،خیلی سعی میکنم صدای خود مقدسم رو تشخیص بدم ولی نمیتونم،اینقدر ذهنم دلیل و منطق میاره، که هیچ جوره صدای درونم رو تشخیص نمیدم ،اصلا انگار صداش در نمیاد ،چون هرچی هست صدای ذهنت.

    امروز اول صبح دوباره یه اتفاق در رابطه با همون موضوع برام پیش اومد .

    دوباره سر و صداهای ذهن ،دوباره قیل و قال،دوباره گیجی و سردر گمی .

    ولی اینبار به خودم تعهد دادم که تحت هیییییچ شرایطی این موضوع رو به کسی نمیگم تا اینکه بتونم خودم رو آروم کنم.چون روزهای قبل که در موردش با بقیه صحبت میکردم خیلی بیشتر درگیر موضوع میشدم.

    امروز به خودم گفتم من قبلا متعهد شدم که اتفاقات بد رو برای کسی تعریف نکنم پس این جریان فقط و فقط باید برای خودم باشه.

    استاد باورتون نمیشه من از صبح کلافه شدم اینقدر که به ذهنم گفتم من این موضوع رو برای کسی تعریف نمیکنم.

    هربار با یک شیوه ،با یک دلیل ،با یک منطق میخواست منو قانع کنه که برم و اون ماجرا رو برای دیگران تعریف کنم ولی من سعی کردم حسم رو خوب کنم و خیلی خوب خودمو کنترل کردم تا همین لحظه که دارم کامنت مینویسم.

    خوشحالم که اینبار قبل از اینکه ذهن خیلی سروصدا کنه ،صدای درونم رو شنیدم که گفت هرچی شد متعهد باش که کسی از موضوع مطلع نشه و من هم متعهد شدم و الان خوشحالم که تونستم خودمو کنترل کنم و به کسی چیزی نگم.

    راستش استاد من اگه همون آدم قبل بودم یک هفته تمام برای این ماجرا حرص میخوردم و اشک می ریختم و ناله میکردم و برای همه نقش یک قربانی رو در میآوردم ولی امروز ،،فقط یه نیم ساعت حالم بد بود ،

    توی طول روز خیلی ذهنم میرفت سراغش ولی دیگه حالم بد نبود بلکه خوشحال بودم که تونستم حرفمو بزنم ،تونستم با اعتماد به نفس عمل کنم،منی که قبلا برای حرف زدن معمولی به تته پته میفتادم امروز خیلی محکم از حق خودم دفاع کردم و بعدش واقعا به خودم افتخار کردم و گفتم هر اتفاقی هم بعد از این برام بیفته خیره ، چون من باور دارم تنها قدرت جهان ربه.

    امروز توی طول روز خیلی این سه تا فایل آرامش رو گوش دادم و خیلی باهاشون آروم شدم.

    ممنونم ازت استاد خوبم ،من افتخار میکنم به شاگردی شما .من امروز کلی اعتماد به نفسم بالاتر رفت ،خدارو شکر میکنم که امروز تونستم نجواهای ذهنم رو شکست بدم و حالم رو خوب کنم. خدایاشکرت

    عاشقتم استاد خوبم❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    الهه جلالی گفته:
    مدت عضویت: 3529 روز

    سلام استاد عزیز

    من معمولا تا چیزی برای خودم اثبات نشه بهش مهر تایید نمیزنم اما خدمت دوستان عزیزی که مثل من هستند عرض میکنم با دید مثبت به فرمایشات استاد عمل کنید.

    من از میگرن شدید رنج میبردم و هرماه حداقل 4-5 مسکن قوی مصرف میکردم که بعداز چند ساعت که دردم از بین میرفت یه جور افسردگی وسستی شدید داشتم.

    اما از زمان گوش دادن به حرفهای استاد حداقل هیچ مسکنی مصرف نکردم وتنها دردی بسیار ضعیف ان هم فقط 2بار به مدت شاید 5 دقیقه که مطمءنم آن هم برای همیشه از بین خواهد رفت.

    سپاسگزارم از استاد عزیز که مرا با خودم ودرونم وخدای مهربانم آشنا کرد .

    حتما با پیگیری بیشتر در ادامه به نتایج بسیار درخشانی خواهم رسید.برای همه دوستان نیز همین را از خداوندمهربان خواستارم.

    استاد عزیزم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سمیه گفته:
      مدت عضویت: 2031 روز

      سلامی گرم به تمام اعضای این خانواده ی زیبا

      دقیقا همینطوره.من مدت کوتاهیه عضو این خانواده هستم.من آسم دارم و الان مدتیه که به اندازه قبل نیاز به استفاده اسپری تنفسی ندارم.مطمئنم که این نتیجه از آگاهی های اینجاست.و همینطور نتایج کوچیک اما بسیار با ارزش دیگه ای که تو این مدت دیدم.به من که ثابت شده ،نه الان،بلکه از همون اولین روزی که اینجا عضو شدم یه آرامشی پایدار تو درونم بوجود اومده که شاید بعضی مواقع کمرنگ بشه که اون هم دلیلش اینه که هنوز به کنترل ذهنم تسلط کامل پیدا نکردم،اما سریعا به همون آرامش برمیگردم حتی در شرایط بسیار سخت.و این خودش به نظر من نعمت بزرگیه که قابل انکار هم نیست.

      همیشه شاد و سربلند و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    حقایق پنهانی هم هست که نمی دانی

    بر این باوری که طبیعی ست غمگین و پریشان باشی

    طبیعی ست که در رنج و نگرانی و روابط آزاردهنده به سر ببری

    عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی

    آری این شرح حال من است

    گمان می کردم برای به دست آوردن هر چیزی باید کلی رنج و سختی تحمل کنم

    در حالیکه می دیدم در کنارم هستند بسیار کسانی که به راحتی به دست می آوردند و خوشبخت بودند

    عادت کردم به سختی کشیدن و خیال می کردم خیلی صبور و مقاوم و گاهی به این صبرم می بالیدم

    چه خیال باطلی!!!!!!

    آری عادت کرده بودم به ترس و تردید

    زندگی نمی کردم

    مدام در احتیاط به سر می بردم که نکنه جایی در روابطم اشتباه کنم، در کارم باید جون بکنم تا عالی باشه، در درسم باید هلاک کنم خودمو تا برسم به فارغ التحصیلی.

    و عجب که فکر می کردم کارم درسته!!!

    و فقط آنجای کارم درست بود که با خود مقدس و ابدیم در تماس بودم، باهاش حرف می زدم و ازش کمک می خواستم و انگار همیشه دلم قرص می شد

    چون نشونه هایی می اومد که بالاخره همه چی درست میشه

    نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد

    که روز محنت و غم رو به کوتاهی آورد

    حالا می فهمم نشونه ها درست بود

    هدایت شدم به این راه روشن

    که از اولین ساعت ورودم به سایت تفاوت را درک کردم

    آگاهی را دریافت کردم

    اینجا خودشه، همون جایی که بهم وعده داده شده بود

    همون استاد بی نظیری که درخواست میکردم

    و هر چی جلوتر اومدم و بیشتر با سایت آشنا شدم و فایلها رو بیشتر گوش دادم دیدم اینجا بهشته و استادم بسیار فراتر از اون که درخواست کرده بودم

    خداااااا شکرت که چه خوب هدایت می کنی

    آره اینجا دیدم اشتباهاتم رو

    چون اینجا روابط عااااالی و عاشقانه رو دیدم

    اینجا زندگی در ثروت و فراوانی رو دیدم

    اینجا انجام معجزه آسای کارها رو دیدم

    اینجا آرامش درون و شادی رو دیدم

    اینجا ته ته معنویت درک کردم

    خدای من!!!

    چقدر من غافل بودم

    اما تو چه خوب بنده نوازی کردی

    و راه نشونم دادی

    بازم کمکم کن

    تا قانون درست درک کنم و بفهمم و ببینم و بشنوم و مهمتر از همه عمل کنم

    دیگه میخوام با عمل به قوانین ثابت و با طی کردن تکاملم و بودن در احساس خوب

    روابط عااااالی تجربه کنم

    در ثروت و فراوانی زندگی کنم

    سرشار از آرامش درونی باشم

    شاد و در لحظه زندگی کنم

    تمرکزم رو بذارم روی زیبایی ها تا زیبایی های بیشتری رو جذب کنم

    بجای دقت در کار بقیه و تغییر اونا، فقط توجه و تمرکزم رو خودم باشه، رو خودم کار کنم تا به اصل خودم وصل بشم و این یعنی سعادت

    میخوام از سراشیبی سقوط به بلندای صعود برسم

    به خود ابدی و لایتناهی ام

    و نهایت خیر دنیا و آخرت رو میخوام

    که همانا درآغوش پرمهر خدا بودنه

    میخوام دیگه من راحت باشم، فقط حواسم به درون و خود مقدسم باشه و زیبایی های دنیارو ببینم و تو کارهامو درست کنی و با معجزات هر روز خدایی ت رو به رخم بکشی.

    اگر قرار نبود اینجوری زندگی کنم که به اینجا هدایت نمی شدم.

    فهمیدم تابحال غیرطبیعی زندگی می کردم

    که در سختی بودم و رنج و کمبود و ترس و تردید و عجله و رنجش

    اما با درک و فهم حقیقت دارم یاد می گیرم که زندگی طبیعی یعنی عشق و فراوانی و آسانی و راحتی و شادی و آرامش

    خدای من تو که تا اینجا منو آوردی

    یقین دارم به تمام خوبی ها می رسانیم

    و این را می خواهم از تو

    ذهن و قلبم را از باورهای نادرست و محدود کننده پاک کن و مرا به راه سعادت رهنمون باش.

    سپاسگزارم استاد عزیزم برای این فایل آگاه کننده و سعادت آفرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  5. -
    غزال گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان همسفرم

    چقدر جالب فایل جدید استاد با فایل روز 38 سفر هماهنگ شد….خدا داره بهم پیام می ده داره باهام حرف می زنه که فقط باید شکر گزار نعمتهایش باشم باید رها باشم باید از لحظه لحظه ی زندگیم لذت ببرم باید عجله نکنم حدوداً 18 روز می شه که مدام در حال عجله کردن برای اتمام کاری هستم که فکر می کنم باید بدستش بیارم در همین سال 1398 تمام این 18 روز با اینکه اکثر اوقات احساسم خوب بود و فکر رسیدن به این لحظه رو می کردم اما رسیدن به تاریخ امروز و دیدن نتیجه خواب و خوراک رو ازم گرفته بود و همه ش در تقلا بودم که هم احساسم خوب باشه و هم به خواسته م برسم امروز صبح با انرژی بیدار شدم چون امروز روز موعود بود چون فکر می کردم دیگه تمومه فرصتی که می خواستم بدستش آوردم می خواستم مقاله م رو بفرستم برای یه کنگرهء بین المللی و قطعاً حسه خیلی خوبی بود داشتن اولین مقاله ی ISI اما ذهنم راحتم نمی ذاشت گاهی میومد و هی نجواهایی در گوشم می کرد که تموم نمی شه و من بهش می گفتم ساکت شو و تقلای بیشتری می کردم که نواقص مقاله م تموم بشه و نهایتاً تا شب بفرستمش اما کارم گیر کرد انگار دور خودم چندین ساعت می چرخیدم هی سعی می کردم خودمو آروم کنم اما من به ظاهر این کار رو می کردم در درونم داشتم تقلا می کردم چون واقعیت این بود که من از خدا خواسته بودم که فرصت ارسال مقاله 3 روز تمدید بشه روزی که توی کانال اعلام کردن فرصت تا همون تاریخ بود و تموم شد خیلی ناراحت شدم و با حسرتی به پیامی که نوشته شده بود عذر می خوان از کسانی که مقاله شون پذیرفته نشد نگاه می کردم اما به خودم گفتم از کجا معلوم ممکن بود مقاله توام پذیرفته نشه پس راضی باش به رضای خدا و تونستم خودم رو آروم کنم چن روز بعد پیام گذاشتن تو کانال که خبر از فرصت 18 روزه رو می داد وقتی دیدم گفتم با تو که نیستن مال اونایی که مقاله فرستادن می گن یعنی ثبت نام نهایی شون رو انجام بدن فرداش دوباره پیام اومد واقعاً فرصت تمدید شده بود اونم در شرایطی که وقتی بار اول تاریخ معین کرده بودن مرتب روزهای آخر پیام می دادن که به هیچ عنوان تمدید نمی شه اما تمدید شد اونم نه 3 بلکه 18 روز از خوشحالی داشتم بال در میاوردم شب و روزم شده بود اینکه خودمو برسونم بعضی وقتا واقعاً کلافه می شدم اما به خودم می گفتم خدا فرصتی رو که گفتی بهت داد پس قدرشو بدون من همه چیزم شده بود مقاله و مقاله و مقاله از خواب بیدار می شدم فکر مقاله بودم صبحانه می خوردم فکر مقاله بودم ناهار…شام در تمام لحظات ذهنم شده بود مقاله من عجله نکردن رو فراموش کرده بودم لذت بردن از زندگی رو فراموش کرده بودم من خودم رو توی خونه حبس کرده بودم از صبح تا دیر وقت شب توی اتاقم فقط و فقط پای لپ تاپ بودم….وقتی بهم می ریختم فقط فایلای استاد بود که آرومم می کرد وقتی فایلای استاد رو می دیدم به هیچی فکر نمی کردم اما به محض متوقف شدن فایل سریع ذهنم می رفت سمت مقاله من یادم رفته بود که فرصت ها همیشه هستن و هیچ فرصتی نیست که از دست بره من به خواستم چسبیده بودم تمام حرفم با خدا در رابطه با مقاله بود وقتی می خواستم سپاسگزاری کنم ذهنم سمت مقاله بود…من برای خودم جهنم ساخته بودم امروز یه دفعه به خودم گفتم چرا اینقدر می دویی می خوای به کنگره برسی؟؟؟؟ گفتم آره خدا بهم فرصتشو داده پس حتماً لایقش هستم قبلش یه نیم ساعتی به خودم استراحت داده بودم و اطلاع رسانی استاد رو برا ی فایل جدید تو تلگرام دیده بودم حسم بهم گفت برو این فایلو ببین این فایل برات درس داره نجوای شیطان گفت آره برو بشین فایل ببین انگار نه انگار که تا 12 شب بیشتر وقت نداری بعدم از خدا بخواه برات فرصت تمدید کنه بعد از دستش بده…حسم بهم گفت ذهن تو الان اینقدر ریخته بهم که کار نمی کنه که بتونی کارتو پیش ببری پس فعلا رهاش کن صدای اذان بلند شد گفتم می رم نمازمو می خونم بعد می رم شام می خورم و فایل استاد رو می بینم یه یک ساعتی به خودم استراحت می دم و بعد می شینم سرش وقتی خدا بهم این فرصت رو داده پس یعنی حتماً باید بدستش بیارم بعد از نمازم رفتم شام بخورم خیلیم اشتها نداشتم اما رفتم وقتی داشتم شام می خوردم با صدای خودم خدا باهام شروع کرد حرف زدن با یه لحن ملایم که یه چند وقتی هست حسش می کنم حسه غریب این صحبت ها رو خدا بهم گفت اگه تو مقاله ت به کنگره نرسه بازم فرصت هست تو همین الانم کارت بی نظیره تو ایده هایی به ذهنت رسید که تو بهترین سایتهای مقالات ISI بهت نشون دادم و وقتی دیدی راهکاری به ذهنت رسیده که تو مقالات ISI همون راهکارها اومده اشک از چشمانت جاری شد پس تو الانم فوق العاده ای و چیزی از ارزش کارت کم نمی شه فقط آروم باش اینقدر به خودت فشار نیار یهو صدام در درونم با لحنی محکم فریاااااااد زد به خودش قسم سال دیگه این موقع 10 تا مقالهء ISI می دی عوض یکی پس از زندگیت لذت ببر ….به خودم گفتم واقعاً چرا من اینقدر زندگی مو جهنم کردم برای من بازم فرصت هست برای همه بازم فرصت هست به خودم گفتم من رها می کنم خودمو از این بند امشب زودتر می خوابم با آرامش….بی خیال……..نمی دونم راهم درسته یا نه اما احساسم بد نیست گیجم و نجواهای ذهنم ساکت شدن یادمه استاد توی یکی از فایلهاشون گفتن اگه احساست بد نیست و نمی دونی خوبه یا نه؟ راهه درست رو انتخاب کردی ولی اگه بد هست حتماً راهه اشتباه رو انتخاب کردی امیدوارم که همیشه در مسیر درست حرکت کنم اما خیلی خوشحالم که در تک تک این روزایی که همه لذت از زندگی رو کنار گذاشته بودم وقتی ذهنم وارد خط قرمز من یعنی دیدن فایلهای استاد می شد چنان ساکتش می کردم که تمام مدت دیدن فایلها جراتشو نداشت وسط حرف استاد حرف بزنه……..خدایا شکر که من شاگرد متعهدی برای استاد عباس منش شدم و ازت می خوام که من رو به رتبه اول شاگردی استاد عباس منش عزیز برسونی الهی آمییییییییییییین

    استاد عزیزم واقعاً واقعاً و واقعا هر چقدر از شما تشکر کنم بازم کمه هر چقدر براتون بهترینها رو بخوام بازم کمه خدا در دو دنیا به شما اجر و پاداش بی نهایت عطا کنه…..

    وقتی انسان پاک و خوش قلب و مهربانی را می بینی از خداوند تشکر کن چون آن انسان هدیه ای خاص از طرف خداوند در زندگی توست…..خدایا شکررررررررررررررت برای وجود استادی چون استاد سید حسین عباس منش💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2331 روز

      به نام الله

      سلام دوست عزیزم

      امروز روز 38 ام سفرنامه، بعد از گذاشتن کامنت اومدم تا کامنتهای لایک شده رو بخونم و یکی یکی خوندم تا رسیدم به شما

      من معمولا مدت زمان عضویت ها رو نگاه میکنم و برام خیلی خیلی جالب بود که امروز من و شما هر دومون 464 روز هست که در سایت و این خانواده دوست داشتنی عضو هستیم. خیلی حس خوبی بهم داد و کامنت زیبات رو خوندم و دیدم هر دومون فکر و ذکر مقاله داریم(ههههههه) خیلی جالبه… واقعا هیچ اتفاقی اتفاقی نیست

      دوست عزیزم، برات بهترین آرزوها رو دارم… ان شاالله هر چند تا مقاله ISI که دوست داری چاپ کنی و در قله موفقیت ها قرار بگیری

      شاد و سالم و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        غزال گفته:
        مدت عضویت: 2331 روز

        سلام به زهرا جون مهربون

        تولّد 467 اُمین روز پا گذاشتنمون به این دنیای بهشتی مبااااااااااااااااااارک😊💓

        مرررررسی عزیز دلم از آرزوهای قشنگت و چقدر فرکانس مهربونی و صداقتت رو از کامنت زیبات دریافت کردم….💕

        امیدوارم خدا هر آنچه آرزو داری در کوتاهترین زمان ممکن بهت بده…

        امیدوارم در بهترین امکانات…. در زیباترین مکانها…. با بهترین افراد دوست داشتنی…. غرق در آرامش و سلامتی…. با خدای مهربان بهترین خلوتها و جملات عاشقانه رو داشته باشی….ثروتمندددد و با عزت….

        امیدوارم عزیزم شمام بی نهایت مقالهء ISI در بهترین مجلات به ثبت برسونی و تا بالاترین مدارج علمی در کمال لذت پیشرفت کنی…

        در پناه خدای مهربان باشی زهرا جان عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سرور امجد گفته:
      مدت عضویت: 1950 روز

      .سلام

      من به یک نکته جالبی رسیدم که لازمه مطرح کنم.

      هر موقع سختی و ناراحتی در یک کار هست پس یک ایرادی وجود داره و باید منشا اون پیدا بشه.

      ما باید با خودمون روراست باشیم.

      من آگه از دادن مقاله isi ام واقعا در جهت افزایش آگاهی و شعور کیهانی قدم بر میدارم باید حالم خوب باشه همین و لذت ببرم از تک تک لحطاتش.

      آگه تو ذهنم میگم این مقاله هنوز نقص داره و میتونم از چند تا مقاله دیگه هم بهره بگیرم باید این کار رو انجام بدم.

      یادمان باشد مقاله دادن و ارسال اون هدف قرار نگیرد. یک هدف متعالی تر کمک میکنه که فرایند خوب پیش بره.

      بدرود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        غزال گفته:
        مدت عضویت: 2331 روز

        سلام دوست عزیز

        ممنونم از پاسختون…بله شما درست می فرمائید من هدف اصلی رو فراموش کرده بودم و خدا رو شکر خدای مهربان آگاهم کرد که رسیدن به هر هدفی مهم هست اما باید این رسیدن با لذت همراه باشه و فرعیات ما رو از مسیر دور نکنه….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2991 روز

    به نام خداوند زیباییها خوبیها

    خدایا سپاسگزارم که ماندم تا در دفتر زندگیم نوشته های به یادگار بگذارم برای درک واگاهی بیشترم نسبت به تو .

    همین لحظه در اتاقم نشسته ام و با آرامشی دوست داشتنی ورق سفر دیگری را می نویسم و باران رحمت الهی آرام بر بام خانه ما میزند و گرمای اتاقم و احساسی که دارم مرا آرامتر میکند وشاکرتر.

    عجب منظره ای داره این ایالت های آمریکا واقعا چشم نواز است ودل انگیز وقتی کیفیت HDهم باشد عالیست.?????

    این فایل آگاهی های خوبی به من داد …ذهن میخواهد دلیل های بی منطقی بیاورد که در این شرایط باید چگونه احساس را خوب کرد ؟وقتی فکرت در جاییست که نگرانش هستی .

    من به خودم میگویم ان بارها که از پس اتفاقاتی که برایم اتفاق افتادچگونه از پیش برامدم من توانستم کنترل ذهنم را در دست بگیرم و دوباره با ایمان و توکل حرکت کنم و شاااد باشم بی نگاه به اینکه چه اتفاقی افتاده از درون ارامش پیدا کنم .وقتی توکل کردم و نگاهی خیریت دار داشتم آره هرکس که خوب به اتفاقات به ظاهر بدش نگاه کن دست خیر خداوند در آن اتفاق را به وضوح میبیند و ارامش وتوکلش راه و مسیر را برایش باز کرده است .

    همه ی ما در برابر خدا واقعا هیچ هستیم من هم از نگاه ها وباورهایی که نگاه توحیدی نیست درآن خوشم نمی آید .

    اگر از دید بزرگتری نگاه کنیم همیشه انگاه تمامی نگرانی و ترس ها به شادی و ارامش و توکل مبدل میشه .نکته کوچکی دیدگاهمان به اتفاقات است که زود به هم میریزیم و غر میزنیم و نالان هستیم.

    وقتی ارتعاش یک ملتی نامناسب باشد پاسخ این سیستم مطمئنا همان است که خودشان پیشاپیش فرستادند.وقتی میخواهی جامعه ات را خوبتر کنی کاری واسه ی خوب تر شدن خودت انجام بده خوشحال وثروتمند زندگی کن تا تاثیرات تو زنجیر وار در جهانت بپیچد .

    آیه ی که خداوند میگه ما حال هیچ قومی را تغییر ندهیم مگر آنچه خودشان در ضمیرشان هست تغییر دهند .

    نقطه وکانون منم .تغییر را از خودم شروع کنم با عملم با تغییر نگاهم به هر جنبه زندگیم با شااد و خوشبخت وثروتمند زندگی کردنم با باورهای درست و نگاه سالم داشتن.

    وقتی تکیه میکنی بر خدا تکیه الهیست محکم که هیچ وقت نه جا میزند و نه خراب میشود جایت همیشه پیش او امن است .

    من هم درس هایی یاد گرفتم از مهربانی و عشق و انسانیتم .وخداگونه تر شدنم با باور خالق بودنم و لذت بردن از شرایطم در هر جایی که هستم با باورهای فراوانی نعمت وثروت ..

    واقعا به این دید نگاه نکرده بودم که چقدر با همین بلایای طبیعی وفور ثروت و فرصت وزیبایی جهان بیشتر میشود و چه هوش برتری دارد خود به خود جهان را رهبری و مدیریت میکند .واقعا باید به هوشش اطمینان وایمان داشت و با عزت نفس و احساس فروتنی و ارامش نسبت به خدای قادرم حرکت کنم.

    مثل همیشه در سهای خوبی گرفتم میخوام شاگردی خوبی باشم وزرنگ که همیشه در حال یادگیری باشم و موفقیت.

    تعهد میدهم نگاهم را با نگاهی بزرگتر با نیروی هوش برتر خداوند عظیم خود م گره بزنم تا ارامش به نام خدای نوشته های پر معنا

    خدایا سپاسگزارم که فرصت همسفر بودنم را با این جمع خدایی پیدا کردم تا درونم را برای ورود آگاهی هایت و درک عملش باز تر کنم .

    آگاهی در پرتو ارامش 3

    وقتی فهمیدم که آنچه در این دنیاست واقعیتی ندارد و همه حقیقت را من معنا میدهم و هرکس دارد معنایی به این واقعیتی که خودش میسازد را درک کردم جهانم زیرو رو شد .

    حقایقی که قبل از تولدم به آن آگاه بودم واما فراموشی زمین وزندگی در آن مجال فکر کردن را از من گرفته بود .

    واقعیت من هستم وافکار وباورهایم هنوز میخواهم ببینم وبشنوم ودر ک کنم حقایق خود ساخته را تا بدانم هر کس معنایی دارد برای خویش و هرکس خدای زندگی خویش است .

    ارامش را بازگشت به خودم به اصلم معنا میکنم که تمامی نگرانی‌هایم را ازمن گرفت وبجایش شربتی گوارا بنام ارامش را به من نوشانید.

    صدای ذهنم را باید با دکمه خاموش کنم و صدای قلبم را با بلندگوی واضح تا درجه 100برسانم و همه بشود آگاهی روح تا ذهنم هم تسخیر روح شود واگاهی نابش.

    ارامش خود را زمانی یافتم که زمین خوردنم وتوگوشی خداییم را دیدم که مانند کودکی بی دفاع بر روی زمین مانده بودم و حتی قادر به حرکت هم نبودم فقط مرا به آرامشی درونی میبرد زمان و مکان را یاد ندارم فقط میدانم روحم به خودش وصل بود .یاد کتاب در آغوش نور افتادم وقتی مرده بودم انگار کالبد سنگینم را رها کرده بودم و ازادی بی نهایتی در من شکل می‌گرفت .تصاویر ش به یاد ندارم اما اتفاقی که در این کتاب نوشته شده بود خاطراتی از مرگم را برایم تداعی کرد .

    انگار در اغوش نور بودم و نمیخواستم برگردم اما برگشتم و زمانی که برگشتم همش گریه میکردم که خدایا چرا برگشتم ؟

    همان لحظات هم از یاد خدایم نتوانست غافل شوم و سجده شکر بجا آوردم .گفتم خدایا نمیتوانم بر تو سجده نکنم به بزرگیست ناسپاسی مرا ببخش.

    همان روزها در اغوش گرما بودم ومن نمی دیدم که چگونه داری هدایت میکنی .و حالا اینجایم خانه ام عباس منش ونوشتن من در این لحظه شکر گذاری عظیمی دارد که اگر با غفلت میمردم نمیدانستم چه جوابی به پروردگارم بدهم ….

    همه ی آنچه نوشته شد فقط حرف های دلم بود .آگاهی امروزم را مقدس میدانم تا برکتی دیگر در این سفر پر بار معنوی بر کوله و توشه ی دنیایم بردارم و بگذارم.

    سپاسگزارم خدای من و تمامی دستانش که اینجا جمع شده اند .

    در پناه اله یکتا ومهربان باشید ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
      • -
        طیبه مرادی گفته:
        مدت عضویت: 2991 روز

        به نام جانان دلها

        سلام آقای فریدون عزیز

        ممنون از کامنت پر مهر شمابراتون دنیای از خیر و برکت های فراوان آرزو دارم .

        با تاخیر پاسخ دادم 😊❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

        خداروشکر که تصویری از ذهن شما کامنت روشن کرد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      میترا خالدیان گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      سلام طیبه جان، دوست خوب، نحوه ی آشناییتون رو با استاد و این سایت خوندم خیلی حیرت آور بود چقدر تغییرات خوبی داشتین در تمام جنبه های زندگیتون واقعا با خوندن کامنتتون کلی انرژی گرفتم و خیلی خوشحال شدم 😍امیدوارم هر روز بیشتر بدرخشید، و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی😊♥️♥️♥️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        طیبه مرادی گفته:
        مدت عضویت: 2991 روز

        به نام خدایی نزدیک تر از رگ گردن

        سلام میترای عزیزم

        نمیدونم کی این کامنت رو برام گذاشتی عزیزم اما امروز هدایت شدم به خوندنش .

        خدارو صد هزار مرتبه شکر عاشقتم مهربانم ❤️❤️❤️❤️😊

        وجود شما دوستان نعمت بزرگی هست که با عشق الهی و صلح درونی با هم دیگه هم فرکانس شدیم .

        سپاسگزارم از محبت خدایی شما

        😊❤️😙😙😙😙😙

        وجودتون پر از سلامتی شادی آرامش و عشق الهی

        مانا باشید و در عشق خدا غرق 😇🌺❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        طیبه مرادی گفته:
        مدت عضویت: 2991 روز

        به نام عاشق ترین عاشق دنیا

        سلام آذر جان

        دوست ارزشمندم خداروشکر که برات مفید بوده

        هیچ گونه اعتباری برای نوشته های خداییم نیست که به خودم بدم

        لذتی که جاری شد عشقی که زنده شد منجر شد به اومدن آگاهی های ارزشمند ی که منتشر شد

        خداروصد هزار مرتبه شکر 😊❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

        زندگی تون سراسر زیبایی و ثروت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2734 روز

      سلام طیبه جان

      مثل همیشه عالی، البته عالی تر از همیشه

      خوندن دیدگاه های زیبات حالم رو خیلی خوبتر می کنه دوست گلم.

      بابت دیدگاه هایی که برای سفرنامه هایم در قسمت سفرنامه عقل کل می فرستی سپاسگزارم. من چند روزه توی اون قسمت نمی تونم دیدگاه ها رو ببینم. و از طریق ایمیلم متوجه محبتت به خودم میشم. به خاطرشون ازت سپاسگزارم.

      مرسی که هستی.

      برایت بهترین‌ها را آرزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        طیبه مرادی گفته:
        مدت عضویت: 2991 روز

        با نام خدای جان

        اووووو مای گاد من خدایا ببین چه گل زیبایی برام پیغام عشق ودوستی گذاشته بانو دوست داشتنی مرضیه جان .

        سپاسگزارم از لطف و محبت خداییتون .خیلی برام جالب بود بعد چند ماه دوباره به این قسمت برگشتم و کامنت شمارو دیدم خدایا شکرت .

        برات بهترین ها آرزومه لیاقت بهترین ها رو داری عشق جان .

        در پناه خدای ثروت وقدرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مهری حیدرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2693 روز

    سلام به استاد گرانقدرم

    سلام به خانم شایسته گرامی

    سلام به دوستان پر تلاشم

    (( فقط از سرِ راه خودت کنار برو!))

    توضیحات استاد

    سی و هشتمین روز سفر

    از روز سی و هفتم سفر قرار گذاشتم هر روز سفر برایم تمرینی مرتبط با فایل مربوطه داشته باشد .

    امروز دیدن خدای بی شریک در هر لحظه از زندگیم تمرین من است ( توضیحات خانم شایسته موتور محرک من شد) . ??

    – وقتی اشعه ی تابان خورشید از میان ابر ها سرک می کشد می گویم خداجانم سلام!

    وقتی گنجشک کوچک لبه ی پنجره ورجه ورجه می کند می گویم خداجانم سلام!

    وقتی کنار دوستم می نشینم تا برایم چای بریزد، با بوی عطر چای می گویم خداجانم سلام!

    وقتی کلید را پیدا نمی کنم و گیج می شوم ، به شتاب بلند می شوم برم دنبال کلید ساز ، صدای شیرین دسته ی کلید که به نوک پایم می خورد و لبخند می زنم ، می گویم خداجانم سلام!

    – وقتی در سوپر محله خرید می کنم و تخفیف چند درصدی کوچولویی نصیبم می شود می گویم خداجانم سلام!

    – وقتی اسکناس ده هزار تومانی را به راننده می دهم می گوید( پول خرد ندارم بفرما قابل نداره) می گویم خداجانم سلام!

    – وقتی گوشی زنگ می خورد و ناهار به خانه ی خواهرم دعوت می شوم ، می گویم خداجانم سلام !

    – وقتی نقل بادامی را کنار دستم می گذارد و می گوید ( می دونستم دوست داشتی خریدم)

    می گویم خداجانم سلام !

    – وقتی چتر را فراموش کردم و مجبور شدم چند کوچه را تا سر خیابان بروم ، قطره ی باران سرازیر شد روی لب هایم و مزه مزه کردم گفتم خداجانم سلام!

    – وقتی پیام واریز سود سپرده ای را روی گوشی ام دیدم گفتم خداجانم سلام !

    – وقتی پیام سی و هشتمین روز سفر از طرف شایسته عزیز را دیدم گفتم خداجانم سلام!

    – وقتی پرده ها را به خشکشویی بردم ، هنگام پرداخت وجه ، متصدی با مهربانی گفت امروز به خاطر نو رسیده ( تولد اولین فرزندش) رایگانه، گفتم خداجانم سلام !

    چرا قبلن این طور خدایم را در چهره ی آدم ها ، و هر چه دور و برِ من است ندیده بودم ؟؟؟؟

    امروز دلم گرفت به خاطر عشقی که از سوی خدایم هر لحظه به سمت ما جاری است و من با عجله و شتاب برای رسیدن به نمی دانم کجا!!!! آن را در ک نکردم و از کنارش بی تفاوت گذشته ام . آیا این حسی که در من جاری شده پایدار خواهد ماند ؟ آیا همین تمرین های ریز به ریز چشم دلم را بینا تر و بیناتر می کند؟ دلم گرم است به هدایت آن ذات لایزال.

    استاد گرامی و شایسته عزیز

    مصمم هستم که از سرِ راه ِ خودم کنار بروم و این فقط زمانی میسر است که ” فقط به زندگی و زیبایی هایش نگاه کنم و از نعمت هایی که در اختیارم گذاشته لذت ببرم و با دخالت هایی مثل نگرانی، استرس، نجواهای منفی ، باورهای محدود کننده و ترمزی مانع نباشم. به قدرتش که در همه جای زندگیم جاری است فقط نگاه کنم و لذت ببرم حتی به قدر یک جرعه چای داغ در روز برفی زمستانی!

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2734 روز

      مهری جان سلام

      ممنونم بابت کامنت زیبات، ایده فوق‌العاده ای کاری که شروع کردی و عملی تمرینات رو انجام میدی. دست خدا شدی برایم که درس های خوبی ازت یاد بگیرم.

      خدا جونم سلام، خیلی خیلی عالی بود ، امروز بعد از ظهر بعد از خوندن کامنتت، چند بار با خودم تکرار کردم ، خدا جونم​ سلام

      جالبه که تجربیات عالی هم داشتم.

      دیشب خدا جونم ساعت چهار صبح بیدارم کرد و یادم انداخت که کتابی که از کتابخانه توی حوزه تخصصی خودم گرفته بودم رو ببرم پس بدم. هر چی فکر می کردم یادم نمی اومد کی گرفتم و کی باید تحویل می‌دادم. چون بقیه خواب بودن نمی‌شد پاشم پیداش کنم ، با یه حساب کتابی که با خودم کردم ، فهمیدم کلی از زمان تحویلش گذشته و من یادم رفته، گفتم ای بابا حالا باید اندازه پول کتابه جریمه بدم.(نجوای ذهن) با خودم گفتم بابا خدا جونم من و چهار صبح بیدار نمی‌کنه که بگه برو جریمه بده، (الهام قلب) دوباره گفتم ، بابا سیستم کامپیوتریه، اون جریمه رو تعیین می کنه، دست متصدی کتابخانه نیست که خدا دلشو نرم بکنه(نجوای ذهن) گفتم سیستم خدا از سیستم کامپیوتر که خیلی قوی تره، اصلا هکش می کنه. خخخخخ(الهام قلب)

      خلاصه بعد از ظهر کتاب رو برداشتم ببرم دیدم رو برگه صفحه آخرش تاریخ برگشت نزده، از خونه اومدم بیرون برم کتابخانه، جلوی در خانم همسایه مون گفت بیا برسونمت، به یاد کامنت شما گفتم خدا جونم سلام.

      رفتم پیش متصدی کتابخانه، کتاب رو دادم و بابت تاخیر عذر خواهی کردم و گفتم هر چقدر جریمه دیرکردش میشه بگین.

      وقتی کامپیوتر رو نگاه کرد ، گفت هیچی، برو خدا به همرات، گفتم یعنی چی هیچی؟ گفت اصلا یادم رفته بوده این کتاب رو به اسم شما بزنم توی سیستم، بلند توی دلم گفتم خداااااااا جونم سلام ?

      واقعاً ایده فوق‌العاده ایه دوست خوبم، مطمئناً این هدایت خداست که داره روز به روز توحیدی ترمون می کنه،

      برایت بهترین‌ها را آرزومندم، دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
      • -
        مهری حیدرزاده گفته:
        مدت عضویت: 2693 روز

        سلام به خانم پری پور عزیز

        سلام به خانم موسوی گرامی

        کامنت های پُر مهر شما عزیزانم را که دیدم گفتم خدا جانم سلام!!!!

        وقتی استاد گرامی ام می گوید ما همگی تکه ای از خداییم یعنی چه؟؟؟

        من تکه ای از خدا!

        پری پور تکه ای از خدا!

        موسوی تکه ای از خدا!

        شایسته جانم تکه ای از خدا!

        عباسمنش گرامی تکه ای از خدا!

        همسایه تکه ای از خدا!

        متصدی خشکشویی تکه ای از خدا!

        نقل بادامی کنار چای من تکاه ای از خدا !

        کتابی که به کتابخانه باز می گردد تکه ای از خدا!

        چشمم تکه ای از خدا!

        دستم،پایم، قلبم، تکه ای از خدا!

        منِ من تکه ای از خدا !

        منی وجود ندارد هر چه هست اوست!

        (که همه ظاهرند و باطن یار

        لَیسَ فی الدار، غیرهُ دیّار)

        سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          مرضیه پری پور گفته:
          مدت عضویت: 2734 روز

          بنویس دوست خوبم

          بیشتر بنویس، بیشتتتتتتتتر

          همین جور کلام خدا را برقلبمان بباران.

          گوش کن و عمل کن به الهام قلبت، به خدای درونت.

          که خدا با کلام تو زیباتر، نزدیک‌تر و ساده تر خودش را به من می نمایاند.

          دوست دارم تکه ای از خدا، تکه ای از من.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        محیا گفته:
        مدت عضویت: 1994 روز

        چقدر حس خوبی گرفتم ⁦❤️⁩

        چقدر اونجا که نوشتید خدا بیدارم نمیکنه که یادم بندازه باید جریمه بدم فوق العاده بود💙

        چقدر خدا رو نزدیک دیدم

        ممنون از اینکه متن قشنگی نوشتید و حال دلم قشنگتر شد💕

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2734 روز

        سلام سیده ملیحه جان

        این از لطف خدا بوده که کامنت زیبای دوست خوبم مهری جان بعد از کامنت من قرار بگیره،

        منم مثل شما از همسفر گلم مهری جان ممنونم که به این نکات ریز ولی مهم اشاره کردن، که خوشبختی دیدن و زندگی کردن و سپاسگزاری همین لحظات ساده ولی زیباست . مجموع این لحظات یک روز خوب رو می سازه، و مجموع روزهای خوب یک زندگی عالی رو بوجود میاره.

        تک تک لحظاتت پر از حس زیبای خداجونم سلام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1030 روز

      سلام دوست عزیزم خداروشکر که هدایت شما به کامنت شما و وجودم لبریز از عشق شد ،چقدر ایده ی فوق العاده ای

      من هر بار به جمله خدا جونم سلام می‌رسیدم مو به تنم سیخ میشد و وجودم غرق در آرامش و توحید و احساس وصف ناپذیری داشتم ،اه خدای من چقدر همه مون تو زندگیمون از این خدا جونم سلاما داریم و شاید بی تفاوت باشیم بهش !!! خدایا کمکمان کن تا در مسیر شناخت خودمان و تو ثابت قدم باشیم ،خدایا قلبمان را به نور این آگاهی ها و نور قرآن منور گردان،خدایا وجودمان را از ناپاکی ها و ناخالصی ها پاک گردان و کمک کن تا عطر تو را و وجود تو را در هر لحظه و در چهره ی انسان های نازنین و هر موجودی ببینیم و حس کنیم ،الهی آمین

      سپاس گزارم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Abby گفته:
      مدت عضویت: 1782 روز

      سلام به دوست عزیز مهری

      چقدر زیبا و عالی یادآوری کردین برای سپاسگزاری از تمام لحظه لحظه داشتن نعمت های خدای مهربانم .

      چند سالی از نوشتن این متن زیبا تون میگذره ولی من امروز هدایت شدم برای خوندن این متن زیبا.

      خدا رو هزاران بار سپاسگزارم از این یادآوری توسط شما دوست عزیز.

      من همیشه این نوع سپاسگزاری رو در اول صبح و آخر شب را می نویسم ولی این که هر لحظه با داشتن حتی کرچکترین نعمت و برکت خداوند و از او تشکر کردن را ، من گاهی اوقات فراموش میکنم و یا آنقدر با عجله و شتاب کارها رو انجام میدم که فرصت دیدن آن را از خودم محروم میکنم .

      امید اینکه هر کجای هستید همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید.🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علیرضا گفته:
      مدت عضویت: 2627 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر لذت بردم از کامنت زیبایی نوشتین و چقدر با خوندن کامنتتون انرژی گرفتم و چقدر زیبا هدایت شدم به این کامنت ک هر لحظه خدای خودم رو حس کنم خدا جوونم سلام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1371 روز

      خدایا جانم سلام…

      مهری عزیزم چقققدر این حرف های شما منو تکون داد

      چقدر خوب بود چققققدر…

      اوه خدای من چقدر حسم خوب شد…

      خدا از طریق کامنت شما با من حرف زد مرسی ک دستی از دستان خدا بودین برای من….

      خدایا چقدددر دوست دارم..

      خدا جانم سلام…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 905 روز

      سلام به دوست عزیزم مهری جان

      وای که چقدر زیبا نوشتی

      دوبار کامنتتو خوندم خیلی زیبا بود

      این کارهای روزمره رو که همیشه ماهم انجام میدهیم اما بدون سپاسگزاری از خالقمون بدون اینکه بدونیم هر قدم ما کار خداست

      اگه خدا و قدرتش رو همیشه در رندگیمون ببینیم

      همه گارهامون به آسونی و آرامش انجام میشود

      ممنونم از شما دوست عزیزم‌

      به خواسته هات برسی

      هر جا هستی شاد سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2734 روز

    به نام هدایتگر وهاب

    سلام به همه همسفران عزیزم

    سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به بهترین مسیر هدایت کرد مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است.

    سی و هشتمین برگ سفرنامه من:

    «آرامش در پرتو آگاهی، قسمت ۳»

    ?????????????

    ?امروز روز رحمت الهی است.?

    ? امروز روز رحمت الهی است.?

    این از آغاز صبحش که خدا بر کلام خانم شایسته عزیزم جاری شد و به زیباترین شکل باران این رحمت الهی را توصیف کرد، مهر تایید خورد. در شهر ما هم موسیقی باران از دیروز در حال نواختن است با این تفاوت که آهنگش سبک آهنگ های راک با کوبش محکم باد همراه است.

    و چقدر صدای آرامش بخش استاد با واژه های زیبای خانم شایسته هماهنگی فوق‌العاده ای ایجاد کردند تا ما را به بزم زیبای ملاقات با خود لایتناهی مان ببرند.

    خود لایتناهی که از ذات خداست. که خود خداست، که برایم بهترین و ساده ترین برنامه ریزی ها را می کند. و این بزم و این هماهنگی چقدر همه چیز را امروز عاشقانه تر و شاعرانه تر کرده.

    که این عشق خود خداست که امروز همه چیز را زیباتر کرده.

    بله ، امروز روز رحمت الهی است.

    امروز انجام کارهای خانه و نظافت و مرتب کردن خانه هم با حضور حضرت عشق، عاشقانه تر است.

    امروز تمام صحبت ها هم خداگونه است.

    امروز همه چیز بر مبنای فراوانی است. هیچ محدودیت و کمبودی نیست همه چیز بی نهایت و لایتناهی است.

    امروز ورودی های ذهنم چه دیداری ، چه شنیداری، همه و همه پر از عشق است.

    چه روز فوق‌العاده ای برایمان ساخت خدای وهابم بوسیله دستان توحیدی اش، استاد عزیزم و خانم شایسته گلم.

    بله استاد عزیزم هر جمله ات می تواند پریشانی هایش بی پایانم که به خاطر باورهای محدود کننده ذهنم درگیرش می شوم را به پروازی آرام و شادمانه در رحمت الهی و باورهای توحیدی بدل کند.

    امروز گردگیری خانه همراه شد با گردگیری ذهنم از باورهای محدود کننده.

    امروز غذا درست کردم همراه شد با درست کردن و ساختن باور فراوانی و ثروت.

    امروز تمام روابطم شکل عاشقانه تری گرفت.

    امروز خودم را بیشتر دوست دارم، خودم را لایق تر و ارزشمندتر یافتم.

    امروز بیشتر از هر روز موفقیت دیگران را تحسین کردم.

    امروز روز رحمت الهی است. چون احساس خوبم از دیروز بیشتر است، چون ایمانم قوی تر است، چون عاشق ترم، چون آرام‌ترم، تسلیم ترم.

    امروز واژه ها هم عاشق ترند.

    ??????????????

    همسفران عزیزم هر روزتان عاشقانه تر از دیروز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1103 روز

      چقدر زیبا نوشتید مثل همه ی کامنتهای دیگتون پر بود از حس عالی

      چقد قشنگ کارهای ساده و روزمره رو با عشق همراه کردین

      چقد نگاهتون به همه چیز زیباست

      از وقتی اون کامنتتون درمورد زایمانتون رو خوندم ارادتم بهتون بیشتر شد

      انشاالله همیشه در مسیر هدایت خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مائده صفوی گفته:
    مدت عضویت: 3494 روز

    سلام ….اقای عباس منش عزیز .. من یه دختر 18 ساله هستم که گوش کردن به حرفای شما و سخنرانی هاتون شده همه چیز من بارها بارها تا الان که شمردم 45 بار من سخنرانی انگیزشی شما رو گوش کردم و دائما این حرف تو ذهنمه خودتو باور خدای خودتو باور کن…بدون هرکسی که تونسته به موفقیتی برسه توهم میتونی..آره اقای عباس منش دائما این حرفا تو ذهنمه..من کل سایت رو گشتم تا بتونم باهاتون حرف بزنم اما نشد حالا اینجاهم مینویسم شاید ببینین…اقا ی عباس منش من نه ثروتمندم نه خارق العاده از نظر دیگران اما از نظر خودم خارق العاده ام ..بهم همه میگن تو نمیتونی موفق شی ..دنبال هدفت نرو کنکور چیه ول کن این کنکوررو ..من دائما دنبال قهرمان زندگی بودم اما حالا فهمیدم قهرمان زندگی من کسی نیست جز خودم من باید خودم شم قهرمان زندگی خودم امروز 20آذر مائده خودش شده قهرمان زندگی خودش و قراره 7 ماهه طلایی رو طی کنه تا به هدفش برسه میدونم بالاخره منم راحت میشم بالاخره روزای سخت من تموم میشه بالاخره ناراحتی هام تموم میشه بالاخره دردام تموم میشه ..بالاخره یه روزی منم میتونم با افتخار بگم موفق شدم آره یه روزی میرسه که من ثروتمند میشم خوشبخت میشم بهم افتخار میکنن..دیگه کسی جرhت نداره بهم بگه تو نمی تونی دیگه کسی جرhت نداره توانایی های منو نادیده بگیره دیگه کسی جرhت نداره مسخرم بگیره…باید با ایمان حرکت کرد شاید از نظر بقیه من نتونم و منو باور نداشته باشن..اما من حرکت میکنم حرکت میکنم آبی که ساکن باشه میکروب میگیره کثیف میشه من نمیخوام اب ساکن باشم من باید رود باشم رودی میشم که تهش دریا شه انقدر بزرگ که حرفای منفی دیگران در مورد خودم در مورد توانایی هام مسخره کردن های دیگران در مورد خودمو تو خودم غرق کنم ..خداجونم بهت توکل میکنم قدرت خدای من بالاتر از حرفای آزار دهنده دیگرانه خدایا کمکم کن درسته خداجون تنهام اما ناراحت نیستم چون تورو دارم…خداجون ممنون که اقای عباس منش رو سر راهم قرار دادی..بازم ممنونم از شما و گروه شما..خیلی ممنون همیشه براتون دعا میکنم..ببخشید طولانی شد میخواستم بدونین که حرفاتون منو زنده کرده..برام دعا کنین موفق شم کم نیارم ..ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 120 رای:
    • -
      بهرنگ گفته:
      مدت عضویت: 3063 روز

      سلام دختر. همین رو بدون که وقتی 18 سالته و توی این پیج هستی یک دنیا از من که 31 سالمه و توی این پیج هستم جلوتر و موفق تری. من زمانی که اومدم توی این گروه هیچی نداشتم ولی الان بعد از دو سال خونه و ماشین و حساب بانکی خوب و شغل مورد علاقه ام رو دارم. فقط توی دو سال. پس یادت بمونه که میتونی به همه چیز برسی و تا چند وقت دیگه اگه روی باورهات کار کنی و ناامید نشی از میلیونها هم سن و سالت جلو میفتی که حتی به گرد پاتم نمیرسن. منم زمانی که کنکور داشتم نگران بودم. هنوزم برای امتحاناتی که دارم نگران میشم ولی خیلی کمتر از قبل. فقط با خودت تکرار کن که تنها راه موفقیت کنکور و امتحان و درس نیست و این فقط یکی از راه هاییه که من امروز به عقلم رسیده. ولی مطمینم چه از این راه چه راه دیگه خدا منو به خواسته هام میرسونه. چقدر مشتاقم که ببینم ده سال دیگه کجایی و داری چیکار میکنی! فکر کن!! ده سال کار کردن روی باورها!! استاد که میبینی الان به اینجا رسیده 15 ساله داره رو خودش کار میکنه. ببین کجاست!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 833 روز

        و تا چند وقته دیگه اگر روی باور هایت کار کنی و نا امید نشی از میلیون ها هم سن و سالت جلو میفتی که حتی به گرد پاتم نمیرسین

        وااااااااااااااااااااا خدایاااااااااا تشکر تشکر تشکر سپاسگذارت هستم سپاسگذارت هستم دوست عزیز الان که چند سال میکذرد ولی خدا مرا اینجا آورد تا این متن بخوانم این متن را که خداوند چند سال پیش از طریق شما برای من نوشته بود بلی این خدایی من خیلی بزرگ هست خیلی عاشق من هست خیلی با معرفت هست تشکرررر خدایا نشانه عالی بود چقدر این جمله را دوست داشتم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اخگر شمس گفته:
      مدت عضویت: 3102 روز

      دوست عزیز سلام انشاالله که موفق شدی مگر این خودت استی که ثروت هایت که در اطرافت است ارزش نمیدهی شاید تو استی خالق زندگی خود هر قسمی که دلت بخواهد سرنوشت خود را رقم خواهی زد این قدرت را خالق مان برای ما اعطا کرده و نظر هیچ کسی در زندگی نباید برایت ارزش داشته باشد همین که به ندای درونت گوش بدهی انشاالله به هدفهایت رسدی شکر همیشه به خواسته هایت فکر کن نه به ناخواسته ها و تکرار کن که من ثروت مند استم و شکر گذار باش اینکه شکر صحتمند استی این ثروت نیست ؟ اینکه شکر در راه هدایت قرار گرفتی این ثروت نیست ؟ اینکه در این سن کم به این قدرت گام برمیداری آیا این ثروت نیست اینکه خانواده در پهلویت است این ثروت نیست اینکه هدف خود را با شهامت تعین کردی و همه چیز و همه کس را نادیده گرفتی چون ما آمدیم تا دنیا بری خود بسازیم این ثروت نیست. خواهرم این همه ثروت های است که ما نا اگاهانه نادیده میگیریم در هر لحظه شکر گذار باشیم تا داشته های ما بیشتر و خواسته های ما یکی پسی دیگری پدیدارشود من آرزوی خوشبختی و موفقیت برایت میکنم شادباشی سعادت مند و ثروتمند در دنیا واخرت ??????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      امین آقا گفته:
      مدت عضویت: 2718 روز

      ای دختر ۱۸ ساله ای که الان ۲۱ سالته شاید هم بیشتر امیدوارم توی کنکور موفق شده باشی الان به ثروت رسیده باشی در نهایت سلامت باشی یه عشق علی تو زندگیت داشته باشی و هر روز و هر روز بیشتر پیشرفت کنی امیدوارم خوشبختی دو دنیا رو با هم داشته باشی یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نعمت اله صادقی گفته:
      مدت عضویت: 2615 روز

      سلام مائده خانم، در کمال احترام و ادب بیان باید بکنم که شما به ظاهر دارید روی اهدافتان تمرکز می کنید ولی با بالاخره گفتن هایتان قبل هر جمله تان دارید ارتعاش منفی میدین و این کاملا مخرب و زیان بار است به نظر من حتی در کلامتان هم در نوشتارتان هم نکات مثبت را در نظر بگیرید و از دیدن و تمرکز کردن و بالاخره فلان مسیر دشوار را طی کردن دست بکشید وفقط سپاسگزار باشید سپاسگزار و ببینید که هر ثانیه از زندگیتان با چه نعمتهایی پر شده است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      طیبه شهسواری پور گفته:
      مدت عضویت: 2246 روز

      سلام خدمت همه دوستان و استادارجمندم و سرکار خانم شایسته عزیز

      باید تحسین کنم خانم مائده صفوی رو آفرین و احسنت به این همه تلاش و پشتکار احسنت به این همه انرژی مثبت

      دختر گلم از دید من الان موفق ترین دخترید چرا که به جای پرسه زدن در شبکه های اجتماعی و اتلاف وقت تصمیم گرفتین همراه استاد عباس منش باشید و آینده تون رو خودتون رقم بزنید

      آفرین و صد بارکلا به شما به امید روزی که همه دختران ما چنین اعتماد به نفسی داشته باشند

      امیدوارم امسال به آرزوی قشنگت برسی دختر گلم و غول کنکور رو با موفقیت پشت سر بزارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      asal bahredar گفته:
      مدت عضویت: 2373 روز

      سلام افرین به شما دختر قوی ما افتخار میکنیم که شما با این سنت تصمیم گرفتی راه خودت را پیدا کنی وبه خواسته هات برسی وما مطمعن هستیم که موفق میشی با توکل به پروردگارمون و فایلهای عالیه استا سپاسگزارم خدا جونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      دنسر ثروتمند گروه گفته:
      مدت عضویت: 2430 روز

      عزیزم من الان روی نشانه امروز کلیک کردم این فایل اومد نظر شمارو خوندم با خودم فکر کردم ک چرا این نظر اومد متوجه شدم ک امروز مامانم بهم انرژی منفی دارد گفت تو این کارو نمیتونی حالا میفهمم چرا کامنت شما بهم انرژی زیادی داد گلم موفق باشی امیدوارم الان به نتیجه دلخواه رسیده باشی دوستون دارم استاد عزیزم دوستون دارم همه موفق و سلامت و پر از ثروت باشید 💪💪💪💪💪💪👪👨‍👩‍👧👨‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👦‍👦

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید رجایی گفته:
        مدت عضویت: 2724 روز

        سلام دوست عزیز همفرکانسی

        پیشنهاد میدم به جای اینکه بگی مادر تون بهتون انرژی منفی داد بگی من از مادرم انرژی منفی دریافت کردم.

        که ناخودآگاه ذهنمون نره سمتی که دیگران میتونند انرژی منفی یا مثبت بدند.

        در پناه رب شاد و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          فاطمه گندمکار گفته:
          مدت عضویت: 1864 روز

          سلام اقای رجایی عزیز..

          ممنونم از شما چقدر این کامنت فوق العاده بود، آفرین به شما به خاطر این درک و ریز بینی فوق العادتون…

          من از مادرم انرژی منفی دریافت کردم …این جمله قشنگ نشون میده که ما خودمون مسئول زندگی خودمون هستیم.

          مادرم به من انرژی منفی داد….و این جمله ناخوداگاه احساس آدم و بد میکنه و مادرش و مقصر میبینه…درواقع دوتاشون یه معنی میده اما جمله اول پر از آرامش و کنترل ذهنه…

          مررررسی❤️❤️❤️

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زیبا فتح الهی گفته:
      مدت عضویت: 2679 روز

      عزیز دلم مائده عزیز ببین چه قدر بنده خوب وشایسته خدا بودی و چه قدر فرکانسها ودرخواستهات قوی بوده که تو سن هجده سالگی به این مسیر زیبا هدایت شدی منتظر شنیدن موفقیتهای روز افزونت تو این سایت هستم موفق باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مرضیه کیانی گفته:
    مدت عضویت: 2818 روز

    سلام آقای عباسمتش و خانم شایسته که دستانی شدید از طرف خدا که دست من رو بگیرید و قدم به قدم من رو جلو ببرید که این بار هم مثل ده ها بار قبل نا امید نشم و از مسیرم منحرف نشم. ایده بینظیری است این سفرنامه وقتی عادت هر روزه من شد که فایل رو گوش کنم و بعد اندکی تامل، ذهنم روشن تر و قلبم آگاه تر شد و دیشب قبل خواب چشمام رو بستم و ذهنم رو بردم به حالت بی ذهنی اونم نه با تلاش فقط با درخواستی ساده از ربم… در این سکوت گفتگوی من و او شروع شد . هر از گاهی نجواهای شیطان ذهن وارد این مباحثه میشدند ولی وقتی میدیدند این بار جای اونها اینجا نیست ساکت میشدند .‌.‌ حتما که این هم کار خودشه.. او گفت و من شنیدم او گفت و من شنیدم لحظه به لحظه لبخند روی لبهام بزرگتر میشد و من در آغوش خداوند کیف میکردم.. سالها پیش استادی داشتم و همچنان استاد خودم میدونم که میگفت تک تک آیه های قرآن آگاهی است و هر کس به اندازه ظرف اش از آن بهره میبره.. قرآن میگه مومنین وارد بهشتی میشوند که نهر هایی در زیر آن روان است . (در کودکی با خوندن این آیه منی که در منطقه ای کم اب و نسبتا خشک زندگی میکردم میگفتم آخ جون اونجا چه کیفی داره و چشم به اون بهشت و نهرهای روانش داشتم .. کم کم که بزرگتر شدم و ظرف وجودم بزرگتر و دیدم اون نهرهای زیبا تو همین دنیا هم هست گفتم برای چی خودم رو به زحمت بندازم در آخرت چیزی رو بگیرم که اینجا هم هست و این سوال در ذهنم موند تا اینکه جوابش رو خداوند از طریق همان استاد بهم داد. آب نماد آگاهی است و آیه اشاره داره به بهشت هایی که بر اساس آگاهی ساخته میشه. کی میسازه ؟ من. چطور میسازم؟ با آگاهی. یعنی چی؟ وقتی خودم رو شناختم و قدرتی که منبع هستی درونم قرار داده که میتونم خالق باشم اونوقت خلق میکنم هر چه که میخوام).

    در ارتباط چند ساعته دیشب بارها و بارها اتفاقاتی به ظاهر کوچک ولی بر مبنای باور محدود کننده قوی رو به یاد آوردم و هر بار از خداوند خواستم که اون باور رو از ضمیر ناخودآگاهم پاک کنه و حالم بهتر و بهتر شد. گهگاه به یا میاوردم که در اطرافم کسانی هستند که با مسائل بسیار ساده درگیرند و تمام تمرکزشون رو گرفته و میگفتم خوب به پاس این آگاهی ها میرم که نجاتشون بدم و اونوقت خداوند میگفت هووی کجا؟ برای کی میخوای خدایی کنی؟ کی رو میخوای هدایت کنی؟ چی میدونی از حال و هوای اون فرد و آنچه که در درونش میگذره؟ جو گیر نشو به خودت بپرداز و کار خودت رو بکن ما هستیم و لحظه ای تنهاش نمیزاریم. اون باید تو این حال بمونه و درسش رو بگیره وقتی آماده شد و درسش رو گرفت و درخواست هدایت کرد ما مسیر هدایت رو براش باز میکنیم. پس نگران هیچ چیز و هیچ کس نباش . تو بندگیت رو بکن ما برای خدایی کردن هستیم… و اما رسیدیم به جایی که گفت تو خالقی پس خلق کن . این گفتگو هم طولانی بود و فقط بخشی رو مینویسم که درس بزرگی برام داشت . وقتی گفت خلق کن از اونجاییکه من عاشق باران هستم گفتم الان باران خلق میکنم که اگر شد صدای برخوردش با شیروانی رو بشنوم و … یکدفعه یاد کوههای خالی از برف دماوند افتادم و گفتم سالهاست همه میگن باران خوبه ولی باید برف بیاد که ذخیره آب برای کل سال باشه پس بهتره برف خلق کنم و درخواست برف دادم و دوباره گفت مطمئن هستی اگر برف بیاد برای همه و کل جهان بهتره.. همه چیز رو در مورد اکوسیستم و طبیعت میدونی؟ چقدر در مورد خیر و صلاح همه جهان آگاهی ؟ گفتم هیچی من تو خیر و صلاح خودم هم موندم تا دیروز از تک تک وقایع زندگیم شکایت میکردم و الان فهمیدم همشون خیر مطلق و سکوی پرتاب من بوده خیر و صلاح جهان که دیگه نگو… گفت و الله علیم بکل شئ و خداست که به همه چیز آگاه است پس خلق رو بزار برای ما و فعلا در این آگاهی شناور باش . گفتم پس فقط یک کار برای من میمونه که در این ارتباط و حال خوب بمونم … ( ناگفته نماند که ذهنم مدام میگفت اون ماشین و پول ها و خونه و مسافرت و … رو هم لطفا بزار تو مسیر خیر و صلاح من?)… میدونم شاید برای شما خیلی مفهوم نباشه ولی نوشتم که فراموش نکنم چه حال بینظیری داشتم در این ارتباط.

    همیشه در آغوش خداوند باشید.

    راستی صبح که از خواب بیدار شدم داشت بارون میبارید و الان که ساعت ده و نیم هست همچنان ادامه داره???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 182 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2109 روز

      سلام مرضیه نازنینم

      تکه ای از وجودم تکه ای،از خدا

      خدای سریع الجوابم رو بییییینهایت سپاسگزارم که چقققققدر هادیه

      امروز به بهترین شکل به دست تو و نوشته الهیت جوابم رو داد وقتی به قلبت جاری کرد

      برای کی میخوای خدایی کنی؟ کی رو میخوای هدایت کنی؟ چی میدونی از حال و هوای اون فرد و آنچه که در درونش میگذره؟ جو گیر نشو به خودت بپرداز و کار خودت رو بکن ما هستیم و لحظه ای تنهاش نمیزاریم. اون باید تو این حال بمونه و درسش رو بگیره وقتی آماده شد و درسش رو گرفت و درخواست هدایت کرد ما مسیر هدایت رو براش باز میکنیم. پس نگران هیچ چیز و هیچ کس نباش . تو بندگیت رو بکن ما برای خدایی کردن هستیم…

      خدایا هدایتم کن دست از خدایی کردن برای بقیه بردارم و فقققققط بندگی کنم

      ممنونم عزیزم که دست خدا شدی و نوشتی

      ربنا آتنا من لدنک الرحمه و هیئ لنا من امرنا رشدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        مرضیه کیانی گفته:
        مدت عضویت: 2818 روز

        سلام دوست عزیزم

        ممنون از پاسخی که به دیدگاه من دادی و باعث شدی مجدد دیدگاه خودم رو مرور کنم . خداوند رو شاکرم که تونستم این اگاهی رو در قالب کلمات بیارم که هم به سایر دوستان کمک کنه و هم خودم هر بار با خوندنش ایمانم قویتر بشه و این یاد خداوند آرامش رو به قابم بیاره.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فریبا ترابی گفته:
      مدت عضویت: 2152 روز

      مرضیه عزیز و مهربونم سلام

      خداوند باران را در تسخیر شما درآورد و به این قضیه یقین داشته باش که همین طور است

      شما در مسیر درست و هدایت قرار گرفتی و این پیام الهی برای شما نشانه ای است برای اینکه ایمان خودت را تقویت کنی

      دوست عزیزم برای شما خلق پدیده های بزرگ را آرزو میکنم

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1103 روز

      مرسی از این که گفتگوی قشنگت با خداوند رو برای ما هم گذاشتی

      تحسین میکنم این همه زلالی روحت رو این همه خالی شدن ذهنت رو جا باز کردی برای خداوند

      خداروشکر که این گفتگوی زیبا رو خوندم جنسش اشنا بود و انگار خودم جای تو با خدام حرف میزدم

      بازم ممنون ازت از این سخاوتت که مارو هم شریک دونستی توی خلوتت با خدا به قول استاد ما همه یک کل هستیم البته تو و منی وجود نداره ما همه ما هستیم😊

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1630 روز

      درود دوست عزیزم چقدر عالی نوشتی واقعا حظ بردم ممنونم از این تعبیر زیبای آب، چقدر به دلم نشست . سپاسگزارم واقعا اینکه استاد میگه بعضی کامنت ها و دیدگاه ها از خیلی از کتابها ارزشمندتر هستند درست است.

      نمی دانم چه بگویم اما این آگاهی ها و دریافت آنها انسان را به مرحله رضایت می رساند رضایت از زندگی از خدا، از جهان همه چیز برایت موهبت است و تو سپاسگزارتر می شوی.

      تحسین می کنم شما را

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1262 روز

      سلام دوست عزیز. چقدر قشنگ نوشتید و چقدر احساستون را خوب بیان کردید. من هم مکالماتی با خدای خودم دارم و من مینویسم انچه او بهم میگه . بعدش که برمیگردم میگم اینها را من نوشتم. اشک چشمانم را میگیره چه مکالمه ای چه قشنگی. بعصی وقت ها میگم توهم زدم . ولی الان که شما هم نوشتید باهاتون احساس راحتی کردم . درک کردم . بسیار زیبا احساستون و مکالمه تون را بیان کردید. چقدر تفسیر آیه را خوب گفتید. آب نماد اگاهی است. موفق باشید . از نوشته شما سالها میگذرد اما من در این زمان به ان رسیدم. موفق باشید که حتما هستید. من تازه اول راهم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      احمد فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 1476 روز

      سلام برخانم کیانی

      منم چندبارتاحالابرای خدانامه نوشتم ودرخواست کردم وچقدراون لحظه حال من جوردیگه ای میشه همین الان هم خیلی حالم خوبه وخداوندهرلحظه داره ماروهدایت میکنه به سوی سعادت وخوشبختی خدایاشکرت تحسینتون میکنم که این قدربه خداوندنزدیک شدیدچون لایق هم صحبتی باخداوندهستیدومن هم ازخداوندمیخواهم توحیدی تربشوم وبیشتربااوحرف بزنم واشک شوق بریزم ازعطمت خدای عزیزم والهامات اورادریافت کنم وبه انهاعمل کنم ومتعهدباشم چون ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است

      خدایاکمکمون کن که بیشترتوراباورکنیم وتوحیدی تربشیم

      ودراغوش توارام بگیریم خدای عزیزم

      ارزوی موفقیت روزافزون برات دارم

      احمدفردوسی❤❤❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سپیده رحمانی گفته:
      مدت عضویت: 1188 روز

      سلام دوست من

      میدونم که این دلنوشته شما برای پنج سال پیش هست و قطعا الان در مدارهای خیلی بالاتری قرار گرفتین ولی خواستم بگم خوشا به سعادتتون که هم صحبتی با یار رو این چنین زیبا و عمیق تجربه کردین…

      و چقدر از خوندنش لذت بردم و احساس خوبم رو چندین برابر کرد…

      در پناه الله یکتا و بی همتا شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشین…

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      روح اله محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1099 روز

      سلام خانم کیانی عزیزهدایت دستم خوردروی پاسخ ودیگه برنگشت فهمیدم که باید جواب بدم منم مثل شماامروزصبح وشب باخدای خودم خلوتی داشتم وسوالاتی روازش پرسیدم که تعدادشون زیاده ولی به تک به تکشون جوابهایی داده شد که قلب وروحم باهاش به معنای واقعی کلمه آرام شد وحس آرامشی بهم داده شد وصف ناپذیرکلماتی که میگفتی اینقدربه دلم مینشست که انگارخودم بودم که داشتم میگفتم درسایه سار خوبیهاباشیم هممون امیدوارم به قدسرسوزنی بتونم سپاسگذاراین نعماتی که ارزانیم شده باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: