آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 52

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام

    برگ 38

    غمگین بودن ناراحتی وگریه همه از باور کمبود میاد ما زمانی بابت از دست دادن چیزی ناراحت میشیم که فکر می کنیم همین یه دونه بوده وتموم شده دیگه نیست

    اگر ما باور کنیم فروانی هست ازشغل از کار حتی از پارتی مشتری ثروت موفقیت و روابط هرگز حسادت نمی کنیم وخدارا بابت عشق ونیرو خیر سپاس گذاری می کنیم

    من الان 28 سالم ومجردم خیلی می گن دیر شده باید دیگه اقدامی کنی وبه یکی جواب بدهی اما من ایمان دارم به وقتش خدا بهترین رابطه برای من به وجود میاره حتی دیروز شنیدم یکی از آشنایان ازدواج کرده اونم تو یه شهر با فاصله زیاد از شهرما گفتم ببین وقتی خدا بخواد هرگز دیر نمیشه وبرای همه چی یه پلن مخصوص داره

    خدایی که می توانه این تعداد برگ درختان نقاشی کنه از زندگی منم می توانه مراقبت کنه

    خدا همیشه محافظ منه و خودش بهترین را برام ایجاد می کنه

    من امروز برای شغل جدید دارم آماده میشم یه شرکت با فعالیت متفاوت از کار قبلی ام وهمکاران که نمی شناسم با این که همه کارم کردم ولی یک ماه هست منتطر تماس آخر ونامه آخر هستم که کارم شروع کنم باوجود تمام موانع من نگران نیستم وتمام تلاشم دارم می کنم که باور توحیدی ام تقویت کنم ورابطه نزدیک تر از قبل با خدا ایجاد کنم

    این ردپا گذاشتم که به لطف خدا وقتی خدا خودش از طریق دستان زیبایش به من نشان داد بیام وبگه آره شده برای من بازم میشه

    بماند به یادگار 1403/04/15 ساعت 23:55

    خدایا شکرت بابت حضورت درتک تک لحظه زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    زهـره گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان

    بهِ نامِ خُداوَند کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…

    برگ سی و هشتم سفرنامه من

    تاریخ 1403/4/7

    ساعت 21:40

    خداگونه ترین لحظه زندگی مان زمانی است که

    می توانیم زندگی را ساده بگیریم .

    می توانیم به سادگی از کنار مسائلی که بیش از حد مهم دانسته ایم بگذریم .

    واقعا دلم میخاد همین دو جمله ک تمام معنای یک زندگی کامل هست را پرینت بگیرم بزارم جلوی

    چشمم هر روز ببینم و

    و همین آموزش را عمل کنم .

    ک اگر بتوانم از پسش بربیام من بزرگترین لطف را در حق خودم کردم.

    ما دو خواهر هستیم من خواهر کوچیکه هستم

    خواهر بزرگم میخواهم بگم بطور ناخواسته و ناآگاهانه دقیقا داره طبق همین دو جمله عمل میکنه .

    درصورتیکه اصلا ب قوانین فرکانس و مدار اینا اعتقادی نداره همانطور ک گفتم ناخواسته چنین شخصیتی داره

    تو بدترین وضعیت زندگیش ،راحت میگیره

    الان گریه میکنه بخاطر مسئله بیماری پسرش ، ده دیقه بعد بلند بلند میخنده

    انگار ن انگار اینبود ک داشت گریه میکرد

    با یکی بحث میکنه ده دیقه بعد انگار ن انگار موضوعی پیش اومده

    عصبانی میشه ناراحت میشه ده دیقه بعد چنان صفایی تو خونه راه میندازه در کنار دختر و پسرش و همسرش آدم مات و مبهوت میمونه از کاراش

    دامادم یه کار اشتباهی میکنه یا یک مشکلی تو خانواده همسر خواهرم پیش میاد ،خواهرم گریه و ناراحت و عصبانی

    ده دیقه بعد بساط گردش و جنگل را براه انداخته .

    و تمام مسائلی ک براش پیش اومده و میاد حتی بیماری ها ب راحتترین شکل ممکن حل شدن واز بین رفتن.

    خواهر من خیلی مذهبیه خیلیااااا

    از اونایی ک یکدونه روضه را رد نمیده

    یک پنجشنبه بهشت زهرا را رد نمیداد( الان شمال زندگی میکنه)

    همه شب هیئت های محرم و دسته روی را رد نمیده

    ینی دائم همه عزاداری ها و مراسمات و تشییع جنازه های شهیدان و …….ایشون شرکت دارن

    تمام و فیلم و سریالا را رد نمیده

    با همه ی همسایه ها دوستان درد و دل میکنه و آدم خوبه و مشاوره و کار بلد همه ست .

    اصلا هم قبول نداره ک نباید گوش بده نباید فیلم نگاه کنه اصلا

    ولی

    بدلیل اینکه خیلییییییی رااااااحت میگیره تمام زندگیشو

    حتی بیماری پسرش ک خیلی دوسش داره یمدت در مورد بیماری پسرش دکترا نظر منفی داشتن

    خواهرم ده دیقه بعد میخندید و تو خونشون بگو بخند داشت

    و خیلی خیلی با خودش در صلحه با خانواده ش در صلحه با شوهرش و بچه هاش

    یک فضای شاد و صمیمی همیشه تو خانواده خودش فراهم میکنه

    و من الان اینارو متوجه شدم ک ب دلیل همین راحت گرفتن و بیخیال بودن

    همیشه کارهاش راحت پیش میره. همیشه

    وام میخاد رااااحت

    خونه میخااااد رااااحت

    میخااد بفروشه راااحت

    میخاد بخره راحت

    زمین میخاد بخره راحت

    میخاد بفروشه راحت

    ماشین میخره راااحت

    ماشین میفروشه با سود دو برابر رااااحت

    ینی میخام بگم تمام کارهاش براحتی براش پیش میره خیلی راحت

    مشتری خوب سود عالی خونه عالی مکان عالی .

    اما در کنار اینا اکثرا مریضن

    اکثرا با ماشین تصادف میکنن

    گوشی پسرش میدزدن

    از اینجور مسائلا هم دارن ک بخاطر همون فرکانسایی ک بالا گفتم و میفرسه ب جهان .

    و من درکی ک الان تو این مدت پیدا کردم متوجه این شخصیت خواهرم شدم و خیلی خوشم اومد

    از اینکه هربار هرچیزیو بهونه میکنه میخنده

    با بچه ها بازی میکنه میخنده با مرغ و اردک. وجوجه و گاو وگوسفند حرف میزنه میخنده

    نمیدونم دلیل این خنده هاش چیه ولی میخنده شاده

    و من الان میفهمم واقعا نعمت بزرگی داره

    و من کاملا برعکس ایشون هستم

    و الان واقعا دوست دارم مثل خواهرم باشم

    بی دلیل بخندم و شاد باشم لذت ببرم

    و راحت بگیرم

    از خدا میخام کمکم کنه

    خیلی دارم تلاش میکنم روی خودم کار میکنم

    ک ب اصل خودم وصل بشم

    با خودم با جهان در صلح باشم

    که بی بهانه لذت ببرم .

    نعمت بزرگیه ک آدم با خودش و در جهان در صلح باشه .

    چند وقتی دلم میخواست شخصیت خواهرمو بزارم و برای خودم الگو قرار بدم ، با مقدمه خانم شایسته احساس کردم جاش امروز بود

    روز شمار تحول زندگی من

    روز سی و هشتم 1403/4/7

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 38 سفرنامه

    سلام و عرض ادب خدمت استاد و خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی

    ما در هر لحظه از زندگی، حضور خداوند رو احساس می کنیم. در قالب عشمون، همسر ، دوست، باران رحمت، غذای خوب، دریافت هدیه ، دعوت به مهمونی ، دریافت سود و خیلی چیزهای دیگر

    همین خداوند مهربان، توانایی خلق زندگیمون رو به خود ما داده توسط فرکانس های ارسالی خودمون

    سلامتی، ثروت، روابط خوب، درآمد خوب، همگی باید به صورت طبیعی و خیلی ساده وارد زندگیمون بشه. اگه غیر از این باشه طبیعی نیست

    ما نباید مشکلات زندگی رو مثل یک عادت بپذیریم. نباید باور کنیم که مشکلات زندگی مثل غمگین بودن، عصبانی بودن و خشمگین بودن طبیعی است.

    به خاطر داشته باشیم که همه پریشانی های ما، فقط و فقط وقتی شروع می‌شوند که فراموش می‌کنیم لایتناهی هستیم و ما وقتی سقوط می‌کنیم که از ابدیت خود، از اصل خود دور می‌شویم و آنچه ما را به سعادت می‌رساند بازگشت ما به اصل خویش است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1842 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی تا بادرک قوانین ثابتش خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

    سپاسگزارم که هدایتم کردی به مسیری که درک کنم که هیچ چیز رنج آوری طبیعی نیست و من باید با، ماندن دراین مسیر به جایی برسم که به صورت طبیعی در نهایت شادی و آرامش درون زندگی کنم.

    خدایا من به هر خیری از جانب تو فقیرم منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غضب ورزیدی ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1673 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    روز سی و هشتم از تحول زندگی من

    به قول خانم شایسته، خداوند بهترین برنامه ها را می چیند…

    امروز صبح داشتم با خودم فکر میکردم که من خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم که در تیره ترین روزهای زندگی ام هدایت شدم و الان در مسیر زیبای رشد و تکامل هستم و از هر لحظه زندگیم لذت میبرم.

    وقتی به مسیر سفرنامه فکر میکردم، ناخودآگاه جملاتی به ذهنم اومد که دوست داشتم با خودم بلند تکرارشون کنم:

    فاطمه حواست هست؟ تو خیلی برای خواسته هات تلاش کردی ولی نزدیکشون نشدی که هیچ ازشون دور هم شدی. تا اینکه خداوند رو پیدا کردی

    و خداوند برای من:

    رابطه خوب با اعضای خانوادم شد

    دوست های خوبی که فکرش رو هم نمیکردم شد

    احساس آرامش و عزت نفس شد

    جریانی از ثروت شد

    هدیه هایی از جاهایی که فکرش رو نمیکردم شد

    مناظر طبیعی که با دیدنشون احساس میکنم روحم در حال پرواز کردنه شد

    جملات زیبایی که پر از عشق و محبت بود و از زبان اطرافیانم بهم رسید، شد

    انسان های فوق العاده ای که فقط میخوان بهم کمک کنند شد

    موفقیت هایی که سالها دنبالشون بودم شد

    و خداوند برای من در این مدت کمتر از دوماه، همه چیز شد

    چیز هایی که فکرشون رو هم نمیکردم

    نعمت هایی که یادآوریشون باعث میشه قلبم با هیجان بیشتری خون رو پمپاژ کنه

    و سوال من بعد از یادآوری این نعمت ها از خودم این بود؛

    فاطمه، با همه اینها، آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟

    جوابی که تو ذهنم پیچید این بود که:

    راجع به چی حرف میزنی؟

    نه تنها خداوند برای من کافیه، بلکه میلیارد ها بار بزرگتر و بهتر از هر چیزیه که من بتونم تصورش کنم

    وقتی خداوند برای من نه تنها نیاز های اولیم رو تامین میکنه، بلکه در غالب هر زیبایی و نعمتی که اراده کنم در زندگی من تجلی میابه، من دیگه چرا باید به چیزی جز اون فکر کنم؟

    اصلا دیگه راضی کردن دیگران معنایی نداره

    اصلا دیگه نیازی به دفاع کردن از خودم نیست

    اصلا دیگه حتی به جلب توجه دیگران فکر هم نمیکنم

    و تنها چیزی که برام مهمه اینه که روی خودم کار کنم تا شخصیتم عوض بشه

    تا ظرفم بزرگتر بشه برای درک بهتر خداوندم

    درک بیشتر عشقش

    دریافت بیشتر نعمت هاش

    و تمام

    و این تفکرات امروزم، با فایل زیبای آرامش در پرتو آگاهی 3 که این برگ از سفرنامه بود تکمیل شد و من تنها کاری که میتونم بکنم اینه که فقط بگم، خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت این هماهنگی

    خدایا شکرت

    استاد عزیز و خانم شایسته خوبم، خیلی ازتون ممنونم که دست خداوند در مسیر تغییر و تحول و رشد و تکامل زندگی ما شدید.

    با آرزوی بهترین ها برای تک تک همسفران عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 848 روز

    استااااااد :) چقدر نیاز داشتم ب شنیدن این حرفا ،چقد من عاشق این هماهنگی ها هستم،من دختر خدام ،عزیز دردونه اونم ،تعجبی نداره ،و این پاداش باوریه ک بهش دارم ،چند وقته رابطه ام با یکی از دوستام ک برام مهم بود مثل قبل نیس ،و میدونم باعثش خودم بودم ،هروقت از اصل دور شدم،تعادل همه چیز رو از دست دادم ،حتی همین دوستم بهم گفت باید تمرکزتو بذاری روی خودت،چون هدفات مهمه

    این رفیقم مهربونه،خوش قلبه،نیت صافه،یه رنگه،رابطه ما سراسر احترام و رشده ،سراسر اعتماد و حال خوبیه ،جفتمون میخواهیم خنده های بعد از رسیدن ب خواسته هامونو ببینیم،باهم جشن موفقیتا رو بگیریم،واقعا پرتلاشه،قویه،عاقله،مثبت اندیشه،و من از خیلی جهات تحسینش میکنم

    رفاقت واقعی زمان و مکان نمیشناسه، و من ویژگی های خوبشو نوشتم ک ب خدا بگم حواسم هست چه ادمای خوبی سر راهم گذاشتی ،استاد عباسمنش رو گذاشتی ،خانوادم،استاد های حرفه ای ک دارم داخلش مهارت کسب میکنم و دیوانه وار میدونم تو این کار بهترینم،زمان ازاد ،سلامتی ،غذاهای سالم و خوشمزه،شهری زیبا و ادمایی زیباتر ک اطرافم هستن و همیشه تحسینم میکنن،رفیقایی ک اگ بزنم جاده خاکی بهم هشدار میدن ،حواسم هس ک همه چیز رو تو بهترین حالت ممکن قرار دادی تا به هدفم برسم،حواسم هست ک قبلا ارزوم بود ب یه کار علاقه پیدا کنم و داخلش بهترین باشم و تو این فرصتو بهم دادی،حواسم هس ک با بودنت دیگه حس تنهایی ندارم،حواسم هس با وجود اشتباهام دوسم داری و اروم اروم منو داری سمت لمس رویاهام میبری

    حواسم هست ک از روز اولی ک رفتم پای کار ،استعدادمو نشونم دادی و همونجا انگیزم هزار برابر شد ،خدایا من حواسم هست … من تو رو دارم ،هر اتفاقی بیوفته تو رو دارم ،هرکی بیاد و بره تو میمونی برام ،تو ارامشم هستی ،میدونم این مدت کمتر باهات حرف زدم،و الان ب حرف تو گوش کردمو این سه دقیقه انقد حالمو قشنگ کرد :)

    میدونم تو همیشه از ساده ترین و کاراترین راه ها منو ب سمت عشق و سلامتی و ثروت میبری

    من دوست دارم …با هر اشتباهی ک داشتم دوست دارم ،و میدونم ک تو هم دوسم داری،

    من حواسم ب همه کارات هس ،ب عشق و توجه و خیر خواهی ای ک از سمت بقیه میبینم،شاید این مدت ناسپاسی کردم،شاید یادم رفت نباید نگران چیزی باشم چون تو رو دارم ،نگرانی برای چی وقتی تو رو دارم؟الان خیلی وقته من فقط خوبی میبینم ،شاید بخاطر بعضی باورهای اشتباهی ک قبلا بوده ،دوس داشتم واقعیت رو جوری جلوه بدم ک نیس ،و بگم خب تنهام ،اما تو اگاهی ک الان حتی اگ بخوامم نمیتونم اینطوری فکر کنم،الان باور من اینه ک من لایقم ،و از خودم مطمئنم،از اینکه دوست داشتنی ام،از اینکه خاصم،پس هرکس هر ادمی دوس داره کنار من باشه ،دوس داره همکار،دوست ،و … باشه ،دیدم ک ادمایی ک خیلی عصبی و مغرورن با من چقدر خوبن ،دیدم من اون عشق خالصه شدم ک هر بدی ای ،از بین میره ،و اینا لطف توعه ب من …میخوام خالص تر شه این عشق،ن برای کسی،برای تشکر از تو …

    دوس دارم رابطمون برگرده مث اون موقع ها ک کلی باهات حرف میزدم و ارامش خالص بودم ،دوس دارم جوری زندگی کنم ک لبخندتو داشته باشم ،دیدگاهم نسبت ب نعمتا اینه ک شکر ک هس،و میدونم بهترشو برام چیدی :)

    ازت ممنونم ک با این تضادها،خیلی ساده و راحت منو هدایت کردی ب سمت خودت،الان خودمو تو بغل تو حس میکنم ،هدایتم کن،باز هم و بیشتر

    میدونم ب اندازه ای ک روی خودم کار کنم ،بیشتر از این زندگی لذت میبرم

    به خاطر داشته باش که همه پریشانی‌های تو فقط و فقط وقتی آغاز می‌شوند که فراموش می‌کنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط می‌کنی که از ابدیت خود‌، از اصل خود‌، از توی لایتناهی‌، از من‌ دور شوی و آنچه تو را به سعادت می‌رساند بازگشت تو به اصل خویش است.

    عاشقتونم :)

    خدایا شکرت

    خدایا دوست دارم

    هرچه آگاهتر،آزادتر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    صفا گفته:
    مدت عضویت: 684 روز

    سلام بر تمامی یکتا پرستان عزیز و هم فرکانسی های با عشق

    من همچنان با فایل های رایگان در حال آموزش و در حال ارتقا دادن مدارم هستم خیلی دوست دارم اول شخصیتم را بهبود بدهم و در مدارات بالا قرار دهم بعد از نعمات آن بهره مند شوم

    الان که دارم می نویسم نسبت به قبل خیلی تغیرات داشته ام مثل مثبت اندیشی دور شدن از افراد منفی و غرغرو و شاکر بودنم بیشتر شده و برنامه هاایی برای خودم چیدم که هر شب و روز تمرین میکنم وبه صورت آهسته و پیوسته در حال پیشرفت هستم.

    فقط یه مشکلی که هس باورهای محدود کنندم زیاده و یادم میره توکل یعنی چه والبته خیلی بهتر شده توکل و اینکه همه چیز را بسپارم به خدا

    خدا رو شکر در مسیر هستم هرچند سرعتم کمه ولی مطمنم که رفته رفته سرعت و بهرمندیم از نعماتم بیشتر خواهد شد

    متشکر از استاد و و خانم شایسته عزیز و همه دوستان گلم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    به دلیل عدم آگاهی از قوانین و داشتن باورها و ورودی های ذهنی نامناسب ما بسیاری از مشکلات خود را طبیعی می دانیم و نسبت به آنها آگاهی نداریم و الگوهایی را نیز مشاهده می کنیم که به همین شکل زندگی کرده اند برای همین هیچ گاه فکر نمی کنیم زندگی بهتری نیز می تواند وجود داشته باشد اما زمانی که باورهای خود را تغییر داده خداوند و قوانین او را باور کنیم می بینیم که تمام شرایط به نفع ما تغییر خواهد کرد و آن زمان تازه متوجه می شویم که دلیل این همه اتفاقات نامناسب چه بوده است.

    همه ی افراد در مدارهای متفاوتی زندگی کرده که به واسطه ی باورها و فرکانس های خود در آن قرار گرفته اند و لاجرم به سمت افراد شرایط موقعیت ها و ایده های متفاوتی هدایت خواهند شد برای همین است که اتفاقات متفاوتی برای افراد رخ می دهد و حقیقت و واقعیتی وجود ندارد چون هر کسی بسته به باورهای خود می تواند الگوهایی را مثال زده و تجربیاتی از زندگی خود بیان کند که باورش را اثبات می کند برای همین ما باید همواره مراقب باشیم چه چیزی را باور می کنیم چون با توجه ساده در مدار آن قرار گرفته و به تدریج همین اتفاق ساده به واقعیت زندگی ما تبدیل خواهد شد.

    اگر باورهای خود را تغییر دهیم به سمت الگوهایی هدایت خواهیم شد که به تمام خواسته های خود دست یافته و زندگی بسیار متفاوتی با سایرین دارند اما ما به دلیل قرار گرفتن در مدار نامناسب تا به این لحظه هیچ یک از آن ها را ندیده بودیم افراد هم فرکانس یکدیگر را جذب می کنند

    با تغییر باورهایمان دستیابی به تمام خواسته ها امکان پذیر است زمانی که ما باورهای نامناسب داشته و فاصله ی روح و ذهن ما از هم بیشتر شده و به احساس بد می رسیم اتفاقات بد را در تمام جنبه ها تجربه خواهیم کرد.باید همواره خود را با خداوند که منبع خوبی ها زیبایی ها و نعمت هاست هماهنگ کرده و با خداوند و خودمان به صلح برسیم این مهم ترین وظیفه ی ما تا پایان عمر است.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    ارش اریا گفته:
    مدت عضویت: 1888 روز

    صد هزار درود و سپاس ازخدا و استاد گرامی

    نمیدونم چقد ذهنیت یا فرکانسم تغییر کرده

    نمیدونم چه اندازه معتقد شدم

    نمیدونم درچه سطح از آگاهی هستم

    و هزاران ندانسته های دیگه

    چیزی که خیلی بیشتر از گذشته برام اتفاق میفته یا حداقل به اندازه گذشته داره اتفاق میفته و اینروزا دارم بهش توجه میکنم اتفاقات خوب که خیلی ناممکن برام بوده هستش و به گذشته و زندگیم که نگا میکنم هزاران نعمت و معجزه دیگه بوده که اسمشو گذاشته بودم شانس و یا زرنگی

    در سختی و تنگنا از خدا گله میکنیم مشکل که حل شد میگیم چه شانسی آوردیم و نقش خدا هیچ

    تا چند روز پیش بدهی که داشتم و امکانش رو نمیدیدم که بتونم پرداخت کنم امروز کاملا صاف شد نمیدونم ترمز ذهنی من در چه حده که هنوز نمیتونم بگم معجزه هست و اگه این لطف خدا و معجزه نیست پس چیه

    باور این حرف برام سخته که پول و نعمت از جایی که فکرشو نمیکنی بهت میرسه و امروز برام اتفاق افتاد

    دوستان و همراهان

    بیشتر ادما صحبت از معجزه و فراوانی و … رو که میشنون نخست یا شاید بارها مغزشون این پیام رو میده که دروغه و واسه اولین بار که به این وبسایت وارد بشن و نظرات ماها رو ببینن میگن چه آدمایی دور هم جمع شدن دروغ میبافن و این ادمای خود عباسمنش هستن واسه گرم کردن بازار

    باید به درجه ای از شهود و اعتقاد برسن تا باور کنن

    شاید میخوام اینو برسونم یا داد بزنم اهاااای ملت من هیچ پرداختی از کسی نگرفتم که مجبور باشم این نوشته ها رو بنویسم و حالا که دارم اینا رو مینویسم در محل کار با کیبورد انگلیسی که مجبورم حروف پارسی رو توش پیدا کنم انجام میدم

    چه حسی منو مجبور به این کار میکنه

    من کجای باور و اعتقادات و فرکانس هستم

    خدا رو شاکرم و به بندگی او افتخار میکنم که با وجود سالها جهالت و کفرگویی تا صداش کردم و گفتم پشیمونم منو بخشید و استاد عباسمنش رو به من معرفی کرد تاکید میکنم خدا استاد رو به من معرفی کرد نه تبلیغات و غیره

    نمیدونم با این جملات ناقص تونستم حق مطلب و چیزی که تو ذهن و مغزم بود رو ادا کنم یا نه

    در پناه حق شاد و خرم و رستگار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    زهراهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 460 روز

    به نام خدای مهربانم که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ……سلام وعرض ادب به استادعزیزم ومریم نازنینم …شماپیامبرزمان منیداستاد جان خیلی عاشقتونم خیلی ممنون که من وباخدای درونم باخدای واقعی آشتی دادی استادجانم دیروزبرای مسئله بزرگی چندروزبودکه ورودی هام داغون بد بود به خاطرمشکل پدرومادرم که هیچ وقت تمومی نداره وصلحی نیست بین شون چه قدر ناامید ترس ونگرانی و ناراحتی عزت نفسم داغون شده بود چه قدراحساس دلسوزی به هردوتاشون واینکه آخرش میگفتم کاری ازدست من برنمیاد به هیچ وجه ..به قول دوست عزیزمون عاطفه جان که توکامنت هانوشته بودن شیطان ازهرراهی واردمیشه که احساس ماروبدکنه آگاه شدم که این بارشیطانه که به من میگه دیگه بااین قانون مشکل به این بزرگی وکه نمیتونی حل کنی اصلا مثلا توبااین قانون چیکارکردی توحتی نمیتونی وقت کنی باورات و درست کنی واقعا موقع هایی که حالم خیلی بدباشه حوصله هیچی وندارم جزصداهاوفایل های شماکه آرومم میکنه واحساسم وخوب میکنه ..میگفت که تواگه مومن بودی که ترس وغمی نداشتی توبخداتوکل نکردی تو همش نگرانی ناراحتی به دردنخوری و….جازده بودم استادجان تاکه بازم هدایت شدم به این فایل که شماگفتید هیچ کس نمیتونه 100درصد ذهنش وکنترل کنه حتی حضرت ابراهیم هم بااون همه عظمت وآگاهی وپیامبربودنش زمانی بودکه ترسید ونگران شد مانباید خودخوری کنیم حس مون وخراب کنیم مهم ترین چیز داشتن احساس خوبه ..این بودکه بازم به خودم امیدوارشدم وهمه ی مشکلاتم وسپردم به خودش که تمام قدرت جهان دردست اوست اونه که کم نمیاره اونه که هرلحظه صدام ومیشنوه واسم وقت داره وعاشقانه منتظره که من بخونمش ومنو اجابت کنه ..بله بایدتسلیم بود وهمه چیزوهمه چیزو همه چیز روسپردفقط به خودش .مافقط وفقط میتونیم خودمون وتغییربدیم نه دیگران رو همه به یک اندازه به خداوندنزدیکیم این اعمال ماست که جلوی تعالی روح مون به خدارومیگیره وگرنه خداوندازرگ گردن بهمون نزدیک تره ..وجایی شنیده بودم که شیطان مثل یه روانشناس که بیشتراز6000سال تجربه داره میدونه چه جوری ماروازراه راست دورکنه ولی الان میدونم که من به شیطان کاری ندارم چون تاریکی وجودنداره فقط جایی تاریک هست که روشنایی یانورنباشه من میکوشم چراغ هدایت خداوند رو دردلم روشن کنم تاهیچ وقت تاریک نباشه . خداروشکرهرکاری که بخام انجام بدم می اندیشم که آیابااین کارموردخشم خداهستم یارضایت او وکاری شایسته انجام بدم …اینم بگم که باورودی های بدی که من داشتم دوباره یک بارنه زیاد جدی ولی درمعرض گناه غیبت بودم وهمون لحظه پشیمون شدم وخودم وازاین عمل ناشایست عقب کشیدم وفهمیدم هروقت که من احساس بدداشته باشم مدام احساس بدوگناه وعذاب وجدان رو تجربه میکنم ولی اگراحساس خوب داشته باشم شکرگذاری هام بیشترمیشه وروابطم باخداوندواطرافیانم عالی هست باخودم وجهان درصلحم وتمرکزم روی خواسته هامه وهمه چیزو میسپارم به خداکه خودش میدونه چطور همه چی ودرست کنه به راحتی…الهی شکر که 38 مین روز ازبرگ سفرنامه م هم تموم شد وکامنت گذاشتم سپاس ازخدای خوبم که منو باشما آشناکرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: