آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 6 - صفحه 5

179 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    دو ساعت پیش کسی که بیشتر از یک سال باهاش تو رابطه بودم مسج داد و گفت که دیگه نمیتونیم باهم باشیم… البته به خاطر ی حقیقتی که ازش پنهان کرده بودم و ۳ روز پیش بواسطه ی بودن تو این سایت و گوش دادن به فایلای استاد عباس منش و قدرتی که خدا بهم داده بود … تصمیم گرفتم بهش بگم خدارو‌واقعا سپاسگذارم…

    وقتی مسج داد و گفت نمیشه دیگه…

    خیلی قوی تر از اون چیزی که فکر میکردم بودم…باز هم خدارو شکر . حتی به دوستم گفتم اگه با استاد آشنا نشده بودم نمیدونم الان چه حالی بودم…

    برای اینکه کسی که باهاش تو رابطه بودم یک انسان بینظیره چه با من باشه چه نباشه… واقعا همیشه روی خداگونش رو ب من نشون داد اما خب…

    بهر حال ی مقدار ناراحتم و با خودم داشتم میگفتم استاد عباس منش که انقدر رو خودش کار کرده ، میگه من که ی رابطه ی بینظیر و فوق العاده از همه لحاظ دارم اگه جدا شیم ، ممکنه ۱ ، ۲ روز ناراحت شم بعد بگم که خدا بهترین هارو به من میده … بهترش تو زندگیم میاد و به فراوانی ایمان داره…

    خلاصه گفتم خدایا من میرم تو سایت یه چیز بهم نشون بده یه فایل برام بیار که آرومم کنه…

    وقتی که اسم فایل رو دیدم شروع کردم به اشک ریختن و سپاسگذاری کردن… خدایا عاشقتم

    استاد عاشقتممممم🌳🌳🌳🌳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1531 روز

      سلام به الهام عزیزم همنام خودم..

      می‌دونی اسمون واقعا زیباست ؟؟؟؟

      خدایا شکرت.

      نشانه ی روزانه ام زدم و این فایل و شروع کردم به خوندن کامنت بچه ها و

      به کامنت شما رسیدم .

      البته این کامنتون برای 4سال پیش هست

      ولی چون من به ندای قلبم گوش میکنم وبرات مینویسم

      و این سوره قرآن

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾

      به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

      سوگند به ابتدای روز [وقتی که خورشید پرتو افشانی می کند] (1)

      2

      وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾

      و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد، (2)

      3

      مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾

      که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است. (3)

      4

      وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿4﴾

      و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است، (4)

      5

      وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

      و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی. (5)

      6

      أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ ﴿6﴾

      آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد؟ (6)

      7

      وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ ﴿٧﴾

      و تو را بدون شریعت نیافت، پس به شریعت هدایت کرد؟ (7)

      8

      وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ ﴿٨﴾

      و تو را تهیدست نیافت، پس بی نیاز ساخت؟ (8)

      9

      فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿٩﴾

      و اما [به شکرانه این همه نعمت] یتیم را خوار و رانده مکن (9)

      وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾

      و تهیدست حاجت خواه را [به بانگ زدن] از خود مران (10)

      وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾

      و نعمت های پروردگارت را بازگو کن. (11)

      وخدا به زودی اونقدر بهت میبخشه که تو راضی خواهی شد.

      بدرخشید گلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام 🌳 گفته:
        مدت عضویت: 2345 روز

        الهامِ عزیزم سلام…

        اگه بدونی با این متنت به کسی که نا امید از خواب بیدار شده و انگیزه ای نداره چه امیدی دادی….

        ازت ممنونم واقعا…

        راجع به این متن 4 سال پیش هم بگم که از اونجایی که من تو اون مورد ایمان نشون دادم خدا چنان معجزه ای بهم نشون داد که اصلا مبهوت بودم و هستم…

        اما مدتیه که نا امیدم و هروقت که با خدا حرف میزدم تو متن دوستان یا حتی تو گوگل و چند جای دیگه، خدا با این آیه که: چنان بخششی میکنم بهت که خشنود و راضی شوی دوباره قلبم رو روشن کرد… امروز دوباره با متن شما مهر تایید رو زد و گفت که نه تنها فراموشت نکردم بلکه به شبو روزش قسم خورده که هدایتم‌ میکنه و بهم میبخشه… ازت ممنونم الهام جان که امروزم رو ساختی …واقعا حال خوشی نداشتم…اما الان خوبم و منتظر معجزه ی خدا.

        و راجع به اسممون هم درست میگی خیلی اسم قشنگی داریم..

        الهام جون واقعا ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و بهم انرژی دادی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مانی گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    سلام ودرود بر استاد بزرگ عباسمنش و خانم شایسته.دیدگاه من از نشانه امروزم اینه که آرامش در پرتوآگاهی واقعا منو متحول میکنه وبه آرامش در تمام زمینه ها میرسونه ودرمداردرست اون صحبتهای دلنشین استاد قرار میگیرم خدایا شکرت که منو بااین خانواده بزرگ هدایت کردی وراه درست قوانین زندگی رو بااین عزیزان هم مسیر شدم.باتشکراز استادبزرگ وخدای بزرگ❤💯👑👑

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فاطیما اسدی گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    سلام به خالق تمام زیبایی ها.

    درود خدمت استاد ثروتمندم که هروقت ما از مدارمون و فرکانسمون دور میشم وجود شما باز مارو برمیگردونه.. نشانه امروزم مثل تجربه یا درس دوران مدرسه میشه که اگه خودت نخونی و امتحان نکنی برات عبرت نمیشه.. دیروز توی سالن آرایشگاهی که من و عمه گلم که مدیریت آرایشگاه رو داره باهم کار میکنیم و هر روزمون رو پرانرژی تر از روزقبل شروع میکنیم بودیم شخصی اومد که انرژی های منفی او باعث شد باشناختی که از قبل ازش داشتم قضاوتش کنم و باوجود رفتاراش هرومون واقعا اذیت شدیم بعد از رفتنش و آروم گرفتن ذهنمون یه حسی بهم گفت هرکس مسئول زندگی خودش است و نشانه امروزم هدایت دوباره ام بود که ذهنم را کنترل کنم.. استاد جانم مچکرم که راه درست رو به ما نشون میدید❤

    دوستت دارم عزیزمممممم 🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3012 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام استاد جان و سلام به همه دوستای عزیزم سلام به مریم جان نازنین

    خدای من

    خدای من

    چی بگم ازاین نشونه هایی که تو سرراهم درست در زمان مناسب قرار میدی تا مسبرروشن بشه تا هدایت بشم آروم بشم

    خدای من چی بگم تو واقعا به قلب ها آگاهی

    خدای من چطور شکر تورو به جا بیارم از دیروز ذهن من درگیر بود و من نفهمیدم نمی‌دونم چه جوری شکر کنم که تو به قلبم آگاهی و الان که درخواست کردم که آروم باشم حتی خودمم متوجه نبود که دارم قضاوت میکنم خدای من تمام وجودم اشک شده و دلم میخاد با صدای بلند گریه کنم چقدر ذهن من درگیر قضاوت خودمه چقدر خودمو محدود میکنم و به سبک گذشته هنوز دارم ادامه میدم خدای من اینکه هنوز دارم این گذشته و این مدل زندگی کردن رو تحمل میکنم منو ببخش اینکه هنوز دارم به سبک گذشته و قضاوت کردن هرچیز و ازهمه مهمتر خودمو قضاوت میکنم منو ببخش

    نیاز به تایید شدن دقیقا درسته که من وقتی تایید نمیشم وقتی از سر نبود عزت نفس هرکاری میکنم تا دیگران دوسم داشته باشند و نمیشه و تایید نمیشم شروع میکنم به قضاوت و قضاوت من هم چیزی جز بالا و پایین کردن افکار تو ذهنم نیست خدای من

    چطور میتونم فقط تماشاچی باشم فقط باشم که هنوز دارم باورهای گذشته رو دارم دنبال خودم میکشم هنوز محدودم محدود

    چطور میتونم به تو گوش کنم وقتی ذهن من پراز قضاوت هرچیزی هست چطور به آرامش برسم وقتی هنوز عزت نفس ندارم وباید تأیید بشم

    چطور هنوز به پاره های تو نمیتونم بدون قضاوت نگاه کنم

    خدای من چه به موقع این فایل اومد و من آروووووم شدم

    انگار مغز من صد کیلو شده وقتی این فایل رو شنیدم دلم میخاست فریاد بزنم خدای من راه حل به این آسونی داشتن احساس خوب به این آسانی ؟سکوت ؟وقضاوت نکردن و تماشا کردن ؟خدای من چقدر ازصبح تاحالا خودمو آزار دادم و زور زدم و تو چه آسون پاسخ دادی

    خدای من شکرت شکرت که نمیخای محدود باشم و میخای با توبینهایت یکی باشم وهیچ حدومرزی بین من و تو و خواسته هام نباشه خدای من شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    سانیا رهبری گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    الله من بی انتها و بی انتها شکر و سپاس

    سلام

    من دقیقا دقیقا باید به همین فایل هدایت می شدم .

    می خوام بگم مو لا درز هدایت های خداوند نمیره

    یعنی من فکرشم نمی کردم که به این ظرافت به این فایل هدایت بشم و پاسخ خودم رو دریافت کنم.

    تو شرایط الانم و با تصمیمی مهمی که می خوام بگیرم این فایل خیلی کمکم می کنه .

    خدایا ازت سپاس گزارم که دوست داری من خودم باشم.

    سپاس گزارم که با الهامات کمکم می کنی راه درست رو تشخیص بدم.

    سپاس گزارم که حامی و پشتیبانم تو تک تک لحظات زندگیم هستی و هر بار به یه نوعی اعلام حمایت و وجود میکنی.

    سپاس گزارم که با هر نشانه ای جایگاهت رو تو ذهنم و قلبم محکم تر میکنی.

    سپاس گزارم که ارزشمندی و لیاقت هامو بهم یاد آوری میکنی .

    سپاس گزارم و بی نهایت سپاس گزارم که احساس سپاس‌گزاری رو درک می کنم.

    خدایا کمکم کن که توحیدی تر باشم و فقط رو خودت حساب کنم.

    چقدر عالی و بی نظیر که حمایتگری دارم که هر لحظه به حمایت من مشتاقه و عاشقانه آغوش باز کرده که خلاءهای درونیم رو با وجود خودش پر کنه. همه ی بود و نبود من بشه!

    تو جایگاه فرمانرواییت همین ها و بلکه بیشتر ازت انتظار میره .

    ربّ من، من به تو مدیونم، وجودم به وجودت بندِ …

    بگیر وابستگی هایی رو که منو ازت دور میکنه.

    منو وابسته خودت کن.

    همین و والسلام .

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      خورشید گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      سلام دوست خوبم

      چه جمله ی زیبایی:

      “””چقدر عالی و بی نظیر که حمایتگری دارم که هر لحظه به حمایت من مشتاقه و عاشقانه آغوش باز کرده که خلاءهای درونیم رو با وجود خودش پر کنه. همه ی بود و نبود من بشه!”””

      سپاس از دیدگاه زیباتون

      لذت بخش بود و آرام کننده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3292 روز

    من این روز ها یه حال دیگه ایی دارم

    همیشه هیچ وقت اینطور نبودم

    همیشه نیمه خالی رو می دیدم

    به فکر نیمه های پر نبودم

    همیشه فکر می کردم زمین پسته

    خدا رو سویه قبله میشه پیدا کرد

    همین دیروز سمت این حوالی بود

    یکی در زد خدا رفت و درو باز کرد

    من این روزا یه حال دیگه ایی دارم

    جهان من لباس تازه می پوشه

    من و تو دیگه تنها نیستیم چونکه

    خدا با ما نشسته چای می نوشه

    ملخ افتاده تویه خرمن گندم

    منم مثل همه از کار بی کارم

    به جای داس شونه تویه دستامه

    فقط به فکر گندم زار موهاتم

    اگه بارون به شیشه مشت می کوبه

    بیا اینجا بشین کنار این کرسی

    خدا با دست من دستاتو میگیره

    تو از چشم خدا حالم رو می پرسی

    نه اینکه بی خیال مزرعه باشم

    دیگه از باد پاییزی نمی ترسم

    نگو این آسیاب از پایه ویرون شد

    خدا با ماست از چیزی نمی ترسم

    من این روز ها یه حال دیگه ایی دارم

    جهان من لباس تازه می پوشه

    من و تو دیگه تنها نیستیم چون که

    خدا با ما نشسته چای می نوشه

    من و تو دیگه تنها نیستیم چون که

    خدا با ما نشسته چای می نوشه

    سلام عاشق بچه ها

    من اوممممممدم

    بچه ها این حرف ها , هیچی بزارید ببینیم چی میاد

    داستان

    بچه ها من از اونجایی که خیلی دختر مذهبی بودم, همیشه تو ذهنم این بود آدم هایی که مهمونی قاطی میرند, یا کلاب میرند, یا مشروب میخورند یا سیگار میکشند , یا آقاجون هر کاری که در نظر ما فلان و فلان , آدم های فلان و فلان و خیلی فلانی هستن, خلاصه جونم بگه برات, تا اینکه نازی خانم , اومد آنکارا, و نازی نمیدونست , این قضاوت ناخودآگاه , باعث شده بود, یک ترمز وحشتناک توش به وجود بیاد, و حتی در تمام زمینه های زندگیش اثر بزاره اون به صورت قارچ سمی که اصلا نمیفهمیدم, تا اینکه چون نازی خانم , خیلی دلش میخواست , تغییر و, دیگه آقا ما اومدیم آنکارا الان فکر کنم شد 8 ماه(wooooooow بچه ها الان که نوشتم 8 ماه, یادم اومد چقدر من در تمام زمینه رشد کردم, ووووووووووووواااااااااااای خدایا من دیوونتم, به خدا کسایی که ازنزدیک هستن, میفهمنن, که من اصلا هیچچچچچچچچچ ربطی به 8 ماه پیشم نداااااااااااارم, وااااای چقدر ذوق کردم, من عاااشقتم وای بوس بوس بوس , استاد میدونی دقیقا من پام و گذاشتم تو آنکارا قدم اول اومد روی سایت, و من خریدم, دقیقا اون موقع خواب دیدم, که تو تونل نور بودم, و گفت 1 قدم مونده, و به جرات میگم, بعد از قدم 1 من رفتم سراغ درک بهتر دوره هایی که خریدم, و همرو فقط نوشته بودم و پارت بندی کرده بودم, و نگم برات , البته که داشتم تکاملم و طی میکردم, عااااشقتم بووووووس)

    آها بریم سر بقیه داستان, تا اینکه نازی داشت روی روابطش کار میکرد, بعد خدا هدایتش کرد و با گروهی آشنا کرد, که همه پول دار بودن و باحال و لی هم کلاب میرفتن, هم سیگار هم مشروب و…. بچه ها نگم براتون که درون من چه جنگی بود, چه جنگی , و الان خیلی بهتر شده, و همچنان دارم کار میکنم, و حالا حالا کار داره, قضاوت

    قضاووووووووووووت , به قول معروف میگن اعتیاد خانمان سوز, وقتی قضاوت میکنم, هر کی هر چی و از خدا به طرز عجیبی دور میشم,

    خلاصه تصمیم گرفتم, بالاخره بر این ترس غلبه کنم, و برم ببینم بابا این آدم هایی که میان کلاب مگه چین , که این همه سال تو گوش ما خوندن, بچه ها همش وهم بود, همش باورهایی بود که سال های سال فقط شنیده بودم و دست به دست شده بود, هر کس سرش به کار خودش بود, من فقط 4 الی 5 ساعت رقصیدم و لذت بردم, بدون استفاده از هیچ چیزی , و این حرفی بود که همیشه میزدم , و میگفتم نیاز به مصرف چیزی نیست, و اون آدم های هیولایی که تو ذهنم سال های سال برام ساخته بود که میرن تو این مجلس ها , پودر شد, و نازی بر یکی از بزرگترین ترس هاس غلبه کرد, و اونجا آدم هایی بسیار بسیار موفق تر , ثروتمندتر , از من, بچه ها من نمیگم بریم سیگار و مشروب و الکل و کلاب و فلان ….. من میگم , برید , تو سفرنامه قسمتی که در مورد آمیش ها هست و ببینید و بعد فایل بعدی که استاد در مورد این فایل توضیح میدن.

    بچه ها من سال های سال ذهنم و ناخودآگاه درگیر آدم هایی کرده بودم , و قضاوت, پشت قضاوت میومد , و وقتی ذهن قضاوت میکنه, شهودی اتفاق نمیفته, به خداوندی خدا , بعد از این داستان , و غلبه بر این ترس , توحید و هدایت , عشق بازی با خدا برام به بی نهایت, من میدیم آدم های موفق و ثروتمندی که تو این محیط هستن, ولی نمیفهمیدم , اقا به تو چه, خدا به اون خداییش , قدرت اختیار , تو چیکاره ای , تو دوست نداری روت و اونطرف کن, به چیزی توجه کن که دوست داری , چرا اینقدر تو ذهنت درگیری که این همه سال , توی تمام زمینه های زندگیت اثر بزاره .

    بچه ها بعد از این موضوع بود, که بهتر فهمیدم , که من در طول روز چقدر ناخودآگاه , ذهنمون درگیر آدمها و قضاوت های الکی , و قتی من و هدایت کرد به درک اینها , دوباره ذهنم آزادتر شد برای خودندن قرآن و درک بهتر باورهایی که در دور ه ها دارم کار میکنم,

    یاد توحید عملی 6 فکر کنم , که استاد میگه من قبل از اینکه وارد این حوزه بشم , این باورها خوب روی خودم کار کرده بودم, اینکه آدم ها روی زندگی من تاثیر نمیزارن و اینکه خودشه که زندگیش و خلق میکنه,

    بچه ها هر چقدر ذهنمون از آدم ها رهاتر بشه, و آزاد تر بشه, به درک بهتری از توحید میرسیم, من فقط راه میرم و میگم, خدایا میخواهم از همه چی آزاد و رها باشم , و فقط با تو باشم, آخه تو همه چیزی

    بچه ها رهایی از فکر دوست پسر , دختر مادر, پدر, فرزند , همسر , یکی از بزرگترین قدم هامون به سمت توحید

    به غیر از من کسی تو زندگی من نیست, من مهمترین آدم زندگیم هستم, رابطه من با خودم و خدای خودم مهمترین موضوع زندگی من , من فقط کافی با خودم هماهنگ بشم, از خود گذشتگی به معنی گذشتن از احساس خوبم , یک باور اشتباه, به سبک خودم زندگی کنم, من اومدم خودم و تجربه کنم, من اومدم با لذت تجربه کنم

    بچه ها برای درک این باورها نیاز به تکرار تا آخر عمر دوره عزت نفس , عشق و مودت و ثروت1

    نیاز به خوردن خوندن قرآن

    خدایا دمت گردم دیگه بیخیال شدی , یعنی از اون روز تا الان میگه بیا بنویس اینها رو , من عاااااااقتم , نوشتم , هر چی تو بگی , میدونم هی از زیرش درمیرم, بووووس

    خلاصه اینکه نازی خانم , تمام بنده های من اومدن, که خودشون و تجربه کنند, و خودت دیدی که همون آدم هایی که فلان بودن از نظر تو چقدر موفق و ثروتمندتر از تو هستن, و یا حتی من از طرق اونها به تو نشانه هایی دادم, من عاشق همه شما هستم, با همین چیزی که هستید .

    من هم عاشق هستم , بوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
    • -
      سانیا رهبری گفته:
      مدت عضویت: 3213 روز

      سلام دوست عزیزم

      بهترین قسمتی که از متن شما تو شرایط الانم نیاز داشتم بهم گفته بشه ” بچه ها رهایی از فکر دوست پسر , دختر مادر, پدر, فرزند , همسر , یکی از بزرگترین قدم هامون به سمت توحید ” این بود .

      نیاز داشتم خدا با یکی از دستاش بهم بگه باید توحیدی باشم .

      دوست عزیزم ممنونم ازت که به الهامت گوش کردی و این متن رو نوشتی .

      در پناه ربّ خوبیها شاد و پیروز و سعادتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فرزانه فدایی گفته:
      مدت عضویت: 1912 روز

      سلام ب نازی خانم عزیزم دقیقا دقیقا منم قبل از آشنا شدن با استاد مثله تو فکر میکردم فلانی چون تتو زده فلانه و بیساااار ک خدا رو شکر الان سرم تو لاک خودمه و تمرکزمو گذاشتم رو خودم نه قضاوت بقیه یا تفتیش تو زندگی بقیه ممنون از کامنتت عزیزم آنکارا خوش بگذره😘😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1634 روز

      سلام نازی جون چه عالی توضیح دادی برای من هم چنین ترمزی بود فکر میکردم آدمای به اصطلاح مومن نماز و روزه و اینا میخونن و بقیه رو به چشم منحرف می دیدم

      خدااااا شکرررت رهام کن که فقط فقط تماشا کنم نه قضاوت ونه هرچیز دیگری خداجونم شکرت بابت هدایت هات و آرامشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1182 روز

      سلام نازنین عزیزم

      دیدگاهت خیلی زیبا و تاثیر گذار بود دوتا نکته ازش گرفتم اینکه برای رسیدن به توحید باید رها شم از فکر پدر مادر خواهر برادر دوست پسر و دختر

      دیروز تا حالا به تضادی برخورده بودم که باعث به وجود اومدن یه سوال تو ذهنم شده بود که الان باید چیکار کنم.

      فهمیدم که خواهر و برادر رو باید رها کنم خونواده رو رها کنم وابستگی ها رو رها کنم تا به توحید برسم

      نکته ی دوم اینکه همیشه دیدم نسبت به آدمایی که اهل کافه گردی هستن بد بوده.یعنی خداییش هیچ وقت برام سوال نبوده که خب اصلا تو این کافه و قهوه خونه ها مگه چیکار میکنن که من به دید کافر به این آدما میکنم البته تو ناخودآگاهم.

      یعنی یه سری چیزا اینقدرررررر برای ما عادی و طبیعی شده که حتی فکرررر هم نمیکنیم که شاید این فکر ماست که ایراد داره.شاید به ما اشتباه گفتن و ما اشتباهی باور کردیم و شاید اونا هزاران بار از ما بهتر باشن…کسی چه میدونه

      وای که چقدررررر عمرمون به قضاوت گذشت .خدایا خودت کمک کن که بتونیم با حرکت کردن تو مسیرت از قضاوتها رها و آسوده شیم…

      🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2465 روز

    قضاوت کردنها خیلی گفتگوهای درونی من رو آشفته میکردن، و اجازه نمیدادن که من آرامش داشته باشم

    الان خیلی کمتر شدن، اما باز کار داره،

    یا کار آن دیگری درست است یا غلط =>> در مورد این مثلا من همین الانشم بعضی وقتها ذهنم میخواد روند پیشرفت افراد رو قضاوت کنه و میخواد تجزیه تحلیل کنه که تکاملش طی کرده ، نکرده، کارش درست بوده نبوده، حتی قضاوت میکنه نه این روندش رو خوب طی نکرده و بزودی شکست میخوره، وقتی دیشب نشستم و فکر کردم دیدم من نمیتونم قضاوتی

    راجع به روند پیشرفت افراد بکنم چون که من در شرایط اون فرد نیستم و من نمیدونم که اون به چه تضادهایی برخورده، تکاملش رو خوب طی کرده یا نه، مگه اینکه اون فرد خیلی واضح بیاد توضیح بده، حتی توی کامنت‌ها من خیلی نمیتونم ارزیابی کنم وقتی یه فردی میاد از نتایجش مینویسه و میگه من توی این مدت به انقد درآمد رسیدم(مدت کوتاه) ، اصلا کار من نیست قضاوت و این فایل رو بارها باید گوش داد و من چند روز پیش به این فایل هدایت شدم از طریق گزینه نشانه‌ای به من بده و من میخوام دوباره برای سه روز تمدید کنم و کسی رو قضاوت نکنم ، کار من تجزیه و تحلیل روند پیشرفت دیگران نیست، من یکی رو میشناسم که خیلی واضح داره توضیح میده و تقریبا همه میدونن روندی که طی کرده چطور بوده و اونم خود استاده، کمتر کسی اینجوری توضیح میده و از زندگی شخصیش میگه، من با چند تا از دوستام به این نتیجه رسیدیم که باید یه الگو مناسب داشته باشیم و تکاملمون رو هم طی کنیم، من الگو رو استاد عباسمنش قرار دادم، و دیگه ذهنم رو و تمرکزم رو قصد ندارم بذارم روی کسی دیگه، استاد الگوی خیلی مناسبیه

    پس بنابراین هر فردی خودش میدونه که چطور داره پیشرفت میکنه ، تکاملش رو طی میکنه

    اینجور هم که من حدس زدم اینه که استاد اجازه میده بچه‌ها خودشون تکاملشون رو طی کنن و خودشون به یکسری درکها برسن

    کار من این است که فقط باشم ، فقط باشم و تماشا کنم و این چیزیست که باید یاد بگیرم

    آره هر روز دارم اینجوری یاد میگیرم

    من خودم تکاملم رو دارم خوب طی میکنم و هیچ عجله‌ای ندارم

    من آشغالا رو زیر مبل برداشتن رو خیلی دوست دارم عاشق این کارم

    فقط برای سه روز آینده میخوام فقط باشم، بدون هیچ قضاوتی

    فقط باشم و تماشا کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 124 رای:
  8. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 2901 روز

    سلام به استاد گرامی و دوستان خوب

    برای دومین روز متوالی هدایت شدم به این قسمت و نشانه من این فایل بود

    خدایم را سپاس گذارم فرمانروایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    الهام الهامی گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    به راستی که خداوند منان هدایت می کند هر آنچه که در هستی است.من نیز به طرز عجیب و شگرفی هدایت شدم به آنچه که در این لحظه بدان نیاز داشتم.

    آری درست است عمری را به قضاوت دیگران نشسته ام و غافل از آنم که هر آنچه در دیگری است و مرا به قضاوت وامیدارد بخشی از وجود خودم می باشد، و این بازی ذهن من است که هر لحظه می کوشد تا مرا از زیستن در لحظه ی حال محروم کرده و آرامش را از من سلب می کندو مرا آشفته می سازد.

    خداوندا تو را سپاس می گویم و شاکرم که اینبار نیز مرا هدایت کردی به آنچه که باید…نمیدانم شور و شعفی که هم اکنون در وجودم جاری شده را چگونه بیان کنم…این درست ترین و دقیق ترین چیزی بود که باید در این لحظه از آن آگاه می شدم.

    خداوندا تو را سپاس که مرا آگاه کردی و پاسخ سوالم را دادی…چگونه ایزد منانی چون تو را ستایش نکنم…آیا می شود خالقی چون تو را ستایش نکرد…آیا می شود وصف تو را نکرد…. از تو میخواهم که یاری ام کنی تا بتوانم قضاوت کردن را کناربگذارم و بیشتر باشم و و ببینم و آرامش را تجربه کنم و در لحظه ی حال سکون یابم.

    تورا سپاس…

    توراسپاس…

    توراسپاس…

    همانا اوهدایتگر ما درتمام لحظه هاست کافی است که به ندای قلبی ودرونیمان گوش بسپاریم تا هم آرامش را تجربه کنیم و هم به مسیر درست هدایت شویم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
    • -
      ابوالفضل گفته:
      مدت عضویت: 3596 روز

      سلام بر کسانی که در مسیرصراط مستقیم میکوشند تادر لحظه باشند

      استاد عزیزم من همین امشب قبل از اینکه کلید نشانه هارو بزنم داشتم خودمو با یکی از دوستام مقایسه میکردم وداشتم خودم رو قضاوت میکردم وچون اون دوستم هم سن من هست وموفقیتهاش خیلی خیلی بیشتراز منه باعث یک احساس خیلی بدی در من شد ودرس که فکر کردم دیدم این احساس بد از جنس ناسپاسی وناشکریه چون من الان از لحاظ مالی کمتر از اوهستم ودرام خودم واون فردو درجا باهم قضاوت میکنم

      قضاوت کردن در هر صورتی اشتباه وکاریه که مارو از مسیر دور میکنه

      یعنی در این مورد من . من داشتم دوستمو قضاوت میکردم و داشتم به زبان میگفتم افرین که انقد پیشرفت داشته ولی در درونم داشتم خودمو باهاش مقایسه میکردم وچون خودمو وداشته هامو نمیدیدم باعث ناسپاسی درمن میشد که اینها ونیز عدم اعتماد به نفسم باعث میشد که احساس خیلی بدی داشته باشم

      پس قضاوت به درستش هم اشتباهه چه برسه به اینکه به غلط باشه

      پس نه خودمون رو قضاوت کنیم ونه دیگران رو

      فقط خداونده که حق داره بندگانش رو قضاوت کنه

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت