آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 7 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-07 09:07:392020-08-29 19:59:06آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان
این فایل نشونه امروزمن بود
چندروزبودکه فکرم درگیریک موضوع قرارداداملاک بودم جون توزمینه خریدوفروش املاک فعالیت دارم وزدم رونشانه واین فایل اومدکه به دنبالدهرچیزی هستی اون رورهاکن تابه توداده بشه
رهایش کن احساستوخوب کن خداوندازهزاران مسیربه توروزی میرسونه به یک خواسته نچسب ورهاباش
رهایش کن تاجاری شود
به طبیعت بده تابه توبازگردد
دهنده باش بخشنده باش تاثروت ونعمت درتوجاری شود
وسخت نگیربرای بخشنده بودن وتکامل رورعایت کن
یک لبخندساده به دوستانت خوانوادت
دادن یک لیوان اب به مادرت
ارزوی موفقیت برای دوستانت
تحسین موفقیت دیگران
این هاخودش یک بخششه
خداروشکرمیکنم که دراین سایت الهی حظوردارم
خداجون عاشقتمممم
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
مشهد
اول صبحی چه لذت بخش بود خوندن این فایل
خدا یعنی طبیعت
خدا یعنی پرنده ی روی درخت
از امروز فکر کن از سیاره ای دیگره امده ای به زمین
پس برو پیاده روی کن
برو توی خیابون ها و یک جور دیگر به همه چیز نگاه کن
جوری نگاه کن که انگار اولین بار است درخت میبینی اسمان میبینی و لذت ببر
خدا همه ی این ها را به جانشین خودش در زمین هدیه داده است خدایا شکرت?????
یلام به دوستان عزیز واستاد عباسمنش
به نام خدای شادی ها و فراوانی
این فایل به عنوان نشانه برام اومد.تمرین این فایل برای سه روز آینده این بود که رها کن تا اجابت بشه،خدمت کن تا بهت خدمت بشه!
من چشیدم معنای رها کردن یک خواسته ای رو، بارها و بارها بهشون رسیدن ،عزتمندانه تر و راحتتر و توحیدی تر.پس الان هم این خواسته رو رها میکنم تا جاری بشه حس اون رهایی زیبا ،آرامش ،اون شور وشوق وصف نشده که اشک شوق رو به آدم هدیه میده،اون صدایی که نجوا میکنه نگران نباش من پیشتم مراقبتم،من شنیدم خواستتو و اجابت میکنمش،رهاش کن و به کارت ادامه بده تا جاری کنم رحمتم رو،آرامشم رو ،لبخندم رو،حس موفقیتم رو.
برو جلو و یاد بگیر که چطور باید زندگی کنی در این دنیا،چطور باید عاشق بشی،چه طور باید به خود لایتناهیت برسی،چطور باید خلیفه ی من در زمین بشی،چطور باید مقرب من بشی و در یک کلام چطور یکتاپرست و توحیدی بشی.
خدمت کن ،خدمت کن تا نتایج اون رو در زندگیت تجربه کنی.
خدایا هدایت میخوام از سمتت،بهم بگو که چطوری خدمت کنم تا خدمت بگیرم هدایتم کن!
خدایا شکرت که هر چه شکرت رو به جا بیارم حتی سر سوزنی از اون رحمت بی انتهات رو اجابت نمیکنه
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان
چندروزی هست که تصمیم گرفته بودم که
پول دوره قانون سلامتی را به همسرم هدیه بدهم
تا ایشون بتونه این دوره را بخره
واستفاده کنه
ولی ی کوچلو دو دل بودم
الان اومدم تو سایت و زدم روی نشانه ام
و این فایل اومد و مطمئن شدم که این کارو باید انجام بدم
فهمیدم که باید بخشنده باشم تا جهان هم برایم ببخشد
فهمیدم باید ببخشم تا خداوند هم برام ببخشد
خدا را بابت این آگاهی بی نهایت سپاسگزارم
در پناه حق شاد سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام امروز 18 فروردین سال 1399
دنبال فایل بخشش وعفومیگشتم تانظرموبنویسم امادیدم چندان نظرم به این فایل هم بی ربط نیست
چندروزی درگیرقانون عفوشدم وامشب به یه روش خیلی فوق العاده رسیدم میخام که بنویسمش تاهم خودم یادم نره و بگم که اینکارتموم نشده
وهم بقیه اگه خاستن استفاده کنن
امشب من تصویری ساختم من یه رستوران دیدم ووقتی رفتم داخلش همه جاتاریک بود ادماروی صندلی هاومیزهانشسته بودن ولی درتاریکی ومن دستم یه دسته گل سفید بود..
درمرکزاین رستوران یه میزروشن بود وشخصی پای اون میزبودکه این چندروزتصمیم گرفته بودم ببخشمش چون فهمیدم تانبخشم نمیتونم رهاکنم.. رفتم وسرمیزنشستم.بهش سلام کردم ولبخندزدم. . باهاش حرف زدم.. بهش گفتم میبخشمش چون میخام رهابشم وازادچون میخام زندگی کنم ولذت ببرم وچون…. چیزایی که قبلن نوشته بودم ودلایلی که برای بخشش اون داشتم رومرورکردم… بعدبلندشدم دراغوشش گرفتم ودستاشوفشردم وبهش یه گل سفیددادم گفت این چیه ومن گفتم این عشق منه. این ارزوی منه برای تو.. برای خوشبختی ات… حالاازاینجابروچون میخام رهات کنم.. چون میخام ازادبشم چون میخام زندگی کنم چون جای تورونیازدارم تاخداروبیارم اینجا…
اون بهم نگاه کردو برام دست تکون داد و ازدررفت بیرون..
به رستوران نگاه کردم دیدم چقدرقسمت های دیگش تاریکه… وفهمیدم که خیلی کاردارم وبایدسرتک تک این میزابشینم و باید همشونو نوارنی کنم..
همینطورکه داشتم فک میکردم ونگاه میکردم خدااومدوتوصندلی روبروم نشست عجیب بودچون شبیه من بود.. چون انگارخودم بودم.. وبهم گفت داری برای من جابازمیکنی… بهم گفت وقتی بتونی همه این میزاروروشن کنی میتونیم باهم خوش بگذرونیم وبریم اشپزخونه وکلی چیزای خوشمزه درست کنیم.. . بهم گفت تااونموقع من اینجاهستم اما.. نمیتونم خیلی حضورپیداکنم…گاهی منومیبینی.. گاهی کنارت میشینم.. اما کاملا حضورنخواهم داشت… چون اول باید همه جانورانی بشه تابتونی منوببینی دست توئه که این میزاروروشن کنی..چون اینجاقلبته… واین ادماتواین تاریکی هانشستن… این ادم هاواین تاریکی هاقلبتو سنگین کرده وتوبخاطرشون دردمیکشی… بایداول بتونی اینجاهاروخالی کنی وهمروروشن.. اونوخت منومیبینی که توی اشپزخونه دارم برات چیزای عالی ای اماده میکنم… منتظرم
سلام ورحمت خدا بر شما باد
چه تصویر سازی فوق العاده یی
من واقعا لذت بردم
واقعا چه همینطور هست وباید ببخشیم تا رها شویم تا آزاد شویم
آفرین بر شما و این تصویر سازی فوق العاده تان
ممنونتان بابت اینکه اینجا تصویر سازی تان را با ما شریک ساختید
واقعا لذت بدم
سلام
این جهان بده بستان است می دهیم و می گیریم
یک دم و یک بازدم
یک عمل و یک بازدم
همیشه ما جواب میگیریم جواب همان چیزی را که فرستاده ایم
رها کن تا به سوی آید
دور می شوی و آن نزدیک می شود
شعار امروزم رهایی بود خدایا شکرت
از دست می دهی و به دست می آوری پس می بخشی و می ستانی
به خاک آب می دهی و او هم به تو برگهای شادمی دهد
تو به روحت آرامش می دهی او هم به تو سلامت می دهد
جاری باش تا به سوی توبهترینها می آید
خدمت می کنی و پول به سمتت می آید
ارزش می آفرینی وارزشمند می شوی
بزرگی می کنی بزرگترین ها به سمت تو می آیند
گل می دهی و خوبی می گیری
نگاه می کنی با مثبتی و نگاهت می کند با مهربانی
خدا خیلی عالی است خدا بینظیر است
هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک بد کنی
فکرهای خوب نتایج خوب برای تو می آورد
سوار تاب می شوی می رود و بر میگردد
زندگی هم همین است به اندازه ای که می دهی به تو هم باز می گردد
Just do it now
🌺به نام خدایی که منو هدایت کرد به این بهشت 🌺
اول از همه بگم این کامنت رو باید دیروز میذاشتم ولی بنابه دلایلی که در ادامه مینویسم نتونستم.
دیروز کلی برنامه ریزی کرده بودم که برم یه سری کار ها رو انجام بدم ، همه این برنامه ریزی ها هم در صورتی انجام میشد که مشتری برام پیش پرداخت رو واریز کنه.
یعنی دیروز انقد من منتطر این واریزی بودم که اصلا کل زندگی رو فراموش کرده بودم و فقط میگفتم این پولو بزنه برم فلان کارو بکنم ، برم اونجا فلان چیزو بگیرم ، و …
حالا مشتری هم خودش گفته بود که واریز میکنه ولی دیگه نریخت خلاصه.
بعد آقا منم اعصابم خورد شده بود و یه لحظه با خودم گفتم ولش کن اصلا ، روزمو خراب کردم برای یه مشتری ، بزار کارای دیگمو انجام بدم.
آقا اومدم فایل گوش کنم دیدم تمرکز ندارم ، اومدم زندگی در بهشت ببینم ، متوجه شدم اصلا نمیتونم ذهنمو کنترل کنم ، خلاصه که آقا اونجا بود که فهمیدم چه گافی دادم.
گفتم بیام کامنت بزارم ، فایلو گوش کردم یکم اروم شدم ، دوباره گوش کردم بهتر شدم ، ولی احساس میکردم بازم اونقد اوکی نیستم که بیام بنویسم فقط دوست داشتم فایلو گوش کنم ، چند بار گوش کردم ، همین جوری که دراز کشیده بودم داشتم فکر میکردم که من جوری چسبیدم به این مشتری که انگار این آدم روزی رسونه ، جوری چسبیدم به این مشتری که انگار دیگه مشتری نیس ، آقا همون لحظه تو آرامشی که از این فکر بهم دست داد تصمیم گرفتم کلا بیخیال همه چی بشم.
تو حالتی بودم که احساس کردم بهترین راه حل اینه که بخوابم و این فرکانسو قطع کنم.
تصمیم گرفتم که کلا بیخیال همه چی بشم ، بیخیال مشتری ، پول ، کار ، همه چی.
کلا از همه چی رها شدم ، خیلی حس باحالی بهم دست داد ، نسیم خنکی که از در میومد و از پنجره میرفت رو داشتم لمس میکردم روی پوستم ، صدای استاد تو گوشم میپیچید و میگفت دهنده باش تا طبیعت در تو جاری شود ، رها کن و…
منم تو ذهنم میگفتم همه چیو رها کردم ، هیچی دیگه برام مهم نیس جز این لحظه که دارم تجربش میکنم.
آروم آروم خوابم برد ، صبح خیلی سرحال از خواب بیدار شدم و دیدم مشتری پیام بهم داده ساعت چند میای کار منو استارت بزنی.
منم بهش پیام دادم گفتم من کار نمیکنم ، کارتونو بدین به یه نفر دیگه.
و اصلا هم واقعا به فکر پولش و برنامه ریزی که برای پولش کردم نبودم ، کلا رها و رها بودم.
بعد پرسید چی شده ، منم بهش داستانو گفتم.
خلاصه که معذرت خواهی کرد و به جای اینکه ۵۰-۶۰ درصد مبلغو بهم پیش پرداخت بده ، ۸۰ درصدشو برام واریز کرد.
حس جالبی داشت ، واقعا مفهوم رهایی و نچسبیدن به خواسته دوباره برام زنده شد و تجربه کردمش.
یه چیز دیگه هم که بعد از رهایی اتفاق افتاد این بود که من تو کامنت های قبلیم هم گفتم که پدرم بیمار شده و دلیل بیماریش هم به نظر من پیگیری شدید اخبار و تلویزیونه.
آقا من یکی دوبار بهش گفتم خاموش کن انقد نبین ، گوش نکرد و میگفت بیکارم میخوام سرگرم شم.
دیگه دیدم گوش نکرد و گفتم ولش کن به من چه اصلا ، من که تو اون خونه نیستم ، بزار هر کاری میکنه بکنه ، هر کی بخواد راه بهتری رو بره هدایت میشه ، من که نمیتونم بقیه رو هدایت کنم.
خلاصه این گذشت و امروز که فقط چند روز از اون اتفاق میگذره ، مادرم بهم خبر داد که تلویزیون سوخته و بابام نمیتونه اخبار ببینه 😂
بابام هم مثل اینکه گفته دیگه حوصله ی تلویزیونو ندارم ، بزار همینجوری خراب بمونه.
اینم خیلی خبر خوبی بود برام 😉
☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️
اینم از کامنتی که دیروز باید مینوشتم ولی امروز نوشتم.
یکی از بهترین راه هایی هم که میشه فرکانس بد رو قطع کرد خوابه ، بخوابید به هیچی هم فکر نکنید ، همه چی خودش درست میشه.
🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃
از خدا میخوام بهمون کمک کنه تا در مسیر درست باشیم.
از خدا میخوام هممونو به راه راست هدایت کنه.
از خدا میخوام بهمون سلامتی و موفقیت و خوشبختی و ثروت و شادی و لذت و هر چی که خوبه بده.
به نام خداوند بخشنده
یه فایل عالی ارامش بخش همراه با کلی نکته.
درک من از این فایل:
۱- برای همسو بودن با طبیعت باید ببخشی. چونکه طبیعت بخشندس. چون از خود خداس، ما هم از خود خداییم پس برای هماهنگ شدن با انرژی هستی بخش، باید بخشنده شویم.
۲- عدم وابستگی به خواسته ها و داشته ها و رها بودن، رمز ورود خواسته ها به زندگیمونه، ودر واقع همون اصل نچسبیدن به خواسته ها چرا که وقتی به خواسته ای میچسبیم، انرژی های خوبی به کائنات ارسال نمیکنیم، ارتعاش چسبیدن به خواسته، از نوع نگرانی و ترس و باور به کمبوده و در نتیجه چون فرکانس خوبی نداره پس قطعا باعث دور شدن خواسته ها میشه. چون قانون اینه: احساس خوب= اتفاقات خوب، احساس بد= اتفاقات بد. حس نگرانی و ترس و کمبود احساس بسیار بدی ایجاد میکنه پس نباید توقع داشت که خواسته وارد زندگی شه چون ارتعاش رسیدن به خواسته ارتعاش شادی و خوشحالیه، ارتعاش سپاسگزاری و حال خوشه پس این دو ارتعاش کاملا جدا از هم هستن و ما با خواسته هم فرکانس نمیشیم.
۳- چون همه چیز در جهان از انرژیه، و انرژی شکل ساکن و رکود نداره ماهم برای اینکه بخایم انرژی در زندگیمون جریان پیدا کنه باید ببخشیمش تا جاری بشه. مثل بخشش پول به نیازمند که باعث جاری شدن ثروت میشه پس ما هماهنگ میشیم با این انرژی و درنتیجه ثروت دوباره وارد زندگیمون میشه.
۴- قانون فرکانس و مدار ها. هرچی که ارسال کنیم همون رو دریافت میکنیم. چون جهان مانند اینه عمل میکنه و بازتاب انرژی هامون به خودمون برمیگرده. وقتی عشق میبخشیم وقتی ثروت میبخشیم وقتی کمکی به کسی میکنیم ارتعاشش رو داریم ارسال میکنیم پس دیر یا زود اینه جهان هستی بازتابش رو بهمون برمیگردونه.
۵- بخشش هم مراحل تکاملی داره. از اول کار نیایم خودمون رو با کارهای سخت و بخشیدن های سنگین آزار و اذیت کنیم. باید اول از حد خودمون شروع کنیم مثل یه لبخند ساده به یه رهگذر، مثل پختن شام خوشمزه برای عزیزانت مثل خرید هدیه کوچک برای یه دوست مثل بازی با کودکی که ازت درخواست کرده باهاش بازی کنی یا براش نقاشی بکشی مثل یه لیوات اب دادن به کسی که تشنه هست و….
از قدم های کوچیک شروع کن تا روحت با همین قدم های کوچیک رشد کنه تا آمادگی بخشش های بزرگتر رو داشته باشه.
۶- با تمام هستی دوست باش و آسیبی به طبیعت و موجودات نزن. چون اون ها هم در پی هدفی به دنیا اومدن و دارن تکامل خودشون رو طی میکنن. پس چرخه طبیعت رو که خودت هم بهش متصلی بهم نزن.
۷- خداوند عاشق خدمت کردن به مخلوقاتشه، پس توهم خدمت کن و این خصلت رو در خودت به وجود بیار تا خدایی تر شوی❤
درپناه خداوند بخشنده باشین❤
سلام
این فایل خیلی به من ارامش میده و حقیقت وجودی ام رو احساس میکنم. این فایل در مورد قانون جهان صحبت میکنه و میگه تو همون چیزی رو از جهان میگیری که به جهان میدی. موج بد بدی نتیجه بد میگیری موج خوب بدی نتیجه خوب میگیری و زندگی ما بازتاب موجی هست که به حهان میدهیم. رهاااا کن تا رهااا کند و بخشنده شووو تا بخشنده شود و خدمت کن تا به خدمت تو دربیاید.. این یعنی همون جمله که من میبخشم به جهان برای جریان نعمت و ثروت در زندگیم نه اینکه بخوام کسی رو تغییر بدم با سرنوشتش رو بتونم من عوض کنم. من در کمک کردن به دیگران ناتوانم و کمک و خدمت میکنم برای خودم. من به هیچ کس نمیتونم ظلم کنم و اگر خطایی کنم به خودم برمیگرده و البته خدا از بسیاری از اعمال بد میگذره. نفس میخواهد بگیرد و پس ندهد و مرتب میگوید بده بده و تو تا رها نکنی و وابسته نشوی نمیتوانی بگیری مثل نفس که تا رها نمیکنی نمیتوانی دریافت کنی. دهنده باش تا در تو جاری شود. فقط به جای اینکه دنبال منافع خودت باشی بگو چطور میتوانم خدمت کنم؟ (جمله ای هست که میگه ما برای خدمت به مردم خلق شدیم و مگر ما کاری غیر از خدمت به خلق داریم؟ این نوع تفکر غلط هست و کسی که این حرف رو میزنه یا هنوز درست خدمت نکرده تا بلا سرش بیاد یا قانون رو درک نکرده که ما دستمون برای تغییر دیگران کوتاهه ما نمیتونیم سرنوشت کسی رو تغییر بدیم اگر خدمت به این معنا باشه، اگر ما کسی رو که خودش نمیخواد تغییر کنه رو بخوایم دستش رو بگیریم هم به خودمون ضربه زدیم و هم به اون.) خدمت یعنی من بدون اینکه دنبال منافعم باشم (باعشق و تمایل) میبخشم و خدمت میکنم چون در خقیقت با این کار به خودم کمک میکنم. جهان به خدمتم در می اید. و این نیست که بگم خدمت میکنم که فقط به خودم برگرده و به تو برنگرده نه، من میدونم که نمیتونم به تو کمک کنم و تو نتیجه باورهای خودت رو میگیری و من کمک میکنم با باوری که دارم و خیرش به خودم برمیگرده و نتیجه کمک من به تو به باورهای خودت بستگی داره. پس دهنده باش تا در تو جاری شود، با هر کمکی که میکنم صدها برابرش به خودم برمیگرده و نتیجه کمک من برای دیگری بستگی داره به باور خودش و من به هیچ کسی نه میتونم ظلم کنم و نه کمک. هر کسی نتیجه باور خودش رو میگیره و این نهایت عدالت هست. و نه کسی به من میتونه کمک کنه و نه ظلم چون منم نتیجه باور خودم رو میگیرم.
چقدرررررر این جمله خوب بود
من نه میتونم به کسی ظلم کنم نه کمک هر کاری میکنم به خودم میکنم
اگر در ظاهر به کسی ظلم میکنم در واقع دارم به خودم ظلم میکنم ،
اگه به کسی هم کمک میکنم باز دارم به خودم کمک میکنم
البته کمک باید از روی عشق باشه
نه از روی منفعت.
سلام دوستان
سلام به استاد عزیز
آقای امام بخش زاده
چقدرررراین جمله ها گره گشایی کرد از درک من از این ویس ، چون چندین و چند بار گوشش داده بودم ، اما تناقضات برام آشکار بود . ولی شما با این جمله که ما قادر به تغییر کسی نیستیم و هر کمکی میکنیم برای اینه که نتیجه ش به ما برگرده این تناقض رو برطرف کردین .
و هم اونجا که گفتین نتیجه کمک من برای فرد مقابل بستگی به خودش داره چون دنیای او رو هم باورهاش میسازه، باز یک تناقض احتمالی دیگه مرتفع شد .
دم شما گرم
امیدوارم شاد و سلامت باشید
ازتون سپاسگزارم
سلام یه سلام پر از عشفو انرژی به شمایی که ابنو میخونی + استاد عباس منش خودم
با این فایل ها یک سری اتفافات خوب و عالی را به سمتم اومد
باعث شد با یه آدم خیلی خوب اشناشم………………
باعث شد یه کارعالی برای خدمت عالی وبرای پاداش عالی………….
و یک سری اتفاقات ریز دیگه
سپاس خدایی را که بندگانش را در هر صورت و هر حالتی محافظت میکند و به او روزی میدهد .
سپاس خدایی را که فقط میگه از زندگی حالشو ببر و همه ی کارها رو به من بسپار
سپاس خدایی را که گروه تحقیقاتی عباس منش را خلق کرد
سپاس خدایی را که هواسش بهمون هست
سپاس خدایی را که انسان های فوق العاده را وارد زندگیم کرد
سپاس خدایی را که ثروت داد
سپاس خدایی را که توانایی های خاصی را به هرکس داد
سپاس خدایی را که زندکی را به دست خودمان داده تا خلقش کنیم
سپاس خدایی را که که توانایی سپاس گزاری را به ما داد ، توانایی دیدن نعمت ها
سپاس خدایی را که به من سلامتی داد
سپاس خدایی را که هر روز عشق و سلامتی خوشبختی و ثروت بیشتر را وارد زندگی م کرد
*سپاس خدا جونم عاشقتم
برای همه ی دوستان آرزوی هدایت ، ثروت خوشبختی روابط فوق العاده و سلامتی و عشق آرزو میکنم برای همگی
سلام
تشکر
عالی بود
کاهلی در گوشهای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
عنکبوتی دید بر در، گرم کار
گوشه گیر از سرد و گرم روزگار
دوک همت را به کار انداخته
جز ره سعی و عمل نشناخته
پشت در افتاده، اما پیش بین
از برای صید، دائم در کمین
رشتهها رشتی ز مو باریکتر
زیر و بالا، دورتر، نزدیکتر
پرده می ویخت پیدا و نهان
ریسمان می تافت از آب دهان
درس ها می داد بی نطق و کلام
فکرها میپخت با نخ های خام
کاردانان، کار زین سان می کنند
تا که گویی هست، چوگان می زنند
گه تبه کردی، گهی آراستی
گه درافتادی، گهی برخاستی
کار آماده ولی افزار نه
دایره صد جا ولی پرگار نه
زاویه بی حد، مثلث بی شمار
این مهندس را که بود آموزگار؟!
کار کرده، صاحب کاری شده
اندر آن معموره معماری شده
این چنین سوداگری را سودهاست
وندرین یک تار، تار و پودهاست
پای کوبان در نشیب و در فراز
ساعتی جولا، زمانی بندباز
پست و بی مقدار، اما سربلند
ساده و یک دل، ولی مشکل پسند
اوستاد اندر حساب رسم و خط
طرح و نقشی خالی از سهو و غلط
گفت کاهل کاین چه کار سرسری ست؟
آسمان، زین کار کردنها بری ست
کوها کارست در این کارگاه
کس نمیبیند ترا، ای پر کاه
می تنی تاری که جاروبش کنند؟
می کشی طرحی که معیوبش کنند؟
هیچ گه عاقل نسازد خانهای
که شود از عطسهای ویرانهای
پایه می سازی ولی سست و خراب
نقش نیکو می زنی، اما بر آب
رونقی می جوی گر ارزندهای
دیبهای می باف گر بافندهای
کس ز خلقان تو پیراهن نکرد
وین نخ پوسیده در سوزن نکرد
کس نخواهد دیدنت در پشت در
کس نخواهد خواندنت ز اهل هنر
بی سر و سامانی از دود و دمی
غرق در طوفانی از آه و نمی
کس نخواهد دادنت پشم و کلاف
کس نخواهد گفت کشمیری بباف
بس زبر دست ست چرخ کینهتوز
پنبه ی خود را در این آتش مسوز
چون تو نساجی، نخواهد داشت مزد
دزد شد گیتی، تو نیز از وی بدزد
خسته کردی زین تنیدن پا و دست
رو بخواب امروز، فردا نیز هست
تا نخوردی پشت پایی از جهان
خویش را زین گوشه گیری وارهان
گفت آگه نیستی ز اسرار من
چند خندی بر در و دیوار من؟!
علم ره بنمودن از حق، پا ز ما
قدرت و یاری از او، یارا ز ما
تو به فکر خفتنی در این رباط
فارغی زین کارگاه و زین بساط
در تکاپوییم ما در راه دوست
کارفرما او و کارآگاه اوست
گر چه اندر کنج عزلت ساکنم
شور و غوغایی ست اندر باطنم
دست من بر دستگاه محکمی ست
هر نخ اندر چشم من ابریشمی است
کار ما گر سهل و گر دشوار بود
کارگر می خواست، زیرا کار بود
صنعت ما پردههای ما بس است
تار ما هم دیبه و هم اطلس است
ما نمیبافیم از بهر فروش
ما نمی گوییم کاین دیبا بپوش
عیب ما زین پردهها پوشیده شد
پرده ی پندار تو پوسیده شد
گر، درد این پرده، چرخ پرده در
رخت بر بندم، روم جای دگر
گر سحر ویران کنند این سقف و بام
خانه ی دیگر بسازم وقت شام
گر ز یک کنجم براند روزگار
گوشه ی دیگر نمایم اختیار
ما که عمری پردهداری کردهایم
در حوادث، بردباری کردهایم
گاه جاروبست و گه گرد و نسیم
کهنه نتوان کرد این عهد قدیم
ما نمیترسیم از تقدیر و بخت
آگهیم از عمق این گرداب سخت
آنکه داد این دوک، ما را رایگان
پنبه خواهد داد بهر ریسمان
هست بازاری دگر، ای خواجه تاش
کاندر آنجا میشناسند این قماش
صد خریدار و هزاران گنج زر
نیست چون یک دیده ی صاحب نظر
تو ندیدی پرده ی دیوار را
چون ببینی پرده ی اسرار را
خرده میگیری همی بر عنکبوت
خود نداری هیچ جز باد بروت
ما تمام از ابتدا بافندهایم
حرفت ما این بود تا زندهایم
سعی کردیم آنچه فرصت یافتیم
بافتیم و بافتیم و بافتیم
پیشهام این ست، گر کم یا زیاد
من شدم شاگرد و ایام اوستاد
کار ما اینگونه شد، کار تو چیست؟
بار ما خالی است، دربار تو چیست؟
می نهم دامی، شکاری می زنم
جولهام، هر لحظه تاری میتنم
خانه ی من از غباری چون هباست
آن سرایی که تو می سازی کجاست؟
خانه ی من ریخت از باد هوا
خرمن تو سوخت از برق هوی
من بری گشتم ز آرام و فراغ
تو فکندی باد نخوت در دماغ
ما زدیم این خیمه ی سعی و عمل
تا بدانی قدر وقت بی بدل
گر که محکم بود و گر سست این بنا
از برای ماست، نز بهر شما
گر به کار خویش میپرداختی
خانهای زین آب و گل میساختی
می گرفتی گر به همت رشتهای
داشتی در دست خود سر رشتهای
عارفان، از جهل رخ برتافتند
تار و پودی چند در هم بافتند
دوختند این ریسمان ها را به هم
از دراز و کوته و بسیار و کم
رنگرز شو، تا که در خم هست رنگ
برق شد فرصت، نمی داند درنگ
گر بنایی هست باید برفراشت
ای بسا امروز کان فردا نداشت
نقد امروز ار ز کف بیرون کنیم
گر که فردایی نباشد، چون کنیم؟
عنکبوت، ای دوست، جولای خداست
چرخهاش می گردد، اما بی صداست
پروین اعتصامی
سلام بسیارعالی وآموزنده بود خداسپاس گذارم که باشمادوستان عزیزوسایت استادعباس منش اشناشدم وچقدر عالی وبگم بینظیراین سایت وخداچقدرزیباهدایتمون میکنه دستمونومیگیره وراه سعادت دودنیارو بهمون نشان میده خدایاشکرت که هستی واستادعزیزودوستانی که عضوسایت هستندمن روراهنمایی کردی به سمتشون واقعا تاثیرگذاربوده توی هرقدم اززندگیم ممنونم
سلام دوست عزیزم
سپاس خدایی راکه خانواده ای صمیمی چون شما رو به من هدیه داد تا با شادی هاتون شاد شوم🌺
خدارو شاکرم که رخداد های عالی به سمت زندگیتون سرازیر شده🌸
امیدوارم هر روز بدرخشید و در این اقیانوس فراوانی و شادی جاری باشید
سلام دوست عزیزم سپاس از اینکه انرژی های مثبت رو به ما هم تزریق کردین
سپاس فراوان از این همه انرژی مثبت دوست عزیز
پروردگارا سپاس
بنام خداوند هدایتگر
سلام به روی ماه ِ محمد عزیز
سپاسگزارم از کامنت زیبایی که نوشتی و این انرژی کامنت شما سالهاست که جاری و این جاری بودن قطعا به سمت شما برمیگرده
ایشالا که در اوج خوشبختی و سعادتمندی باشین
خیلی زیبا و سرشار از حس بود کامنت شما
خیلی لذت بردم و سرشار از حس خوب شدم با خوندن کامنت شما
الهی بینهایت سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت ما هستی
سلام سارای عزیز
سپاس گزارم از لطف و محبت و مهربانیت
ممنوونم که کامنت گذاشتین برام خیلی جذاب بود برای این که یاد آری شد که چه کامنتی گذاشتم و کاملا درونی بوده و ووقتی خونمش انگار من نبودم که نوشتم اونارو و یاد اون روز افتادم که چقدر حس فوق العاده ای داشتم
حتی یه تلنگر بود برام
یعنی شما فقط یه تشکر کردی ام این پشت برای من یه تلنگر هم داشت که بهم داره میگه ببن محمد اون موقعه خیلی تمرکزت بیشتر و بود روی قوانین و بهونه تراشی کمتری میکردم و امروز صبح که پاشدم اینو خودم توی چند دقیقه تصمیم برای تعهد روی عمل به قانون بیشتر شد ….
اره خلاصه که یه هدیه بود این کامنت شما برای خودم و ادامه ی مسیرم
مرسی واقعا خیلی ازت ممنونم امیدارم این ارزی خوشی همیشه توی دلت باشه
بیهنایت از خدا سپاس گزارم با این همه شگرد های هدایتیش
من نوکرتم الله