آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 8

آدم‌های زیادی هنوز هم موفق به تجربه عشق نشده‌اند، چون دچار غروراند… چون شهامت دیدن زیبایی‌های دیگری را ندارند… و شهامت بر زبان آوردن آنچه که این شور و شوق در درونشان ایجاد نموده، ندارند… شهامت تعریف از دیگری را ندارند… برای تجربه همه ی اینها، شهامت لازم است…

غرور، ما را در برابر زیبایی‌ها بی بصیرت می‌کند چون اجازه تجربه فرا رفتن از خودمان را نمی‌دهد… این نوع غرور، یک ترس است… و عشق یک شهامت… شهامتی برای تجربه گسترش در همه ابعادِ وجودمان… شهامتی برای تجربه شور و اشتیاق زندگیهمه ما  به این شهامت نیاز داریم… چون نیاز داریم تا اجازه دهیم چیزهایی که باید، رخ بدهند…

برای عشق ورزیدن، دل و جرأت لازم است… دل و جرأت به خرج بده و به هر آنچه که ممکن است، عشق بورز… همه ما عالی هستیم، وقتی هراس‌هایمان را فراموش می‌کنیم، و قتی دیدن زیبایی‌های وجودِ دیگری و عشق ورزیدن به آن را می‌آموزیم، یک خودِ زیباتر، شگفرف تر و پرنشاط تر در درونمان می‌آفرینیم زیرا خداوند همواره  در قالب این عشق در درونمان نهفته است… … شهامتِ تجربه‌ی عشق، همه چیز را زیباتر می‌کند. گویی زندگی خود را در اوج شدتش به ما نشان می‌دهد! در حقیقت، عشق گسترشِ بینایی است…

نظرات ارزنده شما در مورد این فایل به ما در ادامه روند آرامش در پروتوی آگاهی کمک بسیاری می کند

منتظر خواندن نظرات ارزشمندتان هستیم

سید حسین عباس منش


متن آرامش در پرتوی آگاهی (قسمت هشتم)

عشق ملاقات مرگ و زندگی است.

ملاقاتی در نقطه اوج. فقط در صورت شناخت عشق است که می‌توان به تجربه این ملاقات نائل آمد. در غیر اینصورت به دنیا می‌آیی، زندگی می‌کنی و می‌میری، ولی در حقیقت مهم‌ترین تجربه زندگی را از دست داده ای. تجربه ای که با هیچ چیز جایگزین نمی‌شود. تو تجربه حد فاصل مرگ و زندگی را از دست داده ای. تجربه این حد فاصل، نقطه اوج و حد نهایی تجربیات آدمی است. برای اینکه به آن نقطه برسی بایستی چهار مرحله را همیشه به خاطر داشته باشی.

مرحله اول: حضور در لحظه است

زیرا عشق تنها در زمان حال ممکن است. عشق ورزیدن در گذشته و آینده ممکن نیست. بسیاری از آدم‌ها یا در گذشته و یا در آینده زندگی می‌کنند، طبیعتآ عشقشان نیز در گذشته و یا آینده است که چنین عملی غیر ممکن است.

اگر خواستی از عشق فرار کنی، در زمان گذشته و یا در زمان آینده زندگی کن، ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن، زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است. زیاده از حد فکر نکن زیرا فکر هم همیشه به گذشته یا آینده مربوط می‌شود و انرژی تو به جای اینکه به قوه احساس معطوف شود، منحرف شده و صرف فکر کردن می‌گردد و تمام انرژی‌های تو را تخلیه می‌کند. در چنین وضعیتی عشق نمی‌تواند وجود داشته باشد.

 

دومین قدم در راه رسیدن به عشق این است که: یاد بگیری چگونه سموم وجودت را به عسل تبدیل کنی

خیلی از مردم عشق می‌ورزند ولی عشق آن‌ها با سمومی همچون نفرت، حسادت، خشم، خودخواهی و احساس مالکیت آلوده شده است. می‌پرسی چگونه می‌توان سموم را به شهد تبدیل کنیم؟ روشی بسیار ساده وجود دارد:

تو لازم نیست کار خاصی انجام دهی، تنها چیزی که احتیاج داری صبر است. این یکی از بزرگ‌ترین اسراری است که برایت فاش می‌کنم. امتحانش کن. وقتی که خشمگین می‌شوی، نباید کاری کنی. فقط در سکوت بنشین و نظاره گر باش. با خشم همکاری نکن و آن را سرکوب هم نکن. فقط نظاره کن، صبور باش و ببین که چه پیش می‌آید. بگذار این احساس اوج بگیرد.

زمانی که حال و هوای مسموم بر تو غلبه کرد، هیچ کاری انجام نده، فقط صبر کن و بگذار که آن سم به غیر خود تبدیل شود. این یکی از اصول زندگی است که همه چیز مدام در حال تغییر به غیر خود است.

انسان در این اوقات فقط باید صبور باشد. در زمان خشمت از انجام هر عملی حذر کن و هیچ تصمیمی نگیر. زیرا برایت پشیمانی به بار می‌آورد. خشم نمی‌تواند دائمی باشد. اگر صبور باشی و به انتظار بنشینی، به این نتیجه خواهی رسید. هیچ چیز دائمی نیست. شادی می‌آید و می‌رود، غم می‌آید و می‌رود. همه چیز تغییر می‌کند و هیچ چیز به یک صورت باقی نمی‌ماند.

پس برای چه عجله می‌کنی؟

خشم آمده است و می‌رود. تو فقط قدری صبر داشته باش. به آینه نگاه کن و منتظر باش. چهره خشمناکت را در آینه تماشا کن. لزومی ندارد که این چهره را به کس دیگری نشان بدهی. این مساله فقط مربوط به توست، جزیی از زندگی و حال و هوای توست. تو باید اینقدر صبر کنی که چهره خشمگینت که از شدت خشم، قرمز رنگ شده از هم باز گردد و چشمانت حالتی متین و آرام به خود گیرد. اگر صبر داشته باشی و در آینه تماشا کنی می‌بینی که انرژی چشمت دگرگون می‌شود و تو آکنده از طراوت و نشاط می‌شوی.

 

مرحله سوم، تقسیم کردن و بخشیدن است.

چیزهای منفی را برای خودت نگهدار ولی خوبی‌ها و زیبایی‌ها را با دیگران تقسیم کن. معمولآ اکثر مردم عکس این عمل را انجام می‌دهند. چنین انسان‌هایی واقعآ نادان هستند! … وقتی که شاد هستند خست به خرج می‌دهند و آن را با کسی تقسیم نمی‌کنند ولی وقتی غمگین و افسرده هستند، ولخرج و دست و دلباز می‌شوند و دوست دارند همه را در غم خود شریک سازند. وقتی لبخند می‌زنند بسیار صرفه جویانه عمل می‌کنند در حد یک تبسم کوچک. ولی خدا نکند که خشمگین شوند، آن گاه در آستانه انفجار قرار می‌گیرند.

آدم وقتی دارد، باید ببخشد. در واقع، انسان جز آن چیزی که با دیگران تقسیم می‌کند و می‌بخشد، چیزی ندارد.

عشق، پول و مال نیست که بتوان آن را جمع کرد. عشق عطر و طراوتی است که باید با دیگران تقسیم کرد. هر چه بیشتر ببخشی، بیشتر به دست می‌آوری. هر چه کمتر ببخشی، کمتر داری. اگر ببخشی، وجودت از سموم پاک می‌شود. وقتی هم ببخشی در انتظار عمل متقابل یا پاداش نباش. حتی منتظر تشکر هم نباش. بلکه تو باید از کسی که اجازه داده چیزی را با او تقسیم کنی، سپاسگذار باشی. فکر نکن که او باید از تو تشکر کند!

 

چهارمین گام در راه رسیدن به عشق: ” هیچ بودن ” است

به محض اینکه فکر کنی که کسی هستی، عشق از جاری شدن باز می‌ایستد. عشق فقط از درون کسی به بیرون جاری می‌شود که “کسی” نباشد.

عشق، در نیستی خانه دارد. هنگامی که خالی باشی، عشق نیز در تو جای خواهد گرفت. وقتی آکنده از غرور باشی، عشق ناپدید می‌شود. همزیستی عشق و غرور ممکن نیست. این دو در کنار یکدیگر جایی ندارند. بنابراین “هیچ” باش. “هیچ” منشأ همه چیز است. “هیچ” منشأ بی نهایت است. هیچ باش. در هیچ بودن است که به کل می‌رسی. اگر خود را کسی بپنداری، راه را گم می‌کنی، ولی اگر خود را هیچ بپنداری، به مقصد می‌رسی.

فقط گاهی به این جمله فکر کن، اتفاقات خوب تنها وقتی از راه می‌رسند که قلبت را پاک کرده ای و در گذشته‌ات، ببین که بارها چنین بوده و می‌بینی که بارها چنین خواهد بود و باز در خلوت خود دمی به این برکه سبز بیا تا در سکوت و رهایی برایت بگویم.

 

عشق بی قید و شرط را تجربه کن

آنچه تو عشق می‌پنداری آنقدر به شرط آلوده شده که دیگر از یک آشنایی ساده هم ساده‌تر است. از کودکی به بچه‌ها یاد می‌دهی دوستت دارم به شرط، و به تو یاد داده‌اند که دوستت بدارند به شرط و دوست بداری به شرط که دوستی‌ات جز یک آشنایی ساده نباشد. چنین است که هرگز عشق را تجربه نکرده ای و حتی تصورش هم برای تو دشوار است. آنچه تو عشق می‌پنداری آلوده است به شرط و به انتظار.

مگر نه این که همه پاره ای از خدا هستند؟ پاره ای از تو هستند؟ و این خود از همه دلایل زمینی ارزشمندتر است … برای عاشقی … این که در کنار تو نشسته است، این که در خانه تو زندگی می‌کند، این که در خیابان از کنار تو می‌گذرد قبل از این که چیزی باشد که تو می‌خواهی، قبل از این که با تو موافق باشد یا نباشد، قبل از این که پا روی حق تو بگذارد یا نه پاره ای از توست پاره ای از خداست.

ساده بگویم‌، با هر موجودی که روبرو می‌شوی لحظه ای تأمل کن و ببین که او هم مثل تو پاره ای از خداست … پاره ای از خود توست.

که دارمای خود را دارد و در مسیر رسیدن به آن است و شعور کیهان او را در مسیر تو قرار داده است که به تو خدمت کرده باشد. که چیزی به تو بیاموزد و این کلید عشق بی قید و شرط است.

ما همه آمده‌ایم که یاد بدهیم و یاد بگیریم. ببخش و عشق بورز‌، بی انتظار

چه اهمیت دارد که دیگران با تو چنین‌اند یا نه؟ تنها عشق بورز. تو آمده ای که عشق بورزی.

هر بار در خیابان کسی به زمین خورد، بی درنگ به یاریش شتافتی، بی قضاوت، بی انتظار مگر عشق بی قید و شرط چیزی جز این است؟

برای آوردن سعادت به خانه تنها همین بس است، کافی است همسر، فرزند، پدر و مادر، دوست، همکار و … را هم مثل غریبه‌ها دوست بداری… بی قید و شرط … بی انتظار.

لازم نیست کاری کنی. حتی چیزی بگویی تنها کافی است دوستی‌شان را در دل داشته باشی بی قید و شرط و فقط به خاطر این که بخشی از وجود تو هستند و پاره ای از وجود خدا.

 

برای سه روز آینده:

فقط برای سه روز عشق بورز و گرامی‌اش بدار چون پاره ای از وجود خودت، چون قلبت.

برای همه موجودات جهان قلبت را از هر چیزی جز عشق بی قید و شرط پاک کن. لازم نیست کاری کنی، لازم نیست حتی لبخند بزنی، فقط عشق بورز، عشق بی قید و شرط. فقط برای سه روز و ببین که دنیای پیرامونت چگونه تغییر می‌کند.

با بیان این نکته برای اطرافیان، آن را در ذهن خود پایدار کن و بخشنده شو تا طبیعت در تو جاری شود.


برای شنیدن سایر قسمت‌های آ‌رامش در پرتو آگاهی‌ کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 8
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

273 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «javad aghaahmadi» در این صفحه: 2
  1. -
    javad aghaahmadi گفته:
    مدت عضویت: 3510 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سوره مریم

    إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدࣰّا(٩۶)

    مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایستۀ انجام داده‌اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‌دهد!

    ==================================

    به نام خداوند جان

    الهی به امید تو.

    سلام مجدد به استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته مهربانم و تمام خانواده توحیدی من در این مسیر توحیدی

    میخوام درباره اتفاقات محشری که امروز خدای مهربونم برام ایجاد کرده حرف بزنم.

    اول از همه چقدر امروز نماز صبح و قرآن چسبید.

    چقدر تمرین ستاره قطبی بهم حال داد.

    انگار خداجونم نشسته بود و فقط داشت یادداشت میکرد که من چی میخوام تا بهم از فضل خودش بده.

    آنقدر همه چیز برام به لطف خدا عالی شده که مثلاً میخوام بخوابم میگم خداجون منو نیم ساعت دیگه بیدار کن . باورتون شاید نشه دقیقا حتی سر ثانیه یهو مثلاً یکی زنگ میزنم حالمو بپرسه

    اونم دخترم که جونمه.

    نمی‌دونید اصلا یه حالیم این روزا.

    همیشه ماشین که می‌گرفتم آدمایی که تو مدارم نبودن میومدن. الان ماشینهای صفر با آدمایی که تو مدار توحیدی هستن و فقط حرف های مثبت میزنن.

    شاید خیلی پیش پا افتاده باشه ها اما برای من که میخوام همیشه تایید کنم اتفاقات محشر زندگیمو و شکرگزار خداوندم باشم بی نظیره.

    مثلاً میگم خدایا من میخوام امروز هر جا که هستم سر تایم بتونم نمازم رو بخونم. اصلا همه چیزو یه طوری برام میچینه نمی‌دونم چطور اما دقیقا آن تایم سر سجاده خودم نشستم و نمازمو میخونم.

    امروز داشتم با یه عزیزی حرف میزدم. همیشه میترسیدم مثلا وقت اذان که شد بگم من باید برم نماز بخونم و اون شخص ناراحت بشه. اما الان به لطف خدا میگن عزیزم وقت اذانه من باید برم نمازم رو بخونم اون میگه باشه. بخون من منتظر میمونم تا بیای. اونم من نمازمو میخونم قرانمو میخونم و بعد یک ساعت میام. اون بنده خدام هنوز منتظره.

    خدایا شکرت.

    خدایا من هنوز ضعیفم و قدرت شیطان زیاده. اما من پشتم به تو گرمه. نشستم رو شونه های تو . کمکم کن تا تو این مسیر توحیدی بمونم و شکرگزار تو باشم. خدایا من به هر خیری که از سمت تو به من برسه سخت محتاجم.

    مرسی از استاد بزرگ و عزیزم که واقعا دست خداوند هستن تو زندگی همه ما.

    براتون آرزوی شادی و سعادت و خوشبختی دارم در هر دو دنیا.

    ===================================

    سوره مریم

    فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمࣰا لُّدࣰّا(٩٧)

    و ما فقط آن را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بوسیلۀ آن بشارت دهى، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار کنى

    خدایا هزاران بار شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    javad aghaahmadi گفته:
    مدت عضویت: 3510 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سوره رعد

    أَفَمَن یَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ ٱلۡحَقُّ کَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓۚ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ(١٩)

    آیا کسى که مى‌داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسى است که نابیناست‌؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر مى‌شوند

    =================================

    به نام خداوند جان

    الهی به امید تو

    سلام به استاد بی نهایت عاشقم استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته مهربانم و تمام خانواده توحیدی من در این مسیر توحیدی

    این فایل نشونه امروز من در تاریخ 1403.06.30 هست

    دیروز یه اتفاقی برام افتاد که به مدت چند ساعت واقعا حال من رو بد کرد.

    من در یک فروشگاه زنجیره ای مدیر فروش بودم و واقعا در اون مدت تمام تلاشم رو کردم تا بهترین کارها رو انجام بدم و خیلی خوب با تیمم عمل کردیم. اما در هر صورت نتایج چیزی که صاحب برند میخواست نشد.

    حالا از بیان دلایل خودداری میکنم.

    دیروز یکی از پرسنل شرکت با من تماس گرفت و به من گفت شما مبلغ دویست میلیون تومان بدهکار هستید و باید تو هفته آینده پرداخت کنید.

    اولش خیلی حالم بده شد. به خودم گفتم من که آنقدر سالم کار کردم. چرا باید این اتفاق بیفته.

    من سریع رفتم قرآن رو باز کردم و آیه های خداوند درباره ترس موسی زمانی که ساحران چوبها و تناب های خودشون رو انداختن و به شکل مار درومد و موسی ترس خفیفی رو در خودش احساس کرد و خداوند بهش گفت نترس که تو صد در صد پیروزی اومد.

    انگار آب ریخته باشن رو آتیش. تمام ترسم ریخت.

    گفتم آقا جواد شما که آنقدر ادعای خدا پرستی داری و همش میگی برگی بدون اذن خداوند روی زمین نمی افته چرا؟

    اونجا متوجه شدم خیلی کار دارم . باید خیلی رو خودم کار کنم.

    به خدا گفتم خدایا هر چی تو بگی.

    حتی اگه بگی باید پرداخت کنی میگم چشم و میدونم تو هدایتم می‌کنی و من رو به بهترین مسیر ها هدایت می‌کنی. خیلی حالم عالی شد.

    به خدا گفتم منو ببخش .

    منی که آنقدر ادعای خداپرست بودن میکردم وقتی این مشکل پیش اومد خودمو و ایمان خودم رو خراب کردم.

    تو همون لحظه احساس خیلی بدی نسبت به مالک فروشگاه داشتم که آنقدر زحمت کشیدم و حالا که داره کم میاره از نظر مالی میخواد از من جبران کنه.

    به خدا گفتم خدایا تو هدایتم کن که من خیلی ضعیفم و زورم نمی‌رسه. تو پروردگار منی و من کوچیک توام. تو بزرگ منی و خدای منی. من رو شونه تو نشستم تو هدایتم کن.

    این فایل رو خداوند به عنوان نشونه به من داد.

    گفت آقا جواد چیکار داری می‌کنی.

    تا دیروز داشتی از این بنده من با نیکی یاد میکردی و همه جا میگفتی کلی ازش یاد گرفتم. حالا که اینجوری شده بنده بد خدا

    وقتی این فایل و گوش کردم گفتم نه. من همیشه این بنده خدارو دوست داشتم وتحسینش میکردم.

    حالام که چیزی نشده. باید با عشق باز هم دربارش حرف بزنی.

    وقتی با عشق داری درباره هر چیزی حرف میزنی داری فرکانس عالی رو ارسال می‌کنی و همین باعث نرم شدن دلها میشه.

    شروع کردم تو دلم درباره خوبی های اون شخص حرف زدن. به خودم گفتم خدای من این مرد این نکات مثبت رو داشت. همیشه این کارو میکرد.

    فلان بود و فلان بود.

    حالا حالم عالی شده.

    حالا اصلا نگران نیستم.

    اگه اون داره فرکانس بدی رو ارسال می‌کنه داره به خودش ظلم می‌کنه و طبق قانون هیچ کسی نمیتونه به من ظلم کنه.

    هیچ کسی کوچکترین تاثیری در زندگی من نداره تا وقتی که من نخوام.

    حالا دارم با عشق با خودم حرف میزنم. دارم با عشق درباره اون بنده خدا حرف میزنم.

    حالا دارم تمرکزم رو در دست میگیرم و با حال عالی زندگیم رو میگذروندم.

    و میدونم این فرکانس های عالی که دارم میفرستم نتایج عالی رو برام داره

    چه دلهایی رو برای من نرم می‌کنه.

    داشتم به این فکر میکردم که حتی درباره عزیز ترین کسانمون هم همین اشتباه رو داریم میکنیم.

    وقتی دخترم رو دوست دارم که کاربری رو که گفتم رو درست انجام بده.

    مثلاً درس هاش رو عالی بخونه

    نمره های عالی بگیره

    با نظم تر باشه.

    اما این اشتباهه.

    ما حتی درباره خداوند هم همین روش رو داریم.

    ما اگه از خداوند چیزی رو بخوایم و خداوند بهمون نده خودمون رو گم میکنیم و شروع میکنیم به بدو بیراه گفتن به خداوند.

    به خدایی که همین لحظه آنقدر به ما نعمت و فراوانی داده که اگه تمام دریا ها مرکب بشن و تمام درختان قلم بشن بازم هم نمی‌تونیم یه ذره از اون نعمت ها رو بنویسیم.

    بازم ما اینجوری داریم رفتار میکنیم.

    از دید من این فایل استاد بسیار زیاد روی کنترل ذهن داره کار می‌کنه.

    میگه تو همین لحظه زندگی کن.

    تمرکزت رو بزار روی نعمت ها و فراوانی. روی عشق. روی اینکه همه آدمها جدا از کاری که میکنند تیکه ای از خداوند هستن و ما همه عاشق خداوندیم.

    نگران هیچ چیزی نباش و بسپار به خدا.

    اون وقت با عشق به همه عشق میورزی.

    به همسرت ، فرزندت، پدرت، مادرت، برادرت، خواهرت و حتی به انسانهایی که نمیشناسی. اما عاشق اونایی.

    خدایا ما با استفاده نکردن از عشق به خودمون‌‌ ظلم کردیم. ما با ارسال فرکانس خشم و نفرت چیزهایی رو به زندگیمون دعوت کردیم که تو این فرکانس هستن.

    فقط برای امروز سعی میکنم عاشق خداوند باشم. عاشق خودم باشم. که وقتی عاشق خودم باشم هیچ خشم و نفرتی رو به دلم راه نمی‌دم که بخواد زندگی خودم رو خراب کنه.

    اینکه اگه به کسی تو خیابون عشق بورزیم دارم عشق بیشتر رو وارد زندگیم میکنم. اگه بی قید و شرط به کسی بگم دوسش دارم از اون احساس خوب بیشتر وارد زندگیم میکنم.

    یعنی من به خودم لطف کردم.

    صرف اینکه من به کسی بگم دوسش دارم و مثبت از زیبایی هاش تعریف کنم برای اون شخص شاید سود و منفعتی نداشته باشه اما از اون احساس با فرکانس بی نهایتش رو وارد زندگی من می‌کنه.

    خدایا دوست دارم

    استاد عباس منش عزیزم دوست دارم

    استاد شایسته مهربانم دوستون دارم

    همه خانواده توحیدی من بی نهایت دوستون دارم

    و هر روز با خوندن کامنت ها و دیدن فایلها تحسینتون میکنم.

    همین باعث شده روزانه شاید بیشتر از 8ساعت دارم تو این مکان توحیدی زمان میزارم . کامنت های دوستان رو میخونم.

    این نتیجه فرکانس های هست که من ارسال کردم و حالا خداوند من رو داره هدایت می‌کنه.

    از همتون سپاسگزارم و عاشقانه دوستتون دارم.

    ===================================

    سوره یوسف

    قَالَ یَٰبُنَیَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًاۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوࣱّ مُّبِینࣱ(5)

    گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن، که براى تو نقشۀ مى‌کشند؛ چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است!

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: