آدمهای زیادی هنوز هم موفق به تجربه عشق نشدهاند، چون دچار غروراند… چون شهامت دیدن زیباییهای دیگری را ندارند… و شهامت بر زبان آوردن آنچه که این شور و شوق در درونشان ایجاد نموده، ندارند… شهامت تعریف از دیگری را ندارند… برای تجربه همه ی اینها، شهامت لازم است…
غرور، ما را در برابر زیباییها بی بصیرت میکند چون اجازه تجربه فرا رفتن از خودمان را نمیدهد… این نوع غرور، یک ترس است… و عشق یک شهامت… شهامتی برای تجربه گسترش در همه ابعادِ وجودمان… شهامتی برای تجربه شور و اشتیاق زندگی… همه ما به این شهامت نیاز داریم… چون نیاز داریم تا اجازه دهیم چیزهایی که باید، رخ بدهند…
برای عشق ورزیدن، دل و جرأت لازم است… دل و جرأت به خرج بده و به هر آنچه که ممکن است، عشق بورز… همه ما عالی هستیم، وقتی هراسهایمان را فراموش میکنیم، و قتی دیدن زیباییهای وجودِ دیگری و عشق ورزیدن به آن را میآموزیم، یک خودِ زیباتر، شگفرف تر و پرنشاط تر در درونمان میآفرینیم زیرا خداوند همواره در قالب این عشق در درونمان نهفته است… … شهامتِ تجربهی عشق، همه چیز را زیباتر میکند. گویی زندگی خود را در اوج شدتش به ما نشان میدهد! در حقیقت، عشق گسترشِ بینایی است…
نظرات ارزنده شما در مورد این فایل به ما در ادامه روند آرامش در پروتوی آگاهی کمک بسیاری می کند
منتظر خواندن نظرات ارزشمندتان هستیم
سید حسین عباس منش
متن آرامش در پرتوی آگاهی (قسمت هشتم)
عشق ملاقات مرگ و زندگی است.
ملاقاتی در نقطه اوج. فقط در صورت شناخت عشق است که میتوان به تجربه این ملاقات نائل آمد. در غیر اینصورت به دنیا میآیی، زندگی میکنی و میمیری، ولی در حقیقت مهمترین تجربه زندگی را از دست داده ای. تجربه ای که با هیچ چیز جایگزین نمیشود. تو تجربه حد فاصل مرگ و زندگی را از دست داده ای. تجربه این حد فاصل، نقطه اوج و حد نهایی تجربیات آدمی است. برای اینکه به آن نقطه برسی بایستی چهار مرحله را همیشه به خاطر داشته باشی.
مرحله اول: حضور در لحظه است
زیرا عشق تنها در زمان حال ممکن است. عشق ورزیدن در گذشته و آینده ممکن نیست. بسیاری از آدمها یا در گذشته و یا در آینده زندگی میکنند، طبیعتآ عشقشان نیز در گذشته و یا آینده است که چنین عملی غیر ممکن است.
اگر خواستی از عشق فرار کنی، در زمان گذشته و یا در زمان آینده زندگی کن، ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن، زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است. زیاده از حد فکر نکن زیرا فکر هم همیشه به گذشته یا آینده مربوط میشود و انرژی تو به جای اینکه به قوه احساس معطوف شود، منحرف شده و صرف فکر کردن میگردد و تمام انرژیهای تو را تخلیه میکند. در چنین وضعیتی عشق نمیتواند وجود داشته باشد.
دومین قدم در راه رسیدن به عشق این است که: یاد بگیری چگونه سموم وجودت را به عسل تبدیل کنی
خیلی از مردم عشق میورزند ولی عشق آنها با سمومی همچون نفرت، حسادت، خشم، خودخواهی و احساس مالکیت آلوده شده است. میپرسی چگونه میتوان سموم را به شهد تبدیل کنیم؟ روشی بسیار ساده وجود دارد:
تو لازم نیست کار خاصی انجام دهی، تنها چیزی که احتیاج داری صبر است. این یکی از بزرگترین اسراری است که برایت فاش میکنم. امتحانش کن. وقتی که خشمگین میشوی، نباید کاری کنی. فقط در سکوت بنشین و نظاره گر باش. با خشم همکاری نکن و آن را سرکوب هم نکن. فقط نظاره کن، صبور باش و ببین که چه پیش میآید. بگذار این احساس اوج بگیرد.
زمانی که حال و هوای مسموم بر تو غلبه کرد، هیچ کاری انجام نده، فقط صبر کن و بگذار که آن سم به غیر خود تبدیل شود. این یکی از اصول زندگی است که همه چیز مدام در حال تغییر به غیر خود است.
انسان در این اوقات فقط باید صبور باشد. در زمان خشمت از انجام هر عملی حذر کن و هیچ تصمیمی نگیر. زیرا برایت پشیمانی به بار میآورد. خشم نمیتواند دائمی باشد. اگر صبور باشی و به انتظار بنشینی، به این نتیجه خواهی رسید. هیچ چیز دائمی نیست. شادی میآید و میرود، غم میآید و میرود. همه چیز تغییر میکند و هیچ چیز به یک صورت باقی نمیماند.
پس برای چه عجله میکنی؟
خشم آمده است و میرود. تو فقط قدری صبر داشته باش. به آینه نگاه کن و منتظر باش. چهره خشمناکت را در آینه تماشا کن. لزومی ندارد که این چهره را به کس دیگری نشان بدهی. این مساله فقط مربوط به توست، جزیی از زندگی و حال و هوای توست. تو باید اینقدر صبر کنی که چهره خشمگینت که از شدت خشم، قرمز رنگ شده از هم باز گردد و چشمانت حالتی متین و آرام به خود گیرد. اگر صبر داشته باشی و در آینه تماشا کنی میبینی که انرژی چشمت دگرگون میشود و تو آکنده از طراوت و نشاط میشوی.
مرحله سوم، تقسیم کردن و بخشیدن است.
چیزهای منفی را برای خودت نگهدار ولی خوبیها و زیباییها را با دیگران تقسیم کن. معمولآ اکثر مردم عکس این عمل را انجام میدهند. چنین انسانهایی واقعآ نادان هستند! … وقتی که شاد هستند خست به خرج میدهند و آن را با کسی تقسیم نمیکنند ولی وقتی غمگین و افسرده هستند، ولخرج و دست و دلباز میشوند و دوست دارند همه را در غم خود شریک سازند. وقتی لبخند میزنند بسیار صرفه جویانه عمل میکنند در حد یک تبسم کوچک. ولی خدا نکند که خشمگین شوند، آن گاه در آستانه انفجار قرار میگیرند.
آدم وقتی دارد، باید ببخشد. در واقع، انسان جز آن چیزی که با دیگران تقسیم میکند و میبخشد، چیزی ندارد.
عشق، پول و مال نیست که بتوان آن را جمع کرد. عشق عطر و طراوتی است که باید با دیگران تقسیم کرد. هر چه بیشتر ببخشی، بیشتر به دست میآوری. هر چه کمتر ببخشی، کمتر داری. اگر ببخشی، وجودت از سموم پاک میشود. وقتی هم ببخشی در انتظار عمل متقابل یا پاداش نباش. حتی منتظر تشکر هم نباش. بلکه تو باید از کسی که اجازه داده چیزی را با او تقسیم کنی، سپاسگذار باشی. فکر نکن که او باید از تو تشکر کند!
چهارمین گام در راه رسیدن به عشق: ” هیچ بودن ” است
به محض اینکه فکر کنی که کسی هستی، عشق از جاری شدن باز میایستد. عشق فقط از درون کسی به بیرون جاری میشود که “کسی” نباشد.
عشق، در نیستی خانه دارد. هنگامی که خالی باشی، عشق نیز در تو جای خواهد گرفت. وقتی آکنده از غرور باشی، عشق ناپدید میشود. همزیستی عشق و غرور ممکن نیست. این دو در کنار یکدیگر جایی ندارند. بنابراین “هیچ” باش. “هیچ” منشأ همه چیز است. “هیچ” منشأ بی نهایت است. هیچ باش. در هیچ بودن است که به کل میرسی. اگر خود را کسی بپنداری، راه را گم میکنی، ولی اگر خود را هیچ بپنداری، به مقصد میرسی.
فقط گاهی به این جمله فکر کن، اتفاقات خوب تنها وقتی از راه میرسند که قلبت را پاک کرده ای و در گذشتهات، ببین که بارها چنین بوده و میبینی که بارها چنین خواهد بود و باز در خلوت خود دمی به این برکه سبز بیا تا در سکوت و رهایی برایت بگویم.
عشق بی قید و شرط را تجربه کن
آنچه تو عشق میپنداری آنقدر به شرط آلوده شده که دیگر از یک آشنایی ساده هم سادهتر است. از کودکی به بچهها یاد میدهی دوستت دارم به شرط، و به تو یاد دادهاند که دوستت بدارند به شرط و دوست بداری به شرط که دوستیات جز یک آشنایی ساده نباشد. چنین است که هرگز عشق را تجربه نکرده ای و حتی تصورش هم برای تو دشوار است. آنچه تو عشق میپنداری آلوده است به شرط و به انتظار.
مگر نه این که همه پاره ای از خدا هستند؟ پاره ای از تو هستند؟ و این خود از همه دلایل زمینی ارزشمندتر است … برای عاشقی … این که در کنار تو نشسته است، این که در خانه تو زندگی میکند، این که در خیابان از کنار تو میگذرد قبل از این که چیزی باشد که تو میخواهی، قبل از این که با تو موافق باشد یا نباشد، قبل از این که پا روی حق تو بگذارد یا نه پاره ای از توست پاره ای از خداست.
ساده بگویم، با هر موجودی که روبرو میشوی لحظه ای تأمل کن و ببین که او هم مثل تو پاره ای از خداست … پاره ای از خود توست.
که دارمای خود را دارد و در مسیر رسیدن به آن است و شعور کیهان او را در مسیر تو قرار داده است که به تو خدمت کرده باشد. که چیزی به تو بیاموزد و این کلید عشق بی قید و شرط است.
ما همه آمدهایم که یاد بدهیم و یاد بگیریم. ببخش و عشق بورز، بی انتظار
چه اهمیت دارد که دیگران با تو چنیناند یا نه؟ تنها عشق بورز. تو آمده ای که عشق بورزی.
هر بار در خیابان کسی به زمین خورد، بی درنگ به یاریش شتافتی، بی قضاوت، بی انتظار … مگر عشق بی قید و شرط چیزی جز این است؟
برای آوردن سعادت به خانه تنها همین بس است، کافی است همسر، فرزند، پدر و مادر، دوست، همکار و … را هم مثل غریبهها دوست بداری… بی قید و شرط … بی انتظار.
لازم نیست کاری کنی. حتی چیزی بگویی تنها کافی است دوستیشان را در دل داشته باشی بی قید و شرط و فقط به خاطر این که بخشی از وجود تو هستند و پاره ای از وجود خدا.
برای سه روز آینده:
فقط برای سه روز عشق بورز و گرامیاش بدار چون پاره ای از وجود خودت، چون قلبت.
برای همه موجودات جهان قلبت را از هر چیزی جز عشق بی قید و شرط پاک کن. لازم نیست کاری کنی، لازم نیست حتی لبخند بزنی، فقط عشق بورز، عشق بی قید و شرط. فقط برای سه روز و ببین که دنیای پیرامونت چگونه تغییر میکند.
با بیان این نکته برای اطرافیان، آن را در ذهن خود پایدار کن و بخشنده شو تا طبیعت در تو جاری شود.
برای شنیدن سایر قسمتهای آرامش در پرتو آگاهی کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 812MB13 دقیقه
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز192
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿16﴾
و ما انسان را آفریده ایم و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم (16)
آرامش در پرتو ی آگاهی
عشق
عشق ملاقات مرگ و زندگی است
ملاقاتی در نقطه اوج
فقط با شناخت این ملاقات ما را به آرامش میرساند
ملاقات قانون اساسی و اصلی جهان
احساس خوب اتفاقات خوب
وقتی که در این جهان سراسر زیبایی هستیم و چشم بینا و بصیر داشته باشیم و قلبی آکنده از عشق که بتواند زیبایی را ببیند و تحسینش کند در همان لحظه عشق جاری شده
عشق حد فاصل بین مرگ و زندگی است
یعنی در این زمان کوتاهی که اجازه زندگی کردن و تجربه خود و خدای خودمان را داریم باید به رشد و پیشرفت و گسترش جهان کمک کنیم
در خدمت رسد جهان باشیم به ذرات کیهانی عشق بورزیم
بخدا وقتی از صبح زیبایی و طراوت و پاکی آسمان و هر آنچه که در آن لحظه میدیدم فقط ذوق کردم
و چقدر شکر گذاربودم که من چشمم بازتر شده اسمان که همان آسمان است
گویا من چشم بصیرت و بازتر شده به دیدن زیبایی ها و گفتن و بر زبان جاری شدن این حجم از زیبایی و لذت و شور و شوق در درون خودم
خدایا شکرت که وقتی استاد تو فایلهاشون میگن من برای هر جایی که تمیزتر و پاکیزه تر هست
هزار بار بخودم میگم خدای من چقدر اینجا زیباست چقدر تمیزه چقدر همه چی عالیه
من الان درک میکنم که استاد عشق را در درونش جاری میکند
و همین جاری شدن عشق و دیدن زیبایی ها احساس خوب را تشدید میکند و هدایت میشوی به جاهای بهتر و زیباتر و پاکتر
خدایا شکرت که منم این روزها چشم بصیرتم به دیدن زیبایی ها داره باز تر میشود
دیروز که با هم خانواده ویکی از دوستان و برادر شوهرم و بچههاش رفتیم طبیعت گردی
و هدایت شدیم به یک مکان زیبا و عالی و بکر از طبیعت شهر خودمون
قبلاً بقیشون رفته بودند جز من و بچهها م
رفتیم آبشار آب گرمه
بخدا هیچی از بهشت کمتر نبود
یعنی تا چشمم کار میکرد زیبایی بود و بهشت و نعمت و ثروت از عظمت زیبایی آفرینش خداوند زبانم قاصره از گفتن تمام درختان و دریا ها را هم مرکب کنیم از گفتنش کم میارن
چقدر در طبیعت میشه خدا را بهتر حس کرد
چون همه چی طبیعی و زیباست
تمام کوهها و آبشارها و درختان و گلها و گیاهان و جانوران طبق تکامل رشد کرده اند و الان اینگونه در کمال زیبایی خودنمایی میکنند
الله و اکبر
یعنی من فقط شکر گذاری رو زبونم بود بلطف خداوند
اینقدر عالی بود همه چی
اینقدر نظم جهان آفرینش دقیق و کامل و بینظیر است
صدای آب
پاکی آبشار
قطعات سرد آب که میریخت تو صورتم
و من را بوجد آورده بود
یعنی بلطف خداوند و انرژی جسمانی عالی اولین نفر رسیدم به آبشار و فقط از زیبایی ها لذت بردم و میگفتم این همون بهشته که وعده داده شده
بهشت همینه
وقتی رها باشی از هر قید و بند و وابستگی و دل را بهش بسپاری
پارو نزنی بخدا میبردت همانجایی که ساحل دلت میخواد توش لنگر بندازه
درختان سرسبز و شاداب و کنار آب چشمه ها ی روان الله و اکبر
زیبایی دشت و جنگل و جاده های تمیز و انسانهای عالی
یعنی بخدا انسانها بوی خدا میدادن از کنار هم رد میشدیم با لبخند و خدا قوت به هم دیگه
کلی سر ذوق میومیدم .
مگر از خدایی خدا چه میخواهی
خدایا شکرت
این عشق دادن چهار مرحله دارد
1/
عشق ورزیدن در زمان حال
بخدا که اصلی ترین راهکاره
در زمان حال حضور داشتن
خدایا کمکم کن که هر لحظه که جانم میبخشی در زمان حال حضور داشته باشم
در چند روز گذشته در تضادی بودم در ارتباط با اطرافیانم
و هر چقدر که زمانش میگذرد من بدون انجام هیچ کاری آرامتر میشوم
نجواها کمتر میشود
من فقط سعی کردم فکرم را از روی ناخواسته ها بردارم و تمرکزم را بر روی بهبود شخصیتم بزارم
و برای آرامشم صفحه ها پر کردم و از زیبایی ها و نکات مثبت عزیزان نوشتم و رها کردم
گرچه الآنم تا حدودی نجواها در حال حاشیه پراکنی هستند ولی خودم دارم بوضوح بلطف خداوند متوجه میشوم که دیگه زورشون داره کمتر میشود و مرا لایق آرامش و آسایش و لذت و صلح با خودم و دنیای اطرافم میکند.
و هر لحظه میخواهم بیشتر در لحظه حضور یابم چون من ارزشمندم و تماپ ذرات کیهانی هم ارزشمند هستند همه مه یکی هستیم تکه ای از وجود پاک خداوند
پس با تمام وجودم میخواهم که برای آرامش درونی ام پاکتر و آرامتر و لذت بخش تر و ارزشمندتر باشم
چون هر چقدر که برای آرامشم ارزش درونی ام احترام و ارزش و صلح را بخواهم با دنیای بیرونم کمتر به ناخواسته بر میخورم
همین ناخواسته ها موهبتی از طرف خدا ست تا منو رشد بدهند
اگه این ناخواسته ها نباشه منی که تازه اول راهم چطور باید متوجه رشد درونی ام شده باشم
چطور میفهمم که دنیای بیرونم در حال تغییر است
پس من سپاسگزارم بابت تمام تضاد های زندگی ام هستم با تمام وجودم
2/سموم را به عسل تبدیل کن
صبر کردن
هر کسی که در این جهان ما دی آمده بهر کاری آمده
ممکن است حسادت خودخواهی حس مالکیت و کینه و نفرت در هر کسی به میزانی وجود داشته باشد
من چرا اون حس را برانگیخته کنم
بلطف خداوند که ازهمان ابتدا نوری در دلم بود که کینه و نفرت و حسادت از صفات خدا بدور است
ولی خب خودم را درگیر ذهنی کرده بودم مقاومت های زیادی همچنان در وجودم هست
کت خیلی جای کار دارم
میگفتم که من آدم کینه ای و حسود و خودخواهی نیستم
ولی هر چقدر عمیق تر نگات میکنم میبینم که ریشه هایی تو وجودم هست که وقتی یک از اطرافیانم بهم خشم و کینه و کدورت و قضاوت و توهین و بی احترامی کند ناخودآگاه منم حس انتقام در درونم هست
نمیدونم هم از کجا داره انرژی میگیره
این حس درونی
ولی من یاد گرفتم که برای آرامش خودم دیگران را با هر تفکری که هستند را ببخشم
انگاری ابن بخشش در بعضی افراد دیرتر به سرانجام میرسه
من خودم در مورد مادر شوهرم نمیدونم چه باورهایی دارم که با وجود اینکه چندین صفحه از زیبایی ها و نکات مثبتش را یاد داشت کرده ام و آرامتر شده ام
ولی همچنان گاهی اوقات ذهن نجوا گر شروع میکنه به سرکوب کردنم
اصلا به من چه که دیگران چه تفکراتی راجع من میکنند
مهم اینه که همه ما پاره ای از وجود پاک خداوند هستیم
هم من بنده خدا هستم و هم مادر شوهرم
من نمیدونم این بنده خدا تو ذهنش چی هست که خیلی راحت منوقضاوت میکند
ولی میدونم که اگر من دیدگاه را تغییر بدهم
جهان در هر لحظه به افکار و فرکانس های من پاسخ میدهد
من فقط عشق بورزم و حتی لازم هم نیست چیزی بگم
از درونم عشق را بپراکنم و جز عشق راستین چیزی نباشد
صبر داشته باشیم تصمیمات اشتباه و سریع نگیرم
گله و شکایت ممنوع
غر زدن نق زدن ممنوع
چون هر کسی مسئول شخص خودش هست
پس خدای مهربانم کمکم کن تا صبر الهی پیشه کنم و از مومنان باشم
ایمان قوی و توکل و اعتماد و باور م تقوا همه تویی من تسلیمم هیچی نمیدووووونم بدون تو من هیچی نیستم.
3/تقسیم کردن و بخشیدن
بخشیدن فقط پول و مال نیست
بخشیدن همان کنترل ذهن در جهت مثبت است
وقتی از ناراحتی ها و دلگیر بودن هایم با دیگران هم صحبت نشدم و تونستم شادیهام را با بقیه تقسیم کنم آنوقت آیت که من بخشندگی داشته ام
وقتی که من میتونم از یه مسافرت یک روزه هم که شده برای بقیه با لذت و شادی و گفتن زیبایی های آنجایی که رفته ام حرف بزنم و شادیهامو با بقیه به اشتراک بزارم و اگر هم در مسیرم به ناخواسته ای برخوردم آگاهانه ازش تعریف نکنم و بهش انرژی ندهم و سعی کنم دیدم را نسبت به اون ناخواسته در جهت خواسته هایم ببرم و بگم و باورم را قوی تر کنم که هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
دیگه حتی ذهن هم یاری میکنه و نمیخواهد از منفی ها و نازیبایی ها حرف بزند .
پس بخشش فقط مادیات نیست
من خودم دارم ذهنم را بلطف خداوند و آموزش های استاد روی همین اصل پایت گذاری میکنم و میدانم که به تکامل نیاز دارم تا هر روز بهترش کنم
و بارها دیده ام و شنیده ام از افرادی که به هر مکانی رفته اند فقط اومدندو از ناخواسته ها که داشته اند در مسیرشان حرف زده اند
نمیدونم چرا ما انسانها از دیدن زیبایی و گفتنشان بن کلام خساست داریم و از آنجایی که خیلی خوش گذشته بهمون دوست نداریم بگیم .و این الگو اینقدر برایم تکرار شده
که مدتها قبل خودمم همینجوری بودم و لطف خداوند شامل حالم شد و مرا به راه مستقیم هدایتم کرد
الهی شکرت
4/هیچ بودن
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نیستم
من هیچی نمیدووووونم
همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
خدایا هر کاری هر نگاهی هر کلامی که از من بدنبال بیرون پراکنده میشود را همه از تو دارم
هر فکر و اندیشه ام را پاک من
تا با خودم در صلح باشم بر دنیای بیرونم بصلح برسم
خدایا کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و
دارم ذهنم را تربیت میکنم و سعی میکنم هر کاری که با روندراحتر و چشم بیناتر و گوش شنواتر و اسانترو زیباتر و لذت بخش تر به سرانجام رسید کریدیتشو بتو بدهم
و هر بار خودد گواه بودی که بیادم آوردی گفتم هیوز نیستم کاره خودت بود که اینقدر آسانم کردی برای اسانی ها
همین دیروز که دمپایی دختر برادر شوهرم را آب برد بدنبالش که رفتیم خودت آدرسش را گفتی دقیقا تو بودی که بهم گفتی
آب بشدت جاری بود و در میان چندتا سنگ بهم گفتی همینجاست و من را نگه داشتی و دمپایی دختر تکه ای خودت رو پیدا کردی و دخترک را خوشحال کردی
خدا جونم اشکم در اومده همین الان بخاطر اون حس زیبایی که اون لحظه در وجودم بالا پایین میپرید و من فقط میگفتم تو بودی من هیچی نیستم
وقتی دست عزیزان را از جاهای صعب العبور میگرفتم کریدتشو بتو میدادم من هیچی نبودم
مگه من خودم را چت کسی به بالای آبشار برده بود که الان بخوام منم منم کنم
فقط منو نشوندی روس دوشت و بهم میگی لذت ببر
نچسب بن علف های کنار رودخانه
اما ده شدن غذای خوشمزه به بهترین شکل طبق قانون سلامتی و اریش قائل شدن برای خودم و عزیزانم همه تو بودی تهیه غذای سالم خودت بودی نرم شدن دلها تو بودی جمع کردن هیزم و آتش بر پا کردن تو بودی از طریق دستان خوبت کلی بهم عشق ورزی
هر لحظه هوامو داشتی از هر طرف احترام بیشتر از تکه های خداوند را لایق تر میشدم
هر آنچه دارم ازان توست
دیدن زیبای ها و با عزیزان به اشتراک گذاشتن همه خودت بودی
خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
لبخند بچه ها تو بودی
چقدر این لبخندها به دل میشینه
چون پاک و بی قید و شرط هستند
خدایا شکرت همه چیز تو و دیگر هیییییییچ
مرا ببخش و بیامرز
من تکه ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم