آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 8 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-14 12:44:302020-08-29 19:48:30آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 8شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق زیباییها
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
عشق این کلمه آغازین. این کلمه ای که ما در گفتار شما با تمام قلب مان احساس می کنیم و دیگر کینه ها و حسادت ها و پلیدیها از وجودمان رخت بر می بندد. عشقی که ما را به هیچ می رساند هیچی سرشار از عشق خداوند ، خداوندی که تکه ای از وجودش را به ما هدیه داده است و این هدیه می تواند به راحتی به قول ملاصدرا با خلوص نیت و پاکی دل به دیگران هدیه داده شود. محبتی که می توان در چشمان انسانها خواند نه فقط در گفتارشان گفتاری مانند گفتار شما که حتی در فایل صوتی می توان آن را احساس کرد.
ملاقاتی در نقطه اوج. مهم ترین تجربه زندگی از تولد تا مرگ با زندگی کردن در زمان حال بدون آلودگی. آلوده شدن به خشم ،حسادت، نفرت و ناپاکی هایی که از نبود صبر و ناآگاهی به قوانین است و شاید دانستن و عمل نکردن که در آن زمان حرفی مفت است. و آینه ای که این بار طراوت و شادابی شادی و آرامش را به ما نشان خواهد داد. کاش آینه درون ما را هم می توانست مانند فیزیک ما به راحتی به ما نشان دهد تا بهتر ببینیم که آکنده از هیچی هستیم که خود همه چیز است و رسیدن به مقصدی که خود انتخاب کرده بودیم و به فراموشی سپردیم بدون هیچ گونه داد و ستد و شرطی.
خدایا شکرت. عاشقتونیم.
بنام خدای عشق.
سلام استاد عزیزززززم ،
چقدر گوش دادن به این فایل هاااا عین آرامشههههه،عین عشقههههه:)
چقدر زیبا عشقو تعریف کردین :)
عشق یعنی حضور در لحظه حال ،چقدر از وقتی که حضورم در لحظه است و از لحظه لذت میبرم ،حالم عالی،چقدر این حاله خوبههههه بیشتر و بیشترررر میشه و عین عشقههههه،اینکه به آینده فکر نکنم چون میدونم فکر به آینده خوشی لحظه رو ازم میگیره ،رها باشم و بسپرم به دست خداوند.
اینکه گذشته و دفترشو ببیندم مگه اینکه نکات مثبتو خاطرات قشنگشو یادآور بشم به خودم ،وقتی رهاام و آزاد ،وقتی خدارو تو درونم دارم ،خدام میگه تو آروم باش و لذت ببر من همه چیزو برات روبه راه میکنم.
أَلاَ إِنَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
یقیناً دوستان خدا نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
مومنان حقیقی نه ترسی از آینده دارن و نه از گذشته اندوهگین میشوند،…..
اینکه از از غنی بودن انسان ها می بخشند کسی که خودش چیزی نداره که چیزی نمی بخشه،عشقم همینه باید خودت از عشق غنی باشی تا ببخشی ،به این میگن عشق بی قیدو شرط ،عشق اگه از سر نیاز باشه ،از سر این باشه که منتظر جبران باشیم ،این عشق حقیقی نیست این همش پر از خلا درونی هست،(اموزه جلسه سوم دوره عشق و مودت)
یاد گرفتم عشق بدم بدون اینکه منتظر تشکر باشم ،منتظر جبران باشم ،چون وقتی منتظر جبران باشی ،طبق قانون چون حس نیاز داری ،نیاز بیشتر جذب میکنی و برات هرگز جبران نخواهد شد،بلکه منزجر کننده خواهی شد.
خدایاشکرتتتتت
خدایا کمک کن از از سر بی غنی بودن عشق بورزم .
در پناه خدا باشید.
بنام خدا
سلام بر استاد عزیزم
قدم 37
آرامش در پرتوی الهی
حضور درلحظه عشق ورزیدن فقط در زمان حال ممکن است
عشق فقط در زمان حال است
چگونه سموم بدن را به شهد تبدیل کنیم
با صبر کردن
وقتی خشمگین هستی صبرکن وکاری رو انجام نده
هیچ تصمیمی نگیر چون پشیمانی به وجود
می آورد
هیچ چیز دائمی غم وشادی می آید ومیرود
تقسیم کردن خوبیها با دیگران
عشق وطراوت است که باید با دیگران تقسیم کنیم
چقدر جملات نابی را دوباره مرور کردم
خیلی خیلی ممنونم استادجان
به نام خدا
سلام به استاد و خانم شایسته و همه دوستان همفرکانسیم
فایل های آرامش درپرتو آگاهی مثل اسمش هم آرامش میده هم نجوای ذهنو آروم میکنه هم مهربانی و عشق وقضاوت نکردن و یاد آدم میندازه
این فایل یادم داد موقع عصابینت یکم بیشتر مکث کنم از روی قضاوت های درونیم تصمیم نگیرم خیلی جاها جلوی دهنمو بگیرم یادم داد مسائلو تفکیک کنم قرار نیس بخاطر یه کاری که طرف منو عصبانی کرده ویژگی های خوبشو از یادببرم و تمرکزم فقط روی اون یکارش باشه قرار نیس همه از دیدگاه من دنیارو ببینو اون کاری که خوشایند منه انجام بدن اینجور وقتا از این خوب یاد گرفتم که فقط نظاره گر باشم بی هیچ حرفی فقط تماشا کنم…
سپاس فروان
سلام استاد عزیزم
امروز 7 اسفند 1401در دلم نیتی کردم و زدم روی نشانه و این فایل برام آمد
اصلا باورم نمی شد که اینقدر دقیق به هدف خورد و خداوند از زبان نشانه با من صحبت کرد اینکه ببخشم بدون قید و شرط عشق بورزم حتی انتظار تشکر نباشم صبور باشم وقتی عصبانی می شوم عصبانیتم را بگذارم بگذرد و تمام آنچه که نیاز داشتم بشنوم مخصوصا جایی که از غرور گفت
و من هیچ وقت این را در خودم نمی دیدم
و برایم جالب بود به من گفت نه به گذشته فکر کن نه به آینده در زمان حال باش
در حالیکه من همش به گذشته فکر می کردم و نمی تونستم طرفم را ببخشم شاید به ظاهر می گفتم بخشیدم ولی در دلم ازش کینه داشتم و نمی تونستم محبت کنم بدون قید و شرط و همش منتظر تشکر هستم
و این فایل بسیار زیبا من را با خودم و رفتارهایم آشنا کرد و چقدر قشنگ گفتید که هر انسانی تکه ای از توست تکه ای از خداست
و زمانی که به کسی اینگونه نگاه کنم دیگه رنجشی نخواهم داشت
چقدر این بخش زیبا بود
عشق ملاقات مرگ و زندگی است.
ملاقاتی در نقطه اوج. فقط در صورت شناخت عشق است که میتوان به تجربه این ملاقات نائل آمد. در غیر اینصورت به دنیا میآیی، زندگی میکنی و میمیری، ولی در حقیقت مهمترین تجربه زندگی را از دست داده ای. تجربه ای که با هیچ چیز جایگزین نمیشود. تو تجربه حد فاصل مرگ و زندگی را از دست داده ای. تجربه این حد فاصل، نقطه اوج و حد نهایی تجربیات آدمی است.
واقعا ما فقط آمده ایم عشق را در این دنیا تجربه کنیم پس دیگه بیشتر باید مراقب باشم که در هر لحظه عشق را از دست ندهم
چقدر کامنت ها زیبا بود انگار یک عالم گلدسته کنار هم جمع شدند
چقدر با خوندن کامنت ها لذت بردم و آگاهی هایم بیشتر شد و پر از عشق شدم
خدا را شاکرم بابت هدایت امروزم
خدا را شاکرم که مرا با این سایت آشنا کرد که اینقدر صریح و روشن به من گفت غرورت را کنار بگذار شاید اگر هر کسی این حرف را به من می زد مقاومت می کردم و می گفتم نه من انسان پر از عشق و محبتی هستم ولی اینقدر کلمه به کلمه این فایل با من صحبت کرد که دیگه هیچ جای مقاومتی برای نگذاشت و تا الان چندین بار این فایل را گوش دادم و به خودم قول دادم که هر روز تا این فایل را نشنوم روزم را شروع نکنم
ممنون استاد بابت این فایلهای زیبا که هر روز بیشتر از قبل متوجه می شویم که چقدر خداوند به ما لطف داشته است که ما را با این سایت پر از گوهر نایاب آشنا کرده است
همیشه سلامت و برقرار باشید
به نام خدایی که واقعا واقعا هر لحظه عاشقانه همراه منه و صدام میشونه و عاشقانه پاسخم میده
سلام به استاد عباس منش عزیزم و مریم جون عاشق
سلام به شما دوست عزیزی که همراه قلب من شدی
سلام به خودم که اینجام و اما داستان حضورم:
امروز توی دانشگاه و کتابخانه و دانشکده مون دوستان عزیزی دیدم که چه زیبا با پارتنرشون صحبت میکردن و با هم قدم میزدن و بهم عشق میورزیدن
همین طوری که داشتم خنده ها و شادی هاشون تحسین میکردم و تو دلم خداروشکر میگفتم برای حضورشون
یهویی به خودم گفتم چرا من نه؟
چرا من رابطه دوستانه و عاشقانه ای تجربه نکنم؟
منم میتونم منم میتونم رابطه ای سراسر عشق و محبت و احترام و آزادی تجربه کنم رابطه ای که وجود مان برای هم مایه آرامش و لذت و شادی بیشتر هست و وجود مون برای هم قطعا مایه رشد و پیشرفت هم خواهد بود
در واقع خواسته ام به وضوح بیشتری رسید که منم دوست دارم تجربه کنم و تو ذهنم مرور میکردم که چه معیار ها و اولویت هایی برای فرد مورد نظرم نوشتم و داشتم برای خدا میگفتم
اومدم خونه و اومدم توی سایت قبل اینکه بزنم روی فایل نشانه به خدا گفتم خدایا برام از عشق بگو راهش بهم نشون بده بهم بگو چه مانعی در من هست که نتونستم درست و حسابی تجربه اش کنم درصورتیکه این طبیعی ترین حالت زندگی هست که رابطه عاشقانه تجربه کنی
و خدا مثل همیشه دقیق و واضح پاسخم با این فایل و متن فوق العاده اش داد
وقتی صفحه نشانه ام باز شد با خوندن جمله اول که نوشته آدم های زیادی هنوز هم موفق به تجربه عشق نشده اند، چون دچار غرورند. از شدت دقیق بودن پاسخ خدا که دقیقا به افکار و فرکانس های هر لحظه ما جواب میده اشک تو چشمام جمع شد
یعنی من عاشقتمممم خدا چقدررررر قانونت بی نقصه
اولش بهم برخورد من که مغرور نیستم
من مغرورم؟
من؟
بیشتر که فکر کردم فهمیدم
آره من مغرورم
واقعیت باید پذیرفت تا تغییرات شروع شوند
مغرور بودنم جایی دیدم که نمیتونم به همه همکلاسی هام عشق بورزم چون تو ذهنم براشون پر از شرط و دلیل دارم
ولی مگر نه اینکه همه پاره ای از خدا هستند؟
مغرور بودنم جایی دیدم که نمیتونم به همه اساتیدم با یک نگاه محبت آمیز نگاه کنم و تو ذهنم پر از قضاوت هست
آره واقعا همینه دوست داشتنم شرطی شده
چون فلان همکلاسی چنین رفتاری داره منم وقتی نگاهش کردم بی تفاوت رد میشم از کنارش
چون فلان استاد اینطوری درس میده و من خوشم نمیاد ازش سر کلاسش با اخم میشینم
چون فلان پسر تو دانشکده اون کسی نیست که من میخوام جواب لبخند و محبتش با غرور جواب میدم
آره خدا عشق بی قضاوت
محبت بی منت بهم یاد آور شد
بابا محدثه وای خدا
داری چه میکنی با من
بهم میگی بزرگ فکر کن
عشق و عاشقی در بود و نبود فرد خاصی نیست
عشق باید در همه ببینی و به همه هدیه بدی
نه فقط فلان فرد خاص با این ویژگی ها و …
دقیقا خدا بهم گفت میخوای عشق تجربه کنی
عاشق شو و به همه عشق بورز
با نگاه زیبا بین تر نگاه کن
به همون همکلاسیت که تو ذهنت میگی غرغرو هست
به همون استادت که میگی بد درس میده
به همه فارغ از جنس و سن و شکل و ویژگی
عشق بورز نمیخواد هم بری مستقیم بگی من عاشقتم ها
تو دلت در قلبت زیبایی هاش ببین و بهش عشق بورز
اونوقت میبینی که جهان با تمام عشق از در و دیوار به سمتت میاد
فلان فرد با ویژگی هایی که خواستی هم میاد
اما اول از همه باید عشق ورزیدن یاد بگیری
بی منت
بی قضاوت
باید یاد بگیری به همه به چشم پاره ارزشمند خدا بودن نگاه کنی باید هر کسی با هر ویژگی به ظاهر بدش دوست بداری و بهش عشق بورزی و بهش احترام بزاری
در قلبت در ذهنت در روحت
چرا؟
چون آفریده خداست
همون خدایی که تو را آفرید
و همه پاره ای از اوییم
اون بنده خدا هم پاره ای از توست
و تو پاره ای از او
و همه پاره ای از خداییم
خدایا چقدر چقدر قشنگ با من حرف میزنی چقدر قشنگ آگاهم میکنی با تمام قلبم سپاسگزارتم
که مرا از توهم نگاه زیبابین در آوردی و گفتی این نگاه باید به همه داشته باشی
باید بتونی از زیبایی همه آدم های زندگیت برام بگی
و گفتی خالی شو همه پاره خداییم تو برتری خاصی بر دیگری نداری
میگی درسته تحسین کردن عشق و رابطه های شیرین زیباست اما برای تجربه اش باید
از درون عشق را شروع کنی
نه با وجود فرد خاصی
به همه بنده های خدایی که در زندگیت هستند
به پدرت
به مادرت
به خواهرت
به همکلاسیت
به دوستت
به آدم های توی اتوبوس
به دانشجو های تو دانشکده و دانشگاه
به نگهبان درب دانشگاه
به استادی که داره بهت از علمش آموزش میده
به همسایه خانه تون
به همه و همه کس
به گربه ای که هر روز تو کوچه و دانشگاه میبینیش
به راننده اتوبوس
به زمین و زمان
به اتاق و خانه و دانشگاه و کلاس درس
به همه چیز و همه کس
به خودت به خودت
عشق بورزی
اونوقت به صورت خود به خود عشق فراوان به زندگیت جاری میشه
نرمی ها و ملایمت های فراوان میبینی
و در مسیر همان قرار میگیری که میخواهی
چون تو با همه چیز و همه کس در صلحی
و جهان وظیفه اش هست که تو را به آنچه میخواهی میرسونه
الله اکبر به این آگاهی های ناب
واقعا از این فایل یاد گرفتم و فهمیدم که باید
غرورم بشکنم و همه را زیبا ببینم و زیبایی هاشون به زبان بیارم
باید گذشته را رها کنم و آینده هم بسپارم به خدا
و با هر آنچه و هر کس که در زندگیم هست حال کنم و عشق بورزم
باید بودن در لحظه را تمرین کنم
باید ببخشم و رها کنم عشقم را بدون توقع محبت و عشق
باید لبخندم گسترش بدم
باید عشق را جهانی جاری کنم
و با دید جهانی بهش فکر کنم
بزرگ فکر کنم بزرگ
مثل خدای بزرگم
خدا بهم گفت عشق همین جاست ها همین لحظه هاست ها
ساده نگذر از بودن های زیبایی که در کنارت هستند
لبخند و آغوش زیبای خواهر
بوسه های شبانه خواهر و پدرم
صدای گرم مادرم لبخندهاش
خنده های زیبای دوستم
اساتیدی که با عشق علم شون جاری میکنند
همکلاسی های شادم
لبخند های زیبای بنده های خدا در کوچه و خیابان که برای مدت کوتاهی در چشمان هم خیره میشیم و لبخند میزنیم و میگذریم
واقعا عشق همین لحظه هاست
و من چه چیزی را عشق نامیده بودم؟
فقط اگر فرد مورد نظرم در مسیرم قرار بگیره و با هم بگیم و بخندیم اونوقت من عاشقم؟
امروز این فایل که شاید 100 بار تا حالا گوشش دادم نمود واضح این بود که تا حالا اینطوری این همه آگاهی ازش دریافت نکرده بودم و این نشان از تغییر و رشد من داره که دارم این آگاهی ها را دریافت میکنم
خدایااااااااااا خیلی خوشحالم بخدا خیلی خیلی خوشحالم که تو را دارم تویی که این همه دقیق و واضح هدایت میکنی و راهنمایی ام میکنی
خودت در قلب و ذهن من با عشق جاری شو و عشق را در نگاه و زبانم جاری کن
آره دقیقا جواب خواسته ام بود که دوست دارم کلامم حداقل حداقل اش با خانواده ام محبت آمیز تر باشه
فارغ از اینکه اون ها چطوری فکر میکنند
حالا فهمیدم چطوری میتونم
خیلی صمیمی با پدر و مادر و خواهر عزیزم صحبت کنم
و بهشون بگم پدر جان و مادر جان و خواهر جانم
وقتی که در ذهن و فکرم فقط زیبایی هاشون بچرخه عشق هاشون محبت هاشون یاری هاشون و به یاد بیارم این بنده های خدا دستان خدای مهربانم هستند
پاره هایی ارزشمند و دوست داشتنی که لایق عشق و محبت و احترام هستند
و اگر خودم میخوام این همه صمیمیت و عشق دریافت کنم باید از خودم شروع کنم
غرورم بزارم کنار و نرم تر و زیباتر صحبت کنم
دقیقا مثل وقتی که دارم با دوستم پشت تلفن حرف بزنم و این همه عشق نثارش میکنم پس میتونم
فقط باید نگاهم تغییر بدم
زیبا بینی اضافه کنم
خدایا یاری ام کن آگاهی هایی که بر قلبم جاری کردی در اعمالم در افکارم نیز جاری کنم
آره بهم شهامت شکست غروری که فکر میکردم ندارم بهم بده چقدر خوشحالم که خودم بیشتر بهم شناسوندی
و جواب قلبم دادی
خدایا یاری ام کن که نه برای 3 روز که برای همیشه بتونم به تمام جهان و جهانیان با قلبی خالی عشق بورزم نه با چشمم نه با عقلم
خدایا یاری ام کن عشقم را به زبانم و نگاهم جاری کنم تا زیبایی های بنده هات بیشتر ببینم و تحسین شون کنم
یاری ام کن که با دوستان فقط از زیبایی اساتید دانشکده مون بگیم و از خوبی های همکلاسی هامون
خدایا عشق را در نگاه و ذهن و زبان من جاری کن که تو سراسر عشقی
خدایا دقیقا بخوام بگم باید بگم بهم شهامت تغییر بده
تغییری که بهم تجربه عاشقی را میدهد
عاشقتم عاشقتمممممم
و میخوام بگم که منم ببخش بخاطر همه عشق هایی که از خودم دریغ کردم
خدایا عاشقتم
محدثه عاشقتم
دوستان عزیزم عاشقتونم
استاد عباس منش عزیزم عاشقتم
واقعا سپاسگزارتونم که این عشق و آگاهی ها را بی منت و بی توقع جاری کردید
لحظه هاتون پر از عشق خدا
خدایا واقعا سپاسگزارتم واقعا چقدر خوشحالم که عشق واقعی و عاشق بودن واقعی بهم فهماندی
یعنی تا حالا اینقدر قشنگ قانع نشده بودم
چقدر قشنگگگگگگگگگگ و دقیق جاری شدی بر قلبم
جریان هدایتتتتت همواره عاشقانه در زندگی ام جاری کن
بهم قدرت بودن در لحظه های عاشقانه بده
#عشق جهانیست چون خدا
#عشق انرژی جاری در هر لحظه است
سلام دوست خوبم محدثه عزیزم.
چقدررررررر زیبا نوشته بودی ،اونقدر با عشق خوندمو به خودم برگشتم دیدم اره جاهایی که عشق ندیدم ،عشقی نبخشیده بودم ،دیدم من لایق عشقم ،عشق و آرامش و خوشبختی ،اما قبلش باید عاشق خودم باشم باید با خودم به صلح درونی برسم ،باید عینک زیبابینی رو بزنم به چشمم ،باید تحسین کنم ،سپاسگزار باشمممم،از سر نیاز چیزیو نبخشممممم،بحث غرورو خیلی قشنگ توضیح دادی عزیزم ،جاهایی که خودمو گرفتمو و مغرور شدم ،عشقی ندیدم ،جاهایی که هیج نشدم و فکر کردم همه چیزم ،عشقی ندیدم ،چقدر زیبا نوشته بودی و چه جمله ای استاد گفتن،که وقتی هیچ نمیشی ،عشقی نخواهی دید،عشق و غرور همیشه تضاد همنن ،جایی که غرور باشه ،عشق نیست.
در پناه خدا باشی دوست خوبم.
سلام به استاد عزیز سید حسین عباسمنش
از موقعی که یادم میاید به دنبال یک چنین آگاهی هایی میگشتم.
آیا به غیر از این است که ما بتهایی و صورتهایی بیجان را میپرستیدیم که هیچ سود و زیانی از آنها به ما نمیرسید؟ بدون دیدن نشانه هایی که همیشه از سمت رب به ما میرسید ولی ما چشم داشتیم ولی نمیدیدیم! گوش داشتیم ولی نمیشنیدیم! دل داشتیم ولی نمیفهمیدیم. خدایا تو بزرگی تو توانایی تو قادر مطلقی تو عشقی و سرچشمه نعمتها تویی. خدایا شکرت
آقای عباسمنش برای این آگاهیها متشکرم. واقعا چه رسالتی چه کار عالی ای متشکرم
خدایا راه آنهایی که به اونها نعمت دادی رو به ما نشان بده بیشتر از پیش خدایا
این فایل هم مثل هزاران فایل دیگه عالیییی
سلام و عرض ادب خدمت خانواده بزرگ عباس منش
به لطف خدا هدایت شدم به رابطه ای که می دانم از الطاف خداوند مهربان است و خیر. اما نجواهای ذهن، به خاطر کارکرد طبیعی شان، هستند که با مبارزه با آنان، تمرین ایمان به غیب را انجام دهیم و هر روز قوی تر در مسیر خداوند مهربان گام برداریم.
امروز درون ناآرامی داشتم و از خداوند تقاضا کردم با کلامی حق و دلنشین آتش درونم را به گلستان تبدیل کند و پروردگار مهربانم این چنین پاسخ داد:( نشانه من آیه 87 سوره اسراء است.)
*وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکِیلًا «86»
واگر بخواهیم، هر آینه آنچه را به تو وحى کردهایم، (از یادت) مىبریم، سپس کسى را نمىیابى که در برابر ما از تو دفاع کند.
إِلَّا رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً «87»
جز رحمت از پروردگارت (مدافعى نخواهى یافت)، قطعاً فضل خداوند نسبت به تو بزرگ است.
آرامش چیزی نیست جز حضور بی وقفه خداوند در تمام لحظات زندگی و ناآرامی یعنی تضادی برای آنچه محتاج و نیازمند آن هستیم و آن چیزی نیست جز «صلح و آرامش» خداوندا شاکرم شاکرم شاکرم.
بعد تصمیم گرفتم در سایت هم دنبال نشانه ام باشم و از فهرست،« آرامش در پرتو آگاهی» نظرم را جلب کرد و وقتی وارد این قسمت شدم، الهام شد که فایل 8… و من وارد قسمت هشتم شدم و شگفت زده و با اشک شوق متن را مطالعه کردم و فایل صوتی را گوش دادم.
هر چه می گذرد بیشتر درک می کنم حضور خداوند برای مهمترین تصمیم گیری ها کافیست.(من خیلی با افراد مشورت می کردم در مورد برنامه هام). و الان در حال تقویت عضله تصمیم گیری خودم هستم که این استقلال بسیار برای من لذت بخش هست.
من اهل کامنت گذاشتن زیاد هم نبودم، اما مدتی است که می دانم باید رد پای خودم را برای پیشرفت خودم و شاید افرادی که دنبال نشانه باشند، بگذارم.
برای همه دوستان عزیزم از الله یکتا برکت، فراوانی، ثروت و عشق آرزومندم.
ب نام الله مهربان هدایتگر
ب سمت شادی ثروت سلامتی
سلام ب صدای خدا
سلام ب عشق
عشق ملاقات مرگ و زندگیس
ملاقات در اوج
تجربه حد فاصل این دوره تجربه بی نهاید ادمیست
برای اینکه ب ان نقطه برسی بایستی چهار مرحله را در خاطر داشته باشی
مرحله اول
حضور در لحظه
زیر عشق در زمان حال زنده است
عشق ورزیدن در گزشته و آینده ممکن نیست
در زمان حال زندگی کن
زیادی فک نکن فکر کردن تو را ب گزشته میبرد
زیرا انرژی تو منحرف میگردد و صرف فکر کردن میگردد
و تمام انرژی های تو را تخلیه میکند
مرحله دوم
یاد گرفتن چجوری سموم بدن را ب عسل تبدیل کنی
کار خاصی نمیخاد انجام دهی تنها چیز صبر است
بزرگترین کشف است این
صبر کن نزاره کن صبور باش در هر شرایطی
موقع خشمت هیچ تصمیمی نگیر
همه چیز می اید میرود و هیچ چیز نمی مامد
پس عجله نکن
خشم هم میرود تو فقط صبر داشته باش
مرحله سوم
خشم را نگه دار و خوبی ها را با بقیه تقسیم کن
برعکس همه جوامعه باش
مراسم شادی بگیر و عشق ببخش تا عشق طراوت بیشتری بدست بیاوری
وقتی میبخشی منتظر تشکر یا کار مطقابل نباش
وقتی میبخشی در واقع از کسی که اجازه داده بهش ببخشی سپاسگزار باش
مرحله چهارم گیج بودن است
اگه فکر کنی کسی هستی عشق از جاری شدن باز می ایستد
عشق در نیستی خانه دارد
هم زیستی عشق غرور جاری نیس
هیچ باش هیچ منشا همه چیز هست
اگه خود را هیچ پنداری ب مقصد میرسی
اتفاغات خوب وقتی میرسن که قلبت را پاک کرده ای
و در گزشته ات هم چنین بودن
عشق بی قید شرط را تجربه کن
بدون شرط همه را دوست داشتن باش
مگه نه اینکه همه پاره ای از خدا هستن و پاره از تو هستن
با هر موجودی روبرو میشوی بدون او پاره ای از توست
و میخاهد چیزی ب تو بی اموزد
ببخش و عشق بورز بی انتظار
تو آمده ای عشق بورزی
برای آوردن سعادت ب خونه همین بس است
همه رو دوست بدار بدون قید شرط
لازم نیس چیزی بگویی فقط دوستاشن بدار بدون قید شرط چون پاره ای از تو هستن
برای سه روز اینده
عشق بورز چون پاره ای از تو و قلبت هستن
عشق بورز عشق بدون قید شرط تا ببینی دنیای اطرافت چقد تغییر میکند
خدای من چقد این فایل ها گنج ها هستن
و چطور من تا حالا ندیده بودم این فایل ها رو
چقد واقعیت چقد درون چقد حس چقد آرامش
خدای من چقد زیبا بودن
و میدونم بعد این فایل ها زندگیم خیلی خیلی زیباتر میشود
سپاسگزارم استاد عزیزم
آرزوی
سلامتی شادی ثروت حال خوب هدایت الله برای همه دارم
عشق…
عشق ملاقات مرگ و زندگی است.
ملاقاتی در نقطه اوج.
تنها در صورت شناخت عشق است که میتوان به تجربه این ملاقات نایل آمد.
در غیر اینصورت….بدنیا میآیی… زندگی میکنی…و میمیری….
ولی در حقیقت مهمترین تجربه زندگی را از دست داده ای.تجربه ای که با هیچ چیز جایگزین نمی شود.
برای آنکه به آن نقطه برسی باید 4مرحله را همیشه(همواره و همواره) به خاطر داشته باشی:
1.حضور در لحظه است
2.یاد بگیر چگونه سموم وجودت را به عسل تبدیل کنی
3.تقسیم کردن و بخشیدن
4.هیچ بودن
مهمترین قدم حضور در لحظه است، چرا که عشق تنها در زمان حال است که اتفاق می افتد
عشق ورزیدن در گذشته و آینده ممکن نیست.
بسیاری از افراد یا در گذشته یا در آینده زندگی میکنند طبیعتا عشقشان نیز در گذشته یا آینده لست، که چنین عملی غیر ممکن است.
اگر خواستی از عشق فرار کنی یا در گذشته یا در آینده زندگی کن. اما اگر خواستی که رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن.
حال که دانستی عشق تنها در زمان حال ممکن است.
به اطرافت نگاه کن…و یا شاید به آینه… و عشق را ببین…در همین لحظه ناب…عشق را دریاب
در لطافت گلهای گلدن…
در گرمای استکان چای...
در خنده قاب عکس خانه…
در روشنایی چراغ….
در خنکی لیوان آب….عشق را دریاب….
حال نفسی عمیق بکش….بگذار عشق با اکسیژن در وجودت جاری شود…
شروط را کنار بگذار…ببین این انسان همانگونه که هست زیباست…بدون دستکاری های تو….همان که هست زیباست…بدون قضاوتهای تو….
به مانند آن گل که همانگونه هست زیباست…
بی قید و شرط دوست بدار…به مانند ماه که دوستش داری حتی اگر هلال کوچک باشد یا بدر کامل…هر آنچه که هست زیباست…به مانند کودکان دوست بدار و از ته دل بابت آنچه که هست شادی کن…
تقسیم کن چیزهای خوبت را ،بگذار تکثیر شوند…به مانند دانه می ماند که میکاری…رشد میکند و نتیجه آن به تو بر میگردد…و بدی ها را برای خود نگه دار مبادا تکثیرش کنی…حتی به بدی فکر هم نکن…فقط رهایش کن….
و بدان انسان جز آنچه میبخشد چیزی ندارد…
و هیچ باش… هیچ…هیچ منشا همه چیز است.در هیچ بودن است که به کل میرسی…..
استاد جانم سلام منو با تاخیر پذیرا باشید…راستش اینقدر گرم نوشتن بودم که اینجا یادم اومد سلام نکردم
سلام به روی ماهت نازنین استاد من
و اما این فایل بینظیر رو خیلی دوست دارم به این آیه قرآن ربط بدم و تجربه خودم رو در مورد این فایل و این آیه بنویسم.
«الم یعلم بان الله یرا»
«مگر انسان نمیداند که خداوند او را میبیند»
تو یک روز بارونی در حال قدم زدن بودم و آسمون روبروم با یه رنگین کمون زیبا تزیین شده بود…
لطافت هوا…رطوبتی که رو پوستم نشسته بود…و صدای ماشینایی که با سرعت از خیابون خیس حرکت میکردن…و بارونی که درختارو شسته بود همه چیز شفاف بود…همه چیز پاک وزلال بود…و من پر از شوق بودم…پر از حس پرواز و دقیقا تو همون لحظه بودم بدون هیچ فکری که حواس منو از این حال خوب پرت کنه..که یهو تابلوی که روی دیوار سرکوچه بود نظرم رو جلب کرد…
همونجا خشکم زد.
نوشته بود «مگر او نمیداند که خداوند او را میبیند»
و همونجا زدم زیر گریه…اونقدر اشک تو چشام بود که دیگه تصویر تابلو رو واضح نمیدیدم….
و داد زدم خدایا شکرت…خدایا شکرت داری میگی منو می بینی….اصلا منو ببین کی بهتر از من برای دیدن….
شتاب عقربهای ساعت شوخی جالبی بود…فقط چند ثانیه رو شمرد ام گویی من سالها با او پرواز کردم…
تو همون چند ثانیه بهم گفت:
من ناظرم
من همه چیزو میبینم
اگر خوبی کردی من دیدمش…اگر بدی کنی دیدم…اگر بهت بدی شد هم دیدم و….
از اون روز خداوند رو ناظر دیدم…خیلی تمرین کردم که ملکه ذهنم بشه که یادم بمونه مگر نمیدونی که خدا تورو میبینه.
دیگه همه چیز فرق کرد…
دیگه به خودم گفتم سعیده مگر نمیدونی خدا تو رو میبینه…راست قامت بشین مگر نمیدونی خدا میبینه…دوست داری خدا تو رو چطور آدمی ببینه!؟
دیگه وقتی کار خوبی برای کسی میکردم منتظر جبرا ن نبودم، حتی اگر به روی خودش هم نمی اورد مهم نبود،خیلی وقتا منتظر تشکر هم نبودم.برای خودم اینکارو میکردم…چون حواسم بود که خدا میبینه…میگفتم باشه این آدم ندید خدا دید.
حتی تو محل کارم چقدر متعهدتر کارمو انجام دادم…چون دلم میخواست خدا منو اینجور ببینه…چون حواسم بود که خدا منو میبینه…
برای خودم ظرف غذامو میچیدم چون حواسم بود که خدا داره منو میبینه…و داره میبینه حس منو…و اینکه چطور با نعمتاش برخورد میکنم…
من دوست دارم خدا منو اینجور ببینه….پس زمان بیشتری رو باهاش گذروندم…باهاش صحبت کردم…باهم دوتایی تفریح رفتیم… خلوت کردیم…گفتیمو خندیدیم…
بهش گفتم خدایا حواسم هست میدونم که داری میبینیم….
پس به خاطر دونستن این مطلب دیگه هر چیزی رو نگاه نکردم چون خدا داشت میدید من با چشمانی که بهم هدیه داده چکار میکنم
هر چیزی رو گوش ندادم چون خدا داشت میدید که من با گوشهایی که بهم داده چکار میکن و….
گاهی گلهای گلدون رو بوسیدم….با بوی نم خاک رقصیدم….با بارون گریه کردم… تمام طلوع خورشید رو دیدم و….و در یک کلام حضور داشتم در همان لحظه جاری….
وفهمیدم عشق رو، به خدا قسم که استاد درست میگی عشق در حال اتفاق میوفته.
وقتی اولین بار شنیدم که گفتی وقتی به کسی خوبی میکنی، منتظر عمل متقابل نباش ، حتی منتظر تشکر هم نباش بلکه تو باید تشکر کنی از کسی که بهت این اجازه رو داده که چیزی رو باهاش قسمت کنی….الان دارم میفهممش…الان بعد از هزاران بار گوش دادن این فایل….چندساله که تک تک کلمات و جمله های این فایل روحفظم….اما تازه فهمیدم
تازه فهمیدم…. آره من باید تشکر کنم از کسی که به من این فرصت رو داد که بهش خدمت کنم….چون روح من عاشق خدمت کردنه…چون میخواد خدا اونو به عنوان دست خوب خودش ببینه….
وای فکر کن…وقتی کسی مساله ای داره میگه بذار دست خوبمو برای کمک به این بنده بفرستم….و من اون دست خوب باشم….دیوونه میشم بخدا….
آره استاد تمرین کردم که بدون چشم داشت هر وقت از دستم بر اومد خدمت کنم و همین دیشب بهم گفت …میبینی وقتی کمکی کردی به کسی چقدر حال خودت خوب شده…چقدر بزرگتر شدی…بذار با مثال توضیحش بدم که ببینی ثمرش رو…
تو محل کارمون یه روز مدیرمون خواست که با یه نرمافزار جدید یه کار جدید رو انجام بدیم و من مسولیت انجامش رو پذیرفتم، و اونم کلی تشکر کرد
و بعدها همون تجربه کار من با اون نرم افرار و حرفه ای تر شدنم،باعث شد حقوق من خیلی بالاتر بره.
وقتی اونکارو انجام دادم اصلا حتی منتظر تشکر نبودم ، اما خدا دید و خدا بود که ازم تشکر کرد.
و یادمه چند وقت بود به راننده اسنپ ها یه انعام کوچیک میدادم، و منتظر پاداش نبودم فقط تو ذهنم این بود که دارم حس خوب رو به آدما هدیه میدم، و یه روزی که 10میلیون پول لازم داشتم برای کاری و اتفاقا داشتمش شب اومدم و بابت 10میلیون که به حسابم میاد تشکر کردم از خدا و باورت نمیشه استاد، پسر عموم از فلوریدای آمریکا دقیقا همون شب زنگ زده بود به داداشم و شماره حساب منو گرفته بود که برام پول بفرسته به عنوان کادو….این درحالی بود که اصلا هیچوقت اینکارو نکرده بودا و من تمام عمرم فقط یکبار این آدمو دیده بودم و حتی هیچ رابطه تلفنی وجود نداشت و فردای اون روز 10میلیون به حساب من اومد…
چرا واقعا….جز اینکه خدا ناظره!!!
اشک امونم نمیده استاد…اما بخدا خدا میبینه….اصلا نیازی نیست که کسی از ما تشکرکنه خدا اینکارو میکنه…خودش گفته شکوره مگه غیر از اینه….
اصلا پرت شدم از موضوع….الان بعد از یک سال هر وقت که از سرکوچه رد میشم یه مکث کوچیک میکنم روبروی اون تابلو…و با خودم میگم خدایا میدونم تو میبینی….هنوز هم بعد از یک سال از دیدن اون تابلو اشک میریزم….و یاد اون روز می افتم و باز هم اون حس سراغم میاد….تو دفتر بارها نوشتم که خدا میبینه….و با افراد مختلف درموردش حرف زدم….
و بخشیدم این آگاهی رو چون انسان جز آنچه که میبخشه چیزی نداره….