آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 9

صریح باشیم.درباره خودمان، درباره‌ی امروزمان و دستاوردهایی که در این لحظه داشته‌ایم.

دستاوردهای امروزت چقدر شادی است؟

تقدس لحظه‌های امروز را تماشا کردی؟

می‌خواهی بدانی کارِ الانِ تو چیست؟

نگریستن به تمامی امکان‌ها و ادراک‌های که این لحظه به تو داده و انتقال زیبایی‌های آن به روزها و تجارب آینده‌ات…

پس مانند دیروز، هفته گذشته، سال گذشته و آنرا به تعویق نینداز.

زندگی بسیار سخاوتمند است. چشمانت را برای دیدن زیبایی‌های هر لحظه عادت بده، تا ببینی که این لحظه فقط و فقط آمده است تا به لحظه ای بهتر و تجربه ای زیباتر برایت دگردیسی یابد.

پس تو هم کمی سخاوتمند باش… هرگاه کسی را ملاقات کردی لبخند بزن.

یک نفر را برای دوست داشتن پیدا کن تا برکت این عشق و این احساس، روانت را به پرواز دربیاورد تا بخشِ بزرگ‌تر و درخشان ترِ تو، آنچه که واقعاً هستی را به تو بنمایاند.

از ته دل امیدوارم شهامت این تجربه را به خودت هدیه کنی.

برای اینکار، نخستین گام این است: زیبایی‌های این لحظه را که در آن هستی، تماماً درک کن و به قول انیشتن، “بقیه چیزها جزئیاتند.”

سید حسین عباس منش


متن آرامش در پرتو آگاهی (قسمت نهم )

تو جسمت نیستی!

مطالعات و تحقیقاتی که روی بدن انسان انجام شده نشان می‌دهد که ۹۸% از تمام اتم‌های بدن تو در کمتر از یک سال با اتم‌های جدید جایگزین می‌شوند و این بدین معنی است که تو مرتباً بدنت را باز سازی می‌کنی.

هر شش هفته یک کبد جدید

هر سه ماه یک اسکلت جدید

هر پنج روز یک معده جدید

هر ماه پوست جدید

پس آنچه که تو از خودت می‌شناسی کجاست؟ نمی‌توانی فکر کنی که تو بدن فیزیکی‌ات هستی. کدام بدن فیزیکی؟ مدل ۱۹۹۹ یا مدل ۲۰۰۵ یا مدل سه ماه پیش؟ اعضای بدن فیزیکی تو همیشه با اعضای جدید عوض می‌شوند … ولی تو همانی … پس حقیقت عمیق تری وجود دارد و این حقیقت بنیادی همان است که می‌خواهی بشناسی، و همان است که ذهن و جسم تو از آن متولد می‌شود.

پیش‌تر تو را افکارت می‌دانستند، اما حالا تو را ناظر بر افکارت می‌دانند. افکار تو در ذهنت متولد می‌شوند اما تو ذهنت هم نیستی، تو دارنده ذهنی، تو ناظری بر ذهن، تو آگاهی هستی.

تا همین اواخر ذهن تو را محدود به جسمت می‌دانستند، اما امروز قلمرو آن را گستره کیهان می‌دانند … تو در همه کیهان جاری هستی … و همین است که فکر تو را از دورترین نقاط می‌توان خواند. تو موجی که در همه کیهان جاری است و جسم تو تنها یک گیرنده است که امروز روی تو کوک است.

و هرگاه کارش را به انجام می‌رساند خاموش می‌شود … تو از آن جدا می‌شوی، اما می‌مانی و گیرنده دیگری را برمی گزینی … و تا نمیری متولد نمی‌شوی پی در پی و تو همانی که می‌مانی همان موج ابدی و لایتناهی همان اصل.

تو جسمت نیستی، دارنده جسمی. تو فکرت نیستی، فکر کننده هم نیستی.

تو آنی که بر فکر کننده ناظر است.

تو نامت نیستی، حتی نام تو آن است که تو نیستی.

نام تو تنها یک برچسب است که بدن فیزیکی تو را از بدن‌های دیگر تمیز دهند.

تو شغلت نیستی، این شغل یک گام است که خود متعالی تو  برای رسیدن به تو برگزیده است و وقتی زمان آن فرا برسد، شغل دیگری را بر می‌گزیند.

تو دارنده این همه ای تو بر این همه ناظری. تو پاره ای از خدایی.


برای شنیدن سایر قسمت‌های آ‌رامش در پرتو آگاهی‌ کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 9
    3MB
    3 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

399 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مرادی» در این صفحه: 2
  1. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3468 روز

    سوره ابراهیم آیه 22

    سلام به همگی

    امیدوارم عالی باشید و جیباتون پر پول باشه

    امشبم به ایده ام میخام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم

    آیه امشبو خیلی منتظرش بودم

    وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی ۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ ۖ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ ۖ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ۗ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ‎﴿٢٢﴾

    و شیطان، هنگامی که کار تمام می‌شود، می‌گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند! (22)

    این آیه مال زمانی که کار دیگه از کار گذشته

    و خود شیطان دیگه هرچی هست و میریزه روی دایره

    میگه هنگامی که کار دیگه تموم شد

    شیطان میگه خدا به شما حق داد و من هم به شما وعده دادم ولی خلف وعده کردم

    وعده خدا

    وعده شیطان

    آشنا نیس؟

    یکم فک کنیم

    آشناسسس

    همونجایی که توی اون آیه فوق العاده میگه

    شیطان به شما وعده فقر میده و امر میکنه به فحشا

    و خدا به شما وعده فراوانی و آمرزش میده

    دیگه چی باید بگه خدا

    دیگه واقعا باید چی کار کنه خدا

    وعده ی خدا حقه

    نمیخام بگم همین یه وعده رو خدا داده آ

    ولی یکی از وعده ها که توی این آیه بهش اشاره شده (منظورم آیه امشبه) وعده فقر شیطان و وعده فراوانی خداس

    تنها چیزی که میاد توی ذهنم اینکه خدا توی گروه اونایی که ثروتمندن و شیطان توی گروه فقرا

    نمیدونم چرا این میاد توی ذهنم ولی احساس میکنم

    زمانی که اصن حرف این موضوعات میشه

    یه تصویر میاد توی ذهنم از اون تصاویر بچگی

    بچه که بودیم ذهنمون تقسیم بندی مشخص داشت

    انگار همه چی قاطی پاطی نشده بود

    یه خوب بود توی ذهنمون یه بد

    یا سیاه بود یا سفید

    یا امن امن بود یا نا امن

    هرچی بزرگتر شدیم انگار یه طیف شد همه ی دنیا

    از مشکی شروع میشه بعد میرسه به خاکستری ها آخرش اونقدر روشن میشه که تهش به سفید میرسه اونم نه سفید خالص خالص

    ولی دوس دارم ثروت و خدا رو برای خودم با دید بچگی ببینم

    ثروتمندا کسایی ان که خدا دوسشون داره اصن اونی که فقیره منزلت نداری عزت و اعتباری نداره

    خدا ام دوسش نداره انگار یه جورایی

    میدونی چه حسی

    من بچه که بودم خیلی درس خون بودم

    بعد شیطونی نمیکردم برای اینکه مثلا درسم بد نشه

    سعی میکردم از حاشیه ها دور بشم برای اینکه بیشتر بتونم تمرکز کنم

    برای ثروتم یه همچین دیدگاهی قشنگه

    اونی که راه درستو بره درگیر حاشیه ها نشه توی گروه خداس خدام میچسبه بهش و ثروتمند میشه

    یه حدیث قدسی یه جایی خوندم که خدا گفته بود

    هرگاه شما یک قدم به سوی من بیاید من دو قدم میایم

    اگر دو قدم بیاید من چهار قدم

    اگر آرام آرامی بیایی من دوان دوان خواهم آمد

    واقعا این درسته

    بابا خدا گفته انا علینا الهدی

    وظیفه ی ماست هدایت شما

    وظیفه ی خودش کرده

    الان چه مشکلی داری؟

    کجا گیر کردی که ب بن بست رسیدی

    اونو از خدا بخواه که هدایت کنه

    وظیفه اشه

    ب خاطر همین وظیفه ی خداس که بعدا ما عذاب میشیم یا وارد بهشت میشیم

    خدا این دنیا سنگ تموم میذاره هرکاری میخای تو بکنی هر راهی که تو بری

    اون دنیا میگه آقا من صد خودمو برای تو گذاشتم

    تو بیراه رفتی بفرما جهنم

    اصن عذر و بهانه ای نیس

    ایناس که جنس قرآن برامون واضح میکنه

    ادامه ی آیه

    من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید!

    امروز یه فایل از استاد گوش دادم

    آرامش در پرتو آگاهی قسمت نه بود اگه اشتباه نکنم

    استاد گفته بود که تو حتی ذهنتم نیسی

    تو ناظر بر ذهنتی

    بعد یکم فک کردم دیدم راس میگه

    زمانی که ما میذاریم توجه مون هرجا دلش خواست بره

    خب طبیعتا ما ناظریم دیگه فقط ولش کردیم هر غلطی دلش میخاد بکنه

    هرجا دلش میخاد بره

    اگه افسارشو بکشی

    اگه خفتش کنی

    و بندازش توی مسیر درست

    خب ما کاری جز این توی این دنیا نداریم

    ایده ها رو که خدا میرسونه

    فقط ما یه گام برمیداریم این وسط اونم به خاطر قدرت اختیار مون

    بقیه کارها رو بعد از اون یه قدم برداشتن ما خدا انجام میده

    نعمت ها رو هم که خدا میرسونه

    خب نقش مفید ما این وسط فقط کنترل این ذهنه دیگه

    اونم برای اینکه آلوده نشه

    چون انگار زات ذهن انسانه که کلا تمایل به منفی داره

    و یادمون نره شیطان خوب کارشو بلده

    بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند

    اوف ب این قسمت این آیه

    یه آیه قبلا آوردم

    اونجایی که خدا به شیطان میگه به انسان سجده کن

    اونم سجده نمیکنه

    و خدا پرتش میکنه بیرون

    زمانی که میخاد بره از درگاه بیرون

    از سر عصبانیت تمام

    یه حرف میزنه و میره

    چی میگه

    میگه تو اکثر بندگانت را ناسپاس خواهی یافت

    نگفت مشرک خواهی یافت

    نگفت کافر خواهی یافت

    گفت نا شککرررر

    حالا

    حالا توی این آیه داره چیو میندازه وسط شرکو میندازه وسط

    دیگه نا شکری رو پیش نمیکشه

    دیگه اون قولی که همین شیطان داد به خدا رو نمیاره وسط

    الان میگه شرککک

    چه ربطی به هم دارن

    نا شکری

    تمرکز روی ناخواسته ها

    تهش یه جورایی میرسه به شرک

    و شکر گذاری

    یعنی قدرت بدی به خدا

    یعنی توی تمام زندگیت خدا رو دریابی

    این میشه توحید

    میشه یگانه پرستی

    میشه چسبیدن به خدا

    همیشه ایمان با عمل صالح اومده

    اونجایی که ایمان باشه شکر گذاری ام هست

    و اونجایی که ناشکری باشه قطعا شرکم هست

    بذار ساده اش کنم

    سوار تاکسی شو

    بدون اینکه بخای کار کنی

    کافیه یکی حرف بزنه

    یه فنگی بندازه وسط

    مثلا یه وجه از نا شکری رو به زبون بیاره

    خیلی وقتا ام اصن نیازی ب فنگ انداختنم نیس همه خود ب خود حرف میزنن

    مثلا چی بگه

    مثلا بگه امروز رفتم نون بخرم شده بود اینقدرتومن

    همه میگن راس میگیییی؟

    دیگه ادامه پیدا میکنه

    تقصیر این دولت

    خاک تو سر فلان

    عرضه ندارن

    دیدی داستانو

    چی شد؟

    یه نا سپاسی

    تبدیل شد به شرک

    اول گفت این رفته قیمتش بالا

    بعد قدرت از خدا گرفت داد به دولت و هزار و یک نفره دیگه

    یه جورایی خداش شد اون

    یه جورایی قبول کردن همشون باهم که بقیه توی زندگیشون تاثیر دارن

    میشد دید مثبت دید این قضیه رو

    و از کنارش آروم بدون شرک رد شد

    ب جای اینکه بگه آقا درست قیمت رفت بالا

    خب روز به روز درآمد دلاری توی ایران داره راه هاش ساده تر میشه

    داره قیمت دلار میره بالا و یکی از مصداق هاش اینکه تو ی جوری به دلار درآمد داشته باشی و شاهانه زندگی کن

    یا مثلا بگه خدا رو شکر کشورمون جنگ زده نیس

    این گرونی هم برای همه بد نیس

    یه سری ها هستن توی همین شرایط به پولهایی رسیدن که تا هفت نسل بعدشون تامینه

    همین

    خیلی ساده این رو میشه به کار گرفت

    یادمون باشه شیطان کارش اینکه با ناخواسته گفتن شما تهشو میچسبونه به شرک و باعث میشه ما توی زندگی بد بیاریم شرایط دلخواهمون نشه

    و وقتی پول نیاد

    یا پول کم بیاد کار گره میخوره

    خیلی ام بد گره میخوره

    وقتی پول کم بیاد همه ی زندگی رو تحت الشعاع قرار میده پول خیلیی زور داره هم مثبت هم منفی

    یادمون باشه با دور بودن از حاشیه

    با موندن توی مسیر راه راست خود به خود به ثروت میرسیم

    مثل رها کردن خودمون توی مسیر رود

    روند این دنیا به سمت مثبته

    اینم بگم و تموم کنم کامنتمو

    هرکار خیری بخای انجام بدی سرشو بزنی تهشو بزنی میرسه به پول

    حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم

    بحث نا شکری ام همینه

    سرشو بزنی تهش بزنی میرسه به شرک

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون بندگانی قراربده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  2. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3468 روز

    آیه 90 سوره شوری

    سلام به همه ثروتمندای آینده و الان

    امیدوارم حال دلتون خوب باشه جیبا پر پول باشه

    و از لحظه به لحظه امروزتون برای ارسال فرکانس خوب استفاده کرده باشید

    امشبم به ایده ام عمل میکنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا مینویسم

    آیه آوردم امشب لالیگایییی

    قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَـٰذَا أَخِی ۖ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا ۖ إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ‎﴿٩٠﴾‏

    گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می‌شود؛) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند!» (90)

    اوف به این آیه

    داستان خیلی ضایعه

    داستان حضرت یوسف

    اونجایی که برادرش برای بار دوم میان که بهش التماس کنن که برادرشون رو باهاشون برگردونه و بهشون بار غله بده

    و اینجاس که یوسف دیگه مجبور میشه یه جورایی خودشو معرفی کنه

    واقعا از اون آیه های شاهکاره

    من هیچ کاری با هیچ قسمت دیگه ای ندارم

    تمرکزمو میخام بذار روی این قسمت از آیه که میگه

    اینجا آیه رو با توی پرانتزش آوردم دلیلم داره

    اینکه توی پرانتزو میارم چون اینجا جاش بود که بیارمش

    کمک میکرد به فهمش

    و کلا قرآن کتابیه که خیلی از چیزهایی که ضایع باشه رو دیگه نمیگه

    مثلا اینجا میخاد تهش بگه واسه یوسف ترکوندیم ولی نمیگه

    چرا نمیگه رو من نمیدونم ولی کلا حال قران شیوه کلامیه قرآن این شکلیه

    انگار خدا خوشش نمیومده خیلی صحبت کنه

    کلا اهل مختصر و مفید صحبت کردنه

    اما از آیه دور نشیم

    ! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می‌شود؛) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند!

    اولش که داره به معرفی یوسف و اینا میگذره

    ولی بعدش یوسف اینجوری میگه

    اول دوری از شرک:

    وقتی میگه خدا بر ما منت گذاشت

    حالا مثلا خداییش خوده من بودم میگفتم ببینید بیچاره ها شما الان لنگ نون شدید

    منی که انداختید توی چاهو میخاستین بدبختم کنید

    الان رسیدم به ته قدرت

    ببینید جایگاه مو

    چشمای نداشته تونو باز کنید

    ببینید شدم عزیز مصر

    شما هنوز همون بدبختای دیروزین

    زات کثیفتون نذاشت به هیچ جایی برسید

    (خداییش اینجا رو راست میگه آآآ)

    بعدم کلی توی دلم کیف میکردم که دهنشونو سرویس کردم

    قاه قاه به ریششون میخندیدم

    ولی یوسف اینجوری نمیگه یوسف توحید سر لوحه ی کارشه

    حتی به خودشم قدرت نمیده

    یاد اون آیه ای میوفتم که خدا به پیامبر میگه تو تیر ننداختی بلکه خدا بود که تیر انداخت

    پس اول میگه خدا به ما منت گذاشت

    یعنی این نتیجه رو خدا رقم زده

    خیلیییی مهم اینجاش

    اگه یه جایی به یه موفقیتی رسیدی باید اعتبارشو بدی به خدا نگی من شبانه روز فلان کردم

    میتونس یوسف اینجا بگه فک کردی ساده به دست اومده؟

    هزار و یک نقشه برای من کشیدن من خودم حفظ کردم که الان اینجام

    من بودم که جلوی خواهش های نفسانی وایسادم

    من بودم که توی زندان این همه سال صبر کردم

    من بودم که فلان کردم

    من بودم بهمان کردم

    میتونس اینجوری ام بگه

    ما ام میگفتیم بابا راست میگه این غولی بوده برای خودش که اینجاس

    ولی یوسف جنس نگاهش این شکلی نیس

    میگه خداس که توی دل من اجازه نداد شیطان رخنه کنه

    خداس که صبر به من داد که بتونم زندانو بگذرونم

    خداس ک این مکر ها رو برای من مدیریت کرد

    همه اعتبارا رو به خدا میده

    و اتفاقا زندگی اینجوری که نخای تو توش خدایی کنی خیلی ام راحتتره

    مثلا خوده من

    نمیتونم ول کنم این قضیه رو که هی به خودم میگم زود باش

    یالا

    دیر شد

    باید فرکانستو مثبت کنی

    باید فلان کارم بکنی تا این سیکل مثبت بشه

    در صورتی که خود من میدونم با حلوا حلو کردن دهن شیرین نمیشه

    باید کل اون وجودت بچربه به سمت ثروت

    باید با همه وجودت بخای که ثروتمند بشی

    باید اونقد فقر رنج شده باشه و اونقدر ثروت لذت شده باشه که وقتی یاد ثروت میوفتی ناخود آگاه اشک توی چشمات جمع بشه

    از خوف و امید گریه کنی

    همه ی وجودت بترسه از فقر متنفر بشه از فقر

    و با همه ی وجود بری به سمت ثروت

    همه ی وجودت برسه به اینکه فقرا یه سری آدمهای ان که غیر طبیعی ان

    که غیر خدایی ان

    که توی گروه خدا نیستن

    اصن خود خدا هم دوسشون نداره

    چون کج رفتن راهو

    چون از راه راست دور شدن

    چون وارد حاشیه شدن

    چون توی دام شیطان افتادن

    و ثروت رو لذت ببینه

    با این دیدگاه که

    خدا دوس داره ثروتمندا رو

    اصن طبیعی و فابریکش اینکه ما ثروتمند بشیم

    دور شدن از حاشیه و نزدیک شدن به ثروته که باعث میشه ما بهشت رو توی هر دو تا دنیا تجربه کنیم

    بریم سراغ ادامه ی آیه

    ؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می‌شود؛) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند!»

    بنازم به این آیه

    واقعا نمیدونم خوشحال بشم یا گریه کنم

    که خدا اینقدر واضح راه راستو نشون میده

    راهی که تو توش به همه چی میرسی

    یاد مثال استاد میوفتم که میگفت این قرآن مثل یه دفترچه راهنماس که با انسانه که راه استفاده درست از این زندگی رو نشون میده

    خود خدا گفته به در گفته که دیوار بشنوه

    اونی که تقوا داشته باشه

    یعنی سلف کنترل

    یعنی کنترل ذهن داشته باشه

    یعنی بتونه ذهنش رو از روی ناخواسته خیلی نرم برداره بذار روی خواسته

    و صبر داشته باشه

    یعنی باورش درست شد

    در جهت خواسته هاش شد

    حالا با احساس خوب منتظر میشه

    حالا با احساس خوب از قانون رهایی استفاده میکنه برای اینکه اجازه بده خدا هم قسمت خودشو انجام بده

    بذار ساده اش کنم

    زمانی که تو فرکانس مثبت میدی

    خدا دست به کار میشه که ابر و باد و مه خورشید یه جوری بچرخن که تو به اون خواسته ات برسی

    فک کن امروز تو داری فرکانس مثبتی در مورد فراوانی ارسال میکنی

    خوش و خرمی

    شاد و خوشحالی

    لبت خندونه

    ولی داری فک میکنی به فراوانی ک توی این دنیاس

    داری فک میکنی به اون دوست دوستت که هیچی توی زندگیش نداشت از راه درست رسیده به جایی که الان چندنیو چند ملک داره تازه ایمانشم به خدا بیشتر شده

    تو داری این کارا رو میکنی

    ولی هیچ پولی برای تو نیمده

    هیچ مشتری جلو تو قرار داده نشده

    ولی اون پشت مشتا

    خدا داره همه چیزو میچینه

    به موقعش وارد زندگیت کنه

    مثلا تو فلان مشتری رو میخای برای اینکه بیاد از تو خرید کنه

    خدا هم مثلا همون موقع اون فردی که کالای تو توی خونش تموم شده رو هدایت میکنه که بره مثلا به فلان دوستش زنگ بزنه بگه تو این محصولو از کی تهیه میکنی اونم مثلا تو رو معرفی کنه اونم شاد و خرم به تو زنگ بزنه

    یعنی خدا دلا رو ب این سمت متمایل کرده

    میتونس اون فرد به یکی دیگه از دوستاش زنگ بزنه

    چرا حتما باید به مشتری راضی تو زنگ بزنه

    این تازه ساده ترینشه آ

    جدیدا یاد گرفتم اینو به خودم بگم که خدا داره قدما رو میچینه

    و نتایجشم واقعا دیدم

    قدرت خدا رو دیدم

    و آخر آیه ام میگه

    چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند

    الان یوسف چی داره که داداشاش ندارن؟ که اینجوری میگه خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنه

    یوسف پول داره

    شهرت داره

    جایگاه اجتماعی خوب داره

    بچه لاکچریه

    دیگه فول آپشنه دیگه

    اینا همش بخای هر جور نیگا کنی خدایشش دنیایی دیگه

    کامل دنیا رو داره یوسف

    یه باره دیگه

    یوسف کامللللل دنیا رو داره

    بابا یوسف ته این دنیا رو درآورده

    دیگه به تهش رسیده

    و چندین صفحه از قرآن که اینقدر مختصر حرف میزنه خدا توش

    چندین صفحه از این قرآن به زندگی این آدم اختصاص داده شده

    یوسفی که ته ته ته دنیا رو درآورده

    و آخرش میگه خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمیکنه

    اگه ده سال پیش از من میپرسیدی نیکو کاران کیا هستن

    میگفتم نیکوکاران اونایی ان که تسبیح دستشونه

    صب تا شب تو مسجد افتادن

    همه ی مستحبات رو انجام میدن

    از چیزهای حرام دوری میکنن

    حتی مکروه ها رو هم اینا انجام نمیدن

    اینا میشن نیکو کار

    اما قرآن چی میگه

    قرآن به کسی که ته دنیا رو درآورده میگه نیکو کار

    قرآن به کسی ذهنشو کنترل کرده و احساس خوب توی دراز مدت داشته میگه نیکوکار

    اینجاهاس که همه چی میریزه روی دایره

    که خدا لو میده داستان چیه

    اصن این قرآن امر به چه کار میکنه

    مشکل اینکه ما بد قرآنو میخونیم

    فک میکنیم اونجایی که حرف از ایمان میزنه

    منظورش اون دولا و راست شدن الکیه که حواست اصن سر سوزن به خدا توش نباشه

    وقتی میگه مثلا فلان پیامبر به ایمان دعوتشون کرد فک میکنیم منظورش اینکه اونا از دنیا دست بکشن بیان بیوفتن دنبال پیامبره بگن ما فقط آخرت میخایم بی خیال دنیا

    در صورتی که جنس قرآن اینجوری که امر میکنه توی همون زندگی عادیت به اینکه یه سری اصولو رعایت کنی

    یه سری جاها ممکن همون زندگی عادیتم دچار چالش بشه

    مثلا اونی که بهش ایده رسیده که موقع اینکه تو از اون کار بزنی بیرون

    از کارمندی بزنی بیرون

    قطعا وقتی میزنه بیرون میترسه

    زندگی یه سرعتگیر گنده رو باید رد کنه

    ولی توکل باعث میشه که این رد بشه و ده برابر اون درآمد کارمندیشو با همون ایده ساده توی مدت زمان خیلی کمتر در بیاره

    از اون سرعتگیره اول کار برسه به یه اتوبانی که محدودیت سرعت توش نیست

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: