دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»، یک پروژه حدوداً ی25 روزه است. ایده این پروژه، حاصل تجربه ی درونی شگفت انگیزی بود که حین تمرکز بر بروزرسانی فایلهای بخش “دسته بندی مصاحبه با استاد” داشتم.

احاطه شدن با آگاهی های فایلهای این بخش و تمرکزی که صرف بروزرسانی آنها داشتم، به صورت نامحسوس یک حس درونی از هوشیاری را در من بیدار کرده بود.

در این هوشیاری متوجه عادت های محدود کننده مخفی خواه رفتاری و خواه ذهنی شدم که مثل زنجیرهایی نامرئی، مرا به مدار کنونی ام وصل کرده بود و در موقعیت کنونی ام ساکن نگه داشته بود. در حالیکه من کاملا از آنها بی خبر بودم و این عادت ها مثل یک برنامه خودکار، اجرا می شدند و به عملکرد روزانه مرا جهت دهی می کردند.

پس از آن برایم منطق شد که اگر به دنبال رشد هستم، اگر می خواهم به مدار بالاتری مهاجرت کنم، باید این عادت های محدود کننده را تغییر دهم تا این زنجیرهای نامرئی باز شوند. هرچه بیشتر با آگاهی های فایلهای مصاحبه پیش می رفتم و ادامه می دادم، از خلال توضیحات و پاسخ های استاد، راهکارهای دقیق تر و شخصی تری برای تغییر این عادت های محدود کننده پیدا و یادداشت می کردم.

وقتی این تجربه درونی را در کنار قانون اصلی جهان قرار دارم که می گوید:

” تمام اتفاقات و شرایط زندگی ما بدون استثناء بازتاب فرکانس های خودمان است، برایم کاملا منطقی شد که طبق این قانون، چالش اصلی من برای پیشرفت در هر جنبه ای از زندگی ام این نیست که: “چطور به یک خواسته ی خاص در آن جنبه برسم؟!”

بلکه چالش اصلی من اینه که: 

  • چطور ظرف وجودم را برای دریافت نعمت های بیشتر، بزرگتر کنم؟!
  • چطور به مدار بالاتر مهاجرت کنم تا با تجربه با کیفیت تری از زندگی، هم مدار بشم؟!
  • چطور من تبدیل به شخصیتی شوم که نعمت های مد نظرم، با این شخصیت هم فرکانس هستند؟!

بهترین پاسخی که برای این “چطورها” پیدا کردم، همراه شدن با آگاهی های فایلهای بخش مصاحبه با استاد بود. زیرا برای بهبود شخصیت، چه الگویی بهتر از استاد و برای مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر، چه مسیری سر راست تر از همنشین شدن با آگاهی های فایلهای مصاحبه با استاد…

خاصیت متفاوت فایلهای دسته بندی مصاحبه با استاد نسبت به سایر آموزه های ایشان این است که:

در این آموزه ها، استاد به سوالاتی پاسخ می دهند که دانشجوها از ایشون درباره چگونگی صعود به یک مدار بالاتر پرسیده اند. یعنی:

  • چگونگی تغییر شرایط از همین جایی که الان هستی و با همین امکانات و شرایطی که الان داری؛
  • چگونه در حالی که هیچ فرش قرمزی برایت پهن نشده و هیچ تضمینی درباره نتیجه نهایی به شما داده نشده، با ایمان به غیب اولین قدم را بردای، با ایمان مسیر را تا رساندن به نتیجه ادامه دهی؛
  • و با ایمان، نه تنها متوقف نشوی، بلکه هر بار آن نتایج را بهبود ببخشی.

استاد عباس منش در این سلسله فایلها، بیشتر از آنکه قانون را آموزش دهند، مثل یه همنشین صمیمی، برای تعریف می کنند که شخص ایشان نه به عنوان یک استاد، بلکه به عنوان یک دانشجوی قوانین زندگی، به شخصه چطور هر بار قانون را دقیق تر درک می کنند، چطور قانون را دقیق تر اجرا می کنند و برای مهاجرت به یک مدار بالاتر، چطور خود را متعهد به اجرای قانون نگه می دارند.

به همین دلیل این آگاهی ها کلیدهایی در دست ما می گذارد درباره اینکه:

“من”، به عنوان فردی که آماده ی رشد بیشتر هستم، چطور ظرف وجودم را رشد دهم که این ظرف بزرگتر، پذیرای دریافت نعمت های بیشتر بشود؛

چه ویژگی هایی را به چه شکل باید در شخصیتم پرورش دهم، تا من تبدیل به شخصیتی شوم که: توانایی خلق خواسته های مد نظر خود را دارد؛


سمت من در پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”

اولین سوال برای من این بود که: برای مهاجرت به مدار بالاتر، سمت من چیست؟ و جواب این بود که:

“سمت من” حاضر شدن در پروژه به صورت روزانه و مستمر است. یعنی هر روز به محض انتشار هر گام از پروژه، اینجا حاضر باشم و خالص ترین تمرکز خود را به شنیدن آگاهی های آن گام قرار دهم تا فرکانس ها و کانون توجه ام در ابتدای روز بوسیله آگاهی های آن گام از پروژه، به سمت صراط مستقیم جهت دهی شود. چون سرمایه اصلی ما برای خلق زندگی دلخواه، فرکانس ها و کانون توجه ماست و راهکار بهره برداری از این سرمایه، “تمرکز” است. تمرکز بر شروع مسیر درست، استمرار در آن مسیر و به ثمر رساندن آن مسیر.

اما لازمه حاضر شدن در پروژه، “نه گفتن” به عادت های روتینی است که در یک روند خاموش و نامحسوس، سازنده ترین داریی ما یعنی “تمرکز ” ما را به یغما می برد. اولین نه گفتن، جادویی عمل می کند ونه گفتن های بعدی را صدها بار برای ما راحت تر می کند. پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”، فرصت خوبی است تا تمرکز بر شروع یک کار و استمرار در این مسیر سازنده را تا به ثمر رساندن با هم تمرین کنیم. ثمره ی اتمام این پروژه، صعود به یک مدار بالاتر و احاطه شدن با نعمت های بیشتر و با کیفیت تر است.

در دنیایی که تمرکز اکثر آدما درگیر فرعیاتی است که نه اهمیت دارد و نه ارزش خاصی در زندگی آنها ایجاد می کنه ، به قول استاد در فایل معلولیت ذهنی درباره ثروت، جدا شدن از بدنه ی این جامعه، بسیار ساده است اگر فقط با “نه گفتن”به عادت های محدودکننده،  تمرکز خود را از آنها پس بگیریم و صرف خلق شرایط دلخواه مان کنیم.


اگر شما هم آماده هستی و تصمیم داری تا به صورت مستمر در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر حضور پیدا کنی، فایل صوتی دستورالعمل پروژه را گوش کنید. در فایل صوتی موجود در این صفحه، تمام جزئیات لازم درباره چگونگی شروع پروژه شرح داده شده است. این فایل را با دقت گوش کنید. سپس برای شروع پروژه، روی دکمه زیر کلیک کنید:

منتظر دیدن رد پای تک تک شما عزیزان در هر گام از پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر” هستم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

256 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا دولت ابادی» در این صفحه: 3
  1. -
    ندا دولت ابادی گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    با عرض سلام و تبریک و احسنت به خانم شایسته عزیز و استاد گرانقدرم بابت این پروژه ی زندگی ساز جدید،همین ابتدای کلام بی نهایت ازتون ممنون و سپاسگزارم

    میخوام بگم: من با تمام وجودم آماده این تغییرم، من “می‌خوام “کوچ کنم به مدارات بالاتر، من اونقدر ارزشمندم که حقمه استفاده و بهره ی بیشتر از نعمت‌های الهی پروردگارم اون هم به صورت کاملا طبیعی و خود به خودی،به شرطی که روی خودم ،توجهات ،باورها و فرکانس‌هام کار کنم، اون‌ها را با کیفیت‌تر کنم و ظرف وجودیم رو پاک‌تر و بزرگتر نمایم تا برسم به مداری بالاتر….من عاشق این هم فرکانسی با خواسته‌هایم هستم، خواسته‌هایم که در مداری بالاتر از مدار کنونی هم می‌باشند و برای رسیدن راحت و آسون بهشون باید به تغییر مدارم فکر کنم وسپس عمل کنم به آموزه‌های الهی و یکی شدن با خدایم،با شنیدن صدایش و پذیرفتن هدایت‌هایش، “باید عمل کننده خوبی باشم” ، باید قدرت را به دست بگیرم و خودم را برهانم از زنجیرهای اسارتی که به پاهایم زده‌ام،چرا که من خودم را لایق یک زندگی با کیفیت تر و بهتر می‌دانم و به یک زندگی عادی و معمولی بسنده نمی‌کنم، چرا که تا زنده‌ام به لطف خدایم، قدرت تغییر فرکانس‌هایم، قدرت تغییر مدارات فرکانسیم را دارم.

    و همین جا، همین لحظه از خدایم صمیمانه متشکرم که هنوز که هنوزه کلی جای رشد و پیشرفت برایم باقی گذاشته تا هر روز برایش حرکت کنم ، گام‌های عاشقانه و پرشور و حرارتی بردارم و با کمک او و هدایت‌هایش، با تسلیم بودن در برابر فرامینش،خودم را به مدارات بالاتر رسانده، با ظرف وجودی بزرگتر و با کیفیت‌ترم، از نعمت‌های بیشترش لذت‌ها برده و سپاسگزارتر باشم و رضایت و خشنودی او را به تماشا بنشینم….

    ایول به استادی که بی‌نظیرترین الگوست برای من و تغییراتم ….

    ایول به قدم‌ها و اقدامات بی‌نهایت عالی و شکوهمند خانم شایسته ی عزیز که عاشقانه از اقداماتش و علم و آگاهی‌هایش به ما می‌گوید و در این راه زیبا به لطف خدا همسفر مهربان و همراه پرشور و زیبای ماست خدایا شکرت

    ایول به من که شرایط الانم را پذیرفته،گیر بهشون نمیدم، مسئولیت تغییرشون رو پذیرفتم… و پذیرفتم که همه اونها ،ساخته و پرداخته ی دست خودم هستندو نتیجه ارتعاشات و فرکانس‌های قبلی منند…

    ایول به این پذیرش، ایول به این تغییر درونی، ایول به این مسئولیت پذیری و ایول به قدم‌های پر از ذوق و شوقی که هر روز و هر لحظه برای این تغییر بر خواهم داشت….انشالله

    ایول به خدایی که همین اول صبحی به من گفت قدم‌هایت را محکم و با ایمان بردار و نتیجه را به من بسپار….و اصلاً نگران نتیجه نباش و روشون تمرکز نذار، چون الان دیده نمی‌شن و برای ذهنت شاید سخت باشه باور کردنشون و شاید سنگ‌اندازی کنه و گاه و بیگاه تو را ناامید و دل زده….پس تمام توجه و تمرکزت رو بذار روی گام‌هایی که قراره برداری و با ایمان و از روی حس خوب قدم بردار…اگه در مسیر من اومدی عشق بزار ، بدون عشق ،هیچ هدفی تیک نخورده و هیچ تغییر زیبا و پایداری شکل نگرفته و هیچ باری به درستی به منزل نرسیده…. این مسیر نیاز به عشق، شور و اشتیاق و ذوق بالای تو داره…وقتی عشق و هیجان و اشتیاق باشه دیگه هیچ وقت ناامیدی و دلزدگی تورو فرا نمی‌گیره ، اون وقت هیچ “حسی “نیست که تو رو از حرکتت و ادامه دادن مسیرت بازداره داره و تو را متوقف کنه…

    وخوش به سعادت ما که به لطف و حمایت خدای عزیز، هر لحظه، در حال حرکت و هجرت به مدارات بالاتر هستیم و من این هجرت را دوست دارم ،بزرگترین و زیباترین هجرت‌های زندگیم هستند شکر خدای مهربان

    خدایا شکرت بابت اینکه مرا آماده و مشتاق این تغییر شخصیت ،تغییر و بهبودی فرکانس‌ها ،افکار و باورها و مداراتم کردی

    خدایا شکرت که هر روز به لطف تو، ظرف وجودیم در حال با کیفیت‌تر شدن، پاک و مبرا شدن و بزرگتر شدنه برای دریافت نعمت‌های بیشتری از جانب تو

    خدایا شکرت بابت این اشتیاق سوزانی که در من به وجود آوردی برای تغییر و بهبود شخصیتم، برای بهتر شدن کیفیت زندگیم از هر لحاظ…

    خدایا شکرت که مرا خالق زندگیم کردی و از تماشای چیزهایی که خلق می‌کنم ،خواسته‌هایی که با کمک تو تیک میزنم و هر حرکتم داری کلی لذت می‌بری…و تشویقم می کنی

    خدایا شکرت که به لطف تو و علمی که به من دادی سمت خودم رو به دست گرفتم و آن را عالی انجام می‌دهم و در این راه از تو نیز کمک و مدد می‌خواهم…

    خدایا از تو ممنونم که توجه و تمرکزم ،به لطف تو ،هر روز مشتاقانه، عاشقانه، شادمانه بر روی حرکت در مسیر درستت است، در صراط مستقیمت ،برای شکوفایی بیشترم…

    خدایا ازت ممنونم که یاریم می‌کنی که توجه و تمرکز عالی بزارم بر روی زیبایی‌های این مسیر و زیبایی‌ها و توانایی‌های خودم را نیز مدام ببینم و تایید و تحسین کنم و مشتاقانه و متعهدانه هر روز قوانین الهییت را نیز تایید و تحسین کنم….خدایا متشکرم که قانون سلامتی را به من آموختی پشتبند یاد دادن قانون جذبت، قانون ارتعاشات ،قوانین الهیت و راه و مسیر را برایم زیباتر کردی…

    خدایا شکرت که گفتی اگر خواستی در مسیر من حرکت کنی، غرورت ،خودبرتربینیت، را بنداز به کناری ….عجله و بدو بدو را هم با خودت نیار ، چرا که مسیر من، مسیر رشد و تحول و بهتر شدنه…مسیر ارزشمندی‌هاست ، دیدن ارزشهاته ،بدون دچار احساس غرور شدن ،مسیر تواضع‌هاست ، مسیر بندگی‌هاست ،مسیر همراه شدن با منه، مسیریه که پر از آرامشه و جای عجله اینجا نیست، اینجا مسیر تکامله و باید با تمام عشقت، عاشق پیمودن روند تدریجی تکاملی خودت باشی…و از هر لحظه‌ای که اینجا هستی و از هر گامی که برمی‌داری کلی لذت ببری ،نه اینکه با عجله، به دنبال مثلاً رسیدن به مقصد باشی ،مقصدی وجود نداره، مقصد همین مسیره، از مسیرت بتونی لذت ببری ،بردی…

    نه اینکه ،خودت را با کسانی که در این مسیر میبینی مقایسه کنی و نه اینکه، تقلید کننده آنها باشی ،که ادای اون‌ها را در بیاری و از پیمودن روند تکاملی خودت باز بمونی،در مسیر الهی من، هم مقایسه بده هم تقلید…

    خدا جونم ازت ممنونم بابت استاد شایسته عزیز ،مخصوصاً اونجایی که از” نه گفتن‌ها ” صحبت می‌کنه ،چه زیبا کلام تو رو بر این صفحات جاری کرده، مرسی ،خدا مرسی، استاد مرسی ،

    خدایا شکرت که به من آموختی وقتی برای خودم و زندگی ام و تغییر و تحولات مثبتم و بهبودی‌های دائمی ام ” ارزش ” قائل هستم ،و ارزش‌هایی که تو به من دادی رو ،مدام به خودم یادآوری می‌کنم ،این “نه گفتن‌ها “، هم برایم خیلی راحت و آسون می‌شوند، هم، بی‌نهایت نتایج عالی برایم به بار می‌آورند ،هم ، بر ارزش‌هایم بیشتر می‌افزایند…و به نظرم تا این “نه گفتن‌ های” جدی و محکم نباشد ، هیچ تغییر خاص و بزرگی اتفاق نمی‌افتد در من… این” نه گفتن‌ ها “هستند که شروع تحولات را رقم می‌زنند ، خدا جونم شکرت بابت قدرت” نه گفتنی “که در من زنده کردی،اونم منی که قبل از ورود به این مسیر زیبا ، جز ضعیفه‌هایی بودم که کوچکترین قدرتی در این زمینه نداشت و خدا تو بودی که مرا قوی و بارور کردی،شکرت

    ایول خانم شایسته ی عزیز، قسمت” نه گفتن‌ هایت ” را عاشقانه دوست دارم و تایید و تحسین می‌کنم ،مرسی

    استاد جانم مگر می‌شود شما به لطف خدا همچین گنجی را در اختیارمان قرار دهید و عشقتان را در آن جاری نمایید و من “آماده” نباشم…اتفاقا این” پروژه ای” که استارتش را زده‌اید، لطف و مهربانی خدایم را برایم یادآوری می‌کند و مهر تاییدی می‌زند بر حرف‌ها و الهاماتش، چرا که من از دیروز صبح به لطف و کرم بیکرانش، از خواب غفلت برخاستم و با کلام مهربانش قدرت را دوباره به دست گرفته و در هوشیاری و بیداری که از جانب مهربانش هر لحظه در حال رویدادن بر من است،قوایم را برای این تغییر جمع کرده ،مهیا و آماده ی این تغییر شده ام و امروز خداوند برایم گنجش را با دستان مهربان شما برایم می‌فرستد…سپاس

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خودت حافظ و نگهدار بندگان خوب و خاصت از جمله استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیز و نازنین باش …

    خدایا تنهایمان نگذاشته ایی ، تنهایمان نگذار،حتی لحظه ای،حتی ثانیه ای

    خدایا به ما قدرت تغییر ،قدرت عملگرایی بالا به الهامات و هدایتهایت اعطا بفرما و ما را در این مسیر ،ثابت قدم بفرما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    ندا دولت ابادی گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    سلام عزیزم، امیدوارم حال دل و جسم و همه وجودت عالی تر از عالی باشه….

    به نوبه خودم ، تمامی موفقیت هات رو بهت تبریک می گم و امیدوارم بلطف خدا لایق صحبت کردن از راه و روشی درست برای تغذیه جسم باشم… راستیتش برحمت بی کران خداوند و لطفی که نسبت بهم داشته و داره، می تونم بگم چندین و چند ساله توی ق جذب و ارتعاشات، مستر شدم الحمدالله و کنترل ذهن و افکار برام کار آسون و لذت بخشیه بلطف خدا … اما در زمینه تغذیه با وجود مطالعات بسیار هنوز نمی تونم ادعا کنم عالی ام …انشالله توی این زمینه هم خود خدای بزرگ کمکمون کنه و

    راهنمای ما باشه به بهترین و عالی ترین و آسون ترین راهها …آخه بخاطر اینکه هم جسم ها متفاوت هستند و هم راه های گفته شده و تا الان کشف شده بی نهایت زیاد و متنوع ، فهم و تشخیص و تمیز دادن اینکه کدوم یکی درسته و چه کسی واقعا داره روش درست تغذیه جسم رو بیان می کنه، بسیار دشواره…

    اما طبق تحقیقات و مطالعات بسیار زیادم توی این 3 سال اخیر و روش های زیادی که تو کل عمرم، امتحانشون کردم ، بلطف خدا به یه علم نسبی رسیدم راجع به این قضیه…

    بلطف و یاری خدا میخوام کمی راجع بهش بنویسم برات،امیدوارم مفید واقع بشه :

    1. جسم ما نیاز نداره که مدام چیزی بخوره، کلا یک یا دو بار در روز ، حالا زیاد زیادش 3 وعده در روز…بدون کوچکترین میان وعده ای، آخه این جسم نیاز به استراحت و بازسازی و ترمیم خودش داره و وقتی ما بارها و بارها چیزی بهش می دیم،در واقع فشار بی نهایت زیادی رو بهش تحمیل می کنیم که بیچاره فقط و فقط باید در پی هضم اونها باشه (خوردن کاربها هم انرری خیلی زیادی رو از بدنمون می گیرن)

    2. در کل شبانه روز ، سطح انسولین باید در حالت استیبل و پایدار باشه، نه اینکه مدام در حالت نوسان باشه…

    مهم ترین مسئله اینه : حفظ تعادل سطح قند خون یا انسولین در کل شبانه روز

    خیییلی خیییلی مهمه این قضیه که انسولین در حالت تعادل باشه، نه اینکه کل روز انسولین در پایین ترین سطح ممکن باشه، این برای هر روز و همیشه چیز جالبی نیست و ادعای درستی هم نیست …. ولی حفظ حالت تعادلش بی نهایت مهمه

    3. لبنیات گاوی رو اصلا و ابدا ،به هیچ وجه بدن انسان نمی شناسه

    طبق مطالعاتی که داشتم، چندین دکتر خارجی و محققان زیادی متوجه شدن که معده و سیستم گوارشی گاو با انسان بی نهایت فرق می کنه( خودتون هم می تونین راجع بهش تحقیق کنید)و گاوی که داره شیر می ده،شیرش برای گوساله شه، و شیر گاو دارای آنزیم‌هایی ست که فقط بدن گوساله می شناسه و براش ساخته شده ، و گاوها رو قدیم نه از گوشتش برای خوردن ،نه از شیرش برای نوشیدن، استفاده نمی کردن،گاو برای شخم زدن زمین بوده و ….

    اما لبنیات گوسفندی، بز رو بدن انسان می شناسه، البته اون رو هم نباید زیاد خورد

    4. غلات مخصوصا گندم مخصوصا گندم ، خوراک دام و طیور بوده، نه برای مصرف انسانها

    بدن ما به هیچ وجه نمی شناسه

    جو کمی بهتره،اما گندم به هیچ وجه، اونهم گندم الان…گندم خوراک دامه، نه خوراک انسان

    5. نان یک چسب به شدت قویه

    اگه میخوای خودت با چشای خودت ببینی که چه سمی رو هر روز به بدنمون داریم میدیم و چقدر روده های ما دچار مشکل می شن وقتی نون می خوریم ، یه تیکه ی خیلی کوچک از نون رو با کمی آب مخلوط کن، با دستت یه کاغذ رو بهش آغشته کن و بچسبون به یه دیوار(من خودم ،هم توی محل کارم ،هم تو خونه مون این کاغذ آغشته به چسب نان رو زدم به دیوار تا جلو چشمم باشه…) آنچنان چسب قویه که تا ده ها سال هیچیش نمی شه، یا دوتا کاغذ رو باهاش بهم بچسبون… قدیمها بعنوان چسب ازش استفاده می کردن…حالا وقتی وارد روده های ما میشه سبب حالت چسبندگی شده، ویتامین ها و … هرچی که بخوری بهش می چسبه و امکان هضمش وجود نداره…

    6. آجیل فقط خام ، اون هم خیلی کم، اون هم نه هر روز

    7. میوه خوردنش به مقدار کم اشکال نداره مثلا روزی 1 سیب، نه روزی چند مدل و به مقدار زیاد ، فقط 1 عدد

    میوه قندش که فروکتوزه رو بدن ما میشناسه و کاملا متفاوته با قندهای مصنوعی،با گلوکز و…

    چرا ، زیادش بدن رو دچار مشکل می کنه و مشکل ساز میشه اما کمش، نه

    8.شکر ،آرد ، و روغن‌های گیاهی بغیر از زیتون اصل، نارگیل، آووکادو، سم خالصن…

    بدترین چیزی که می تونیم به بدنمون بدیم

    9. این مورد هم خیییلی مهمه: بدن ما مخصوصا بدن های امروزی که مثل قدیمی‌ها تحرک خاصی ندارن، اصلا و ابدا نباید روغن زیاد مصرف کنن، روغن باید به اندازه و سالم باشه، و غذاها رو نباید سرخ کرد، کبابی، بخار پز،آب‌پز یا در فر و گریل شده، این مورد هم رعایت کنیم به نسبت فعالیت بدنی مون، بی نهایت کمک کننده است

    10. تخم پرندگان مخصوصا تخم مرغ اون هم از نوع محلی اش ، بدن ما می شناسه و براش مفیده، باز هم نه خیلی زیاد…هر چیزی یه اندازه ای داره

    11.بدن ما به هیچ وجه ،به هیچ وجه ، به هیچ وجه ساخته نشده که هر روز گوشت بخوره اون هم به مقدار زیاد…

    هر روز گوشت به مقدار کم و مناسب با روش پخت درست که با بقیه چیزها هم قاطی نشده باشه خوبه ولی بدن انسان بعضی روزها بوده که گوشت گیرش نمیومده،شکاری در کار نبوده، با گیاهان خودش رو سیر نگه می داشته یا احتمالا با لبنیات بز و گوسفند….یا با دانه ها…. یا بعضی روزها بشه هیچی بجز آب نخورد ، اگه خودت تجربه کنی بعصی روزها بدنت فریاد می زنه بهم گوشت نده، یکمی سالاد خوشمزه و مغذی با دانه های سالم با روغن مناسب، با کمی میوه یا لبنیات چقدر می چسبه و احساس سرزندگی و نشاط به بهمون میده

    12. ما به اشتباه یادگرفتیم برای غذاهامون همه چی رو باهم ترکیب کنیم ،قاطی پاتی تا یه چیز مثلا خوشمزه از کار دربیاد…در حالیکه هر ماده غدایی، دارای یک آنزیم خاصیه و وقتی می ره تو بدن ما، سیستم گوارشی ما برای هضمش باید یه سری آنزیم خاص رو ترشح کنه ،اونجاست که همه چی قاطی پاتی میشه و …

    پس : غذاهای ما باید در عین سادگی باشن مقداری گوشت سالم به همراه مقداری سبزیجات ، البته اون سبزیجات هم نیاز نیست که قاطی بشن ، یه روز گل کلم و بروکلی بخارپز، یه روز فقط چند برگ کاهو…همین

    12.سیستم چشایی ما دچار مشکل شده و تشخیص غذاهای سالم براش سخت شدن، اما بعد یه مدت سالم و درست خوری، سلول‌های چشایی جدید ساخته می شن و طعم غذاها کاملا متفاوت و دلچسب میشه، مثلا یک برگ کاهو می خوری و با خودت می گی این چقدر شیرینه، و چقدر شیرینی اش دلچسبه…. و اگه چیزی که شکر داره رو امتحان کنی متوجه مزه تلخ و وحشتناک و زننده ای میشی که تا قبل این به هیچ عنوان نمی فهمیدیش…

    13.بدن و ذهن ما محدودیت رو اصلا دوست نداره

    و کی می گه ما دیگه نباید تا آخر عمرمون دسر و چیزهای خوشمزه بخوریم؟!!!!

    نخیر، ما می تونیم با مواد سالم مثل میوه ها، دانه ها، آرد بادام یا نارگیل ،روغن نارگیل یا بادام، کمی وانیل و پودر کاکائو و هل و …تخم مرغ،با شیرهای سالم، کره های بادام و فندق و …گاه گاهی برای خودمون چیزهای خوشمزه درست کنیم و بخوریم و لذتش رو ببریم… فقط نباید سراغ چرت و پرتها و زباله های صنعتی که هزارتا مواد افزودنی و شکر و آرد سمی و ماندگاری و …که واقعا اعتیاد آورن و ماده ای سمی و به شدت اعتیاداور و ارزون قیمت به اسم شربت ذرت با فروکتوز بالا(های فروکتوز کرن سیروب )دارن ، بریم

    می تونیم با دستهای خوشگل خودمون و مواد کاملا سالم و خوشمزه ،چیزهای فوق العاده ای درست کنیم

    البته بازم بگم نه برای هر روزمون،گه گاهی

    14. خواب کافی

    نداشتن استرس و کنترل ذهن و افکار …و لذت بردن از زندگی

    پیاده روی و تنفس عمیق و شکرگزاری از اعماق وجود

    ورزش مناسب هر روزه حتی شده 10دقیقه در روز

    اینها هم جز لازمه ی سلامتی هستند

    15. زندگی رو سخت نگرفتن

    با گوشت فراوان خودمون رو خفه نکردن،هرچیزی در حد تعادل

    خوردن کربوهیدرات های سالم مثل بادام و نارگیل و …نه مشتقات گندم و جو و برنج و….

    یادگرفتن اینکه چجوری به بدنم ورودی مناسب و بجا و به موقع بدم که در کل روز سطح انسولین در تعادل باشه ، هم خیلی مهمه

    هدایت خواستن از خدا برای غذای همون روزمون و

    شاد بودن و شاد زیستن

    راستی هروقت دچار ضعف شدید شدید می تونید کمی آب نمک بخورید، خوردن سرکه سیب در روز هم خیلی خوبه

    اینها نکاتی بود که خدا کمکم کرد اینجا براتون بنویسم

    امیدوارم چیزی رو از قلم ننداخته باشم و مفید و کمک کننده باشه

    برات بهترین ها رو آرزومندم

    برات جسمی سالم و شاداب و پرانرژی

    و ذهنی هماهنگ با خداوند رو آرزو می کنم

    در پناه حق شاد و ثروتمند و رها باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ندا دولت ابادی گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    سلام عزیزم، امیدوارم در حس و حالی بی نظیر در حال لذت بردن از خواسته هاتون باشید

    بنظرم یکمی تحقیق رو خوابونده

    شروع کنید به عمل کردن ، آخه عبارات تاکیدی ها غوغا می کنن و حیفه ازشون بهره نبریم

    بنظرم تا وقتی که دارین تحقیق می کنین یعنی راجع بهش شک دارین

    اما اگه با اطمینان عمل کنین و نتایج رو خودتون با چشماتون ببینین،ایمانتون قشنگ شکل می گیره

    راجع به خودم بخوام بگم یادمه اون زمان که عبارات تاکیدی رو میگفتم علمم به اندازه الانم نبود، ولی خداروشکر نتایج شگرفی می گرفتم ازشون…، اون موقع ها فکر می کردم جادویی تو کاره، و اون‌ها قدرت دارن،اما الان می دونم قدرت دست منه، و کلامم عجیب قدرت داره الحمدالله

    من سال 98 ، یادمه برای داشتن ماشین فقط تکرار می کردم: ” خدایا شکرت که بهم ماشینی دادی که حتی من یه قرون هم پولش رو ندادم” .

    من هیچ پولی برای خرید ماشین نداشتم ، هیچ وعده و وعید و پولی هم درکار نبود، تنها چیزی که در دست داشتم گفتن عبارات تاکیدی بود، مدام می گفتم و به چجوریش کاری نداشتم….و تنها راهی که به ذهنم می رسید که به ماشینی برسم که من حتی ذره ای پولش رو ندارم حتی یه قرونش رو، برنده شدن تو قرعه کشی ها بود خخخخخ، ای ذهن کوچیک من

    و بطور شگفت آوری یه بعدازظهر که خونه ی مامانم بودم ماشینم اومد ، خودش اومد از جایی که فکرش رو نمی کردم ، از کسی هدیه اش گرفتم که الله اکبر حتی لحظه ای فکرش هم نمی کردم،حتی لحظه ای…حتی ثانیه ای….

    ماشینم اومد بدون اینکه من حتی یه قرون پولش رو داده باشم،خواسته ام خلق شد و ایمان من بیشتر

    یا دوره های استاد ،اون اوایل که پولش رو نداشتم فقط خداروشکر می کردم که دارمشون و پولشون جور شده و مثل آب خوردن هم میشد و اتفاق میوفتاد

    خونه ام همین طور، ساعت کاریم همین طور…

    همه چی

    همه چی

    همه خواسته هام

    شکرخدا

    من به قدرت کلامم، مخصوصا قدرت نوشتنی که خدا لطف کرده و بهم هدیه داده ایمان دارم

    به قدرت خلق کنندگی ام

    یا یادم میاد تو دوران دانشجویی ام تو اصفهان بودم ، کلی پول، کارت تلفن پیدا می کردم،جلو پام ظاهر می شدن و همونجا این باور در من شکل گرفت: پول تو خیابون ریخته است تو باید عرضه داشته باشی جمعش کنی … این شد باور من، که برای پول درآوردن نباید سختی کشید می تونه براحتی بیاد، یا زن که نباید سختی بکشه پول دربیاره، زن باید پادشاهی کنه،مرد باید کار کنه پول بیاره براش، و همه ی این باورها و تکرارشون شکرخدا باعث شده زندگی راحتی داشته باشم و پول بباره و من خرج کنم و لذت ببرم،البته 16 ساله کارمندم و الحمدالله بدون کوچکترین سختی و کاری،شرکتمون بهم کلی حقوق می ده، و هرچیزی شدنیه عزیزم،تو کار نکنی برای یه شرکت و از صبح تا هروقت که دلت بخواد بری اونجا و شروع کنی به انجام دادن کارهای دلخواهت و شرکت هم هر ماه کلی حقوق و مزایا بهت بده ، و سالهاست این باور در من ساخته شده باخدا باش و پادشاهی کن ، با خدا که باشی هیچ غیرممکنی وجود نداره…خدا بخواد روزیت رو از آسونترین راهها بهت می ده….

    و” باور فراوانی” که در من شکل گرفت، “باور روزی رسان بودن خدا ” و هر باور مثبت و عالی دیگه شکرخدا همشون با “تکرار فراوان عبارات تاکیدی بودن ”

    ازتون ممنونم که به من اجازه ی نوشتن و یادآوری این نکات کلیدی رو دادید

    امیدوارم استفاده کننده ی خوب قوانین و قدرت‌هایی باشیم که خداوند بهمون هدیه داده برای تجربه خواسته هامون بشکل مادی در این دنیای مادی…

    هرچیزی که میخواین بدون اینکه بهش بچسبین، براش جمله خوشگلی که به دلتون بشینه و بچسبه بسازین و فقط تکرارش کنید و از زندگیتون لذت ببرید،اصلا به چجوری و راهش فکر نکنید چون دقیقا از راهی میاد که ما فکرش رو نمیتونیم بکنیم

    ،چون کار خدا سورپرایز کردنه ، چون اگه به ذهنمون می رسید که الان خب داشتیمش دیگه ، چون ذهن ما هنوز تو مدار پایینه و براش قابل رویت نیست، باید بریم به مدار بالاتر اون وقت اونجا خودبه خود خواسته مون هست ، ما فقط باید برش داریم و حالش رو ببریم

    واقعا زندگی شبیه بازیه، فقط باید بازی کردن و قوانین بازی رو یاد بگیریم

    راستی یه راهکار خیلی عالی هم خدا بهم یادداده ،سالیان ساله که دارم ازش استفاده می کنم و کلی نتیجه می گیرم اینه:

    هر ناخواسته و تضادی که اومد رو برعکسش می کنم، بعد برعکسش رو اونقدر تکرار می کنم تا شکل بگیره،تا جون بگیره، تا شکل مادی بگیره بیاد تو زندگیم

    یعنی زندگی در کل میشه با خواسته ها زندگی کردن،خلق کردن و لذت بردن…

    و مورد دیگه ای که الان یادم اومد جملات “من ….هستم”رو هم خیلی تکرار کنید، مثلا من مدام مدام مدام تکرار می کنم ندا تو دختر خیلی قوی و قدرتمندی هستی…حواست باشه تو لایق جذب بهترینهایی….ندا تو خیلی قدرتمندی….ندا تو بهترینی….تو لایق بهترینهایی… یا من تسلیم ناپذیرم ، من به این زودیا تسلیم نمی شم… خدا منو خییلی دوست داره….

    امیدوارم کامنتم که از تجربیات زندگی زیبام بلطف خدا برمیاد براتون مفید بوده باشه

    و آرزو می کنم مدام درحال خلق و جذب خواستهاتون باشین عزیزم

    از عبارات تاکیدی گفتن دست برندارین ،

    ” ما قدرت داریم”

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: