مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-1-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-06 18:40:012025-01-08 11:00:23مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه عزیزانم
خداروشکرررر به خاطر گام 6 پروژه و آگاهی های دریافتی امروزم
استاد توی این فایل در مورد دو موضوع اساسی صحبت کردن که این روزا خیلییییی من باهاش سروکار دارم و مثال دارم
عبارت تاکیدی این روزهای من : خداوند هر لحظه هدایتگر من است و هدایت الله همیشه در وجود من هست
منم هر لحظه از خدا هدایت میخوام و در قلبم رو باز میزارم یه جاهایی ذهن میخواد به خاطر گذشته و تجربیات نجوا کنه ولی خداروشکر من میشناسمش و بهش در مسیر درست جهت میدم
به عنوان مثال :
من دارم تو مسیری کار میکنم که خیلی بهش علاقه دارم و میخوام براش دوره برگزار کنم و آموزشش بدم همین امروز داشتم جلسه 1 دوره سلامتی رو مرور میکردم که یهو از توی حرف های استاد یه آگاهی بهم الهام شد که از جنس احساسم فهمیدم ایده الهامیه به قول مدیر فنی سایتمون الهام خانمه
یا به عنوان مثال یه ویسی از معاون مدرسه پسرم دریافت کردم که در رابطه با ویدئوهای ارسالی گروه واتساپی بهم داده بود و اینکه چقدر تاثیر گرفته از مطالبم و دیدش در مورد اون موضوع کاملا تغییر کرده و داره لذت بخش تر اون کار رو انجام میده و من اینو نشانه گذاشتم که مسیرم درسته
و یه سری محصول از من خرید شد که نشان میده در مسیر ثروت هستم
همسرم تماس گرفت که 700 هزار تومن پول گذاشته برای خرید ناهارمون این هم نشانه ثروت و برکته
خدایااااااا شکررررت من باور دارم تو هدایتگری و اینو مادام به خودم یاداوری میکنم و دارم به وضوح نشانه ها رو میبینم
اره استاد بهترین راه ارتباط با راهنمای درون اینه که باور کنیم چنین راهنمایی وجود داره من با تایید نشانه ها این باور رو درون خودم لحظه به لحظه قدرتمندتر میکنم و خودم رو آسانتر میکنم سمت آسانی ها
خدایااااا شکرررت
موضوع دوم که پاشنه آشیل خیلییییی از پدر و مادرها و افراده
باور نادرست : من مسئول خوشبختی فرزندم و دیگران هستم
نههههه من مسئول خوشبختی خودم هستم و بس و هر کسی اگه خودش بخواد الگو میگیره نخواد هم که هیچی
استاد من توی این موضوع خیلیییییی بهتر شدماااا ولی هرزگاهی میگم مثل پیامبر ابلاغ میکنم که البته صادقانه باید بگم ابلاغ من انگار ریشه توی نگرانی داره
سعی میکنم اگاهانه این باور رو درستش کنم
تضاد توی زندگی فرزند من باعث رشدش میشه چون من خودم چند سال پیش توی روابطم اینقدر دچار تضاد شدم که با درس گرفتن ازش اونم بعد از چک و لگدهای زیاد جهان الان دارم عشق و صلح رو تجربه میکنم
و توی ثروت هم همین
توی سلامتی هم همین
من همه چیز رو با تضاد بهشون رسیدم
پس اگر تضادی توی زندگی فرزندم هست باعث رشدش میشه اگر خودش بخواد
خدایاااااا شکررررت
چقدر احساسم خوبه
استاد سپاسگزارم
مریم جان خیلییییی سپاسگزارم
این پروژه ها فوق العاده ان
سلام استاد عزیزم و بانوی گرامیم مریم خانم خیلی خیلی خوشحال شدم که سایتو باز کردم و فایل جدید استاد رو دیدم سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسی یلی لذت میبرم که تو این مدار عالی هستم و مهاجرت کردم به مدار بالاتر و عجب اسم قشنگی داره این سلسله فایلهای استاد عزیزم
عجب اسم زیبایی داره این فایل فرهنگ ناب لا اکراه فی الدین
و سوال اینه که در مورد راهنمای درون و راههای ارتباط زیاد با راهنمای درون
ما باید باور کنیم که چنین راهنمایی هست
فارغ از اینکه مذهبی هستیم یا نیستیم
و این نیروی هدایتگر همیشه در درون ما هست
و هر زمان که درخواست میکنیم به درخواست ما پاسخ میدهد
این مهمترین باور هست خدایا شکرت امروز صبح از خواب بیدار شدم و خیلی فکر و ذهنم رو این کلمه بود که خدای عزیزم چگونه باید باورهای خوبی رو بسازم استاد وقتی که خیلی لذت میبرم از اینکه
درخواست میدهیم داده میشود سریع الاجابه است
واقعا استاد عجب درس فوق العادهای رو یادم دادید عجب نکته کلیدی رو یادم دادید که در حال بازی کردن هم از خداوند درخواست میکنیم
خداوندا منو آنقدر به خودت وصل بکن و همیشه به منبع انرژی تو وصل باشم و در هر لحظه و در هر روز از زندگیم همیشه و همیشه از تو درخواست کنم حتی ریز ریز کارهای روزانم را
آره استاد واقعاً همینجوریه من خودم ک کاری رو یه موقعهایی انجام بدم حس خیلی ملایم خیلی آروم و آرومی بهم میگه باید اینجوری انجام بشه باید این قسمتش یا این حرفو زده بشه و من یه موقعهایی بیتوجه میشم بعد متوجه میشم اه وای این حسم گفت باید این چنین بشه ولی من دوباره گفتم شاید نشه
استاد واقعاً این اتفاق برای منم رخ داده یه شب رفتیم توی پارک خانوادگی و وقعی که میخواستیم بیاییم خونه دخترم نبود و یه مرتبه متوجه شدم که اصلا در کنار ما نیست و خیلی همه جاها رو هم گشتم و صدا هم میزدم دخترم رو ولی صدایی رو نمیشنیدم از طرفش و بعد از زبون دو نفر شنیدم که گفتن با دوستش بوده فکر کنم تولد بوده تولد دوستش بوده و رفته کنار دوستش و من اصلاً اون حسم خوب بود و یه حسی بهم گفت از این سمت برو و وقتی که جلوتر رفتم نار خونواده دوستش نشسته بودند و کیک میخوردند و من خیلی خوشحال شدم که حسم چقدر دقیق جواب داد واقعا هم استاد منم این کار رو همیشه انجام میدهم وقتی که جایی میرویم به بچهها میگم هرکی هرجا که دوست داره بره بگرده بچرخه و آزاد باشه ا تجربههای عالی رو کسب کنند
وای استاد چقدر بینظیره این جریان هدایت واقعا خدایا صد هزار مرتبه شکر که دارم الهاماتت و هدایتهایت و اون حسهای بینظیری که به سمت من گهگداری میآیند دارم دراین مورد به آگاهی میرسم سپاسگزارم رب من
و سوال بعدی اینکه برای خوب شدن همیشگی احساس باید گفتگوهای درونی را مدیریت کنیم
و این مدیریت گفتگوهای درونی که به احساس خوب میرسیم کار همیشگیمان باشد یا اینکه نه اگر باورهامون را به سمت خوب بودن تغییر دهیم احساسمون کلاً خود به خود خوب میشه
و اینکه استاد میگه نه باید همیشه گفتگوهای درونیتون رو ایجاد کنیم وبه اون احساس خوب رو داشته باشیم و نجواهای بد رو باباورهای خوبی رو درست کنیم
و سوال بعدی اینکه همانطور که میگن برای رسیدن به به ثروت باید رو باورهامون کار کنیم و جوری نباشیم که تا دکمه رو زدیم
و اینکه وقتی هنوز به ثروت نرسیدیم چطوربفهمیم
دلیلش در باورهای ما هست و یا باید هنوز صبر کنیم
اینجا جواب خیلی قشنگ و نکته کلیدی رو استاد مطرح میکنین که وقتی رو باورهامون کار میکنیم
از همون اول نشانههاش میاد و نشونهها چیا هستند اینکه ه پولی رو تو خیابون پیدا میکنی
اساماسی رو گوشیت میاد که به شما یه مبلغ واریز شده رو نشون میده صاحب کارت بهت هدیهای میده یا توی شرکتی کار میکنی افزایش حقوق میگیری و هزاران نشانه دیگه عدد بزرگ نیست ولی یه نشونهای مثل چنین چیزی داره میاد که
ذوق زدت میکنه و از این که داره جواب میده
این نشون میده داری رو خودت و باورهات کار میکنی
و یه چیز دیگهای بچهها خیلی میگن اینکه میگن ها ما اون روزا اولی که تو سایت شما اومدیم از این اتفاقا خیلی افتاد ولی بعدش کم رنگ شد
که این برمیگرده به اون ذوق و شوق و علاقهای که ما داریم
فکر میکردی که اون نتایجی که داره رخ میده طبیعی بوده
و دیگه ادامش ندید و نمیدونید که منشاش از نتایجی میاد که داری رو خودت کار میکنی
همون قضیهای هست که میگه خدایا کمک کن جا پارک پیدا کنم و میخواد بره تو اداره یا تو بانک خیلی عجله داره وقتی که جا پارک پیدا میکنه میگه خدایا نه نه پیدا نکن خودم پیدا کردم
وقتی که ماها این نشانهها رو میبینیم میگیم خودش همینجوری اتفاق افتاده همینجوری خودش اتفاق افتاده نمیدونیم که بابا چند وقته که داریم غییراتی رو رو خودمون انجام میدیم و ما خودمون یجاد کردیم و این نشانهها اومده
و فکر میکنیم خودش به وجود اومده و این تغییرات دیگه به وجودشون نمیآریم و نتایج کمرنگ میشه کجا بفهمیم از روی همین بفهمیم که اگر نشونه اومد پس همون ادامه بدیم همون کاری که ن انجام دادم و نتیجههاشم دیدم
سوال بعدی اینکه میگن دوستان ما خیلی ریسک کردم اما در حدی که خودم دارم بهاشو میپردازم
همین که دارم تصمیم میگیرم یه گام بردارم که از همسر و دو فرزندم که از لحاظ مالی و رفاهی اذیت شوم عقب نشینی میکنم و من حاضرم بهای زیادی رو برای رسیدن به اهدافم بپردازم فکر اینکه خانوادهام در این مسیر اذیت شوند قب نشینی میکنم چه مسیری رو باید جایگزین این باور اشتباه بکنم
و استاد میگن که از خیلی جنبهها باید این سوال رو جواب
نیست که اگر من بخوام مسیری رو برم که از لحاظ مالی مشکل بربخوریم خانوادهام اون رفاه نداشته باشند و این موضوع بده
و اینکه اگر فرزندان ما تو رفاه نیستند ن براشون چیز خوبی نیست اتفاقاً خیلی هم خوبه وقتی که بچهها به یه تضادی میخورند و درسها میگیرند ورشد میکنندو در کل هیچی بد نیست هر اتفاقی که ما بهش برمیخوریم به ظاهر بده و این یه تضادی هست که باعث میشه ما رشد کنیم و به آگاهیهای خیلی خوبی برسیم تو زندگیمون
و ما یچ موقع مسئولیت خوشبخت کردن خانوادهمونو به عهده نداریم چالشی هست که ما باید پسش بر بیاییم اید به ظاهر بده ولی یه اتفاق خوبی هست باعث خیلی پیشرفتها میشه برای خونوادمون
و ما اگر قانون درست متوجه شده باشیم اینکه داریم میگوییم اعراض از ناخواستهها و نباید بحث کنیم گر میخواهیم حالمون حسمون عالی بشه و پیشرفت کنیم این یک قانون است
استاد انشالله که مایم بتونیم و خیلی حرف مردم برامون اهمیتی نداشته باشه که چه فکری و چه دیدگاهی و چه باورهایی رو در مورد ما دارند و ما فقط باید رو خودمون کار کنیم و رشد کنیم و پیشرفت کنیم و به آن خواستههایی که داریم برسیم و لذت ببریم تجربه کنیم و لذت بردن و تمام اون آرزوهایی که دوست داریم بهشون برسیم
چقدر لذت بخشه استاد آدم همیشه به عقاید همه احترام بگذاره فارغ از اون که چه دیدگاهی در مورد چه چیزی داره و ما آزاد هستیم هر کسی راه روش خودشو بره و دیدگاه خودشو بره اون نتایجی که داره میگیره
واقعا استاد اینجا حرف قشنگی زدید که هر کسی راه و روش خودشو میره و نباید به زور بخوای اون طرفو قانع کنی بگی نه باید حتماً همین راه و همین روش و همین باورهایی که ما داریم و تو هم باید انجام بدی اصلاً چنین چیزی نباید باشه
خدا وقتی که ما رو خلق کرد تمام اختیارو به خودمون داد گفت هر کاری که دلت میخواد انجام بده هر راهی که دوست داری برو اون که خدای ما هست و ما رو آفریده
و ما مسئول هیچکس نیستیم فقط و فقط مسئول کارهای خودمان و تغییر خودمان هستیم
استاد سپاسگزارم و لذت بردم این آگاهیهای ناب و بینظیری که دست خدا شدید و به ما آموزش دادید خدایا سپاسگزارم تمام این آگاهیهای ناب و علم بینظیرت رو از طریق دست قشنگت استاد عزیزم به ما الهام میدی هدایتمون میکنی به راه درست و مسیر درست
سلام میکنم بشما استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان.
استاد دیروز یه تجربه ای برام رقم خورد که خیلی همخوانی داشت بااین فایل.
دیروز با مادرم، یسر رفتیم خونه خالم برای عیادتش.
برادر من یه سگ خیلی دوست داشتنی داره که خیلی خیلی بهش علاقه داره.
درواقع کل ما خانواده خیلی اون سگ را دوستش داریم. چندروزی بود حال اون سگ یکم ناخوش بود.
و دیروز خونه خالم، حرف از سگ داداشم شد.
و خالم و دخترش بارها پشت سر هم براحتی میگفتن به جهنم که مریضه، الهی بمیره و…
خب استاد من خیلی در لحظه ناراحت شدم ازین نوع رفتار و حرف زدنشون.
خواستم بگم فقط بحث دین نیست که یسری از آدمها جبهه میگیرن و میخوان همه مثل اونا فکر کنن.
حتی در مورد سلایق، هم، چنین رفتارهایی دیده میشه. که چون طرف خودش کلا از حیوانات خوشش نمیاد خیلی راحت بخودش اجازه میده که….
استاد همین موضوع باعث شد به یک نکته مثبت دیگه از خودم و تغییر شخصیتم پی ببرم که من اگر از چیزی خوشم نیاد بخودم اجازه نمیدم راحت توهین کنم به علایق و عشق طرف مقابل.
تمام فایلهایی که گوش میدم و تمام اتفاقاتی که برام رقم میخوره خیلی بمن کمک میکنه برای درک بهتر دوره عزت نفس.
و خداراشکر میکنم بابت این موضوع و بینهایت سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم بابت نشر این آگاهی ها.
درپناه خداوند باشین
به نام خدای بخشنده مهربان
خدایا شکرت برای اینکه اصل وقانونتو با دست نازنینت مرور کردی برام
قانون ازادی که به همه ی ما دادی قبلا باور این بود باید من برم یه راه یه اگاهیه درست بیارم وتوی خانواده منتقل کنم وازش استفاده کنیم عشق اموزش مسال موفقیتی هستی از بچه عاشق مشاور اینا بود اخلاقم خوب بود طوری که توی همکلاسی هام میگفتن تو حق بهترین دانش اموزارو داری حالا شاید به ظاهر جایزه بعضی چیزارو گرفتم ولی خلاصه عاشق رفتار خوب مودب هستم همیشه اروم ومودبی وتسلیم قانون بودم
حالا قبلا قانون مدرسه خونه خلاصه هر که به ما هر چی میگفت نسبتا درست بود ما راحت قبول میکردیمو سعی میکردیم بهش عمل کنیم اروم اروم رفته رفته توی باورها قانون هامون دقت کردیم بعضیا الکی وبعضیا رم پیدا کردیم بسیار مهم بود
قانون مسولیت دیگران
من همیشه دلم میخاس یا مسولیت قبول کنم یا مسولیتم بندازم روی کسی
من همیشه خرید ها مسال مالی روی خواهرمو بقیه بود دیگه مدتی دیگه تقبل کردم خیلی درگیر نمیشدم زودی تسلیم نظر های بقیه ام
و چیزی که فهمیدم تو ازادی هر دیدگاه فکری داشته باشی و بقیه هم ازادن
وقتی عزیز دلمو توجیه میکنم به خاطر رفتارش یادم میره چون عادت دارم وغر زدن برام یه کار عادی واصلاح بقیه هست
ولی سری یادم میاد تو مسول خودتی هر که ازاده هر راهی بره وحالا دیگه اصلا راهمو به کسی نمیگم میگم اینا یه چیزای درونی هست ودیگه اگه کسیم فهمید سعی میکنم جرات نشون بدم وتوی راه خودم برم وکاریم به انتخاب ها ی بقیه نداشته باشم احساس میکنم وقتی باورهام از بقیه متفاوته دوس دارم از اونجا فرار کنم نه اسیب بزنم نه اسیبی بخورم چرا سیستم عمل نمیکنه منو تنها یا کسی بزاره شبیه هم باشیم
ولی دلم میگه تو توجهتو بزار روی اشتراک هات و اسوده خودتو بقیه ازاد بزار برای هر تصمیمی وبسپر دسته خدا وخودشون
با خانوادم بعضی باورهایی کاملا متفاوت داریم ولی حلش چیه هم دیگرو دوس داشته باشیم وازاد بزاریم که توی هر راهی بریم
پس همه ازادن هر فکری داشته باشن و هیچ برتری وجود نداره
من گاهیانقد راه فک کردن قبول کردنمو دوس دارم بهش امتیاز برتری دادم حالا که انقد منطقیه باید برم بقیه رو بیارم تو راهم منی که کشفی به این بزرگی درکی به این زیبایی دارم باید بقیه رو بیارم تو راهش
خلاصه اینکه دیگه رهام ونگران نیستم کی چیکار میکنه حتی همسریو بچه ها
به قول استاد زندگی پر از خواسته ناخواسته هاس کی گفته ناخواسته ها بدن باعث تحریک خواسته ها هستند
مثلا فقر باعث رشد ثروته
و چیزی نیس که نگرانش باشیم
یه خاطره
من زمانی یه گروه زده بودم پر از باورهای ارزشمند طلایی واقعا اینا ناب بود واقعا مثل رمز راز بودن ولی فقط دلم میخاس به داداشم که وضعش تومه به اون بگم استفاده کنه درمورد چیزای مختلف بود دیگه به ناچار بقیه خواهری داداش دیگم اوردم که نگن اخه این چرا انقد مستقیم با این چت میکنه با اینکه اون موقعه انقد باهم راحت تر نبودیم به خاطر سنو سال بالاتر بود ولی حالا که به کارم فک میکنم من اگاهی نابی به دست میوردم ولی برای خودم بلد نبودم استفاده کنم الانم تو زهنم میگم اینا به درد بقیه میخورن کاره من که با این چیزا اوکی نیس انقد سخته پیچیدس با اینکه حقیقت برای منم سادس اینا درس های خدا هستن به بله خوده من وبسیار کاربردی اموزند بله میخام استفاده کنم ازش بله میخام بگم همه ازادو رهان هر فکر هر راهیو برن بله هر راهی بله حتی تو چاه
بله شمام حق داری هر راهیو بری
چاه هم میتونه انتخاب هر کسی حتی خانوادت باشه وتو اصلا نمیتونی جلو شو بگیری حمایت کنی مثلا استاد میگفت هیچ ترسی نگرانی نیس حتی دیگه مرگ هم طبیعیه و حتی اگه توی دل ناخواسته فقر بیماری رفت بره بعد میتونه درسشو بگیره بره تو راه درست
قانون هدایت
منطق ببین چقد راحتهدایتش کار میکنه واضح حتی توی کوچکترین چیزا
یه شب میخاستم بخابم مادرم گیر داده بود این پتو بندازی زیرت از اون عجیب اصرار واز من هم عجیب انکار ما خودمون سیم المنت گرفته بودیم بین پتو مون انداخته بودیم قشنگ گرم میکنه اون شب ما یه پتوی نازک انداخته بودیم روش گرم شه تا اینکه مامانم اصرار ما انکار من عجیب انکار میکردم بعد که خابیدم احساس کردم هدایت بود خیلی جامون نرم شد خوب خابیدیم ولی برام هدایت عجیبی بود از اون اصرار از ماهم انکارر وشکرت همیشه ازت میخام زهنم اروم باشه تر مز نداشته باشه واگه بود هدایت ترمز هارو رد کنه واینجور منو متقاعد کنه برای انجامش با اینکه بارها پیش اومده هدایت بشم ولی یه ترمزی دارم اولش برام باور نکردنی چندتا هدایت که یاد اوری میکنم زهنم براش قابل درک میشه
یُنَزِّلُ الْمَلَائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ
فرشتگان را به فرمان خود بوسیله روح به هر کس از بندگانش که در مشیتش قرار گیرد نازل می کند که مردم را هشدار دهید که معبودی جز من نیست؛ بنابراین از من پروا کنید.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان توحیدی
هدایت یک پکیج از شرایط مادی و الهامات درونیه.. یعنی وقتی شخصی در مشیت خداوند قرار بگیره که تغییری در زندگیش رخ بده، این آمادگی شرایط برای تغییر مدار مثل یه موتور محرکه میمونه که هدایت هم میشه چرخدنده تکمیل کننده اون و وقتی این چرخدنده در جای خودش قرار میگیره موتور به حرکت درمیاد.. این الهامی بود که دریافت کردم و تجربش کردم و در آیه باالا هم توضیح داده شده..
بخوام عمیق تر توضیح بدم باید درباره واژه های امر، روح و تنزل و مشیت صحبت کنم که بارها در قرآن اومده و سالها در موردشون تحقیق کردم و الهامات رو دریافت کردم و الان درک خوبی ازشون دارم که با صحبتهای استاد مثل در و تخته جور میشن..
برای درک موضوع از هستی صحبت میکنم به جای کلمه خداوند برای اینکه خداوند برای ما ماهیت ذهنی پیدا کرده و نمیتونیم برای توضیح این موضوع از این کلمه استفاده کنم.. اما کلمه هستی تفسیر خاصی نداره و میشه ازش برای هستی بدون شکل و مرحله قبل از آفرینش استفاده کرد.
وقتی هستی بی شکل و لایتناهی تجلی کرد، همون که عرفا میگن که خداوند خواست که دیده شود و گنج پنهانی بود که خواست آشکار شود.. همون که در قرآن هست که خداوند جهان را گسترش داد و روزی این روند برعکس خواهد شد که اگر توفیق بشه درموردش خواهم گفت.. این تجلی در مرحله ای ورای زمان و مکان اتفاق افتاد.
در کتابهای هندوان باستان از هستی با واژه لیلا تعبیر شده. کسی که با ماسک های مختلف خودش رو به نمایش میزاره و دلیلی برای این کار نداره (یعنی این کار بر اساس منطق ذهنی که زاده نگاه ماتریالیستیه اتفاق نیفتاده، همون منطقی که حضرت موسی رو از حضرت خضر جدا کرد)
در یونان باستان لوگوس
در تعالیم کابالا عین سوف
در آموزه های محی الدین عربی استاد صدر الدین قونوی اعیان ثابته
در اموزه های ملا صدرا قوس نزول و قوس صعود
و در قرآن امام مبین
یعنی پیش آهنگ آشکار شدن که از تبیین میاد
یا همون کتاب مبین
خلاصه میگم…
وقتی این وجود لایتناهی تجلی کرد، این تجلی اعتباری بود..
در سوره توحید داریم لم یلد و لم یولد یعنی این تکثرات و این تجلی ها به حقیقت اتفاق نیفتاده چون وجود یگانه درش کثرت راه نداره.. اما این کثرت در مقام صقع ربوبی و در ذهن الهی شکل گرفته..
و این تکثر رو خداوند با واژه تنزل یاد کرده.
در تنزل از هستی به سمت عالم ماده مراتبی هست.
اولین مرتبه میشه امر
و این امر که فرمود قل الروح من امر ربی ازش روح تنزل میکنه
و از روح ملائکه تنزل میکنن
و از ملائکه این عالم تنزل میکنه
یعنی وقتی فرشته ای بر پیامبر نازل میشه این نیست که از آسمون یه فرشته بیاد بلکه از درون ذات پیامبر این شهود و مکاشفه اتفاق میفته..
و کار ذهن مبارک پیامبر اینه که این تنزل رو میاره در مرتبه ماده تفسیر میکنه
و همه ما این قابلیت رو داریم..
اتفاقی که برای ما افتاده اینه که این ذهن که باید شهودات ما رو بیاره در مرتبه ماده قابل لمس بکنه، خودش دست به کار شده و از تجربیات قبلی داره استفاده میکنه و به ما دیتا میده..
ذهن ما میاد زیبایی، ارزش، قدرت و .. رو با منطق خودش برامون تفسیر میکنه
و به مرور بر آگاهی های ما سیطره پیدا میکنه و این دریچه اتصال بسته میشه
و ما همه چیز رو با نگاه ذهنی درک میکنیم.. حتی لذت رو..
در حالی که اون لذت نیست و یه تفسیر ذهنیه..
باورسازی فرایندیه که به باورسوزی منجر میشه
یعنی آرام آرام با ساخت باورهای توحیدی، درواقع داریم باورهای شرک آلود یا همون دیتاهایی که دریچه قلب ما رو به ملکوت عالم بسته از بین میبریم و آگاهی های خودمون رو باز پس میگیریم
و به همون اندازه ما داریم به سمت مبدا هستی حرکت میکنیم
و به همون اندازه آگاه تر، غنی تر، رئوف تر، ارزشمندتر و آرام تر میشیم
به همون اندازه حقیقت و هستی درونمون رو بیشتر درک میکنیم
و به همون اندازه نجواها کمتر میشه
و هدایت ها که همون صدا و آگاهی درون و ذات ماست آشکار تر میشه و نجواها کمرنگ تر
و این میشه که انسان در کوچکترین موضوعات الهامات رو به روشنی دریافت میکنه
و این میشه سیر من الخلق الی الحق
و این میشه خلق ثروت، خوشبختی حقیقی و آرامش بی دلیل
و این میشه که ما خدا رو زندگی میکنیم
ما ثروت میشیم نه اینکه ثروت به دست بیاریم که آرامش پیدا کنیم
ما متخلق میشیم به اسمای خداوند
ما خدا میشیم
چون خدا هستیم
و این پرده ظلمت که بین ما و هستی ما فاصله ای انتزاعی و دروغین ایجاد کرده، این وهم، این چیزی که پدر ما حضرت آدم رو از درک وجود معبودش محروم کرد، آرام آرام برداشته میشه
إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ
به نام خدای مهربان
پله ششم
اعتماد به اولوهیت درون
یعنی اعتماد به کسی که جزئی از ما هست
البته ما جزئی و تکه ای از او هستیم
وقتی این رو به خودم یادآوری میکنم که من تکه ای از الله هستم بهم آرامش و اطمینان خاطر میده
به قول مولانا عزیز
همه در حکم توام، تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم، من کم از آنم که تویی
مولانا تو یه شعر دیگه میگه من انگشت کوچک تو هستم که بریده شدم و جدا شدم ولی با بازگشت به تو اون انگشت بریده شده و جدا شده به اصل خودش وصل میشه به جای اول خودش برمیگرده
حالا چرا نیاییم به اصل خودمون اعتماد کنیم
من خودم وقتی به الهاماتم توجهم میکنم
و نشانه الهام هم این هست که اون گفتگو درونی بهت آرامش میده
ترسی نداری
غمی نداری
دوس داری که انجامش بدی
و وقتی انجام میدی میبینی واووو چقدر خوب شد
مثلا وقتی واضح و مشخص بهم میگه که فلان جا برو میگم الان اصلا منطقی نیست من برم اونجا برای چی برم اخه
میگه برو
بعد میرم
میبینم چقدر خیر بود برای من
من که به شخصه از طریق الهاماتم زندگی میکنم و این لذت بخش ترین کاری که دوس دارم
ممنونم استاد عزیزم
در پناه یکتا بی همتا
سلام
راه ارتباط با راهنمای درون و دریافت الهامات :اگر تو پیش فرض ها و تجربه های قبلی را کنار بگذاری او همیشه به تو الهام میکند و تو باید بتوانی به آن اعتماد کنی تا بتوانی به آن عمل کنی وقتی که تجربه های قبلی و ذهن منطقی ات را کنار بگذاری بهتر می توانی دریافت و عمل کنی به آن،اگر اون گفتگو به تو احساس خوبی می دهد یعنی الهامات است و تو باید به آن عمل کنی
با دیگران بحث و مخالفت نکن هر کسی هر جوری فکر کند زندگی کند به تو چه،تاثیری در زندگی تو ندارد هر کس نتیجه ی اعمال خود را می گیرد تو مسئول خودت و اعمال خودت هستی چه کار به دیگران داری ،تو نمی توانی دیگران و زندگیه دیگران را تغییر دهی، راه خودت زندگی خودت را بکن چه کار به دیگران داری ،مگر تو می توانی دیگران را خوشبخت یا بدبخت کنی ،هر کسی هر جوری هست زندگی می کند به خودش مربوطه نه به تو ،تو زندگیه خودت به خودت ربط دارد
اگر دیدگاهی ،تفکری به تو کمک می کند برای تو نتیجه می دهد به آن عمل کن، وگرنه اعراض کن از آن با آن نجنگ
اگر از چیزی یا کسی خوشت نمی آید اعراض کن از آن، همین!!!!!
1403/10/6به نام رب67مین قدم لحظات ناب زندگی توی رزشمارسایت بهشتی.سلام به صاحب بهشت وسلام به بنیانگذارسایت ودستیارش بانو،وسلام به خانواده گرم خودم که باموفقیتهای داغ وتازه مدام خبرهای توحیدی ناب ودست اول روبه هم میدن!دم همتون گرم!استادهمینکه ماروبه خودشناسی وخداشناسی وعلم وآگاهی الهی متذکرمیشی سپاسگذارم.به من چه که بقیه چه فکری دارن یابیام خودم وشماروبه چالش بکشم که اصلابلدنیستم انتقادی کنم!من اونقدرخوش باورم هرکس گفت برای ثروتمندشدن ازاین راهبری زودتربه خواستت میرسه میرفتم حتی پولی هم که داشتم ازدست میرفت یامقدارکمی برام میموندحیانمیکردم دست وپای خودم رومیزدم یابانتیجه یابدون نتیجه!حالاهم خداخودش درابعادیکی آمده مثل بچه ی آدم داره میگه لیلاجان باباجان این راهِ،این چاهِ من رفتم تجربه کردم نتیجه دیدم بدون معطلی راه مستقیم روجلوپام گذاشته بی منت!به صورت تصویری برام فیلم وفایل درست کرده هم به عنوان هدیه هم سرمایه گذاری کردن ولی توهردو یک حرف صادقانه داردیکتاپرستی وارتباط مستقیم باخودخداپادشاه اصلاکه چقدرهم ذوق زده میشه که کاراتوکلابسپری بهخودش بااون همه عظمتش راضیه که ماکوچکترین وبزرگترین کارهاروبهشواگذارکنیم که اون عزیزانجام بده وچقدرازاین واگذاری کارهای ماخوشحال میشه فقط منتظرنشسته بهش کارواگذارکنی!ازبس که ماعزیزکردش هستیم!حالالیلاخانم چی میخوای چراایندرواوندرمیزنی لقمه چرخوندن دورسرت برای چیست؟!به خودت اعتمادکن به خالقت اعتمادکن مشکلت پوله اونم جایزه ی درست بودن تومسیره خدایاخودت که میدونی قصدونیتم چیست!؟نه میخوام کسی رومسخره کنم نه موردتمسخردیگران قراربگیرم !وحرف هیچ کس هم برام مهم نیست آب ازسرم گذشته چه یک وجب چه100وجب هرکاروعملی که من وزندگی من روبه سعادت وخوشبختی برسونه انجام میدم.چون راه دوستی باخودوخداراانتخاب کردم. این جامصیری است که مقصدنداردولی به جاش لذت دارد.استادیک خاطره بگم یک شبی توخیابون میرفتیم خونه ماباماشین بودیم یادم نیست بابچه هایاباعزیزدلم ولی توخونه این ماجرای کثیف راتعریف کردیم وهمه مون درجریان هستیم.یک موتوردوپشته باصدای بلندبلندمیخندیدن ویک پیرمردکنارخیابان راه میرفت چنان این موتورسواربامسخره بازی کثیفشان زدن پس کله ی پیرمردکه کلاه ازسرپیرمردافتاد به زمین ،وحشتش زدبنده ی خدا!الان بعدحتما20سال هست یادم میادشرمم میادحالم واقعابدمیشه ازاین به ظاهرهوس بازی کثیف حرف بزنم وبچه هاهم واقعاناراحت شدن چون اون پیرمردمثل پدرمنوعزیزدلم بود!وبچه هاهم بجای پدربزرگشون توخاطرشان بودخیلی خاطره ی به ظاهربدی بودولی درس قشنگی به مادادندکه مامواظب رفتاروگفتارخودمان باشیم!عاشقتونم بااین تدریستون خداقوت به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم وکسانی که پشت صحنه کارمیکنن یاحق امیدوارم ردپام عالی بوده باشه.
به نام خداوند جان آفرین
سلام استاد و مریم جان
نشانه امروز من
چقدر عالی است
دقیقا چرا میخواهیم دیگران مثل ما باشند و طبق روش ما عمل کنند
و این بی منطق ترین نگاه در جهان است
واقعا زیبایی جهان در تفاوت و نگاههای مختلف است
عدالت در نگاه و طرز فکر و روش زندگی ماست
درست میگید استاد
نباید نگران فرزندان بود
باید بسپاریم به خدا و خودشون و در کنارشان باشیم
اینطوری بهتر نتیجه میبینیم
احترام میبینیم
خدایا. کمک کن تا بهتر قوانین را درک و در زندگی اجرا کنم
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
به نام خدای یکتا
ردپای من از روز شصت و هفتم سفرنامه
خدایا شکرت که من هیچ علاقه ای نه به اثبات، نه به نصیحت یا تحمیل باورهای خودم به دیگران ندارم. هروقت که ذره ای احساس میکنم دارم دیدگاهم رو بیان میکنم، ذهنم سریع هشدار میده که نه حدیث؛ نگو. چون میدونم هیچکس اون چیزی که من از اعماق وجودم درک میکنم رو واقعا نمیفهمه. یعنی انقدر که باورهای اشتباه در جهان وجود داره که من عملا میدونم فلان چیز درسته و تلاش برای اثباتش نادرسته. من میخوام فقط خودم رو ببینم و مسیر پیش روم رو. میخوام همهی تمرکزم رو بذارم روی خودم، مسیرم، اهداف و خواسته هام. میخوام چشممو ببندم رو اینکه دیگران چطور فکر میکنند و چطور عمل میکنند. و هیچ نگرانی هم بابت عقب موندن یا شبیه اونها نبودن ندارم.
من فقط خدا رو میخوام.
هدایت خدا رو میخوام.
آرامش خدا رو میخوام.
حضور و وجود خدا رو در ذهن و قلبم میخوام.
میخوام فقط حس کنم تو آغوش خدام.
میخوام حس کنم در احاطهی کامل خداوندم.
که اون منو سخت بغل کرده و ازم محافظت میکنه.
میخوام حس کنم آرومم.
میخوام حس کنم ارزشمندم.
نمیخوام اجازه بدم هیچی اذیتم کنه.
میخوام ظرف وجودیم رو بزرگ کنم.
میخوام به خودم، افکارم و علایقم احترام بذارم.
میخوام دراز بکشم و به هیچی جز خدا فکر نکنم.
خدایا،
من عاشقتم. همین!
حدیثجونمممممم!
سلام زیبا. چقدر قشنگ بود این دیدگاهت و چقدر لذت بردم. تاریخ رو ببین آخه، ده آبان چهارصد و سه.
یعنی وقتی پسر من 10 روزه بود. چه جالب چه قشنگ.
من که از نزدیک میشناسمت میدونم که واقعا این اخلاق رو داری، اینکه سعی نمیکنی عقاید خودت رو به دیگران تحمیل کنی و وقتی هم میبینی کسی داره این کار رو میکنه میتونم نگاه مخالفانهت رو بخونم.
دمت گرم واقعا.
دمت گرم که بیس و اصل و اساست آگاهیخورش خوبه :)))
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.
در پناه الله باشی زیبااااااا.