مصاحبه با استاد | باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-11 09:13:032025-01-13 08:46:40مصاحبه با استاد | باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر عزیزانم
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته عزیزم
خدارو شکر که به گام 11 هم رسیدم
خدایا شکرت که اینجا هستم در این مکان پراز عشق
امروز صبح قبل از اینکه از خواب بیدار شم داشتم یه خواب فوق العاده میدیدم خواب میدیدم یه پرنده بی نهایت خوش رنگ که سرش بنفش و سفید بود و بالهاش یه آبی خاص اومد روی شونه م نشست و من گرفتمش توو دستم و داشتم نازش میکردم و ازش لذت میبردم خیلی خیلی زیبا بود
اینو گفتم که بگم خدارو صد هزار مرتبه شکر خوابهام داره تغییر میکنه و این نشانه بسیار خوب و مهمیه چون همیشه یکی از خواسته هام اینه که خوابای خوبی ببینم چون وقتی خواب بد میبینم خیلی حسم بد میشه
استاد جانم این فایلتون هم مثل بقیه عالی بود و پر از نکته مفید
خب من فعلا کسب و کار خودمو ندارم و شاید یه سری از مباحثو در مورد کسب و کار درک نکنم اما درمورد قسمت آخر فایل که خیلی خیلی برام موثر بود و با شدت باور توو دفترم نوشتم اون قسمتی که فرمودین اول باید بپذیری که اتفاقی که برات افتاده رو خودت خلق کردی و بعد بگی خب حالا که من این قدر قدرت دارم که تونستم باهاش این بدبختی رو خلق کنم با همون قدرت خوشبختی رو خلق میکنم و دقیقا داشتم امروز به خودم میگفتم همین چالشی که الان چندماهه باهاش درگیری و به نظرت حل نشدنیه یه مدت دیگه برات خنده دار میشه که واسه چه چیز بیهوده ای انقدر نگران بودی
خانم شایسته عزیزم از شما یاد گرفتم که برای خودم تمرین درست کنم و من امروز عزممو جزم کردم و برای حل یکی از مسائلم برای خودم تمرین درست کردم و یکسری تعهدات به خودم دادم تا انشالله چندوقت دیگه با خبرای خوب نتیجه شو بهتون میگم
خدارو شکر میکنم که حالم بهتر از دیروزه
خیلی خیلی ازتون ممنونم
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام و عرض ارادت به استاد عباس منش و استاد شایسته.
خدا رو شکر که عضو خانواده عباس منش هستم و این آگاهی های ناب و بی نظیر رو دریافت می کنم.
من میخوام بگم؛ما صد درصد که نه،بلکه هزار درصد مسئول زندگی و شرایط خودمون هستیم.
من چند سال پیش که اوایل زندگیم بود برای خودم صاحب خونه بودم و از داشتنش لذت میبردم،اما ارزششو الان که ندارمش خیلی بیشتر میدونم.
متاسفانه دنبال یک شبه به ثروت رسیدن بودم، و این خونه نازنین رو فروختم و باز متاسفانه پول خونه رو داخل بورس گذاشتم و به همسرم میگفتم دو ماه این پول داخل بورس باشه بعد بر میداریم و خونه 80 متری رو به 150 متری تبدیل میکنیم.
بنده ی خدا همسرم برای فروش خونه خیلی مخالفت کرد، اما من گوش به حرف نکردم و بدون اینکه تکامل رو رعایت کنم این کارو انجام دادم.
اولش که پول خونه رو گذاشتم داخل بورس هر روز داشت پولم بیشتر میشد و منم خوشحال بودم،اما بعد از مدت کوتاهی این خوشحالی تبدیل به ناراحتی شد و بورس ریزش کرد و تقریبا پولم صفر شد.
اون زمان در مدار خیلی پایینی از آگاهی بودم و از فایل های رایگان استفاده میکردم،من از کلیه صحبت های استاد فقط همینو شنیده بودم که اگر ایده ای بهت الهام شد بهش عمل کن،صحبت های دیگه استاد رو که میگفتن؛باید تکاملت طی بشه،باید ایده ای که بهت الهام میشه بهت حس خوب بده و بعد بهش عمل کنی و کلی صحبت های دیگه استاد رو اصلا نشنیده بودم،یعنی استاد گفته بودند اما من مدارم اینقدر ضعیف و پایین بود که متوجه این صحبت ها نشده بودم.
خلاصه بعد از اون اتفاقی که خودم برای خودم رقم زدم که همچنان دارم تاوان میدم و خانوادم بابت این اتفاق خیلی اذیت شدن،دوره ثروت یک رو با باقی مونده از اون مبلغی که تونستم از بورس بکشم بیرون خریدم و مرتب هر روز دارم روی دوره کار میکنم و باورهام ذره ذره داره تغییر میکنه و اون سیمان های ذهنی داره کم کم خراب میشه.
خدارو شکر از تصمیمی که گرفتم که با این آگاهی ها زندگی کنم، خییییییلی راضی هستم و به دوستانی که هنوز دوره ثروت یک رو تهیه نکردن توصیه میکنم تهیه کنند.
در استفاده از دوره استمرار دارم و بعضی اوقات نا امید میشم و دوباره بر میگردم توی مسیر و روی باور هام کار میکنم.
خدا نگهدار….
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز
گام 11-باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار
هدف از زندگی چیه؟
استاد من یادمه وقتی با شما اشنا شدم خیل زودتر از اونچه میخوندم از بقیه توی سایت حرفهای شما رو باور کردم این چند روز هر روز این سوال برام پیش میاد من اون موقع چجوری بودم اینقدر عباسمنش حرفهاش روی من تأثیر داشت که پدر و مادرم که 18 سال منو بزرگ کرده بودن نداشت
چجور میشه یه ادمی اون سر دنیا توی امریکا
نه من چیز زیادی ازش میدونستم
نه اون منو میشناخت
خودتون همیشه میگید من بخاطر تعداد زیادشاگردام توی ذهنم نمیمونن
بعد من چجور به شما اعتماد کردم حرفهای شما رو باور کردم خودمم نمیدونم
منی که توی خانواده مذهبی بزرگ شده بودم
یه غروری ام هم از طرف پدری هم مادری از لحاظ دینی هم میدیدم که مثلا ما از همه برتریم و فلان
چجور میشه پدر و مادری که از نی نی بودنم باهام بودن و منو بزرگ کردن به اصطلاح تر و خشکم کردن وقتی مریض بودم بردنم دکتر وقتی غذا میخواستم برام غذا گرفتن یا درست کردن وقتی مداد خودکار میخواستم برام گرفتن
وقتی…
بعد همین پدر مادر وقتی من تصمیم گرفتم نرم دانشگاه حتی ذره ای حرفهاشون روی من تأثیر نذاشت کسایی که از روز اول زندگیم با من بودن..
چرا حرفهای شما رو باور کردم
چرا؟
مگه شما کی بودید
یا الان من چرا اینجام؟
چرا روزی حداقل دو کامنت دارم توی سایت شما میذارم؟ عاشق چشم ابروتون نیستم به قول خودتون، جدی میگم، ادم ادا اطفاری نیستم بگم اره من اینجام بخاطر ابروهای کمونیتون :)))) خنده D¬; (در محدودیت ایموجی، یک ایموجی ساختم)
18 سال با این زن و مرد زندگی کردم اونوقت یک ادمی به اسم عباسمنش که حتی خودشم منو نمیشناخت اومد یه سری چیزا بهم گفت
و برام جالبه که چیشد که من به حرفهای شما عمل کردم و حرفهای پدر و مادرم نه تنها انجام ندادم بلکه نذاشتم روی تأثیر بذاره
بعد یه ادمی به اسم عباسمنش توی 8 ماه اومد وسیله ای شد که من اون تصمیم بزرگ بگیرم
اگر بگم انصرافم از کنکور و دانشگاه مساوی میشه با مهاجرت به یک شهر دیگه
دروغ نگفتم چون واقعا این بود
یه حرکت هیوجی بود که فقط خدا از نتیجه این تصمیم هم خبر داشت و خدا واقعا هیچ کس نبود
هیچ وقت تا اون موقغ نشده بود یه همچین تصمیمی بگیرم بعد اینجوری تنها بشم و احساس کنم فقط خودم و خداییم
اما نه به این معنا که اذیت میشدم یا شرایط سختی در انتظارم میدیدم نه واقعا اینجور نبود
لذت بود
خیلی برام توی این موضوع این تیتر پررنگ که افکارم ستونش پدر و مادرم انگار نبودن حتی خود شما هم نبودید چون مثلا من خیلی بد میشنیدم که به شما میگن چون فهمیده بودن اثر فایلهای شماست ولی من انگار برام مهم نبود حالا به عباسمنش فوش دادن یا مثلا تهمت هم زدن
اگر غیر این بود من از اون رگ غیرتی ها میذاشتم که مطمئنن نتیجه ش خیلی بد میشد چون منو وارد این میکرد که به ناخواسته بیشتر توجه کنم
اونقدر این قانون مثل اب میمونه زود شکل میده که الان نگاه میکنم به بعد از اون معجزه ها و اون نعمت هایی که وارد زندگیم کرد چقدر سریع بخاطر کار نکردن روی ذهنم و درگیر فرعیات شدن باز همه چیز چطور برعکس شد
این روزها که دارم روی خودم کار میکنم هر روز صبح بدون استثنا
و مقاومت های درونم میبینم گاهی درد میکشم بخاطر مواردی و میفهمم از کجاس ولی باید تسلیم مسیر تکاملم باشم
با خودم میگم چرا اون موقع وقتی عباسمنش گفت هیچ چیز و هیچ شرایطی جلو دار من نشد که نخواد بذاره من به قانون عمل کنم و باور کنم واقعا چرا؟
امروز خودم میبینم ناراحت میشم که چجور یکسری چیزا توی ذهنم دست بالم عجیب بسته اصلا ناخوداگاه هدایت میکنه به سمت غیر خدا و من کاری از دستم برنمیاد فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینکه، تکامل، تکامل
اینجوری سعی میکنم خودم اروم کنم
ناراحت میشم منی که وسط اتاقم نوشته بودم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و ایمانم را نشون دادم الان ایمان و عملم در حد یه نقطه ست
ناراحت میشم وقتی میبینم قبلا میفهمیدم انجام میدادم
اما الان یکسال خورده میشه تقریبا میخوام یه تصمیم بگیرم هنوز توش موندم هنوز اون ایمانه ندارم هنوز اون جرئت ندارم
هنوز اون جرئت رویاپردازی ندارم
هنوز اون جسارت ندارم
اون باور که میگه خداوند با شجاعان است ندارم درحالی که قبلا داشتم بخاطر همین عزت نفسم کولاک کرد
ندارم اون عزت نفس ندارم ندارم
ندارم اون اعتماد به نفسو
ندارم اون اعتماد به نفسو که هنوز نرفته بودم سالن پام به توپ بخوره تصمیم گرفتم دانشگاه نرم
استاد ندارم، استاد شاگردت شاگرد زرنگ سایت بود، قبلشم شاگرد زرنگ بودم
کلیدای بوفه با خوراکی هاش دست من بود
کلیدای نمازخونه دست من بود
دفتر رفت امد داشتم
معلم میگفت برو نمرات بچها بیار
مدیری که دیروز با من برخورد تند داشت فرداش توی راه رو میومد به من لبخند میزد کی؟ مدیر مدرسه که جز مدارس سطح بالا بود
کنار مدیرم توی ماشینش نشستم به عنوان رییس شورا رفتیم اداره اونجا رفتم در حد یه دقیقه درخواستم گفتم به اقایونی که اونجا بودن مدیرم کی بود شاید 30 سال سابقه داشت نمیدونم سنش بالا بود سال اخر منم بازنشسته شد
همیشه ارزو داشتم رییس شورا بشم توی راهنمایی میدیدم این سومی ها چه دک پوز دارن من اولی بودم هیچکی منو نمیشناخت اگر میخواستم برم کاندید بشم یه گوشه ی مدرسه درس میخوندم اما همیشه توی ذهنم بود
توی دبیرستان سال دوم رییس شدم با یه پالتو بلند همیشه سر صف بودم روبرو بچها
درسم درسم که زبااااان زد همه بود
عادت نداشتم استااااد عادت نداشتم به پایین بودن عادت نداشتم به شاگرد درجه 2 بودن
عادت نداشتم
البته یادم نمیذاشتم میشد میرفتم چندتا کتاب میخریدم میخوردم که فقط بیام بالا
ولی استاد الان شدم شاگرد درجه چندم سایتت
و این اذیتمممم میکنه ،این برای منی که از از دبستان تا بعد از دبیرستان بالا بوده خیلی اذیت کنندس خیلییی
مثل درد کشیدن میمونه اینکه میبینم الان شاگرد درجه چندم سایتم
خیلی درد داره نمیدونی استاد
برای منی که همیشه به بالا بودن عادت داشته درد اوره این شرایط
شاید بالا بودن خطرات خودش داشته باشه ولی بدتر از پایین بودن نیست
بدتر از اینکه احساس کنی هیچکی حسابت نمیکنه نیست
اونم برای منی که توی هر مقطع خودم یه مدعی بودم
یا کس دیگه ای بود منم باید جفت مدعی میبودم من عادت داشتم
از پایین بودن متنفر بودم.
این من نیستم این مریم شاگرد درجه چندم مریم واقعی نیست حداقل اینکه من به این هیچ وقت عادت نداشتم و عادت نخواهم کرد
فقط الان استاد ناراحت اینم
خیلی عجیب حالم دگرگون کرده که چرا الان من شاگرد درجه چندم شما هستم.
خیلی باید روی خودم کار کنم.
همین.
با ایمان
مریم درویشی
سلام
استاد این فایل خیلی برای من آگاهی داشت.
در مورد اینکه چرا آدما دنبال چنتا شغل هستند از باور کمبود میاد.
طرف فکر میکنه از 1 شغل نمیتونه پول خوبی بسازه
دوستان من خودم قبلا جزو آدمایی بودم که خیلی دنبال چنتا شغل بودم.
کی دلیل اصلی این موضوع برمیگرده به کمبود عزت نفس.
استاد الان میفهمم که عزت نفس مهمترین عامل برای موفقیت
ولی از وقتی که دوره ثروت 1 رو خریدم فقط دنبال یه چیز رفتم.
در مورد بدهکاری هم خدارو شکر از وقتی با شما آشنا شدم دیگه چیزی قسطی نخریدم.
وخیلی ذهنم آرومه.
در مورد قانون هم خیلی خوب دارمازش استفاده میکنم
مثلا تو خیابون ماشین میپیچه جلوم بهش چیزی نمیگم.
عصبانی نمیشم.
چون باورم اینه که (من تو این مدار بودم نباید بهش توجه کنم)
خلاصه کلا آدم با آرامشی شدم.
ولی قبلا اینطور نبودم.و از کوره در میرفتم.
به نام الله یکتا
سلام
الهه ام
اون خدایی که سلامتی میده اون خدایی که روابط رو درست میکنه اون خدایی که عشق رو وارد زندگیت میکنه همون خدا بهت ثروت هم میده
چه جمله و باور خوب و درستیه و بهتره بگم خدا خودش همه چیه و خدارو هرجور ما باورش کنیم همون میشه
اون نگاه ما به خداست که نعمت هاشو وارد زندگی ما میکنه ما نگاهی با نگاه فراوانی داشته باشیم هم میتونیم سلامت باشیم هم رابطه خوب داشته باشیم هم پول داشته باشیم همه چیو باهم داریم پس اگه میبینیم مرد موفقی مثل استاد میگن کارم تفریحمه تفریحم کارمه قطعا این ادم همه چیو سپرده به خدایی که هر لحظه داره هدایتش میکنه و اون باورهای محدودی که استاد میگن در دوره ها گفتن چیزهایی نیستن جز اینکه فاصله انداختن میان ما و خدا و همین باور که ثروت منو از راه خدا دور میکنه چه زیر مجموعه هایی زیر همین جمله است که فکر میکنم فقط قاچاقچی ها ثروتمند میشن پس از راه خدا دور میشم یا تا کسی دزدی نکنه به جایی نمیرسه و ثروتمندارو دزد میدونه یا ثروتمندان حق مارو خوردن تا رسیدن به این جایگاه انگار فقط همون یه ذره بوده تموم شده و بازم حق خوری هم مارو از خدا دور میکنه و من تازه متوجه شدم که این جمله چقدر میتونه زیر مجموعه داشته باشه و ما پول رو ربط دادیم به شخصیت به کارهایی که مارو از خدا دور میکنه پس چرا قاچاقچی ها که ثروتمند هستن چرا میرن بالای دار یا کشته میشن توسط خودشون چرا یکدفعه اون پولشون پر میکشه میره چرا ثروت برای اونا نموند چون یک بدون تکامل به دست اومد دو از راه نادرست به دست اومد و مانا نبوده ولی دلیل برترش این بوده که ما اصلا ثروتمندان واقعی رو نشناختیم و هرچی دیگران میگفتن رو قبول میکردیم بدون فکر اما الان چی الان میتونم آگاهانه بگم اتفاقا ثروت باعث میشه من به خدا نزدیک بشم چون بی نیازم ازهمه و اون موقعه است که نیازمند خدا میشم خالص تر نیایشش میکنم باهاش با عشق صحبت میکنم و میدونم ثروت مند شدن باعث میشه من خودم باشم بدون اینکه مردم چه فکری درباره من میکنن زندگی خودم رو با سبک شخصی خودم ادامه میدم ثروتمندی من باعث میشه بدون اینکه نگران این باشم که پولی که دادم به کسی رو کی بهم پس میده خودم با روی باز به اون فرد کمک کنم و توی دلم بگم در راه تو و به عشق تو دادم تا منم مثل تو طعم بخشنده بودن بدون منت رو بچشم میدونی ثروتمند شدن باعث میشه خداگونه رفتار کنیم ارامش رو هدیه بدیم به دیگران و اول از همه به خودمون کمک کنیم چون اون وقته که من شدم یک درخت که ریشه هایش در خاک محکمه و ادم ها میتونن به تنه من تکیه بدن از شاخه هام تاب ببندن و لذت ببرن و از میوه های من بخورن اما فقط زمانی که خودم سیر شده باشم از میوه هام میتونم ببخشم میتونم بزارم از تابی که خودم بارها لذتشو بردم سوار بشن از تنه محکم خودم تکیه ها داده باشم و اونقدر سیر باشم که قلبی ببخشم و واقعا ما هنوز خدارو درست نشناختیم پریروز داشتم لباس میدوختم رسیدم قسمت سجاف لباس دوختم تا قسمتی رو بعد چرخم هنگ کرد نخ زیر هی میپیچید با عقل خودم هرکار کردم نشد گفتم خدایا من نمیدونم چکار کنم بازهم نشد که بشه کلا جمع کردم کارهاموچون داشت روی اعصابم میرفت همون لحظه زدم نشانه من و توحید عملی قسمت 10اومد و گفتم آفرین دوباره مغرور شدم که من بلدم و گفتم خدایا بهم بگو واقعا ناتوانم از این کار و دیگه رهاش کردم تا دیروز عصر گرفتم از اول باز کردم سجاف رو بعد رفتم دوباره میکسش کردم با یقه یکدفعه یک تکون سختی خوردم دیدم من قبلاً داشتم سجاف رو میدوختم به حلقه آستین نه یقه و با هنگ کردن چرخ خدا داشت بهم میگفت دادا داری اشتباه میری ولی مگه من متوجه میشدم و واقعا منقلب شدم از این هدایت هایی که باعث میشه فقط من آسان بشم بر آسانی ها و بعد اون به ناتوانی خودم واقعا واقف شدم ودستام و پدال چرخو دادم خودش جوری لباس رو تموم کردم اونم به آسانی و بدون اینکه چرخ هنگ کنه که گفتم پس دلیل اینکه چرخ هنگ میکنه اینه من دارم راهو با عقل خودم میرم نه با هدایت خدا و سریع کارمو جمع میکنم تا هروقت آرامش دوباره باشه کارم رو شروع کنم و واقعا باید هر لحظه اعتماد کردن بهش رو به خودم یاد آوری کنم و عجز و ناتوانی خودم رو در برابر پروردگار عالمیان
سلام بر استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز -که دوباره مصاحبه های استاد رو دارن موضوعی دسته بندی میکنند- و دوستان عزیزم .
این فایل رو سه سال پیش گوش کرده بودم و الان دوباره دارم گوش میدم و چقدر متفاوت شده نگاه من.
کار و تفریح استاد یکیه و من هم.
یعنی آنقدر لذت بردم از شنیدن این بخش و قشنگ یادمه 3سال پیش درک میکردم که کار و تفریح استاد یکیه اما برای خود من هنوز اتفاق نیفتاده بود ،ولی الان تفریح و سفر من ،با بازاریابی برای محصول نابم ، یکی شده یعنی هم سفر میکنم ،هم لذت میبرم و هم مشتری یابی میکنم و اینکه با فروش محصول خودم ،خدمت به همکاران( آب میوه ی با کیفیت)انجام میدم ،مشتریانی که محصول من رو استفاده میکنند و بسیار راضی اند و پیام سپاسگزاری میفرستند و داشتن حال و احساس خوب من از اینکه مشتریان من راضی اند و من هم به یک خالق ثروت تبدیل شده ام.
و اینکه با خریدهایی که براحتی و آسانی انجام میدم ،به رشد و گسترش جهان کمک میکنم.
خدایا سپاسگزارم برای همه ی نعمتهای بی پایان تو و اینکه در این پروسه ی کار و تفریح که خودم با لطف خدا و راهنمایی استاد عزیزم ایجاد کرده ام ،نعمتها ،فرصتها و ثروتهای جاری بی پایان در ایران و جهان را بیشتر درک میکنم و سپاسگزارتر شده ام و این سپاسگزاری و دیدن نعمتها منو وسیع تر از قبل کرده و این مسیری بی پایان است اگر من بخواهم و ادامه دهم.
خدایا شکرت برای:
– سالها تلاش و اینکه به صورت ریشهای از گرفتن وام بیزارم.
– حتا فکر هم نمیکنم که باید برای انجام یک کاری باید وام بگیرم.
– ایمان دارم که میتوانم خودم پول بسازم و هر کاری انجام دهم.
– اینکه مسؤلیت زندگیم را پذیرفته ام (حالا نه 100درصد ولی با عمق جانم این موضوع رو درک کرده ام).
– وقتی پذیرفتم که خودم خالق زندگیم هستم،دیگر به هیچ قیمتی حاضر نیستم به شرایط فکری و باورهای گذشته ام برگردم،تکرار میکنم به هیچ قیمتی.
– اینکه آرامش الآنم رو در این شرایط (که 99درصد مردم در یک ناامیدی عجیب به سر می برند )دارم خودش یک سپاسگزاری بی پایان رو میطلبد و واقعا قادر به سپاسگزاری همین آرامش اکنونم نیستم.
و
و
و
هزاران حال و وضعیت نابی که خودم براحتی برای خودم خلق میکنم.
براحتی به لطف خدای مهربان به مشتریان ثروتمند هدایت میشوم.
شرایط عالی ای که آدمهای زیادی برای خودشون خلق میکنند رو میبینم
امکانات زیادی که براحتی در دسترس من و دیگران،( به سادگی و ارزانی)قرار داره.
همه و همه نشان وسعت ، رشد و گسترش جهان است و اینکه من این رشد و گسترش رو میتوانم ببینم و درک کنم و خودم هم یکی از بی نهایت عوامل توسعه جهانم، سپاسگزاری دیگری را میطلبد.
سپاسگزارم مریم بانو که اینقدر خلاقید
سپاسگزارم استاد عزیزم که بجا و درست سخن میگویید
و سپاس فراوان از خدای وهابم برای تمام هدایتهای درستش.
در پناه مهر بی پایان خداوند ،شاد باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته گل
وهمه دوستان نازنینم
باران:
خب استاد من درمورد خودم میگم از وقتی رو دوره روانشناسی ثروت 1کار میکنم خیلی از باورهام
تغییر کرده ،من چند جلسه از فایل ها رو گوش کردم رفتم دنبال الگو گشتم(البته استاد شما بهترین الگو من هستی مثل شما وجود نداره اصلا)
مثلا خیلی از خانوم ها تونستن به کسب درامد برسن خییلی موفقن ،کارگاه دارن ،فروشگاه دارن وهزاران الگو دیگه گفتم پس منم میتونم کسب و کار داشته باشم اولین ایده اومد ذهنم خیلی تلاش کردم عملیش کنم ولی با شرایطم هماهنگ نبود. ولی من ناامید نشدم باز تلاش کردم رو خودم کار کردم یهو بهم الهام شد برو این کارو انجام بده قشنگ با شرایط من هماهنگ بود سریع اقدام کردم و با تکامل انجامش دادم الان تو مرحله نهاییم که باعشق انجامش دادم به ایمان به خدا ،با توکل به خدای مهربانم میدونم این ایده رو بهم گفته کمکم میکنه شک ندارم به الله یکتا، وخداروشکر خییلی از این کار که میخوام شروع کنم لذت میبرم چون طبق شرایط منه ،ودرامدی که دارم نرفتم قرض کنم یا وام بگیرم طبق پس انداز خودم انجام دادم انشالله وقتی کارومو راه اندازی کردم میام براتون میگم به امید خدا .
و خداروشکر من طبق گفته های شما استاد عمل کردم و از این بابتم خییلی خوشحالم میدونم موفق میشم البته طبق تکامل باید پیش برم .
ممنونم ازت استاد قشنگم عالی ترین بود وسپاس فراوان از مریم جون.
خدانگهدار تا گام بعدی
به نام الله.سلام به همه عزیزان همراه
نکته قابل توجه این فایل اینکه شغلت کارت باید عشقت باشه باید از زندگی جدا نبینیش این نباشه که هی به ساعت نگاه کنیم کی تموم میشه بریم خونه.
تو قضیه شراکت که بازهم ریشه اش عجله وطی نکردن تکامل وحرص هست .همسرم چندسال پیش اومد با دست خالی چندتا وام بزرگ برداشت از اون جا که منم کارمند وخیالش از ضامن راحت.شراکتی با دوستش یه ساختمان 4 واحدی ساخت .سه تا شو به خاطر بدهی هاش فروختند یه واحد نصف نصف مونده آخر هم به دوستش اعتمادکرد سند رو به نامش زد که پول براش واریز کنه ورفت که دیگه واریز هم نکرد.اون موقع من با قانون آشنا نبودم چقدر تو همین داستان از ریشه اشتباه بوده واشتباه اندر اشتباه،که باعث شد هفت هشت سال طول بکشه تا به نقطه قبلش برسه وتو این سالها هم حقوقم بابت وامها میرفت.
واقعا باید حرفهای استاد رو با طلا نوشت که اگر رعایت کنی چقدر از ضررهای کلان جلوگیری میکنه
قضیه بعدی تمرکز که بهتره روی یک حرفه تمرکز کنیم ازهمون کار پول میاد.دوباره همسرم چندسال پیش باوام چندتا شغل رو باهم راه میبرد از آخر مجبور شد هرسه تا جمع کنه وبعد پنج سال هم چنان داره وام تسویه میکنه.
میشه از بدهکاری به درآمد رسید به شرط اینکه بپذیریم اول خودمون این شرایط رو با باورهامون ایجادکردیم با همون قدرتی که باعث بدبختیم شدیم باهمین سرعت هم میتونیم باعث خوش بختی بشیم با تغییر افکار وباورهامون.
قدم هایی که فهمیدم باید بردارم تا چرخ کسب و کارم روانتر باشه
1.در مسیر علاقم بازم بمونم ، منم تقریبا خیلی وقتی که همه کارام باهم قاطیه ساعت کاری مشخصی ندارم
2.وقتی آقای جف کنز با همین کار من از یک دانشجوی بدون پول رسیده به کلی ثروت با همین کار من
وقتی استاد تونسته منم میتونم حتی بهتر هم میتونم به زندگی دلخواهم برسم
3.شریک نگیرم
4.همین کار مورد علاقم کافیه برای پول ساختن و ثروتمند شدن ، نیاز به شغل دوم نیست
5.سعی کنم ایده هام رو عقب نندازم و انجامشون بدم و هی دو دو تا چهارتا نکنم
6.توی مسیر که حرکت میکنم مراحل بعدی بهم گفته میشه پس قدمهایی که الان میدونم رو بردارم
7.همونطور که الان تو جایگاهی هستم که 5 سال پیش آرزوم بود بازهم میتونم این شرایط الانم رو خودم تغییر بدم و بهترش کنم
8.نه به کسی پول قرض بدم نه قرض کنم و از قسطی پرداخت کردن دوری کنم
اتفاقا همین دو سه روز پیش استادم کلاس جدید گزاشته بود و بعد از پرسیدن قیمت متوجه شدم من این مبلغ پول تو حسابم نیست ، به استادم گفتم و ایشون گفت قسطی شرکت کن و من تشکر کردم ازشون و قبول نکردم گفتم هر موقع نقد داشتم نقد کل شهریه کلاس رو پرداخت میکنم
گام یازدهم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار
به نام مالک تمام ثروت ها
سلام به استاد عزیز و مریم جان و تمامی دوستان همراهم در این پروژه
خداروشکر میکنم که تا به اینجای این پروژه گام به گام باهاش پیش اومدم و فرصت این رو داشتم که درک خودم و آنچه که از فایل ها دریافت کردم رو بنویسم.
تو همین مسیر متوجه شدم روشی که به من خیلی کمک میکنه آگاهی هایی که دریافت کردم درست تو ذهنم طبقه بندی و ته نشین بشه ، نوشتن اونهاست.
پس اول از همه برای خودم مینویسم و در مرحله ی بعدی به این امید که شاید برای دوستی مفید واقع بشه.
سوال اول-چگونگی نظارت بر کسب و کار
————–
اگر ما در حوزه ی علائقمون شروع به کار بکنیم ، در این صورت کار و تفریح و لذت ما همه با هم عجین میشه و در ما منجر به احساس خوشبختی میشه.
حالا تو همین مسیر اگر باورهای درست داشته باشیم ، افرادی در اداره ی کسب و کار ما سر راهمون قرار میگیرن که خالصانه به ما کمک میکنند و اینطور میشه که دیگه نیاز به نظارت خاصی هم نیست.
این افراد بدون نظارت ما هم متعهد هستن که کار درست رو انجام بدن و ما با کار کردن روی باورهای خودمون این افراد رو به مسیر کسب و کار خودمون جذب می کنیم.
سوال دوم-امکانپذیری اقدام به خرید ملک با وجود سرمایه کم
————–
اقدام به خرید ملک با اقدام به قرض کردن و وام گرفتن ، از این باور کمبود میاد که الان یه فرصتی هست که اگر ازش استفاده نکنیم اون فرصت از دست میره .
یه باور محدود کننده ی دیگه ، قدرت دادن به وضعیت اقتصادی جامعه و افزایش قیمت هاست.
در حالیکه اگر این باور درست رو جایگزین کنیم که اگر من در مسیر درست خلق ثروت باشم و مولد ثروت باشم کم کم به مسیرهای درست خلق بیشتر این ثروت هم هدایت میشم طوری که میتونم به قدری ثروت بسازم که فارق از قیمت ملک در شرایط فعلی من توانایی خرید ملک رو خواهم داشت.
با استمرار در این مسیر نتایج مالی من بزرگ و بزرگ تر میشن و به تصاعد میرسن.
سوال سوم-علت به اشتراک گذاری نتایج استاد
————–
یکی از علت هایی که باعث میشه باورهای محدود کننده ی ما راحت تر تغییر پیدا کنن ، دیدن الگوهایی هست که از شرایط نامناسب به همه چیز رسیدن (مثل استاد) چون باعث میشه ذهن منطقی ما خلع سلاح بشه و به این مورد توجه کنه که چون همه ی ما داریم از یه سیستم عصبی استفاده میکنیم پس اگر یه شخصی تونسته با کارکردن روی باورهاش در این مسیر تغییر کنه و برای خودش نتایجی رو خلق کنه ، حتما من هم میتونم.
اون سمت قضیه هم اینه که اگر کسی در مدار دریافت و درک آگاهی ها نباشه حتی با دیدن این نتایج هم به جای الگو گرفتن میاد مقاومت میکنه و کل مسیر رسیدن به این خواسته ها رو زیر سوال میبره.
تمامی این آگاهی ها در فایل های رایگان و در دوره ها از زوایای مختلف توضیح داده شده و ما به شرط ایمان و استمرار در این مسیر و کنترل ورودی ها ، هیچ محدودیتی در خلق خواسته هایی که در ذهن ماست نداریم و به ما همه چیز در این مسیر داده خواهد شد.
البته در این مسیر نباید تنها معیار رسیدن به موفقیت رو مانند نگاه عموم جامعه صرفا رسیدن به ثروت در نظر بگیریم و رسیدن به دستاوردهایی از جنس معنویت سلامتی آرامش ذهنی و بهبود روابط هم باید به همون میزان به عنوان نتیجه و دستاورد برای ما مهم تلقی بشن.
سوال چهارم-داشتن شریک در کسب و کار
————–
باید باورهای خودمون رو بررسی کنیم و ببینیم اعتقاد به داشتن شریک در کسب و کار از کجا در ما شکل گرفته .
آیا فکر میکنیم که اون فرد چیزهایی مثل اعتبار یا سرمایه ی اولیه داره که من ندارم؟
یه مرحله عقب ترش میشه اینکه اصلا چرا باور دارم برای شروع به یک کار نیاز به اعتبار یا سرمایه ی اولیه ی خاصی هست؟
من اگر در مسیرم ایمان داشته باشم که هرآنچه باید انجام بدم در زمان مناسبش در مسیر به من گفته میشه ، به محض دریافت اون ایده ی الهامی ، اقدام لازم رو انجام میدم و این رو می پذیرم که همیشه ایده هایی که بهم گفته میشه با شرایط فعلی من قابل انجامه ، پس بدون قدرت دادن به عواملی مثل داشتن شریک در مسیری که بهم گفته شده اقدام میکنم.
یکی دیگه از علت هایی که ما دنبال داشتن شریک در کسب و کارمون هستیم اینه که در روزهایی که مطابق با خواسته های ما پیش نمیره و شکستی اتفاق می افته ، بتونیم جابه جایی مسئولیت کنیم و تقصیر رو بندازیم گردن اون شریک.
در حالیکه ما در این مسیر دیگه این رو میدونیم که مسئولیت تمامی اتفاقاتی که در زندگی ما رخ میده تماما به عهده ی خودمونه.
سوال پنجم-داشتن چندین کسب و کار به صورت همزمان و نحوه ی مدیریت آنها
————–
قبل از اینکه به چگونگی مدیریت چندین کسب و کار به طور همزمان فکر کنیم بیایم یه مرحله عقب تر و ببینیم اصلا چرا فکر میکنیم لازمه چندین کسب و کار به طور همزمان داشته باشیم؟
درستش اینه که بپذیریم ما به شرط ساختن باورهای درست و قدرتمند کننده در مورد ثروت ، از مدیریت یک کسب و کار هم میتونیم به هر میزانی که میخوایم ثروت خلق کنیم و انتهایی برای مولد ثروت بودن ما وجود نداره مادامی که ذهن ما اون محدودیت رو برامون ایجاد کنه.
پس بهتره بیایم روی یک حوزه که مورد علاقه ی ماست متمرکز باشیم و از همون یک کاری که داریم به خلق ثروت بپردازیم.
ضمن اینکه در یک پکیج کامل خوشبختی ، هدف از زندگی کردن ما صرفا پول ساختن نیست ، ما آزادی زمانی میخوایم که به تفریحاتمون ، به بودن با خانواده مون و به سفر رفتن و …. هم بپردازیم.
سوال ششم-زمان عملی کردن ایده ها
————–
من فکر میکنم هرچقدر بین دریافت یک ایده ی الهامی و اجرایی کردن اون وقفه بندازیم ، برای ذهن منطقی مون این فضا رو باز میکنیم که وارد بشه و بخواد در ما ترس رو به وجود بیاره و با علم محدود خودش و دایره ی دید محدودی که داره ، عملی شدن اون ایده رو برای ما سخت تر کنه.
اما اگر با ایمان و باوری قوی ، در کمترین زمان ممکن دست به اقدام بزنیم این فضا رو برای ذهنمون میبندیم.
یه نکته ای هم که همیشه باید حواسمون بهش باشه وگرنه ممکنه ما رو دچار کج فهمی و اشتباه کنه اینه که ، ایده های الهامی قدم به قدم به ما گفته میشن و به شرط عملی کردن یک گام ، گام بعدی پیش روی ما قرار میگیره.
پس نباید کمالگرایانه فکر کنیم من زمانی اقدام میکنم که کل مسیر برام شفاف باشه .
این ماهیت ایده های الهامی که فقط قدم بعدی به ما گفته میشه و به شرط اقدام در اون راستا قدم های بعدی ظاهر میشن.
سوال هفتم-میزان ساعات کاری در طول روز
————–
اگر ما در مسیر علائقمون کار کنیم اونوقت کار و زندگی ما از هم جدا نیستن و در عین حال که داریم از زندگی لذت میبریم داریم کار هم میکنیم ، و به همین شکل میشه که دیگه میزان ساعت کاری طوری که در عرف جامعه تعریف شده معنایی نداره و ما به آزادی زمانی خواهیم رسید.
سوال هشتم-میزان ریسک پذیری
————–
اول ببینیم تعریفمون از ریسک کردن چیه؟
اگر از نگاه عموم جامعه بخوایم ببینیم اینطوری میشه ریسک کردن رو تعریف کرد که ما یه اقدامی میکنیم که نمیدونیم چه تبعاتی داره یا حداقل همه ی جوانبش برامون شفاف نیست .
اما از دید قانون هیچ شانس یا ریسکی وجود نداره ، و ما خالق صد در صد اتفاقات زندگی مون هستیم.
پس ریسک پذیری از زبان قانون به نظر من میشه اینکه چقدر پا بگذاریم روی ترس هامون و ایمانمون رو نشون بدیم و در مسیر ایده های الهامی مون قدم برداریم.
سوال نهم-چگونگی رسیدن به موفقیت با وجود بدهکاری زیاد
————–
قبل از هرچیزی باید با مرور مداوم اصل قانون این رو بپذیریم که در هر موقعیتی که هستیم ، اتفاقات رو با افکار و باورهای خودمون به وجود آوردیم.(حالا آگاهانه یا ناآگاهانه)
این پذیرش به ما این قدرت رو میده که باور کنیم همونطور که صد در صد اون اتفاق ناخواسته رو خودمون خلق کردیم میتونیم به همون شکل هم تغییر مسیر بدیم و خواسته های خودمون رو خلق کنیم.
مثال خیلی بازر در این حوزه میشه اینکه بخوایم ضامن کسی باشیم که اون فرد به هرعلتی نتونسته در زمان مشخصش قسط هاش رو پرداخت کنه و ما دچار مشکل شدیم.
حتی این مورد هم دقیقا به خاطر باورهای خود ماست ، باوری از این جنس که من میتونم تو زندگی افراد دیگه تاثیری بگذارم و یا به خاطر احساسی مثل دلسوزی یا انکه بخوام تو زندگی یکی خدایی کنم و مشکلش رو حل کنم قبول میکنم که این کار رو انجام بدم.
این یه باوره اشتباهه ، من زمانی میتونم قرض بدم که روی برگشت اون پول حسابی باز نکنم که اگر به هر علتی اون شخص در برگشتش دچار مشکل شد من زندگیم بخواد تحت تاثیر قرار بگیره.
ممنون از توجهتون به کامنت من دوستان
در پناه الله یکتا باشیم همگی :)
بنام خدا
سلام دوست خوب و ارزشمندم
باید تشکر میکردم از اینکه اینقدر مرتب و روان و خوب و دستهبندی شده موضوعات بیانشده رو نوشتین.
من که خیلی استفاده کردم و خوندن متن شما چندتا نکته رو برام هایلایت کرد که اگرچه بارها و بارها در صحبتهای استاد گفته شده، اینجور توجهم رو جلب نکرده بود.
متشکرم
با آرزوی سلامتی، شادکامی
و توانمند شدن در خلق خواستهها و استفادهی به نفع خودمون از قانون برای همگی ما شاگردای استاد، از جمله خودم و شما.
بازم ممنونم