مصاحبه با استاد | عملکردهایی که نشانه اجرای قانون است - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

596 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه سما گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    سلام به همه عزیزانم

    چقدر همون موضوع اول این فایل رو دوست داشتم همیشه برام سوال بود که قانون رهایی یعنی چی و سردرگم میشدم خیلی موقعا. که باید خواستم رو بیخیال بشم یا نه

    اینجا خیلی زیبا و مشتی توضیح داده شد که اتفاقا قانون رهایی یعنی تلاش ذهنی، نه اینکه هیچ تلاش ذهنی نکنی و بگی من رها هستم . بلکه به این مفهوم هست که من نچسبم به خواسته ام و لذت ببرم از زندگیم و فک نکنم تا وقتی به اون خواسته ام نرسم دیگه زندگیم مزخرفه.

    قانون رهایی یعنی تلاش ذهنی در راستای توجه به خواسته ها. لذت بردن از لحظه. سپاسگزار بودن بخاطر آنچه که داریم نه شاکی بودن بخاطر آنچه نداریم. باید بتونی توجهت رو از روی ناخواسته برداشته و روی خواسته هات بذاری .

    بقول دوستی چقد خداوند بی نظیره. ازمون میخاد همیشه شاد باشیم و در لحظه باشیم به همین سادگی ما به سمت خواستمون هدایت خواهیم شد واقعا ازین ساده تر هم مگه داریم !

    در مورد مهاجرت و تغییر مکان زندگی ، بهترین حالت مهاجرت اینکه از همون حاییکه هستیم شروع کنیم و نتایج خوبی بگیریم اتفاقات خوبی رو خلق کنیم شروع کنم به پیشرفت شروع کنیم به کسب مهارت و نتیجه گرفتن. بعد که احساس میکنی این فضا برات کوچیکه و میخای بری زمین بزرگتر اونموقع هدایت میشی به مهاجرت به زمین بزرگتر

    روابط . به اندازه ای که خودمونو دوست داشته باشیم و برای بقیه ارزش قایل باشیم جهان هم به همون شکل به فرکانسامون پاسخ میده. روابط کاملا برمیگرده به افکار ما و ما هستیم که با افکار و باورهامون شخصیت متناسب با اونها رو بیرون میکشیم.

    عمل با باور بوجود میاد. وقتی باورهاتو درست کرده باشی و به ایمان و یقین برسی خود بخود عمل اتفاق میفته یعنی یه کار عملی انجام میدی اگه عمل نمیکنی یعنی روی باورهات درست کار نکردی.

    ما ایده ناکارآمد نداریم چیزی به اسم شکست نداریم و باید اسمشون رو تجربه بذاریم چون قسمتی از مسیر هستند ما یا بازی رو می بریم و یا ازش درس میگیریم .

    این دیدگاه باعث میشه در مسیر هدفمون بخاطر ناخواسته هایی که توی مسیرمون هستن دلسرد نشیم و به اونا به چشم تجربه نگاه کنیم ازشون یاد بگیریم . خواسته ها از دل تضادها میان بیرون .

    تنهایی هم میشه شروع کرد . وقتی میری توی مسیر، جهان خودش گروه رو برات فراهم میکنه نه اینکه بگی تا یک گروهی نباشه من حرکت نمیکنم دستان خداوند میان و بهت کمک میکنند .

    خدایا شکرت بخاطر سلامتیم بخاطر اینکه از گمراهی نجاتم دادی و بار سنگینی از روی دوشم برداشتی و هدایتم کردی به این مسیر و سایت فوق العاده.

    شکرت بخاطر اینکه بجای فضای 30 متری باهزینه، 85 متر بدون هزینه با امکانات عالی بهم هدیه دادی تا دوباره پرقدرت تر ایده مو اجرا کنم.

    شکرت بخاطر دستانت تو بی نظیری . شکرت بخاطر آیه های سوره فجر که حجت رو بر من تمام کردی :

    هان ای روح آرام یافته!

    به سوی پروردگارت بازگرد که تو از او راضی و او از تو راضی است.

    پس در زمره ی بندگان من در آی.

    و به بهشت من داخل شو!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مونا روشنا گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    به نام خدای مهربان

    خداوندا تو را سپاس که بار دیگر فرصت نوشتن از تو و هدایاتت شامل حالم شد.

    سلام به دوستان عزیزم و استاد گرامی و خانم شایسته ی دوست داشتنی

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

    مِنّت خدای را عزَّ وَ جَلّ که طاعتش موجبِ قُربَت است و به شُکر اندرش مَزیدِ نعمت. هر نفسی که فرو می‌رود مُمدِّ حیات است و چون بر می‌آید مُفَرِّحِ ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

    از دست و زبان که برآید

    کز عُهدهٔ شکرش به‌در‌آید؟

    اعْمَلُوا آلَ‌ دَاوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ‌ مِنْ‌ عِبَادِیَ‌ الشَّکُورُ

    ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید؛ ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند! سبأ 13

    بنده همان به که ز تقصیرِ خویش

    عُذر به درگاهِ خدای آورد

    وَر نه سِزاوار خداوندی‌اش

    کس نتواند که به جای آورد

    اوست کسی که بارانِ رحمتِ بی‌حسابش همه را رسیده و خوانِ نعمتِ بی‌دَریغَش همه‌جا کشیده.

    بله خداوندی که رحمتش شامل حال همه است اگر تشریفمونو بیاریم زیر این باران.

    من متوجه شدم که واسه سپاسگزاری مشکلات مقدمه و مؤخره (تا بوده و هست و خواهد بود) دارم. نمیدونم چرا برام شکرگزاری سخته.

    اصلا انگار نسبت بهش سِرّ هستم.

    حالی به حالیم نمیکنه.

    خیلی هم زور میزنم ها اما نمیشه.

    متون خیلی خاص بعضی بچه ها رو میخونم، اشکم سرازیر میشه ها(میخوام بگم قسی القلب نیستم) اما واسه خودم اون موقع هایی که استاد میگه اخر شب و اول صبح بنویسید و بعدم درخواست هاتونو پشت بندش از خودش بخواید، راستش من مینویسم اما انگار نه انگار. هیچی به هیچی. انگار گیر کردم توی یه واقعیتی که واقعیت نیست و باید دست به دامن تجسم جان جانان شد.

    مخلص کلام که انگار ما اندر کف یک کوچه ایم تا به اینجای کار.

    گیر و گور بعدیمون میرسه به اونجایی که ما از زبون استاد شنیدیم که کارها رو باید به خدا بسپارید و لاغیر. ما هم نسنجیده و نفهمیده و دس پا شکسته گفتیم یا علی و کلا نشستیم روی تخت پادشاهیمون تو کنج اتاق 6 متریمونو این دستو گذاشتیم بالای اون دست که خدا خودش درست میکنه دیگه و اگه من کاری کنم زور زدنه.

    تمثیل اگر بخوام وارد این قصه کنم میشه اون حقوق یک سال عقب افتادمون . که ما از شرکت شال و کلاه کردیم امدیم بیرون و هیچ وقت برنگشتیم و پوله هم برنگشت.

    خلاصه واسه خودمون هی بلغور میکردیم که نه مونا جان شما اگر مدارت درست باشه خود کارفرما واست میریزه بدون اینکه شما بخوای رجعت کنی بهش و با انداختن دمپایی توی چت واتس آپ حضرات، دنبال عرض اندام باشی و با موس موس کردن بخوای حقتو بگیری. نه مونا جان این در مکتب ما نیست. کارو خوبه خدا بکنه . تو که توانایی نداری خدا هم که بهت نه عقل داده نه زبون داده نه قدرت درخواست.

    خلاصه این ضرب المثل ” از تو حرکت از خدا برکت” رو واسه خودمون اینجوری چرخوندیم که : از تو لمیدن و از خدا دویدن.

    گذشت و گذشت .

    دست و پا زدن تو منجلاب افاضات مالی یک طرف و نجواهای ذهنی از طرفی منجر به یک هدایت شیرین شد به کامنت دوست عزیزم توی قدم اول جلسه دوم. این رسمو توی این بزم دنیا انقدر قشنگ توضیحش داد که از کلامی که از دهان ش تراوش می شد و بر قلبش جاری و به دستانش منتقل، فهمیدم که اینا رنگ و بوی خدایی داره . این کلام از زبان خداست. فهمیدم که آقا اون رهایی که استاد میگه با شرطه ها و شروطه هاست. هر چی هر چی بهت الهام میشه رو انجام بده بنده جان. تو نپرس. کاش یاد بگیریم حرف نزنیم. به خدا یه وقتایی حرف نزنیم نمیگن لالی. به خدا یه وقتایی ذهن نره بالا منبر نمیگن از خاکستری ها کم کار کشیدی و اوف برتو.

    من کارم شده بود عجله کردن و کار فیزیکی و تردمیلی که لامصب(یا همون لامذهب خودمون) شارژش به خدا وصل بود و قطع هم نمیشد.

    ولی الان دارم یه جوری پیش میرم که بعدا اگه اینجوری پیش نرفتم بگم مونا : سرزنش ممنوع قبول، احساس بد هم ممنوع قبول، اما قراره که هر روزمون حالمون خوب باشه و از دیروزمون بهتر. پس چقدر قشنگ تره که پوتین هامونو پا کنیم بزنیم به دل جاده ی علاقه مندی هامون که خدا میسازه. قدم به قدم 10 متر به 10 متر 100 متر به 100 متر.

    منم همونجا درجا پیغامو در کمال احترام و در قالب درخواست فرستادیم واسه مدیر مربوطه. برخورد خوبی داشتن و گفتن که تا اخر هفته حل میشه. قبل گرفتن نتیجه اومدم بنویسم که وقتی نتیجه گرفتم و اومدم واستون تعریف کردم بگم دیدید که شد. من میدونستم خدا درستش میکنه از راهی که خودش میدونه.

    خدایا مرسی دستمو میگیری

    من گفته بودم که عاشقتم خدا جون

    عاشق استاد جانم و خانم شایسته جانمم هستم که این سرزمین طلاکوبو برامون حاصلخیز کردن

    ماچ به همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام خدمت دوستان و همراهان گرامی و عزیز.

    یک موردی رو استاد در موردش صحبت کرد که یک سری چیزها قانون هست و اینکه حس خوبی بهت میده یا حس بدی بهت میده مهم نیست. مثل فردی که میخواهد بدن دلخواهش رو بسازه قانونش اینه که تغذیه مناسب به همراه یک سری حرکات ورزشی باید انجام بده و استراحت خوبی هم داشته باشه. حالا انجام این کارها بهت حس بدی میده اصلا مهم نیست. این قانونشه. و فکر میکنم برای اینکه حس بدی بهت نده باید ذهنیت رو عوض کنیم. من خودم قبلا به شدت ورزش میکردم و بدن عضله‌ای ساختم و از این کار لذت میبردم و وقتی ورزش نمیکردم انگار یک مشکلی وجود داشت و یک چیزی کم بود و باید هر روز ورزش میکردم و واقعا عاشقش بودم، ولی الان سختم هست که ورزش کنم و به قول دوستمون حسم بد میشه. چرا؟ چون اون موقع ذهنیتم یک طور دیگه بود و عاشق ورزش کردن بودم و از انجامش لذت میبردم و هدف داشتم که بدن خوش فرمی داشته باشم اما الان اون ذهنیت و انگیزه رو ندارم و بیشتر انگیزه برای پیاده‌روی دارم تا ورزش. الان هم دوست دارم بدن خوبی برای خودم بسازم و سلامتی بیشتری رو تجربه کنم ولی از نظر مالی به اون جایگاه دلخواه نرسیدم و به خودم قول دادم که پس از حل مسئله‌ مالی‌ام و رشد دلخواه یکی از چند کار اولی که انجام میدم اینه که برای سلامتی و ایجاد اندام متناسب و زیبا حرکت کنم. البته من یک مسئله ذهنی روانی هم دارم که یک چالش هست برام و نمیدونم چرا در یک سری اوقات در زندگی و همچنین زمان‌هایی که ورزش می‌کنم ذهنم به هم میریزه و به شدت ذهنم شلوغ میشه و افکار عجیب و غریب توهمی میاد سراغم و نمیتونم درست تمرکز کنم و کارم رو انجام بدم. امیدوارم به یک راهکار درست برای حل این مسئله هدایت بشم و حتما راه حل داره و هیچ لاعلاجی وجود نداره مثل هزاران بیماری‌ای که در گذشته بوجود اومد ولی الان اثری ازشون نیست و انسان ازشون گذر کرده و سیستم ایمنیش قوی و قوی‌تر شده. حتما این مسئله هم راهکار داره.

    مهمترین موضوعی که استاد در این فایل بهش اشاره کرد و من خودم بشخصه راه حلی هنوز براش پیدا نکردم در زندگی خودم این هست که اگر داری روی باورهای قدرتمند کننده کار میکنی و به خواسته‌ها توجه می‌کنی «باید» حست خوب بشه و لذت ببری و اگر نمیشه داری مسیر رو اشتباه میری. مثل زمانی که تشنه هستی و آب میخوری و لذت میبری و حال می‌کنی به همین صورت هم اگه داری روی باورهای قدرتمند کننده کار میکنی باید حست خوب بشه و لذت ببری. من بارها شده تمریناتی رو برای خودم در نظر گرفتم که روی ذهنم کار کنم و دست به قلم شدم و تلاش برای کنترل ذهن رو انجام دادم یا مثلا شروع به نوشتن نکات مثبت کردم، یا نوشتن سپاسگزاری و .. ولی همه‌ی اینها برام زوری بوده، یعنی یک تلاش فکری می‌کنم ولی هیچ احساس خوبی دریافت نمی‌کنم و بیشتر اینکه احساس خوب تجربه کنم، فشار ذهنی حس می‌کنم. این موضوع نشون میده که یک اشکالی وجود داره در نحوه تفکر، عملکرد و نحوه‌ی تمرین کردن. واقعا دلیلش چی می‌تونه باشه؟ چرا یک روزهایی حس خوب داری از انجام تمرینات ولی خیلی روزها با اینکه داری مینویسی میبینی و میخونی حس خوبی رو تجربه نمی‌کنی از انجام تمارین؟ این موضوعی هست که باید بهش بیشتر فکر کنم و امیدوارم راه حلی براش پیدا کنم.

    در خصوص مهاجرت هم از همون‌جایی که هستیم باید نتایج بهبود پیدا کنه و بعد وقتی احساس کردیم که واقعا رشد کردیم و الان جایی که هستیم برامون کوچیک شده، برای رشد بیشتر و موفقیت بیشتر مهاجرت می‌کنیم و اگر فکر میکنیم ایران یا هر جایی که هستیم بدرد نمی‌خوره و باید بریم آمریکا و اروپا و .. تا زندگیمون درست بشه توهم زدیم و اینطور نیست. اگه جایی که زبانش رو بلدی، موقعیتش رو میدونی، دوست و آشنا داری و.. رشد نکردی هر جای دنیا دیگه هم بری رشد نمی‌کنی. باید از همون جایی که هستی زندگی و نتایجت بهبود پیدا کنه.

    خود من دچار این کج فهمی شده بودم اون اوایل وقتی استاد از اتفاقات خوب مهاجرت‌هاش می‌گفت که من هم باید مهاجرت کنم و برم یک جایی دیگه و اینجا به درد نمیخوره اما بعد از مدتی فهمیدم که نه عزیز من، مهاجرت برای تو پاک کردن صورت مسئله هست. آیا تو از همین شهری که داری لذت می‌بری؟ آیا تو در همین جایی که زندگی می‌کنی تمرکزت روی نکات مثبت حقیقی‌اش که بسیاره، هست؟ آیا شخصیت تو به صورتی هست که بری زیبایی‌های جایی که هستی رو ببینی؟ آیا زمان میگذاری برای لذت بردن از زندگی؟ وقتی خودت زیبابین نیستی، وقتی خودت تمرکزت روی منفی‌هاست، وقتی خودت دیگران رو مقصر زندگی‌ خودت می‌دونی، وقتی همین‌ جایی که هستی مسئولیت زندگیت رو نپذیرفتی، وقتی تغییراتی در رفتار و گفتار و شخصیتت انجام ندادی آیا بری یک جای دیگه اوضاع حل میشه؟ پاسخ نه هست. بری آمریکا هم معجزه نمیشه. تو باید از همین جایی که هستی شروع به بهبود کنی. به قول استاد مهارت‌ها رو یادبگیری، اگه اینجا نتونی جای دیگه هم بری نمی‌تونی.

    عاشقتونم و برای همتون بهترین اتفاقات رو از صمیم قلبم میخوام. امیدوارم از در و دیوار و آسمان و زمین ثروت و سلامتی و عشق وارد زندگیتون بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    بهار فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3150 روز

    سلام استاد مهربونم و هم فرکانسی های عزیزم

    این فایلم مثل همیشه باتاثیرات مثبتش روزم رو قشنگتر کرد خاطره ای که تعریف کردین خیلی شادم کرد و نکته ای که باید تومسیرقراربدیم خودمون رو تاکارهاوباورهارو بسازیم باعث شد که از اون افکاری که باعث انجام ندادن کارهام میشد بیرون بیام(من همیشه توی انجام کارهام به بهترین، فکرمیکنم ولی کمال گرایی توی انجام کارها انرژی منو درادامه مسیر کم میکنه و باعث میشه برای ساختن بهترین شرایط برای انجام اون کار ،کارم به تعویق بیفته یا حتی اصلا انجام ندم اون کار رو )استاد عزیزم اگرچه مدت زیادی عضوسایت شدم ولی مرتب روی باورهام کارنکردم هنوز باورهای ایده الم رو نساختم ویک سری سوالات دارم ک امیدوارم توی فایلای بعدی جوابشو بشنوم…باعلاقه ازمحصولات وتمرینات استفاده خواهم کرد چرا که ایمان دارم باوری که میسازم جهان رو دردستان من قرارخواهد داد وچقد حالم خوب میشه وقتی به باورهای مثبت فکر میکنم

    سپاسگذارم از خداوند که منو تواین مسیرقرارداد و سپاس گذارم ازاستادم ک منو تواین مسیر راهنمایی میکنه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ابوالفضل اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 2769 روز

    سلام دوستان عزیز امیدوارم که حالتون عالی عالی باشه یا به قول علی حیدری توپ توپ باشه ??

    در مورد پس انداز و ثروتمندی که گفتید یاد صبح افتادم که توی مسیر داشتم میومدم محل کارم تمرینات سوال رو داشتم انجام می‌دادم که رسیدم به سوال روی چه چیزی سرمایه گذاری کنم و خیلی برام جالب بود جوابش که گفت روی باورهات سرمایه گذاری کن این سوال منو به فکر انداخت وقتی بهش فکر کردم دیدم آره این بهتره

    چون قبلا از خیلی ها شنیده بودم و خونده بودم که روی خودتون سرمایه گذاری کنید و منظورشون رو می‌فهمیدم ولی اینکه روی با رهاتون سرمایه گذاری کنید به نظرم یک لول بالاتره، چراکه این باورهاست که هم رفتار مارو ایجاد میکنه و علاوه بر این موقعیت و شرایط مارو ایجاد میکنه پس باخودم گفتم این بهتره که روی باورام سرمایه گذاری کنم چون هم روی خودم سرمایه‌گذاری کردم و هم روی موقعیت و شرایط که به نفع من پیش بیاد و بابت قدرت سوال و جوابی که خداوند در درون انسان گذاشته شکرگزارم و چقدر خوبه که انسان همچین قدرتی داره چون میتونه جلوی هیلی از خسارات رو بگیره و علاوه بر این به سودهای بهتر و بیشتری برسه

    ?

    راستی این برانگیختگی در روابط برام مبهمه و متوجه نمیشم اگر دوستانی که خوب متوجه شدن ممنون میشم که برام توضیح بدند

    سوالم اینه

    اینکه کسی قسمت بد و به قول استاد مزخرف من رو برانگیخته میکنه، این دخالت توی ارسال فرکانس من نیست، شاید من دوست دارم همیشه مهربون باشم، اگر کسی با فرکانسش قسمت خشم منو برانگیخته کنه، این دخالت توی زندگیم و تاثیر شخص بیرونی در رفتار من نیست در صورتی که من میخوام همیشه مهربون باشم؟

    خیلی دوست دارم به جوابم برسم و اینکه این قانون برانگیختگی در روابط رو بهتر درک کنم

    ممنون برای این قسمت که خیلی فوق العاده بود??????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مصطفی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4014 روز

    عرض سلام و احترام دارم خدمت شما استاد عزیز

    در حال حاضر فایل قسمت 13 را هنوز دانلود نکردم.یک سوالی برام پیش اومده که خواستم جوابشو ازتون بپرسم..

    سوال:اگر به فردی کاری الهام شود که با انجام دادن آن،وی به همه خواسته هایش میرسد و احساس خیلی خیلی خوب و شوق زیادی برای انجام آن کار داشته باشد با این وجود که میداند فرد دیگری از انجام آن کار ناراضی خواهد بود تکلیف چیست؟؟باید انجامش داد یا خیر؟؟!

    با تشکر از توجه و پاسخ شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: