مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»

سوالات:

  1. از زمانی که قانون زندگی را شناخته اید، چگونه در لحظات نا امیدی، ذهن خود را کنترل می کنید و دوباره به مسیر هماهنگ با قانون بر می گردید؟
  2. چه باوری در شما باعث شده که اینقدر با انگیزه و بدون توقف این مسیر را همچنان ادامه دهید؟

مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح داده اند شامل:

  • باورهای پشتیبان برای استمرار در مسیر درست؛
  • در فرایند تحقق خواسته ام، “سمت من” چیست؟
  • مفهوم عملی “ثبات قدم در مسیر درست” 
  • چگونه در مسیر خواسته ام ثابت قدم بمانم و ناامید نشوم؛
  • تفاوت میان، تسلیم بودن دربرابر خداوند با “تسلیم شدن در برابر مسائل”
  • مسائل پیش رو، بازخوردهایی جهان به فرکانس های ماست. پس به جای نگرانی و ناامیدی، کافی است روی بهبود آن فرکانس ها کار کنی تا راهکارها خود را ظاهر کنند؛
  • با ” استمرار در مسیر”، است که فرد ایرادهای شخصیتی خود را می شناسد، اصلاح می کند و به همان میزان نیز شرایط زندگی اش به سمت بهتر، تغییر می کند. وگرنه حرکت های یویویی مثل رژیم های غذایی بیهوده ای است که هرگز به نتایج پایدار نمی انجامد؛
  • درک قانون + تصحیح مداوم مسیر به کمک این درک = ساختن زیباترین روزهای زندگی، از دل سخت ترین روزهای زندگی؛

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»
    78MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 3
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(18 حشر)

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده؛ و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است!

    وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(19 حشر)

    و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.

    لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۚ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ(20 حشر)

    هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!

    لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ(21 حشر)

    اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، می‌دیدی که در برابر آن خاشع می‌شود و از خوف خدا می‌شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشید!

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به هم پروژه ای های ثابت قدم و متعهدم.

    رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    خداروصد هزارمرتبه شکر برای جریان جاری نور،برای شونه ای به وسعت تمام مخلوقات جهان،برای پرواز بر بلندای جریان هدایت…

    وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا(76مریم)

    کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید؛ و آثار شایسته‌ای که باقی می‌ماند، ثوابش در پیشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!

    نفس کشیدم استاد،نفس کشیدم،نفس کشیدم،جان به گلوگاه رسید اما به مرگ نه،به قد مو باریک شد اما پاره نه،شبیه آدمی که آب تو نایش پریده و برای نفس کشیدن داره تموم تلاشش رو میکنه و …یکی از راه میرسه …میزنه پشتش و نفسش میاد بالا….نفسم اومد بالا استاد…

    یعنی امروز صبح بیدار شدم،به سمت چپم نگاه کردم دیدم دیواره،سمت راستم رو نگاه کردم دیدم دیواره،رو به رو دیواره،پشت سرم دیواره….تاریک…تاریک…دستم به هیچ جا بند نبود …این جور مواقع قشنگ شیطان و دار ودسته ش رو میبینی که دارند دورت میپرخند و با عشق گومبا گومبا میکنند،خوشحال وراضی که برای گمراه کردن بنده ی خدا،به موفقیت رسیدند…

    نه …نه…وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا

    همین الآن صدای استاد در قدم نه داره توی سرم میپیچه:

    من دااارم از قدرت رب صحبت میکنم!بقیه کی باشند که بخوان بگن نه!،نه اینکه بقیه قدرتشون کمتره نهههه!بقیه اصلا قدرتی ندارند!ون ربه!اون رب الاربابه!اون دسسست بالای همه ست!

    اون هایی که تازه با من آشنا شدید،میرید میگردید توی این دنیای پهناور…و بعد آخرش به حرف من میرسید که همه چیز توحید بود،همه چیز!

    این روز ها منم و صدای استاد و صوت قرآن و صدای سامی یوسف:

    حسبی ربی جل الله،الله الله…

    مافی قلبی غیر الله،الله،الله…

    لا اله الله الله،الله…

    امروز میخواستم به نیلا نیکا دیکته بگم،چون ذهنم کلا تاریک بود،از قرآن طلب هدایت کردم همزمان به کدوم سوره گوش بدم،یک صفحه از سوره ی هود اومد…خب قبلا من خیلی با این سوره ارتباط برقرار نکرده بودم،آخه تقریبا تموم صفحاتش با یک آیه ی عذاب طور شروع میشه…انگار برای من خیلی احساس خوبی نداشت،درصورتیکه کل این سوره داستان نجات اهل ایمان از کافرانه،خلاصه که تسلیم شم و گذاشتم که همزمان که دارم دیکته میگم،صوتش پخش شه،به تجربه متوجه این موضوع شدم که حتی نورِ صوت قرآن میتونه خیلی از تاریکی هارو از بین ببره …

    همینطور که خودمو مشغول خوندن متن کتاب کرده بودم و ذهنمم همچنان درحال جفت پراکنی و ترسیم آینده ی ترسناک بود….شنیدن این آیه روحم رو نوازش داد:

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٣هود﴾

    کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آنها اهل بهشتند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند!

    انگار یک نوری وسط تاریکی ها اومد…

    و بعد این آیه…

    تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ ۖ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ ﴿4٩هود﴾

    اینها از خبرهای غیب است که به تو وحی می‌کنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمی‌دانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن متقین است!

    باز ده تا مدار اومدم بالاتر…همینجوری گوشم شنواتر شد:

    إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ ﴿6١هود﴾

    البته خدای من (به همه) نزدیک است و شنونده و اجابت کننده است.

    إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿66هود﴾

    مسلماً فقط پروردگارت نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.

    إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ﴿٧٣هود﴾

    یقیناً او ستوده و بزرگوار است.

    إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ﴿٧5هود﴾

    به راستی که ابراهیم،بردبار و نرمدل و بازگشت‌کننده [به سوى خدا] بود.

    إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ﴿٨١هود﴾

    موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!»

    وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ ﴿٨٨هود﴾

    و توفیقم فقط به [یاری] خداست؛ بر او توکل کردم و به سوی او باز می گردم.

    اصلا حالم بعد شنیدن این آیه ها عوض شد،از حجم تاریکی ها،کم و کمتر شد…و بارِ فشار خورد کننده ی ذهن یکم سبکتر…تا رسید به این آیه:

    وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ(96 هود)

    ما، موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم…

    این کلمه ی سلطان یک ارتباط های مغزی جدیدی برام ایجاد کرد و این دعا از آیه 80 اسرا به یادم آورد:

    وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا

    و بگو: «پروردگارا، مرا [در هر کارى‌] به طرز درست داخل کن و به طرز درست خارج ساز، و از جانب خود براى من تسلطى یارى‌بخش قرار ده.

    قلبم همون موقع گفت این کلیده،اینو بگو،اینو بگو،این کمک رو بخواه،خودش بهت این تقلب رو داده،گفته از من تسلط بخواه،از من دلیل روشن بخواه،از من کمک بخواه…تو از خدا بخواه،تو درخواستت رو بده،خدا از بی نهایت راه بهت کمک رو میرسونه …

    و بعد یادم اومد چه شیفت هایی از اورژانس کودکان رو من با همین آیه پشت سر گذاشتم…یعنی قدم به قدم از خونه تا بیمارستان و حتی توی شیفت من این آیه رو میخوندم و از خدا طلب کمک میکردم…

    دوباره پرت شدم تو خاطرات گذشته و یادم اومد کجاهای زندگیم به دیوار خوردم وفکر کردم اینجا دیگه همه چیز تموم شد و خداوند به طرز جادویی در رو از جایی باز کرد که اصلا در نبود،دیوار بتنی بود.

    یک بار دیگه سعیده رو محکم بغل کردم و گفتم غصه نخور دختر،نبینم ناامید بشی،نبینم درگیر نجوای شیطان بشی،نبینم قدرت توحیدیت کم بشه…

    اردیبهشت 1402 یادته!!؟یک سال بود که بچه هات رو فرستاده بودی پیش پدرومادرت و درنهایت کمیته ی دانشگاه کلا با انتقالیت مخالفت کرد…یادته فکر کردی به دیوار خوردی!؟یادته چقدر به خودت امید میدادی و میگفتی اشکال نداره،من باید ایمانم رو نشون بدم،یادته میگفتی تموم این مسیری که اومدم برای من کلی درس داشته حتی اگر به نتیجه نرسه…یادته بچه هات رو برگردوندی پیش خودت و حتی برای کلاس اول ثبت نامشون کردی!؟

    یادته همون ایمان و توکل و ادامه دادن مسیر درست،بوم،بوم،بوم…پشت هم اتفاقات خوب رو رقم زد و خدا برات مثل یوسف درهارو پشت هم باز کرد…!؟

    یادته بعد کلی شیفت استیبل و آرام ICU،وارد جهنم اورژانس کودکان شدی!؟کی اونجا بود که بتونه به دادت برسه!؟کی میتونست اصلا کمکت کنه!؟یادته تا چشم کار میکرد دیوار بود و سیاهی!؟یادته چقدر ایمان نشون دادی!؟یادته چقدر توکل کردی؟!یادته دست هیچ کس،جز خدا همرات نبود!؟خدا چه جوری نجاتت داد؟!خدا چه جوری اون بارهای سنگین رو از دوشت گرفت!؟خدا چه جوری ازون چاه درت آورد..؟!

    یادته از کارت انصراف دادی!؟یادته تک و تنها بودی و هیچ کس حامی تو نبود!؟یادته تو وبودی خدا و ایمان و توکل؟!یادته تا چشم کار میکرد دیوار بود و سیاهی!؟یادته دستت به هیچ جا بند نبود!؟یادته مسخره ت میکردن!؟یادته بهت تیکه مینداختن که باریکلا از کی خونه دار شدی!؟یادته سعیده…!؟کی بهت گفت برو کیش؟! کی اون در جادویی رو برات باز کرد…؟!کی وسط دیوار های بلند بتنی،پروازت داد…؟!

    یادته دست خالی و تک و تنها و جیب خالی مهاجرت کردی!؟یادته بچه هات رو ابراهیم وار سپردی به خدا!؟یادته شهر جدید بود،کار جدید بود و هیچ آشنایی دوربرت نبود!؟کی اونجا همدت بود!؟کی تورو آروم میکرد!؟سرت رو هرشب روی پای کی میزاشتی و میخوابیدی!؟یادته در تک به تک اون لحظه دست خدا روی شونه ت بود و بهت میگفت نترس،من کنارت هستم…؟!

    یادته جریان هدایت با نشانه های واضح بهت میگفت ماموریتت تمومه برگرد و تو ترسیدی و قبول نکردی!؟یادته روی عقل پوکت حساب کردی و با مخ رفتی ته دره!؟یادته چقدر اوضاع سخت شده بود!؟یادته برای اینکه پول کرایه ت رو مدیریت کنی،مدت ها منتظر مینی بوس میموندی!؟یادته اتیکت شرکت رو از روی لباست درمیاوردی که اونایی که توی مینی بوس هستند نفهمن تو،توی کدوم شرکت بزرگ کار میکنی!؟یادته تو شرجی و گرمای ظهر مردادماه،میرفتی پیاده روی و با خدا حرف میزدی!؟یادته هرچی طلا داشتی فروختی برای اینکه بتونی از پس خرج هات بربیای!؟یادته تا چشم کار میکرد دیوار بود و سیاهی!؟یادته دستت به هیچ جا بند نبود!؟یادته صدای قرآن رو میزاشتی کنار سرت،و خود قرآن رو با دستات روی قفسه ی سینه ت نگه میداشتی و بعد میخوابیدی!؟کی نجاتت سعیده!؟کی دستتو دوباره گرفت!؟کی از وسط اون همه دیوار بلند بتنی پروازت داد!؟کی دوباره تورو روی دوش خودش سوار کرد!؟کی بهت گفت شجاعت رو جایگزین ترس هات کن و برگرد…؟!

    استاد….اونجایی که با خنده گفتی …فقط یک نفر ثبت نام کرد…من اون خنده رو نفهمیدم،من اون خنده رو زندگی کردم….بارها و بارها از پس اون یک نفر ثبت نام کردن ها …از پس اون ایمان نشون دادن ها خدا برام درهارو باز کرد…منم بعدا نشستم و به اون موقعیت خندیدم….

    استاد شما تو جلسه 5 قدم 8 میگید دوستتون که درگیر مسئله شده،بهتون میگه مسئله های قبلی به این دلیل،به اون دلیل حل شد،ولی این مسئله دیگه حل نمیشه…و شما هم در جوابش میگید:آره،الان که حل شده میگی،اون موقع که توی مسئله بودی میگفتی نه اصلا حل نمیشه….

    این حکایت این روز های منه،خدا هزاران بار از جاهایی که به عقل جن هم نمیرسید،مسئله های منو حل کرده…اما ذهنم میگه نه این دیگه حل نمیشه…

    ولی قدرت ایمان خیلی بیشتره استاد،قدرت شجاعتم خیلی بیشتره،قدرت منطق نتایج قبلی،قدرت توکل….قدرت هدایت…قدرت هدایت…قدرت هدایت

    نمیدونم از صبح چند بار به این فایل گوش دادم…اما الان دیگه وقتشه برم خط به خطش رو بنویسم…تا دوباره قدرت بگیرم برای قدم های بعدی ….

    وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا

    وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ

    وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ

    قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 138 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلااام داداش علی

    چطوری بنده ی خووب خدا؟!

    مرسی از خبر خوبی که بهم دادی،تبرررریک صمیماااانه برای اولین خلق اثر هنری …بوی خوش کاغذ های نوی کتاب،از شیراز تا شمال رسید …

    بینهایت ازتون سپاسگزارم،از شما،از محبتتون،از لطفتون،ازینکه حتی به این فکر کردید این کتاب رو به من هدیه بدید….

    این همه مهربونی و‌روشنی قلبتون برای من بی نهایت جای سپاسگزاری داره…

    ولی داداش علی،دوست دارم اون کتاب رو به هیییچکس هدیه ندی!اون کتاب انقدر با ارزشه که باید بهاش پرداخته بشه…با عشق….

    هدیه بده ها…هروقت دلت خواست از هرچی که میخوای هدیه بده…ولی اون کتابی که خلق کردی رو نه…براش بها پرداخت کردی….باید براش بها پرداخت بشه….

    اون کتاب ارزشمنده،نعمته،برکته،هدیه ی خداوند به دستان خلاق شماست….

    و من دلم میخواد خیلی زود اسم کتاب رو بدونم که برم باااااعشق بهاشو پرداخت کنم و بخرمش و بهتون فیدبکش رو بدم…

    منتظر رسیدن تلگرافِ پاسخ از شما واطلاع اسم کتاب! بااا عشششششق…

    خواهر شمالی شما: سعیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلام آقای صادقی

    سپاسگزارم از مهر شما که لطف کردیدو برام نوشتید.

    استاد تو جلسه 3 قدم 8 میگن:یک تفاوتی عظیمی هست در درخواست های ما در زمینه ی عزت نفس،یا سلامتی و روابط…تا ثروت…اونم بخاطر باورهای غلط زیادی که درموردش شنیدیم و داریم.برای همین برای دریافت ثروت،باید خیلی بیشتر روی باورهامون کار کنیم،چون بیشتر از موفقیت های دیگه،در مقابل دریافتش مقاومت داریم.

    مسئله اینکه ما فکر میکنیم باورهای توحیدی جدا از ثروته!درصورتیکه اتفاقا توحید خودِ ثروته!خدا پوله،خدا درآمد دلاریه،خدا تموم ماشین های های کلاس دنیاست،خدا صندلی فرست کلاس پروازهاست،خدا صدای خوردن سکه های طلا بهمه،خدا تراس یک پنت هوس رو به دریاست ….

    اگر ما ثروت رو کم داریم،برای اینکه ظرف ما مشکل داره،باران ثروت توحیدی داره بالای سرمون میباره،ماباید روی باورهای ثروت سازمون کار کنیم و ظرف نعمتون رو بزرگتر کنیم تا بتونیم بیشتر دریافتش کنیم.

    به قول استاد،حتی خدا هم فقط پولدارها رو به خونه ش راه میده…یا یکی از بچه ها تو کامنتش نوشته بود اکثر آیه های قرآن خطاب به ثروتمنداست نه فقیرها!خداهم فقط با ثروتمندا حرف میزنه…

    یا این آیه که خدا میگه:

    لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ

    شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می‌دارید و محبوب شماست،انفاق کنید.

    به قول استاد کِی میتونی از چیزی که دوست داری ببخشی؟!وقتی که ازش زیاد داشته باشی!

    خلق ثروت باید از اصول زندگی توحیدی ما باشه،نه اینکه به اندازه ی رفع نیازمون درخواستش کنیم…

    من از استاد یاد گرفتم،همیشه با خودم تکرار کنم تنها راه رستگاری ثروتمند شدنه وبس…این تنها راهشه!

    برای همین هیچ وقت من منتظر این نبودم که کسی بهم پول بده،یا خرج منو بده،یا به بهونه ی زن بودن،مادر بودن و یا هر چیز دیگه ای که برای خیلی ها باور محدود کننده ست،به دنبال مولد بودن نباشم.

    استاد میگن،حرفایی که میزنی مهم نیست،بلکه اعمال و رفتار شما نشون میده که شما چه باوری داری…..

    برای مثال من بعد از 8 سال کار پرستاری و استخدام رسمی بودن و رد کردن حق بیمه ومالیات و فلان….خیلی راحت رفتم دفترخونه و به طور رسمی بدون درخواست هیچ حق و حقوقی،از کارم انصراف دادم چون باور داشتم این کاری نیست که من دوسش داشته باشم و بهم فرصت خلق ثروتِ بی نهایت رو بده…و ایمان داشتم که حتما برای خلق ثروت،هدایت میشوم….

    حالا در این مسیر پیش رو،به میزانی که من بتونم ظرف دریافت نعمتم رو بزرگتر کنم و باورهای بهتری درمورد ثروت بسازم،ایده های کاراتر و بهتر برای خلق ثروت به من الهام میشود ….مهم اینکه من حرکت کنم و منتظر افتادن یک کیسه پول ازآسمون نباشم…

    ایمان + عمل صالح= خلق زندگی توحیدی در تمام ابعاد.

    الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ(29 رعد)

    کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامى دارند.

    این کامنت،یک تلاش آگاهانه از طرف من،برای کنترل کانون توجه ذهن به سمت توحید و قانون بود و دعا میکنم برای شما هم نورِ هدایتی داشته باشه…

    سپاسگزارم از شما

    در پناه حق تعالی،الله یارتون باشه همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای: