سوالات:
- از زمانی که قانون زندگی را شناخته اید، چگونه در لحظات نا امیدی، ذهن خود را کنترل می کنید و دوباره به مسیر هماهنگ با قانون بر می گردید؟
- چه باوری در شما باعث شده که اینقدر با انگیزه و بدون توقف این مسیر را همچنان ادامه دهید؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح داده اند شامل:
- باورهای پشتیبان برای استمرار در مسیر درست؛
- در فرایند تحقق خواسته ام، “سمت من” چیست؟
- مفهوم عملی “ثبات قدم در مسیر درست”
- چگونه در مسیر خواسته ام ثابت قدم بمانم و ناامید نشوم؛
- تفاوت میان، تسلیم بودن دربرابر خداوند با “تسلیم شدن در برابر مسائل”
- مسائل پیش رو، بازخوردهایی جهان به فرکانس های ماست. پس به جای نگرانی و ناامیدی، کافی است روی بهبود آن فرکانس ها کار کنی تا راهکارها خود را ظاهر کنند؛
- با ” استمرار در مسیر”، است که فرد ایرادهای شخصیتی خود را می شناسد، اصلاح می کند و به همان میزان نیز شرایط زندگی اش به سمت بهتر، تغییر می کند. وگرنه حرکت های یویویی مثل رژیم های غذایی بیهوده ای است که هرگز به نتایج پایدار نمی انجامد؛
- درک قانون + تصحیح مداوم مسیر به کمک این درک = ساختن زیباترین روزهای زندگی، از دل سخت ترین روزهای زندگی؛
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»78MB23 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»22MB23 دقیقه
7مین گام مهاجرت به مداربالا تر .
به نام خدا وسلام به خدا
سلام گرم ازروی مداربالاتر،به استادوکلیه ی عزیزان.
خداراسپاس میگویم بابت سلامتی کل خانواده ام وفرشته ی نازنینم.
چندسال پیش آرزوی این زندگی الهی راداشتم وبه حول قوه ی الهی به اندازه ی عملم نتیجه میبینم خدایاشکرت.
جواب سولات روتاجایی که بلدم درباره ی تجربه هام مینویسم.
1_حدوا دوهفته پیش توی کامنت روزشمارزندگی نوشتم پسربزرگم برای اولین بارتوی سایت بیزنس کاری شرکت کرد.
برنده اعلام شد.
آخه بچه هاشرکت بازرگانی دارند.
وبرای خریدوکارهای اجرایی توی سامانه شرکت میکنند.
بچهها بااون اداره که خریدواجرایpvcدارد.
هماهنگ کردن چندتانمونه pvcازعمده فروشی هابردن.
اون اداره ی موردنظرگفت قبوله همین جنس رو میخوایم.
بعدبچه ها دوباره تحقیق کردن واصل کارخانه ی pvcرو پیداکردند.
دوباره نمونه کاربردندرئیس اون اداره گفته بودخیلی خیلی خیلی عالیه مااصلافکرش رو نمیکردیم!!!!!
ولی ماطبق همون قرارداد پول میدیم!!!!!!
خدابه پسرم دومم بیان عالی عنایت فرموده الهی شکرت.
گفته من میخوام براتون کاری انجام بدم بالای 15سال عمرکنه بگین خداپدرتو بیامرزه.
پسربزرگم تواجرای هرکاری عالیه دست به هرچی میزنه طلامیشه.
آقاجان تاپول جورشدوکارخانه یpvcبرای تولیدهماهنگ شدبازدستگاهاش خراب شد.
تا درست کردن دستگاهها باز با قطعی برق درهفته3روز!!!!!
خدایاخودت میدونی پشت پرده چه خبره؟؟؟!!!
ازاداره هم یکسره فشارآوردن چرانمیاین کارو انجام بدین؟؟؟!!!!
اگه نیاین قراردادفسخ میشه!!!!!!
پسربزرگم گفته من به کارخانه پول دادم ولوازم برای نصب تهیه کردم دارم جنس درجه یک ارائه میدم و….
داداش دومی که بیانش محکمتره گفت اینبارکه تماس گرفتن بگوباشه نامه ی کتبی بنویس قراردادفسخ، دوباره توسایت بذارین اینبارباقیمت بالاترشرکت میکنیم.
4شب پیش رفتم پیاده روی کناربزرگراه نشستم چون من اینجور جاهاروخیلی حال میکنم که باخداحرف بزنم ازاحساس خوب وخوشحالی که داشتم وهی به خدایادآوری میکردم خدایااین گریه هاواشکهاازحالِ خوبِ منه ها، فکرنکنی من ناراحتم!!!!!!
ولی میدونم هراتفاقی بیفته به نفع خانواده ی منه.
الخیروفی ماوقع.
برگشتم خونه باانرژی بالای 1000گفتم احساس تونو،خوب نگه دارین این آزمایش الهیه چون تمرین داریم بایدکنارش صبرکنیم هرچی میخواد،بشه.
مدام هم پیام وتماس باشرکت داشتن اونهاهم امروز، فردامیکردن!!!!!
قراربوددیروزکه یکشنبه بودباروربفرستن ولی پیام دادن یک هفته بعدیعنی یکشنبه ی آینده!!!!!!!
وای خدای من واقعابچه هاخوب کلافه شده بودند.
دیروزازپیاده روی برگشتم ساعت7/30صبح بودوروزقبل هم کارهای خونه زیادبودواقعابه استراحت نیازداشتم بچهها هم بیدار بودند منتظر تماس شرکت بودند.
گفتم من میخوام بخوابم فقط ساکت هرتماسی دارین لطفا روی سرِ من نباشه!
تاظهرخوابیدم: الهی شکرت که جورچین همه ی کارها بادست خودت به قشنگی انجام میگیره.
ازاداره تماس گرفتن باصدای بلندکه آقای فلانی ما رو مسخره کردین والی آخر…..
پسردومیم گفته قراردادروکتباًحذف کن وتمام.
ازاینطرف به کارخونه تماس گرفته آقای فلانی قراردادروداریم حذف میکنیم!!!
آقای کارخونه دارگفته نه بگوحذف نکنن برای فردامقداری ازجنسهاروبدون برش وتنظیم کارخانه میفرستم!!!!!
وقرابوده کارِ قبل از کارِ بچههای ماروبارتریلی کنند به شهرستان دیگه.
کارخونه داربه راننده تریلی میگه از1000تاشاخه 200تاکم بارمیکنم چون برای مشتری دیگه میخوام!!!!!
آقای راننده میگه نه من مسیردوری میرم100تابیشترکم نکنی!؟؟
بازپسرم تماس گرفته به اداره آقای فلانی قرارداد رو فسخ نکن فرداجنس میرسه بنده خداتواداره باصدای بلندداد میزده به کارمندش میگفته قراردادرو حذف نکن حذف نکن درست شد!!!!
همزمان منم خواب دیدم باعزیزدلم تو روستامون جلوی رستوران نوه دایی جانم که سیدهست کنار رودخانه درحال وضوگرفتن بودم اول آب بودبعددیدم عه آب نیست ماسه وسنک بودومیخواستم مسح سربکشم دستام خشک بود.
خدایاچرادستام خشکه خدامیدونه تابلندشدم برم جلوتربه آب رودخانه انگاریکم بامن فاصله پیداکرده بود.
یک وقت دیدم ازسمت راستم یک جوی پراز آب زلال جاری شده باتعجب نگاه کردم دیدم یک نیستان آبی وبه ظاهریک آقامیدیدم ولی دراصل دوتا آقا ، بودندکه آب رو به جوی برگردانند.
یعنی تاالان آب روی باغهاشون بوده وحالاجلوی آب رو بازگردند این الهام بودکه کارهادرست شد.
بیدارشدم دیدم بچه ها نیستند باخودم گفتم انشاالله کارشون درست شده رفتند.
یک وقت دیدم عه با لباس راحتی واردخونه شدند.
ازپسرم پرسیدم چی شدکجایین!!!؟؟؟؟
دیدم میخنده وجریان تماس اداره وکارخانه وسروصداهارو،
تعریف میکنه ظاهرآ رفتند توپارکینگ که من بیدارنشم.
وبه شکرانه الهی همون نیسان آبی مقداری ازکارهارو براشون آوردوبرای اجراامروز رفتن سرکارالهی شکرت.
گفتم بچه ها شماکه میرین کارتون نزدیک حرم خداکارهارو جفت وجور کردامروزشهادت امام جوادِ که من برم حرم خدایامتششششششکککککککررررررممممممم باهماهنگیهات.خدایاخیلی زرنگی ولی مامخلوق خودتیم این زرنگی رو در وجودهمه ی ما نهاده ای. که بنده ی من بااین خصوصیات زرنگی خودت روبه منه خداثابت کن.
ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است.
ایمان به خدا، کنترل ذهن، داشتن آرامش، شادبودن، احساس عالی=اتفاقات عالی، واگذارکردن انجام کاربه خدا، رهابودن، ان مع العسریسری از دل سختی سستی کشیدن، الخیروفی ماوقع واینهارومعجون صبرمیکنیم وقدمهای طلایی تکاملی روبرمیداریم.
الهی به امیدتو بقیه ی کارهاباخودشه.
خدایا دیگه دستت برامون روشده آقاخدامابرای گسترش جهان هستیِ جناب عالی قدم خیربرمیداریم ولی جناب حضرت عالی هی باماشوخی میکنی وآخرش تسلیم میشی وهمه ی کارهارو به سادگی انجام میدی خب تووظیفه شناسی خدایی خودتو خوب بلدی مابایدخودمونو تقویت کنیم.
س
جواب سوال2_باالگوهایی که ازصبح تاشب وازشب تاصبحمون روبه هم دوختیم وفایل تماشامیکنیم حالابعضی حرفهارو واقعامتوجه نمیشم چی میگن به خصوص صحبتهای مریم جون ویابعضی ازکامنتهارو ولی بازهم حالم خوب میشه صادقانه میگم خدایااینهاچی میگن برام ترجمه کن!!!!
واقعابعضی وقتهاحالم ازبعضی کامنتها گرفته میشه بعدمیبینم که مثلا شکرمیکنه،میگه خدایاشکرت امروزاتاقم راتمیزکردم!!!
میگم خدایاچرابعصیهالقمه رو دورسرشون میچرخونندبعدکلمه اصلی رو میگن!!!؟؟؟
واقعاذهنم اذیتم می کنه میگه ببین اینهاچی نوشتن!!؟؟
بعدمیبینم خب من که بیشترازاینها وکارهای بزرگترانجام دادم ولی برام عادیه.
میگم مثلابرای جاروکردن، غذاپختن که من به محض چشم بازکردنم ازخواب صبح اول پام توی آشپزخونه س سلام به قلب خونه میگم.پیاده روی ،قرآن خوندن ،شکرگذاری کردن ،خب اینهاهمش موفقیتِ.
ولی ذهنم میگه بقیه سرِ کاررفتندواِل وبِل!!!!!
خدایاشکرت که باهیج فضای مجازی یاگروه های متفاوت نیستم فقط توبهشت سایت ،بهشت زندگی ام راتجربه میکنم وکل فرصتهام باسایتم یامیخونم یافایل گوش میکنم بعدم کامنت مینویسم باخودم عالمی دارم.
ودیگه ازباورهامون اینه که الان 4سالِ تومسیردرست پامونوگذاشتیم ونتیجه هاروهرچندکوچک ولی میبینیم وامیدواریم که برای بقیه درست شده خب چرامااین کارهاروانجام ندیم.
باخودم اهرم رنج ولذت روبکارمیبرم میگم خدااین فرصتهای ناب روبه یک اندازه داده سفره پهنه خوب روم رو به سفره میکنم وخوب هم استفاده میکنم ولذت میبرم.
استادراستش توهم خانه داری خودم لذت میبرم وساخته شدم برای همینکار.
شب به شب شربت وآب یخ آماده میکنم برای فرداصبح عزیزدلم باپسرم ببرن سرِ کارصبحانه آماده توی یخچال والی آخرکارهای خانه راباعشق انجام میدم.
یکسره ازقلبم معجون شکروسپاس بادستم میگیرم ومثل نمک پاش بادستام توی کل خوراکیهامیپاشم ومیخندم و خودم رو تحسین میکنم آفرین به لیلاماشاءالله به لیلا همینهاازمن برمیادالهی شکرت که حس عالی دارم.
عاشقتونم ازاینکه پیامهام ساده س ولی فقط میتونم واقعیت زندگی مو مثل سریال ردپابزارم احساس خوبی دارم و نمیتونم تقلیدکنم وحرفهای استادروبنویسم مثل استادهرچی به دلش داره میگه منم ازدل خودم حرف میزنم کیف میکنم.
الهی شکرت که پروژه ی گام به گام خانه تکانی ذهن رو همراه با روزشمارزندگی توفیق پیداکردم باخداتمرین کردم والان به مهاجرت به مداربالا تر دارم زندگی عالی روتجربه میکنم آفرین لیلاخانم تولایق بندگی به خداهستی.یاحق.دیگه همین اندازه تونستم پاسخهاروبنویسم.