مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف

سوال:

اگر ساختن باورهای هماهنگ با خواسته تنها عامل لازم برای تحقق خواسته است، آیا ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره خواسته، ما را از اقدامات عملی در راستای آن خواسته بی نیاز می کند؟


مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح داده اند

  • مفهوم هم مداری با خواسته؛
  • اولین قدم موثر در راستای هدف؛
  • تفاوت قدم برداشتن در راستای خواسته با “تقلا کردن”
  • مفهوم تلاش در راستای خواسته؛ 
  • ارتباط “ایمان + عمل صالح” با “باورهای قدرتمند کننده ساختن + قدم برداشتن در راستای آن باورها”
  • بهای رسیدن به خواسته؛
  • باورهای هماهنگ با خواسته = اقدامات هماهنگ با خواسته؛
  • ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است = قدم برداشتن در مسیر باورها؛
  • ایمان و عمل صالح در قرآن با هم است. عمل صالح یعنی ” اقدامات لازم در مسیر خواسته “
  • تنها افرادی که ایمان و عمل صالح دارند، مشمول وعده لاخوف علیهم و لا یحزنون (نه ترسی دارند و نه غمی) می شوند؛
  • استعداد مهم نیست، ایمان، باور، توکل و جسارت مهم است؛
  • هرگز امکان ندارد مسیر نادرست شما را به نتایج پایدار برساند این یک قانون است؛
  • باورهایی برای چیدن میوه های تضادها؛

تمرین برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

به خواسته ای که  در حال حاضر بیشتر از هر چیز دوست داری به آن برسی فکر کن. سپس لیستی آماده کن درباره اینکه: چه بهایی حاضری برای تحقق این خواسته بپردازی؟

این بها می تواند شامل چنین مواردی باشد:

صرف زمان و تمرکز؛ تصحیح رفتارها و عادت ها؛ ایجاد و بهبود مهارت های لازم در راستای آن خواسته؛ غلبه بر ترس هایی که مانع از برداشتن بعضی قدم ها می شود؛ خارج شدن از دایره راحتی و امنیت؛ کار کردن روی باورها و ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته؛ شناسایی ترمزهای ذهنی در برابر آن خواسته و تمرکز بر اصلاح آنها به کمک ابزار منطق؛ حذف عوامل حواس پرتی درباره تمرکز بر آن خواسته؛ ایجاد محیط ایزوله برای تمرکز بیشتر بر خواسته و … 

وقتی این لیست را آماده کردید، آیتم های آن را اولویت بندی کنید. سپس، هر روز یک قدم هر چند کوچک در راستای این لیست به ترتیب اولویت بردارید.

یک کلید بسیار مهم:

لیسی که در این راستا آماده می کنید، «سمت شما» درباره تحقق  آنچه است که در حال حاضر بیشتر از هر چیز میخواهید آن را داشته باشید. آیتم های این لیست، همان اعمال صالحی هستند که لازم است با ایمان در این مسیر انجام دهید. اگر خود را متعهد به حرکت در مسیر این لیست کنید، مرتباً با این لیست مرتبا در تماس باشید و این آیتم ها را مرور کنید، به خاطر این جنس از تمرکز ایده های حرکتی در راستای تحقق خواسته به شما گفته می شود. یعنی الهاماتی درباره اقدامات عملی لازم برای تحقق خواسته دریافت می کنید. زیرا خداوند همواره سمت خودش را انجام می دهد.

مجموع اقدامات عملی ای که با ایمان در راستای خواسته خود در این فرایند انجام می دهید، گنجایش ظرف وجود شما را به اندازه ای رشد می دهد که آماده ی دریافت آن خواسته می شوید. این مفهوم دقیق هم فرکانس شدن با خواسته و مهاجرت به مدار خواسته است.

پیشنهاد: می توانید از خلال توضیحات استاد عباس منش در این فایل، برای تهیه این لیست ایده بگیرید. بنابراین به منظور ایده گرفتن برای تهیه این لیست، یک بار دیگر، توضیحات استاد در این فایل را بشنوید و نکته برداری کنید.

از خلال توضیحات استاد عباس منش در این فایل به خوبی می توانید هم باورهای توحیدی استاد عباس منش درباره رشد کسب و کار شخصی ایشان  را بشناسید و هم اعمال صالحی که ایشان در طی این سالها در این راستا برداشته اند و همچنان در این مسیر حرکت می کنند.

نتیجه ای که شما در زندگی استاد عباس منش می بینید، خروجی این فرایند مستمر از اجرای ایمان + عمل صالح است.

منتظر خواندن تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر:

جلسه 6 از قدم دهم | دوره 12 قدم (توضیح مفهوم ایمان و عمل صالح در قرآن)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف
    253MB
    49 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف
    48MB
    49 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1066 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ایمان رئیسی» در این صفحه: 4
  1. -
    ایمان رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 2373 روز

    به نام الله

    به نام الله ی که کیه؟ رب تمام هستیه

    تنها قدرت و تنها نیرو در این جهان هستیه،نیرویی که همه چیز رو خلق کرده و همه چیز از اون بوجود اومده.

    خب این ارباب کیه؟

    اولین صفتی که از خودش داده رحمن هست.

    رحمن به معنای رحمت دهنده و رحمت گستر بر همه ی هر آنچه که در تمامی هستی وجود دارد.

    کسی که بینهایت عشق و محبت و رحمت و شفقت و مهربانی نثار همه ی مخلوقاتش میکنه.

    کسی که بینهایت ثروت و فراوانی در این جهان قرار داده کسی که میبخشه بدون اینکه منت سر کسی بزاره،کسی که بی نهایت رحمت دهنده مثل یک منبع نور که همیشه روشن و نورانیه و همه به یک اندازه به نورش دسترسی دارن.

    میخوام یه داستان از خودم بگم

    سال ۹۷ دقیقا اول سال نتایج اون ایمان و توکلی که نشون دادم رو گرفتم.

    اول دلیل این کامنتی که میخوام بزارم رو بگم:

    امروز یه ریمیکسی از استاد عباسمنش گوش دادم که بخش هایی فایل مصاحبه با استاد قسمت ۱۶ ام بود نمیدونم کدوم یکی از دوستان ساخته بودش،ولی بسیار زیبا بود با آهنگ خیلی قشنگ و تاثیر گزار.از دوستی که این فایل رو میکس کرده نهایت تشکر رو میکنم

    یهو توی ذهنم اومد که این حرفا از فایل مصاحبه با من قسمت ۱۶ هست.

    بعد خودم یه لحظه تعجب کردم و گفتم خدایا یعنی اینقدر این بشر توی زندگی من هست که کلا فایل هاشو از برم و مثل اون حافظ قران هایی که توی تلوزیون نشون میداد که یه بخشی از قران رو میگفتند اونا دقیقا میگفتند کجای قران کدون آیه و کدوم صفحه قرانه.و برام خیلی جالب بود.

    نکته جالب توجه تر اینه که الان زمانی هست که من تقریبا ۲۰ روزه که الهاماتی به من شده که کلا مهاجرت کنم به تهران و تصمیم گرفتم که به تهران مهاجرت کنم.

    و وقتی که اون فایل ۵ دقیقه ریمیکس رو بارها و بارها گوش دادم و مثل همیشه اشک میریختم و خدارو شکر میکردم که هر روز داره بهم نشونه هایی رو میده که ایمان رو تقویت میکنه و مطمئن ترم میکنه که راهت درسته.

    نکته ی خیلی جالب توجه تر از اون اینه که توی تلگرام پیام اومد که استاد قسمت دوم زندگی در بهشتو قرار داد رفتم توی سایت که اونو ببینم گفتم اول ببینم چه نشونه ای سایت بهم میده بدای واضح تر کردن مسیرم..

    اصلا کفم برید دهنم وا شد گفتم خداااایا

    چقدر این قانون دقیق و صحیح داره جواب میده چقدر قانون فرکانس درسته چقدر همه چی رو خودمون داریم خلق میکنیم.

    هیچی دیگه فایل مصاحبه با استاد عباسمنش قسمت ۱۶ بود.

    خدا رو شکر کردم از جام بلند شدم گفتم دانلودش میکنم و با لذت میبینمش(دراز کشیده بودم) با اینکه توی سیستم کامپیوترم داشتمش ولی دوباره دانلودش کردم با کیفیت عالی و با حجم بالاش (یکی از تمرین هایی که انجام میدم برای اینکه قانون فراوانی رو کار کنم اینه که همیشه فایل ها رو با بالاترین کیفیت دانلود میکنم.قبلا ک ذهنم محدود تر بود میگفتم چرا حجم اینترنت بیشتری بدم و اینترنتم تموم بشه با کیفیت پایین هم میشه دیدش و نیازی نیس ۵ برابر پول بدی ولی از وقتی که باور فراوانی رو ساختم و همیشه روی خودم دارم کار میکنم و هر روز نشانه های بیشتری از الگو های فراوانی رو دارم میبینم ک ان شاالله در نظرات دیگم بیشتر توضیح میدم)

    بریم سر ادامه داستان

    مصاحبه رو تا آخر گوش دادم نمیدونید چقدر ارتباط برقرار میکنم من با این فایل ها بخدا انگار ک وحی منزل هست

    سال ۹۶ شرایط بسیار سختی رو داشتیم و یه وقتایی نون خالی برای خوردن نداشتیم بخدا چندین روز یه رب انار بود که از کافی شاپ ورشکسته ام مونده بود رو با نون میخوردیم .

    پول یه دبه آب رو نداشتیم بخریم(توی چابهار آب آشامیدنی و تسویه شده رو دبه ای میخریم) یه روز که اصلا آب نداشتیم من رفتم یه بطری از مسجد محله آب کردم همسایه هامون دیده بودن و گفته بودن که از مسجد آب بر ندارید و…

    ولی با اون حال سعی میکردیم سپاسگزار خداوند باشیم حسمون رو خوب نگه داریم من و خانوومم ساعت ها بشینیم حرف بزنیم و از روزای خوبی که قراره توی آینده بهش برسیم حرف میزدیم.

    همیشه خدارو شکر احساسمون رو خوب نگه میداشتیم.

    موقع هایی میشد که فرهان یک سالمون شیر خشک نداشت و ما قند و با آب حل میکردیم و توی شیشه میزاشتیم و بهش میدادیم که مثلا حس کنه داره شیرمیخوره بعد یه مدت شیر پاکتی که ارزونتر بود براش گرفتم دیدم که خوب میخوره.

    یه شب ساعت ۸ و نیم شب بود و فرهان داشت گریه میکرد و شیر میخواست آب قند براش درست کردم اصلا نمیخورد لو رفته بودیم که بهش داریم کلک میزنیم خخخخخ

    دستمون رو خونده بود نمیدونستم چکار باید بکنم آروم نمیشد و هیچ پولی هم نداشتم حتی یه هزار تومن

    یه حسی بهم گفت برو بیرون قدم بزن

    به همسرم گفتم میرم شیر براش بگیرم گفت چجوری گفتم کاریت نباشه اکی میکنم براش

    اصلا هیچ ایده ای نداشتم فقط مطمن بودم ک خدا کمکم میکنه راهنماییم میکنه همینجور داشتم توی خیابونا قدم میزدم از کنار کافه ای رد شدم خدا بهم گفت برو توی این کافه شیرت جوره گفتم بیخیال بابا این دیگه خیلی مسخرست ول کردم و به راه خودم دامه دادم گفت مگه شیر نمیخواستی بیا برو اینجا دیگه گفتم گفتم شیر … اینجا؟؟؟آخه با عقل جور در نمیاد بزار برم یه سوپری چیزی آشنایی پیدا کنم ازش قرض بگیرم.

    بخدا اینارو دارم مینویسم اشکم داره سرازیر میشه .

    ۲۰ متر رفته بودم جلو گفت بهت میگم بیا برو توی این کافه بگو چشم.. گفتم حالا که اینقدر قوی داره بهم میگه بزار ببینم چی پیش میاد رفتم داخل کافه یکی از آشناهم بود یه ارتباط جزیی داشتیم در حد سلام علیک چون منو میشناخت و میدونست که کار کافی منی رو تقریبا بلدم گفت یه دستگاه قهوه خریدم میتونی برام تنظیمش کنی و یکم بهم یاد بدی گفتم آره تنظیمش کردم و گفتم با اجازه دیگه من برم گفت نه حتما باید یه چیزی بخوری گفتم ممنونم میرم دیگه گفت امکان نداره حتما و حنما یه چیزی باید بخوری نوشیدنی و… یه نگاه به یخچالش انداختم و یه دونه شیر براداشتم گفتم شیر میخورم . شیر رو برداشتم و خداحافظی کردم توی راه خداروشکر میکردم و اشک میریختم رسیدم خونه فرهان هم آروم شده بود و همسرم گفت چجوری جور شد گفتم اون جور میکنه .

    اینقدر از این جور اتفاقا برام پیش اومده که حدو حساب نداره .

    سال ۹۶ با همه سختی هاش تموم شد هیچ درامدی نداشتم به چندین میلیون زیر صفر رسیدم همه ولم کردن دوستایی که باهم توی کافه کار میکردیم همه رهام کردن ولی یکی اون بالا هوامو داشت همراهم بو هیچ وقت تنهام نزاشت همیشه هدایتم کرد همیشه دست منو گرفت همیشه یاریم رسوند بعد که از اون خونه اجاره ای میخواستم برم چون پول پیششو یکی از دوستای شریکم که توی کافه شریک بودیم داده بود و پولشو میخواست منم که جایی رو نداشتم همسرم با فرهان کوچلو رو موقتا فرستادم روستا و گفتم خونه رو تحویل میدم و پول پیش اون دوستم رو پس میدم. خودم تنها بودم داشتم فکر میکردم وسایلو چکار کنم؟؟بعد یه احساسی بهم گفت همه وسایلی که دار یو بده بره

    گفتم به کی گفت تو اکی باش من اون شخص رو برات میارم.

    کل وسایل خونه رو دادم به یه زوجی که همسرش ترک کرده بود م میخواست که زندگیشو از نو بسازه و سیله ای نداشتن.

    گفتم خب حالا چکار کنم؟

    همیشه داشتم روی خودم کار میکردم سپاسگزاری میکردم تمرکزم رو روی چیزای خوب میزاشتم و این تضاد و مشکل خواسته ای رو در من بوجود آورد و یه خونه ای میخواستم با تمام امکانات و نوساز که حتی یه روز هم استفاده نشده باشه پول آب ندم برق ندم اینترنتم رایگان باشه نمیدونم کابینتش فلان باشه و … اول سال ۹۷ یه کاری بهم پیشنهاد شد توی یه هتل آپارتمان نوساز و تازه تاسیس که حقوق بهم میداد یه واحد با تمام امکانات و شیک و خوشگل ۲ تا پنجره یکی اتاق خواب و یکی هال ویوی رو به دریا داشتن اینقدر قشنگ و با حال و رویایی بود که نگو

    بازهم خدارو شکر میکنم هیسشه خدارو شکر میکنم در هر لحظه خدارو شکر میکنم چون میدونم که سپاسگزاری همه چیزه .

    بصورت کاملا رایگان توی اون خونه زندگی میکردم غذا بهم میدادن اینترنتم رایگان بود پول برق نمیدادم پول آب نمیدادم توی یه دفتر خوشگل با مبلمان زیبا داشتم کار میکردم در ضمن مدیر اون مجموعه بهم گفته بود بیا مطالعاتی که داری و کارایی که میخوای بکنی رو همینجا توی این دفتر انجام بده اگه مشتری هم اومد جوابش رو بده و من بی اندازه وقت داشتم ک روی خودم کار کنم.

    زنگ زدم به خانوومم و گفتم اون موقعی که زنگ زدم و بهت گفتم یه حسی بهم میگه کل وسایل خونمون رو بدم نظرت چیه و تو گفتی اشکال نداره بده بره خدا بزرگه الان این نتیجشه یه خونه ای با تمام امکانات خدا بهت داد که زندگی کنی .

    پاشو بیا پاشو بیا که ثمره ایمانمون رو بچشیم.

    حالا این تا اینجای کار ،،

    دو ماه بعد سه ماه بعدش اتفاقات خوب پشت سر هم میفتاد و من فقط میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت درامدم سه برابر شد و توی قسمت فروش همکاری میکردم ۱۰ درصد سود شریک بودم اگه بالای ۴۰میلیون میفروختم خلاصه ترکوندم.

    حالا از ایجا به بعد داستان جالب میشه صاحب ملک هتل که اجاره داده بود درواقع ملکشو به اون مدیر هتل

    بعضی موقع ها میومد توی دفتر مینشست و باهم حرف میزدیم و من ازش میخواستم که برام تعریف کنه که چطور به این ثروت های بی نهایت رسیده که چندین و چند ملک و زمین و مغازه و کشتی و … این همه ثروت داره وقتی که میدید من این همه علاقه نشون میدم و این همه آدم با اعتماد به نفسی ام و اینقد دنبال اینم که یاد بگیرم مسیر ثروتمند شدن رو برام میگفت و تعریف میکرد و من کم کم باور های ثروت برام ساخته میشد و کم کم داره منطقی میشه خلاصه این اینقدر باهامون دوست شده بود که همیشه کل روزشو از اون ب بعد میومد توی دفتر هتل مینشست و باهم حرف میزدیم قبلا شاید توی ماهی یه بار میومد

    قسم میخورد میگفت تا بحال هیچ کس رو اینجوری به اندازه بچه هام دوست نداشتم شما مثل بچه های منید .

    ۶۰ سالش بود ولی سر حال و چابک مثل یه جوون بخدا از من انرژیش بیشتر بود

    یه آدم ثروتمند واقعی رو اولین بارم بود که اینقد از نزدیک باهاش رابطه دارم و اینقدر میتونم درکش کنم و بفهممش که چ افکار و باورهایی داره

    خلاصه اصلا نمیزاشت که غذا درست کنیم چیزی بخریم همه چیز خودش میخرید و میگفت ایمان جان برو بیارشون گفتم حاجی .. گفت حرف نزن گفتم ممنونم ازتون بخاطر این همه محبتی که به ما دارین.توی مسیر که میرفتم باخودم میگفتم خدایا این تویی که داری این هارو بهمون میدی این محبت هارو تو داری ب من میکنی این دست توه که داره این همه خدمت بهمون میکنه و خدا روشکر میکردم .

    همه چیز رو صندقی میگرفت سر دو سه روزی یه صندوق انبه میاورد برنج و گوشت و و هرچیز که فکرشو بکنید.

    یادمه یه روز مهمون داشتم یکی از دوستام دانشجوی دکترای در روسیه بود و تازه اومده بود چابهار که عروسی کنه من خودشو خانمشو دعوت کردم خونم

    حاجی که متوجه شد گفت شما حق ندارید هیچ خریدی بکنید خودش همه چی گرفت خودش اومد توی خونمون آشپزی کرد و یه خورشت خوشمزه درست کرد و یه بره ی کامل سفارش داده بود که کامل پخته بود یه بره ی کامل بریون توی یه سینی بزرگ اوردش

    گفتم خدایا توچقدر دیگه منو دوست داری چقدر تو رحمن ی دوستم تعجب کرده بود از این سفره ای که براش پهن کرده بودم چون وضعیت چند ماه قبل منو میدونست و وقتی میدید که وضعم بهتر شده خوشحال میشد ولی فکرشو نمیکرد که دیگه تا اینحد پولدار شده باشم.خخخخخ فکر میکرد خیلی پولدار شدم.

    خدایایا شکرت از این همه احساس خوب از این همه خوشبختی که تو زندگیم دارم از اینکه قوانینی رو در جان گذاشتی که ثابت و بدون تغییرن خدایا سپاسگزارم از اینکه قدرت خلق زنگیمو به خودم دادی که هرچی و بخوام هرجوری که بخوام خلقش کنم.

    اصلا یادم نبود که همچین خواسته ای رو نوشته بودم بعد یه روز دفترم رو داشتم ورق میزدم گفتم خدااااااایا من این شرایطی رو که الان دارم دقیقا نوشته بودمشون با جزییات سریع یاسر رو که کارمند اونجا بود و داشت خونه رو تمییز میکرد گفتم بیا بیا بیا گفت چی شده گفتم بیا اینو بخون تاریخش مال دو سه ماه قبله الان این شرایطی رو که الان توش هستم رو قبلا از خداوند درخداست کردم و خدا دقیقا همون چیزی رو که میخواستم بهم داد.

    ان شاالله شاد و خوشحال و سلامت و ثروتمند و با ایمان و با توکل باشید. خدا نگهدار

    داستان مهاجرت به تهران رو توی یه نظر دیگه بهتون میگم چون خیلی دیگه طولانی شد.

    درپناه رب آسمانها و زمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 91 رای:
  2. -
    ایمان رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 2373 روز

    ممنونم از شما دوست نازنینم من هم خوشحالم ک در جمع شما دوستان گل و اساتید خوبم هستم که خیلی چیزا دارم ازتون یاد میگیرم.

    سپاسگذار خداوندم ک من رو ب بهترین مسیرها هدایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ایمان رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 2373 روز

    سلام به دوست خوبم

    امیدوارم ک زندگیتون سرشار از مهر و محبت و ثروت و خوشبختی باشه

    از اونجایی که نوشته بودین ک منتظر بقیه جریانات هدایت هستین.

    بزارید وضعیت الانم رو بهتون بگم

    تاهم ایمان خودم تقویت بشه هم اینکه بیاد بیارم از کجا ب کجا رسیدم و خدارو شکر کنم و مطمن تر بشم ک میتونم ب خیلی بالاتر از اینها برسم.

    الان ساعت ۵و نیم صبح هست و صبحم رو با خوندن نظرات ارزشمند دوستان آغاز کردم.

    فکر کنم این کامنت رو چند ماه قبل نوشتم ولی زندگی الانم هیچ ربطی به چند ماه پیش نداره

    چند ماه پیش کارمند بودم و یه ورودی خیلی کمی وارد حسابم میشد که میتونستی فقط زنده بمونی

    ولی الان شرایطم جوریه که خودم چهار پنج تا کارمند دارم که هر ماه از من حقوق دریافت میکنن

    الان صاحب کسب و کار خودمم و وقتی سر کارم هیچ خسته نمیشم و با عشق کار میکنم

    منی که قبلا شیر خشک نمیتونستم برای فرهان کوچلو تهیه کنم(داستانش رو توی نظر در همین فایل گفتم)

    الان کارتمو میدم به فرهان ک ۴ سالش شده و هر چیزی که دلش بخواد بره بخره و هیچ محدودیتی نداره ک چقد خرید میخواد بکنه.

    منی که قبلا اصلا با پول دوست نبودم ولی الان اینقدپول رو دوست دارم و بهش احترام میزارم که حقوق کارمندامو میرم از بانک پول نو و تا نخورده میگرم و نقدا پرداخت میکنم(یکی از بازیام اینه ک میرم ب کارمند بانک میگم پول نو برام بیاره و اونم میره از اون پشت مشتا چند بسته نو نو آکبند و تا نخورده میاره بهم میده و من هم ب کارمندام میدم و هم اینکه وقتی میرم خرید پول تا نخورده میدم ب مغازه دارا خیلی احساسشون خوب میشه و خودمم خیلی حال میکنم)

    منی که چند ماه پیش پول نگه داشتن آرزوم بود، الان هر روز یک الا دوتا تراول ۵۰ تومنی نو میزارم توی کیف پولم واصلا خرج نمیکنم و این داستان تا جایی ادامه داره ک دیگه کیفم پرپر میشه و دیگه درش اصلا بسته نمیشه بعد اینا رو در میارم میزارم توی کیف سامسونتم ک مخصوص پوله و بعد که ب مبلغ قابل توجهی رسید همه رو میرم دلار میگیرم

    منی که طلا خریدن برام دور از دسترس بود همین ماه واسه خانم طلا خریدم

    دوتا موتور خریدم و هر وقت میرم موتو سواری کلی عشق و حال میکنم و توی مسیر با خدای خودم حرف میزنم و وقتی توی جاده باهاش میرم عین دیونه ها فریاد میزنم و خدای خودمو شکر میکنم بخاطر شرایط الانم و باهاش راز و نیاز میکنم . یکی از دلایلی ک موتور رو دوست دارم اینه ک وقتی سوارشی صدای موتور بلنده و هرچی داد بزنی بقیه نمیشنون خخ منم حسابی دادا میزنم جوری ک گلوم میگیره

    منی که هیچی نداشتم خدا الان همه چی داره بهم میده

    و هزاران اتفاق خوب دیگه ک هر چقدر خدا رو شکر کنم بازم کمه

    این تازه شروع راه هست انشاالله بازم میام از نتایج بزرگترم براتون مینویسم و بگم ک از کجا ب کجا میشه رسید وقتی ک خداوند رو باور میکنیم و با توکل و تعهد گام بر میدارم.

    خدایا شکرت از این احساس عالی

    خدایا شکرت از این انگشتای سالمی ک دارم باهاشون تایپ میکنم

    خدایا شکرت از این جمع بسیار عالی

    خدایا شکرت بخاطر این صبح دل انگیز

    و شکرت بخاطر صدای پرنده هایی ک میخونن و لذت این صبح رو دوچندان میکنن.

    و در نهایت از استاد بزرگوارم

    که الگوی منه توی زندگیم سپاسگزارم

    که معنای خدا و توحید رو توی ذهنم تغییر داد.

    خیلی دوستتتون دارم

    در پناه تنها فرمانروای کیهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: