مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)

1066 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    به نام خداوندی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست.

    لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

    خدای مهربونم شکرت که هر آنچه دارم از آن توست

    با سلام خدمت استاد عزیز و مهربان و خانم شایسته عزیز.

    خیلی فایل زیبا و فوق العاده ای بود

    خدارو شاکرم که در مسیر رسیدن به هر آنچه میخواهم قرار گرفته ام و خدارو شکر که هر لحظه در زندگیم هدایتگر و حمایتگرم است.و خدارو شاکرم که شما استاد عزیز را در سر راه زندگیم قرار داد.

    چکیده ای از حرفهای استاد عزیز را می‌نویسم.

    برای رسیدن به هدف باید تعهد داشته باشیم و تلاش کنیم همراه با لذت ،نه از روی اجبار،عاشق رسیدن به هدفمون باشیم،و برای رسیدن به اهدافمون باید بهاشو بپردازیم.

    انرژی نه به وجود میاد و نه از بین می‌رود فقط از شکلی به شکل دیگرتبدیل میشودو ما باید شکل این انرژی را تغییر دهیم با افکار درست ،باورهای درست،و حرکت کردن به سوی اهداف.

    وقتی می‌گوییم ایمان داریم پس باید بدانیم که از ما حرکت و از خداوند برکت ،ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    توحید و یکتا پرستی مهم ترین چیز در زندگی ما است.

    خداوند پاسخ می‌دهد به افکار ما،به باورهای ما ،به ایمان ما ،ایمان همه چیز است ,استعداد مهم نیست

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

    خود راه ،بگویدت که چون باید کرد

    ایمان و توکل بدون احساس خوب معنا ندارد و وقتی می‌گوییم به خدا ایمان داریم باااااااااید خیالمون راحت باشه.در شرایط سخت نباید ناامید شد و باید ادامه بدیم خدای مهربون خودش میدونه کی باید درست کنه.

    ما وظیفمون بندگی کردنه ،و ایمان داشتن و حرکت کردن بقیش با خداست.

    وقتی حرکت می‌کنیم و توکل میکنیم و ایمان داریم

    ایده ها ،راه‌ها و …. بهمون گفته میشه و مسیرها برامون باز و هموار میشه….

    امکان نداره مسیر نادرست ما رو به خواسته هامون برسونه

    درست کار بودن خیلی مهمه ،اگرمی خواهیم ریشه ها درست باشند از همون اول کار بایدخشت را درست بکاریم

    پایبند بودن به اصول خود یعنی اون کاری که دوست نداری بقیه در مورد تو انجام بدن تو هم نباید اون کار رو در مورد بقیه انجام بدی.

    به دیدگاه من هر چه برای خود میپسندی برای دیگران هم برسند.

    و اینکه من بهتر از کسی نیستم و کسی هم بهتر از من نیست.همه باهم برابریم

    اگر به اصول خو پایبند باشیم و همیشه در زندگی راه و مسیر درست اولویتت باشه،و باورهای درست،ایمان و توکل به یگانه محبوب داشته باشیم مسیرها از جایی که فکرش رو نمیکنیم برامون باز و هموار میشه

    شکر نعمت ،نعمتت افزون کند

    کفر نعمت از کفت بیرون کند

    برای همه ی دوستان از رب مهربانم شادی،سلامتی، آرامش، ثروت ،سعادت و…..را خواهانم

    در پناه الله یکتا پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهدی لشکری گفته:
    مدت عضویت: 2610 روز

    سلام استاد عزیز.واقعن تو محشری تو نعمتی از خدای .تو خود صداقتی .نمیدونم چی بگم باراها بارها میخواستم گریه کنم .بابا دمت گرم ممنونتم.ممنون خداوند هستم که تورو سر راهم قرار داد.ممنون خودم هستم که از خدا خواستم تا تورو سر راهم قراربده.از وقتی که با تو اشنا شدم زندگی برام اسان شده تو چکار کردی بامن.سپاس سپاس سپاس.خدایا شکرت که به نشون دادی انسانهای خوب هم وجود دارند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسین شیرمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2574 روز

    سلام استاد عزیزم خیلی دوست دارم عاشقتم

    استاد من تمام رفتارایی که گفتیدو از بچگی درونم بود

    آشغال رو زمین نمینداختم خانرو تمیز می کردم حیات مدرسرو تمیز می کردم مواظب درختای مدرسه بودم خیلی از بچگی کار درست بودم به لطف خدا که الان با شما آشنا شدم ولی عشق زیادی به کار کردن روی خودم داشتم روی باورام رو افکارم از بچگی این تو زاتم بود برای هرکی می گفتم می گفت دیونه ای بچه ای

    تا اینکه باورم این شد که راهم اشتباه ولی به لطف خدا فقط یک سال از زندگیو کار درست نبودم و دنبال دعوا وو خود کشیو چاقو کشیو و…… بخاطر این یک سال اینطوری شدم که خیلی شدید می خواستم هر روز فکر و ذهنم شده بود کتابام حتی یک صفحش پاره میشد همون موقع می رفتم لز دولت آباد تهران با اون سن و سال که دوبار تو مترو با چاقو خفتم کردند می رفتم میدان انقلاب تا همون کتابو تهیه کنم اسمش قدرت اراده بود

    یه روز صبح زود رفتم میدان انقلاب تا شب دمه مغازه کتاب فروشی بودم و بعد رفتم خانه

    یادمه با هیچ کس حرف نمیزدم با خودمم حرف نمیزدم ولی روزی یک ساعت در اتاقم گریهیی ساکت و اشک هایی پر از نفرتو خشم می ریخت هیچ کاریشم نمی تونستم بکنم

    بعضی موقع ها خواب هایی میدیدم که برام خنده اور بود اغلب بچه کابوس مبینند ولی من خواب ثروت خونه های لوکس نعمت هایی فراوان میدیدم حتی خواب شما هم دیده بودم که باهاتون ملاقات کردم و دارم گریهیی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Fall in love with yourself گفته:
    مدت عضویت: 3275 روز

    سلام به همه دوستای پرانرژی عززززیزم

    وااااای استاد چه قدر عااالی بود این فایلتون مثل همه فایلای گذشته تون

    با گوش دادن به حرفاتون چقدر ایمانم قوی تر شد و چه قدر خوشحال شدم از اینکه من هم بهای رسیدن به خواسته م رو پرداخت کردم، وقتی از بیرون اومدن از شغلی که داشتین گفتین و اینکه جایی برای برگشت نزاشتین یاد خودم افتادم و روزایی که تقریبا منم این حس و تجربه کردم ….

    حدود 4 سال تجربه کاری تو شرکتی داشتم که به جرات می تونم بگم از شرکتای معتبر توی تهران توزمینه عمرانیه، شرکتی که برای واردشدن بهش حتما باید پارتی و معرف داشته باشی ولی خیلی جالبه بدونید که من چقدر اتفاقی وارد این شرکت شدم، یه روز برادرم یه فلش دستش بود که اسم شرکت روش نوشته شده بود من ازش پرسیدم این فلش واسه کیه؟؟؟ گفتش برای یکی از دوستاشه که تازه تو کلاسای استاد باهاش آشنا شده یعنی تو تورایی که می رفتن، استاد زمانی که توتهران سمینار برگزار میکردن یه سری تورهای میان دوره و پایان دوره داشتن برادر من هم این تورو رفته بود داشت عکسای تور رو تو کامپیوترش کپی می کرد، بهش گفتم ااااااا چه خوب میشه از دوستت بپرسی زمینه کاریه شرکتتون چیه؟ خلاصه برادر من به این دوستش زنگ زد و من باهاش حرف زدم و قرار شد من به عنوان کارآموز برم شرکتشون، یادمه اواخر اسفند سال 91 بود که گفتن آخر ساله و تعطیلاته و بعد از عید می تونی بیای، تعطیلات عید تموم شد و به من زنگ زدن گفتن ما نیرومون رفته تو می تونی بیای به عنوان نیروی جایگزین و چیزایی که می خوای و یاد بگیری، منم گفتم من که چیزی بلد نیستم و سابقه کارندارم گفتن ایراد نداره بیا و بهت همه چیزوو یاد میدیم و من رفتم وکلی تجربه های عاااالی توی مدت 4 سال دارم

    شرکت به خاطر موقعیت و ارتباطاتشون فوق العاده قوی بودن توی یه سری زمینه ها ولییییییییی چیزی که من میخواستم نبود برای شروع برای من خوب بود ولی برای موندن نه به همین دلیل تصمیم گرفتم بعد از 4 سال از شرکت استعفا بدم و بیام بیرون با وجود اینکه تو زمینه کاری خودم تجربه کسب کرده بودم، همه دیگه منو میشناختن ، فوق العاده بهم احترام میزاشتن، پایه حقوقم افزایش پیداکرده بود، من باید همه اینها رو کنار میگذاشتم و به نشانه ها و چیزی که بهش علاقه داشتم توجه میکردم و ایمانم رو نشون میدادم.

    اون فضای کاری منو اشباع کرده بود با وجود پیشنهاد کاری با سمت بالاتر و حقوق بیشتر من از شرکت بیرون اومدم و کاملا تمرکزم رو گذاشتم روی کاری که عاشقشم، شرکت قبلی هم مرتبط بود ولی نه به طور 100% و من دوست داشتم تمرکزم کاملا روی رشته م که معماریه باشه، یه سری دوستان هم میگفتن کارت که اینقد خوب بود و نگه می داشتی در کنارش علاقه ت رو هم دنبال میکردی ولی استاد واقعا درست میگن بودن تو زمینه کاری نامرتبط شمارو از علاقه تون دور می کنه هرچقدر هم تلاش کنید ولی باز هم نمی تونید متمرکز بشید و براش وقت بزارید، من 4 سال تجربه کاری، ارتباطات، موقعیت کاری، درآمدی که داشتم رو تو همون شرکت جا گذاشتم برای اینکه به این نتیجه رسیده بودم که باید تغییر کنم وگرنه تو همون شرایط می موندم درست مثل همه کسایی که چندین ساله تو اون شرکت بودن به هردلیلی از کارشون رضایت نداشتن ولی جرات جداشدن رو نداشتن من هم داشتم تو اون روزمرگی غرق میشدم وخدارو شکر می کنم که با هشدارهای این جهان هستی فهمیدم که باید تغییر کنم و باید شرایطم رو تغییر بدم، بیرون اومدن از اون شرکت به دلیل شرایطی که داشتم برام زمان برد ولی خداروشکر تونستم اینکارو بکنم، بعد ازبیرون اومدن بیشتر انرژی و وقتم رو روی رشته ای که بهش علاقه مندم متمرکز کردم و براش کلی برنامه دارم، هر روز روش کارمی کنم و وقتی انجامشون میدم یکی از اون هدفام تیک میخوره و من کلی لذت می برم، استاد واقعا عاااالی گفتین بهشت را به بها دهند نه بهانه، من همیشه اینو به خودم میگم، من وقتی از شرکت بیرون امدم و تو یه جای جدید مشغول به کارشدم از صفرشروع کردم اوایلش برام سخت بود چون نه اون موقعیت کاری و داشتم نه اون پایه حقوق و نه کسی منو میشناخت ولی من ایمان داشتم که راهم درسته و شرایط تغییر میکنه، همیشه و همیشه بابت تصمیمی که گرفتم خوشحالم و می دونم که درست ترین کارو انجام دادم

    الان کل تمرکزم رو گذاشتم روی آموزش و مهارتای رشته مورد علاقه م و درکنارش فایل های استاد و روی باورهام کار می کنم

    خیلی خیلی خوشحالم که عضوی از این خانواده مهربون و دوست داشتنی هستم، خیلی زود میام و از نتیجه تمرکز کردن تو مسیر خواسته هام بهتون میگم، موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    کیومرث نوری گفته:
    مدت عضویت: 2918 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز و استاد گرامی که واقعا خدوند صاحب عزت و نعمت، عزت بیکران و نعمت بی پایان وعده داده خودشو به شما عطا کرده به خاطر پایداری و ایمانتون به خاطر صداقتتون به خاطر اینکه زکات علم وآگاهیتون رو رایگان در خدمت تشنگان حقیقت و رهروان راه توحید میگذارید .استاد عزیز این فایل 16 مصاحبه فوق العاده بی نظیره ،خودش یک ترم تحصیلی دانشگاه موفقیت هستش ،خودش یک رودخانه زلالی از حقیقت هستش که هر تشنه واقعی حقیقت رو سیراب میکنه و انرژی میده و امیدوار میکنه واسه ادامه مسیر .حیف که کلمات قادر به بیان احسسات و پاکی و زلالی کلامتون نیستند.بر خودتون ببالید که برگزیده خداوند هستید برای هدایت بندگان الهی در مسیر توحید که بالاترین و اوج قله اهداف یک انسان میتونه باشه.از خداوندسپاسگذارم که ما رو بوسیله شما هدایت میکنه و درود میفرستم بر شما و همه اعضاء گرو ه عباسمنش.پایدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم جون گفته:
    مدت عضویت: 997 روز

    استاد بازم سوپرایزمون کردی،من از اول تا آخر این فایل اشک میریختم و مبهوت صحبتای شما بودم ،استاد این فایل بی نظیر بود و روزها جای تفکر و تعقل داره ،استاد این فایل دلمو قرص و محکم کرد ایمانم چندین برابر بیشتر شد،استاد خیلی چیزا رو واسم روشن کردید ،من خودم آدمی نیستم که دنبال این باشم سر کسی رو کلاه بزارم ولی دومورد تو زندگیم هست که بعد از این فایل تصمیم گرفتم باهاشون صحبت کنم و مشکلم رو سریع حل کنم و همین الان بعد از نوشتن این کامنت بهشون زنگ‌میزنم و این مسئله رو حل میکنم ،استاد اینقدر اتفاقات خوب داره واسم رقم میخوره که به هرکی بگم باورش نمیشه ی موردش رو میگم که دوستانی که کامنت منو میخونن واسشون باور پذیر ترشه

    استاد من چند مدتی بود حسی بهم میگفت اینجایی که داری کار میکنی واست کوچیکه و وقتشه جابجا بشی و من مرتب به خدا میگفتم تو هدایتم کن و اون مقدار پولی که میخام رو واسم جور کن ،موضوع جابجاییم رو واسه یکی از دوستام گفتم و اونم از شرایط خبر داشت چون بهم خیلی نزدیکیم ،چند روز پیش که داشتم‌باهاش‌صحبت میکردم گفتم پنجاه تومن پول حداقل باید داشته باشم ،استاد بهم گفت پنجاه تومنو من بهت میدم گفتم من نمیخام بدهکار خودم‌کنم ،گفت این واسه خودته هدیه من به تو ،استاد من نه تعجب کردم و نه ذوق زده ،اون لحظه حس کردم خدا داره از زبون این شخص باهام حرف میزنه ،و من سپاسگزار خداوندم که اینقدر هوامو داره ،امیدوارم هرروز که میکذره بتونم وجود و قدرت خدا رو تو زندگیم بیشتر حس کنم و هر لحظه به خودم یاد آوری کنم که منشا تمام خوبی‌ها خداونده

    دوستون دارم استاد ،ممنونم از ااینهمه لطفی که به ما دارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 3300 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام به شما استاد عزیزم، خانم شایسته ی شایسته، و همه عزیزان همراه

    تمرین برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

    به خواسته ای که در حال حاضر بیشتر از هر چیز دوست داری به آن برسی فکر کن. سپس لیستی آماده کن درباره اینکه: چه بهایی حاضری برای تحقق این خواسته بپردازی؟

    این بها می تواند شامل چنین مواردی باشد:

    صرف زمان و تمرکز؛ تصحیح رفتارها و عادت ها؛ ایجاد و بهبود مهارت های لازم در راستای آن خواسته؛ غلبه بر ترس هایی که مانع از برداشتن بعضی قدم ها می شود؛ خارج شدن از دایره راحتی و امنیت؛ کار کردن روی باورها و ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته؛ شناسایی ترمزهای ذهنی در برابر آن خواسته و تمرکز بر اصلاح آنها به کمک ابزار منطق؛ حذف عوامل حواس پرتی درباره تمرکز بر آن خواسته؛ ایجاد محیط ایزوله برای تمرکز بیشتر بر خواسته و …

    وقتی این لیست را آماده کردید، آیتم های آن را اولویت بندی کنید. سپس، هر روز یک قدم هر چند کوچک در راستای این لیست به ترتیب اولویت بردارید.

    ج:

    من داشتم فایل گام 8 پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو هم میدیدم یخرده پیش و میگفتم دقیقا منم همینطور بودم استاد بخداوندیه خدا من همیشه با خیلی مسائل این مملکت و رفتار و کردار آدما اینجا مشکل داشتم و اصلا مبهوت بودم که چرا اینجوریه اینجاها تو ایران و چرا مثلا جامعه همه تقلید از هم میکنن و میرن دنبال همدیگه هر کسی هر مسیر اشتباهی هم بره میرن همه به اون سمت و اصلا کسی فکر نمیکنه انگار! یا بحث رشوه و این کارای مسخره بخدا! یا تو صف نموندن و ایجور کارای مزخرف و نگاه های بالا به پایین خیلی افراد نسبت به بقیه، هیچوقت این مقوله تو صف نموندن و آشنا بازی و پارتی بازی و تو بانک ها و ادارات رو درک نکردم بخدا استاد و همیشه از خود بچگیام این تو ذهنم بود که چرا آخه؟؟ آخه مگه من و اون افرادی که تو صفیم مثلا چی ازمون کم شد؟؟ یا تو چیت از ما بیشتر و بالاتره که نمیخوای وایسی تو صف تا نوبتت بشه؟ خداشاهده استاد اینقدررر آشنا و فامیل و دوست توی ادارات مختلف از دولتی بگیر تا خصوصی و هر صنفی هر شغلی هر جایی که خدا داند، بخدا یک بار من از تقلید از کسی چه خانوادم چه افراد دیگه، هیچوقت بلند نشدم از این کارای بیخودی و شرک آلود و واقعا توهین آمیز نسبت به بقیه آدما که عادی و معمولی هستند انجام بدم چون فلان آشنا و پارتی رو توی ارگان ها و سازمان ها و ادارات دارم، و خوشبختانه هیچوقتم نخواستم داشته باشم و استفاده ای ببرم از این آدما و کارمم بهشون نخورده هیچوقت خدارو صد هزار مرتبه شکر این در صورتیه که بارها شده داداشام یا فامیلام مثلا میشنیدن یا در مورد اون مشاغل و موقعیت ها حرف میزدند میدیم میگفتند لا به لای صحبتاشون یا به من که فلانی اونجاست ها اون فلان اداره هست، رفتی کارت گیر بود حتما برو پیش فلانی یا رفتی مثلا نمیخواد تو نوبه واستی! بعد من چیزی نمیگفتم اما تو دلم واقعا ناراحت میشدم که چرا اینجوریه و مگه باقی آدما آدم نیستن یعنی؟؟ اینهمه آدم تو نوبه ایستاده و اونا هم کار و زندگی دارن و وقتشون براشون با ارزشه. بخدا استاد این تجربه هایی و اتفاقاتی که میگید دقیقا برای منم پیش اومده تو زندگیم بارها و بارها همین مثال هایی که میزنید که صدای طرفو بشنوی داره دربارت میگه بابا یارو گاگوله، اسکله و.. یا مثلا از تعجب شاخ دربیارن که فلان کارو چرا انجام نمیدی، فلان پول و زیرمیزی رو چرا نمیدی و اصلا یعنی سر در نمیاری یعنی اصلا آشنا نیستی با این چیزا نه اینکه بدونی و ندی! بعدها به قول شما بفهمی و متوجه بشی که داستان چی بوده و منظور طرف این بوده که مثلا رشوه باید بدی، یا هزاران کار ناپسند دیگه که هم من میدونم هم شما که خیلیاش اصلا زشت و کریهه واقعا!

    چقدر جالب که من همین دیروز پریروز بود محصولاتی که کتاب دیجیتالی هستند رو کامل از سایت خریدم، بخدا استاد تو این مدت کوتاه اینقدر نشونه های میبینم و هدایت های فوق العاده الله که مبهوت میمونم از دقت و همزمانی ها و اتفاقات و شرایطی که برام پیش میاد و من متحیر میشم.

    استاد موضوعی که من باهاش درگیر بودم و اصلا نمیفهمیدم دلیلشو و قفلِ قفل بودم به اصطلاح! و الان شما در دقیقه 17 : 13 تا دو سه دقیقه بعدش دارید میگید، همینا استاد همینا مشکل اساسی من بود!!! که دنبال نشانه ها میگشتم دنبال راه ها بودم دنبال همواری مسیر و آسان شدن بودم، دنبال اینکه خدا بهم همه چیزو بگه و بدونم که قشنگ به وضوح میفهممش و میدونم که از جانب خودشه و دلم قرص بشه! من مشکلم این بود که این حس این الهام این ایده ها این اقدامات عملی که میگید گفته میشه، گفته نمیشد!!! : ) و خب دلیلشو خیلی خوب فهمیدم و قشنگ برام جا افتاد که جریان چی بوده و توی فایلهای دیگه هم توضیح دادم در مورد اتفاقات این چند وقت اخیر و شگفتی های جهان بینظیر که برام رخ میده فقط. و به دو حالت میتونم بهش نگاه کنم استاد.

    1- یا به من گفته میشده و من تو مدارش نبودم و نمیفهمیدم، مثل همون مثال رادیو و گیرنده که میزنید.

    2- یا بخاطر یه مشکلی یه ضعفی یه ایرادی که درونم خودم بوده و انگار خدا میخواسته من برادریمو ثابت کنم و بهم بگه تو نیاز نبوده کار خاصی بکنی و خودتو اذیت کنی، خوب روی خودت کار میکردی تو همه این مدتها هم و شخصیت و رفتار خوب و پسندیده ای هم داری و پسر گلی هستی، اما بخاطر یه مشکلی یه چیزی توی وجودت و شرکی که داشتی، راه ها، ایده ها، فلان بنده من رو دیدن، فلان کارو کی کردن، لان صحبتو کی کردن، و و و.. (که مثال زدید تو حرفاتون)، به پست تو نمیخورده نه اینکه من نخوام! قوانینی که هست نمیذاشته تو دریافت کنی و هدایت بشی به این مسیرها! و من نمیتونستم قوانینمو بخاطر تو عوض کنم و در حق جهان و همه موجودات بی عدالتی کنم! تو در جای درستت بودی، همونطور که الان در جای درستت هستی و اگر ادامه بدی به جایگاه های رفیع و گنج های من خواهی رسید.

    که البته که استاد جان هر دو مورد به همدیگه کاملا مربوط میشند قطعا.

    و بخدا استاد مهمترین قسمت حرفم که الان به ذهنم میرسه اینه که، من بخداوندیه خدا آماده بودم همیشه تو کل این 8 سال آشنایی با شما، من اصلا اینطور آدمی نبوده و نیستم که شخصیت ضعیفی داشته باشم، اعتماد به نفس و عزت نفس ضعیفی داشته باشم و یا ایمانم ضعیف بوده باشه (به زعم خودم البته)، نه من آماده آماده بودم و هستم همیشه که برم تو دل مسائل، کل زندگی من اینو به خوبی نشون میده تمام تجربیات زندگیم و تصمیماتم راه هایی که رفتم اشتباهاتم هر چی هرچی! به خوبی نشون دهنده این موضوع هست که من آدم جربزه داری بودم آدمی بودم که دنبال موفقیت و پیشرفت بودم همیشه و همیشه همه چیزو امتحان کردم و دوست داشتم رشد کنم، اما بخاطر همین موضوعی که بالاتر اشاره کردم، راه ها رو پیدا نمیکردم بخدا قسم استاد! من دلم خون شد بارها و بارها خدارو فقط میگفتم تو به من بگو خدایا بگو چیکار کنم بگو ولی به وضوح بگو با نشانه ها بگو با هرچی دوست داری بگو ولی جوری بگو که من قشنگ بفهممش و دریافتش کنم و تهِ دلم قرص باشه که مسیر درسته! تو بگو با کله بپر تو چاه من بدون ذره ای تردید میرم میپرم اصلا فکر نمیکنم دربارش، اما همینو جوری بگو که من دلم قرص باشه و بدونم این تویی که داری میگی و نه عقل ناقص و انسانی و منطقیه من!!! چون ضربه ها خوردم استاد ضربه ها خوردم توی عمرم، بخاطر همین مثل مارگزیده شده بودم، و اما در نهایت که به این مرحله رسیدم که الان مدت کوتاهیه به خیلی چیزا رسیدم و درک کردم و با یاری خدا دارم عالی عمل میکنم و الهامات و پیام های خداوند بسیار بسیار بسیار زنده و واضح و طبیعی و بدیهی شده برام. الهی شکر.

    و اما :

    به خواسته ای که در حال حاضر بیشتر از هر چیز دوست داری به آن برسی فکر کن. سپس لیستی آماده کن درباره اینکه: چه بهایی حاضری برای تحقق این خواسته بپردازی؟

    ج :

    هر بهایی که داشته باشه و لازم باشه با کمال میل پرداختم و پرداخت میکنم، هیچ مقاومتی ندارم، و خب نشانه ها و نتایج هم داره بصورت بدیهی و شگفت انگیز وارد زندگیم میشه و در مسیر توحید و صراط مستقیم هستم و اون چیزی که باید در وجودم بیدار میشد و مدتهااا بود منتظرش بودم، بالاخره بیدار شد و من دارم به سمت خواسته هام به راحتی و قدم به قدم هدایت میشم و قشنگ دارم لمسش میکنم هر روز من شده آرامش و احساس خوب و توحیدی و اتفاقات شگفت انگیز، و نوید روزهای خوش آینده. از اینکه دلم قرصه و هدایت ها رو به وضوح میبینم و دریافت میکنم به درستی و دقت و پلن خداوند با ایمان راسخ دارم ادامه میدم و انشاالله اینقدر در این فرکانس ها و عمل صالح ادامه میدم تا به ثبات فرکانسی برسم و نتایج بصورت سیل آسا و مثل انفجار بیگ بنگ بست و گسترش پیدا کنه و نگاهی به گذشتم بندازم ببینم هیچچچ ربطی به اون روزها ندارم.

    تمام مثال هایی این لیست رو که بهش اشاره کردید در حال سپری کردن و تکاملم هستم و پرداختم با تمام وجود و دارم میپردازم، و به امید الله نتایج فوق العاده در راهه.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام مجدد خدمت استاد گرامی در این فایل

    و سلام خدمت دوستان گرامی

    داشتم یکی از دوستان رو میخوندم که در مورد درخواست باران نوشته بود که این جمله استاد اومد که گفت که گفت مردم ایران تا وقتی تو این فضای فکری هستند شرایط بدتر میشود و تو هر وضعیتی ناسپاسی میکنند تا وقتی این مردم ایران ناسپاس هستند جهان نعمت نمیدهد، ….

    تهران و چندین شهر دیگر ایران فردا به خاطر آلودگی هوا مجدد تعطیل شدند، آلودگی که نتیجه نباریدن باران، برف و نوزدین باد است، که اینها همه نعمت خدا هستند، که اگر شکرگزار و سپاسگذار باشیم خداوند نعمتهاش و باران و برف میدهد،..

    روز چهارشنبه صبح که بیدار شدم حدود 6صبح بود نماز خوندم و دعا کردم و رفتم تو ایمیلم و کامنتهایی بعضی از دوستان رو برای ایمیل زدن فعال کردم شروع کردم به خوندن خیلی احساسم خوب شد مخصوصا وقتی کامنت جناب آقای ابراهیم خسروی که نوشته بود رفته بود مسافرت در دل کویر و اونجا برف اومده بود، بعدش یه لحظه تامل کردم و در همون حال احساس خوب از خدا درخواست کردم که خدا جونم برامون بارون ببار، برف ببار و هوا رو بادی و طوفانی کن که آب و هوای شهرهامون تمیز بشه… خدا شاهده دوستان بعد از حدود یک ربع تا 20دقیقه بعدش متوجه شدم که صدای تق تق پشت پنجره میاد یهو پرده رو زدم کنار دیدم داره بارون میاد … بارون نم نم … به خدا قبلش از تو گوشی هواشناسی چک کردم که اصلا تو این هفته و هفته بعدیش خبری از برف و بارون نیست… بعد یهو بعد از درخواستم بارون اومد البته بارونش کم بود ولی همون لحظه کلی از خدا تشکر کردم و سپاسگزاری کردم و فهمیدم که خدا با این کارش داره بهم میگه ما به خواسته هات جواب میدیم به شرطی که تو مدارش باشی و باز هم شکرگزاری کردم و دوباره گفتم خداجونم ممنوم که بارون رو فرستادی سپاسگزارم و همون لحظه گفتم خدا یک روز کامل از اون بارونهایی که استاد تو سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت برامون میزاره برام بفرست طوری که یک روز کامل بارون بیاد یک روز کامل برف بیاد یک روز کامل باد بیاد… مثل بارونی که هفته های اول مهرماه میامد… خیلی خوشحال شدم خیلی حسم خوب شد خیلی سپاسگزارم خداجون

    تو همون کامنتهای آقا ابراهیم خسروی از ادامه سفرش نوشته بود که رفته بود کوه… بعد منم فکر کردم که الان چند وقتی هست که به خاطر همین آلودگی کوه نرفتم … فهمیدم که نشونه است سریع آماده شدم و لباس پوشیدم و رفتم به سمت کوه… دره زیبای درکه … جاتون خالی … خیلی باحال بود… بارون که زده بود و بالای کوه هم برف و کوه زیبا و مثل عروس لباس سفید پوشیده بود که قشنگ بهم رفیق کجایی چند وقته نیستی … بهش گفتم ببخش به خاطر آلودگی نیامدم و گفت رفیق جان اینجا من هوای تازه بهت میدم نفست رو چاق میکنم گفتم ببخش به عظمت و بزرگی خودت … بخشید.. چون رفتم ازش رفتم بالا و هر چه میرفتم جلوتر هوای تازه رو استشمام میکردم و نفس عمیق میکشیدم… ناگفته نمونه که من حدود 20 روزی هم درگیر همین بیماری و ویروس شده بودم و سرفه های شدید میکردم و به همین خاطر بیرون نمیرفتم که با هوای بیرون تماس نداشته باشم و زودتری بهبود پیدا کنم .. ولی وقتی از کوه میرفتم بالا …بهم گفت اینجا از ته ریه هات سرفه کن تا خوب بشی و منم همین کار رو میکردم …. رفتم بالاتر تا رسیدم به برفهای زیبایی که بارید بود و نشسته بود روی تخته سنگها … وای خدا جونم شکرت … چه برف سفید و زیبایی .. وای خدا جونم سپاسگزارم که هنوز ظهر نشده بود خواسته منو بهم دادی هم بارون امود و هم برف رو نشونم دادی.. همونجا این فکر اومد تو ذهنم که خدا خواسته رو بهت میده ولی باید تو مدارش باشی، بارون میده برف میده ولی اگر تو مدارش باشی و سپاسگزار و شکرگزار باشی بیشتر هم میده …

    فیلم گرفتم که همسرجانم و دخترای گلم نشون بدم

    اتفاقا وقتی اومدم خونه به همسرم گفتم که امروز تو همین تمرین ستاره قطبی هم از خدا بارون و برف خواستم و هم کوهپیمایی … و خدا هر سه رو برام فراهم کرد یعنی به قول استاد خودم خلق کردم با ارسال فرکانسم

    و اینجا دقیقا حرف استاد مصداق میکنه که تو این فایل فرمودید: خداوند به تو آزادی داده اونجوری که دوست داری زندگی خودت رو خلق کنی، فارغ از اینکه چه کشوری به دنیا آمدی، وقتی تو تغییر میکنی، دنیا جایی تو را می‌برد که با فرکانست هماهنگ باشد، …

    خیلی خدا رو شکر گزارم که تو این سایت هستم و از انرژی مثبت دوستان و همچنین آموزشهای استاد داره کم کم فرکانسم تغییر میکنه و همه دوستانی که تو این سایت هستیم برای تغییر باورهامون تو این سایت و این مسیر هستیم که شکرگزار و سپاسگزار بیشتر نعمتهای خداوند باشیم که باورامون رو و زندگیمون رو تغییر بدهیم

    خدا جونم خیلی سپاسگزارم

    استاد جان خیلی خیلی سپاسگزارم

    همه دوستانی که کامنت مینویسید و بهمون انرژی مثبت میدهید خیلی سپاسگزارم

    آقاابراهیم خسروی عزیز که با نوشتن سفرنامه هات و کامنتهای خوبت ما رو تو مسیر کمک میکنی و انرژی خوب و مثبتش رو دریافت میکنیم بسیار سپاسگزارم

    ممنون بابت همه چیز

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 554 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام استاد امیدوارم حالتون عالی باشه ممنونم بابت آگاهی که باهامون به اشتراک میزارین شما یه الگو خیلی خوبین برای من ندیدم واقعا کسی به جایی برسه که توی همه ی زمینه ها عالی بشه اینقدر زندگی براش آسون بشه ویژگی که خیلی دوست دارم درون شما همین آسان کردن کارهاس هرچیزی باید به آسانی انجام بشه اینقدر ثروتمندن ولی آزادی زمانی ندارن از صبح تا شب مشغولن تحسینتون میکنم همه ی تضادهایی که تو زندگی تجربه کردین تبدیل به یه پله کردین که برین بالاتر

    شما یکی از توحیدی ترین آدمایی هستین که میشناسم به هیچ کس باج ندادین فقط و فقط به رب تکیه کردین به تنها فرمانروای جهان هیچ کس نمیتونه جلوی رب وایسه همون خدا چقدر شما رو بالا برد چقدر از فضایی که توی ایرانه یا فضایی که بقیه جامعه دارن زندگی و تجربه میکنن دور شدین و بالا رفتین که حقتونه از وقتی قانون و شناختین دیکه از این مسیر درست برنگشتین این نتیجه تعهد و استمراره شما جز شاگرد زرنگای کائناتین ان شالله ماهم یاد بگیریم و درست عمل کنیم بشیم شاگرد زرنگ کائنات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مونا روشنا گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    20 اردیبهشت 1404

    10:55

    شنبه روزی

    گام هشتم پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر

    خدایا تو را شاکرم بابت روزی امروزم و نوشتن این کامنت

    سلامممم به همه ی دوستان عزیزم به استادم به خانم شایسته جان

    چقدرر خوشحالم که اموزش های این استاد هیولا رو با گوش جان میشنوم الهی شکرت خدایا من از ته دلم سپاسگزارتم. میدونی چرا؟ چووون بی نهایت حالم خوبه.ارامش دارم. الهی شکر الهی شکر که ماندن در فرکانس خوبی ها جز احساس خوب نیست.

    خدایا من این حال خوبو با هیچی عوض نمیکنم خدایا بی نهایت شاکرم. خدایا شکرت شکر نعمت هات

    تمرین این قسمت :

    *چه خواسته ای که در حال حاضر بیشتر از هر چیز دوست داری به آن برسی فکر کن. سپس لیستی آماده کن درباره اینکه: چه بهایی حاضری برای تحقق این خواسته بپردازی؟

    -توجه به فراوانی ها

    -توجه به راحت به دست آوردن این خواسته ای که من دارم در الگوهای اطرافم

    -تحسین کردن کسانی که خواسته ی منو در حال حاضر توی زندگیشون دارند

    -عمل به الهامات

    -شروع یادگیری و پیشرفت در مهارت های مرتبط با حوزه ی کاریم

    -گسترش حوزه ی کاریم

    -تمرین تمرین واستمرار

    *وقتی این لیست را آماده کردید، آیتم های آن را اولویت بندی کنید. سپس، هر روز یک قدم هر چند کوچک در راستای این لیست به ترتیب اولویت بردارید.

    راستش منم خیلی اینجوری بودم که کار کردن رو مساوی با زجر کشیدن میدونستم .میدونم که وقتی جای اهرم رنج و لذت جابجا شه نتیجه میشه این. اما بعد از دیدن این پروژه و گام به گام قدم ها رو برداشتن دارم بهتر میشم. همینکه افتادم روی روتین انجام یک سری کارهای پیوسته به نظرم پیشرفته الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: