مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف - صفحه 80
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-53.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-08 01:03:072025-01-10 06:46:26مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدفشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای بخشنده و مهربان
به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیکتره
به نام خدایی که قدرت فقط او داره
به نام خدایی که میداند میتواند
به نام خدایی که ثروت دست اونه و به من میده بی نهایت
سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا استاد عباس منش عزیزم
سلام و تحیت پروردگار بر خانم شایسته محترم و عزیزم
سلام و تحیت پروردگار بر اعضای سایت عباس منش
تشنه ام تشنه کامنت نوشتن تشنه کامنت نوشتن در سایتی هستم که کعبه خداونده و اینجا هر چی زمان بزارم و کامنت بخونم و کامنت بنویسم برام باارزشتر از هر کار دیگه ای هست
با وجود نجواهای شیطان که زود باش بنویس عجله کن الان وقت تموم میشه مگه تو چی داری بنویسی تو به چه دست آوردی رسیدی که میخوای دیگه کامنت کنی تو تو تو …..
استاد جان امروز روز چهاردهم کاریم هست در کامنتهای قبلیم به شما گفته بودم که تصمیم گرفتم از خونه مهاجرت کنم به بیرون و سر کار و امروز روز چهاردهم هست فقط یک ساعت و نیم دیگه وقت دارم و بعدش باید برم برا شیفت عصر نانوایی و بجای خواب کن شیطان میگه بخواب اومدم کامنت بنویسم
الان چهارده روز هست که من متاسفانه دارم با عجله زندگی میکنم و نجواهای شیطان پشت سر هم میان که منو منصرف کنند و به عقب بازگردوننم و ذهن داره تلاششو میکنه که منو برگردونم به روال قبل زندگی کنم
روال قبل چطور بود من صبح تا شب کارم این بود که تو خونه باشم و اسیر نجواهای شیطان
از وقتی که تصمیم گرفتم تغیر کنم افراد منفی و مجلسهای روضه خوانی رو گذاشتم کنار و بجای تو خونه نشستم و رفتن به خونه اطرافیان میرفتم پارک و بعدش خداوند هدایتم کرد به سمت نانوایی
من آدم به شدت منفی به شدت خراب بودم از قبل از اینکه تصمیم گرفتم که تغیر کنم اصلا حالم از خودم به هم میخوره حتی وقتی یاد دوماه پیشم میوفتم
وقتی که میرم سر کار شیطان به ولله قسم تمام تلاششو میکنه که منو منصرف کنه امروز یعنی الان خیلی نجوا دارم همش هم میگه نرو سر کار ببین صاحب کارت چی و….
استاد من چون تو جامعه نبودم واقعا بلد نیستم با آدما چجوری ارتباط برقرار کنم من فقط بلدم با خونوادم ارتباط برقرار کنم اونم بخواطر اینکه باهاشون بودم و من بیرون خونه بلد نیستم چجوری باشم
استاد خداوند خداوند خداوند هر چی بگم کم گفتم چی بگم بخدایی خودش قسم اونقدر هوامو داره مثل بچه ای که تازه به دنیا اومده و میخواد تو این دنیا زندگی کنه دوتا دست گذاشته خداوند براش پدر و مادر و ازش مراقبت میکنن استاد باورت میشه خداوند اینجور هوای منو داره
آدما مهم نیستن به دستش نگاه نکن خداروببین مصطفی
استاد ماشین برام تو خیابون نگه میداره
امروز رفته بودم گندم بخرم گفتم خدا هنوز نگفته بودم در گونی گندم برام باز کرد
استاد امروز میخواستم زودتر خونه بیام صاحب کارم گفت تو تا یک باش من میرم رفت به خدا گفتم خدایا تو خونه کار دارم و میخوام زود برم خونه و الان تو مشتری پشت سر هم میفرستی و من زود میرم خونه بخدا قسم استاد دو نفر اومدن همه نون ها رو بردن و من زود اومدم خونه
استاد به من وعده میده به من میگه تو فقط ادامه بده من هواتو دارم
استاد الان چند روز هست که میگه کامنت بنویس میگم من چیزی ندارم برا نوشتن میگه بنویس
استاد منو خدا آورده قبولم میکنی….
بخدا اشک دارم میریزم
استاد اونقدر هوامو داره من تو بغلش هستم اونقدر نازم میکنه اونقدر استاد هوامو داره استاد این اولین کامنت من هست که اشکم در اومده و دارم با اشک مینویسم
استاد وقتی ناراحت میشم وقتی خسته میشم وقتی ما امید میشم استاد وقتی که نجواها پشت سر هم میان خدا جوری برام ردیف میکنه که حد نداره
استاد بخودش قسم حرف برا گفتن زیاد دارم ولی فقط میخوام اشک بریزم و از معرفت خدایی که شما باهاش اشنام کردید بنویسم
استاد میدونی من دوماه هست که واقعا حال بد رو به اونصورتی که قبلا ها تجربه میکردم نمیکنم
استاد جان من بهش میدونی چی میگفتم میگفتم خدایا من کاری میخوام راحت باشه و من بتونم انجامش بدم من صاحب کار خوب میخوام من میخوام بتونم صبح تا شب به فایلهای استاد گوش کنم و کار کنم و پول بسازم استاد این همون کار هست
استاد میدونی صاحب کارم اصلا اخبار نمیبینه اصلا اینیستا گرام و اینا نداره و ازش پرسیدم و میگه فیلم میبینم مثل جوکرو و از برنامه فیلیمو فیلم میبینه
استاد صاحب کارم خیلی آدم خوبیه استاد باورت میشه من خدا چقدر هوامو داره
الآنم میترسم از صاحب کارم بنویسم ولی میگه بنویس
استاد اونقدر این مرد آدم خوبیه ندیدم تا به امروز حرفای سیاسی و اینایی که تو جامعه میگن بزنه
من آدمی که میخواستم خدا بهم داد
استاد خدا خدا خدا
گر مرد رهی فتاده خون باید رفت
صد چاک و لاله گون باید رفت
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بکویدت که چون باید رفت
استاد جان به خدا پناه میبرم از سر شیطان
بخدا استاد ادامه میدم این مسیر رو
منم یه روز میام آمریکا و میلینمتون
منم مثل سلمان که از ایران اومد عربستان میام آمریکا و پیامبرش رو میبینم
استاد بزار با خدا حرف بزنم
خدایا تو منو با پیامبرت آشنا کردی
خدایا تو منو به خواستم رسوندی من داغون بودم ولی تو فکر این بودم که دوباره با استاد عباس منش ارتباط برقرار کنم و میگفتم چطور مگه میشه من یک بار استاد به صورت حرام فایلاتونو گوش کرده بودم و خیلی برام بد تموم شد ولی شما رو ول نکردم تا خدا دوباره دست منو گرفت و من الان دارم برا عشقم کامنت مینویسم
پیامبر خدا عزیز دلم منو به عنوان یه دانش آموز قبول کن
استاد جان من دیشب میگفتم من بدون استاد عباس منش پیر میشم و بعدش پژمرده و بعد میمیرم بخدا استاد من نمیتونم صداتون تو گوشم نباشه
اونقدر میخوام اینجا برا خدا بنویسم ولی بلد نیستم
ای اشکها اجازه بدید بنویسم
استاد از مهربونیش هر چی بگم کم گفتم
امروز به خودم میگفتم مصطفی تو گذشته هم خدا بوده ولی تو چشم بینا نداشتی
خدایا میدونم دوسم داری
خدایا منو نوازش میکنی ممنونتم
خدایا کمکم کن من به کمک تو نیاز دارم
خدایا تو ابرومو حفظ کردی
خدایا تو منو اینجا رسوندی
خدایا قدرت فقط تو داری
خدایا برا تو که کاری ندارم کمکم کنی ادامه بدم این مسیر رو و برا تو که کاری ندارم کمکم کنی برم سر کار کمکم کن
خدایا کمکم کن منم میخوام سیگار ترک کنم
خدایا کمکم کن منم میخوام قرصای اعصاب و اینا بزارم کنار
خدایا کمکم کن فقط تو رو ببینم
خدا جونم تو بودی که نوشتی سپاسگذارم
براتون آرزوی موفقیت ثروت سلامتی خوشبختی شادی آرامش و اتفاقات خوب حال خوب سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
میام استاد بخدا میام به یاری خودش میام من هنوز میخوام کامنت بنویسم میام و رد پا از خودم بجا میزارم
عاشقتم استاد دوست دارم عزیزم
به نام خداوندی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
خدای مهربونم شکرت که هر آنچه دارم از آن توست
با سلام خدمت استاد عزیز و مهربان و خانم شایسته عزیز.
خیلی فایل زیبا و فوق العاده ای بود
خدارو شاکرم که در مسیر رسیدن به هر آنچه میخواهم قرار گرفته ام و خدارو شکر که هر لحظه در زندگیم هدایتگر و حمایتگرم است.و خدارو شاکرم که شما استاد عزیز را در سر راه زندگیم قرار داد.
چکیده ای از حرفهای استاد عزیز را مینویسم.
برای رسیدن به هدف باید تعهد داشته باشیم و تلاش کنیم همراه با لذت ،نه از روی اجبار،عاشق رسیدن به هدفمون باشیم،و برای رسیدن به اهدافمون باید بهاشو بپردازیم.
انرژی نه به وجود میاد و نه از بین میرود فقط از شکلی به شکل دیگرتبدیل میشودو ما باید شکل این انرژی را تغییر دهیم با افکار درست ،باورهای درست،و حرکت کردن به سوی اهداف.
وقتی میگوییم ایمان داریم پس باید بدانیم که از ما حرکت و از خداوند برکت ،ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.
توحید و یکتا پرستی مهم ترین چیز در زندگی ما است.
خداوند پاسخ میدهد به افکار ما،به باورهای ما ،به ایمان ما ،ایمان همه چیز است ,استعداد مهم نیست
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه ،بگویدت که چون باید کرد
ایمان و توکل بدون احساس خوب معنا ندارد و وقتی میگوییم به خدا ایمان داریم باااااااااید خیالمون راحت باشه.در شرایط سخت نباید ناامید شد و باید ادامه بدیم خدای مهربون خودش میدونه کی باید درست کنه.
ما وظیفمون بندگی کردنه ،و ایمان داشتن و حرکت کردن بقیش با خداست.
وقتی حرکت میکنیم و توکل میکنیم و ایمان داریم
ایده ها ،راهها و …. بهمون گفته میشه و مسیرها برامون باز و هموار میشه….
امکان نداره مسیر نادرست ما رو به خواسته هامون برسونه
درست کار بودن خیلی مهمه ،اگرمی خواهیم ریشه ها درست باشند از همون اول کار بایدخشت را درست بکاریم
پایبند بودن به اصول خود یعنی اون کاری که دوست نداری بقیه در مورد تو انجام بدن تو هم نباید اون کار رو در مورد بقیه انجام بدی.
به دیدگاه من هر چه برای خود میپسندی برای دیگران هم برسند.
و اینکه من بهتر از کسی نیستم و کسی هم بهتر از من نیست.همه باهم برابریم
اگر به اصول خو پایبند باشیم و همیشه در زندگی راه و مسیر درست اولویتت باشه،و باورهای درست،ایمان و توکل به یگانه محبوب داشته باشیم مسیرها از جایی که فکرش رو نمیکنیم برامون باز و هموار میشه
شکر نعمت ،نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
برای همه ی دوستان از رب مهربانم شادی،سلامتی، آرامش، ثروت ،سعادت و…..را خواهانم
در پناه الله یکتا پیروز و سربلند باشید
سلام
جلسه هشتم مهاجرت به مدار بالاتر
.ما فکر میکنیم خواسته ای رو بهش میرسیم، بدون اینکه در مدارش باشیم! شما تنها زمانی به خواسته تون میرسید که وارد مدار خواسته تون شده باشید و برای این کار باید چند تا عوامل رو با هم داشته باشید.
.اگه هدفی رو داری ولی علاقه نداری زمان براش بذاری، دیگه اصلا چرا اون هدف رو داری؟! این تضاده با خواسته و هدف شما…
.اگه میخوای به چیزی برسی، اولین قدمش، علاقه داشتنه. اگه برات مهم باشه، خود به خود یکسری کارها انجام میشه.
.برای رسیدن به اهداف باید بهاش رو بپردازیم. شما باید این انرژی رو تغییر بدید. با افکار و باورهای درست و حرکت در مسیر باورها.
.توی قرآن ایمان و عمل صالح با هم اومده. بهای رسیدن شما به هدفتون، وقت و زمان گذاشتن، پول همه چیزت.
.اگه میخوای یه زندگی عالی داشته باشی، باید بهاش رو بدی. باید ایمان داشته باشی. باید تمرکزت رو روی اون حوزه بذاری.
.ایمان و توکل بدون احساس خوب، معنایی نداره. اگه به خدا ایمان داری، باید احساس خوب داشته باشی و خیالت راحت باشه.
.کار من خدایی نیست من باید بندگی کنم. خدا خودش میدونه چه زمانی بده.
.اگه به خدا ایمان داشته باشی، دل ها رو برات نرم میکنه. استعداد مهم نیست! باور و توکل مهمه.
.تجسم فقط بخش کوچیکی از کاره. باید به ایده هایی که بهت داده میشه، عمل کنی باید حرکت کنی.
.امکان نداره مسیر نادرست، شما رو به نتیجه درست برسونه.
.توی کل زندگیت صادقانه زندگی کن. بهای مسیر و هدفت رو پرداخت کن تا سرت بالا باشه.
.اگه میخوای به موفقیت پایدار برسی، باید خشت اول رو درست بذاری. از کیفیت کار کم نکن.
.ما باید به مدت وصل باشیم و ایمان مون رو نشون بدیم.
.وسوسه نشو صبر داشته باش. به اصولت پایبند باش. به صداقت سلامت درستی پاکی ایمان کیفیت عالی.
.اصول تو چیه؟ همون چیزی که دوست داری بقیه درمورد تو انجام بدن. اگه چیزی رو بقیه در مقابل تو انجام میدن و تو ناراحت میشی، اون اصولته.
.وضعیت یک کشور رو اغلب مردم اون کشور میسازن. اما اگه روی خودت کار کنی، هدایت میشی به مسیر و مکان درست. اگه اغلب جامعه روی خودشون کار کنن، اون کشور تغییر میکنه.
.ناسپاس نباشم اگه میخوام زندگیم تغییر کنه و درست بشه.
.بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
.من باید اونقدر قوی باشم که برای خودم اصول داشته باشم. اصول من رو نباید جامعه برام تعیین کنه. باید خودم تعیین کنم.
.معیار اصول اینه که اگه کسی با من اینطور رفتار کنه اوکی هستم یا نه.
توی این سه چهار روز نزدیک به 45 بار این فایل رو شنیدم (به جز اینکه دانلود کردم و از شب تا صبح توی گوشم هست و با این فایل میخوابم و بیدار میشم) ، هنوزم سیر نشدم . انگار روحم تشنه ی شنیدن جملاته این فایله .
استاد خدا رو شکر میکنم بابت کلامتون ، شکر بابت وجودتون که اجازه میدید خداوند هدایتتون کنه برای کلامی که توی این فایلها از طریق شما زده میشه .
و خدا رو هزاران بار شکر که خداوند هدایتمون میکنه تا این کلام به گوش ما هم برسه و در جان ما بشینه .
عاشقتونمممم
سلام استاد عزیز
خیلی عشقی
عاشقانه دوستتون دارم
کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه
استاد عزیز منم نمیدونم چطور به شما رسیدم . فقط میدونم خواستم و خواستم و خواستم و خدا شما رو بهم رسوند
اولش یک سری از ویسهای آقای عرشبانفر دستم رسیده بود و این لا به لا یک ویس هم از شما به دستم رسید
اولش از شنیدن صداتون بدم اومد ،از این لحاظ که با خودم گفتم چقدر مغرور و خودشیفته هستین ،جالب اینجاست بعد چند روز یک فیلم دیدم لایو شما با آقای عرشیانفر بود ،توی اون فیلم باز شما داشتبن راجع به داشته هاتون صحبت میکردین ،اونجا نفرتم بیشتر شد
ولی توی چند روز همه چیز برعکس شد .دیدم نسبت به شما عوض شد و متوجه شدم که من خودم ندارم و مقایسه ای که سراغم اومده بود حالم رو بد میکرد
ولی بعدش از داشته هاتون لذت بردم، از سریال سفر به دور آمریکا و از فایلای رایگانتون استفاده کردم و الان هم خداوند هدایتم کرده دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم
خدا میدونه که چقدر رضایت دارم و امید به زندگیم برگشته
و خدایی که شما رو بهم رسوند و از اون به بعد حالم خوب شده و عاشقانه دوستتون دارم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 13 اسفند رو با عشق مینویسم
امروز دومین روزیه که میرم برای نقاشی دیواری
به قدری خوشحالم، که بی نهایت از خدا سپاسگزارم
امروز که بیدار شدم و بعد انجام تمرین ستاره قطبی که دیگه یاد گرفتم که با احساس خوب جملاتم رو بخونم و فقط نیم ساعت زمان میبره و چون من زیاد نوشتم
استاد میگفت در حد 10 دقیقه
اما من جملاتی که نوشتم به قدری حس خوبی بهم میدن که تجسم میکنم و حالم خوب میشه
بعد تمرین رنگ روغنم رو شروع کردم و وقتی حاضر شدم تا برم و رسیدم ، داشتن دیوارارو رنگ میکردن سلام دادم و بهم گفت برو گل و برگ بکش
من مشغول کشیدن گل بودم که یهویی نقاش اومد و شروع کرد با جدیت صحبت کردن ، گفت بازی نکن ،این رنگ روغن نیست که بخوای زمان بذاری و بهت نمره بدن و یا بگی قشنگ بشه و یاد بگیرم
این نقاشی دیواریه و ما پول میگیرم و به شما که میای اینجا کار میکنی قراره پول بدیم ،اگه میخوای کار کنی و پول دستت
باید سریع کار رو پیش ببری و شهرداری فقط یه نقاشی میخواد و در جزئیات تاکیدی نداره ،پس جزئی کار نکن و کلی کار کن اما تمیز و سرعت بده به کارت
اینا رو که گفت ، نقاش دیگه که روز اول دیده بودمش اومد گفت کاری نداشته باش با دختر ،تازه اول راهه بذار یاد میگیره
اما توجهی به حرف همکارش نکرد و گفت نه، باید یاد بگیره ،اگر اینارو بهش نگم و قواعد رنگ زدن دیواری رو ندونه نمیتونه پیشرفت کنه
من باید بهش بگم تا یاد بگیره که هر چیزی قانون و قواعد خودشو داره نقاشی رنگ روغن ظریف کاری زیاد داره ، اما این دیواره
و باید سریع تموم بشه
ما کلی پروژه های دیگه داریم
نقاش همون اول با حالت عصبانی باهام صحبت کرد و گفت که اگر خوب کار نکنی عذرتو میخوام
وقتی جدیدش رو دیدم و بعد فکر میکردم گفتم طیبه تو هم بودی همین کارو انجام میدادی ، وقتایی رو یادت بیار که با برادرت میخواستی کار مشترک انجام بدی ، و برادرت درست انجام نمیداد و تو جدی بودی و میگفتی باید درست کار بشه
پس قبول کن که مهارت داره و تو هنوز مهارت نداری و باید یاد بگیری
اینو که گفت خوب کار نکنی اخراجی ، من ترسیدم
حواسم بود به رفتارام که حتی پرسیدم چرا ترسیدی طیبه؟
تو فقط و فقط باید از مقام خدا بترسی نه یه نقاشی که فقط داره با حرفاش بهت قانون نقاشی دیواری رو یاد میده
تو دلم فقط با خودم صحبت میکردم که برگشت گفت ناراحت نشیا من اینارو باید بهت بگم تا یاد بگیری
منم گفتم راحت باشین ،بگین که یاد بگیرم ،اومدم اینجا یاد بگیرم
بعد قلمو رو داد دستم و گفت پس شروع کن
منم داشتم کار میکردم و هر از گاهی میومد کارامو نگاه میکرد
بعد یه قسمت بود که باید گل نرگس نارنجی میکشیدم با برگای داخل کادر ،قبلش بهم گفته بود طرح اصلی رو ببین و به ذهنت بسپار و حتما نباید این طرح باشه از خودت ذهنی کار کن
منم طبق این حرفش برگا رو کوتاه کشیدم ، در صورتی که باید بلند و کشیده میشد
تا اینکه اومد و کنارم شروع کرد به برگ کشیدن
من دیدم هی به گوشیش نگاه میکنه و برگ میکشه بهش گفتم شما چرا نگاه میکنید ،من یعنی اشتباه کار کردم
اومد که کارمو دید
هم خندید و هم جدی شد و دوباره گفت ببین گفتم ذهنی بکش ،نگفتم اینجوری باشه
و بازم یه سری حرفا بهم گفت
اونجا بود که ذهنم شروع کرد و مدام میگفت بلد نیستی و اصلا چرا کار میکنی کار نکن ،
و سعی میکردم نذارم اضافه تر حرف بزنه
و خداروشکر ،خدا کمکم کرد تا به یاد بیارم
و به خودم و ذهنم گفتم ،ببین من خودم که نقاشیم خوب هست ،یه وقتایی که میخوام به یه نفر یاد بدم دقیقا رفتارهام عین این آقای نقاش هست
اینو که به یاد آوردم ،رفتار نقاش برام قابل قبول شد و پذیرفتم که حق داشت که با جدیت با من صحبت کنه و یادم بده
و من باید قوانین نقاشی دیواری رو هم یاد میگرفتم
به قول استاد عباس منش که میگن ، قوانین رو که بدونی به سرعت به نتیجه میرسی
و وقتی چند تا نکته گفت انگار من در کار کردن سرعت گرفته بودم
اما همچنان ایرادایی داشتم
بعد دوباره داشتم کار میکردم بازم اومد ایراد گرفت گفت بیا عقب و نقاشیتو ببین ، تو باید مسلط بشی به کل کار
چک کنی ،زرنگ باش
اینارو که میگفت دوباره ذهنم شروع میکرد ،اما من هر بار سعی میکردم که توجه کنم به رنگ کردن
وقتی رنگ کردم و نزدیک غروب بود همکارشون اومد گفت اگه خواستی برو گفتم باشه یه قسمتم رنگ کنم بعد میرم
اینو داشتم میگفتم مسئول اصلی که روزاول باهاش صحبت کردم و کار پروژه رو میگیره ،اومد و شنید
گفت خواستی برو
گفتم نه میخوام یکمم تا غروب کار کنم
خندید این دومیتگن باری بود که از اینکه من گفتم میخوام یکمم کار کنم با یه لبخند رضایت خندید و گفت آفرین و اضافه کرد که خوشحالم که مشتاقی تا یاد بگیری و آفرین بهت که میمونی تا یاد بگیری و نمیخوای از کار فرار کنی
تو اگر اینجوری پیش بری خیلی پیشرفت میکنی
درسته الان داشتم رایگان کار میکردم و روز اول بهم گفت فعلا پولی بهت نمیدم تا دستت راه بیفته و بعد که فهمید من شهریه کلاسامو میدم ،گفت حالا ببینم چی میشه شهریه کلاس ماهت رو جور میکنیم
اما به قدری حالم خوب بود که اولین بار بود در عمرم بعد از تجربه هایی که تو این یکسال در نقاشی رنگ روغن داشتم و لذت بخش بود برام ،اصلا گذشت زمان رو نمیفهمیدم و دوست داشتم فقط رنگ کنم
وقتایی که من نقاشی میکشم تو یه دنیای دیگه ای هستم که اصلا نمیشه بیانش کرد
همه حرفاش یه پیامی برای من داشت
اینکه اگر در هر کاری ادامه بدی صد در صد نتیجه میگیری و حرفای استاد یادم میومد که میگفتن ببین چه کاریه که اگر شب و روز کار کنی و هیچ پولی بابتش دریافت نکنی ،برات مهم نیست ،و عاشقانه کار میکنی
اون دقیقا کاریه که باید انجام بدی
و یا میگفتن که استمرار داشته باش و به مرور برات آسان و آسان تر میشه و من به یاد میارم روزی رو که رنگ روغن رو داشتم کار میکردم و چقدر برام سخت بود
و الان که یک سال گذشته خیلی خیلی راحت تر دارم کار میکنم
بعد که داشتم کار میکردم نقاش دوباره اومد و کارمو ببینه و دوباره نکته هایی رو بهم گفت و گفت ببین اگر نقاشی دیواری رو کار کنی و ادامه بدی ،حنی در رنگ روغنی که انجام میدی تاثیر میذاره و دستت تند تر میشه و سریع تر عمل میکنی
یه برگ برنده هست برای تو ،خوب استفاده کن از این کار تا پیشرفتتو در رنگ روغن ببینی
هم نکات مهم رو بهم میگفت و هم با جدیت تاکید میکرد
و من هر بار به ذهنم توضیح میدادم که یاد بگیره که اصول کار هست و باید من یاد بگیرم
وقتی قسمت آخر کار رو انجام میدادم راننده وَن محله مون رو دیدم که گفت سلام آبجی چای میخوری
من دوباره از زبونم دراومد گفتم ممنون من روزه ام
دوباره دروغ گفتم
وقتی رفت و چند دقیقه بعد اومد ،دیدم یه فلاسک چای آورد و گفت تازه هست ،بذار دم بکشه
اینو گفت دوباره گفتم روزه ام
به خودم گفتم تو چرا گفتی روزه ای ؟ چرا ترسیدی ؟ دلیلش حرف مردم بود
چون ار بچگی شنیدم و اینم شنیدم که باید احترام بذاری و در بیرون از خونه چیزی نخوری ، اما هیچ کدوم از اینا دلیل نمیشد که من مثل دیروز دروغ بگم
نمیدونستم چیکار کنم ،از خدا معذرت خواهی کردم و گفتم ببخش من به خودم ظلم کردم سعی میکنم دیگه تکرار نشه
و نذاشتم ذهنم شروع به سرزنش کنه ،چون از فایل جلسه احساس گناه که در دوره عشق و مودت بود یاد گرفته بودم که خودمو سرزنش نکنم
اما سعی میکنم دیگه تکرار نشه
وقتی برگشتم خونه خیلی حالم خوب بود و اصلا هیچ احساس خستگی نداشتم
طیبه ای که چند سال پیش به خاطر درد مچ دست که یکی از دلایل نرفتن به کلاس بود ،یادگیری طراحی و نقاشی رو رها کرد
اما طیبه الان، وقتی شروع کرد به تغییر شخصیتش از روزی که تصمیم گرفتم به طرز شگفت انگیزی مچ دستم هیچ وقت درد نگرفت
شاید اوایل یه کوچولو ،اما تا جایی که یادممیاد همیشه سلامت بود تو این دوسال
حتی قوی و قوی تر هم شده
و هر روزی که پیش میرم بدنم قوی تر میشه ،انگار با هر تلاشی که دارم ،بدنم هم این قدرت رو میگیره که بهم کمک کنه تا سریع تر حرکت کنم
وقتی رسیدم خونه، کل شب رو داشتم هی فکر میکردم که اصلا چرا رفتم نقاشی دیواری
من چی میخوام از نقاشی کشیدن و فکر میکردم
و بعد یه سوالات دیگه میومد به ذهنم که بعد متوجه شدم ذهنمه داره نگرانم میکنه
چون میگفت ببین نمیرسی حتی یکم استراحت کنی
نمیرسی تمرینات طراحی رو انجام بدی
نمیرسی دوره های نقاشی که خریدی رو گوش بدی و از این حرفا
ولی بعد که متوجه شدم گفتم اتفاقا خیلی بهتر شد ،این نقاشی دیواری سبب میشه که من برنامه ریزی کنم و به همه کارام برسم و خوابم رو کم کنم تا بتونم به همه شون برسم
یا میگفت بدنت درد میکنه ببین دستات ضعیفه اما درجواب بهش گفتم قوی هستم و اتفاقا وقتی نقاشی میکشم کلی لذت میبرم و من یه کاسه نخود خوردم و به قدری انرژی بالایی داشتم که حتی تا شب گرسنه نبودم
از این به بعد به تغذیه ام هم میرسم
امروز من دقیقا داشتم تمرینات دوره هم جهت با جریان خداوند رو در عمل انجام میدادم و تاحدود 90 درصد موفق عمل کردم
امروز من پر از درس بود و عشق
و از خدا میخوام که عاشقانه تر بشه این احساسم به انجام تمرینات
خدایا شکرت
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق در زندگیتون جاری باشه
به نام الله هدایتگر
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
گام هشتم
اولین شرط رسیدن به خواسته علاقه داشتن به اون خواسته هست وپرداخت بهابرای رسیدن به اون
خیلی وقت هاشده که من یک خواسته داشتم والان دارم ولی بهاشونمیپردازم وبعدمبگم چرانتایج خوب توزندگی من رخ نمیده
چرا
چون ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است
چون :توخودپای درراه بنه وهیچ مپرس
خودراه بگویددکه چون بایدکرد
تجسم وتغییرباورقسمتی ازمسیره ووقتی که تواین فضاهستیم ایده هایی که باشرایط الان ماقابل انجامه روبایدانجام بدیم وعمل کنیم به الهامات خداوندوتومسیراگه سخت باشه این تصادهاخواسته هایی رودردرون مابه وجودمیارن وماهدایت میشیم به سمت خواسته هامون
خداوندپاسخ میدهدوقتی ماایمان داشته باشیم وعمل کنیم بااحساس خوب وخودبه خودکارهاانجام میشه وخداکارهاروانجام میده واتفاقات رخ میده برای رسیدن به خواسته هامون
نمیدونم چطوره که هروفت این فایل روگوش دادم اشکم جاری میشه واین فایل روبایدهزاران بارگوش کردچون اگاهی های این فایل خیلی عالیه وهردفه گوش میدی به قول استادچیزجدیدی میشنوی والان من این بارگوش دادم چیرهای جدیدی شتیدم وعالی بود
بایدقدم برداری وحرکت کنی وتمرکزکنی
چون استعدادمهم نیست توکل مهمه ایمان مهمه
کسی که ازراه نادرست کاری روشروع کنه هیچ وقت موفق نمیشه ونمونش یکی ازدوستان من که خیلی زرنگه واستعدادبالایی توحوزه کاری خودش داره ورییس یک مجموعه شدسال96امادوسال پیش افتادزندان چون فقط دزدی کرددراون سازمان ودیگه هیچ کس براش احترام قایل نیست چون خیلی بدنامه بین دوستان چون خشت اول رودرست نزاشته بودوالان هیچی نیست وابرونداره ومثال های اینجوری زیادهستندکه ازراه نادرست شروع کردندونابودشدند
من میخوام هدفم استقلال مالی ورسیدن به شغلی که عاشق اون هستم هست
وبایدصداقت داشته باشم احساس خوب داشته باشم سپاسگذارباشم وکلاس هایی درززمینه کسب مهارت درموزدشغل موردعلاقم رفتم که تجارت هست اماکافی نبود
روی باورهام کارکنم به زیبایی هاتوجه کنم
ادم های منفی رواززندگیم حذف کنم
شبکه های اجتماعی روکمتروکمترکنم
تلوزیون که خداروشکرچندساله حذف کردم
بیشترباخدای خودم حرف بزنم وگوش کنم به الهامات خداوند
به ایده هایی که برای شغل وکسب درامدوعلایقم که باشرایط الان منه عمل کنم وقدم بردارم وبدونم که خداحواسش بهم هست وفقط روی خداحساب کنم وازاوکمک بخوام
ورزش کنم
باشگاه بدن سازی برم
برم تودل ترس هام وازنقطه امن خودم خارج بشم
تمرکزکنم روی علایقم ومهارت کسب کنم
توحیدی تربشم
وقتی توروی خودت کارمیکنی جهان توروهدایت میکنه به شرایط وادم هاوفرصت های بهتر
طبق اصول خودت بروجلووببین چه کارهایی رودوست نداری دیگران برای توانجام بدن همون کارهارودیگه انجام نده
مثل دروغ غیبت حرف های بیهوده زدن بیاحترامی
تحقیرکردن عصبانیت زیاد بدقولی ووو
اگه میخوای زندگیت تواین دنیاهم بهشت باشه بایدبهاشوبپردازی
ایمان وعمل صالح بااحساس خوب
شادوموفق باشید
به نام خداوندمهربان
سلام خدمت استادبزرگوار،استادشایسته وهمراهان گرامی سایت.
خدایا شکروسپاسگزارم بانوشتن کامنت برای ردپابهای طی کردن تکاملم راپرداخت میکنم .
یادمه سال 90 منفی 500م شدم داروندارم روفروختم تا پرداخت بدهی زیرصفرشدم بازم تسویه نشدم عجیب بهای دادم خدایا شکرهمه میگفتن خونتو نفروش حرف هیچ کس گوش نمیکردم چون درحال پرداخت بها بودم اگه اون بها رونمیدام الان توی این سایت نبودم اینارو برای یادآوری براخودم نوشتم خدایا شکروسپاسگزارم
سلام به استاد دوستداشتنی و خانم شایسته مهربان
سلام و ارادت به همه عزیزان و هم مسیر های دوستداشتنی
استاد من تو بعضی از فایل به ناخودآگاه اشک از چشمام جاری میشه مثل همین فایل
درحال حاضر قدم 5 دوره 12قدم هستم
جلسه سوم این قدم کل داستان رو به طور واضح گفتید که هر کس گوش کنه و بهش عمل کنه دیگه تمومه
من هرشب از تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم و دونه به دونه معجزه ها داره اتفاق میوفته
هرشب از مغازه تا خونه که میرم باخدا حرف میزنم و شکرگزاری میکنم بابت اتفاقات اون روز و همینکه کلمه خدا به زبونم میاد اشک از چشمام جاری میشه
جوری شده در مورد خدا پیش هیچکس نمیتونم حرفی بزنم چون اشک اجازه نمیده
من سال قبل کل زندگیم دگرگون شد
تموم شدن زندگی 12 سالم
600میلیون بدهی
اعتیاد
تنهایی مطلق
از همه اینا خدا نجاتم داد چون تو بدترین روزها هم داشتم شکرگزاری میکردم
ازروزی که شما روپیداکردم بصورت هدایتی
بعدازمدتی که موفقیت و تغییر اساسی خاستم ازخدا وهرروز شکرگزاری میکردم همونجا زندگی مشترکم یهو تموم شد
و من انقد به خدا اطمینان پیدا کرده بودم که هدایت خدامیدونستم و روز رفتن همسرم ازخونه روز 16 شکرگزاری بود و همون روز 1بح بازم بیدارشدم و اون در حال جمع کردن وسایل برای رفتن بود و من داشتم شکرگزاری اون روز رو تو دفترچه ام مینوشتم
و…. خیلی سخت شد بعدازون
تنهایی بدون یه دونه قرص بدون یه جلسه دکتر و تراپی و…
فقط با توکل بخدا و شکرگزاری از آنچه دارم
نجاتم داد خداوند
خدا قلب منو سبک کرد از سنگینی ها
خدا کمک کرد اعتیاد رو راحتی گذاشتم کنار بدون مشاور و دارو بدون هیچی گذاشتم کنار این کار خدا بود فقط
از 600میلیون بدهی و از دست دادن ماشین و… بابت جدایی
الان خدا دوباره کمک کرد بدهی ها رو دادم و دوباره ماشین رو بدست بیارم
و معجزه این اتفاق که خیلی بولد بود و این اتفاق برای چند روز پیش بود
من سال قبل رو 11 / 11 ساعت 11 همسر رفت از خونه و جداشدیم و در اون روز مادر همسرم تو همون ساعت روز ک گفتم منو از نظر مالی تحقیر کرد و هرچی دلش خواست گفت و من قلبم شکست
اما
چند روز پیش 11/11 ساعت 11 بعد یکسال
بصورت کاملا اتفاقی و غیر عمدی . خداشاهده خودم اصلا هواسم نبود
من رفتم دنبال پسرم از خونه خانواده همسر سابقم و اونجا با ماشین خودم در همون ساعت و تاریخ که تحقیر شدم جلوی مادر همسرسابقم منو با ماشین و باحال عالی و وضعیت مرتب دید و تا چنددقیقه زول زده بود به منوماشین تا من راه افتادم و با بچم رفتم
بعد که فکرکردم چرانگاه کرد انقد طولانی یهو یکی از درون گفت امروز چه روزیه و اون داشته به ماشین و… نگاه میکرده و دیدم ااا امروز 11/11 ساعتو دیدم که ساعت دقیق 11 بوده
نمیتونستم جلو بچه جلوی اشک هامو بگیرم یاد اون جمله افتادم که خداوند گفته تورو همونجا که زمین زدم میبرمت بالا
آخه اینجور اتفاقا از روزی که ستاره قطبی رو انجام نیدم زیاد شده ، همزمانی ها و معجزات و…
خدایا شکرت شکرت که منو در مسیر قرار دادی
استاد عزیزم ممنونم که راه هدایت رو برای ما آسانتر میکنید تا بهتر نشانه ها رو بشناسیم و بفهمیم
معجزاتی دیدم تواین یکسال که هر ثانیه دارم شکرگزاری میکنم
ممنون ازهمگی که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.
یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که به ایران بیاین وتو سمینارتون شرکت کنم اون روز رو باید ببینم والا جون به ازرائیل نمیدم
عاشقتم استاد
حق نگهدار همتون️️
سلام آقا حامد . دوست عزیز متعهد و جسور و شجاع
چقدر از نوشته شما لذت بردم .اشکم جاری شد از این همه حس سپاسگزاری
از این همه معجزه و هماهنگی ها
و البته تعهدی که نسبت به مسیرتون داشتین
واقعا از صمیم قلبم تحسین تون میکنم بهتون تبریک میگم .
لایق این شایستگی هستین
آنقدر از نتایج تون شگفت زده شدم و تحت تاثیر قرار گرفتم که واقعا کلمه ی رو برای بیان این احساسات پیدا نمیکنم
الهی که هرروز معجزات و گشایش های خداوند رو بیشتر دریافت کنی.
یادم اومد از شعر لیلی و مجنون
حال که این لیلا خارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
سلام و درود خدا به شما ممنونم ازتون
حرفاتون بیشتر دلگرمم کرد به ادامه راهم. الهی که هر روز تو زندگیتون معجزه خیر و برکت باشه
من تو این یکسال خدا رو به معنی واقعی پیدا کردم و از قلبم باهاش ارتباط گرفتم.فقط باید اعتماد کنیم اعتماد و باور به خداوند بعد از تلاش استمرار و متعهد بودن به خدا. چون توکل یه امر درونی هست و امادر واقعیت باید تلاش کرد متعهد بود و اما رها کردن و ایمان در مرحله آخر بیشتر ازاون نتیجه ای که میخاستیم بهمون میده براحتی و در زمان و مکان درست.صبر داشتن باعث میشه همه چیز رو بموقع متوجه بشی و بموقع برات اتفاق بیوفته.
با همه وجودم میخام اتفاقات شگفت انگیز هر روز در زندگیتون جاری باشه لیلا جان.
حق نگه دارتون
با تشکر از استاد عزیزم
سلام به استادعزیز و یاران توحیدی اش
من همش با وازه بها درذهنم مشکل داشتم و فکر میکردم اساتیدی که اسم بها رو میارن یعنی باید پدرت در بیاد . پوستت کنده بشه . جانت به حلقوم برسه وتحمل کنی وتحمل کنی و سختی بکشی و بیخوابی بکشی تا به هدفت برسی .
چون هرکی میخاست خاطره موفقیتش رو بگه یک رمان زجر وسختی و گرفتاری وتحمل رو میگفت بعد میگفت به اینجا رسیدم . وحق من بود .
ومن همش در ذهنم کاری ارزشمندتر بود که تحمل سختیهای بیشتری توش بوده باشه .
مثلا فلانی حقش بود به اینجا برسه چرا چون اگه بدونی چه سختیهایی کشید .
مثلا همش تو خونمون میخام تقدیر کنم از بچه های ده 80 تقدیر میکنم که تونستند جلوی سیاست حکومت بایستند و تا پای جان مقاومت کنند و بالاخره بعد چند ماه درگیری بالاخره حرف خودشان رو به کرسی بنشونن و حجاب از سر بردارند و به هدف خود برسونند .روزهای سختی بود .
ومن میگفتم نگاه اینو میگن بها .
وهمش تو ذهنم بها راه سخت و دشوار بود . واستاد هم که در مسیر رسیدن به هدفش سختیهای زیادی کشید و دوباره بلند شد باز بیشتر منو میترسوند .که من نمیتونم اینهمه ریسک کنم تازه من خانومم و ایشون آقا وکلی محدودیت ماخانمها داریم که ایشون نداشتند .
اما وقتی خوندم و شنیدم که بچه های این سایت خیلی نرم و راحت به خواسته شان رسیدن مثل استاد عطار روشن که ویدیو فرستاده بود .
متوجه شدم استاد هم چون اول راه بود و هنوز بر قوانین کاملا مسلط نبود و راهنمایی نداشت این چالشها رو تجربه کرد .
والان تو آموزشهاش ما رو به چالشهای این مسیر یعنی عجله و رعایت نکردن قانون تکامل و عواقبش هشدار میدهد و ما دیگه اون دست اندازها رو کمتر تجربه خواهیم کرد .
اگه سختی کشیدن باعث نتیجه گرفتن میشه من دوربرم بی نهایت ادم رو سراغ دارم که بی نهایت سختی کشیدند و سر اخر هیچی به هیچی .
اونهایی که من دیدم و خوندم که موفق شدند اونم به سختی . اونها باورهای مالی مناسبی داشتند اما چون سختی کشیدن رو ارزشمند ومعنوی میدونستند جهان به جای مسیر سرراست از مسیر پرپیچ و خم اونها رو به خواستشون رسوند .
مثلا مردم کشور ما اومدند نزدیک به چند سال درگیری وخونریزی رژیم شاه رو برانداختند واینجوری بها دادند اما دولت سوریه آقای بشار اسد باخونسردی و بدون جنگ کوله بارش رو رو دوشش گذاشت و رفت و حکومت عوض شد .
فرق در چی بود . یکی باجنگ و درگیریو کشتار یکی با سکوت وآرامش .
قرارنیست برای رسیدن به هدفم بهای تقلاکردنها وجنگ کردنها و تحمل سختیها ومشقتها رو بدم .
کافیه نرم روی باورهام کارکنم و به الهامات عمل کنم نتیجه میاد همین میشه بها .
چون من متوجه شدم پاشنه اشیلم تو زندگیم همین کج فهمی از بها بود . وچون ایام 22 بهمن و انقلاب و کشتار بود ذهنم میگفت ببین بها اینه به خواسته برسی .
یا محرم میشه میگه نگاه امام حسین اینهمه سختی کشید .اما عزیز شد
یا ماه رمضان تحمل گرسنگی و درد معده و اینهمه سختی .اما نزدیکی به خدا .
یامیگفتم فلسطبن رونگاه کن الان اینهمه سال داره بها میده ومیجنگه و کشتتار و درگیری و اخرش هیچی .
وچقدر هم رسانه ها میگفتن ارزشمند ومقدس . و راه خدا و امام حسین . وبالاخره پیروز میشن .
چی بگم خاطرات خراب ذهنم تمومی ندارند کلی اش حین نوشتن کامنت به ذهنم اومد .
وچطور تو ذهنم سختیها مقدس شد و ارزشمند و منو آسان کرد برای سختیها.
منم میگم نه . اینطوری نیست
بها همون کار کردن مستمر روی باورها ست و عمل به ایده هایی که در طی مسیر بهمون گفته میشه .. کنارگذاشتن شبکه های اجتماعی وهر آنچه ممکنه باعث لغزش ما در طی مسیر بشه هست .
دخترای دهه 80 ای اونها برای رسیدن به خواستشون زجر نکشیدند اونها نمیتونستند محدودیت رو بپذیرند و هرآنچه بهشون دیکته میشه گوش بدن .اونها باعشق این کار رومیکردند .
اخه مگه میشه پیش پلیس گشت ارشاد بدون روسری راست راست راه بری و شعار بدی .ونترسی وکشتنت هم برات مهم نباشه .
حالا چرا اونها شدن الگو. چون خودم در خانواده ای بزرگ شدم که جرات نداشتیم غیر از چهارچوب تعیین شده قدم بردارم . و الان که اسم بها میاد وسط .
میگم اونها علاقشون به آزادی بود وخوب رسیدن بهش .من علاقه ام چی ؟ آیا من هم اینهمه که نه چون قرار نیست جلوی کسی وایستادم و بجنگم .
من قراره جلوی منطقه امنم بایستم و نه با زور بلکه به نرمی و بااهرم رنج ولذت تغییر مسیر بدم .
البته خدا روشکر خودم احساس میکنم 99 درصد راه رو رفتم و یک درصدش مونده . که دارم روش کار میکنم تا نتیجه دلخواهم بیاد .
هرچه دارم تقلا میکنم و زجر وسختی میکشم یعنی تو مسیر شیطانم ودر مدار پایین تر از منبع هستم . وهرچه کارام به راحتی پیش میره در مسیر الهی هستم و در مدار بالاتری هستم .
سلام خانوم موفق
تفاوت بین “بها” و “رنج کشیدن”
بسیاری از ما در فرهنگی بزرگ شدیم که ارزش رو به سختی کشیدن گره زده. به ما گفتن:
“موفقیت یعنی زجر کشیدن!”
“هر کی بیشتر سختی بکشه، حقشه که به خواستهش برسه!”
“بدون رنج، گنجی نیست!”
اما استاد بارها توضیح داده که این باور فقط یک برنامهریزی ذهنیه که باعث میشه افراد مسیرهای سخت رو تجربه کنن. اگر کسی باور کنه که برای پولدار شدن باید تا سر حد مرگ کار کنه، دقیقاً همون تجربه رو در زندگیش خلق میکنه!
در حالی که بها دادن به معنی سختی کشیدن نیست، بلکه یعنی کار کردن روی باورها، متمرکز موندن روی خواسته، و عمل کردن به الهامات.
کامنتتون عالی بود اینا رو از دیدگاهتان برداشت کردم موفق باشید