سوالات:
- شما برای خلق زندگی دلخواه خود، بر چه ترسهایی غلبه کرده اید و چطور؟
- چه بخش از آموزه های خود را برای غلبه بر ترس، پیشنهاد می کنید؟
- چگونه فرصت های سازنده را از دام های ویران کننده تشخیص دهیم و در دام طمع نیفتیم؟
مفاهیمی که استاد در پاسخ به سوالات در این قسمت توضیح داده اند:
- رابطه مستقیم بین “جسارت برای حرکت” و “از بین رفتن خود به خودی ترسها”
- طبیعی ترین حالت غلبه بر ترس، اقدام کردن با وجود ترسیدن است؛
- راهکار غلبه بر ترس ها؛
- بهای رسیدن به خواسته ها؛
- رشد به معنای نترسیدن نیست بلکه به معنای اقدام کردن با وجود ترس است؛
- “ترس و شک”، بزرگترین ابزارهای شیطان برای گمراه کردن ما هستند؛
- عزت نفس عاملی قدرتمند کننده برای غلبه بر ترسهاست. زیرا اساس عزت نفس واقعی بر “توحید” استوار است؛
- کار کردن روی ترس های یک پروسه دائمی است. به همین دلیل کار کردن روی توکل و توحید، یک موضوع دائمی است؛
- ترفند پونزی چیست و چه باورهایی فرد را در دام ترفند پونزی گرفتار می کند؛
- باورهایی که فرد را از افتادن در دام هر ضرری با الگوی ترفند پونزی، محافظت می کند؛
- آگاهی های دوره روانشناسی ثروت، نه تنها نعمت ها را وارد زندگی شما می کند بلکه جلوی ضررهای بزرگی را می گیرد که خرابکاری های آنها به راحتی قابل جبران نیست؛
- کلید های روانشناسی ثروت 1 برای خلق ثروت پایدار؛
- تشخیص “فرصت های سازنده” از “دامهای ویرانگر” به کمک آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1
تمرین دانشجویان پروژه مهاجرت به مدار بالاتر:
الف) تجربیاتی را به یاد بیاورید که به خاطر عدم درک قانون، در دام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید. منظور از ترفند پونزی، هر ترفندی است که:
- به شما وعده ی یک شبه پیمودن ره صدساله را میدهد؛
- هر ترفندی که اساس آن طمع است نه ارزش آفرینی؛
- هرترفندی که اساس آن احساس بی لیاقتی و ناتوانی درباره خلق شرایط دلخواه در زندگی است.
نشانه اینکه فرد در دام این ترفندها افتاده این است که: برای رسیدن به خواسته ای که از نظر فرکانسی فاصله زیادی با آن دارد و ظرف وجود او آماده دریافت آن نیست، به جای پر کردن این فاصله فرکانسی بوسیله کار کردن روی بهبود شخصیت خود و افزایش ظرف وجود خود، می خواهد این فاصله را با ایده ها و وعده هایی پر کند که به او وعده یک شبه پیمودن ره صدساله را می دهد. وعده استفاده از شانسی که در خانه او را فقط همین الان و همین یک بار زده است. فردی که درگیر این دام باشد، تنها وقتی به هوشیاری می رسد که در این مسیر نه تنها دارایی های قبلی اش را از دست بدهد بلکه برای بازگشت به نقطه صفر، راه پر پیچ و خمی را می پیماید. جهان با این ضربه سنگین به او می گوید که هرگز قادر به دور زدن قانون نیست.
اگر شما هم چنین تجربیاتی دارید، در بخش نظرات بنویسید چه درسهایی از این تجربیات تلخ گرفتید و چگونه از این درسها برای رسیدن به نتایج پایدار استفاده کرده اید؟
حتی در حالت هوشمندانه، چطور از این نوع تجربیاتی که اطرافیان شما داشتند، درس گرفتید؟ یعنی بدون اینکه درگیر این دام شوید، برای خود تصمیمات از پیش تعیین شده ساختید تا در چنین لحظاتی قانون را به یاد بیاورید و در دام این ترفندها نیفتید؟
و سوال اساسی تر این است که: آیا هنوز هم آن درسها را به یاد دارید و آنها را در روند پیشرفت خود لحاظ می کنید؟
ب) درباره تجربیاتی بنویسید که به خاطر درک قانون تکامل، به جای طمع ورزیدن، به این نوع ایده ها و وعده ها با اطمینان “نه” گفتید چون می دانستید که تنها راه رسیدن به خواسته مد نظر، آماده کردن ظرف وجودتان و مهاجرت به مدار آن خواسته است. به همین دلیل قدمهای محکمی برای رشد شخصیت درونی خود برداشتید. روی بهبود مهارت ها و توانایی های خود در راستای آن خواسته کار کردید، حل مسائل پیش رو را یاد گرفتید و به این شکل شخصیت شما آماده دریافت آن خواسته شد. سپس نه تنها از این مسیر رشد لذت بردید، نه تنها از مسیر هموار به آن خواسته رسیدید بلکه مهم تر از همه، فرمول تحقق خواسته را یاد گرفتید و این توانایی از هر نتیجه ی دیگری برای شما با ارزش تر بوده است.
یادآوری هر دو شکل از تجربیات بالا، اهرم رنج و لذت قوی در ذهن می سازد تا بهبود شخصیت درونی خود را با اختلاف، بالاترین اولویت زندگی خود قرار دهد. نتیجه این اهرم، روان شدن چرخ زندگی و نشستن روی شانه های خداوند در مهاجرت به مدارهای بالاتر است.
منتظر خواندن تجربیات سازنده شما هستیم
منابع کامل درباره آگاهی های این قسمت: آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 برای بیدار کردن توانایی خلق ثروت در وجودمان
یکی از کمترین برکتهای عمل به آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 در زندگی دانشجو این است که:آگاهی های این دوره دانشجو را از افتادن در دام های نامرئی ای حفظ می کند که آدمهای زیادی توانایی تشخیص این دام ها را از فرصت های سازنده ندارند.
آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، با پرورش عضله “مولد بودن” در وجود دانشجو، تنها راه رسیدن به موفقیت مالی پایدار را در وجود او نهادینه می کند. این درک، توانایی تشخیص “دامهای مخرب” را از “فرصت های سازنده”، را به دانشجو یاد می دهد و او را از ضررهایی ویرانگر حفظ می کند که اگر فردی در دام آنها بیفتد، به این راحتی قادر به جبران خرابکاری های این نوع از باورهای محدود کننده نخواهد بود.
آگاهی های این دوره شما را از مدار فقر و هر ایده ای دور می کند که شما را در این مدار نگه میدارد؛
آگاهی های این دوره مانع اخذ تصمیمات مخربی می شود که آنقدر می تواند اوضاع را سخت کند که حتی برگشتن به نقطه صفر، نیازمند پیمودن هفت خوان رستم می شود؛
وقتی با آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 همنشین می شوی و قانون خلق ثروت پایدار را یاد می گیری، متوجه می شوی مسیر رشد چقدر مسیر هموار و لذت بخشی است و البته این روند طبیعی زندگی است. اما دلیل اینکه افراد زیادی در مسیر های پر پیچ و خم گیر افتاده اند، نه به این دلیل است که رسیدن به خواسته ها سخت است بلکه به این دلیل است که آن افراد سکان را به دست باورهای محدود کننده ذهن شان داده اند.
آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 ، در مسیر بهبود اوضاع مالی، سکان را از ذهن محدود کننده می گیرد و به دست باورهای توحیدی و ثروت آفرینی می سپارد که نسبت به مسیر تجربه نعمت ها، دیدی وسیع دارد و سرراست ترین مسیر برای رسیدن از جایی که هستید به بی نیازی مالی را می شناسد.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»104MB26 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»25MB26 دقیقه
بنام خدا و سلام خدمت همگی و خداقوت.
الان دوباره داشتم این فایل رو گوش میکردم و نکته برداری میکردم.دوست داشتم باورهای زیبایی ک درین فایل هست رو بیام اینجا بنویسم.
همه ی ما یسری ترسهارو داریم ولی درعین ترسیدن،توکل میکنیم،حرکت میکنیم و عمل میکنیم.
روش من برای غلبه برترس،شجاعت و ایمان بوده.
وقتی آدم میخاد به یک خاسته برسه و واقعا براش مهمه،باید بهاشو باایمانش بپردازه.
جاییکه میدونی تغییر باید رخ بدهد،ایمان داشته باش خدا کمک میکند.
انسانی ک عزت نفس داره میدونه ک توانایی حل مسئله رو داره.حالا هرچی ک باشه.
پس دوباره بگم:جاییکه باید تغییر رخ بده اول ایمان و توکل بخدا.دوم ایمان به توانایی خودم در حل مسئله.سوم رفتن،انجام دادن و ساختن.
فرق دونستن قوانین باندونستن در اینه ک دیگه برای رشد و پیشرفت هیچ زجری نمیکشی و همه چی راحت اتفاق میفته.و اگه ب چالش برخوردیم خدا هدایت میکنه.
باور باینکه: درست میشه.ی راهی پیدا میشه. یجوری مسئله حل میشه.
خیلی از ترسها توهمند ک باعث میشه جلوی حرکت و پیشرفت آدما گرفته بشه.
کارکردن روی ایمان باعث میشه ترس خاصی نداشته باشی و اگه هم داشتی چاره اش حمله کردن ب دل اون چیزیه ک ازش میترسی.
ترس،نگرانی،دودلی،شک اینها ابزار شیطانه.نقطه ی مقابل تقویت ایمانه.
هرچی ترسها کمتربشه،نتایج تو زندگی بیشتر میشه.
باور باینکه:پیش میریم،اتفاقات خوب میفته.خدا کمکمون میکنه.
تاوقتیکه خدا و قانونش عوض نشه و من طبق قانون پیش برم میتونم هرآنچه را ک میخواهم خلق کنم.
باندازه ای ک ایمان محکمتربشه،ترس ها کمتر،و نتایج پررنگ تر میشه.
اگه روخودمون کارنکنیم،ترسها دوباره قدرت میگیرند.
اگه ورودی هارو کنترل نکنیم،ترس ها قدرت حرکتهای بزرگ رو ازمون میگیره.
کسانیکه از دوره ها استفاده میکنند بجز اینکه ی عالمه اتفاقات خوب رقم میزنند از ی عالمه ضرر هم در امانند.
اینقدر مردم طمع کار و عجول و اینقد زود میخان مدارها رو طی کنند و زود پولدار بشند و اینقدر قوانین رو درک نمیکنند،ک ترفندهای یک شبه پولدار شدن عاقبت گریبانشون رو میگیره.
کسانیکه قانون تکامل رو طی کردند در دام این مسائل نمیفتند و زمین نمیخورند.چون ی عالمه آگاهی دارند.
هرجا شنیدید سودی بالاتر از سود عرف بازار میدند اصلا اونجا نمونید و زود برید و نذارید اغفالتون کنند.
کمترین دستاورد دوره روانشناسی ثروت1 اینه ک جلوی این ضررها گرفته میشه.
اکثرا فقرا و جهان سومی ها درگیر این ترفتدهای دغل بازی میشند.
هیچ ثروتمند واقعی،گول این فریبکاری هارو نمیخوره.
کسانیکه در مدار فقر هستند،این دغل بازیا تو مدارشون هست.
کسانیکه در مدار ثروت هستند موقعیت های شغلی،ثروتهای بیشتر،ایده های بهتر تو مدارشونه.
گرفتارشدن دراین ترفندها،درواقع اوضاع رو اینقدر برای طرف سخت میکنه و اونقدر میری زیر صفر که تابیاد ب صفر برسی خدا میدونه چقدر طول میکشه و اذیت میشی.
استمرار استمرار استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط این باورها و قانون، مقاومت نداشتن و کنترل ورودی های ذهن،حرفای جامعه رو نشنیدن،کلید خوشبختی و سعادت و ثروته.
بارها قران گفته حرف لحو(یعنی حرف چرت و پرت) را نشنوید.توی اون جمع نباشید.
باید آرام آرام رو خودمون کارکنیم و بجایی برسیم ک ظرفمون اونقدری بشه ک الهامات و ایده های خداوند را دریافت کنیم و در مدار ثروت قرار بگیریم.
اینارو بجز داخل دفترم اینجا هم نوشتم و هنگام نوشتن یادم ب اون250میلیون پول بی زبونی میفتاد ک دادم دست ی آدم زبون نفهم و هربار با یاداوریش خونم بجوش میاد.
فکر میکنم اینکه انگار دیگه دست و دلم بکار نمیره و همش نشستم گوشه خونه و هربار ک میخام بابت همون کاری ک ازش این پولارو درآوردم اقدامی کنم ولی انگار نمیتونم و پام جلو نمیره،همین احساس بدیه ک ازین بابت دچارش میشم.احساس خشم تنفر رنج کینه
امیدوارم ازین اتفاق درس بگیرم.بدونم کجاها دارم طمع میکنم.یاد بگیرم و درک کنم قانون تکامل رو و دیگه خودمو تو دام چنین دغل بازیا نندازم. استاد راست میگند ک تا بیاد برسیم ب نقطه صفر خدا میدونه چقدر طول بکشه. حداقل ضرر برای من توی این اتفاق،ضرر مالی بود.اینکه دیگه نمیتونم بااین قضیه کنار بیام و پاشم زندگیمو ازنو بسازم، غصه ها و حرص و جوشهایی ک توی این مدت خوردم و روز بروز از نظر جسمی و روحی بیمارتر شدم،ضرر اینا بدتر از ضرر مالیه.
از خدا میخام کمکم کنه بهم توان بده ک بقیه عمرمو اینطوری ازدست ندم و پاشم ی حرکتی واسه ساختن ی زندگی عالی بزنم.آمین
ممنون و سپاسگذار خداوندم بابت استاد عباسمنش و فایلها و صحبتهای گرانبهاشون ک ب رشد و آگاهی من کمک میکنه.خیر و برکت تو زندگیتون جاری باشه.
دوستتون دارم.عرفانه
بنام خدا.سلام و خداقوت میگم ب تک تک اعضای محترم و باتجربه ی سایت و سلام و خداقوت ویژه خدمت استادعباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان.
سوال:تجربیاتی را بیاد بیاوردید ک بخاطر عدم درک قانون،دردام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید.
حقیقتش سالها پیش ک گلدکوئست بود منو همسرم و خانوادم خیلی شیک و مجلسی در دام چنین مسئله ای افتادیم.همزمان مادرم و خواهر و برادرم هم همینطور.اول مادرم توسط یکی از آشناهای دورش باین داستان آشنا شده بود و بعد ب ما هم معرفی کردند و…
یادمه اونسال دوتا پلاک زنجیر دخترامو و دوتا سیم کارت صفر کارنشده داشتیم اینارو فروختیم تا بخیال خودمون بعدها خیلی بیشتر و بهترشو بخریم.بااینکه همسرم اون سالها خوب کارمیکرد و پول درمیاورد ولی کیه ک بدش بیاد ی پول قلمبه راحت نصیبش بشه.ماهم فریب همین وعده وعیدارو خورریم.بجز اینکه هر هفته مثل اسکلا پامیشدیم میرفتیم تو جلسه هاشون شرکت میکردیم.و مثل خودشون داشتیم یاد میگرفتیم ک چطوری مردمو فریب بدیم ک بیان زیرمجموعه مابشند.خداروشکر ک توی اون مدت مااین مهارتو یاد نگرفتیم.اینکه اگه ازت این سوالو پرسیدند تو بگو فلان و اگه فلان موضوع پیش اومد تو بگو فلان. و ب لطف خدا هیشکی نیومد زیر مجموعه ما وگرنه بعدها ک کار ب شکایت و این حرفا کشید مثل خیلیای دیگه تا مدتها درگیر دادگاه و این چیزا بودیم.
بازم اون برامون درس نشد.باز دوباره طرحهایی اومد تو ایران ک میگفتن قانونیه و ی مشت کالایی ک عملا بکار روزانه ی مردم نمیومد رو باین طریق میذاشتن واسه فروش و بیشترم رو این قضیه تاکید داشتند ک این قانونیه و اگه گلد کوئست هیچ محصولی عملا نداد ولی ما رو ادرس میفرستیم.درسته محصول رو دریافت میکردیم ولی باز اینجا هم رو طمع پولدارشدن و حالا اینبار قانونی باز دوباره شرکت کردیم ک اونم هیچ ب هیچ.فقط مقداری پول بابت خرید اون محصولات ازدست دادیم.البته محصولات ارزشمندی مثل کتاب حافظ و یک تابلوی خیلی زیبا بود ولی خب اینکه طرحی باشه ک ب همین راحتی زیرمجموعه بگیری و ثروتمند بشی خیر.
آخرین فریبی ک ازین قبیل داستانا خوردم ک خیلی خیلی برام دردناکه و هربار یادم میفته خشم همه وجودمو میگیره و نمیتونم احساسمو کنترل کنم اینه ک نتیجه ی3سال کار کردنم در کار فروش تولیدات همسرم که ذره ذره پس انداز کرده بودم تا برای خودم ی ماشیم بخرم رو اینبار ب یکی از دوستان ک خیلی خیلی خیلی قابل اعتمادم بود رو
دادم.یعنی150میلیون و یک وام100تومنی ک هنوز قسط اون وام رو دوتا دیگه دارم پرداخت کنم ک تمام بشه ولی الان نزدیک15ماهه یک ریال دریافت نکردم.درصورتیکه هی میگفت بده تا دوماه دیگه سودی بیشتر از سود بانکها بهت بدم.
یعنی قراربود ماهی12میلیون500 بهم سود بده و بعداز2ماه هم اصل پول رو پس بده. و الان 15ماهه یک ریال بهم پول نداده و دیگه حتی جواب گوشیم نمیده.و این برام خیلی دردناکه.گاهی هم ک جواب میده میگه تا زمانیکه بتونم پولتو جور کنم هرموقع ک شد من چندین برابرشو بهت پس میدم ک اصلا خودت خجالت بکشی.تازه اینطوریم جواب میده. هربار میگم من نه سود میخام نه چیزی.اصل پولموبهم بده.بابتش خیلی زحمت کشیدم،میگه ندارم.وقتی ندارم از کجا بیارم.تازه بدترش اینه ک بی هیچ مدرکی چکی چیزی این پولو دادم.
عملا هیچ کاری بابت پس دادن این پول نمیکنه. هیچ زحمتی نمیکشه. از شرایط زندگی من خبر داشت و میدونست من خیلی زحمت بابت پس انداز این پول کشیدم و همه اون 150میلیون رو طلا خریده بودم و 100تومن هم وام بود و چون ازین
چیزا آگاه بود دقیقا از همین در وارد شد و گفت واسه اینکه بهت کمک بشه و دیگه نخای اینقدر پشت ماشین بشینی و اینهمه تواین جاده ها نری و بیای، پولتو بده تا بدم ب یکی از دوستام ک ارز دیجیتال کارمیکنه تا براتوهم ترید کنه و سود بهت بده ک دیگه نخای بااین روماتیسمت کارکنی.گفت خود ماهم پولمونو دادیم بهش و داریم همینکارو میکنیم.و ماهیانه داره سود بهمون میده.منم از همه جا بیخبر بخاطر طمع و رعایت نکردن قانون و اصلا عدم شناخت قانون اعتماد کردم.هروقت بهش فکر میکنم خونم بجوش بیاد.ولی آیا همه ی این دردها باعث میشه ک من دیگه این راههارو نرم؟یا دوباره بعدها از یراه دیگه گزیده میشم.
سوال دو: از تجربیاتی بنویسید ک بخاطر درک قانون تکامل،بجای طمع ورزیدن باین نوع ایده ها و وعده ها با اطمینان نه گفتید.چون میدانستید تنها راه رسیدن ب خاسته مورد نظرآماده کردن ظرف وجودتان و مهاجرت ب مدار آن خاسته است.
بله همونطور ک گفتم من حدود4سال پیش بعداز داستان کرونا ک یجورایی میشه گفت کلی تولیدات همسرم ازبین رفت بدلیل اینکه یکی یکی مشتریها سفارششون رو لغو میکردند و اینهمه کار تولید شده بود و هیچ مشتری نبود،یکسال بعداز اون قضایا همسرم رفت ک برای کسی کارکنه.اونموقع شرایط مالی ک خیلی آشفته بود همسرم بمن پیشنهاد داد ک بیا حالا ک من دارم برامردم کار میکنم و برای اینکه اون مشتریهامون پخش و پلا نشند،تو از تولیدی های دیگه خرید کن و با یک درصد جزیی ببر واسه مشتریا تا هم ی درامد اضافه تر داشته باشیم و هم پیش بریم کم کم تا بتونم دوباره ی کارگاه از خودم بزنم.منم قبول کردم و شروع ب فعالیت کردم.در کنار تمام اذیت شدنها بخاطر اینکه کار گاهی ازم زور بود ولی تجربه ی خیلی عالی بود.
و خیلی قشنگ و درست درمون و بااینکه بازم شناختی از درک قانون تکامل نداشتم ولی پله پله و قدم قدم پیش میرفتم و کلی هم پیشرفت کرده بودم.اون سالها بازم وسوسه میشدم ک درآمدم رو بدم ارز بخرم ولی ترس از دست دادن همون مقدار پس اندازم باعث شد ک راه خودمو برم و همونطور قدم ب قدم رشد کنم و عجله ای هم نداشته باشم و دورور ارز دیجیتال و این چیزا نرم. واسه همینم سال ب سال بجز اینکه هرچی میخاستم کمو بیش برای خودم و بیشتر برای بچه هام میخریدم،ولی در کنار اون خریدها پس انداز هم داشتم. و هرسال این سیر صعودی رو میدیدم و خیلی هم راضی و خرسند بودم.دقیقا از همون ماشین مدل پایینی ک داشتیم ک هنوزم همونو داریم و با همون مهارتی ک داشتم یعنی رانندگی و کمی هم مهارت فروش تونستم تعداد مشتریهارو افزایش بدم. و قشنگ سال ب سال این پس اندازه بیشتر و بیشتر شد تا پارسال آبان ماه ک گفتم با اون وام شد250 میلیون. و اون اتفاقی ک نباید آخرش افتاد.
میدونید چیه.اونهمه توانایی ک من درین کار داشتم و اون هنری ک داشتم و پله پله رشد میکردم بی اینکه نگران چیزی باشم. و خیلی امیدوار بودم ک من ب چیزای بزرگترم میرسم و ادامه میدادم،انگار هیچ کدوم از اون توانایی ها و اون پله پله رشد کردنها و بقول استاد قانون تکامل رو طی کردن انگار ب چشمم نیومد.فقط انگار یکی میگفت خب تو تااینجا عرضه داشتی.دیگه عرضه ی گسترش دارایی و شغلتو ک بیش ازین نداری.حالا بیا پولتو بده ب کسیکه قراره دوماهه حدود25تومن پول ب پولای تو اضاف کنه.بعدش ازش بگیر و برو هرکاری میخای باهاش بکن.برو باهاش ماشین بخر.خودت ک عرضه نداری اگه واسه خرید ماشین مورد نظرت کموکسری داری بتونی اون کسری رو بدست بیاری ک.حالا بیا برو پولتو بده فلانی ک اتفاقا دلسوزتم هست و میگه سود بهت میدم ک تو دیگه نخای کار کنی.اولم میگفت یساله پولو بده ولی منکه گفتم نه دوماه دیگه باید توکار خودمون برنامه ریزی کنیم واسه عید نوروز بتونیم برداشت خوبی داشته باشیم و من دوماهه پولمو میخام گفت باشه دوماه دیگه پس میدم. و این یک ریال پول نداد و هنوزم ک پول خودمم نداده و جواب هم نمیده.
من توی اون3. 4سال خیلی خوب پیشرفت کردم.آهسته آهسته پیش میرفتم و عجله ای هم نداشتم و هرسالم شرایط زندگیمون بهتر و بهتر میشد.ولی متاسفانه عدم باور ب تواناییهای خودم و نادیده گرفتن اونا اینبار باعث شد این بلا سرم بیاد.
اینارو گفتم تا بقول استاد اهرم رنج و لذت در ذهنم شکل بگیره بصورت قوی.تابلکه دیگه نخام قانون رو دور بزنم.
امیدوارم هر لحظه ی زندگیمون ب جز خیر و برکت و تندرستی و نشاط چیزی نباشه.آمین
دوستتون دارم.عرفانه
سلام خدمت دوست خوبم محمدجواد عزیز.سپاسگذارم ازینکه وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید و مرحمت کردید و جواب دادید.در مورد نجواها دیروز ی مسئله ای پیش اومد درحین نظافت خونه.ک چون تنهایی انجام میدادم خیلی خسته شدم و اومدم ک دوباره صدام دربیاد و غر بزنموسروصدا کنم یهو انگار یکی گفت عرفانه مجبور نیستی الان ک خسته ای ادامه بدی.یکم بشین استراحت کن.وقتی نشستم بی اختیار رفتم سرگوشی و رفتم داخل سایت استاد.بازم بی اختیار دستم رفت سمت مرا ب نشانه ام هدایت کن.و یکی از فایلهای سفر دورآمریکاقسمت209 اومد و نشستم تماشا کردم و اون آقایی ک گیتار میزد رو چقدر لذت بردم و بعد خود آهنگ اصلی ک خانم شایسته گذاشته بودند رو گوش میکردمو لذت میبردم.دیدم چقدر حالم خوب شد و خستگی از تنم بیرون رفت.و دوباره شروع کردم ب بقیه کارها.بعد درحین ادامه کار باخودم گفتم اینم راهکار خوبیه ها.از اونجاییکه توی کدنویسی دیروزم نوشته بودم خدایا امروز کمکم کن کارها راحت انجام بشه و خدا منو هدایت کرد ب سایت و دیدن این فایل و نتیجش شد حال خوب من.بطوری حالم خوب شد ک اون آهنگه رو در حین انجام کار بااینکه بلد نبودم ولی فقط ریتمش رو باخودم هی تکرار میکردم.خیلی دلم میخاست ببینم اسم آهنگه چیه ک دانلود کنم و باصدای بلند گوش کنم.
میخام بگم موقع نجواها خیلی قشنگ هدایت شدم باین سایت.
و متوجه شدم اینم راهکار خوبیه ک وقتی نجواها میان بیایم سرخودمونو واسه چنددقیقه هم ک شده بااین آموزه ها گرم کنیم.اونوقت متوجه میشیم ک درلحظه وارد مدار و فرکانس بهتری شدیم.
خاستم این تجربمو باهاتون درمیون بذارم.
بازم ممنون و سپاسگذارم بابت محبتتون..همیشه در خوشی و خیر و برکت باشید.آمین