مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»

سوالات:

  • شما برای خلق زندگی دلخواه خود، بر چه ترسهایی غلبه کرده اید و چطور؟ 
  • چه بخش از آموزه های خود را برای غلبه بر ترس، پیشنهاد می کنید؟
  • چگونه فرصت های سازنده را از دام های ویران کننده تشخیص دهیم و در دام طمع نیفتیم؟ 

مفاهیمی که استاد در پاسخ به سوالات در این قسمت توضیح داده اند:

  • رابطه مستقیم بین “جسارت برای حرکت” و “از بین رفتن خود به خودی ترسها”
  • طبیعی ترین حالت غلبه بر ترس، اقدام کردن با وجود ترسیدن است؛
  • راهکار غلبه بر ترس ها؛
  • بهای رسیدن به خواسته ها؛
  • رشد به معنای نترسیدن نیست بلکه به معنای اقدام کردن با وجود ترس است؛
  • “ترس و شک”، بزرگترین ابزارهای شیطان برای گمراه کردن ما هستند؛
  • عزت نفس عاملی قدرتمند کننده برای غلبه بر ترسهاست. زیرا اساس عزت نفس واقعی بر “توحید” استوار است؛
  • کار کردن روی ترس های یک پروسه دائمی است. به همین دلیل کار کردن روی توکل و توحید، یک موضوع دائمی است؛
  • ترفند پونزی چیست و چه باورهایی فرد را در دام ترفند پونزی گرفتار می کند؛
  • باورهایی که فرد را از افتادن در دام هر ضرری با الگوی ترفند پونزی، محافظت می کند؛
  • آگاهی های دوره روانشناسی ثروت، نه تنها نعمت ها را وارد زندگی شما می کند بلکه جلوی ضررهای بزرگی را می گیرد که خرابکاری های آنها به راحتی قابل جبران نیست؛
  • کلید های روانشناسی ثروت 1 برای خلق ثروت پایدار؛
  • تشخیص “فرصت های سازنده” از “دامهای ویرانگر” به کمک آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1

تمرین دانشجویان پروژه مهاجرت به مدار بالاتر:

الف) تجربیاتی را به یاد بیاورید که به خاطر عدم درک قانون، در دام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید. منظور از ترفند پونزی، هر ترفندی است که:

  • به شما وعده ی یک شبه پیمودن ره صدساله را میدهد؛
  • هر ترفندی که اساس آن طمع است نه ارزش آفرینی؛
  •  هرترفندی که اساس آن احساس بی لیاقتی و ناتوانی درباره خلق شرایط دلخواه در زندگی است.

نشانه اینکه فرد در دام این ترفندها افتاده این است که: برای رسیدن به خواسته ای که از نظر فرکانسی فاصله زیادی با آن دارد و ظرف وجود او آماده دریافت آن نیست، به جای پر کردن این فاصله فرکانسی بوسیله کار کردن روی بهبود شخصیت خود  و افزایش ظرف وجود خود، می خواهد این فاصله را با ایده ها و وعده هایی پر کند که به او وعده یک شبه پیمودن ره صدساله را می دهد. وعده استفاده از شانسی که در خانه او را فقط همین الان و همین یک بار زده است. فردی که درگیر این دام باشد، تنها وقتی به هوشیاری می رسد که در این مسیر نه تنها دارایی های قبلی اش را  از دست بدهد بلکه برای بازگشت به نقطه صفر، راه پر پیچ و خمی را می پیماید. جهان با این ضربه سنگین به او می گوید که هرگز قادر به دور زدن قانون نیست. 

اگر شما هم چنین تجربیاتی دارید، در بخش نظرات بنویسید چه درسهایی از این تجربیات تلخ گرفتید و چگونه از این درسها برای رسیدن به نتایج پایدار استفاده کرده اید؟

حتی در حالت هوشمندانه، چطور از این نوع تجربیاتی که اطرافیان شما داشتند، درس گرفتید؟ یعنی بدون اینکه درگیر این دام شوید، برای خود تصمیمات از پیش تعیین شده ساختید تا در چنین لحظاتی قانون را به یاد بیاورید و در دام این ترفندها نیفتید؟

و سوال اساسی تر این است که: آیا هنوز هم آن درسها را به یاد دارید و آنها را در روند پیشرفت خود لحاظ می کنید؟

ب) درباره تجربیاتی بنویسید که به خاطر درک قانون تکامل، به جای طمع ورزیدن، به این نوع ایده ها و وعده ها با اطمینان “نه” گفتید چون می دانستید که تنها راه رسیدن به خواسته مد نظر، آماده کردن ظرف وجودتان و مهاجرت به مدار آن خواسته است. به همین دلیل قدمهای محکمی برای رشد شخصیت درونی خود برداشتید. روی بهبود مهارت ها و توانایی های خود در راستای آن خواسته کار کردید، حل مسائل پیش رو را یاد گرفتید و به این شکل شخصیت شما آماده دریافت آن خواسته شد. سپس نه تنها از این مسیر رشد لذت بردید، نه تنها از مسیر هموار به آن خواسته رسیدید بلکه مهم تر از همه، فرمول تحقق خواسته را یاد گرفتید و این توانایی از هر نتیجه ی دیگری برای شما با ارزش تر بوده است.

یادآوری هر دو شکل از تجربیات بالا، اهرم رنج و لذت قوی در ذهن می سازد تا بهبود شخصیت درونی خود را با اختلاف، بالاترین اولویت زندگی خود قرار دهد. نتیجه این اهرم، روان شدن چرخ زندگی و نشستن روی شانه های خداوند در مهاجرت به مدارهای بالاتر است.

منتظر خواندن تجربیات سازنده شما هستیم


منابع  کامل درباره آگاهی های این قسمت: آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 برای بیدار کردن توانایی خلق ثروت در وجودمان

یکی از کمترین برکتهای عمل به آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 در زندگی دانشجو این است که:آگاهی های این دوره دانشجو را از افتادن در دام های نامرئی ای حفظ می کند که آدمهای زیادی توانایی تشخیص این دام ها را از فرصت های سازنده ندارند.

آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، با پرورش عضله “مولد بودن” در وجود دانشجو، تنها راه رسیدن به موفقیت مالی پایدار را در وجود او نهادینه می کند. این درک، توانایی تشخیص “دامهای مخرب” را از “فرصت های سازنده”، را به دانشجو یاد می دهد و او را از ضررهایی ویرانگر حفظ می کند که اگر فردی در دام آنها بیفتد، به این راحتی قادر به جبران خرابکاری های این نوع از باورهای محدود کننده نخواهد بود.

آگاهی های این دوره شما را از مدار فقر و هر ایده ای دور می کند که شما را در این مدار نگه میدارد؛ 

آگاهی های این دوره مانع اخذ تصمیمات مخربی می شود که آنقدر می تواند اوضاع را سخت کند که حتی برگشتن به نقطه صفر، نیازمند پیمودن هفت خوان رستم می شود؛

وقتی با آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 همنشین می شوی و قانون خلق ثروت پایدار را یاد می گیری، متوجه می شوی مسیر رشد چقدر مسیر هموار و لذت بخشی است و البته این روند طبیعی زندگی است. اما دلیل اینکه افراد زیادی در مسیر های پر پیچ و خم گیر افتاده اند، نه به این دلیل است که رسیدن به خواسته ها سخت است بلکه به این دلیل است که آن افراد سکان را به دست باورهای محدود کننده ذهن شان داده اند.

آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1 ، در مسیر بهبود اوضاع مالی، سکان را از ذهن محدود کننده می گیرد و به دست باورهای توحیدی و ثروت آفرینی می سپارد که نسبت به مسیر تجربه نعمت ها، دیدی وسیع دارد و سرراست ترین مسیر برای رسیدن از جایی که هستید به بی نیازی مالی را می شناسد.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»
    104MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 4
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 6 اردیبهشت رو باعشق مینویسم

    امروز چند تا نشونه داشتم درمورد اینکه ترسی که دارم رو متوجه بشم و باهاش روبه رو بشم

    چند روزی بود خیلی درگیر این بودم که اگر من برم بالای کلایمر و بیفتم چی

    و خیلی نجواهای ذهن دیگه که سبب ترسم میشد و واقعا نمیتونم کنترل کنم تا اینکه گفتم خدایا کمکم کن ،من میخوام این ترسمو هم تبدیل به توحید در عمل کنم و تکاملمو طی کنم

    تا اینکه خدا سه تا فاقل بهم نشونه داد و هر سه تا فایل دقیقا موضوعش این بود که به هرچی توجه کنم همون میشه

    و من متوجه شدم که این چند روز من از کلایمر ترس داشتم و چیزای ناجالبی رو میدیدم در اطرافم

    و وقتی اینو فهمیدم و فایل گفتگوی استاد با آقای شعبانعلی کوش دادم

    و فایل راه کارهایی برای حل مسائل شما برام نشونه اومد

    چقدر دقیق داشت هدایتم میکرد تا حالمو خوب کنه و بهم فهموند که باورمو درمورد سلامتی باید تکرار کنم و باورای جدید بنویسم

    و یا اینکه هرچی از بچگی از اطرافیان شنیدم که ارتفاع زیاد نباید بری و حتی مادرم بهم گفته بود حق ندارم برم بالای داربست و یا بالای کلایمر

    و حرف هایی که مادر و برادرم میگفتن به شدت ترس داشتم و سبب شده بود نجوای ذهنم این گفتگو هارو برای ترس و نگرانیم بیشتر کنه

    وقتی من گوش دادم به فایل دیدم کمی سخته کنترل ذهنم ،حاضر شدم و رفتم بیرون و رفتم نون خریدم و برگشتم و حق کردم که دیگه نرو بیرون و بشین این فایل رو با دقت گوش بده

    که خیلی بهم کمک کرد

    و متوجه شدم که باید آگاه باشم و باورهای قوی رو که ضبط کردم با صدای خودم هر روز گوش بدم و چند روزی بود که وقتی در فایل جلسه ای که استاد گفتن حتی آرزوهاتونو ننویسید و سبب شد من درست متوجه نشم و باورایی که هر روز گوش میدادم رو بازم گوش ندادم و گفتم باید فایل جدید ضبط کنم ،چون توی همون فایلی که با صدای خودم ضبط کرده بودم ،در مورد خواسته هام و لحظه پایانیش صحبت کرده بودم و هر وقت گوش میدادم به قدری حالم فوق العاده عالی میشد که اشک جاری میشد

    اما این درست متوجه نشدنم سبب شد که چند روزی گوش ندم و بعد که با فایل جدید استاد بعد از فایل مراقبه ، که گفتن باید وقتی خم درمورد خواسته هاتون فکر میکنید احساس خوبی داشته باشید که تجسمی که دارید سبب حال خوب و اشک بشه و لحظه پایانی رو ببینید

    که وقتی من اینو شنیدم فهمیدم که تجسم های من درست بوده که وقتی صدای خودمو میشنیدم ،و تجسم میکردم خیلی خیلی حالم عالی بود ،در صورتی که هیچ کدوم از اونا رو نداشتم اما حس میکردم واقعا دارمشون و اشک از چشمام سرازیر میشد

    و خوشحالم از اینکه متوجه شدم که درست بوده روند انجام تمریناتم

    خدا چند روزی هست هدایتم کرده به ورزش هایی که بدون دمبل و دستگاه هست و با حرکات کششی و پلانک و شنا هستن ولی فعلا شنا نمیتونم برم و باید تکاملمو طی بکنم

    و یه پیج اینستاگرام رو دیدم که بدون دمبل داشتن حرکات ورزشی رو انجام میدادن

    شب که میخواستم بخوابم هدایت شدم به همون پیج اینستاگرامی و فقط داشتم به اینکه روی چمن با پای برهنه و بدون کفش ورزشی تمرین میکنن نگاه میکردم و یه الگو بودن برام که میشه رو چمنا بدون کفش ورزش کرد و یا روی زمین اتاقم

    که کاشی هست

    و من از بچگی اینو شنیده بودم که اگر زیاد بشینی روی چمنا و با پای برهنه روی چمن و زمین کاشی راه بری سبب بیماری در استخوان هات میشه

    و حدود یک سالی بود من وقتی پارک میرفتم و جاهای دیگه به افرادی توجه میکردم که بدون زیر انداز دراز کشیدن رو چمنا و یا پسر هایی رو میدیدم که روی چمن ها بدون جوراب و کفش دارن فوتبال بازی میکنن

    و وقتی در سریال زندگی در بهشت استاد رو دیدم که دراز کشیدن روی چمنا و گفتن هر جا چمن ببینم میرم چند ساعتی دراز میکشم و میخوابم ،

    این سبب شد که باورم نسبت به راه رفتن و نشستن روی چمن تغییر کنه و با دیدن این افرادی که روی زمین و چمن بدون کفش داشتن تمرین میکردن

    این باورم هم شکسته شد که من شنیده بودم که بدون کفش اگر ورزش کنیم آسیب می بینیم ،اما داشتن بدون کفش روی چمن ورزش میکردن

    و این سبب شد که مقاومت های ذهنم برداشته بشه

    بعد گفتم بذار ببینم کسی هست که از ارتفاع بره بالا و نقاشی بکشه تو گوگل نوشتم و چند تا خانم رو دیدم حس کردم کمی مقاومت ذهنم داره میره و به خودم گفتم باید الگو پیدا کنی طیبه

    امروز من پر از درس بود و خدا بی نهایت به من کمک کرد تا حالمو خوب کنه ،میدید که نمیتونم ذهنمو کنترل کنم سریع حالمو خوب کرد

    خدا به شدت مراقبمه و هر لحظه ریز به ریز داره هدایتم میکنه به سمت مسیر خودش

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای گام 4 پروژه مهاجرت به مداربالاتر رو مینویسم در 18 دی ماه

    چقدر دقیق و همزمان بود با گوش دادن فایل جلسه یک و جلسه دو عزت نفس

    من دیروز از صبح تا شب مشغول نوشتن دوره بودم و مینوشتم

    و تصمیم گرفتم که تصمیمات به تعویق افتاده ام که کمی هم توشون ترس بود که نمیذاشت دست به عمل و اقدام بزنم ، سریع انجامش دادم دیروز و الان هم داشتم انجام میدادم تا تکمیل بشه امروز و قدم نهایی رو برای فروش محصول طراحی طلا و جواهراتم ،بردارم و ببرم برای فروشش

    میدونم که خدایی که این همه کمکم کرد و بهم ایده داد و دوره عزت نفس رو در گام دو و سه بهم هدیه داد

    صد در صد باقی کارهای من رو هم انجام میده

    الان که اومدم سایت و دیدم گام بعدی اومده

    من گام 4 رو ندیده بودم

    وقتی باز کردم دیدم چقدر همزمان بود با گوش دادن به دوره عزت نفس

    چقدر خوشحالم خدای من شکرت

    درآخر فایل که استاد گفتن

    استمرار

    استمرار

    استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب

    مقاومت نداشتن

    کنترل ورودی های ذهن

    حرفای جامعه رو نشنیدن

    کلید خوشبختی ،کلید سعادت ،کلید ثروت هست

    و چقدر حس خوبی داد بهم این جمله

    بی نهایت از مریم جان شایسته سپاسگزارم

    نور خدا به شکل بی نهایت عشق و ثروت و فراوانی و سلامتی و شادی و آرامش در زندگیتون جاری بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بینهایت عشق

    31. سی و یکمین روز از فصل دوم روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    من یه بار نوشتم این دومین بار رد پای امروزم هست

    من امروز چند تا اتفاق خوب داشتم که دوست داشتم بنویسمش تا یاد آور باشم به خودم که ببین چقدر حست خوبه

    امروز من رفتم به هفتمین جلسه از کلاس طراحی طلا و جواهرات ،استادم گفت که لپ تاپ یا کامپیوتر با سی پی یو بالا تهیه کردی ؟؟؟

    من ازت تمرین میخوام دیگه سه جلسه مونده و بعدش باید تمرین کنی و بری امتحان بدی قبل عید

    اگر تمرین نکنی یاد نمیگیری

    هفته ای دوجلسه بیا آموزشگاه از کامپیوتر های اینجا یاد بگیر و طراحی کن از طرح های خودت رندر بگیر و عکس تکمیل شده طلا و جواهرات با ایده خودت رو برای من بیار

    من هم گفتم چشم هماهنگ میکنم و میام تو این هفته دوبار تمرین میکنم

    بعد تو راه گفتم خدا من وقتی داشتم به کلاس طراحی طلا و جواهرات ثبتنام میکردم اصلا به این چیزا فکر نکردم که لپ تاپ یا کامپیوتر قوی تر نیازه براش

    یا اینکه نصف هزینه کلاسو هنوز پرداخت نکردم و الان فقط سه جلسه مونده

    با وجود همه اینها من کلاس رنگ روغن ثبتنام کردم

    همینجور داشتم باهاش حرف میزدم گفتم ببین خدا من هیچی نمیدونم تو خودت بهم ایده دادی خودتم همه اینارو راهشو بلدی که چطوری به هدفم برسم خودت کمکم کن

    و داشتم تو راه باهتش حرف میزدم میگفتم من به خودت سپردم نمیدونم چطوری تو خدایی تو بلدی مشکل خودته چگونگیش با خودت من ازت اینارو میخوام و میدونم که میده همه رو

    و شروع کرده بودم با باور هایی که با صدای خودم ضبطش کردم گوش میدادم و احساسشون میکردم

    مادرم برام تخم مرغ و سیب زمین آب پز درست کرده بود و با نون داده بود

    برگشتنی تو راه رفتم از دکه یه چای هم گرفتم رفتم کنار اتوبان که یه تپه بود رو یه سنگ نشستم و تو هوای ابری که پرنده ها جفت جفت پرواز میکردن با لذت به سپاسگزاری و تکرار باورام با خدا حرف میزدم خیلی حس خوبی داشت

    همین حس خوب بزرگترین و بینهایت ترین ثروت زندگی منه و از خدا سپاسگزارشم

    من قبلا بیرون تنهایی نمیرفتم انقدر خجالتی بودم که چیزی نمیخوردم بیرون از خونه حتی اگه از گرسنگی حالم بد میشد ، یا حتی با آرامش بخوام راه برم و اطرافم برام مهم نباشه ، چه برسه که برم یه جا تنها بشینم و با یه حس عالی نون و سیبزمینی و تخم مرغ آب پز بخورم و چای هم باشه کنارش و پر از لذت و عشقی که داشتم بهترین حس بود

    و همه اینهارو بسیار بسیار از خدا ممنونم

    بعد من اومدم خونه تو راه میگفتم خدایا من چیکار کنم تو بگو من هیچی نمیدونم

    رسیدم خونه به مادرم گفتم که من باید تمرین کنم گفت دوچرخه تو بفروش کامپیوتر بگیر، گفتم نه من به خاطر چیزی چیزی رو نمیفروشم بعدشم من دوچرخه رو دوست دارم گرفتم برونم و حتی به خاطر گرفتن دوچرخه رفتم یاد گرفتم دوچرخه سواریو الان که بلد شدم میرونمش

    بعد گفت طلا که نیست گرون بشه بعدا میخری

    یهویی طلا گفت یاد یه گردنبند طلا افتادم که مادرم بهم داده بود که از زمان عروسیش داشت

    گفتم طلا دارم دیگه یهویی رفتم آوردم گفتم من که استفاده نمیکنم بفروشمش؟؟

    گفت آره بفروش خودت که طراح طلا جواهرات شدی یاد میگیری، طلاسازی رو هم یاد گرفتی خودت عین همینو میسازی

    ببر بفروشش

    اولش گفتم نه اینم مثل همونه به خاطر چیزی چیزی رو نمیفروشم ولی بعد گفتم من اینو سال هاست استفاده نمیکنم و همونجور تو کمد نگه داشتم ببرم بفروشم وقتی طلا ساز شدم خودم عین همینو درست میکنم

    بعد حاضر شدم رفتم قیمت کنم وزن کرد طلافروش گفت 11470 یازده میلیون و 470 هزار تمن

    برداشتم آوردم خونه داداشم یه دوست طلا فروش داره قراره بدیم بهش تا بفروشیم و برم یه کِیس کامپیوتر بخرم و به کامپیوتر داداشم وصل کنم و نرم افزار طراحی طلا رو نصب کنم و شروع کنم

    گفتم خدا هدایتم کن هرچی که خیره به همون محتاجم

    و بعد اومدم تا روز شمار تحول زندگیم رو ببینم و بخونم که دیدم موضوع امروز عزت نفس هست و ارزشمندی که باعث حرکت و قدم برداشتن میشه

    و دقیقا یاد این سه ماهم افتادم که باعث شد که حرکت کنم این حس ارزشمندی

    و خدارو هزاران بار سپاسگزارم و سعی میکنم از مسیر لذت ببرم و باز هم عملگراتر بشم درمورد ایده هایی که خدا بهم گفته

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق

    31. سی و یکمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    خداروشکر میکنم که آغاز فصل دوم از این سفر نامه رو خدا دیشب ،اولش بهم یادآور کرد که :

    1. طیبه جهادی اکبر کن تا دیگه درمورد این قوانین ،هرچی فهمیدی به خانواده ات نگی و سعی در تغییر دادن یا در فکرت کمک‌کردن بهشون نباش هر کس خالق زندگی خودش هست تو نمیتونی زندگی کسی رو تغییر بدی مگر اینکه خودش بخواد

    2. هر کس هر حرفی زد سعی نکنی ایراد ازش بگیری یا نصیحت و قضاوتش کنی یا بگی شرک به حساب میاد و بلافاصله یادت بندازی که من خودم آیا بهش عمل میکنم و بعد سکوت کنی

    انقدر تمرین کنی آگاهانه تا حرفی نزنی

    3. اینکه فکر نکنی اگر یکی میخواد بهت کمک کنه تو نباید قبول کنی و اگرم قبول کردی شرک میشه

    تو مسیرت رو ادامه بده هر کس خواست کمکت کنه خدارو در دلت سپاسگزاری کن و در دلت باشه که خدا از طریق این آدم بهم کمک کرد

    ولی از طرف مقابل سپاسگزاری کنی از ته دل ، از ایده ای که بهت داده ،از کمکی که بهت کرده ،از هر چیزی که باعث رسیدن تو به اهدافت شده یادت باشه درست سپاسگزاری کنی

    و نگی بهش که ایده رو تو نگفتی خدا گفت و از این حرفا

    4 . یادت باشه که هر چقدر عاشق تر، مهربان تر، عشقت راستین تر ،و از اعماق وجودت حس شادی رو در خودت احساس کنی بیشتر به خدا نزدیک تری و راحت تر به همه اهدافت میرسی و خواسته هات به راحتی رخ میدن

    و سلامت تر ،شاداب تر و عاشق تر و ثروتمند تر هستی

    5 . یادت باشه که از مسیر لذت ببری و درمورد ساخت باور های قدرتمند کننده تلاشتو بکنی برای آگاهانه تکرار هر روزشون و احساستو با تکرار هر باوری که با صدای خودت ضبط کردی هماهنگ کنی و خیالت راحت خدا خودش ادامه شو کمکت میکنه

    6 . اینکه وقتی از هر کسی حرفی میشنوی ، یاد بگیری ازش و درسی که قراره بیاموزی رو عمل کنی بهش یا میخوای حرف بزنی فکر کنی اول

    7 . و در آخر تو باور های قدرتمند کننده درمورد خدا و اینکه خداست تنها رب جهانیان و صاحب اختیارت رو بساز و با هر قدمی که برمیداری خدا برای تو بینهایت قدم برمیداره

    مثل کل سه ماهی که قدم برداشتی

    تک تک روز های سه ماه رو به یادت بیار از 7 مهر ماه 1402 تا 21 دی ماه 1402 و تک تک این روز ها الهاماتی دریافت کردی ،هدایت هایی رو دیدی ،اتفاقات خاصی برات افتاد ،و همینطور اتفاقات به ظاهر بدی که بعد برات سبب خیر شد وقتی کنترل ذهنت رو در دست گرفتی و به خدا سپردی همه چیز رو تا جایی که سپردی همون اندازه بهت کمک کرد

    پس الان که دیدی جواب داده قدرتمند تر ادامه بده

    تو میتونی طیبه ،تو وقتی شروع کردی از خدا هدایت خواستی اجازه دادی هدایتت کنه و خدا دست به کار شد

    تو فقط عملگرا تر باش و سعیتو بکن خدا میبینه هر لحظه بهش وصلی هر لحظه با این نیروی همیشگی داری حرف میزنی تو ارزشمندی تو خدا رو رب و صاحب اختیارت رو داری که کافی هست برای تو

    حتی توی این سه ماه عزت نفست به حدی بالا رفت که به حرکت دراومدی و الان کلاس رنگ روغن میری دو جلسه هست که رفتی

    رفتی پفیلا فروختی الانم با ایده ای که کنار پفیلا جاکلیدی نقاشی بفروشی و بهش عمل میکنی

    کلاس طراحی طلا و جواهرات میری که امروز جلسه هفتم بود و سه جلسه دیگه مونده تا یاد بگیری و بری امتحانش رو بدی و مدرکش رو بگیری و شروع کنی به طراحی با نرم افزار و ورود به بازار کار و طرح های نابی که خدا بهت الهام کرده و باز هم با هر قدم تو بیشتر الهام میکنه

    توی این سه ماه آرامشی داد بهت که بی نظیره این آرامش

    توی نمایشگاه نقاشی اولین بار تابلوهاتو بردی به نمایش گذاشتی و در اون اتفاق به ظاهر بد که نقاشیت پاره شد ،باعث شد تابلوهاتو که قراره ببرن مسقط و ترکیه

    همه اینها هدایت های خداست و عزت نفسی که در وجودت به وجود آورد که با فهمیدن این که تو لایق و ارزشمندی سبب قدم برداشتنت شد توی این سه ماه و هر بار بیشتر مشتاق تر شدی تا بری تو دل ناشناخته ها

    و چقدر خوشحالم از اینکه در این مسیر با لذت دارم ادامه میدم

    و خدا دیروز که بهم ایرادای کارمو یادآور کرد ازش سپاسگزارم و سعی در تصیحشون میکنم

    و بینهایت از استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم که وقت گذتشتین و این آگاهی های ناب رو برای ما نوشتین و فیلم گرفتین

    بی نهایت ثروت و شادی و سلامتی و عشق باشه براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: