مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 79
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-02 07:24:062025-01-03 06:30:26مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
خوشحال هستم که قدم در این راه گذاشته ام و می توانم قدمی در جهت بهبود روند زندگی خودم بردارم
ترس ها مهمترین عاملی است که همیشه ما را از حرکت باز می دارد
همیشه ترس از تغییر و حرکت کردن داشتم
همیشه نگران این بودم که چطور شروع کنم
از کجا شروع کنم
همین ترس ها در نهایت سبب می شد که نتوانم به راحتی جلو بروم و حال خوب داشته باشم
زمانی که تصمیم به تغییر گرفتم
زمانی که خواستم تغییر کنم جهان هستی به کمک من امد و من را به جلو آورد
دوره احساس لیاقت برای من واقعا مفید بود
دوره ای عالی و بی نظیر بود
دوره راهنمایی عملی دستیابی بع رویاها من را به اوج موفقیت رساند
همه و همه چیز در کنار هم سبب شد که بتوانم اکنون خودم برای خودم کار کنم
خودم صاحب کسب و کار شخصی خودم باشم
از همه زیباتر این موضوع که وقتی که به خدای خودم نگاه می کنم او آنچنان دستهای من را می گیرد و من را کمک می کند
انسانهایی را سر راه من قرار می دهد که انها واقعا برای من عالی و فوق العاده هستند
به من کمک می کنند تا روند کارهای من به راحتی انجام بشود
هیچ چیز برای من زیباتر از این نبود کارهای من به راحتی جلو می رود
داشتن حال خوب
احساس ارامش که دارم
واقعا برای من عالی و لذت بخش است
از همه مهمتر این موضوع است که باید و باید به قانون عمل کنم
باید حال خودم را خوب نگه دارم
باید بتوانم به آسانی و راحتی جلو بروم
از همه زیباتر این موضوع که خدای مهربان در کنار من است و او من را جلو می برد
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام استاد عزیزم. امیدوارم حالتون عالی باشه.
استاد، ترس، یکی از نعمت های خوب خداوند برای من بوده تو زندگیم. چون همیشه ازش به نفع خودم استفاده کردم و باعث رشد و پیشرفتم شده، بحدی که اگر ترس جدیدی بیاد به وجودم، نگاهم بهش این شکلیه که میگم اومده تا منو پیشرفت بده.
استاد من یه روحیه بسیار آزادی طلب دارم، بحدی که بخاطر داشتن چنین ویژگی ای، هرچیزی که بخواد بند به دستو پام بشه و اسیرم کنه را نمیتونم تحمل کنم.
ترس هم یکی ازون بندهاس. که وقتی پیداش بشه من دقیقا حس اسارت بهم دست میده و چون نمیتونم این اسارت را تحمل کنم، سریع میزنم به دل ترسهام و سوای پیشرفت های دیگه ای که برام داشته، اولین سودش برام این بوده که لذت آزادی را میچشم و با لذت میگم اخیش راحت شدم.
همین ترس، چقدر باعث افزایش ایمان و توکلم بخدا شده، مثلا مواقعی بوده که من واقعا پولی نداشتم و ترس از بیپولی، ترس از امورات زندگیم خیلی سراغم اومده، و با هدایت خواستن از خدا زدم تو دل اون ترس و اگر بفرض اونموقع فقط دارایی من 50 هزار تومن بوده سریع باحس خوب و توکل بخدا و استفاده از هدایتها و راهنمایی های خداوند، اون پولو خرج کردم. و دقیقا به چندساعت نشده چندبرابر اون پول وارد حسابم شده.
در مورد مساله طمع، استاد من چندین سال پیش یه حرفی از شما شنیدم که نمیدونم تو کدوم فایل بود و شما گفتین: اگر هنوز درماه نتونستین مثلا درآمد 5 میلیون داشته باشین چطور فکرمیکنید باانجام فلان کار یکمرتبه به درآمد چند ده میلیون میرسین. (استاد دقیقا گفته شما یادم نیست ولی چنین مفهومی را داشت) و با وجود اینکه من اصلا اونموقع ها چیزی از تکامل و قوانین نمیدونستم، این گفته شما خیلی تو ذهنم فرو رفت و به وجودم نشست. و بارها همین گفته شما باعث شده که ضرر نکنم و تو تله نیفتم. بارها بهم پیشنهاداتی میشد که بیا اینکارو انجام بده ماهی فلان مبلغ اونم به دلار گیرت میاد ولی همیشه این گفته شما پررنگ خودشو بهم نشون میداد و من اون پیشنهادات را قبول نمیکردم.
خداراشکر واقعا.
استاد خیلی دوستتون دارم. و امیدوارم همیشه سلامت و سربلند و باعزت باشین.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام سلام سلام به بهشت روی زمین
شکرگزار خداوندم از حضورم اینجا ، بودن این بهشت و هدایتم ، و حضور دست بی نظیر الهی و بیان آگاهی های الهی به بهترین شکل .
استاد واقعا در این فایل به جایگاه فعلی تون ، میزان تغییرات تون از قبل تا الان و قوی و ریشه ای بودن نگاه و باور توحیدی شما رو از قبل بیشتر حس میکنم چرا که انقدر تغییرات رو پذیرفتید پیش رفتید و خلق کردید هر آنچه دوست داشتید و لذت میبرید
و بسیار اتفاق زیبایی هست که چنین الگوی بی نظیری رو میبینم ، یاد میگیرم الهی شکر
و چ باور زیبا و قوی هست اینکه اگر اعتبار ، ثروت ، شهرت و ... نباشد تغییر کند ، خلق میکنم ، راه پیدا میکنم و خداوند هدایت میکند باور ب توانمندی خودمان ، عزت نفس داشتن ، نگاه توحیدی ریشه دار
چقدر تسلیم بودن ، رهایی ، توکل در این حس و باور هست .
و چقدر این نگاه دنیا رو زیباتر میکند چقدر آدم های این مدار رو قوی تر میکند
و آدمی با این باور واقعا در یک نوع جنس مدار و فرکانس هست ک واقعا درصد کمی از افراد درک کردن
یک مثال از صحبتهای استاد ک همیشه گوشه ذهنم هست برای زمانی هست که بخاطر برخی اتفاقات در ایران و تغییرات و … به استاد میگفتن اگر به هر دلیلی شرایط تغییر کرد و شما به ایران برگشتید (سالهای قبل این صحبت شده بود) راهکار شما چیه ، چ خواهید کرد ؟ و پاسخ استاد این بود ک بنا ب شرایط چنین اتفاقی پیش بیاد میپذیرن و فارغ از صحبت های کلی باز هم مسیر وراه خودشون رو میرن و برایشان این تفاوت فضا ک آمریکا و ایران تفاوت ندارد و با توجه باورهای الهی و نگاه توحیدی شرایط دلخواه رو خلق میکنند ، ک البته استاد این موضوع را در عمل نشان دادن ولی همیشه این موضوع در ذهنم هست و در دوره روانشناسی ثروت 1هم خیلی قوی در موردش صحبت شده ، اما این نگاه توحیدی اصل همیشه گوشه ذهنم هست ک در هر جا ، هر شرایط ، فقط از خداوند هدایت بگیرم و شرایط دلخواهم را خلق کنم.
به نام خدای مهربان
سلام با استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت
مدیریت دو خرابکار ذهنی با نامهای ترس و طمع
🪴شما چه ترسهایی داشتید که تونستید ازش بگذرید و توضیح بدید که چطور بر ترسهاتون غلبه کردید و توضیح بدید که کدام دورهها بیشتر کمک میکنه برای غلبه بر ترس
من یه توضیحی بدم همه ما یه سری ترسها رو داریم یعنی همیشه این ترسها با ما هستن
یعنی هیچ وقت نیست که این ترسها از بین بره ما در عین حالی که میترسیم عمل میکنیم یعنی ترس هست
شما توی داستان پیامبران و قرآن هم نگاه میکنید میبینید که اون ترسها بوده ولی در حالی که میترسیدن توکل میکردن و حرکت میکردن
ترسهای زیادی بوده مثلاً من توی زندگیم خیلی کارها رو کردم که نیاز به شجاعت داشت
مثلاً من یادمه یکی از دوستامون هست این بنده خدا خیلی ساله که میخواد مهاجرت کنه بعد همش میگه چه جوری من چیکار کنم چه جوری باشه چه جوری نباشه و فلان و اینا
بعد من میگم خب مثلاً تو یه سری ترسها داری باید برش غلبه کنی مثلاً ترس داری که اونجا من چیکار کنم بیزینسم چی میشه فلان چی میشه خانواده زندگی بچهها چی فلان خیلی ترسها رو داری
یعنی یه سری خواستهها داری مثل همون داستانی که خودم بهتون گفتم یه سری خواستهها داری ولی یه عالمه ترمز هم داری پات رو گذاشتی روی گاز از اینور هم روی ترمزه
باید بر ترسات غلبه کنی
مثلاً باید اینجوری فکر کنی که باید توکل کنی بگی به امید خدا میام و شروع کنی.
یه حرفی بهم زد خیلی خندهدار بود گفت ببین حالا به یک اصطلاح خیلی خودمونی تر گفت ببین همه که شجاعت تو رو ندارن که
تو یه روشی بگو که به من بخوره
مثلاً در عین حالی که این شجاعت رو نیاز نداره من به هدفهام برسم من بهش گفتم ببین من روشی رو که به تو بخوره رو ندارم من روشی رو که جواب گرفتم رو دارم ازش روشی که نیاز داره به شجاعت نیاز داره به ایمان
واقعا من بلد نیستم من نمیدونم راه دیگه ای رو
من اینو میدونم که وقتی آدم میخواد به یک خواستهای برسه و واقعاً براش مهمه باید بهاش رو بپردازه باید ایمانش رو نشون بده من اون موقع که رفتم بندرعباس واقعاً هیچ گونه اصلاً هیچ اطلاعاتی نداشتم که اونجا چه اتفاقی میخواد بیفته فقط میدونستم که این تغییره باید رخ بده و میدونستم که خداوند به من کمک میکنه و همون بحث عزت نفس که میگم اینقدر مهمه میدونستم که توانایی حل مسئله رو دارم میریم درستش میکنیم
میریم انجامش میدیم
یعنی با اینکه خیلی از این قوانین رو نمیدونستم اون موقع به خاطر همینم یه سری بلاها سرم اومد تا تونستم رشد کنم چون اگر قوانین رو میدونستم خیلی راحتتر اتفاق میافتاد
ولی چون قوانین رو نمیدونستم زجر هم کشیدم در عین حالی که داشتم رشد میکردم ولی بعد که قوانین را دونستم زجر نکشیدم و رشد کردم این خیلی فرق میکنه ولی این ایمان و این شجاعت توی وجود من بود که بریم حلش میکنیم اون موقع که اومدم تهران من تمام زندگیم رو گذاشتم و اومدم از صفر از تهران شروع کردم.
میدونید من میگم درست میشه یه راهی پیدا میشه یه جوری حل میشه
یعنی اون عزت نفسه اون ایمان به خداونده اون توکله کمک میکنه که آدم بتونه به قول بعضیها بیکله بزنه یهویی همه چی رو رها کنه بره سراغ یه موقعیت جدید
و من خیلی جاها این شجاعت رو به خرج دادم البته خیلی جاها هم خب بالاخره ترسهایی بوده ولی خیلی کم خیلی کم گذاشتم ترسها بر من حکومت کنن
خیلی کم
به محض اینکه احساس میکردم یه تغییری باید ایجاد بشه اون تغییر رو میدادم انصافاً ترس خاصی ندارم از تغییر ترس خاصی ندارم چون ترسها توهمن
چون ترس از تاریکی ترس از جن ترس از یک کسب و کار جدید ترس از موقعیت جدید ترس از آدمهای جدید ترس از مریض شدن یه عالمه ترسها واقعی نیستند
توهمن
توهماتی هستن که افراد دارند و باعث میشه که جلوی حرکتشون جلوی پیشرفتشون گرفته بشه
من خدا را شکر هی روی ایمانم دارم کار میکنم و به نسبت خیلیها ترس خاصی ندارم و اگرم ترسی باشه سعی میکنم سریع اقدام کنم سعی میکنم بهش حمله کنم وقتی یه چیزی میبینم داره منو درگیر میکنه میترسونتم سعی میکنم با تمام وجود بهش حمله کنم و درگیر بشم
این ترسها این نگرانیها این شکها این دودلیها اینا همش ابزار شیطانه
اینا کار شیطانه
کسب و کار شیطان با همین چیزا میگذره دیگه و ما هستیم که باید ترسهامون رو برش غلبه کنیم.
ما هستیم که باید ایمانمون را تقویت کنیم و دوره عزت نفس بسیار بسیار دورههای خوبی هستند برای غلبه بر ترس
وقتی شما کار کنید روی خودتون و اون باورها رو ایجاد کنید واقعاً هیچ ترسی وجود نداره و متوجه میشید که همه ترسها توهمن
عزت نفس بسیار بسیار کمک میکنه به شما برای غلبه بر ترسها و بعد به جایی میرسید مثل الان من که الان هرچی فکر دارم از اون موقعها میکنم جدیداً چه ترسی توی این چندین ساله چه ترسی بوده که منو درگیر خودش کرده
مثلاً یکی از ترسهایی که داشتم ترس از حرف مردم بود که من در مورد داستان جداییم گفتم همون ترسهایی بود که منو درگیر میکرد یکی از پاشنههای آشیلم کلاً حرف مردمه الان خیلی خیلی بهتر شده ولی من همیشه گفتم پاشنههای آشیل رو هیچ وقت نباید بگید خوب شده چون پاشنه آشیل هیچ وقت خوب نمیشه میتونید بگید بهتر شده یا دارم روش کار میکنم یا دارم بهتر میشم چون اگر فکر کنی خوب شده دیگه کار نمیکنی روش خیلی بهتر شده شاید مثلاً شما پیش خودتون بگید عباس منش که اصلاً ذرهای برای حرف مردم ارزش قائل نیست ولی واقعیتش اینه که این یکی از بزرگترین پاشنههای آشیل من در گذشته بوده بازم به خاطر افکاری که پدرم داشته و الان خیلی خیلی بهتر شده سالهاست که خیلی بهتر شده
یعنی دقیقاً نتایجی که به وجود اومد توی زندگیم به خاطر اینه که این ترسها بهتر شده یعنی خیلی راحت تونستم ازشون بگذرم یعنی خیلی ترسها کمتر شد نمیتونم بگم ازشون گذشتم خیلی ترسها کمتر شده خیلی قدرتشون رو از دست دادن و این نتایج به وجود اومد ولی نمیتونم بگم از بین رفت هست و باید همیشه روش کار کرد.
ولی ترس دیگهای غیر از این ترس که الان توی ذهن من باشه مثلاً مثل ترسهایی که اغلب افراد دارن مخصوصاً ترس از تغییر ترس از شروع یک مسیر جدید اینکه اصلاً من به هیچ عنوان پاشنه آشیل من نبوده ترس از تغییر به هیچ عنوان
من خیلی راحت با تغییرات کنار میام خیلی راحت استقبال میکنم از تغییرات هر تغییری باشه جدایی توی رابطه عاطفی باشه
کسب و کار باشه
مدل زندگی باشه
روابط باشه هر تغییری که قرار شد توی زندگیم رخ بده من اصلاً نگرانش نیستم
یعنی به خاطر همینم مثلاً هیچ وقت توی زندگیم به موضوعات ایستا نگاه نمیکنم مثلاً بگم من خوشبختم به خاطر اینکه این چیزها رو دارم
مثلاً اگر همین فردا هر آنچه که دارم توی زندگیم از لحاظ مالی هر آنچه که دارم اعتبار شهرت هرچی که هست هرچی که به نام عباس منش هست به خاطر اعتبار و شهرت هرچی بحث پول ثروت ملک املاک دارایی هرچی که هست ازم گرفته بشه من ترس خاصی ندارم از اینکه این اتفاق بیفته واقعیتش این چیزایی که روش کار شده که این اتفاق افتاده قبلاً اینطور نبوده الان با تغییرات اوکی هستم میگم میسازم دوباره میگم پیش میریم اتفاقات خوب میفته خدا بهم کمک میکنه.
چون همه اینا هم موقعی به وجود اومد که حرکت کردم اینا که قبلاً نبوده
حالا اعتبار ثروت
اینا هیچ کدوم قبلاً نبوده که،
به وجود اومده خلق شده
میگم دوباره خلقش میکنم
خدا که عوض نشده
قانونش که عوض نشده
همون سیستم هست دوباره خلقش میکنیم حالا اگر به هر دلیلی هم بره بازم خلقش میکنیم
یعنی ترسهام خیلی خیلی توی این زمینه کمه خدا رو شکر دلیل پیشرفتم هم همینه که روی اینا کار شده یعنی بهتر شده بقیه ترسهام هم که که اعتقادی ندارم که بخوام بترسم یا ترس از چشم زخم اصلاً کلاً چیزهایی که میره توی فضای متافیزیکی و این داستانهایی که مثلاً یه رابطههای متافیزیکی یا ترسهای متافیزیکی خیلی خوب روش کار کردم خیلی خوب روش کار کردم اصلاً نگران نیستم یا مثلاً ترس از پیری و ترس از بیماری ترس از اینکه یکی ترکم کنه تنهایی اصلاً اینا خیلی خوب شده اینا همشون معضل بوده.
ولی همون صحبتهایی که توی دوره عزت نفس گفتم و اینا کمک کرده که الان خیلی قدرتمندتر شدم به اندازهای هم که شما ایمانتون قویتر میشه ترسهاتون کمتر میشه خب نتایج بهتر میشه دیگه
میگم نتایج وقتی میاد که این ترسها تغییر کرده باشه و باز هم نمیتونم بگم که ضد ضربه هستم اصلاً اینطور نیست ممکنه اگر روی خودم کار نکنم سریع نجوا شروع بشه این ترسها قدرت بگیره همون ترسهایی که الان میگم روشون کار کردم خیلی بهتر شدن اگر روی خودم کار نکنم اگر ایمانم را تقویت نکنم اگر هم ورودیهام رو کنترل نکنم مسلماً این ترسها شروع میشه به رشد کردن و ممکنه دوباره منو خفه کنه مثل خیلیهای دیگه و قدرت انجام حرکتهای بزرگ را از من بگیره و منو فریز کنه به قول آمریکاییها نتونم دیگه حرکتی بکنم ولی خدا را شکر به خاطر اینکه دارم کار میکنم روی خودم خیلی خیلی ترسهای کمی دارم و خیلی راحت خداوند لطف میکنه و اتفاقات خوب رو برای ما رقم میزنه.
نگار:
“یکسری شرکتهای جدید اومدن که خیلی کمک میکنن آدم ثروتمند بشه، خیلی سودهای خیلی خوب میدن، یکسری سرمایه گذاری دارن یک سری کشورها انجام میدن، شما نظرتون در موردش چیه
من یه توضیحی بدم، اون دوستانی که از دوره روانشناسی ثروت 1 استفاده کردن، اصلاً کلاً دوره های ما رو استفاده میکنن، غیر از اینکه یه عالمه اتفاقات خوب برای خودشون رقم میزنن، از یه عالمه ضرر جلوگیری میکنن
یعنی الان درگیری هایی هست که موسسه کاسپین و ثامنالحجج یا موسسه مالی اعتباری هست تو ایران، یا یه مدت مثلا گولدکوئیست بود هر بار توی منطقه جنوب خوزستان سیدها، یه مواردی بود که معروف شد به بحث سیدها خلاصه هر بار یه همچین داستانی بوده
یه مدتی توی تهران یادمه بحث کِرم کمپست بود،
اون دوستانی که از روانشناسی ثروت یک استفاده کردن و باور کردن احتمالا این ضررها رو نکردن چون ضرر ها اغلب خیلی برای بعضی ها که کل زندگی خودشون و فک و فامیل شون رو هم دادن
من یادمه یکی از فامیلهای نزدیک خودمون که توی همین بحث کِرم بود، یه چیزایی که میگفتن مواد مغذی باکِرم تولید میکنیم، مواد گیاهی درست میکنیم، کود گیاهی درست میکنیم، بعد میفروشیم
این بنده خدا رفته بود توی این داستان و اینجوری بود که یارو بهش گفته بود که تو بیا این ها رو بخر، این باکس های تولید کود رو، بعد من خودم ازت وقتی که محصولش تولید میشه، من خودم ازت میخرم. اینقدر هم بهت سود میدم
بعد یارو گفته بود اینها ی جای خاصی میخواد من اینها رو چه جوری نگه دارم؟
گفت اشکالی نداره من خودم اصلا برات نگه میدارم، تو بخر، من دوستت دارم، عاشقتم، این ها رو برات نگه میدارم، سودش رو هم بهت میدم اولش طرف شک داشته و مثلاً 100 هزار تومان داده، بعد ماه بعد اومده گفته بیا این 20 هزار تومن سود 100 هزار تومن توست.
و گفته بود اگر من 100 هزار تومن رو بخوام، تو ازم میخری باکس ها رو، گفته بود آره
و یواش یواش طرف اعتماد کرده بود. گفته بود که پس این 100 هزار تومن رو بگیر، این 20 هزار تومن رو هم بگیر، من 80 هزار تومن دیگه هم دارم یه باکس دیگه هم اضافه کن
خلاصه همینجوری رفته بود و دیده بود ماه بعد روی هر 100 هزار تومن، 20 هزار تومن سود میگیره و میگفت اگه یک میلیون بدی 200 هزار تومن بهت میده، ده میلیون تومن بدی 2 میلیون تومن سود بهت میده،حالا درصدش رو دقیقا نمیدونم که20 درصد بود، ولی یک عدد خیلی خوبی بود که خیلی خیلی اغواکننده بود
بعد این آقا اومده بود کل زندگیش رو فروخته بود پول کرده بود، داده بود به این یارو، گفته بود این خودش برام نگه میداره سودش رو هم بهم میده هر وقتم بخوام پولم رو بهم میده. بعد یواش یواش رفته بود به فک و فامیل و دوست و آشنا هم این قضیه رو گفته بود که میخواهید پولدار بشید یه آدمی رو میشناسم، معجزه کرده و به تور ما هم خورده، فقط هم با من کار میکنه”
“و بیاید و پول هاتون رو بدید به من، من بدم به این سود تون رو بگیرید. من بهتون سود تون رو میدم
خلاصه پول اونها رو هم گرفته بود، پول اینها رو هم گرفته بود، وعده به اون هم داده بود و کلی پول چند صد میلیون تومان اون موقع چند سال پیش گرفته بود داده بود به این آقا
این آقا هم در یک روزی غیبش میزنه و پول ها هم میره و کِرم ها همش فیلم و کاسبی بوده و این بنده خدا کل زندگیش رو از دست میده
تازه هم ازدواج کرده بود. از فک و فامیل های خانمش هم کلی پول گرفته بود و شما دیگه تصور کنید که زندگی چه جهنمی میشه.
و این جوون در شروع یک زندگی مشترک، بدهکاری میشه که جد اندر جدش هم کار کنن نمیتونن پرداخت کنن و چقدر بحث و درگیری و ناراحتی توی فک و فامیل و دوست و آشنا اتفاق افتاد
فقط به خاطر اینکه یک قانونی رو که من در موردش در روانشناسی ثروت 1 به نام ترفند پونزی کامل توضیح دادم که این ترفند یه جوری کار میکنه یک میلیون سال قبل اگر کسی ازش استفاده میکرد جواب میداد یک میلیون سال بعد هم اگر کسی ازش استفاده بکنه جواب میده یعنی اینقدر ملت طمع کارن، اینقدر عجولن،اینقدر زود میخوان
مدار ها رو طی کنن و زود پولدار بشن و اینقدر قوانین رو درک نمیکنن که خلاصه این ترفند پونزیه گریبانگیر همه خواهد شد.
مگر اینکه شما بدونید قانون جهان هستی چیه و جلوی ضرر رو بگیرید.
مثلاً توی کامنت هایی که بچه ها میذارن که استاد من یه ایده ای به ذهنم رسیده، ایده خیلی فوق العاده ایه، صد میلیارد تومن سود داره برای من، یه ساله برای من 100 میلیارد میسازه، من الان مشکلم اینجاست، فقط ایده برای اینکه اجرا بشه یه 50 میلیون تومان پول میخواد، من الان کل داراییم 23 هزار تومنه، اگر یکی این 50 میلیون تومان رو به من بده، من توی یک سال 100 میلیارد میسازم
ببین استاد من کی ام که یه همچین ایده ای به ذهنم رسیده، شما توی دوره هاتون اشتباهی گفته بودید که نه تو مدارهای ثروت، انسان ها ایده هایی به ذهنشون می رسه که در مدار خودشون باشه، ولی من میخوام به شما بگم، شما اشتباه کردی، من الان یه ایده 100 میلیاردی به ذهنم رسیده .
این حرفها از اون حرفایی هست که بچه ها هنوز نیاز دارن تا بخورن زمین تا بفهمن
یعنی اونایی که قانون رو درک میکنن، این جاها نمیخورن زمین، اینجوری هم فکر نمیکنن.
مثلا در مورد قانون تکامل.یعنی میخوام بگم که یه عالمه آگاهی به شما داده میشه توی این دورهها، دلیل اینکه من به لطف خدای مهربان هیچ کدوم از این رکب ها رو نخوردم و هیچ کدوم از این بلاها هم سرم نیومده و همینجوری رشد پشت رشد بوده، هیچ کدام از این داستان ها رو هم نداشتم، اینه که سعی کردم به قانون عمل کنم
تا جایی که تونستم سعی کردم به قانون عمل کنم و همینطور رشد بهتر بوده.
این ترفندها اصلاً کلیتش اینه که آقا ما به یک دلیلی میتونیم سود بیشتر از سود عرف بازار به شما بدیم به یه دلیل
حالا این دلیله میتونه هر فیلمی باشه، یه ایده جدیده، ی اختراع جدیده، یه سرمایه گذاری جدیده، یک کِرمهای جدیده
خلاصه انتهایی نداره، ایدههایی که میتونن به شما بدن .
ولی کلیت قضیه اینه که آقا ما یه راهی پیدا کردیم که مثلاً اگر بانک به شما اینقدر درصد سود میده ما دو اِن درصد سود میدیم، سه اِن درصد سود میدیم. به هر ترتیبی این حرف رو شنیدید فرار کنید از طرفش، یعنی اصلا بقیه اش رو نشنوید یعنی نذارید که شما رو اغوا کنن.
مثلاً توی همین داستان موسسه مالی و اعتباری مثلاً میومدن میگفتن که آقا ملک شما چند؟؟
و طرف میگفته که 2 میلیارد ارزش داره، بعد موسسه میومده میگفته، من سه میلیارد میخرم یعنی یک میلیارد بیشتر از قیمتی که خود فروشنده روی ملکش گذاشته، یعنی خود فروشنده با خوشبینی گفته من 2 میلیارد میفروشم
بازار شاید ازش یک ونیم میلیارد هم نمیخریدن ولی خودش گفته من دومیلیارد بخرن خوشحال و راضی ام
بعد این موسسه میگفته 2 میلیارد چیه، من ازت 3 میلیارد میگیرم، میفروشی و اونم قبول میکرد و موسسه گفته ولی بیست درصدش رو مثلاً بهت میدیم یا این درصدش رو بهت میدیم حالا 20 درصد 30 درصد 40 درصد بقیه اش رو به عنوان سهام به عنوان حساب، توی موسسه مون بزار سود اون رو هم بهت میدیم.
یعنی این ترفند پونزی هم میخوام بگم چقدر حالت میتونه داشته باشه، هرچیزی که یه همچین شکلی داره که یه چیزی بیشتر از سود بازار میخواد به شما داده بشه، این یک ترفند به نام آلفردو پونزی، یک ایتالیایی که توی آمریکا بود که این داستان رو راه انداخت و حالا این چیزی که ثبت شده قبلا هم به شکلهای مختلف بوده. حالا این دیگه شورش رو در آورد که اینقدر معروف شد.و کلی کلاهبرداری کرد
و یکی از اون مواردی که من در دوره روانشناسی توضیح دادم و هزاران هزار مورد های دیگه بوده فقط یکیش اینه. که به خاطر همینه که میگم غیر از اینکه شما از لحاظ مالی پیشرفت میکنید، در بدترین حالت اینه که این ضررها رو نخواهید داشت.
یعنی چون قلق ترفند پونزی رو میفهمی تا میفهمی و میتونی بفهمی این الگوهه
همون الگوهه، میگی آقا ممنون، خداحافظ شما
تمام اونهایی که گرفتار ترفند پونزی میشن از فقرا هستن.
هیچ ثروتمندی گرفتار این داستان نمیشه،
حداقل من نشنیدم که یه آدم پولدار، یه آدم ثروتمند درست و حسابی،نه یک آدمی که حالا دو قرون دوزار داره از نظر بعضی ها ی زره وضعش تو فامیل بهتره
یه آدم درست و حسابی تا حالا ندیدم که یک بار گول این ترفند رو خورده باشه و کل دارایی اش رو بده و چند برابر بشه
تمام این اتفاقات هم توی کشور جهان سوم میفته یعنی باز توی آمریکا من نشنیدم جدیداً توی این سالها که یه همچین چیزی باشه، ولی توی ایران ماشالا از در و دیوار
نه توی ایران فقط، توی خیلی کشورهای دیگه این اتفاق میفته،
یعنی میخوام بگم اونایی که در مدار فقر هستن، اونها گول این داستان رو میخورن، به خاطر مداری که توش هستن این چیزها توش هست این فریب ها و دغل کاری ها، این داستانها.
اونی که توی مدار ثروته، موقعیتهای شغلی و ثروتهای بیشتر و ایده های بهتر تو زندگیش هست.
دورهها به شکلی طراحی شده که شما رو به سمت خوشبختی میبره، از اون طرف هم مراقبت میکنه که شما پایین نیفتی، نه تنها بالا میبره، بلکه جلوی پایین افتادن شما رو هم میگیره، حالا هر چقدر که میخوای بری بالا برو بالا.
من الان توی زندگیم، اونایی که منو میشناسن گذشته منو دیدن، حال منو دیدن، میدونن چقدر همه چیز تو زندگی من راحت اتفاق میوفته، بدون هیچ حاشیه و دردسر و داستان، همه چیز راحت تازه میگم 5 درصد این باورها نهادینه شده که این اتفاقات داره میوفته، ببین اگه بیشتر بشه چه اتفاقاتی میوفته،
استمرار، استمرار، استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب، مقاومت نداشتن، کنترل ورودی های ذهن و حرفهای جامعه رو نشنیدن، این کلیده
کلید خوشبختیه، کلید سعادته، کلید ثروته.
“بارها و بارها توی قران گفته شده که حرف چرت و پرت رو نشنوید، نباشید توی اون جمع، جلوش رو بگیرید. بارها و بارها به شکلهای مختلف این آگاهی ها توی قرآن داده شده
شما داستان پیامبر اسلام رو نگاه کنید. تکامل پیامبر اسلام رو نگاه کنید. از سن 20 سالگی تا 40 سالگی بره توی غار، سالی یک ماه، سالی 30 روز بره کار کنه، آروم آروم تکاملش رو طی کنه، به یه جایی برسه که ظرفش جواب بده که الهامات رو از طرف خداوند دریافت کنه”
به نام خدایی که همواره ما را هدایت می کند
سلام بر استاد جان
سلام بر مریم جون
سلام بر همه دوستان عزیزم
خدا روصد هزار مرتبه شکر به خاطر این دسته بندی جدید ارتقاء به مدار بالاتر
من این فایل ها رو قبلا بارها گوش دادم وبا خودم بررسی کردم اما الان انگار اولین بار میشنوم و دریافت بهتری دارم.
ترس یکی از ابزار های راهبردی شیطان است.
من. خیلی در بعضی زمینه ها می ترسم به ویژه حرف مردم البته خداروشکر بهتر شدم ولی باز هم این ترس بر من تسلط داره. در زمینه تغییرات خیلی با آغوش باز به استقبال آنها میرم و خودم دست به تغییرات میزنم از همه ابعاد زندگی از تغییر عکس روی موبایل ام گرفته تا تغییر ورزش محل زندگی. حذف بعضی از افراد از زند گی ام تا تغییر افکار وباورای اشتباه و…
ترس از حرف مردم باید بر روی عزت نفس واحساس لیاقت ام بیشتر. تمرکزیکار کنم از خداوند می خواهم در این مسیر به آسانترین راه هدایت ام کنه آمین
در مورد طمع خوشبختانه تا حدی از این اغوای شیطانی دور هستم. ودر عمل هم اجرا می کنم مثلا یکی از دوستان ام در باشگاه به من پیشنهاد داد به طور مثال 50 میلیون بزار برای موسسه تولید بازیهای گیم بعدش اونا ماهی فلان مبلغ سود بهتون میدن ومن همون لحظه یاد حرف استاد درمورد ترفند پونزی وطمع ورزی افتادم چون این مطلب توی روانشناسی ثروت 1 که یکی از اعضای خانواده ام خریده بودن. منم گوش دادم و خداروشکر عمل کردم
خداروشکر در زمینه کنترل ورودی های ذهنم خیلی مراقبت میکنم وسعی میکنم نکات مثبت دیگران وهر انچه اطراف ام هست ببینم ودر گروهایی که عضو هستم به مناسبت ورزش یا مثلا کلاس زبانم فقط مطالب مربوط به همون حوضه کاری می خونم وبقیه رو باز نمی کنم از این جهت خودم رو ایزوله کردم که البته این نتیجه عمل به دستور العمل های استاد جانم بوده است
خدایا شکرت به خاطر قوانین بسیار آسان راحت وقابل درک و اجرا
گام چهارم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – مدیریت دو خرابکار ذهنی به نامهای ترس و طمع
به نام خداوندی که ساکن قلب هاست
سلام استاد عزیز و مریم جانم
خداروشکر میکنم که با گام چهارم این پروژه همراه هستم.
من نتایج تعهد و بودن در این مسیر رو تو همین یکی دو روزه دارم میبینم و حس میکنم.
ایده ها و تمریناتی رو بهش هدایت شدم برای انجام که برای من نشان از حمایت کائنات از بودنم در این مسیره و مریم جان حس میکنم مدار من با همین 3 گام هم بالاتر رفته .
حس و حالم عالیه و خدارو صدهزار بار بابتش شکرگزارم.
درک و دریافتم رو از آگاهی های این فایل طبق قولی که به خودم در مسیر این پروژه دادم مینویسم :
سوال اول-معرفی راهکارها و دوره ها برای گذر کردن از ترس
————–
نباید اینطور فکر کرد که برای اقدام و عمل ترسی نباید وجود داشته باشه ، افرادی که نتیجه میگیرن با وجود ترس هاشون اقدام میکنن .
چه عاملی این شجاعت رو برای اقدام کردن به این افراد میده؟
این باور که خدا در این مسیر به من کمک میکنه.
من نمیدونم چطوری ولی راهش بهم گفته میشه و به جواب درست و مسیر درست هدایت میشم.
این باور از ایمان به قدرت خداوند میاد.
بدون اینکه ایده ای داشته باشی از چطور و چگونگی، شجاعت به خرج بدی و در مسیر قدم بگذاری.
حالا اگه در این مسیر قوانین رو هم بدونیم و در عمل ازشون استفاده کنیم ، لازم نیست در این مسیر زجر بکشیم تا رشد ما اتفاق بیفته.
یه راه دیگه ای که بهمون در این مسیر کمک میکنه اینه که به یاد بیاریم چه زمانهایی بوده که از یه موضوعی ترسیدیم ولی اقدام کردیم و بعد متوجه شدیم اون ترس موضوعیتی نداشته و یه توهم بوده.
پیدا کردن این الگوها به ذهن ما کمک میکنه که بپذیریم ترس های ما واقعی نیستن و توهمن.
و به این روش شجاعت پیدا میکنیم برای اقدام کردن و ایمان و توکل و عزت نفس داشتن هم تو این مسیر ما رو پشتیبانی میکنن و پیش می برن.
چیزی که خیلی مهمه اینه که تو این مسیر باید حواسمون جمع باشه که ما همواره باید روی کم رنگ تر کردن ترس هامون کار کنیم تا اون ترس ها قدرتشون رو از دست بدن
و نباید با کم تر شدن قدرت این ترس ها ، خودمون رو بی نیاز از کار کردن تو این مسیر بدونیم.
کار کردن روی ترس ها یه روند دائمی و اگه ما کنترل ورودی هامون رو جدی نگیریم این ترس ها دوباره مثل رشد علف های هرز برمیگردن و قدرت میگیرن.
سوال دوم-تحلیل شرکت ها و موسسه های زودبازده برای رسیدن به ثروت
————–
بودن در مسیر درک قوانین و استفاده از آگاهی های دوره ها و عمل به اونها ، نه تنها ما رو به ثروت و نعمت میرسونه
بلکه با درک کردن اصل و تشخیصش از فرع ، باعث میشه جلوی کلی ضرر و زیان مالی و هدر رفتن انرژی هم گرفته بشه.
تسلط و حضور ذهن داشتن به قانون تکامل باعث میشه برای رسیدن به نتایج عجول نباشیم
و طمع نداشته باشیم و به دام ترفندهای مختلفی که به یه روشی خارج از عرف، ادعای پرداخت سود بیشتر رو دارن نیفتیم.(انواع ترفندهای پونزی)
ایجاد عجله همیشه یکی از ابزارهای اصلی شیطانه که با شناخت خوبی که از این پاشنه آشیل همه ی ما انسانها داره مدام در ما این طمع رو به وجود میاره که راه های سریع رو بدون طی شدن تکاملمون امتحان کنیم و نتیجه ش هم که مشخصه.
ما تنها زمانی میتونیم جلوی این حیله های شیطان رو بگیریم که درکمون رو از قوانین افزایش بدیم و بهشون مسلط باشیم.
اونوقت میتونیم الگوهای چنین روش هایی رو تشخیص بدیم و ازشون اعراض و دوری کنیم و وارد دامش نشیم.
ما باید بپذیریم که کلید رسیدن به سعادت و ثروت به شرط استمرار و ایجاد باورهای مناسب، کنترل ورودی های ذهن،دوری از جمع هایی که در اونها حرف های لهو زده میشه در دسترس ماست و هیچ راه سریع و زودبازده دیگه ای وجود نداره.
ممنون از توجهتون به کامنت من دوستان
در پناه الله یکتا باشیم همگی :)
تمرین این این فایل هم که مثال هایی برای یادآوری قانون تکامل بیاریم تا اهرم رنج ولذت این تکامل تو وجودمون تقویت بشه
تمرین الف
من تو دام هیچ ترفندی از بیرون نیوفتادم هیچ وقت ولی خودم یادمه تو کسب و کارم به خاطر عدم درک قانون تکامل یه ضرر های هنگفتی کردم
همون اول رفتم یه مقدار سرمایه بالا ریختم خودمو کامل خالی کردم و مغازه زدم و انتظار داشتم از همون ماه اول درآمد بالایی روتجربه کنم و تمام خرج و مخارجم رو روی حساب درآمدی که تو ذهنم ساخته بودم ( بدون اطلاع از قانون تکامل ، ذهنم میگفت میشه اگر از قانون تکامل اطلاع داشتم همونموقع ذهنم جلوی من رو میگرفت و قطعا استراتژی من تغییر میکرد ) خلاصه بعد چند ماه زجر و استرس و فشار مادی و کاری
چون هم یه حجم کار زیادی رو ریخته بودم روخودم و به توانایی هام هم از موضع تکامل نگاه نکردم
هم تو مسئله مادی چون نیاز داشتم و تنها منبع مالیم بود ریختم به هم
و نتیجه این بود که مغازه رو جمع کردم
و بعدا تو دوره 12 قدم متوجه اشتباه خودمشدم
همون لوازم رو شروع کردم کم کم آنلاین فروختن وهمون کار ها رو از کم و به صورت اینترنتی شروع کردم ( چون حجم کارها هم نسبت به مغازه داری خیلی کم میشد یه جورایی بهم فشار نمیومد که وسط راه ببرم )
تمرین ب
مثال هایی برای رعایت قانون تکامل
من بعد 12 قدم ورزش و کارم رو بر اساس قانون تکامل شروع کردم
آرزوم بود بتونم توخونه همیشه ورزش کنم
و شروع کردم از 5-10 دقیقه در روز اصلا به خودم زور نمی گفتم ولی هر کاری میکردم فرداش کمی بیتشرش میکردم
و نهایتا بعد 3 سال شده روتین زندگی ام و خیلی راحت می تونم هر روز ورزش کنم
می خواستم بتونم 30 دقیقه پشت همبدوم
ولی خب از پیاده روی ساده شروع کردم
از 2 دقیقه پشت هم دویدن شروع کردم ونهایتا تو نیمساعت تونستم 6 کیلومتر بدوم
تو شغلم هم یادمه صفر صفر بودم از نظر مهارت ولی چون تو ورزش جواب گرفته بودم شروع کردمهمون مکانیسم رو. تو کار جدیدم استارت زدن
از روزی یه آموزش کوچیک شروع کردم وهی گسترشش دادم و خیلی زود ولی با لذت توش مهارت خوبی کسب کردم
کار کردن روی دوره های استاد
وقتی آدم قانونتکلمل رو رعایت میکنه میتونه به همه کارهاش برسه
من قبلا که تکامل نمی دونستم چیه
مثل الان خیلی ها
یه روز که گرم میشدم میخواسنم تلافی همه روزهای نکرده ام رودرربیارم
خب نتیجه هممشخصه چیه ! نتوانستن ، فشار ، فراری شدن ، نا امید شدن ، دلسرد شدن ، عدم لذت ، و …. نتیجه نگرفتن نهایتش میشه دستاورد عدم رعایت قانون تکامل
یه چیز دیگه هم یادم رقت بگم
چون دفعه اول کلی سرمایه گذاشتم واسه کارم
دفعه دومگفتنمن هیچ پولی نمیزارم ببینم میشه با قانون تکامل از هیچ درآمد ومهارت کسب کنم که خدا رو شکر تیکش رو زدم
سلام استاد عزیز
سلام خانم شایسته نازنین
سلام بر دوستانی که در این پروژه با عشق شرکت کردند.
هدفم را برای شروع و ادامه این پروژه تا آخر ین روز غلبه بر ترسهام گذاشتم، از خداوند خواستم که مرا در رسیدن به هدفم یاری کند ،نمیتونم بگم من آدم ترسویی هستم یا نیستم ،توی یک زمینه های اینقدر خوب و عالی عمل میکنم که خودم هم باورم نمیشه اما توی بعضی از زمینه ها بهتر از قبل هستم اما هنوز خیلی جای کار دارم فایل فقط روی خداوند حساب باز کنید خیلی بهم کمک میکند.در پایان این پروژه از نتایجم تو این زمینه خواهم نوشت.از همین حالا از استاد و خانم شایسته تشکر میکنم .
یک مدت قبل با یکی از دوستان توی مسیری که میرفتیم، یک نیسان آبی با کلی ظروف آشپزخانه کنار خیابان پارک کرده بود و حسابی هم دورش شلوغ بود .افراد نایلون نایلون ظرف میخریدند و با لب خندان آن محیط را ترک میکردند شخصی که همراه بود گفت میخوام از نزدیک ببینم چه خبره ،از بین جمعیت نزدیک فروشنده رفتیم ،وقتی صحبت ها ش را در مورد فروش ظروف شنیدم متوجه شدم با چه حیله ای ظروف را با قیمتی بالاتر از بازار می فروشد اما کسی متوجه ترفند او نمیشد و کلی وسلیه میخرید،دوستی که همرام بود اصرار داشت خرید کند بهش گفتم که خرید شما ضرر است اما حرفهای حیله گرانه فروشنده آنقدر تاثیر گذار بود که حرف منو نشنید، پول قرض گرفت و ظروف را خرید .چون میترسید این فرصت خوب را از دست بدهد.یاد حرف استاد افتادم که میگفتند ،فقط افراد فقیر درگیر ترفند پونزی میشوند.
آنچه توی سطح کشور و جامعه میبینم ،از ترفند پونزی به شکلهای مختلف و برای فروش های متفاوت استفاده میشود، من فکر میکنم همه یک جورایی از این ترفند چوب خوردند .
به نام خدای هدایتگرم
همه ی ما یه سری ترس هایی توی وجودمون داریم که این ترس ها همیشه با ما هستن هیچکسی نیست که هیچ ترسی نداشته باشه حتی پیامبران یه سری ترس هایی داشتن اما در حالی که میترسیدن توکل میکردن وحرکت میکردن،این اون ویژگیه که متمایز شون میکنه نسبت به بقیه
وقتی آدم میخواد به یه خواسته ای برسه و براش مهم باشه باید بهاشو بپردازه باید ایمان شو نشون بده
برای اینکه بتونیم از ترس هامون قویتر باشیم باید عزت نفس بالایی داشته باشیم عزت نفس اون فاکتور خیلی مهمی که کمک میکنه توانایی های خودمون و بشناسیم و باور کنیم،ایمان بیاریم که توانایی انجام هر کاری رو داریم از پس حل هر مسئله ای بر میایم وقتی اینو باور کنیم قدم برمیداریم و جسارت به خرج میدیم
خیلی از ترسهایی که داریم
ترس از جن،ترس از تاریکی، ترس از بیماری، ترس از یه کسب وکار جدید یه موقعیت جدید همه یه توهمی بیش نیستن واقعی نیستن اما ما میایم اونهارو توی ذهن خودمون بزرگ جلوه میدیم
که باعث میشه حرکت نکنیم و تنها راه مقابله با این ترس ها اینکه باهاشون روبرو بشیم و آنها رو شکست بدیم که لازمه ی این کار باور به توانایی های خود (تقویت عزت نفس)هست
این ترس ها و دو دلی ها وشکها و تردید ها و نگرانی ها همش از جانب شیطانه برای اینکه اجازه نده حرکت کنیم رشد کنیم و اینجاست که باید در عمل ایمان مون و نشون بدیم
بزرگترین ترسی که همین الان درگیرشم شروع کسب و کارم هست ترس از اینکه کارمو راه بندازم
البته ترس های دیگه ای هم هست مثل ترس از شکست، ترس از قضاوت، ترس از پرزنت کردن خودم و ترس از حضور در جمع ترس از سوتی دادن
که باید حسابی روش کار بشه اگه بخوام به موفقیت هایی که میخوام برسم
هیچوقت تو زندگی نباید نگاه ایستا و ثابتی داشته باشیم یعنی خوشبختی خودمون به مال و ثروت و شهرت و اعتبار گره بزنیم چون اگه همچین نگاهی داشته باشیم همیشه ترس و نگرانی داریم، ترس از دست دادنشون
اما اگه رها باشیم اگه ایمان و توکل داشته باشیم دیگه هر اتفاقی که پیش بیاد نمیترسیم،نگرانی نداریم چون میدونیم توانایی خلق کنندگی داریم
چون اصلا تمامی اینها زمانی اتفاق افتاده که ما بر ترس هامون غلبه کردیم و حرکت کردیم جلو رفتیم
و بوجود شون اوردیم
ما به اندازه ای که ایمان مون قویتر میشه ترس هامون هم کمتر میشه،نتایج بهتر میشه، یعنی نتایج وقتی میاد که این ترس ها تغییر کرده باشه
واین ترس ها همیشه باید روش کار بشه چون تا مواظب ورودی هامون نباشیم تا روی ایمان و توکل به خدا کار نکنیم این نجواها سریع رشد میکنن،ترسها دوباره توی وجود مون پررنگ میشن و قدرت انجام کارهای بزرگ از ما میگیرن
طمع،عجله و عدم رعایت قانون تکامل باعث میشه که ما آدها دچار ترفند هایی مثل ترفند پونزی بشیم که معمولا آدمایی که ذهنیت فقیری دارن دچار این خطاو اشتباهات بعضا جبران ناپذیری میشن
کسی که آگاهه به قوانین میدونه که یه شبه ره صد ساله پیمودن اشتباهه،حرص و طمع نداره، قانون تکامل و میدونه و مرتکب این ترفند ها نمیشه
میاد قدم به قدم حرکت میکنه توانایی های خودشو باور میکنه، فراوانی این جهان هستی رو باور میکنه، میدونه که باید تکاملش طی بشه هیچ عجله ای در کارش نمی
نداره، اصولی و طبق قوانین پیش میره و به فراتر از حد تصورش به ثروت و موفقیت میرسه
استمرار و استمرار در مسیر درست، ایجاد باورهای مناسب، پذیرفتن بی قید و شرط قانون، مقاومت نداشتن و کنترل ورودی های ذهن (نشنیدن حرفهای جامعه)کلید خوشبختی، سعادت و ثروته
ما باید اینقدر روی خودمون کار کنیم روی قویتر شدن ایمان و توکل مون کار کنیم که هر بار ظرفمون برای دریافت الهامات خداوند و دریافت نعمت های نامحدود بزرگ و بزرگتر کنیم
خدایا من که بی نهایت نیاز دارم برای اینکه روی عزت نفسم کار کنم،برای اینکه ایمان و توکل مو به خودت قویتر کنم برای اینکه فراوانی و فزونی که توی جهانت هستو درک کنم و ببینم
خدایا خودت همواره منو در مسیر لطف و عنایت و هدایت و حمایت خودت قرار بده
سپاسگزارم مریم جان عزیزم برای این پروژه ی بی نظیر عاشقتم بهترین هارو برای شما و استاد عزیزم آرزومندم.
سلام استاد عزیز
من درباره ترس بگم من کلا در خانواده ای بزرگ شدم که خیلی ترس بر من عالی بود تا جایی که در کودکی از ترس شب تشنج کردم چندبار وقتی بزرگتر شدم با آگاهی و شناختی که پیدا کردم و تغییر کردن محیط زندگیم ترس هام خیلی کمتر شده ولی بقول شما این پاشنه آشیل من هست وقتی بهش آگاه شدم که ترس من چیه و چطور باید باهاش رفتار کنم و چطور داره به زندگی من و خانواده ام لطمه میزنه همیشه دنبال راه حل بودم و به نسبت راه حل ها پیشرفت من بیشتر شده و تری هام کمتر
بیشترین رشد من در دوره عزت نفس بود که خداوند هدایتم کرد و اون دوره رو خریدم و از اون ببعد راحتر بر ترس هام غلبه میکنم البته ترس های کوچک و کم کم ترس های بزرگتر
خیلی راحت الان تا ی موضوعی پیش میاد و متوجه میشم این ترسه و الکیه میگم انجامش بده و الان خیلی راحتر شده و بخش زیادی از ترس هام نیست و این شجاعت بیشتر از همه برای خودم لذت بخش و ل امش آفرین بود و اینکه گفتین ترس مثل توهمه واقعا من اینو فهمیدم و این حرف تون خیلی قشنگ بود واقعا ترس ها توهم هستن توخالی هستن هیچی توشون نیست کافی بری توش می بینی هیچی نیست محو میشن دوره عزت نفس واقعا عالیه
ببخشید شاید برخی کلمات بد تایپ کردم خوندم دوباره پیامم سخته برام بازم عذر میخوام اگر جایی بد تا شده
یپاسگزارم