مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 83

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 526 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربانم

    خدایا هرچی دارم ازآن توست ”

    سلام ب استاد عزیز واستادمریم عزیز

    ممنونم بابت فایل های بی نظیرتون

    قبلن این فایل های رایگان زیاد گوش کردم در مورد ترس .حرص طمع

    ولی خدای عمل کردم یکیشو….‌ خخخ

    ترس از سگ.مار . عقرب دارم و داشتم

    سگ چند بار دنبالم کرد بود

    و تمرین کردم ..الان هر وقت میرم داخل کوچه بهتر شدم. از کنار سگ رد میشم رومو میکنم اون ور..خخخ

    حرف مردم دیگه برام مهم نیست راه خودمو میرم

    ترفند پونزی‌….

    یک سال پیش همسرم رفته بود مغازه سوپری از اونجا شنیده بود ک…

    یه آخونده از یک روستای بالا اومد بوده داخل مسجد(این آخونده قبلن مردم روستا میشناختنش )

    کلی حرف زد بوده….بیاین

    پول هاتون بدین ب من باهاش کار میکنم بهتون سودشو میدم… دو سه برابر…

    بعد ک کلی مردم پول هاشو میدن سه ماه چهار ماه سود میگیرن ی دفع آخونده پیداش نمیشه ناپدید میشه..خخخخ

    ” این اتفاق هم اینجا افتاد بود “استاد”

    من و همسرم موقع ازدواجمون سال 97 وام ازدواج برداشتیم

    ی خوردش خرج عروسی کردیم

    ی خوردش هم دادیم دست کسی ک سودشو بهمون بده واسه قسط ها ش

    هر موقع وقت اون قسط ها می‌رسید

    اون طرف نمی‌تونست ب موقع برسونه پول رو

    ما هم نمیتونستیم ب موقع بریزم حساب یا اصلا همسرم کار نداشته ..ک توی پول نون هم میموندیم..

    خیلی اذیت شدیم..

    خلاصه هرجور بود توی 4 سال باسختی تموم شد قسم خوردم ک دیگه وام هیچوقت برندارم

    سال 1400وقتی با استاد آشنا شدیم از وام .نسیه …اینها گفتن

    چقدر خیالم راحت شد آدم از کم میتونه شروع کنه

    حرص نزنه طمع نکنه توکل کن بخدا…

    اگ میری سراغ وام … یعنی خدا هیچ کار.هست

    برم سراغ عوامل بیرونی وام ووووو……. این تجربه از وام بود

    بعضی وقتها هم همسرم وقتی ی چیزی لازم داشت سرکار نمی‌رفت میگفت بریم وام برداریم

    میگفتم بهش یادته چقدر اذیت شدیم سر وام ازدواج بیخیال

    حرف یکی دو ماه نیم پیش خیلی اصرار کرد بیا بریم بانک من 40 میلیون دارم بذارم بانک وام بردارم تا ماشین عوض کنم

    من قبول نکردم ولی ی هفته بعدش رفتم بانک کارت بانکی عوض کنم باز همسرم گیر داد ی سوال کن ببین شرایط وام چه چجوری هست ما 40 بذاریم چقدر میده..

    خدا شاهد باز توی دلم گفتم خدا همه امیدم توی

    من نمیخوام جور بشه خودت ی کاریش کن

    سوال کردم گفت 4 ماه پولتو میذاری حساب

    دست بهش نمیزنی

    50 تومن بهتون میدیم وام .با 3 تا ضامن

    تشکر کردم اومد بیرون خندم گرفته بود همسرم بیرون از بانک بود

    گفت چی شد جور میشه میخندی

    گفتم نه بابا تو بری کارگری کنی توی 3ماه 4 ماه

    اگه کارگر ی کنی بیشتر گیرت میاد تا وام

    خدا شاهد خیلی ارزش داره کارگری

    گفت چزا

    گفت میخوای بری التماس کارمند بانک کنی التماس ضامن کنی پیدا کنی واسه 50 میلیون

    برو التماس خدا بکن از خدا بخواهد زیاد

    دیگه کلی باهاش حرف زدم بیخیال شد

    و رفت سرکار

    توی 28 روز 50 میلیون کار.کرد

    توی برج 9

    الان برج 10 هستیم

    باز هم داره کار میکنه بیشتر هم میشه

    اینو میگم بخاطر اینکه کارمند بانک گفت 3 ماه 4 ماه پولتو بذار بانک بهت 50 میلیون میدیم اون موقع همسرم سرکار نمی‌رفت همه ی امیدش میداد وام

    دنبال ضامن ووقتی وام میومد یه استرس نگرانی و از کجا بیاریم قسط بدیم ووووو هزار فکر….

    ب لطف خدا

    اگ نرفت سراغ وام خداروشکر کلی کار کرد ارزش کارگری بیشتر از وام هست خدا وکیلی

    درست باید ذهنی کار کنه زیاد

    ولی الان در حال حاضر کار فیزیکی میکنه..

    والان خداروشکرمیکنم صد هزار مرتبه

    و خوشحالم سراغ وام نرفتیم اصلا راضی نبودم و نیستم تا اخرعمرمم سراغ وام نمیرم چون خیلی اذیت شدم بابت وام ازدواجمون

    چند هفته پیش رفته بودم ارایشگاه اون خانم ارایشگاه بمن پیشنهاد وام خانگی داد گفتم نه من نیستم

    ازین بابت خوشحالم

    بقول استاد

    خدای بزرگ قدرتمندی دارم ک همه چیز بهم میده ب شرط ایمان وتوکل

    “خدایا کمکم کن همیشه ایمان بهت قوه ی باشه توکل بهت داشته باشم ”

    خدایا سپاسگزارم ازت

    خدایا سپاسگزارم ازت

    خدایا سپاسگزارم ازت

    ب لطف خدا امروز هم کامنت گذاشتم چقدر خوشحالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 352 روز

    سلام به استاد عزیزم .

    حال خوب را از خدای خوبم برای تان خواهانم.

    من استاد از رو به رو شدن با پسر خاله ام که از کودکی منو خیلی خیلی دوست داشت، خجالت می کشیدم و این ترس تا به الانم در وجود باقی است دلیل اصلیش هم چهره ام است استاد با وجودی که چهره برابری دارم اندام زیبایی دارم و قدم بلنده و هیکلی هستم طوری که همه حسرت قد و اندامم را می خورند باز هم بعضی جاها از چهره ام در برابر پسر خاله ام خجالت می کشم اما با شنیدن این فایل تصمیم گرفتم به طور تصویری باهاش صحبت کنم فقط بخاطر ریختن ترسام اون هم در چوکات درستش به خاطر رسیدن به هدفم چون اگه من این ترسو نرم نمی تونم به پله بعدی از ایجاد احساس لیاقت در وجودم هدایت بشم.

    پیامبران هم با وجودی که‌می ترسیدند به طرف ترساشون حرکت می کردن.

    ترس از انجام ندادن کاری بیشتر از کاری است که می خواهی انجام بدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 499 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    گام چهارم

    مدیریت دو خرابکار ذهنی با نامهای ترس و طمع

    سوره ذاریات

    هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ ﴿24﴾

    آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید (24)

    إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ ﴿25﴾

    چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت‏ سلام مردمى ناشناسید (25)

    فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ ﴿26﴾

    پس آهسته به سوى زنش رفت و گوساله‏ اى فربه [و بریان] آورد (26)

    فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ ﴿27﴾

    آن را به نزدیکشان برد [و] گفت مگر نمى ‏خورید (27)

    فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ﴿28﴾

    و [در دلش] از آنان احساس ترسى کرد گفتند مترس و او را به پسرى دانا مژده دادند (28)

    فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّهٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ ﴿29﴾

    و زنش با فریادى [از شگفتى] سر رسید و بر چهره خود زد و گفت زنى پیر نازا [چگونه بزاید]

    30/قَالُوا کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ

    گفتند پروردگارت چنین فرموده است او خود حکیم داناست (30)

    خدایا شکرت برای تعهدم و استمرارو استمرار و استمرار م در مسیر الهی و کنترل ذهن و تقوا و توکل و ایمان و اعتماد به خدا و باور به قدرت تنها یگانه کل هستی

    وقتی تسلیم باشی و توکل کنی با وجود ترسها هم حرکت می‌کنی

    و وقتی قدرت را با ایمان بخدا میدی و باور داری که خداوند با استمرار و توکل وایمانی که بهش نشون میدید و قدر دان و شکر گذار نعمتها و داشته ها هستیم خداوند هم سمت خودش رو برات انجام میدهد

    مثله همین آیه های قرآن در بالا

    داستان حضرت ابراهیم و زنش

    که مژده فرزند را فرستاده ها به آنها دادند و زنش از سوق شادی باور نمی‌کرد و می‌گفت من پیر و نازا هستم چطور ممکنه

    ولی حکم نافذو دستور خداوند مقدر شده که در اون سن بهش فرزند عطا کند

    پس فرقی نداره که پیامبر باشی یا آدم معمولی

    وقتی ایمان قوی بخدا که این همه کار برات انجام داده و بر سرت منت گذاشته و هدایتت کرده پس با آگاهی بیشتر و تمرکز بر بهبود شخصیتم و ثابت قدم بودنم در این مسیر برام هموارتر میشود و باورم بخدا بیشتر میشود که کارها را برایم آسانتر و راحتر و زیبا تر انجام میدهد

    وقتی ایده ای میدهد و متناسب با شرایط فعلی مون هست و با وجود ترسها قدم بر میداریم و حرکت میکنیم با توکل بر خدا میبینیم که ترسها همه واهی بوده و نتیجه گرفته ایم و همین نتایج کوچک باعث ایمان بیشتر و جسارت و شجاعت بیشتری در من منجر میشود و اقدامهای بزرگتر و تکاملی پیش رفتن و لذت بردن از مسیر و با بیاد آوردن نعمتها و داشته های زندگی ام و این مسیر زیبایی که هدایتم کرده باز هم خداوند مرا هدایت و حمایت میکند

    من بخدای خودم اعتماد دارم و در این مسیر لذت بخش الهی ثابت قدم تر و محکمتر بلطف خداوند میمانم و صبر در راه خداوند بر هدایت‌های خداوند دارم که همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم

    خدایا شکرت

    که باید قدم‌های تکاملی بردارم و دنبال یه شبه پول دار شدن نباشم

    از مسیری که لذت و شادی و آرامش و هدایت الهی و زیبایی و نعمت و ثروت طبیعی وارد زندگی میشود آن مسیر درست الهی است

    نه با زجر و تقلا و فریب ترفندهای پونزی را خوردن و طمع داشتن

    که اسلحه شیطان ترس و طمع و فقر و کمبود و نگرانی و استرس است

    هر گاه احساس ترس و ناامیدی داشتیم از طرف شیطان است و با باورهای توحیدی قدرتمند خیلی سریع در مسیر درست بیایم و احساس خوب اتفاقات خوب را تجربه کنیم که خداوند نیروی حاکم بر خیر است

    و حق بر باطل پیروز است

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم درراه بندگی کردن تو باشم

    من از هر خیری از تو بهم برسد سخت محتاجم و فقیر

    خدا یا شکرررررررررت هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی

    نور آسمان ها و زمین تو هستی

    صاحب کل کیهان تو هستی علمت بر تمام محیط است مرا دریاب

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    سلام براستادعزیزم و مریم جانم و دوستان هم فرکانسی من در این پروژه ی پر برکت.

    استاد بخوام اعتراف کنم اگه الان جایی هستم که دوست ندارم فقط و فقط بخاطر ترس هایی بوده که نزاشته من حرکت کنم .یه جاهایی توی زندگیم احساس کردم نیاز دارم به تغییر کردن ولی ترس از حرف مردم داشتم .یه جاهایی خودمو خیلی نادیده گرفتم و دچارعزت نفس پایین شدم فقط بخاطر ترسهای وجودم،یه جاهایی بخاطر احساس لیاقت پایین ترسیدم دیگران از دستم ناراحت شن و اونا رو اولویت قرار دادم .

    خیلی جاها سکوت کردم که نباید سکوت میکردم بخاطر ترسهام بوده

    وهرجا من پا گذاشتم روی این ترس ها در همون نقطه هم پیشرفت کردم مثل زمانی که خواستم مغازه بزنم با وجود تمام ترس هام ولی اینکارکردم و خداروشکر تونستم موفق بشم.

    این روزها خیلی دارم روی ترسم از حرف مردم کار میکنم ولی این ترس همیشه باهامه و در برخورد با هرشرایطی اولین چیزی که به ذهنم میاد همینه که الان دیگران چی میگن،

    ترس ها،شک وتردیدها همه ابزارهای شیطانن ،من همین یک جمله روخوب درک کنم میتونم جنسشو بفهمم و ایمان و توکلمو درهرشرایطی حفظ کنم و با شجاعت بیشتر حرکت کنم.

    چندسال پیش شوهرخواهرم گرفتار همین ترفند پونزی شده بود ومنم چون دراین مداربودم متاسفانه گول حرفاشو خوردم و یه مقدار پول کمی بهش دادم تا مثلا سود کنم الان بعداز حدود ده سال من نه سودی دیدم و نه حتی پول خودم دستم گرفت.حتی خودش هم سر همین موضوع کلی بدهکار مردم شد.

    وقتی با قانون اشنا شدم همون دفعه ی اول گفتم کاش زودتر این حرفها روشنیده بودم تا گرفتار این طمع نمیشدم .

    خداروصدهزارمرتبه شکر که دیگه دراین مسیر هستم و میتونم بفهمم و درک کنم ومسیردرست رو برم

    استادعزیزم درپناه خدا شاد و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 595 روز

    جان چو در جانان فرو شد جمله جانان ماند و بس

    خود به جز جانان کسی را هیچ استقرار نیست

    گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر….

    سلام به روی ماه استاد قشنگم و عزیز دل استادم که اینقد با ظرافت و درایت داره آنچنان چیدمانی به سایت میده که یکی یکی داره خلق می‌کنه نتایج های فراوان…… و سلام به دوستان عزیزهای دلم که هم قدم‌های منین

    استادم منم لطیف…..

    همون لطیفی ک داره با آموزشهات غوغا می‌کنه…..همون لطیفی که از روزی ک پیدات کرده دیگه آروم ننشسته و همش داره خلق می‌کنه…..

    همون لطیفی که تمام آموزشهاتونو . عین معادلات ریاضی روی فرمول زندگی خودش داره الگوگزاری می‌کنه و چقد قشنگ یکی یکی رو داره حل می‌کنه…..

    همون لطیفی که گفته بودم مدرس نقاشی ام و الان نقاش بوم زندگی خودم شدم….

    چه اتفاق هماهنگ و جذابی برام بود امروز این فایل….

    استادم این ینی مسیرمو دارم با قدرتی عالی درست انجام میدم….

    استادجونم. طبق تمرینات دوازده قدم روی قدم سوم که برا پاشنه آشیل بیشتر توضیح دادین.منم طبق عادت همیشگی دفترمو در آوردمو تمام پاشنه آشیل ها رو حتی تک تک اونایی ک واقعا توو زیر زمین وجودم پنهون شده بود رو کشفش کردمو از اون زیر کشیدمش بیرون و ریختم روی برگه…..و عین معادلات ریاضی طبق تمام قوانین و فرمول‌هایی ک از شما یاد گرفتم نشستم یکی.یکی .در آوردن ترمزها و باورهایی ک باعث این پاشنه آشیل شده……

    چقددددد هماهنگ بودم من ..امروز صبح یه ترمز مخفی ک اصلا فکرشم نمیکردم کشف کردم که ترس بود….برخلاف تصورم ک یه بانوی دلیر و شجاع و مسئولیت پذیر هستم ک تمام طول زندگیم همسرم خارج از کشور کار میکرد و من تنهایی بچه هامو بزرگ کردم.و تنها ترمزی ک فکرشم نمیکردم ترس بود ک امروز کشفش کردم…وشما درست فایل امروزتون در مورد ترس بود…..اینهمه هماهنگی ینی دارم درست انجام میدم استاد جونم…..

    خب حالا ترس از چی….

    یکی از پاشنه آشیل های بزرگ من اینه که دختر پنج ساله امم از وقتی از خواب بیدار میشه.شروع می‌کنه ب بهونه های اجق وجق و منم خیلی عصبی و کلافه میشم….

    نشستم کلی فکر کردم تا اینکه فهمیدم ترمزم اینه که من میترسم نکنه دختری امروز بازم حالمو بگیره….

    من میترسم نکنه بازم اون لجبازی هاشو نتونم کنترل کنم…..

    من میترسم نکنه بازم امروز اون جیغ و دادهایی ک میزنه و کلافه و عصبیم می‌کنه شروع بشه….

    ببینید ب همین سادگی من یه پاشنه آشیل غول آسا درست کرده بودم….

    و چقد راحت گفتم بابا خودشه لطیف….خودشه….تمرکز بر ناخواسته ها کردم….باور محدود کننده فرستادم….ترس که یکی از اسلحه های شیطانیه رو داشتم…..لطیف مگه استاد نمیگه . کنترل ورودی هاتو بکنی میتونی بهشت خلق کنی..‌‌… لطیف مگه استاد نمیگه حال خوب مساویه با اتفاق خوب…..خب همینه دیگه.تو ترس هاتو.کلافکی هاتو..خشمهاتو..کنترل کن…تو احساستو خوب کن…بقیه ش رو خدا برات انجام میده…..

    ینی یه مسئله ب این آسونی من فقط زمانی تونستم مسلط بشم بهش ک تکاملم رو طی کرده بودم…..استاد جونم بازم تکامل.ههههه

    به امید دیدار دو استاد عزیزم

    در پناه رب الارباب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    محمد رازی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    چه ترس هوایی داشتید و چطور برای ها غلبه کردید؟

    همه ترس دارن درحالی که ترس دارن عمل میکنن

    اگر یک کاری برات مهمه باید بهاشو پرداخت کنی و با ایمان عمل کنی

    ترس ها توهم هستن و جلوی اقدامات رو میگیرن

    ترس نگرانی ، دودلی ابزار شیطانه

    باید با ورود به دل ترس ها بر اونها غلبه کنی

    ترس الان من جلوی دوربین آمدن هست، چون کمالگرا شدم و از قضاوت افراد می ترسم

    باید قدم به قدم آگاهانه برم تو دلش اگر نه خودبه خود برطرف نمیشه و دنبالت میاد

    به اندازه ای که ایمانتون قویتر بشه ، ترس ها کمتر میشه و به همون تناسب نتایج بیشتر میشه

    وقتی از مسیر دور میشی دوباره ترس ها زیاد میشه و فیریز میشی و جرعت کارهای بزرگ ازت گرفته میشه

    ترفند پونزی:

    هررررررر پیشنهادی که بهت شد که دیدی یک سود غیر معقول داره، یا فروشنده یک کالا تو رو ببره تو یک فاز حولولا که اگر الان این خرید رو نکنی ضرر می‌کنی

    تا اینجور پیشنهادات شد، حتی نزار صحبت اون فرد تکمیل بشه و از اون محل دور شو

    اگر نه طمع می‌کنی و تو دام میوفتی

    حالا این هزاران مدل داره مثلا کورش کمپانی

    یا یکی بیاد بهت بگه این کالاها رو از بندر گرفتم و الان میخوام برم سر راهم این کالاها رو یک چهارم قیمت میدم که بارم تمام بشه ، اینم یک مدل ترفند پونزی هست و داره از قوه طمع افراد استفاده می‌کنه!!!

    پس هر زمان تو هر خرید و معامله پیشنهادی شد که با خودت فکر کنی اگر الان نزنم تو گوشش این سود میپره، بدون اون عمل اشتباهه و داره از باور کمبود و طمع آب میخوره.

    فقط افراد در مدارهای پایین تو دام این ترفند میوفتند که همش میخوان با یک خرید و راهکار اینجوری به سود برسن.

    استمرار ، استمرار استمرار ،ایجاد باورهای مناسب، مقاومت نداشتن، کنترل ورودی های ذهن و جلوی حرف های بیهوده رو بگیری که ورودی نامناسبه

    اینکارها ظرف وجودت رو آماده دریافت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2633 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

    خدایا هر آنچه که دارم همه از آن توست

    سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل

    خدایا هدایتم کن که همواره در بهترین مکان و در بهترین زمان باشم

    2 خرابکار ذهنی (ترس و طمع)

    وقتی میخوای رشد کنی و موفق بشی باید دل به ناشناخته ها بزنی و با اینکه می‌ترسی حرکت کنی و باورهایی که از قبل ساختی رو تکرار کنی و با ایمان و توکل قدم برداری و از خدا کمک و هدایت بخوای وقتی دلت رو میزنی به دریا و با اینکه می‌ترسی وارد ناشناخته ها میشی و هیچی از مسیر نمیدونی اما دلت قرصه خدایی هست که حواسش بهت هست کارهای بزرگی میکنی و خداوند به شجاعان پاسخ میده

    وقتی میدونی باید ی کاری بکنی اما شک و تردید داری تو برزخ سپری میکنی وقتی کسی از خدا هدایت بخواد بهش الهام میکنه با نشونه هاش که حرکت کن اما اگه شک بیاره میره ته باتلاق که خودم چند روز پیش ی تصمیم میخواستم بگیرم از خدا هدایت خواستم و خداوند از طریق یکی از دستهاش بهم فهموند کدوم راه رو برم

    وقتی میخواستم مهاجرت کنم همه میگفتن میری خودت رو بدبخت میکنی و کسی باور نمی‌کرد توی اون پندمیک من قدم برداشتم و به خدا توکل کردم و چقدر در این مسیر رشد کردم چون در جای امن بودن مثل اون غورباقه ایی میمونه که توی آب گرم مونده و خودش هم متوجه نمیشه و آروم بخار پز میشه و میمیره

    همه میترسن اما اون کسی که به ذهنش نه میگه و کنترل میکنه وارد ترسهاش میشه و بزرگ میشه و چ پاداشی میگیره از خداوند

    طمع

    افرادی که ذهن فقیری دارن توی دام طمع میفتن و چون باور کمبود دارن و فکر میکنن این فرصتی که پیش اومده و اگر نزنم تو گوشش دیگه نمیتونم میره تو دام طمع و حرص خودش رو بدبخت و گرفتار میکنه

    من از تجربه خودم بگم در مورد طمع داشتن قبل از اینکه وارد این سایت الهی بشم

    یکی از آشنایان همسرم ی انبار لوازم آرایشی داشت اومد بهم سال 89 پیشنهاد داد اگه پول دارم بیام سرمایه گذاری کنم در کارش که گفتم 15 میلیون دارم و وام گرفته بودم بجای اینکه این مبلغ رو در کارم سرمایه گذاری کنم بخاطر ذهن فقیرمم که من که نمیتونم قسطهاش رو بدم برم جایی سرمایه گذاری کنم که از اون مبلغ قسطهاش رو بدم من پول رو بهش دادم و ی قرارداد بین خودمون تنظیم کردیم ک ماهیانه 450ت بده و من خوشحال که میتونم ثروتمند بشم و ماه اول اسکناس 10هزار تومانی تا نخورده رو داد و شاد و شنگول بودم ماه دوم همینطور تا ماه ششم مبلغ پرداخت میکردو بخودم گفتم برم ی وام دیگه بگیرم رفتم 15ت گرفتم و بهش دادم خودم پیشنهاد دادم بفرما اینم 15ت دیگه و اونم تشویق می‌کرد و میگفتم چ آدم خوبیه تو ذهن رویا پردازی میکردم تا اینکه قسط هفتم رو داد 900ت ماه هشتم دیگه خبری از پول دادن نبود 1 هفته شد دیدم میگه بهت میدم ماه بعد میدم دیدم ماه بعد شد گفت ماه بعد بجاش با سود میدم و آخرش بگم دیگه این بما پول نداد و دیدم از اونایی که ذهنشون فقیر بود پول می‌گرفت و بدهکاری روی گذاشت و متواری شد چقدر رفتیم زیر صفر و بدهکاری 30 میلیون اون سال پول زیادی بود داستانش زیاده چون توجه میره به ناخواسته خلاصه بگم بعد از دوندگی زیاد اون پول بعد از 5 سال داده شد اینم از موقعی دیگه رها کرده بودم و دیگه زنگ نزدم مبلغ30ت داده شد اما ارزشش 3 میلیون شده بود و تا وقتی که ذهن فقیر باشه و اصلاح نکنی فقط جون کندنه زندگی نمیکردم و پول میساختم با تلاش فیزیکی دوباره نقشه میکشیدم که ی کار بکنم اصلا با پول دوست نبودم چون سطلم سوراخ داشت و ابکش بود و دوباره از دست دادن و این بار خرید طلا که طمع باعث شد اون پولی که ساخته بودم برم توی ضرر و پول رو از دست بدم و اونجا بود تسلیم میشی میگی خدایا غلط کردم کمکم کن اونجا هدایت میشی به سایتی که جلوی این همه ضرر و زیان ها رو میگره همین فایلهایی که گوش میدادم دیگه به اینکه بخوام ی شبه پولدار بشم نرفتم و ی جایی هم دوباره این ترفندهای پونزی به شکل‌های مختلف میومدن نه میگفتم اما این بار سرمایه گذاری در بورس ک اینم ی نوع ترفند پونزی بود متوجه نبودم و اگه روانشناسی ثروت رو نخریده بودم و همون موقع هم گوش میدادم اونجایی که استاد عزیزم گفت مگه بمب بورس انداختن که همه میگن بورس بورس گفت پیش بینی میکنم از چیزی که از قانون یاد گرفتم اون کسانی که پشت سرهم دارن میان بورس ثبت نام میکنن خیلی زود منفجر میشه بورس همونجا چون سود هم کرده بودم ذهن میگفت نگه دار هفته دیگه بفروش من همون موقع تو صف خرید فروختم اما فقط ی سهم رو نگه داشتم که برای همیشه نگه دارم برای یادآوری خودم که ببین اگه نفروخته بودی الان بیچاره بودی والان ی سهم دارم و هیچ وقت فروخته نمیشه

    وای استاد عزیز اگه توی اون جلسه این حرف رو نمیزدین باور کن فک میکردم ذارم سرمایه گذاری میکنم میخواستم مغازه ام رو بفروشم بیارم تو بورس و چقدر جلو ضررها گرفته شد و خدارو شکر میکنم از خدای مهربان و هدایتگرم و سپاسگزار استاد گرانقدرم هستم همینطور بانو شایسته عزیز و دوستان گلم که از کامنت خوندن شما اصلا سیر نمیشم آنقدر خوب کامنت میزارین و باورهای خوبی که هر روز به ذهنم میدم

    در اخر اینو میخوام بگم اگه روی این فایلها تمرکز بزارم و دوره ها رو گوش و عمل کنم مراقبت میکنه پایین نریم بلکه کاری میکنه به مدار بالاتر صعود کنیم و به سمت خوشبختی،آرامش،آزادی، ثروت،روابط عاطفی قشنگ و سلامتی سوق می‌دهد

    استمرار،استمرار، استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب ،مقاومت نداشتن کنترل ورودیهای ذهن و حرفهای جامعه نشنیدن کلیده

    کلید خوشبختیه

    کلید سعادت

    کلیدثروته

    کلید سلامتیه

    شاد باشین در پناه خداوند یکتا باشین ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    بانام خداوند غفور رحیم

    بانام خداوند عشق وثروت

    بانام خداوندهدایتگر

    سلام وهزاران درود خدمت استادعباسمنش عزیز

    استادشایسته نازنین

    همه دوستان هم فرکانس درسایت عباسمنش

    خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت

    ” مهاجرت به مداربالاتر”

    همراه شوم

    خدایاشکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت

    “گام چهارم”

    ” مدیریت 2، خرابکاری ذهنی بانامهای ترس وطع”

    تمرین :

    الف :شما برای خلق زندگی دلخواه خود، بر چه ترسهایی غلبه کرده اید و چطور؟ 

    پاسخ:

    قطعا زندگی من هم مثل اکثردوستان عزیز به دوبخش تقسم شده است

    قبل ازاشنایی باقانون وبعدازاشنایی باقانون

    قبل ازاشنایی باقانون دربحث” ترس” هم مثل سایرحوزهها ترکیده بودم ودردردیواربودم باباورهای مخربی که داشتم

    ترس ومحافظه کاربودن بزرگترین پاشنه آشیل ونقطه ضعفم بودوبواسطه همین ترس‌ها دائم خودموسرزنش می‌کردم که ادم بدردنخوری هستم عزت نفس زیرصفر اعتمادبه نفس زیرصفر

    ترس ازریسک کردن ترس ازپیشرفت درجازدن دورخودم چرخیدن راه راسته رورفتن ترس ازحرف آدم‌ها که این یکی که واقعانورعلی نوربود فقط برای رضایت بقیه زندگی میکردم ودیگرهیچ

    اینها ویژگی‌هایی بود که ازمن یک آدم ترسو،بزدل ساخته بود

    امااززمانی که دراین مسیرزیباوالهی قرارگرفتم

    ازهمان ابتدابااموزهای استاد تمرکزم راگذاشتم روی ایجادباورهای توحیدی که یواش یواش فنداسیون جدیدی ازخودم ریختم وبه دنبال آن ترسهام یکی یکی کمتر وبهترشد

    به عنوان مثال دیگه حرف مردم حالا مردم شامل همسرفرزندان پدرومادر خواهربرادر اقوام دوستان ووووو برام اهمیتی نداشته وسعی کردم که برای خودم زندگی کنم

    ترس ازمهاجرت وتغیرمحل سکونت برام غول بود امابه لطف آموزه‌های استادسال قبل محل سکونتم راتغیردادم ووقتی این کاروانجام دادم متوجه شدم چقدرترسم بیهوده بوده

    بعدابیشترمتوجه شدم که همه ترس‌ها توهم هستن به قول استادتر سها فقط فقط ابزارشیطان هستند برای ترساندمون

    ب: تجربیاتی را به یاد بیاورید که به خاطر عدم درک قانون، در دام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید. منظور از ترفند پونزی، هر ترفندی است

    پاسخ:

    شکرخداشاید به واسطه همان محافظه کاربودنم هیچ فقط اعتقادی به اینگونه مسایل نداشته وندارم ودرزندگی ام حتی یکبارهم تجربه نکردم

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استادان عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربانم همیشه خوب و خوش و سلامت باشید

    و آگاهی های امروز گام 4 پرواز به مدار بالا تر خدارو شکر میکنم که به سایت شما و آگاهی های بی‌نظیر شما هدایت شدم و بار ها و بارها افرادی آمدن و به من و همسرم پیشنهاد های کاری عجیب و غریب می‌دادند برای اینکه یک شبه پولدار میشید و من چون به لطف خدا از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت1 استفاده کردم هرگز اجازه ندادم همسرم تو دام این افراد بیفته و بارها میشد که اونها ول کن نبودن و روی افکار اون طرف کار میکردن که دوستان همسرم رفتن و پولشون از دست دادن و به ما بیشتر ثابت شد که قانون تکامل مهمترین قانون جهان هست برای هر موفقیتی و هرگز هیچکس نمیتونه قانون تکامل رو دور بزنه و باید تکامل در هر کاری طی بشه قدم به قدم پله به پله به قول استاد جای پاتو سفت کنی بعد بری قدم بعدی و مدار ها هم یکی پس از دیگری طی میشه و من بارها تلاشم کردم که آگاهی های بسیار زیادی را به خودم بقبولونم و فکر میکردم تغییر باورها میشه زودتر اتفاق بیفته ولی دیدم نه هرگز فقط ذهنم رو خسته میکردم و درک کروم که حتی توی تغییر باور ها هم من باید مدارم رو آرام آرام طی کنم و این نیست که من یک محصولی رک بخرم سریع همه جلسات رو گوش کنم برم تا آخر یه اتفاقی برام میفته و مدارم یهو تغییر میکنه خیر هرگز اینطور نبود و من جلسات رو تا بارها گوش ندادم و ننوشتم و کامنت نزاشتم اون درک خوبی رو که باید دریافت نمیکردم و حتی یکی دوبار سعی می‌کردم در رفتار روزانه ام عمل کنم که بعضی جاها میتونستم و بعضی جاها نه و میدیدم که ببین هنوز باید تمرین کنی در عمل تا بره تو وجودت

    و یک عامل دیگه ترس و شک و دودلی و نگرانی است که ابزار شیطان برای حرکت نکردن من هستند و برای اینکه روی ترس هام کار کنم بهترین دوره عزت نفس است که باید روش کار کنم و برای نتیجه گرفتن و رشد و تغییر باید پا روی ترس گذاشت و با بودن ترس حرکت کرد و ایمان را قوی تر کرد .

    خدارو شکر میکنم که خدا بهم فرصت داد تا این گام رو هم کار کنم و بیشتر حواسم به کنترل ورودی هام باشه.

    واقعا دوره های استاد به شکلی هستند که مرا به سمت بالا میبرن و از طرفی هم مراقبت می‌کنند از من که پایین نیفتم .

    و آنهایی که گرفتار پونزی هستند فقرا هستند.

    در مدار فقر ایده های پونزی با افراد برخورد می‌کند در مدار ثروت خبری از پونزی نیست فقط هدایت ها به سوی کار های درست و سود آوری راحت و آسان از مسیر طبیعی است.

    سپاسگزارم ازتون استاد و خانم شایسته عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    به نام الله مهربانم که سخاوتمندانه هدایتم کرد به سمت آگاهی هایی که آسانم کنه برای آسانی ها

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جون عزیز که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    ««استمرار، استمرار واستمرار وایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب،مقاومت نداشتن و کنترل ورودی های ذهن و حرفای جامعه رو نشنیدن کلید سعادته….»»

    فایل های پیوسته ای مثل همین فایل های گام هایی برای مهاجرت به مدار بالاتر ،فایل های ارزشمندودانلودیِ روز شمارِتحول و پروژه خانه تکانی ذهن ، باعث میشه تا اون استمراری که استاد راجبش صحبت می‌کنه در من پایدار بشه و همچنان که هرروز بااین آگاهی ها و همینطور آگاهی های محصولات ذهنمو آبیاری و تغذیه میکنم،این تکرار باعث میشه تا باورهای قدرتمند کننده درمن ساخته بشه و دیدن نتایج خودم و دوستانم در این سایت وشنیدن نتایج استادباعث میشه تا مقاومتهای ذهنم شکسته شه و باور پذیر تر شه برام، وهمچنین حذف تلویزیون ، حذف اینستا گرام ، حذف مهمونی های غیر ضروری ، حذف رفتو آمد هایی که چیزی به وزن آگاهی من اضافه نمیکنه ،حذف روابطی که با من هم عقیده نیستند باعث شد تا راحت تر بتونم ذهنمو کنترل کنم و از اون طرفم ،گذروندن مدت زمان بیشتری در سایت و گرفتن ورودی های مناسب ، باعث میشه تا کانون توجهم روی مطالب مناسب باشه و این ورودی های مناسب باعث تجربه ی خروجی های هماهنگ با خواستم شده

    هرچقدر بیشتر بتونم به این روند سالم ادامه بدم و مدت زمان بیشتری رو بااین آگاهی های توحیدی زندگی کنم،

    کمتر میترسم و نگرانم و بیشتر شجاع تر هستم و قوی تر …

    چون من نیاز دارم که بیشتر خداوند رو بشناسم و بیشتر بهش تکیه کنم و هرروز توحیدی تر و موحد تر از قبل باشم .

    خدایا کمکم کن تنها ترا بپرستم و تنها ازتو یاری بجویم منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: