مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 95

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2311 روز

    بنام رب رزاق و هدایت من

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی️️️

    سلام ودرود به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش️️️

    راج ترین ترفند پونزی که در ایران فکر کنم که تقریبا کسی که درگیرش نشده باشه یا خودش یا اطرافیانش شرکت گولد کوئست بود که واقعا ضرر جبران ناپذیری در اون دوران به همه زد.

    نمیدونم چرا اینقدر راحت قبولش کردم و تو اون زمان فکر میکردم که راه نجات و پیدا کردم . با اینکه حتی پول استارت شو هم نداشتم و موتور صفر کیلومتر که قسطی بود و فروختم. نه تنها خودم بلکه برادر و فامیل ها هم در این قضیه شرکت کردند. یه شرکت خارجی که در ایران اصلا وجود خارجی نداشت . محصولش اصلا به دستم نرسید و خلاصه اینکه همش ضرر بود و ضرر.

    جالب اینجا بود که حتی یک الگوی موفق زنده و حاضر وجود نداشت که ما ازش الگو برداری کنیم فقط در حد تعریف و تمجید که فلانی و فلانی و فلانی به این پول ها رسیدن و زندگی شون متحول شده.

    جالب اینجاست که من این اشتباه دوباره هم تکرار کردم . چقدر واقعا این طمع قدرتمنده. این بار دقیقا همون ترفند بود ولی خوشگل تر و در غالب یک هولدینگ ایرانی که مدیریت و شرکت و … مشخص بود ولی اساس داستان همون بود و اون شرکت پنبه ریز بود که با این که تو کل کار همش گوشه ذهنم به گولد کوئست فکر میکردم ولی هی به خودم میگفتم نه این فرق میکنه. چه حرکت های هیجانی که برای رشد بیشتر با مبالغ بالا انجام دادم که دوس ندارم اصلا بهشون فکر کنم.

    در نهایت ضرر های مالیش بماند چقدر زمان و انرژی تلف کردم در این راه که در هر کار دیگه ای گذاشته بودم حتما یه مهارت جدید یا یه حرفه جدید یاد گرفته بود. چقدر دچار اختلاف میشدیم با همسرم و کم مونده بود بخاطر روابط مثلا کاری نابجا که به واسه این بیزنس نادرست ایجاد شده بود زندگیم ازهم بپاشه. کمااینکه جلو چشم خودم چقدر زندگی های دوستان و فامیل هایی که همشون زوج های جووون و زوج های عاشقی بودن که به واسطه همین روابط و این کار از هم پاشیده شد که باور نکردنی بود. ولی خدا رو شکر من به موقع این آلارم و دریافت کردم و از این خطر بزرگ دور شدم و زندگیم و حفظ کردم. اینا خلاصه ای از ضررهای شخصی برای من بود.

    اما من چقدر دوستان قدیمی و خوبی داشتم همکلاسی ها هم خدمتی ها همکاران و اشخاصی که در محل زندگیمون که به واسه معرفی به این بیزنس رابطه ام و باهاشون از دست دادم و حتی دشمن هم شدیم.

    بعد از اون جریانات باز هم این ترفند در قالب شرکت های بسیار زیادی دوباره بهم معرفی شد که باز هم خیلی اغوا کننده بود ولی اینبار هرگز به دامشون نیفتادم و هرگز هرگز نخواهم افتاد.

    متاسفانه گول زندده ترین حالت این داستان اونجایی ست که این فرصت از طرف افراد قابل اعتماد تو بهت معرفی میشه و آدم اغفال میشه اگه از طرف یه غریبه بهت پیش نهاد بشه آدم یکم شک میکنه.

    درس از این تجربیات در کار و در خرید منزل و در خرید ماشین و خیلی چیز های دیگه خیلی بهم کمک کرد که عجولانه عمل نکنم و چقدر پیش نهاد های خرید ملک فوری و اوکازیون و خرید ماشین که این بهترین شرایط برای شماست که خیلی راحت و با قلبی باز همشون و رد کردم و با اطمینان خاطر در زمان مناسبش به اون ملک یا ماشین مورد نظرم به راحتی رسیدم چقدر با لذت بیشتر و بدون استرس و عجله و چه بسا اون فرصت های اوکازیون و اون پیش نهاد ها هنوزم هست.

    در پناه خدای رزاق و هدایت گر من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    کیمیا گلی گفته:
    مدت عضویت: 337 روز

    بنام الله یکتا

    ردپایی برای خودم

    خداجونم از امروز تصمیم میگیرم که هر روز قدمی برای غلبه بر ترسهام بردارم. اون ترس ها واهی هستن و تنها راهش ایمان به تو و تو دل اونا رفتنه.

    میخوام این ترسهارو کمتر و کمتر کنم چون هرچی بیشتر ایمانمو قویتر کنم اون ترسا هم کمرنگ تر میشن و ظرف وجودم بزرگتر میشه.

    در حال حاضر ترسهای خیلی زیادی منو احاطه کردن که همونطور که استاد گفتن مانع بسیاری از تجربه های زندگی من شدن که دیگه نمیتونم تحمل کنم این محدودیت‌ها رو و میخوام حتی با وجود ترس داشتن با ایمان به خداوند اقدام کنم، هرچند که تا الان هم با کمی کار کردن روی عزت نفسم نتایج فوق‌العادشو دیدم، تا جهان به این عملم پاسخ بده و کم کم ترسم کمرنگ تر بشه تا به مرحله‌ای برسم که انگار دیگه اون ترس در وجودم به قدرتمندی قبلش نباشه،

    خدایاشکرت. این فایل دقیقا پاسخ به نگرانی های این روزای من بود چون چند وقتی هست که یک ترسی توی وجودم رخنه کرده و من میترسم که جذبش کنم و کنترل ذهنم سخت میشه بعد از فکر کردن به اون ترس، اما فهمیدم که باید باهاش روبه‌رو شم با مهمترین سلاح ممکن یعنی توکل به خداوند بزرگ که همیشه همراهمه و کمکم میکنه، بدون کمک اون من نمیتونم.

    مثل همیشه استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عشق ممنونم ازتون بخاطر این فایل ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    ترس مانع پیشرفت انسان هاست من هم خدا را صد هزار مرتبه شکر از وقتی که در این مسیر الهی حرکت می‌کنم بر خیلی از ترس هایم غلبه کردم مثلا ترس از رانندگی را در دوره احساس لیاقت بر آن غلبه کردم و گواهی رانندگی خودم را گرفتم

    یا ترس از دست دادن افراد نزدیک با دوره دوازده قدم خدا را شکر خیلی از افراد نامناسب خود به خود حذف شدند و من الان تو یه فضای ایزوله زندگی می کنم و خدا راشکر که در این مدت پیشرفت داشتم منی که تمام سریال های تلویزیونی را از حفظ بودم الان فقط کنترل تلویزیون فقط برای تمیز کردن بدست میگیرم دیگه خبری از اخبار و برنامه‌های تلویزیونی نیست

    مهمترین قانون جهان هستی قانون تکامل است با تعقیر باورها وساختن باورها جدید کم کم شخصیت نو پیدا می کنیم و بعد خداوند کم کم ما را هدایت می‌کند به سمت خواسته هامون

    استاد میخوام از تجربه خودم بگم من هم اون موقع که در مسیر نامناسب بودم کلی از پول خودم را با خریدن سهام از دست دادم و بزرگترین درس زندگیم را گرفتم واقعا در مدار فقر بودم والان خدا را شکر کلی از وام های بانکی را تسویه کردم و همه‌ی خرید های نقدی انجام می شود

    واقعا با کار کردن روی دوره ها کلی شخصیت من تعقیر کرده و همیشه سعی می کنم تا بهترین خودم را ارائه بدم و همیشه سعی می کنم کنترل ذهن داشته باشم وسعی میکنم که همیشه مواظب احساسات درونی خودم باشم و از چرت و پرت دیگران دور باشم

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1806 روز

    ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا

    مرا با کسی که او را به تنهایی آفریدم واگذار،

    وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا

    و برایش ثروت گسترده و فراوان قرار دادم،

    وَبَنِینَ شُهُودًا

    و فرزندانی که نزدش حاضرند

    وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدًا

    و نعمت ها [ی مادی و وسایل زندگی] را به طور کامل برای او فراهم آوردم،

    ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ

    باز هم طمع دارد که بیفزایم.

    ———————————————————————————–

    سلام استاد عزیزم و سلام دوستان موحدم

    سعی میکنم هر کامنتی که میزارم آیات مرتبط رو قرار بدم

    استاد از ترس و طمع صحبت کردن. خواستم منطقش رو برای خودم بچینم که اصلا این ویژگی ها چین و چرا باید ریشه کن بشن.

    نگاهی که ما به عالم داریم تلفیقی از دو نگاهه که بسته به افراد یکی از این دو نگاه میتونه قوی تر یا ضعیف تر باشه.

    نگاه اول تفسیر ذهنی ما از دنیای پیرامونه

    نگاه دوم درک شهودی ما از عالمه

    محصول نگاه اول در بحث احساس ارزشمندی میشه عزت نفس

    محصول نگاه دوم میشه ارزشمندی بی قید و شرط

    نگاه اول با منطق کار میکنه

    نگاه دوم با آگاهی

    نگاه اول محصول جامعه، خانواده و تجربیات شخصه

    نگاه دوم در طینت و ذات انسان وجود داره تا زمانی که آرام آرام پوشانده میشه (رفتار کودکان)

    در نگاه اول ما درک انتزاعی و انضمامی رو داریم که هر دو نسبیه

    در نگاه دوم ما درک بی واسطه رو داریم که از جنس حضور و آگاهیه

    محصولات نگاه اول در بعد اخلاقی میشه حسد، طمع، حرص، شهوت، غضب، ترس و …

    محصولات نگاه دوم میشه تخلق به اسمای الهی مثل غنی کریم جواد و …

    نگاه اول از ذهن ما نشات میگیره و نگاه دوم از قلب ما

    حالا ما باید چیکار کنیم؟ ما باید آرام آرام از نگاه اول به سمت نگاه دوم حرکت کنیم.

    خلاصه این حرکت رو من اسمشو میزارم توحید

    باورسازی مثل این میمونه که ما سوار یه بالن هستیم و یه عالمه کیسه های شن که همون باورهای ذهنی و محدودکننده هستن بهش آویزونه. به اندازه ای که ما باورسازی توحیدی میکنیم یعنی این کیسه ها رو رها میکنیم تا بالن سبک بار تر به آسمان پرواز کنه، یعنی:

    از باورهای شرک آلود خالی میشیم

    سبک بال تر میشیم

    موحد تر میشیم

    خدایی تر میشیم

    متخلق تر میشیم به اسمای الهی

    ما ثروت میشیم به حکم اسم غنی

    ما هدایت گر میشیم به حکم اسم هادی

    ما بخشنده میشیم به حکم اسم جواد

    و به همون اندازه از اسارت ذهن یا همون مجموعه بت هایی که ساختیم رها میشیم.. و ذهن میشه فقط یه ابزار برای رشد ما.. ذهن میشه یه قلم که در دست ماست و با اراده خودمون ازش استفاده میکنیم.. نه اینکه ما اسیر ذهن باشیم.

    اونوقت آگاهی های شهودی که به قلبمون میاد از طریق ذهن به پیکره ما مخابره میشه و در عمل نمود پیدا میکنه.. و ذهن فقط یه یوزر اینترفیس میشه که ما برنامه ریزیش میکنیم برای اینکه بهتر خدا رو زندگی کنیم…

    اگر خوشبختی، ارزشمندی، لذت و حال خوب قابل کد نویسی بود، بریم سراغ ذهن شرطی شده!!

    ولی اینها همه مظاهر وجود هستن.. و وجود در هیچ الگوریتمی قابل گنجایش نیست..

    اما میشه وجود رو زندگی کرد و لمس کرد.. میشه شهودش کرد و با ذهن در عالم ماده به ظهور رسوندش..

    تمام دغدغه ما این باشه که از خدای ذهنی به سمت خدای شهودی و لایتناهی حرکت کنیم..

    و الا طمع که ریشه نگاه ذهنی به ثروت برای رسیدن به خوشبختیه ما رو خواهد کشت…

    حق رو زندگی کنیم. حق رو با حق بشناسی.

    ثروت مند بشیم برای شهود خدای غنی.. برای اینکه ثروت رو زندگی کنیم.. و ثروت خود ماییم و از درون ما جلوه میکنه

    لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ

    دعوت حق [که اجابتش مایه سعادت دنیا و آخرت است] فقط ویژه خداست. و کسانی را که مشرکان به جای خدا می خوانند، چیزی [از درخواست ها و نیازهایشان را] برای آنان برآورده نمی کنند مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آبی [سراب های ذهنی برای رسیدن به خوشبختی] می گشاید تا آب به دهانش برسد و حال آنکه هرگز نخواهد رسید، و دعا و درخواست کافران [از غیر خدا] جز در گمراهی و تباهی [که به نتیجه و هدف نمی رسد] نیست.

    و اینجاست که خداوند میفرماید:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سعیده آیت گفته:
      مدت عضویت: 1048 روز

      سلام وسلامتی برشما دوست عزیز

      نمیدونم چی بگم که حالمو بابت سه کامنت اخیرتان نشون بده

      چقدر زیبا و عالی مینویسید

      چقدر آیه های جالب و مرتبتی آورده بودین

      هی میگفتم واقعا خدا اینو گفته؟ واقعا این ایات همچین معنایی دارن؟

      مبهوت بودم سرهرکامنتتون

      هی میخواستم پاسخ بدم گفتم بزار ببینم بعدی چیه

      خوش به سعادت من که درمدار بودن باشماعزیزان و خوندن کامنتهای با ارزشتونم

      خوش به سعادت من که خدامنو هدایت کرد ونشوند سر سفره صالحانش

      وخوش بحال شما که اینقدر ظرف وجودتون بزرگ شده و این ارتباط ماورایی که تو کامنت قبل اشاره کردین و کلا از نوشتناتون هم هویداست رو دارید

      واقعا آقرین به شما که هم در سطح آگاهیتون بالاست هم درعمق

      ممنونم ازتون که مینویسید

      امیدوارم درپناه خداوند همراه خانواده عزیزتون زندگی رو زندگی کنید.

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1806 روز

        سلام به آبجی سعیده عزیزم و ممنون بابت نور آبیتون که برام مایه دلگرمی و حس خوبه..دست شماها دست خداست که برام مینویسه و منو به ادامه ترغیب میکنه..میدونی چیه آبجی، گاهی اینقدر حالم خوبه که به خودم میگم اگه دست دراز کنم میتونم از آسمون میوه بچینیم!! یه حس ملکوتی، تو مترو کتاب میخونم و اشک میریزم..اما امان از این ذهن آلوده..که باعث شده نوسانهام دامنه اش از حضیض پست باشه تا عرش اعلا..جوری که وقتی میام پایین جوری خورد میشم که بالا رفتن واسم سخت تر میشه..مخصوصا زمانی که بخاطر احساس گناه هر هفته باید برم خونه پدری و اونجا بخاطر اینکه کنترل ذهن نمیکنم هر چی ریسیدم پنبه میشه و دوباره هفته دیگه روز از نو..از خدا خواستم توفیق مهاجرت به یه شهر دیگه بهم بده تا فرکانسم ثابت بشه و دوباره مجبور نشم از اول شروع کنم..امان از این ذهن نابه کار..براتون از خداوند توفیق روز افزون مسئلت میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام و درود به استادان عزیزم و دوستان عزیز هم مسیر در این دوره های بی نظیر

    گام چهارم : مدیریت دو خرابکار ذهنی به نام ترس و طمع

    همه ما یکسری ترس ها داریم و همیشه این ترس ها با ما هستند کلید این است : در عین حال که می ترسیم باااید عمل کنیم.

    برای پیامبران هم همینگونه بوده است و ایشان در عین حال که ترس داشته اند توکل میکردند و حرکت میکردند.

    وقتی انسان خواسته هایی داره و براش مهمه بااااید بهاشو بپردازه و ایمانش رو نشون بده

    عزت نفس..ایمان..توکل..باور داشتن به خود به توانایی انجام کار موارد مهمی است که در مواجهه با ترس ها نیاز داریم.

    و مسئله طمع که همیشه دلیلی است که ترفند های پونزی در هر زمانی جواب بوده

    طمع کاری..عجول بودن.. نشناختن قانون.. زود به ثروت رسیدن بدون طی کردن تکامل

    و تمام کسانی که گرفتار ترفند پونزی میشوند همیشه فقرا هستند و در کشور های جهان سوم یعنی آدم هایی که در مدار فقر هستند گول این فریبکاری ها را می خورند.

    استمرار .. استمرار .. استمرار و ایجاد باورهای مناسب ، مقاومت نداشتن ، کنترل ورودی های ذهن ، حرف های جامعه را نشنیدن کلید است ..کلید خوشبختی و ثروت است

    بارها و بارها در قرآن گفته شده حرف لغو و بیهوده را نشنوید.

    سپاس فراوان از استاد عباسمنش و بانو شایسته عزیز

    انشاالله در این مسیر استمرار داشته باشیم و بدون عجله تکامل خود را طی کنیم و این حرف ها ی در و گوهر را جامه ی عمل بپوشانیم به یاری الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام به همگی

    وقتی استادلیستی ازترس هارونام میبرددیدم خیلی هاشون دارم

    مثل ترس ازبیماری که سن 14 و15 سالگیم به شدت میترسیدم ازبیماری انقدربهش فکرکردم بخاطرحرف هایی که معلم بهداشتمون میزدکه به وجوداومد ولی وقتی به این مسیرهدایت شدم متوجه شدم من خودم بع وجوداوردم همه ی اتفاقات همه ریشه اتفاقات زندگیم وهم حل کردنشون رو یادگرفتم وازاون موقع من بخاطرکنترل ورودی ها حتی خیلی کم پیش میادسرمابخورم .

    خداروشکرمیکنم بخاطروجوداستادعباس منش وخانم شایسته وهمه ی دوستان بخاطراین فایل واگاهی ها که منتشرمیکنن درسایت که چقدرخوداگاهیمون ازخودمون وجهان بیشترشده وزندگی راحت ترواروم تری ازتمام جنبه ها نسبت به قبل داریم

    خدامیدونه اگه این آگاهی هانبود به چه مسیرهای سخت ودردناک دیگه ای میرفتم

    ازوقتی بااین مسیراشناشدم خیلی کم پیش میاد گریه کنم چون یادگرفتم ورودی هاموکنترل کنم اون موقع هاقبل ازاشنایی بااستاد بخاطرتلویزیون واهنگ هایی پوچی که گوش میکردم حالم همیشه گرفته بودحس خوبی نداشتم ولی الان خیلی شادترهستم خدایاشکرت

    فکرمیکردم وقتی میخوای باخداصحبت کنی بایدکریه وزاری کنی ولی الان من باخس خوب باخداصحبت میکنم وحتی باعث شد به این فکرکنم این نمازچه کمکی داره بهم میکنه تازه من دارم بازبان عربی نمازمیخونم وحتی معنیشونمیفهمم یعنی من خودمم نمیدونم دارم چی میگم باخدا این چه ارتباطی هست واقعا که حتی خودتم نمیفهمی داری چی میگی نمیدونم خودبه خود باپرسیدن این سوالات نمازخواندن برام بی معنی شد دیدم فقط سوره حمدوتوحیدکه بهم کمک میکنه حس خوبی بگیرم اونم بازبخاطر اگاهی های توحید ودرک مسائل که توزندگیم اتفاق می افتاد ودیدم همش بخاطرشرک وکفرهست

    ودیگه نمازنمیخونم چون بخاطراین که من هیچ حسی برقرارنمیکنم باهاش ولی بارهابخاطرگوش دادن به فایل های توحیدی استاد ودرک جهان وشناخت خودم حس خوبی گرفتم واشک شوق ریختم خداروجوردیگه ای شناختم

    روزه میگیرم چون حس خوبی بهم میده یه حس حال خاص وعجیبی داره ماه رمضون نمیدونم چرا

    خیلی خوشحالم ماه رمضون توعیدهست کسی خونمون نمیاد روزه میگیرم وکارهایی که دوس دارم وعلاقه دارم انجام میدم

    وبیشترازاون ماه رمضون بخاطر زندگی پس اززندگی دوس دارم چون منومیبره بع جایی که ازش اومدم وچقدردرکم بالاتررفته ازقوانین جهان وقتی این برنامه دیدم درسته ورودی های منفی هم داره ولی من اصلاانگاراونارونمیشنوم انقدرذوق دارم برای شنیدن ودیدنش من هرروزگوش میکنم بهش وبرای من انگاریه پازل گم شده ای بود که کناراین اگاهیی ها کامل شد ودرک بهتری پیداکردم ازخودم وجهان وحتی ریشه اتفاقاتی که برای بقیه می افته ازکجاداره میاد .

    اطرافیانم میگن دیگه نمازم نمیخونیو دیگه ازدین خارج شده

    پیش خودم میگم

    توخودت الان بیرون ازدینی خودتم نمیفهمی

    حداقل خداروشکرادعای دین داری نمیکنم وبرام رفتن به مراسم عزاداری محرم بی معنی شده متوجه شدم جزوقت تلف کردن

    غیبت کردن و نگاه کردن به پسرها و‌‌. چیزی نبوده.

    آدم مذهبی نیستم ودرخانواده مذهبی بزرگ نشدم دریه خانواده معمولی هستم ولی واقعانمازخونذن وعزاداری برام بی معنی هست چون نسبت به قبل متفکرترشدم .

    ترس ازحرف مردم که این یکی بزرگ ترین ترس های من بوده وهست که میبینم توهرجنبه ای اززندگیم کخ میخوام کاری کنم جلومنومیگیره ومنودرگیرخودش میکنه

    یکی ازدلایل بسیارمهم که باعث شد توکارم مسیر پیشرفتم انقدربه تعویق بیوفته وخیلی سخت شده بود همه چی تعریف وتمجیدات وازاون طرف تحقیر وتهمت هایی بودکه ازاستادم می‌شنیدم ویویوشده بودنتایجم واون جابودمن متوجه شدم که من این پاشنه آشیل دارم ‌ودیدم همه ی ایناداره برمیگرده به احساس لیاقت خداروشکرت که شناختم ازخودم خیلی بیشترشده به لطف اموزه های استادعباسمنش عزیز وکامنت هایی که ازدوستان میخونم

    ترس ازشروع کسب وکارجدیدکه خیلی ازش میترسیدم که یکی ازدلایلش بخاطرهمین حرف مردم وهمینطورتوذهنم یع چیزخیلی سختی میدیدمش ولی به لطف فایل های توحیدی وعزت نفس استاد وهمینطورالگوهایی که برای مطالعه وتحقیق درکاراستفاده می‌کردم باعث شدباورکنم من هم میتونم وکارسختی نیس وخداکمکم کردکه قدم به قدم براش قدم بردارم ودیدم ترس الکی بود ذهن من الکی بزرگش کرده بود.

    ترس ازپیری من سعی میکنم همیشه ورزش کنم وبه پوستم برسم هرروزماساژمیدم صورتم وحس خیلی خوبی داره همه چیزنیازبع مراقبت داره وهمینطور پوست ومو وبدن وسلامتی رسیدگی ومراقبا از این هاکمکم میکنه زیادنترسم چون من افرادی میشناسم که باوجوداین که 50 سالشونه اما30 سال جوون تربع نظرمیان بخاطرمراقبت ازپوست ومو واندامشون واین به من حس خیلی خوبی میده والبته من ازخداخواستم دوس ندارم خیلی پیربشم دوس دارم زودتربه مکانی که ازش اومدم برگردم .

    یه نکته ای بگم قبل ازاین که کامنتموببندم اینه که وقتی من اومدم نوشتم متوجه شدم من خیلی کارهاانجام دادم برای ترس هام وقدم هایی که برداشتم تازه خیلی هاشوننوشتم خیلی طولانی میشه ولی قبلش فکرمیکردم من زیاد کارخاصی نکردم زیادعمل نکردم به این آگاهی ها البته ازجنبه مالی همینطورهست ولی ازجنبه ی خالی دیدن هم خداییش بی انصافی بودکه ذهن همش سعی داره نتایج کوچیک کنه وبگه توهیج کاری نکردی وهمه چیزو میخوادکوچک وناچیزبشمره که ناسپاسی کنی که همونایی که هم داریو ازدست بدی

    خب این کارذهن دیگه من بایداگاهانه به خودم مسیروقدم هایی که برداشتم یادآوری کنم که راه گم نکنم وسپاس گزارترباشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ذبیح پویا گفته:
    مدت عضویت: 3384 روز

    فایل مصاحبه قسمت چهارم

    راهای غلبه به ترس ها:

    همه ما در زندگی ترس داشته ایم، ترس داریم و ترس خواهیم داشت، علی رغم ترس باید حرکت کنیم

    -پیامبران هم علی رغم ترس حرکت کردن البته همواره ترس داشتند، در داستان حضرت موسی چندین بار از ترس موسی سخن گفته است.

    کسی از استاد راهنمائی خواسته، استاد فقط با یک کلمه گفته باید شجاع باشی، علی رغم ترس باید قدم برداری،

    • باور استاد به این است، زمانی که مصمم به حرکت کردن می شوند، باور اصلی ایشون ای است، که این مسئله حل می شود، مثل باور خانم من، آخر که راه حل را خداوند برای میگه، شبی در خیابون بدون وسیله جای دور از وسیله نقلیه جا مونده بودیم، خانم ام گفت که امشب در فلان ساعت بلآخره که خونه خواهیم رسید، و قضیه چنین هم شد.

    این سخن استاد، خیلی بدلم نشست که گفتن، خداوند از یه طریقی برایم کمک می کند.

    • زمانیکه استاد مصمم می شود که قدمی در راه ناشناخته بردارند، بدون کله و با کمک هدایت پیش می روند، که این موضوع خیلی برایم من منطقی است، یعنی نباید روی خود خیلی حساب و کتاب کنی، ذهنی و تجربه پوچی که، از هیچ چیز هیچی نمیدونی، چرا باید روی همچون چیزی حساب و کتاب کنی.

    نباید، ترس از تغییر داشته باشیم، نباید ترس از مریض شدن داشته باشی، نباید از جن بترسی، که اصلا اکثرا این ترسها توهمات بیشی نیستند.

    ترس داشتن، دو دله شدن، شک کردن و غیره ابزار مهم شیطان هستند، و شیطان با همین ابزارها سر راه مومنان می ایستد، البته نه اینکه هیچ ترسی نداشته باشی، اصل اش این است، غلی رغم اینکه ترس داری باید، حرکت کنی، قدمی برداری. یک کلمه، این ماهستیم که باید به ترس های خود غلبه کنیم، زمانیکه به ترس های غلبه می کنیم، آخرش به این باور می رسیم که چرا اینقدر وقت هدر داده ام، کاش وقتر انجام اش می دادم.

    از خداوند که به قلب و درون ما آگاه است پنهان نیست، شما هم در جریان باشید، قبلا ترس از آینده نامشخص در ذهنم شروع می کرد به سروصدا کردن، البتکه کدام برنامه ای خاصی هم براش نداشتم، درآخرش کوشش می کردم که فقط به یک چیزی دیگه ای فکر کنم، البته این را هم بگم که بقدری رویم تاثیر می گذاشت که عرق می کردم، خدا را شکر که به یاد گرفتن، تکنیک های خاص، که از دوره مبارکه 12 قدم یاد گرفتم، نه تنها که این ترس از من دور شده، اگرم زمانی سروکله اش پیدا شود، با چندین ابزار سخت و محکم جلوش را با همان ثانیه های اول می گیرم.

    اوایل که استاد می گفتند که رسیدن به خواسته کار و تمرین ذهنی به کار دارد، اصلا متوجه نمی شدم، مفهوم غلبه به ترس علاوه به اینکه اقدامات عملی خاصی داره، بیشتر قضیه، یه بهتر بگم قسمت عمده این جدال بزرگ ذهنی است

    برای خودم می گویم، اگر می خواهی که طعم موفقیت را مزه کنی، اگر می خواهی به مدار های بالاتر مهاجرت کنی، باید ترس از تغییر کردن نداشته باشی تغییر در تمام ابعاد، تغییر کردن همی است، نه اینکه اداء در بیاری، ایمان بدون عمل حرف پوچ و مفت است.

    جمله طلائی استاد، به هر اندازه که ایمان شما قویتر شود، ترس های واهی شما ناپدیدتر می شود یعنی ایمان و ترس رابطه معکوس باهم دارند، اگر به ایمان تان افزون شود، ترس های تان کم می شود، اگر ترس های تان بیشتر شود، ایمان تان کم است.

    این را بخاطر داشته باشید، که انسان ضد ضربه شده نمی تواند، فقط می تواند به جهت کمال حرکت کند، یعنی نه اینکه ایمان فردی همواره روی درجه 100 قرار داشته باشد، پس باید آگاه باشید، متوجه حربه های شیطان باشید، همینکه از دیروزتان ترس کمتری دارید، نشان دهنده ای است که به ایمان تان افزون شده است، و این روند می تواند تا قیامت ادامه داشته باشد.

    مخصوصا توجه داشته باشید، زمانیکه ورودی های خودرا کنترول نمی کنید، و هر غذای را به ذهن تان می دهید، توقع نداشته باشید که ترس تان کم شده بره، و ایمان تان افزون گردد، اصلا چنین نیست، به محضی اینکه کنترول ورودی ها را بردارید، سروکله شیطان و دارو دسته اش هم پیدا می شود

    زمانیکه شما دارید روی خود کار می کنید، باور داشته باشید که فقط سود کرده اید، فایده های بعدش اکستراست، این به ای معنی است، زمانیکه شما روی ورودی های خود کار می کنید، از ضررهای متفرقه جلو گیری کرده اید.

    • طمع باعث می شود، که شما خواسته باشید که راه صدساله خواسته باشی، بایک شب طی کنی، این را باور داشته که خداوند در خلقت همه چیز خودش قاونون تکامل مدنظر گرفته است. از زندگی لذت ببرید، به قوانین عمل کنید و یقین داشته باشید که به هر آنچه که آرزویش را کرده اید، مطمئمنا آن خواسته را دریافت خواهید.

    ترفند فونزی، مربوط به کسانی است که در مدار فقر مستقر هستند، هیچ فرد ثروتمندی فریب این موضوع را نخورده است، و جالب اینکه این ترفند فقط مال کشورهای جهان سوم است.

    استمرار و عمل کردن، شما را به خواسته های تان می رساند، خود را از بدنه جامعه دور کنید، ورودی های خودرا کنترول کنید، و به این موضوعات مصمم باشید، یقین داشته باشید که هدایت و الهامات الهی را دریافت خواهی کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    به نام خدا

    سلام

    ترس و طمع

    ریشه تمام طمع‌های ما بخاطر عجله داشتنه و فقط برای فقرا این بلاها بوجود میاد ، فقر مالی ، فقر روابطی ، فقر سلامتی و …

    وقتی آدم در مدار پایین هست و فقیره دوست داره رشد کنه و نمیخواد واقعیت خودشو بپذیره و میخواد یکشبه پیشرفت کنه ، ازینکه بخواد ایین همه مسیر رو بره عذاب میکشه ، فکر میکنه عقب مونده ، زمانش داره میگذره ، حس میکنه بهش ظلم شده ، پشتوانه نداره ، خدا کمکش نمیکنه ،

    برای همین دنبال راهی میگرده که اون رو سریع برسونه تا کمبودهاش جبران بشه تا اینطوری حس بهتری به خودش و زندگیش داشته باشه ، تا حرفی برا گفتن داشته باشه

    برای همین این آدما خیلییی راحت گول میخورن ، اگر رابطه باشه به راحتی گول حرف یکی که به نظرشون یه کم شرایط بهتری داره میخورن و ممکنه ازشون سو استفاده بشه

    اگر مالی باشه که استاد توضیح دادن به راحتی گول کلک های پونزی ، شرکتهای هرمی ، سود گرفتن ها ، کلکهای ترید کردن، شرکتهای نتورک و … و جدیدا هم توی اینستاگرام که همه رویا فروش شدن و وعده های سرخرمن میدن برای دوره هاشون که اینو بخر دو ماهه ثروتمند میشی

    از نظر سلامتی هم که خیلیا بخاطر اینکه سریع لاغر بشن یا سریع چاق بشن ، گول قرصهایی رو میخورن که بهشون کلی آسیب میزنه ، یا میرن زیر تیغ جراحی های خطرناکه که حتی خطر مرگ رو براشون داره ، یا اینکه گول افرادی رو میخورن که میگن بیا فلان قرص رو بخور زیبا میشی ، پوستت خوب میشه ، معده ت شفا میگیره ..

    همه اینا رشه در عجله داره و اینکه ما نمیخوایم شرایط خودمون رو بپذیریم ، و باهاش کنار بیایم و بعد آروم آروم رشد کنیم و درسهامون رو بگیریم ، ما میخوایم یکدفعه زندگیمون تغییر کنه چون تحمل وضع فعلی رو نداریم ولی متاسفانه همین عجله باعث میشه بارها و بارها به عقب برگردیم و هر بار کلی باورهای بد جدید به خودمون بگیریم انرژیمون هدر بره

    واقعا آگاهی های این فایل عالی بود خدارو شکر میکنم که در مدار این آگاهی بودم

    ممنونم استاد عزیزم و ممنونم مریم عزیز که این پروژه رو استارت زدی عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست.

    سلام به استاد عزیز

    سلام دوستان

    گام چهارم

    در مورد ترفند پونزی

    چند سال پیش یکی از دوستان دبیرستانم زنگ زد بعد از احوالپرسی و چکار میکنی

    پیشنهاد یک کار خوب داد وقتی گفتم من که کار دارم گفت این کار پاره وقت است و سود خوبی هم داره

    بالاخره بعد از چند بار زنگ زدن من رفتم

    یک نفر شروع کرد به توضیح دادن و در آخر گفت باید 23 میلیون تومان بدی تا عضو بشی

    و ما همین ماه اول به محضی که 23 میلیون و دادی ما 3 میلیون تومان بهت میدیم که این سودت هست و 1 میلیون تومان هم مالیات کم میشه

    به هر حال من قبول نکردم اما وسوسه شده بودم منتها اون موقع پولی نداشتم که بهشون بدم. ولی اون دوستم بیخیال نشد ودوباره زنگ زد گفتم بابا من پول ندارم گفت اشکال نداره فقط بیا جلسه های ما رو شرکت کن و من بعد از این مکالمه به دوستم که میدونستم در مورد اینا اطلاعاتی داشت زنگ زدم و گفتم این میگه بدون پول هم اشکال نداره بیا و دوستم گفت خوب الان نقشه بعدی رو روت پیاده میکنن میگن چی داری که بتونی بفروشی و تبدیل به پول کنی و ……… تا به پولی برسن

    ولی خوشبختانه من دیگه نرفتم

    و اون دوستم و خانوادش که از طریق این رفته بودند همه دست از پا دراز تر با کلی ضرر و یک سری جنس بونجل که اونا میداند بفروشی البته با قوانینی که اونا میگن یعنی تبلیغات نکنی و سودی که اونا تعیین میکنند برگشتند.

    بلی منم واقعا دوست دارم خیلی زود به تمام خواسته هام برسم و در چنین مواردی تا الان هم خداوند کمکم کرده

    و البته از وقتی که با استاد آشنا شدم خوب دیگه به این شکل رسیدن به خواسته حتی فکر هم نکردم .

    و امروز متوجه شده ام که کار کردن رو حوزه ای که دوست دارم و کسب مهارت و جسارت به خرج دادن و عمل به الهامات و همچنین با رعایت کردن قانون تکامل میتونم راحت و بی درد سر به تمام خواسته هام برسم.

    خدایا مارا به راه راست و راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فاطمه درویشی گفته:
    مدت عضویت: 544 روز

    کجا ضرر کردم؟

    سال 1401 میگفتن اووو داره زعفران گرون میشه

    از چندین نفر آدم معتمد شنیدم که زعفران 30 تومنی داره میشه 50 م و … رفتم زعفران خریدم اومد پایین طوری که ضرر میکردی

    .

    بعدش ثبت نام ماشین سایپا و ایران خودرو شده بود و میگفتن دیگه این آخرین ثبت نامی هست و حجم عظیمی داره خودرو وارد بازار می‌کنه

    چندین بار برای ثبت نام ماشین اشتباه کردم و سکه فروختم و یک بار هم زعفران حتی به ضرر و اصلا هم اسمم در نیومد

    .

    بعدش به خودم گفتم چرا دست به هر کاری می زنم با مخ میاد پایین این چه کاریه

    خلاصه

    من سود نمی کردم که هیچ بلکه ضرر هم کردم

    اما امسال که خدا منو هدایت کرد و با استاد آشنا شدم و هر روز قایل ها رو گوش میدم بدون هیچ تلاشی و سختی نتایجم کامل برعکس شده

    بورس زعفران خریدم ، قبل فصل برداشت فروختم دو هفته بعد زعفران کیلویی 14 میلیون منفی شد

    من توی اوج اوج فروختم بدون اینکه خبر داشته باشم این اوج قیمته کاملا اتفاقی فروختمش

    یه روز رفتم بازار پول داشتم توی کارتم رفتم برای خودم یک گردنبند و دست بند خریدم مهر ماه بود طلا گرمی 4250 بود کاملا دلی اینکار کردم چون تولدم آبان بود گفتم برای تولد خودم حقمه که طلا بخرم برای خودم

    الان از اون 17 گرم طلایی که برای خودم خریدم بالای 17 میلیون سود کردم و به نفعم شد چون طلا کشید بالا

    تابستان اتفاقی توی دلم افتاد حج عمره برای خودم و مادر و پدرم بخرم خریدم و 15 میلیون به نفعم شد چون آخر همون هفته حج باز کردن و ثبت نامی ها شروع شد

    توی صندوق بورسی پول خورد و ریز 500 هزار و … سهم کوچیک می خریدم توی یک سال شد 13.250 میلیون با یک کار ساده و کوچیک پیش پا افتاده و ته مانده حساب هام انتظار سود نداشتم ولی دو تا از صندوق هام بالای 41 درصد سود بهم دادن

    چند وقت قبل یکی از دوستام 150 دلار داشت ازش دلی خریدم چون پول لازم بود ده روز بعد دلار کشید بالا و 1.5 میلیون سود شد

    زمین های زعفران خوردم فوق العاده امسال گلدهی داشتن و اصلا نیازی به خرید زعفران پیدا نکردم

    همه چیز امسال نقد می خریدم ، و اصلا وسوسه ای برای سرمایه گذاری نشدم که چیکار کنم که سودم چند برابر بشه و …

    قبلا از مهاجرت می ترسیدم از اینکه از کجا قراره پول دربیارم ؟!

    ولی امسال خدا رو شکر بدون ترس مهاجرت کردم

    اینها رو مدیون هدایت الله مهربانم که منو وارد سایت استاد عباس منش کرد

    و الان تقریبا یک سالی میشه توی این مدار هر روز روی شخصیت خودم کار میکنم و نتایج عالی گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: