مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده»

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

باور اصلی در طول دوره:«من توانایی خلق خواسته‌های مدنظرم رو دارم».

من میتونم آنچه که می‌خوام رو خلق کنم چون تا بحال تونستم. مثلا؛

– امروز با جارو کردن خونه‌م، به حس خوب رسیدم و همون لحظه که داشتم جاروبرقی می‌کشیدم به احساسم توجه کردم و دیدم چقدر حالم خوبه از اینکه احساس قربانی بودن ندارم، چون در گذشته بارها فکر می‌کردم که من مجبور هستم تا کارهای خونه رو انجام بدم و از این بابت ناراحت میشدم.

– امروز با عشق و لذت نماز خوندم و قبل از خوندن نماز چندبار با خودم تکرار کردم که: نماز یک گفتگوی عاشقانه است، نه یک وظیفه شرعی.

بینهایت احساسم خوب شد از این دیدگاه، خدا رو هزاران بار سپاس.

– امروز تصمیم گرفتم تا به وقفه ایجاد شده در دنبال کردن فایل‌های مهاجرت به مدار بالاتر پایان بدم و حالا اینجا درحال نوشتن دیدگاه هستم، الحمدلله.

«من خواسته‌های مدنظرم رو میشناسم، براشون برنامه‌ریزی میکنم، باورهای مناسب ایجاد میکنم، الگوهای خوب پیدا میکنم و قدم به قدم برای رسیدن بهشون گام برمی‌دارم»

و اما تمرین این بخش:

با چه شیوه‌های خلاقانه‌ای می توانید این آگاهی‌ها را برای ذهن مرتباً خود تکرار کنید؟

چطور از این آگاهی‌ها برای خنثی‌کردن استدلال‌های محدودکننده قبلی ذهن، منطق می‌سازید؟

• راستش من همین حالا هم دارم برای بار دوم این پروژه رو میگذرونم و خیلی خوشحالم از این بابت. بنظرم این شیوه جواب میده. اینکه یکبار با دقت 100 فایل‌ها رو ببینم، بشنوم، نکته‌برداری کنم، درموردشون شکرگزاری کنم و تمریناتش رو انجام بدم و بهشون فکر کنم. بعد دوباره بعد از یک مدت که کلا از اون فضا دور شده بودم برگردم و مجدد از اول شروع کنم با همون کیفیت دوره رو بگذرونم. من پروژه مهاجرت رو حوالی دی ماه و بهمن ماه 403 نگاه کردم و حالا خرداد 404 هستیم. بنظرم فاصله معقولی میاد و راضیم از این بابت الحمدلله.

• دوست دارم تمرینات نوشتنی رو بیشتر انجام بدم. تمریناتی که منو مجبور می‌کنه بنویسم و حین نوشتن بهشون فکر کنم. این سبک از تمرینات منو آگاه‌تر می‌کنه همیشه.

• مدتی هست بطور وسواسی از هرگونه مورد منفی دوری میکنم. می‌خوام که این روند رو هم با دقت و کیفیت بیشتری ادامه بدم.

• برنامه‌ریزی برای زندگی و به دست گرفتن کنترل اوضاع می‌تونه به داشتن حس خوب و تقویت‌ باورهای توحیدی‌م خیلی کمک بکنه.

=====

خدایا سپاسگزارم.

از اینکه عاشقانه به حرف‌ها و صحبت‌هام گوش می‌کنی ازت ممنونم.

از اینکه بهم یاد میدی چطور زندگی کنم ازت ممنونم.

از اینکه بندگی کردن رو بهم یاد میدی هم ازت ممنونم.

خدای خوبم، ای فرمانروای کل کیهان، بخاطر آگاهی‌های ناب و قدرتی که در کنترل کانون توجهم بهم بخشیدی بینهایت ازت سپاسگزارم.

تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم.

عاشقانه دوستت دارم.

مرا در پناه خودت حفظ کن.

آمین.

سلام حدیث جان امیدوارم که حالت خوب باشه.

این سناریویی که نوشتی رو با تمام اعضای بدنم درک میکنم.

حتی توی پروفایل عمومی خودم هم درموردش نوشتم که: هربار غم‌ و اندوه تا خرخره منو خفه کرد فقط و فقط عباسمنش نجاتم داد.

نکته جالبش اینه که حتی وقتی دور هستیم از فضای سایت و آگاهی‌ها و حالمون بد هست، می‌دونیم که باید برگردیما، ولی هی تعلل میکنیم هی پشت گوش میندازیم و انقدر به نجوای شیطان اهمیت و بها میدیم تا جایی که دیگه کار واااااقعا بیخ پیدا می‌کنه و جوری سرمون به سنگ کوبیده میشه با پای خودمون می‌آییم تو سایت ولی زخمی و له و داغون.

چقدر زیبا درمورد استمرار نوشتی. واقعا ممنونم ازت.

الان دارم روزهایی رو سپری میکنم که احساس میکنم نیاز داشتم این جمله رو ازت بخونم و این فایل بی‌نظیر رو از استاد بشنوم.

خداروشکر که هدایت شدم به این آگاهی‌ها.

در پناه حق باشی قشنگِ خواهر.