مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده»

به نام خداوند بخشاینده و مهربانم، یا مجیب یا قریب

سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته جان و دوستان گلم

بنظرم این سلسه فایلها واقعا داره کمکم میکنه ک بفهمم همه چی تکراره، توهم نزنم ک استاد چون استاده این نتایج براش رخ میده، وقتی استاد میگن هنوزم خودشون فایلاشونو گوش میدن، میفهمم ک آره ناعمه از الان بدون ک این مسیر کار کردن رو خودت همیشگی عه. تاااااا ابد، اینو از الان بزارم تو مغزم

نکنه چون الان یه سری خواسته ها داری و از ته دلت میخوای ک شرایط بهتری رو تجربه کنی خیلی خوب رو خودت کار کنی ولی بعدش ک نتایج خوب اومد خوشی بزنه زیردلت و بگی منو این همه خوشبختی محاله، بسه دیگه همین قد نعمتم بسه، نگا دور و بریامو اونا نصف نتایج منم ندارن، کی رو الگوی خودت قرار میدی؟؟؟

همینه ک دیدن زندگی در بهشت و مستند سفرهاتون بهم میگه ب کم قانع نباش، این نتایج و میخوای؟ این کیفیت زندگی رو میخوای؟ پس ادامه بده، پس ب کمتر از بهترین رابطه، بهترین مکان زندگی، بهترین تفریحات وووو قانع نباش. نگا ب زندگی 98 درصد جامعه نکن، فقط و فقط یه الگو اونم زندگی استاد رو دنبال کن، لیاقتت رو درک کن

جالبه تا قبل از این فایلا انقدر مطمئن نبودم ک خوداستاد هم فقط رو استمرار و تکرار فایلها تاکید میکنن، اینکه خودشونم دائم درحال یادگیری هستن، مسیر رشد و یادگرفتن ادامه داره تا لحظه ی آخر عمرت، اگه خانم شایسته ب این حد از نتیجه رسیدن و درکنار استاد عزیز هستن اینه ک هر دو عزیز دارن مستمر رو خودشون کار میکنن، خانم شایسته ای ک من الگوم قرارشون دادم و خودشون استادی هستن برام، هنوز شاگرد اون دوره ها خودشونو میدونن، بارها اینو گفتن، هنوز می نویسن مطالب رو، هر روز دنبال بهبود خودشون هستن، اینو از پروژ ها و سفرنامه بفهم.

واقعا ممنونم، پشت صحنه ی نتایج تون رو از زبان تون کاملا فهمیدم، خدا کنه فراموش نکنم ک کار کردن روی خودم مثل نفس کشیدنه مثل غذا خوردنه، حتی اگه ب اون مبلغ تو حسابم ب اون رابطه ب اون سفر و تفریحات رسیدم بازم کار کردن رو خودم رو ادامه و ادامه و ادامه بدم.

قبلا ک می گفتید افراد ک نتیجه می گیرن میرن و بعد چندسال برمیگردن، میگفتم واقعا چطور میتونن دیگه از فایلا استفاده نکنن و فراموش کنن، ولی امشب گفتم قضاوت نکن ناعمه، تو هنوز خودت ب اون نتایج دلخواهت نرسیدی شاید بخاطر همین اهرم لذت قوی ای داری چون خیلی میخوای ک ب ثروت برسی، چون خیلی دلت میخواد ب خواسته هات برسی انقد متمرکز و متعهد رو فایلا هستی، قضاوت نکن هیچ کس رو، ما انسانیم، نسیان، ما فراموش میکنیم.

ذهن انسان بصورت پیش فرض دوست داره تنبلی کنه، دوست داره آهنگ های چرت گوش بده، بشینه پای حرفای چرت، بره دورهمی های چرت، بجای فایل دیدن بره اکسپلور اینستا. (واقعا الان ک فکرشو میکنم می بینم تعهد چقدررر ایمان میخواد، شاید بهتره بگم همّت میخواد)

نکنه ناعمه الان ک انقدر اراده داری، و متعهدانه داری رو خودت کار میکنی و ورودی هاتو کنترل میکنی، فراموشت بشه و شل کنی مسیرو، میترسم از اینکه بخوام برگردم ب عقب، واقعا حتی وقتی ب 4 ماه قبلم فکر میکنم میترسم برگردم ب اون شرایط اسارت، پس هی ب خودم یادآوری کنم از کجا ب کجا رسیدم، خدایا کمکم کن فراموشم نشه ک باید این مسیرو تا آخرین لحظه عمرم ادامه بدم.

باید اهرم رنج کار نکردن رو خودمو قوی کنم، اینکه استاد گفتن ب محض اینکه شما رو ورودی هات کار نمیکنی و اجازه می دی اخبار و حرفای چرت وارد ذهنت بشه، خیلی زود این نجواها قدرت می گیرن طوری ک انگار هیچ وقت اون باورهای خوب نبودن

مثلا از همین شرایطی ک اکنون دارم و قبلا آرزوم بود یاد کنم، مثلا ببینم تفاوت احساسم رو با اطرافیانم، کاملااااا حس کردم همین امروز، اینکه چطور منو خواهرم ک از لحاظ فیزیکی یک جا هستیم چطور انقدر نتایج متفاوت داریم، چطوره ک من انقد حالم خوبه، انقد اتفاقات خوب می افته بران، اصن گره ای نیست تو زندگیم، اصن احساس سرزندگی ام با همه اطرافیان فرق میکنه، سلامتی ام، سلامتی ام، انرژی ام، لذت بردن از نعمت هام.

مثلا من الان حتی از لحاظ فیزیکی هم جدا شدم، از مهمونا و شلوغی هاش، اصن قلبم فقط آرامش و سکوت رو می طلبه، این احترامات و عشق ها، اینا نتایجه، اینکه من شب در آرامش کامل سرمو میزارم رو بالشت در سکوت میخوابم، ولی خانواده ام میگن ما دیشب تا صب بیدار بودیم رها رو بردیم بیمارستان همش گریه میکرد نزاشت بخوابیم، بابام امروز ب شوخی بهم میگفت تو سنگدلی بی احساس چرا دیشب نیومدی بالا، گفتم می اومدم چیکار میکردم پدرجان میشدم نفر شیشم ک غصه ی مریضی میخوره؟ ک بی خواب بشه؟ بودن یا نبودن من فرقی نداشت، و پدر سکوتی اختیار کرد ؛)

آره استاد من نتایجم خوبه الان، ینی نسبت ب گذشته ام عالیه ولی بهترش رو میخوام، خیلی بهترش رو ب همین خاطره ک دارم مستمر رو خودم کار میکنم و نجواهارو خاموش میکنم، و تو شرایطی ک ذهنم الکی الکی میخواد برام جهنم کنه بهشتم رو کنترل ذهن کنم.

وقتی من با تغییر افکارم زندگیم از همه جهات لذتبخش میشه چرا اینکارو ادامه ندم؟

برای من باورها مثل غذا و آبه

( بچه ها این حرفو داره استااد میزنه جون من ناعمه حک کن تو مغزت، استاد میگه مغز من همیشه تشنه است)

این ذهن من همیشه تشنه است، همیشه تشنه است

من لذت میبرم از کار کردن رو خودم، از مطالعه کردن، گوش دادن، درک کردن آگاهی ها، چون نتایج عینی ب شکل ثروت، سلامتی، روابط عالی، معنویت وارد زندگیم میشه، لذت عه شروع کاره، بعد دیگه اتفاقات میوفته

مهم استمرارِ، مهم استمرارِ، مهم استمرار عه

این مسیر باید توش استمرار باشه، باید ادامه داد، به خدااااا ارزشش رو داره استمرار.

اگه نتایج بهتر میخوای پس ادامه بده تا آخرین نفسای عمرت

جالبه بقیه فکر میکنن کار کردن رو خودت ینی یه مدتی یه پادکستی گوش بدی درحین کار و بعدشم بری اینستا و نه کنترل ذهنی نه تغییر شخصیتی، عشقی یه پادکستی ک طرف چه باورهای مخربی داره رو گوش میده، یا یه مدت یه کتاب بگیری دستت یه چن وقت، تحول عظیمی رخ میده در نتایجت، اینا توهم بقیه است ک دیدم. بعدم میگن خدایا عدالتت کجاست، بعدم انتظار نتایج اعجاب انگیز دارن. منتظر معجزات هستن.

همین چند وقت پیش خواهرم میگفت مگه فایلای استادت تموم نمیشن؟ ینی تا کِی میخوای فایل ببینی؟ اونا فکر میکن با خودشون خب تو این 3 سال ک همش هندزفری زدی و تو جمعای ما نیستی چه نتیجه ای گرفتی بنده ی خدا؟ باز ما حداقل تو اینستا می بینیم کی چی خریده، چه تیکه کلامایی الان مُده، چه چیزایی چه لباسایی ترند شده، بارها شده یه چیزی گفتن من گفتم چی ینی چی، خندیدن بهم گفتن وااای تو ک از همه جا پرتی. آره واقعا پرتم و افتخار میکنم ب شوت بودنم در این زمینه.

شیوه های من :

اولین نکته نوشتن نوشتن و نوشتن جمله ب جمله ی اون فایل، این یعنی ارزش دادن ب اون صحبت ها، وقتی می نویسی آروم آروم همزمان ک داری می نویسی فکرم میکنی بهش، همزمان یه الگوهایی رو هم مثال میزنی از خودت ویا دیگران میگی راست میگه اونجا اینجوری شد،بعدم با خودکار قرمز زیرش کلمات مهم رو خط میکشی و دوباره اون صفحه رو با صدای بلند میخونی، برو تو فاز اینکه داری ب کسی درس توضیح میدی.

بریدن اون قسمتی از فایل ک خیلی روم تاثیر میزاره و توی پلی لیست خودم میزارم، مثلا اسمش رو میزارم اگر میخوای نتایجت تغییر کنه باید بری تو دل ترسهات.

یا مثلا جلسات دوره ها، اسمش رو عوض میکنم مینویسم، هدایت، ترس ازتغییر، ترس. و وقتی ب موضوعی تو زندگیم برمیخورم میرم سرچ میکنم ترس و کلی فایل میاد و اونا رو گوش میدم.

وسطاش پاز کن، مثال بزن، تجسم کن، مثلا وسط فایلای مستند سایت، یه خواسته ای تو وجودت شکل می گیره، پاز کن، همون تصویرو بزار جلو چشمت بعد برو تجسم، بگو خدایا منم اینو میخوام، جوری فیلم بازی اش کن ک انگار خودت جای استاد و یا خانم شایسته هستی، جوری تجسم کن ک انگار اون حس هارو تجربه کردی.

من بعضی موقعا تو پیاده رویم، فایل نمیزارم، سعی میکنم یه ساعت خلوت تر برم، بعد از سپاسگزاری ام از خدا، میگم خببب بیا یه کم حرف بزنیم، از مرور آگهی هام میگم، از تجسماتم میگم، از خواسته هام، مثلا انگار یکی داره ازم به عنوان یه دختر موفق مصاحبه میگیره میگه نظرتون در مورد خدا چیه؟ بعد من یه ساعت براش توضیح میدم(تازه کجای کارید بعضی موقع هام ب زبان انگلیسی براشون توضیح میدم؛)) یا می پرسه نظرتون راجع ب عزت نفس چیه؟ می پرسه انتظارت اصلی تون از یه رابطه چیه؟ میگه نظرتون در مورد ثروتمندا و خلق ثروت چیه، خلاصه کلی سوال هست ک من هربار از جنبه های مختلف قانون رو برا مردم بیننده توضیح میدم.

مطالعه کامنتای دوستای عزیز و متعهدم ک خیلی بهم انرژی میده و واقعا انگیزه می گیرم ک متعهدانه رو خودم کار کنم، چون وقتی از نتایج روزمره شون میگن خیلی یاد می گیرم و یادم میاد هیچ کس کامل و بی نقص نیست، این نجواها و ناامیدی ها برا همه هست.

دیگه همین از همه دوستان عزیز ک کامنتم رو خوندن تشکر میکنم، ممنون از همه ی محبت هاتون.

خانم شایسته جان میشود یه تنفسی بین فایل ها اعلام کنید، آگاهی هاش خیلی زیاده ماشالله اون فایل عمل صاالح وااای همشون انگار یه دوره ان، چرا روزا 24 ساعته؟ من دوره هام مونده:/ نشانه ام مونده. ولی باشه اگرم خواستید ما متعهد تر باشیم باشه بزارید ماهم پایدار تا پای دار؛) ماهم تعهد رو یاد می گیریم. واقعا ازتون ممنونم بابت این گنجنامه، استاد عزیزم سپاسگزارم سپاسگزارم.