مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده»

ب نام خداوند هدایتگرم در هرلحظه

سلامی گرم ب استادو مریم بانوی عزیز

سلام ب دوستان عزیزم

استاد مثال واضح هم من هستم ک یک سال و خورده ایی ک عضو سایت شما هستم ولی نتیجه ی خیلی بزرگی تو زندگیم ایجاد نشد

چرا؟چون اینو بهترازهمه میتونم جواب بدم

اقا استمرار نداشتم

چندماه میومدم تو سایت شاید 80 یا 90 درصد فایل های دانلودی رو من دانلود کردم

و هرروز گوش میکردم

وقت کار

نت برداری میکردم خیلی کم

الانم نت برداریم کمه

ولی فرقی ک باقبل دارم اینه ک وقتی گفتین ک من یک فایل رو چندروز شاید طول بکشه تا گوش بدم یاد خودم افتادم من مکث میکنم میرم تو فکر انگار اون جمله ی شما منو وارد دنیای دیگه میکنه هیچی نمیفهمم غرق میشم

و منو جاهایی میبره ک اصلا خودم گیج کیشم محو میشم ک کجا بودی چی شنیدی چی دیدی

اصلا نمیدونم چجوری توضیحش بدم حتما خیلیا این تجربه رو داشتن تو سایت شما

و وقتی باورای محدود کننده رو پیدا میکنم زود بلند میشم ،دفترمو میارم اونو مینویسم و خدا باورای تقویت کننده رو بهم میگه و جلوی اون مینویسم

الان خودمو باقبل ک مقایسه میکنم میبینم بابا من الان متعهدتراز قبل دارم روی خودم کار میکنم حتما نتیجه ش نمایان میشه فقط کافیه استمرار داشته باشی مثل اون یکسالت ک فقط 3 یا 4ماهشو کارکردی و هی قطو وصلی داشت

3 چهارماه پیوسته هم نبوده

بعدش فقط میگفتم ایول چقدر حرفای ناب و قشنگی

الانم خییییلی جای کار دارم درست بشم

اما استاد من احساساتی بودم ولی الان ده برابر روحم لطیفتر شده من با کامنتای بچه ها با حرفاتون ک بعضیاشون قشنگ اشک منو درمیاره اشک شوق اشکی ک باریختنش میگم خدایا تو کی بودی تو چقدر بزرگی چرا من تازه پیدات کردم چرا زودتر ازت هدایت نخواستم

باسریالایی ک میبینم سریال زندگی دربهشت

سریال سفر ب دور آمریکا من کلی اشک میریزم از زیبایی ها از رابطه ی قشنگ از مردمانی ک ازادن از نعمت هایی ک خدا برامون خلق کرده ولی ما درگیر روزمرگی شدیم و غافلیم از زیبایی های جهان از زیبایی ک خودمون تو زندگیمون داریم

فرزند زیبا سالم بامزه کارایی ک میکنه حرفایی ک میزنه حرکاتی ک درمیاره

من نسبت ب اینا سپاسگذار نبودم خدا چندین باربهم بازبون نشانه بهم گفت ناسپاس باشی ازت میگیریمش

من پارسال گلی سراینکه دخترمو ب دنیااوردم ناسپاس بودم و کفر میکردم

میزدمش بهش محل نمیدادم وجودشو یک موجودی میدیدم توزندگیم ک آزادی رو ازم گرفته ،اضافیه،نمیخوامش

و یادمه ماه رمضان پارسال بود دخترم همیشه تو خونه میدوئه و سرش خورد ب لبه ی وردودی آشپزخونه و سرش شکست

من اون لحظه قشنگ حس کردم روحم ازبدنم داشت میومد بیرون نمیتونستم رو پاهام وایستم نا نداشتم دخترمو بلند کنم خون توی صورتشو ک دیدم مردمو زنده شدم من اون شب یادمه شب احیا بود و ساعت 12ونیم شب بود

ازاونجا قول دادم ک جونمو بدم درقبال اینکه دخترم سالم باشه و دیگه ناسپاسی نکنم

من الان یاد گرفتم با کارایی ک جهان بامن کرد هی گوشمو پیچوند ب چندین روش

ینی خودم خنده م میگیره چقدر پوست کلفتم

ک بازم درس عبرت نمیگیرم

الان برای همه چی خداروشکر میکنم

و میبینم ذره ذره شرایط رو به بهبودی میره

احساس گناه میکنم

و میدونم حس بدی هستش

چون شنیده بودم ک از ثروت دورم میکنه

و میگم خدایا شکرت ک بهم فهموندی

باید قدرچیزایی ک دارم رو بدونم انسان ناسپاسی نباشم

بخدا بچه ها ی حاضر در سایت ..کسانی ک کامنت منو میخونن

باورکنید قدر همین نفس کشیدنمون رو هم باید بدونیم

بخدا انسان ناسپاسِ و فراموشکار

من تو قرآن اینو میخوندم ولی نمیفهمیدمش تا اینکه کلی اتفاق توزندگیم افتاد و متوجه شدم منظورشو

یاد بگیرم برای همه چی سپاسگذار باشیم

دفتر سپاسگذاری بزاریم بنویسیم

اگ دفتر نباشه میتونیم توی گوشی قسمت نوت همون یادداشت ها بنویسیم

من اینو چندسال پیش انجام میدادم اما ن مرتب ..اینو ب خودم همیشه میگم هرروز باید بنویسی سپاسگذار خدا باشی تا بیشترازاینا بهت بده

وواقعا همینجور میشه

معجزه میکنه

کمترین کاریه ک میتونم انجام بدم

استاد شما نمیدونید چقدر تو زندگیم تحول ایجاد کردین

من تا عمردارم دعاگوی شمام

و برای وجودتون از خدا سپاسگذارم

درپناه الله مهربان شادوخوشبخت و ثروتمند باشید