مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده» - صفحه 25

860 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    من با ذهن شسته و بازی اومدم تو این سایت

    با وجود اینکه مقاومت نمیکنم ولی باز هم نمیشه سریع باور رو عوض کرد

    اما هر روز دارم استفاده میکنم از تمام آموزشها

    من میخوام به نقطه ای برسم که این باورها وارد گوشت و خونم بشه

    من فیلم راز رو نگاه کردم و متاسفانه من هم این تا زمانی که شما گوشزد نکردید متوجه نشدم

    واااای درسته واقعا وقتی انسان بخواد هدایت بشه خداوند به بینهایت راه هدایتت میکنه

    من دوره عزت نفس رو تهیه کردم و مرتب گوش میکنم

    تمرینات رو جوری تو ذهنم نهادینه کردم که سعی کنم تماما در طول زندگیم بکار ببرم

    در پناه الله یکتا شادثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    بنام یگانه معمار هستی

    خداروشکر میکنم که امروز اومدم به سایت سر زدم و دیدم که فصل 4 رو تهیه کردید و خیلی خوشحال شدم قصد داشتم از ابتدا این سفرنامه رو آغاز کنم و وقتی دیدم فصل 4 هست گفتم این فصل رو شروع کنم بهتره .

    این فایل عالی رو من بارها گوش دادم و هر بار کلی یاد گرفتم .

    موضوع تکرار اینبار بیشتر در ذهنم بولد شد و در دفترم در موردش نوشتم . میخوام تمرکزم رو روی داشتن استمرار باورهای مثبت تقویت کنم تقریبا با تمام توانایی هایم دارم روی این موضوع کار میکنم که مدام در بمباران باورهای مثبت باشم و گوش دادن این فایل هم منو در ادامه ی مسیرم بیشتر تقویت کرد .

    قصد دارم هر روز نکات مثبت رو بنویسم هم در گوشی و هم اگر شد در دفترم این سبب میشه که استمرار من در موضوع توجه بر نکات مثبت و شکرگزاری ام تقویت بشود .

    ابتدای امسال من 2 هدف کلیدی برای خودم تعیین کردم و متعهد شدم که تا آخر این سال یعنی 1401 بهش برسم .

    1 . افزایش ثروت بصورت بسیار چشمگیر و 5 برابر شدن درآمدم

    2 . تمرکز بر نکات مثبت بصورت دائم و روزانه و هر پیشرفتی در این زمینه مثل زدن گروه در گوشی یا نوشتن یا خواندن کتاب ، مسافرت و … در راستای این هدف کلیدی من میباشد .

    .

    این دو هدف اساسی من در ابتدای سال و کارهایی که کردم برای رسیدن به آنها که مثلا امروز که 6 روز گذشته از ابتدای عید واقعا منو به وجد میاره .

    کوچکترین پیشرفتی برای رسیدن به این دو هدف رو مینویسم در موردش حرف میزنم توجه میکنم هم لذت میبرم هم اینکه اون اثر رو تقویت میکنم .

    این شروع فصل 4 رو هم من در راستای این دو هدفم دیدم و بسیار لذت بردم .

    ممنونم از شما عزیزای دلم .

    خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام خدا💕

    روز ۹۳ سفر من….

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز ،خدا رو شکر که یک فایل دیگه گوش دادم و نکات زیادی دستگیرم شد.

    تغییر بنیادین باورها،کاری که خیلی آسون نیست ولی میتونیم با استمرار در کنترل ذهن و با ورودی های مثبت و تکرار در آن باورهای جدید رو جایگزین باورهای قدیمی کنیم و بدونیم که باید همیشه اونها رو تقویت کنیم چون باورها و فرکانسهای منفی هر لحظه منتظرن که دوباره رشد کنند،اونجایی که استاد گفتن که خدا در قرآن گفته که وقتی ما به پیامبران خود میخواستیم وحی کنیم شیطان هم شروع به نجوا میکرد اما سخن خود را بالاتر و رساتر قرار میدادیم خیلی برام جالب بود که شما هر کس که باشی اگه هرلحظه به یاد خدا نباشی و خودت را با غذاهای روح سیر نکنی احتمال لغزش هست،پس از خدا میخوام همیشه یادش در قلب ما باشه و ما رو به راه راست هدایت کنه،خدایا شکرت بابت احساس خوبی که دارم🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    افسانه گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به همگی

    روز ۹۳ سفرنامه و فصل چهارم

    خدایا هزاران بارشکرت که من این همه فایل ارزشمند رو گوش کردم و نوشتم و تا حدود کمی عمل کردم

    خدایا هزاران بارسپاسگذارتم که همیشه و هرلحظه هدایتم میکنی

    خدایا شکرت که این فایل هم خیلی عالی بود اینکه استاد گفتن روی اصل بیشتر کار کنیم و زیاد تکرار کنیم و یه نکته ی خیلی ارزشمندی استاد گفتن که حین گوش دادن فایلا نباید سریع گوش بدیم و رد شیم باید گاها استپ کنیم و فکر کنیم، کلا منم یه مدته سعی دارم میکنم فکر بیشتری کنم فکر کردن آگاهی بخشه و این نکته رو خیلی دوس داشتم که سرسری رد نشیم و تامل کنیم فکر کنیم دنبال الگو بگردیم و برای ذهن منطقی کنیم دنبال راهکار برای منطقی کردن این آگاهیها باشیم نه اینکه بشنویم و رد بشیم در واقع باید درس بگیریم ازشون.

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2880 روز

    سلام به سید عزیزم، اگر خودت میخونی و البته هر کسی که داره میخونه. خوشحالم که میتونم حس و حال زیبای تغییر و هرچی که میاد و من فقط مینویسم رو به شما هم منتقل کنم.

    از اونجا بگم که من خیلی وقته آشنام با tasvirkhani.com ولی خوب متاسفانه هیچ وقت منسجم و مستمر نبوده فعالیتم و کار کردن روی باورهام. حدود دو ماه هست که خدمت سربازی من تموم شده، من با برادر و مادرم زندگی میکنم و پدرم از ما جدا شده. حالا داستان به اونجا برمیگرده که صدای استاد تو خونه ی ما همیشه در حال پخش و از این لحاظ مشکلی ندارم خداروشکر که مقاومت و نمیدونم برخورد بد داشته باشم. یعنی خانواده با من همراه هستن.

    برادر من در حال حاضر داره خرج زندگی مارو میده و بسیار عالی هم میده. نمیخوام ناله کنم و غر بزنم، اصلا، چون در حال حاضر زندگی که دارم تجربش میکنم خیلی به مراتب از حالت با بودن پدرم بهتره. منطقه بهتر، خورد و خوراک بهتر و از همه مهم تر آرامش بیشتر. که خدارو صدهزار مرتبه شکر.

    اما از همون چند ماه قبل از تموم شدن خدمتم تو خونه حرفش بود که منم یک بخشی از هزینه ها رو به عهده بگیرم. تا زمان پایان خدمت که درآمد بود ولی محدود که البته بازم میدونم که ب زنجیر های ذهن خودم برمیگرده. اما حالا که تموم شده هم از یک طرف خودم بدجور احساس سربار بودن و اضافی بودن میکنم ( پیش خودم میگم علیرضا 21 سالته و یکی دیگه داره خرجتو میده کجای کاری ؟!!! )

    از یک طرف هم داداشم چند هفته پیش باهام صحبت کرد و خیلی رک و راست بهم گفت که اقا باید بیاری خرج بدی، ماهی 6 میلیون و خورده ای دنگ من حساب شد. و من در حالت تعجب و متحیر فقط گوش میدادم. چند روز که گذشت پیش خودم آنالیز کردم و گفتم نه بابا داداشم لنگ 6 تومن من نیست، بلکه قطعا میخواد من ی تکونی به خودم بدم و زندگیمو خودم بسازم. خودشم بهم گفت ( گفت ببین بابات که بابات بود ولت کرد رفت و هیچ مسئولیتی رو نپذیرفت ) حالا من برا چی باید خرج تورو بدم، تازه من ک باباتم نیستم، پس نتیجه میگیریم من هیچ مسئولیتی نسبت به تو ندارم. اولا قطعا ناراحت شدم و رفتم تو فکر. ولی بعد مدت کوتاهی با شناختی ک از اون دارم فهمیدم که این داستان از اونجایی میاد ک میخاد من مستقل شم و انگار میخواد ی اهرم بشه که با این تو مخی ها و تیکه انداختن ها من به فکر باشم و ثروت بسازم. دمش هم گرم درست ترین کار رو میکنه و ممنونشم.

    حالا بحث شکرگزاری، من تا حدود 2 3 ماه پیش اصلا ن دفتری داشتم ن مینوشتم ولی یروز به خودم گفتم بابا بیار ی دفعه شکرگزاری کن ببین چی میشه. و وای که اصلا متحیر، 1 هفته نگذشت که دیدم اصلا حالم بهتره، تو طول روز اتفاقات بهتری میفته برام، ادمای چرت و پرت دورم نیستن و …

    پس جدیش گرفتم البته بازم یکم تنبلی میکنم بعضی وقتا تو دفتر مینویسم و بعضی وقتا تو نوت گوشیم. اقا خلاصه ک نتیجه میده، منم اصلا پایبند به قوانین خاصی نیستم تو نوشتن که مثلا 10 مورد یا انقدر صفحه بنویسم . هرچی میاد مینویسم، با خدا عشق بازی میکنم و حرف دلمو میزنم بابت کوچک ترین چیزها ازش تشکر میکنم و بهش عشق و 10 برابر پس میگیرم. خواستم بگم ک خدا الله انرژی هر چی ک هست خیلی باحال و مشتیه، انقدر زود سریع جواب میده ک میمونی. تو ذهنم اینطوری شکل گرفته این روزا که مثلا خدا وایساده آغوشش رو باز کرده و میگه علیرضا بیا بقلم تا خودم هرچی میخوای بهت بدم تو فقط تنها کاری ک باید بکنی رو کسی غیر خودم حساب نکن و حالتو خوب نگه دار تمام. وای ک چقدر حس خوبیه. الان تو محل کارم دارم تایپ میکنم این رو و جالبه حتی شغلی ک دوست داشتم رو پیدا کردم.

    من روزی ک خدمتم تموم شد دقیقا فرداش سرکار بودم و خیلی راحت هم پیدا کردمش. تایمش اون چیزیه که دوست دارم. کسی باهام کاری نداره و کارم سبکه. البته ک حقوقش نسبت ب چیزی ک میخواستم یزره کم تره ولی اونم صد درصد مشکلش خودمم و باید رفعش کنم تا نعمت بیاد.

    ی نمونه دیگ از شکرگزاری بگم : دیروز میخواستم ی کوچ خصوصی بگیرم با یکی برای پیج اینستام و پولشو نداشتم. شب خوابیدم و شکرگزاری انجام دادم. صبح چشمم ک باز شد گوشیم رو چک کردم دیدم وااااااااای اس ام اس واریزی. از ی جایی ک حتی 1 میلیاردم درصد هم بهش فکر نمیکردم. اصلا گفت وای خدا چقد تو مشتی هستی مگ میشه انقدر زود پاسخ بدی.

    این روزا حس و حالم عجیبه داستان همون در آغوش گرفتن هست ک گفتم خدا انگار آغوش باز کرده برام. مهم نیست ک پول و سرمایه خاصی ندارم مهم نیست ک شاید یسری عشق و حالا رو نمیکنم مهم نیست ک….

    مهم اینه خدارو دارم و حالم خوبه، کیفم کوکه و با خودش عشق بازی میکنم. این روزا انگار از اکثریت جامعه خودمو کشیدم بیرون و خداست ک اینکارو کرده اومده دست گذاشته و گفته علیرضا جان بیا عشقم بیا پیش خودم بین اینا نباش بین اینایی ک منو یادشون رفته و شرک میورزن. نمیگم من توحید رو درک کردم و فلان و بیثار ولی خوب اونقدری ک بهش اعتماد میکنم 20 برابرش بهم حال خوب میده. دمشم گرم.

    این روزا اینده های خوشگلی رو برا خودم تصور میکنم، پیج اینستا زدم و دارم فعالیت میکنم. تخصص من طراحی سایته و اون عدد 6 تومنه الان برام سنگینه پرداختش. ولی مطمئنم ک میتونم بسازمش. الان تارگت رو گذاشتم روی 10 میلیون درآمد و سخت دارم براش تلاش میکنم. آموزش میبینم عمل میکنم و حرفای استاد رو گوش میدم.

    میدونید ی حسی بهم میگه وقتی دارم میچرخم تو اینترنت و فضا مجازی ک انگار تو تافته جدا بافته ای، تو با اکثریت فرق داری. تو چیزایی رو درک کردی ک بقیه نکردن و همه اینا پاداش هاش بهت داده میشه. خلاصه ک هر چیزی رو نمیبینم. گوش نمیدم نمیزارم هر آشغالی وارد ذهنم بشه هر جا میبینم کسی داره درباره محدودیت و نمیدونم فرصت محدوده و باید جمبید و اینا حرف میزنه میگم چرت نگو بابا. فرصت هست ثروت هست و خدا هم هست. پس عجله ای نیست لذت از مسیر از همه چی مهم تره. اره میشه ک حالمم بد بشه بخاطر بی پولی و هزارتا چیز دیگ ولی اگاهانه با هرچی شده سریع حالمو عوض میکنم چون تجربش کردم ک حال خوب = اتفاقات خوب

    سال جدید 100 درصد سال خفنیه برام. از خدا هرروز درخواست میکنم ک خودش هدایتم کنه، کمک کنه، نجواهای شیطانی رو دور کنه و …

    در حال حاضر تارگتم فقط همون 10 میلیون در ماه و به هیچ چیز دیگ فکر نمیکنم . چون برام زور داره کس دیگه خرجمو بده و منت سرم بزاره.

    کلی ایده بهم گفته شده تا حالا، کلی الهام شده و هر بار ثابت قدم تر میشم ک بابا، خدا خیلی راحت تر از اونی ک فکر میکنی بهت میگه و تقلب میرسونه فقط باور مارو میخواد. الهی شکرت. خیلی قاتی پاتی شد ولی خوب هر چی اومد نوشتم ببخشید.

    راستی استاد تولدت هم مبارک من و شما تاریخ تولدامون نزدیک همه من 16 اسفند هستم و شما فک کنم 14 ام دقیق نمیدونم. خلاصه تبریک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    روزشمار تحول زندگی‌ (فصل چهار

    ما اتفاقات رو با افکار مون رقم می‌زنیم و افکار مون از توجهات مون و چیزهایی که به اون ها توجه می کنیم بوجود میاد وقتی ورودی ها درمورد یک موضوع خاص تکرار می شوندباور درمورد اون موضوع شکل می گیره و اون باور اتفاقات زندگی ما درمورد اون موضوع رقم میزنه پس باید خودمون را با ورودی های مناسب بمباران کنیم من اگر به طور مثال در زمینه ی مالی مشکل دارم پس باید ورودی ها وباورهامو در مورد ثروت تغییر بدم.

    امکان نداره نتایج بیاد و باورها تغییر نکرده باشه .

    تنها راه تغییر باورها دادن ورودی های مثبت به ذهن هست که باید همیشه باشه ..ورودی های مثبت را باید هربار تکرار کنید .کل موضوع تکرار اصل هست .همون طور که هرروز غذا می‌خورید باید هرروز روی باورها تون کار کنید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    الگوهای خوب باید آنقدر تکرار و تکرار و تکرار بشوند که آدم به راحتی بدون مقاومت داشتن آنها رو بپذیره(مثال استاد درباره رانندگی با پا)

    📌چرا رانندگی کردن اولش سخته ؟

    🛑به خاطر نجواها و مقاومت‌های ذهنیه

    🛑ذهن ترس داره

    ♦️نکنه مردم بهم بخندند که مبتدیم

    ♦️که نکنه تصادف کنم

    ♦️نکنه وسط اتوبان ماشین خاموش بشه

    ♦️نکنه کسی بپره جلو ماشین

    ♦️نکنه ترمز کار نکنه

    ♦️و هزارتا نجوا

    🧶بعد مدتی که باوجود ترسها آدم پشت فرمون میشینه میبینه بدون اینکه بفهمه رانندگی براش عادی شده البته تکاملی ترسها کم میشه🧶

    🌺نکته مهمی اینه که باوجود ترسها حرکت کنی(تو این مثال با وجود ترس بشینی پشت فرمون)🌺

    📌ما چرا درباره موضوعات مقاومت داریم؟

    ♦️چون هرچی دیدم مثالی بوده برای تایید باورهای فعلیم

    ♦️چون اگر کسی دیگه جوری دیگه نتیجه گرفته یا بهش توجه نکردیم یا اون موفقیت رو به حساب استعداد یا شانس یا چیز دیگه گذاشتیم

    ♦️به این فکر نکردیم که من با اون فرقی ندارم و به این فکر نکردیم که یه جور دیگه هم میشه فکر کرد و نتیجه متفاوت گرفت

    همیشه تغیر اولش سخته چون ذهن دوست نداره جوری دیگه فکر کنه جور دیگه رفتار کنه ولی وقتی آگاهانه اون تغیر رو تکرار کنیم میشه جزعی از رفتارمون

    👈کل داستان تکرار اصله👉

    📌اصل چیه؟

    ♦️اینکه باورهای ما که حاصل فرکانسهای ماست داره زندگی ما را رقم میزنه فرکانسهایی که حاصل ورودیهای ماست

    مهمترین اصل باور کردن اینه که با منطق ذهن رو قانع کنیم

    منطق هم با دیدن الگوهایی که از اون باور دارن نتیجه میگیرن به وجود میاد

    اینجوری ذهن میپذیره که میشه در اون مورد خاص جور دیگه فکر کرد و نتیجه گرفت

    🧶پاشنه آشیل مواردی است که هیچ جوره نمی‌تونیم بپذیریم نمی‌تونیم قبولش کنیم🧶

    به همین خاطره که همیشه با مردم سرش بحث میکنیم همیشه انرژی خودمون رو هدر میدیم حتی به خاطرش با دیگران درگیر میشیم خودمون رو از لذتهای خدا محروم میکنیم

    یکی از پاشنه آشیلها حرف و قضاوت مردم در مورد خودمونه همیشه یه جوری رفتار میکنیم که آدم محترمی جلوه کنیم در حالیکه خودمون هم میدونیم ماسک زدیم در حالی که اگه این پاشنه آشیل نباشه آدم می‌ره تو آب ، بازی می‌کنه تو ساحل ، بلندبلند میخنده

    وقتی استاد میگه باید برخلاف گذشتگان باید فکر کنی و رفتار کنی همینو میگه چون ما هر رفتاری که میکنیم مثل گذشتگان و خانواده است که مسلما خانواده برای مردم یسری کارها انجام میدادند پس باید بقیه و قضاوتشون در مورد خودمان را بزاریم کنار

    همتونو دوست دارم و سپاسگزارم به خاطر نگاه های زیباتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    سلام خدمت همه عزیزان سایت

    روز ۹۳ سفرنامه را به امید خدا شروع میکنم

    استاد قبل این فایل داشتم یه فایل زیبا از زندگی در بهشت دیدم که خیلی نکته مهمی گفتید که ببینیم آیا دلیل کاری که انجام میدم آیا اون دلیل هنوز وجود داره یا از روی عادت اون کار رو دارم انجام میدم ؟

    خیلی مهمه که مثلا من الان چند ساله که درس نمیخونم خوب حالا یه سری کتابهای اون موقع رو دارم الان دیگه شرایط تغیر کرده من نیازی بهش ندارم ولی هنوز نگهشون داشتم و داره انرژیم رو هدر میده (جام رو تنگ کرده یا کتابی دیگه را با موضوعی دیگه می‌خوام باید بگردم بین این همه کتاب پیداش کنم)

    یا مثلاً پدر و مادر خودم به شدت عادت کردن به اخبار گوش دادن جالبه وقتی که تا آخر گوش میدن (همه اخبار ها رو هم میبینن ) همیشه آخر هر اخباری میگن هیچ چیز خاصی نداشت😄😄😄😄😄

    این در حالی است که کلی وقت خودشون رو تلف این چیزها میکنن

    🧶دلایلی که قبلا موضوعیت داشته ولی الان دیگه شرایط تغیر کرده و الان داره انرژی و زمان ما رو هدر میده

    اتلاف انرژی نتیجه عدم ترک عادتها و الگوهای غلط گذشته است🧶

    یا مثلاً قبلنا غذا هایی مثل آبگوشت رو با نون می‌خوردیم الان عادت کردیم برنج رو هم با نون میخوریم

    یا الان ایام عیده مردم چقدر هزینه و وقت تلف می‌کنن برای سفره هفت سین

    ما با افکارمون که برگرفته از بارها توجه کردن به یک موضوع است داریم باور می‌سازیم و این باور ها تجربه زندگی ما میشن

    ترمز ها و ترسها همیشه هستند و اگر رهاش کنیم باز فعال میشن باید مدام باور درست رو به خودم یاد آوری کنم باید مدام الگوهای درست رو به خودم یادآوری کنم باید مدام حفظ حال خوب رو به خودم یاد آوری کنم

    من خودم ۱۱ روزه می‌خوام تمرین آگهی تبلیغاتی رو انجام بدم اما مدام این پا و اون پا میکنم یه بار میگم بزار جمعه برم پارک یه بار میگم الان سرده کسی تو پارک نیست اگه هم باشه تو سرما واینمیسته به حرف من گوش بده یا یه بار میگم لباسهام تمیز نیست خودم هم میدونم ترسه عامل عدم انجام این کار

    من خودم گاهی میگم چرا نتیجه نمیگیرم درحالی که وقتی تو اون موقعیت قرار میگیرم ناخودآگاه منم میشم نفر سومی که داره گله شکایت می‌کنه اونوقت انتظار دارم جهان پاسخ خوب بهم بده در حالیکه جهان فرکانسم رو میگیره و بهم برمیگردونه بدون قضاوت و بدون تصامح

    📌چرا ما نمی‌توانیم کسی دیگه را قانع کنیم در مورد طرز فکرمون؟

    ♦️چون اون صد تا مثال داره در مورد اینکه داره درست در مورد اون موضوع فکر می‌کنه

    ♦️همون طور که ما چندین الگوی هم‌جهت با دیدگاهمون داریم

    🛑ایجاد باور جدید یعنی اینکه به شکلی به اون موضوع فکر کنیم و دیدگاه جدیدی داشته باشیم که مخالف نگاه و دیدگاه اجداد و گذشتگانمون و حتی اطرافیان نزدیک خودم باشه🛑

    مقاومت در مورد یه سری مسایلی که به صورت قطعی پذیرفتیمشون مثل اینه شما بری با یه دائشی از فضایل امیرالمومنین صحبت کنی خوب معلومه نتیجه چی میشه

    🛑ایجاد باور جدید یعنی هم رنگ جماعت نشدن🛑

    🛑مقاومت‌های ذهنی را باید با الگوهای درست (هم‌جهت با باوری که می‌خوام بسازم) کمرنگ کنم🛑

    📌چطور بفهمم باورم در مورد عدم توانایی تغیر دیگران ، تغیر کرده است؟

    ♦️در شرایط بحرانی که مثلا طرف داره به خودش ضرر میزنه(داره مواد مصرف میکنه)

    ♦️بحث نکردن با هیچکس سر هیچ مسیله ای

    ذهن در مقابل تغیر خیلی شدید مقاومت می‌کنه مثل بدنی که پیوند عضو رو پس میزنه

    📌چجوری بفهمم ذهنم مقاومت داره روی موضوع؟

    ♦️از آنجایی که دوست نداریم خلافشو بشنویم

    ♦️در موردش بحث و جدل میکنیم

    ♦️نمی‌تونیم قبول کنیم که جوری دیگه هم در

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    امیدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان عزیز امیدوارم که حالتون عالی باشه

    راستش من اصلا نمیخواستم دیدگاهی رو بنویسم و به شکل عجیبی من هدایت شدم به پروفایل خودم قسمت دیدگاهای من به فایل های دانلودی بعد وقتی که دیدگاه قبلی خودم رو دیدم که باید ردپایی برای خودم بزارم این شد که بیام و این دیدگاهم رو بنویسم راستش وقتی این حرف استاد رو شنیدم که باید روی باور های اشتباهمون کار کنیم و باور های درست رو تکرار کنیم تکرار تکرار تکرار کنیم که جایگزین باور های اشتباهمون بشن این حرف منو به یاد یه مورد در حرفه خودم (گیم)انداخت که من با دسته پلی استیشن وقتی بازی میکنم تنظیماتی رو چیدم که مثلا (با این دکمه این حرکتو میزنه )خلاصه هر دکمه ای یک حرکت رو انجام میده بعد من یه روزی تصمیم گرفتم که این تنظیمات رو عوض کنم کلا بعد وقتی که مغز با سیستم جدیدی داره کار میکنه یه خورده عادت نداره دیگه بعد دوستای من در بازی خیلی بهم گیر میدادن که اره عوض کن سیستم دسته پلی استیشنت رو ولی من چون تصمیم رو گرفته بودم با همین تنظیماتی که جدید بود داشتم ادامه میدادم هر چند که خود منم خیلی داشتم به خودم میگفتم اره اون تنظیمات قبلی خیلی راحت تر بود دلم میخواست برگردم به تنظیمات قبل ولی ادامه دادم هر روز هر روز که همین الان خودم رو میبینم میگم نگاه کن پسر تو الان داری خیلی راحت با این تنظیمات بازی میکنی .

    بعد من همین امروز وقتی این فایل استاد عزیز رو دیدم به یاد همین موضوع افتادم که اره باید روی خودمون و روی افکار و باور های خودمون کار بکنیم و اینو بگم که من چند بار این فایل استاد رو گوش کرد و اخرین باری که گوش کردم که میشه همین الان به یاد این موضوع افتادم که باید زیاد تکرار بکنیم که عادت کنیم.

    از همه دوستانی که تا اخر این دیدگاه رو خوندن تشکر میکنم امیدوارم که کمکتون کرد باشه و چیزی که گفتم رو به خوبی درک کرده باشید و امیدوارم همیشه حالتون عالی باشه .استاد عزیز از شما هم تشکر میکنم بابت همه چی .در پناه خداوند مهربان فعلا 😊❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    به نام الله

    سلام خدا جون

    سلام استاد عزیزم هر جا اسمه ثروت بیاد من هستم و ایستادم ………….

    افراد ثروتمند از راه های نادرست به ثروت هنگفت رسیده اند

    تمام ثروتمندان از راه درست به ثروت رسیده اند

    بینهایت ثروت در جهان موجود است

    هر چه ثروتمندتر پیش خدا عزیزتر و گوگو لی تر

    باورها اولش در حد حرفه بعد که ادامه دارتر شد حالا باوره شکل گرفته

    وقتی فایل ها تکرار میشن من بیشتر اون فایل رو می شنوم و میفهمم انگار دارم اون باور رو لمسش میکنم انگار اون باور داره باهام حرف می زنه باهام راه میره البته هیچ وقت ادعام نمیشه که من من کنم ولی خیلی حرف های استاد رو قبول دارم اینم به خاطره پیشینه ی قبلیم است به خاطره باورهای نادرست قبلیمه که بود و خدا برام درسش کرد

    وقتی میگم تکراریه چون برای خودم مثال نمی زنم همین طور گوش میدم و رد میشم …وقتی برای خودم برای تک تک حرف های استاد مثال زدم آهان اینجوری شد و … مثال زدم . جا دادم در زندگیم دیگه نمیگم تکراریه… مثله دوره عزت نفس من تک تک حر فهای استاد رو گوش میدم برای خودم مثال میارم و در زندگیم به کار می بندم …پس هیچ حرفی در حرف های استاد تکراری نیست این نجواها از طرف شیطانه میاد و میره که بازم بر میگرده به همون ایمانه که استاد داره داد میزنه و میگه

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: