مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده» - صفحه 41
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-09 15:33:402025-01-11 07:58:52مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایام نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولا الضالین
سلام و درود خداوند خدمت استاد گرامی و بزرگوار جناب آقای عباس منش عزیز و سرکار خانم. شایسته عزیز
و سلام خدمت اعضای خانواده بزرگ عباس منش برادران گرامی و خواهران بزرگوار
استاد از شما صمیمانه سپاسگزارم که کیسه ای زر در دست دارید و به صورت رایگان مدام در حال پخش آن در میان این خانواده بزرگ هستید تک تک کلماتی که از زبان شما جاری میشه در و گوهر ناب و چراغ نورانی برای روشن کردن راه زندگی ما از خدا میخوام به من توانایی بده که سعادت پیدا کنم از نزدیک دست بوس شما باشم و از شما تشکر کنم .
من در تیر ماه سال 403عضو سایت شما شدم با هدایت الهی چون از خداوند خواستم به من کمک کنه تا دوباره زندگیم رو تغییر بدم چون بارها به من کمک کرده به من خونه داده ماشین داده کار عالی داده سلامتی داده خانواده عالی داده و اینبار ازش خواستم و همون روز منو هدایت کرد به سمت کانال تلگرام استاد و از اونجا با گوش دادن چند فایل فورا در سایت ثبت نام کردم و با خودم عهد کردم که باید زندگیم رو تغییر بدم قصد خرید دوره دوازده قدم رو دارم و فقط چون تو این ماه یه سفر کاری سنگین دارم بعد از سفر حتما این دوره با ارزش رو تهیه کرده و شروع میکنم .
اما تو همین چند روزی که عضو این سایت شدم شروع کردم به گوش دادن فایل های با ارزش استاد و روی باورهام کار کردن .
یه توضیح بدم که کار من فروشه و با توجه به افت فروش شرکت از من خواسته شد که کمک کنم چون چند سالی بود که از فروش دور بودم و مسوولیت تولید را داشتم باورهایم خیلی شدید افت کرده بود و با مشاهده تغییرات قیمت در این چند سال نا خود آگاه این کار برایم خیلی سخت و دشوار بود تا اینکه بعد از گوش کردن یک هفته فایل های باور های توحیدی و مصاحبات استاد از خدا خواستم به من کمک کنه که باورهام رو تغییر بدم و بتونم دوباره باور کنم که با این قیمت ها هم راحت میشه فروخت از خداوند درخواست کردم و گفتم خدایا من هیچی نمیدونم و هیچ ادعایی ندارم فقط حرکت میکنم در مسیری که در ذهنم روشن کردی و شهر به شهر میرم مابقی با خودت و شروع کردم به سفر در طول سفر به 8شهر سفر کردم و در صنف خودمون نا خود آگاه پیش قوی ترین مشتریان صنف هدایت شدم و اونها در کمال نا باوری حاضر شدن با ما شروع به همکاری کنند امروز سفرم تموم شد و با یک لیست 45نفره مشتری برگشتم و مطمئنم همه اینها با ما شروع به همکاری میکنند چون اینها توسط خداوند انتخاب شدند برای تغییر زندگی من در طول مدت یک هفته که در سفر بودم فاصله بین شهرها رو فقط به فایلهای سایت گوش میکردم و از خداوند کمک میخواستم که منو هدایت کنه و در پایان سفر از نتیجه حاصل شده شوکه شدم و به طرز عجیبی خداوند شرایط بازار رو داره به نفع من تغییر میده اکثر دوستانی که قبلا از ما خرید میکردند و قطع همکاری کرده بودن الان دارن با من تماس میگیرند برای شروع همکاری حتی همین امروز دونفر تماس گرفتن برای خرید محصول جهت صادرات به عراق و سوریه
استاد واقعا من از سرعت کار کردن قانون باور های توحیدی شوکه شدم تمام اتفاقاتی که در این هفته افتاده اگر مثل قبل بود باید ماها تلاش میکردم و مبالغ زیادی تخفیف میدادم تا مشتری از ما خرید کنه اما این سفر پیش هر دوستی میرفتم انگار از قبل منتظر آمدن من بود تا شروع کنه به خرید نمیدونم الان چی بگم چون زیاد بلد نیستم فقط میتونم بگم خدایا شکرت و بگم
استاد از شما سپاسگزارم که به من کمک کردید با یه تغییر کوچیک در باورهام و یه درخواست ساده از خداوند این همه نتیجه عالی نصیبم شد .
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
بیصبرانه منتظرم سفرم بعدی تموم بشه و دوره دوازده قدم رو شروع کنم برای تغییر زندگیم و قول میدم تمام نتایج عالی که میگیرم رو به اشتراک بگذارم تا به دوستان کمک بشه برای تغییر باورهای فراوانی .
در پایان باید بگم خداوندا به من قدرتی عطا کن تا بتوانم باورهای اشتباهی که درونم هست رو تغییر بدم خداوندا به من کمک کن تا ظرف وجودم برای دریافت نعمت های بیکرانت بزرگتر بشه خداوندا به من قدرتی بده که در هر لحظه شکر گذار این همه نعمت و ثروتی که به من دادی باشم .
باز هم از شما تشکر میکنم استاد عباس منش که مسیر زندگیم رو تغییر دادی و مثل یک فرشته الهی راه زندگیم رو نورانی کردی از شما سپاسگزارم
از همه دوستانی که این پیام رو میخونند و نظر میدن تشکر میکنم و برای همگی نور و خیر و برکت خواستارم الهی شکرت
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
هر جا بری مراقبتم کافیه خودتو به من بسپری
رد پای روز 11 تیر ماه من که دارم الان ویرایشش میکنم ساعت 1:43 هست
و در فایل مصاحبه با استاد نوشتم چون نتیجه ای رخ داد که گفتم اینجا بنویسمش
وقتی فکر کردم ، دیدم که دلیل این اتفاق این بوده که من از مدار خارج شدم و خدا خواسته بهم بگه که مراقب باش دور نشی ازم
و زود برگردوند منو سمت خودش
من دو سه روزی بود حس میکردم درست نمیتونم کنترل کنم ذهنم رو در مورد بعضی از موارد و داشتم از مسیر خارج میشدم که با این اتفاق خدا آگاهم کرد و بیدارم کرد
صبح که بیدار شدم ، مثل همیشه که چند وقتی هست دیگه دمپایی نمیپوشم و همینجوری رو کاشیای اتاقم راه میرم خواستم راه برم و بعد رفتم تا آشپزخونه که برای داداشم نیمرو درست کنم صبحانه شو بخوره بره سرکار
همین که از اتاقم اومدم بیرون یه حسی بهم گفت برگرد و دمپاییا رو بپوش و بعد برو آشپزخونه
و من همین کارو کردم
ولی اون لحظه اصلا متوجه نشدم که چرا بهم گفته شد که این کارو انجام بدم
وقتی رفتم و داداشم خواست بیاد صبحانه شو بخوره ، قبلش برای خودم تو یه لیوان یه قاشق عسل گذاشتم تا با آب ولرم قاطی کنم و بخورم
یهویی نمیدونم چی شد دستم خورد به لیوان و از روی میزغذا خوری افتاد زمین و من بی اراده چشمامو محکم بستم حتی متوجه نشدم که چرا یهویی چشمامو بستم ، ولی وقتی شکست و باز کردم چشممو دیدم لیوان انقدر ریز شکسته و همه جای آشپزخونه پخش شده که بیشتر شیشه ها کوچیکتر از دونه شکر شده بودن و خیلی خیلی ریز بودن
فقط اون لحظه یه چیز گفتم
اینکه از مسیر خارج شدی طیبه
اگر برنگردی اتفاقای دیگه برای فهموندنت رخ میده
و بعد گفتم خدایا شکرت میدونم که مراقبمی و چشمامو بستی تا چیزی نشه
بعد که خواستم برم جارو برقی رو بیارم تا جمع کنم با جارو برقی ،تو شست پام یه دردی حس کردم و دیدم یه شیشه اندازه دونه برنج رفت تو پام
درش آوردم و زود دمپایی رو در آوردم و تکون دادم تا خورده شیشه ها رو زمین بیفتن و بعد برم جارو برقی رو بیارم، بعد دیدم یکم خون اومد و زود تمیزش کردم
وقتی داشتم تمیز میکردم تازه متوجه شدم که خدا منظورش از این کار چی بود
خدا میدونست که این اتفاق میفته و جوری منو هدایت کرد که دمپایی بپوشم و وقتی لیوان افتاد شکست چیزیم نشه
و همه اینا حساب شده بود ،که خدا مراقبم بوده ،یه حس خیلی خیلی خوبی بهم دست داد از اینکه خدا مراقبت کرده از من خیلی خوشحال شدم و سپاسگزاری کردم و جارو برقی رو برداشتم و نزدیک نیم ساعت طول کشید تا من مرتب کنم همه جا رو که شیشه ای رو زمین نمونه
همه اش داشتم فکر میکردم
خدا انقدر مهربون و خاصه که حتی وقتی من از مسیر خارج شدم و طبق مداری که قرار داشتم و قرار بود این اتفاق بیفته ، به فکر من بود تا مراقبت کنه از من
و این بی نهایت برای من ارزشمنده که یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفت، خدا هیچ وقت قهر نمیکنه همیشه حامی من هست و هدایتم میکنه به سمت خودش
من تو روز شمارای قبلی ننوشتم که دو سه بار اتفاق مشابهی مثل امروز ،تو این چند روز برام رخ داد
ننوشتم ،تا توجه نکرده باشم ، ولی الان که این اتفاق افتاد و بلافاصله بهم گفته شد مسیرت رو تغییر بده آگاه باش
فهمیدم که چی شده و چرا تکرار شده
چون یه مدت بود اینجور اتفاقات دیگه رخ نمیداد برای من
که من آگاه بشم
وقتی کارم تموم شد ،رفتم حاضر شدم تا برم برای همکلاسیام که تو کلاس رنگ روغن هستن ، رنگ بخرم و برای خودم بوم بخرم
رفتم و گرفتم و برگشتم خونه
گفتم خدایا من باید چیکار کنم که بتونم منم رنگایی که لازم دارم رو تهیه کنم ؟ راه رو نشونم بده
وقتی برگشتم خونه یکم نقاشی کشیدم و بعد با مادرم رفتیم دوشنبه بازار و امروزم داشتم درمورد پرداخت بها که هدایتی از فیلم تیکه ای که از استاد رو تو اینستاگرام دیده بودم گوش میدادم
از خودم میپرسیدم طیبه تو هدف بزرگی داری
با این کارای کوچیک نمیتونی بهاشو بپردازی پس باید بیشتر بهاشو بدی و نشستم و تو تخته وایت بردم نوشتم
که چه بهایی باید بپردازم
و مهم ترینش عمل کردن هر روزه کارهام و مهم تر از همه وقت گذاشتن برای کنترل ذهن و پیشرفت در نقاشی هست
و خیلی چیزای دیگه
و دائم باید به خودم یادآوری کنم
که بهایی در شان هدف پرداخت کنم
داشتم باز بعد کارام تو اینستاگرام فایلای استادو گوش میدادم که یهویی استوری یکی از نقاشای دیواری که فالوش کرده بودمو دیدم و همیشه برام سوال بود که چجوری این همه نقاشی میکشه رو دیوار و بعد چیکار میکنه
وقتی استوریشو دیدم قشنگ بهم گفته شد که طیبه این داره بعد هر بار نقاشی کشیدن دوباره از رو دیوار رنگ سفید میزنه و بعد شروع میکنه به نقاشی کشیدن
اینجوریه که تعداد کاراش زیاده و نمونه کارش بیشتره
تو هم میتونی برای شروع ، دیوار اتاقتو که یه سمتش خالیه این کارو انجام بدی
و هم آموزش بدی و هم کار کنی و سفارش نقاشی دیواری بگیری
چون من دیگه با خدا عهد بستم، که به دستفروشی دیگه نمیرم و درمورد نقاشی دیواری کمکم کنه و راه نشونم بده
که خدا قشنگ با این استوری که دیدم راهو بهم نشون داد
که میتونی رو دیوار اتاق خودت کار کنی و دوباره از روش سفید بزنی بعد طرح جدید بکشی و بعد مجدد طرح های جدید بکشی و عکساشو بذاری تو پیج کاری که تازه باز کردی
و خدا باقی کاراشو برای تو انجام میده
وقتی این تصمیم رو گرفتم ،رفتم به مادرم نشون دادم پیج دختری که این کارو میکرد و نقاشی میکشید و پاک میکرد دوباره کار میکرد مادرم موافقت کرد و گفت اگر برای پیشرفتت لازمه انجامش بده
و قرار شد شب به داداشم بگم که ببینم چی میگه
چون برادرم قبل از آگاهیم مخالف بود من نقاشی دیواری انجام بدم و نمیذاشت برم تلاشی بکنم برای سفارش گرفتن و میگفت ضعیفی و لاغری بری چجوری میخوای دیوارو رنگ کنی و انقدر گفته بود که تبدیل به باور محدودی شده بود که من حتی روی چوب و بوم هم نمیتونستم کار کنم و مچ دستم درد میگرفت
ولی از زمانی که جدی از خدا طلب هدایت کردم به یکباره حتی طرز فکر اطرافیانم تغییر کرد
به یکباره دستام قوی شدن حتی چشمام هم تیز بین تر شدن حتی عضلات دستام و انگشتام و کتفم قوی و قوی تر شده
داداشم که اجازه نمیداد من برم بیرون کار کنم و میگفت من کار میکنم میارم براتون
خودش بهم گفت تو هم برو بیرون کار کن و حتی خودش پیشنهاد داد که من برم و نقاشی دیواری انجام بدم
و همه اینها کار خدای خوبم ربّ و صاحب اختیارمه که به یک باره همه چیز رو به نفع من تغییر داد
این آرزو رو من سال ها داشتم،
دقیق نمیدونم از کی ولی تا جایی که یادم میاد همیشه میگفتم دوست دارم دیوار رو نقاشی بکشم ،الان که مینویسم گریم گرفت
حتی من با داداشم سر نقاشی دیواری ،که خونه مونو داشتیم میخریدیم بحثم شد و دعوا کردیم
من میگفتم دیوار اتاقمو نقاشی میکشم داداشم میگفت نمیتونی دیوار رنگ کردن سخته و کلی حرف دیگه
و میگفت نمیشه مانعم میشد
حتی چند ماه پیش تو برنامه دیوار میرفتم میگشتم برای نقاشی دیواری ببینم کسی همکار قبول میکنه و یه آگهی دیدم و رفتم گفتم که کارامو ببینن و پرسیدن رو دیوار کار کردی ؟؟؟ گفتم نه
گفت اگر کار نکردی نمیتونی انجام بدی چون طراحی قوی میخواد و طرح بزرگ تر میشه و من رو برای همکاری نخواست
وقتی گفت نه و قبول نکرد
اونموقع گفتم باشه نشون میدم که میتونم و چجوری میشه
که باعث شد بیشتر به نقاشی دیواری فکر کنم
یادمه انقدر دعوامون میشد با داداشم ، میگفت حق نداری خونه ای رو که تازه گرفتیمش و همه چیشو نو کردیم دیوارشو نقاشی بکشی
خندم گرفت الان
چی عوض شد این وسط ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هرچقدر دارم پیش میرم و تصمیم گرفتم که به خدا بسپرم کارامو و سعی کنم تسلیمش باشم و از وقتی انگار چند روزه که قبول کردم که وقتی از کسی درخواستی میکنم
این رو تو دلم میگم که من قدم برمیدارم و شروع میکنم و درخواستمو میگم
حالا یا میگه آره یا میگه نه
آره بگه که خوشحال میشم اگرم نه گفت خدا از طریق ایده های دیگه بهم میگه چیکار کنم
یهویی یاد پسر عموم افتادم که رفته بودیم خونه مادر بزرگم شب عید قربان ، داشتیم بازی میکردیم با چوبایی که رو هم میچینن و تمرکزیه ،اسم بازیش دقیق یادم نیست
چوبایی که پسر عموم داشت روشون عدد داشت من یهویی گفتم کاش شماره 4و 7 و 27 رو به من بده
تو دلم گفتم چرا که نه درخواست کن
یا میگه نه یا میگه آره
تو درخواستتو بکن و گفتم خدا من از تو درخواست میکنم
اصل درخواستم از تو هست نا پسر عموم
و همین که گفتم میشه این سه تا چوب که عدد داره رو به من بدی و خیلی سریع گفت بردار
خب الان چی عوض شد؟؟؟؟؟
یا میگفتم که خب من میگم و تقسیم کارمونه من سمت خودمو باید انجام بدم تا خدا مثل همیشه سمت خودشو درست انجام بده که همیشه انجام میده، خدا هیچ وقت خلف وعده نکرده ،این من بودم که کوتاهی کردم تو تقسیم کار قسمت خودم و خدا طبق قانونش گفته که تو اگر سمتتو انجام بدی منم بی نهایت قدم برات برمیدارم
که من کوتاهی کردم و به خواسته ام نرسیدم
طبق فایلی که استاد میگفت اگر بهایی که پرداخت میکنی در شان هدفت باشه ،به اندازه هدفت باشه تو به هدفت میرسی
پس نتیجه میگیرم که من تلاشی براش نکرده بودم که به خواسته ام برسم و انتظار داشتم خدا برای من کار انجام بده
الان دترم با این نشانه های خدا درک میکنم این موضوع رو
بارها تو این چند ماه شد که من نیم قدمم برنداشتم ولی همون یه ذره کوچیکی که ایمانمو نشون دادم ،خدا درای بسیار بزرگی رو از همه جنبه ها به روم باز کرد
و همه اینارو باید هربار به یادم بیارم که فراموشم نشه و توقف نکنم
شب که به داداشم گفتم اصلا هیچی نگفت داشت منظره دو تا نامزد انتخاباتی رو نگاه میکرد و وقتی تموم شد بهش گفتم و
پیجی که نقاشی دیواری بود و نشونش دادم و گفتم میخوام رو دیوار اتاقم نقاشی بکشم و عکس کارامو بزارم پیجم که هرکس نمونه کار دیواری خواست داشته باشم
گفتم بالاخره باید از یه جایی شروع کنم ،چه بهتر که رو دیوار اتاق خودم نقاشی بکشم و خدا ببینه تلاشمو و مشتری بشه برام
وقتی داداشم استقبال کرد و هیچی نگفت ،
بعد گفتم من اون زمان که خونه رو داشتی بازسازی میکردی گفتم که رو دیوارای خونه نقاشی بکشم، نذاشتی ، رفتی کاغذ دیواری کردی و پوستر گل گرفتی چسبوندی ولی اگر بخواین از روی این گل هم من میتونم طرح کار کنم
بازم هیچی نگفت و گوش میداد و مادرمم میگفت طیبه اول اتاقتو رنگ کن ببینیم بعد نوبت پذیرایی بشه
خیلی حس خوبی دارم
همه اش این میومد تو یادم که ببین چی عوض شد
طیبه تو که همون طیبه ای
داداشت که همون داداشه
مادرمم که همیشه از من حمایت میکرد از همه نظر و حمایتاش بیشتر از قبل شده و خدا رو سپایگزارم از این بابت
چی تغییر کرد ؟؟؟؟؟
و جواب دو تا چیز بود
توحیدی عمل کردنم و اینکه نترسم و قدرت رو بدم دست خدا که صاحب قدرته ،
در صورتی که من قبلا از داداشم میترسیدم هر حرفی میخواستم بگم اولش میگفتم آخه قبول نمیکنه ، یعنی چجوری بهش بگم و همه اش میشد شرک و قدرت رو به داداشم داده بودم و خدا رو فراموش کرده بودم در اصل شرک پنهانی داشتم
ولی از وقتی گفتم که خدا خودش حامی منه ،خودش همه چی رو درست میکنه ،حتی به قول استاد خود خدا دل ها رو نرم میکنه و از لحظه ای که تصمیم گرفتم دیگه نترسم و سپردم به خدا
رفتار داداشم به کل تغییر کرد حتی مشتاق کار کردن من شد مشتاق سفارش گرفتن نقاشی دیواری
و خوشحالم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم
وقتی برگشتم اتاقم گفتم میدونستم خدا ،میدونستم داداشم هیچی نمیگه ،چون تویی که همه کارای منو انجام میدی چون همه چی تویی
تویی که بگی موجود باش موجود میشه
و دلیل دوم که قسمت دوم جواب سوالم بود که پرسیدم چی تغییر کرد طیبه ؟؟؟
تو که همون طیبه ای
و جواب این بود که من همون طیبه ام ، ولی باورم تغییر کرده که نتیجه این شده که داداشمم داره همکاری میکنه با من
یاد حرف استاد تو فایل مصاحبه با استاد قسمت 18 افتادم خیلی این جمله هاشو دوست دارم
میگفت امکان نداره باور ها به صورت بنیادین تغییر کنه و نتایج قابل لمس به وجود نیاد
نتایج شما وقتی ایجاد میشه تو زندگیتون که باور ها به صورت بنیادین و پایدار تغییر کرده باشه
و من این جملات رو این روزا قشنگ دارم با تک تک سلول های وجودم حس میکنم
که باورام تغییر کرده که دارم نتیجه این خواسته ام رو که سال ها از بچگی داشتم، البته از زمان حدود دوران دبیرستانم بیشتر شدت گرفت این خواسته ام ،الان یادم اومد
چون بعد فوت پدرم ، یه مدت بعد نمیدونم کی بود و درمورد چه چیزی بود که باعث شد داداشم رو دیوار خونمون یه عکس گل بکشه و یه عکس پروانه آبی
و من اونموقع التماس میکردم که بذار یکیشم من رنگ کنم و نمیذاشت میگفت خراب میکنی دیوارو
در صورتی که من اونموقع خود آموز نقاشی میکشیدم و میتونست به کارم اعتماد کنه
یادمه گریه میکردم اونموقع و میگفتم چرا نمیذاره نقاشی بکشم رو دیوار
و این همیشه آرزوم بود و میگفتم من یه روز انجامش میدم
و الان میفهمم که باور هام محدود بوده که نمیشد
باورم به خدا
باورم به خودم
که الان متوجه شدم از وقتی که گفتم من ارزشمندم وقتی روی بوم و چوب و سفال و پارچه میتونم نقاشی بکشم پس روی دیوارم میتونم و میشه و مثل خیلیای دیگه میتونم انجامش بدم
فقط اینم تمرین و تکرار میخواد
و فکر کنم این موضوع دو سه ماهه که حل شد و به پیشنهاد داداشم و نشون دادن ایمانم در عمل و توحید رو در عمل نشون دادنم ،خدا هدایتم کرد به سمت مدرسه و درسته قبول نکردن به اون قیمت ولی من قدم برداشتم
و یکی یکی ایده ها گفته شد و طبق درخواستم در مورد نقاشی دیواری خدا همه چیز رو برای من فراهم کرد
الا با خوشحالی دارم مینویسم و الان ساعت 1:7 بامداد هست و من صبح که تمرین کلاس رنگ روغنم رو کار کردم و تموم شد شروع میکنم طرح رو دیوار اتاقم میکشم و باقی کارا با خدا
و بی نهایت ازش سپاسگزاری میکنم که گفت موجود باش موجود میشه و به من هم این رو در اختیارم قرار داده
بی نهایت سپاسگزارم خدای من ربّ ماچ ماچی من
الان یادم اومد بهم گفته شد که یادته بارها بهت گفتم که تا تلاشی نکنی و مولفه هارو کنار هم نچینی ،نتیجه رو در مورد خواسته هات نمیبینی در همه جنبه های زندگت ،عشق و شادی و سلامنی و آرامش و ثروت
همه و همه
تا وقتی ورزش نکنی و به تغذیه بدنت نرسی نتیجه ای رخ نمیده
تا وقتی با دیگران با جهان هستی با عشق و آرامش صحبت نکنی و از درون نیتت پاک نباشه نتیجه ای نخواهی دید
و سایر موضوعات مختلف در زندگیت
خیلی سپاسگزارم ربّ من
سلام استاد عزیزم امیدوارم که حالتون خوب باشه
درمورد به صلح رسیدن با خودمون
من یه دوست داشتم با اینکه این دوستم از ویژگی خاصی برخوردار نبود ولی خیلی الان میفهمم که چقددر این ادم با خودش و ویژگی هاش اوکی بود
و توی روابطش موفق بود
من شاهد رفتار این ادم با اطرافیانش از نزدیک بودم
که خیلی راحت نظرش رو بیان میکرد
احساسش رو میگفت و اونقدددر توی این کار خوب بود و راحت و سریع میگفت که ادم لذت میبرد
بعد الان میفهمم که چرا این ادم دوستداشتنی بود
وقتی که خب خیلی راحت دیدگاهش و احساسش رو توی شرایط مناسب میگفت همه ادم های اطرافش اول که اینو بگم عاشق این ادم بودم مخصوصا توی رابطه با جنس مخالف خیلی با اعتماد به نفس و محکم اگه جایی باید میگفت نه میگفت و خیلی راحت احساسش رو بیان میکرد و دیدگاهش رو میگفت .
برعکس خیلی از ما ها مخصوصا خود من که خیلی جاها احساسمو نمیگم نظرم و نمیگم که هیچی حتی نمیگم نه خیلی جاها نباید میرفتم و رفتم و بعد از اون ادمه هم ناراحت شدم که اون چرا با من اینجوری برخورد نکرد با اون یکی ادم اینجوری برخورد کرد؟
که خب اینجا من مشکل داشتم و هنوز دارم کار میکنم روی خودم و لطف دوره احساس لیاقت من خیلی خوب فهمیدم که از کجا نشأت میگیره این رفتار های بقیه با من چون من برای خودم ارزش قائل نبودم خودم به خودم دیدگاهم و عقیدم احترام نمیذاشتم و بخاطر دیدگاه بقیه و نگران حرف مردم بودن این همه بهم بی احترامی میشد
خداروشکر برای این دوره
خداروشکر خداوند مسیر راست و پاکی و بی نهایت ارزشمند و به نظرم ارزشمندتریین چیز در دنیا همینه
که ادم برای خودش برای این خلقت خداوند ارزش قائل باشه
من از این دوستم خیلی مخصوصا توی این مورد خیلی درس گرفتم و گفتم آقا این طرف این همه برای خودش ارزش قائله
برای تفریحش چقدر ارزش قائله چقدر شجاعه خیلی جاها و…
خداروشکر میکنم برای این همه نعمت
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر هدایت که نشونش احساس خوب منه
به صورت هدایتی اومدم روی این فایل و گوش دادم و برام مرور شد اصن کارکرد قانون و نحوه ساختن وپروسه شکل گیری باورهارو
ما در جهانی زندگی میکنیم که هر لحظه داره به باورهای ما پاسخ میده ،یعنی همه چیز در این جهان مادی باوره و جهان هرشخص شکل باورهای اون شخص رو میگیره ،شخصی که باور داره که پول درآوردن کار سختیه که این باور به خاطر الگوهاییه که دیده که پدرانه پدرانش سالهای سال فقط جون کندن و زجر کشیدن برای امرار معاش و اون هم دقیقا داره الان این کار رو انجام میده ، و اصن فک کردن به رقم های بزرگ به ذهنشم خطور نمیکنه ،یعنی شما از هر شخصی که در این فضاس بپرسی آرزوت چیه ؟؟؟میگه مثلا 5میلیارد دارایی داشته باشم یه خونه بسازم و یه ماشین بخرم و پولمو بزارم تو بانک سودشو بگیرم هر ماه (بلا استثنا تمام ذهنیت های جامعه همینه و بخاطره همینه که ملت انقد بدبختی میکشن برای پول ،چرا چون با باوره کمبود دارن دنبال ثروت میگردن اونم به شکل توهمی ها حالا به شانسی یه چیزی ،مثلا اونروز داشتن تعریف میکردن تو یه جمعی که طرف میگف داداش من سی سال کار کرده و الان 80میلیاررررررد سرمایه داره و دیگه تو ذهن اون جمع اون بابا ته ته ثروتمند و پولدار بود هااااا ، تو ذهنم داشتم مرور میکردم که الان خونه هایی توفرمانیه هست و جاهای خوب شهرهای مختلف که اجارشون ماهی یک میلیارده و اونوخ طرف 80میلیارد و بعده 30سال زیاد میبینه ،خب این شخص اصن غرقه در این باورهای محدود کننده ،بهش گفتم که اخه برای سی سال زحمت و جون کندن که الان داداشت اصن سلامتیم نداره این رقم زیاده ؟؟؟
یعنی همین که ما در این سایت عضویم و حتی اونی که عامل رو باورها دونسته و پا به این سایت گذاشته و اولین روزشه هزار سال از بدنه ی جامعه جلوتره از نظر ذهنی
اونی که باورش اینه پول درآوردن سخته به مسیرهایی هدایت میشه که سخت پول دربیاره
و اونی که باور داره سنگ فرش هر خیابان از طلاست و پول عین ریگ تو بیابون ریخته اونم درست فک میکنه
هر دو درست فک میکنن و جهان ثابت میکنه که درست فک میکنن با پاسخ به فرکانسهاشون
یعنی شما فکر کن که یک کارمند با حقوق ثابت یا اصن یک رستوران داری که تو منطقه خودشم معروفه و اعتقاد به کار فیزیکی داره چندین هزار سال زمان میبره تا برسه به ثروت مثلا ایلان ماسک ؟؟؟
حقیقت چیه پس؟؟؟
حقیقت اینه که باورهایی که دارن تو ذهنمون حرکت میکنن دارن شرایط زندگی مارو در تمام ابعاد رقم میزنن نه هیچ عامل دیگه ای و نه هیچ تکنیک خاصی
و این باورها در طی تکامل ساخته میشه و یک کاره مستمر و همیشگی باید باشه
یعنی هرچقدر که ما خودمون و قوانین جهان و شیطان رو بشناسیم بهتر میتونیم درک کنیم که خدا داره چی میگه توی قرآن و استاد این همه داره فریاد میزنه که تکرار تکرار منظورش چیه ،
جهان هر لحظه داره با ورودی که بهش میدیم کار میکنه ،خیلی ساده ،ساخت باور یعنی چی ؟؟؟یعنی اینکه هر لحظه طوری به اتفاقاتی که برامون رخ میده نگاه کنیم که احساس بهتری به ما بده و این روند رو تکرار کنیم ،همین .
اینو یادمون باشه که ما دارای دو وجه هستیم
روح ما
ذهن ما
روح ما همواره در بالاترین فرکانس ممکن قرار دارد و خوده خداونده و از هیچ عامل بیرونی به هیچ عنوان تاثیر نمیگیره .
در مقابل ذهن ما قرار داره که حاصل دیده ها و شنیده های ماست درهرلحظه ،در هر لحظه
آیا با یک بار فکر خوب اتفاق خوب میفته؟؟؟خیر
آیا با یک بار فکر بد اتفاق بد میفته؟؟؟
خیر
ما در هر لحظه با ورودی هایی که به ذهنمون میدیم انتخاب میکنیم که این ورودی ها در راستای هماهنگی با روح باشه یا در راستای دور شدن از روح و اصل خودمون (درهررررلحظه )
نه یک بار نه دوبار بلکه چون جهان به فرکانس هر لحظه پاسخ میده باید این کار و کنترل ورودی ها برای ساختن باورهای خوب یک کار همیشگی باشه ، چرا ؟؟؟
چون به قول قرآن شیطان قسم خورده که آدم رو گمراه کنه و ذهن جایگاه شیطانه جایگاه نجواهای شیطانه و ما هر لحظه باید با دلیل و منطق با یادآوری اتفاقات خوب با یادآوری هدایت ها و حمایت های خداوند و به هر روشی که میشناسیم و بیشتر تاثیر میپذیره ذهن ما ،رنگ سفید بریزیم روی این سیاهی ها و کل طبیعت داره یه ما درس میده ،اینکه علف هرز باغ رو میزنی و دوهفته بعدش دوباره باید اصلاح بشه تا درختا بهتر رشد کنن ،
و ما همیشه و در هر لحظه با اعمالی که انجام میدیم انتخاب میکنیم که نگرش ذهنمون رو شبیه به روح کنیم یا دورتر و فاصله فرکانسی بین ذهن و روح تایین میکنه که فرد چه میزان خوشبخته ،یعنی هر چقدر که نگرش ذهن ما شبیه به روح باشه ما خوشبخت تریم
و هر چقدر این فاصله دور باشه ما احساس بدی داریم و این فاصله با چی پر میشه ؟؟؟با احساس خوب حالا چه ربطی به باور داره ؟؟ربطش اینه که ساختن باور یعنی پرکردن همین فاصله بین ذهن و روح و اینکه هر لحظه با نوع نگاه مون به اتفاقات سعی کنیم به احساس بهتری برسیم و هر چقدر این روند رو ادامه میدیم و این آگاهی هارو مدار ما بالاتر میره و درک ما هربار عمیق تر میشه ازاین آگاهی ها و انتهایی برای این کار نیست و حالا میفهمم که وقتی استاد میگه من به 5درصد این آگاهی ها عمل کردم ،منظورشون چیه واقعا چون خب یک آگاهی هست و ما میتونیم هر بار درکمون رو نسبت به اون آگاهی با در مسیر بودن بالا ببریم و هیچوقتم به کمال نمیرسیم در این مسیر
یعنی یک باور هست که هر روز داره ثروت ها و نعمتها بیشتر میشه و درک من نسبت به اون باوره که هر بار با استمرار در این مسیر ودسدن الگوها بهتر و بهتر میشه و پایانی براش نیست
هربار یعنی هر لحظه و بهتر درک کردم و یک نکته ای ام برداشتم ،اینکه طی تکامل ما بستگی به تعهد و استمرار در کنترل ذهن و ساختن باورهای مناسب داره نه زمان .
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این فضا و این آگاهی ها
خدایا به ما تعهد بده تا هر لحظه روی اصل کار کنیم و درک بده تا بدونیم که هر کسی نتیجهی فرکانسهای خودشو میگیره ورمز کار تکراره باورهای درسته نه چیره دیگه ای
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
بنام خدای مهربان
سلام استادعزیزم وهمه دوستان گلم درسایت عباس منش
خداروشکر برای همه این آگاهی های ناب،راجب آگاهی های این فایل که مهمترینش باور ساختن وتغییر باورها راجب ثروت ،اول اینکه وقتی استاد میگه من هم دارم از این فایلها واگاهی ها استفاده میکنم داره میگه خودم هم دارم روی خودم کار میکنم ،واین موضوع یرای من خیلی تأثیر گذاره ،وقتی مابه دنیا میایم به مرور باورودی های مخرب خانواده جامعه ودیگر افراد که باهاشون در معاشرت هستیم احاطه میشیم ووقتی آگاه میشیم تلاش میکنیم که اول ورودی هامونو کنترل کنیم وبعد یه برنامه جدید میدیم وشروع میکنیم برنامه نویس زندگی خودمون باشیم جدا از بدنه جامعه که همه ادمها به نوعی درگیر باورهای مخرب ازگذشته خود هستند وبه قول استاد فقط عده کمی ازافراد به دنبال شناخت قوانین هستی وتغییر باورها هستند من باکارکرد قدمها فهمیدم که باید خیلی روی باورهای جدید کار کنیم این فایل پیام هدایتی امروزمنه ،من تصمیم گرفتم دوره روان شناسی ثروت یک رو بخرم واین فابل منو مصمم کرد برای خریدن این دوره ست استاد ازت ممنونم وباورم اینه که تا روزی که زنده ام به این آگاهی ها نیازدارم ،موفق باشید
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
بهترین روش برای کار کردن بر روی دوره های شما چیست؟
استاد فایل ها را تصادفی گوش می کنند و نمی دانند کدام فایل رایگان یا جز محصولات است .
قانون کلی جهان این است:
اتفاقات با افکار ما ایجاد می شوند
افکار ما چیست؟
افکار ما چیزهایی است که به آنها توجه داریم ورودی های ذهن ما هستند . وقتی ورودی ها تکرار می شوند:
باورها شکل می گیرد
باور اتفاقات زندگی ما را در مورد آن موضوع رقم می زند
اگر این قاعده ی کلی را به درستی متوجه شویم:
خود را با ورودی های مناسب بمباران می کنیم
ما همیشه باورهای نامناسب خود را داریم و اینگونه نیست که این باورها برای همیشه از بین بروند مانند کاشی و دیوار سیمانی که رنگ آن سیاه است:
نمی توان رنگ آن را تغییر داد تنها می توان رنگ سفید روی آن پاشید و به قدری آن را ادامه داد تا تبدیل به :
رنگ غالب شود
باورهایی که به عنوان رنگ سیاه می شناسیم:
وجود دارند
اگر به باورهای قدرتمند کننده غذا ندهیم و به آنها توجه نکنیم:باورهای منفی سریع رشد می کنند
نجوای شیطان همیشه وجود داشته و دارد خداوند می فرماید:
نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان نجواهای ذهنی خود را دخیل نکند اما خداوند کلام خود را بالا می برد و کلام شیطان را پست می کند.
هیچ راهی غیر از این نیست که مرتبا باورهای مثبت خود را تقویت کنیم هیچ تکنیک دیگری وجود ندارد
نتایج ما زمانی ایجاد می شود که:
باورها به صورت بنیادی تغییر کرده باشد
امکان ندارد :
باورها تغییر نکند و
نتایج ملموس اتفاق نیفتد
ورودی های دوره های روان شناسی ثروت به قدری خالص است که : ذهن به شدت با آن مقاومت می کند
زمانی که سعی می کنیم به شیوه ی متفاوتی فکر و عمل کنیم:
ذهن در ابتدا مقاومت دارد و تلاش می کند آنها را انکار کند اما با تکرار و تمرین به تدریج پذیرش آن برای ذهن راحت تر خواهد شد
به مقداری که باورهای ما تثبیت می شوند:
به ثروت بیشتر هدایت خواهیم شد
ممکن است در برخی مسائل مقاومت ذهنی کمتر یا بیشتری داشته باشیم
بدانیم:
تنها راه تغییر باورها:
دادن ورودی های ذهنی مناسب به صورت دائمی است
کل موضوع تکرار اصل است
در قرآن هم :
داستان پیامبران مکرر تکرار شده است
اصل در قرآن چیست؟
آیاتی که مکررا تکرار شده اند اصل قرآن و بسیار با اهمیت هستند
راه استفاده از دوره ها:
تکرار آن است می توانیم شیوه های خلاقانه برای این تکرار داشته باشیم:
پیدا کردن الگوها
فایل صوتی با صدای خودمان ضبط کنیم
در مورد آن بنویسیم
با خود صحبت کنیم
هر کسی به شکلی بیشتر می تواند: بر روی ناخودآگاه خود تاثیر بگذارد برخی با شنیدن صحبت کردن نقاشی کردن راه رفتن و صحبت کردن…
روش هایی که بیشتر می توانیم بر روی خود تاثیر بگذاریم را باید خودمان پیدا کنیم.
برای نتایج پایدار:
باید هر روز بر روی باورهای خود کار کنیم
چگونه؟
به خود ورودی های خالص دهیم
وقتی بر روی باورهای خود کار می کنیم:
جهان به ما کمک می کند
وقتی بر روی خود کار می کنیم :
نتایج تغییر خواهد کرد و این به این معناست که به ثبات فرکانسی دست یافته ایم
اگر می خواهیم نتایج تغییر کند:
راه آن این است که این باورها را مرتبا تکرار کنیم
تا ابد مثل غذا خوردن و نفس کشیدن آن را ادامه دهیم
کتاب ها فیلم ها سریال ها :
باورهای مخرب و نامناسب را در ذهن ما ایجاد می کنند
باورهای درست و خالص را :
بارها و بارها گوش دهیم
به دنبال زود تمام کردن دوره ها نباشیم:
باید باورها ساخته شود
بر روی پاشنه ی آشیل خود به خوبی کار کنیم:
موضوعاتی که به هیچ وجه آنها را نمی پذیریم
همان مورد اصلی ترین موردی است که باید تغییر کند
و اگر بتوانیم آن را تغییر دهیم : نتایج واقعی در زندگی ما رخ خواهد داد
قوانین ثابت است: درک ما هر بار بهتر و بیشتر خواهد شد
جهان ما کاملا پویا و در حال حرکت و دو بعدی است صد بعدی نیست جهان بی انتها بعد دارد:
هر بار درک ما از کلیت جهان بیشتر می شود اما هرگز کامل نخواهد شد
ما هیچ گاه نمی توانیم درک کاملی از قوانین جهان هستی داشته باشیم
با کار کردن بر روی باورها:
نه تنها لذت می بریم
اتفاقات عالی را به زندگی خود دعوت می کنیم
مهم ترین اصل:
داشتن استمرار در کار کردن بر روی باورهاست
خدایا شکرت
عاشقتونیم
93مین تحول روزم با 72مین تحولم تلاقی شده
موضوع فایل: مصاحبه با استاد قسمت18
سلام به استاد گرامی و بانو شایسته و بزرگواران سایت بزرگ استاد عباس منش
ذهن در هنگام شروع کار خیلی مقاومت میکنه و نمیتونه خیاچاچلی الزامات قبول کنه اما با تکرار و تمرین فراوان به ذهن قبولانده میشه که آرام آرام به این منطق باور کنند.باور اینکه تمام ثروتمندان از راه درست پولدار شدن،مورد قبول ذهن من و خیلی از دوستان سایت هست،و اینکه پول در آوردن راحتترین کار دنیاست، و اینکه هرطور فکرکنم ذهنم در ابتدا شاید مقاومت کنه اما با تکرار و تمرین این روشها و ورودیها بعنوان عادت شناخته میشه و ملکه ذهنت بعنوان یک الگو و اصولی از قوانین جهانی برای پیشبرد اهدافت میشه،
تکرار و تمرین بعنوان اصل قانون شناخته میشود،با گوش کردن مداوم دوره ها و تمارین،جدیدترین گفتمان ها به من گوشزد میشه و برام تازه گی داره، و من بیشتر اوقات برای تاثیر بیشتر صداهامو ضبط میکنم و تو خلوت خودم گوش میکنم تا برام ملموس تر و قابل دسترس تر باشه،باید هر روز همانند وعده غذایی روی باورهای ذهنی و تنظیم فرکانس ت کار کنی، اگه یکروز ناهار یا صبحانه و شام نخوری خب بدنت ضعف میکنه و کلا قوای جسمی ت تحلیل میره،
اما اگه هرروز غذاهای مقوی و پر انرژی بخوری تمام ویتامین بدنت جذب میشه،همانند بمب انرژی عمل میکنه،دقیقا مثل تمرین ورودی ها و باورهای مناسب روزانه که ذهنت رفته رفته اونو قبول میکنه و هدایت میشی به مسیرهای اصلی وعالی،بجای مسیرهای پرتلاطم و پر استرس،تو خالق تمام واقعه ها و اتفاقات زندگی ت هستی،باور درست،فرکانس عالی و برتر، هدایت به جایگاه در خور ستایشی که ذهنت ازت انتظار داره،جهان برات ترتیب میده،
باید به ذهن خودمون واقعیت و درک مسایل و تمام تحولات را با ساختن باور بقبولانیم،تا با عادت کردن این اصول و پایبند شدن به این واقعیات و دلخواه ها و خواسته ها، نتایج بزرگ و بزرگتر سریع از راه میرسه و جایگزین نادلخواه ها و نا خواسته های وجودت میشه.
هیچوقت از تمرین و تکرار هراس نداشته باش و خسته نشو،این تمرین و تکرار اصول،باعث درک جدید و نتایج ناب و جدید میشود، اینکه این جهان در حال گسترش میباشد و افزایش درک و فهم آفرینش، با استفاده از قانون جهان، بهتر در ذهن گنجانده شده و میتوان همانند وعده های غذایی شبانه روز به ذهن باور قدرتمند را تزریق کرد،
همانند بدن مان برای خواب نیاز به ترشح هورمون ملاتونین داریم،یا برای خوردن مداوم غذا نیاز به ترشح هورمون گرسنگی یا اشتها بنام گرلین میباشد،این بدن متعلق به من هست،و وقتی گرسنه م غذا میخورم و حتی تشنه م آب میخورم،این باورها بهترین لحظات و لذت بخش ترین تمارین کنترل افکار و باور هست،حالا فکر کن تو زندگیت برای رسیدن برخواسته هات با تمرین باور و کنترل ورودیت،یکی یکی هدفهای زندگیت تیک بخوره،چه لذتی داره و حال میده اینطور زندگی کردن،
خیلی خوشحالم امروز هم سالم و سلامت پراز نشاط وپرانگیزه تونستم با توکل به خدا و اعتماد به قوانین جهان،فایل ارزشمند دیگری از جناب عباسمنش عزیز گوش کنم و استفاده ببرم از محتوای عالی و پر معنا.
به نام خداوند مهربانی ها
به نام خداوند جان ها
به نام خداوند قلب ها
خدای کهکشان ها عاشقتم
خدای زمینی ها دوستت دارم
خدای بزرگ من با دل و جان می پرستند
سلام خدمت استاد عباس منش و بانو شایسته عزیز
شکر گزار الله یکتا هستم برای اینکه زندگی هر روز شیرین تر و جذاب تر میشه
شکر گزار پروردگار قادر و توانا هستم که هر روز اقساط ماهانه امون کمتر و کمتر میشه
شکر ای خدای بزرگ که هر روز بیشتر به خواسته هایم میرسم و از آن ها لذت میبرم در کنار عزیزانم
شکر ای خدای خوبم که هر روز احساس میکنم به آرزوهایم نزدیک و نزدیک تر میشم
الهی شکر
خدا جونم مرا در مسیری که بیشتر و بیشتر به خودت ای الله نزدیکتر می شوم هدایت فرما و مرا در این راه ثابت قدم نگه دار ، الهی آمین یا رب العالمین
ردپای من در روز نود و سوم از روز شمار تحول زندگی من
الحمدالله رب العالمین
اللهم عجل الولیک الفرج
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ، سلام به همه دوستان سایت
روزشمار تحول زندگی من روز 93
خدایا شکرت که به من فرصت دادی تا فصل چهارم از سفر نامه رو گوش بدم ، خدایا شکرت که من و با استاد عباس منش آشنا کردی ، خدایا شکرت که هستی و برایمان خدایی میکنی ، خدایا شکرت بابت این سایت الهی و توحیدی ، خدایا شکرت بابت همه چیز
تکرار مادر تمام موفقیت هاست ومن برای ساختن باورهای قدرتمند کننده باید ذهنم و بمباران ورودی های مناسب کنم خداروشکر که در این فرکانس هستم والان که فعلا دوره ای نخریدم میتونم با فایل های سفر نامه و سریال سفر به دور آمریکا ورودیهای خوب به ذهنم بدم وباید این مسیر وبه لطف خدا تا روزی که زنده هستم ادامه بدم ، خدایا کمکم کن تا در این مسیر ثابت قدم باشم ، و خدایا کمکم کن تا همیشه توجه وتمرکز ام روی زیبایی ها ونعمت ها باشه تا زیبایی ها ونعمت ها هم به زندگی وارد بشه
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تویاری میجویم مارا به راه راست هدایت کن راه آنهایی که به آنها نعمت داده ای ونه راه آنهایی که به آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
بابت فایل های ارزشمندتون ممنون و متشکرم و سپاسگزارم
در پناه الله یکتا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و درود به همفرکانسی های عزیز
اولین فایل فصل چهارم با هدایت الله مهربان
الهی شکر
شکرت برای این تعهدم
برای این تحول فرکانسی در زندگیم
با استمرار تکراااار
هرچی بیشتر تکرار میکنی و مقاومت هارو میشکونی فرکانست بهترو بهتر میشه نتایج بهترو بهتر میشود
همین تکرار 30 روزه کلی تغییرات درونم و بیرونم ایجاد کرده
احساس قوی بودن
معنویت بیشتر با معبودم
لذت میبرم ازین تمرکزم که روی اصله
خداوند تو قران گفته تا میتوانی قران بخوان
خداوند قانون رو روی تکرار خلق کرده
هر روز خورشید داره طلوع میکنه
ماه تو مدار خودش
همه موجودات توی جای درستشون هستن
ما با افکارمون داریم زندگیمونو خلق میکنیم
احساس میکنم خداوند فقط داره بهم ثروت میده
توجهش خیلی بهمه و همه خواسته هامو داره بهم میده
فقط ادامه بده فرشاد
استمرار و تکرارت این همه نتایجو بوجود اورده
پس ادامه میدم تا نتایج بزرگتر بشه
آیه امروزم:
تا میتوانی نیازمند را از خود مران
(ضحی)10