سوال:
شما چگونه برای رسیدن به خواسته های خود، از قانون استفاده می کنید؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح داده اند شامل:
- “تمرکز 100% بر خواسته” از دل جواب هایی متولد می شود که به این 2 سوال می دهی: چه کارهایی را باید انجام دهم؟ و انجام چه کارهایی را باید متوقف کنم؟
- وقتی به بی عقلی خودت اعتراف می کنی، هدایت های خداوند را برای ادامه مسیر دریافت می کنی؛
- تسلیم شدن در برابر خداوند یعنی: اعتراف به بی خردی خود در برابر خداوند، درخواست هدایت و سپس تسلیم بودن در برابر هدایت هایی که دریافت می کنی؛
- مفهوم «ان سعیکم لشتی» و تصحیح مسیر بوسیله این اخطار خداوند؛
- “پدیده همزمانی” وقتی رخ می دهد که برای هم فرکانس شدن با خواسته مصمم می شوی؛
- برای هم فرکانس شدن با خواسته ات متعهد شو تا همزمانی ها رخ دهد؛
تمرین برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”
به خواسته ای که در حال حاضر، بیش از هر چیز آن را می خواهی فکر کن و آن را یادداشت کن.
سپس 2 لیست را به ترتیب زیر آماده کن:
لیست اول که البته مهم تر است این است که: برای نزدیک تر شدن به این خواسته، انجام چه کارهایی را باید متوقف کنم؟
این کارها می تواند کارهای فیزیکی و رفتاری باشد یا حتی می تواند مشغولیت های ذهنی باشد. وقتی این لیست را آماده کنی و اجرای آن را شروع کنی، با توقف هر کار غیر ضروری، انرژی، زمان و فضای فکری شما آزاد می شود تا بتوانید به انجام کارها یا برداشتن قدم هایی فکر کنید که لازمه تحقق خواسته شماست.
حالا که این تمرکز، زمان و انرژی را تا حد خوبی آزاد کردی، این سوال را از خودت بپرس که: برای تحقق این خواسته، چه کارهایی را باید انجام دهم؟
سپس لیست دوم را به این ترتیب آماده کن و در برنامه روتین روزانه ات بگنجان.
منتظر خواندن تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.
منابع کامل: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها تولید شده تا با آگاهی های ناب و خالص به شما یاد آوری کند که:
هیچ خواسته ای آنقدرها بزرگ نیست که نتوانی به آن برسی. زیرا اگر خواسته ای در قلب شما متولد می شود یعنی خداوند از قبل توانایی های لازم برای تحقق آن خواسته را در وجودت قرار داده است.
آگاهی های این دوره ایمانی را در وجود شما زنده نگه می داد تا امکان پذیر بودن خواسته ات را با محدودیت های شرایط کنونی ات نسنجی. زیرا شرایط فعلی چیزی نیست جز باورهای محدود کننده قبلی و شرایط فعلی تغییر می کند وقتی باورهای قبلی تغییر کند.
این دوره به شما چگونگی ساختن باورهای هماهنگ با خواسته را یاد می دهد. آگاهی های این دوره، در شرایط دشواری که نجواهای ذهن کنترل را به دست گرفته اند، به شما کمک می کند تا با درک بهتر توحید و ساختن باورهای توحیدی:
- به ذهنت یاد آور شوی که قدرت خلق زندگی ات تماماً در دست خودت است، نه شرایط بیرونی.
- و ایمان داشته باشی شرایط بیرونی تغییر می کند وقتی نگاه شما به مسائل پیش رو تغییر می کند. وقتی به جای فرار از مسائل و نا امید شدن، آن مسائل را فرصت شگفت انگیزی برای رشد می دانی و با توکل به خداوند برای حل آن مسائل مصمم می شوی.
آگاهی های خالص این دوره در مواقع سختی که از کنترل نجواهای ذهنت ناتوان شده ای، مثل یک داروی شفا بخش، ایمانی را در دلت زنده می کند تا وعده خداوند برای هدایت را به یاد آوری و باور کنی که شما برگی در باد نیستی، بلکه خداوند در هر لحظه با شماست و شما را هدایت می کند.
این دوره قدم به قدم، هم مدار شدن با خواسته ات را به شما یاد می دهد. زیرا لازمه تحقق خواسته، هم مدار شدن با خواسته ات و هم مدار شدن با خواسته ترکیبی است از: انجام یک سری کارها + توقف یک سری کارها.
- ایجاد یک سری عادت های قدرتمندکننده + ترک یک سری عادت های محدود کننده
- تغذیه ذهن بوسیله: تمرکز بر نکات مثبت، سپاسگزاری برای داشته ها + اعراض از نکات منفی و ناخواسته ها
یعنی همانگونه که برای حرکت ماشین، لازم است همزمان که پای خود را روی گاز فشار می دهی، پای خود را از روی ترمز نیز بردای، برای ورود به مدار خواسته نیز باید علاوه بر تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه، قادر به روی برگرداندن از نکات منفی و ناخواسته ها هم باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»95MB23 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»21MB23 دقیقه
خانواده عزیزم ، استاد عباس منش عزیز، گروه تحقیقاتی عباس منش !
سلام به همه تون
عید همه تون مبارک
تک تکتونو دوست دارم و برای همه تون بهترین ها رو میخوام.
موفق وموید باشیدو خداوند در همه ی لحظات و در همه جا؛ هادی و همراه و همدست و یار و یاور همه تون باشه.
خانواده عزیزم
خواهر برادرهای گلم، استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش سلام و خداقوت.
امروز بالاخره بعد از حدود یک سال و نیم ترسمو شکستم. ترسمو شکستم. ترسمو شکست دادم با توکل و ایمان به خدا.
امروز وقتی داشتم میومدم خونه چون مسیر طولانی بود به دلم افتاد که کتاب رویاهایی که رویا نیستند فصل پنجم: ایمان راستین رو مطالعه کنم و باردیگه شور ایمان رو در روحم جاری کنم و سرشار از ایمان و توکل بشم و برم تو دل ترسم از تاریکی از قبرستان از جن و از هزارتا چیزدیگه
وقتی اومدم خونه قرار بود ساعت 9 شب برم که یادم رفت وقتی فایل استاد رو نگاه میکردم یادم اومد که با خودم چه قراری گذاشتم گفتم من قرار بوده ساعت برم الان 10:30 دیگه نمیشه در هارو میبندن ، همسرم نمیذاره، خونواده م نمیذارن این وق تشب برم بیرون تازه راهشم دوره و فلان وفلان و فلان.
بعد گفتم امشب باید برم ولی بعد فایل میرم… باز به خودم گفتم نه. داستان و ایمان نوح و لوط و هود وشعیب وموسی و ابراهیم ومحمد رو با خودم و برای خودم تعریف کردم و گفتم باید همین الان برم. فایل رو استپ کردم رفتم لباسامو پوشیدم و رفتم سراغ ترس.
وقتی اومدم از خونه بیرون واقعا ترس رو احساس کردم و اقعا تنم رو لرزوند ولی گفتم باید برم راه برگشتی نیست.
رفتم و رفتم…. داشتم میرفتم که یهو یه سگ شروع کرد به پارس کردن واقعا ترسیدم چندتا سنگ برداشتم آروم آروم جلو رفتم و دیدم که سگه از جاده که خاکی بود گذشت و رفت اونطرف و به سگ هایی که اون طرف بودن پارس کرد و انقد منتظر موند تا من رد شدم و دور شدم بعد رفت سر جای خودش. اینجا احساس کردم ه خدای من این سگو برای حفاظت من از اون سگ ها فرستاده بود و راه رو برام روشن کرد و مسیر رو هموار. واقعا مسیر هموار همیشه بهتره.
خلاصه از سگ ها عبور کردم و رفتم قبرستون تمام جاهایی که بهم ترس میداد و احساس می کردم منو میترسونه رو رفتم بهش نزدیک شدم و دیدم واقعا هیچ چیزی هیچ چیزی نیست بعد از اون رفتم از وسط باغ ها برم و برم اونطرفو برگردم از اون راه خونه که یه حسی بهم گفت نه. مسیر تموم نشده. تو کار و قراری که با خودت تعیین کرده بودی رو تموم نکردی. من موقعی که داشتم میومدم خونه با خودم یه مسیر رو طی کردم که ازش برم و از اون طرف دور بزنم و برم خونه ولی اون لحظه واقعا ترسیدم و به اون صدا گفتم نه واسه امشب بسه یه روز دیگه یه شب دیگه از اون مسیر میرم.
القصه از باغ ها اومدم بیرون نگاه کرد واقعا تاریکی بود و ترسی نداشت. به خودم گفتم من باید قرارمو تموم کنم. فوقش اینه که میمیرم در هر صورت مرگ و زندگی من دست خداست اگه قراره بمیرم بذار وقتی باشه که دارم با ترسم مقابله میکنم بذار وقتی باشه که دارم ایمان میارم. و وقتی که میمیرم خداوند منو تو بغلش بگیره و بهم بگه بنده خوب من تو واقعا با ترست جنگیدی بیا برو کنار ابراهیم بشین.
راه افتادم واقعا ترس داشت ولی کم کم ترس هام ریخت هر جا که یه ذره منو میترسوند بهش نزدیک میشدم و میدیدم که هیچ چیزی نیست هیچ چیزی نیست برای ترس . و تموم مسیر رو تمام مسیری رو که برای خودم تعیین کرده بودم طی کردم و برگشتم خونه.
تو راه برگشت شیطان اومد سراغم بهم گفت تو کاری نکردی. تو ترستو شکست ندادی تو خودتو بازی دادی تو هنوز میترسی تو وقتی رفتی تو باغ ها که روشن بوده.
و می خواست که منو کارمو و ایمانمو کوچیک کنه و ایمان رو از دل من ببره بیرون و باز منو یه انسان بی ایمان بکنه و با این کارش بهم فهموند که باید این اتفاق رو این روز رو که روز عرفه هم هست به عنوان روز شکست دادن ترس هام نامگذاری کنم تا هیچ وقت و هیچ زمانی از ذهن و فکرم بیرون نره و همیشه به یاد داشته باشم که وقتی ایمان میاد ترس میره. وقتی ایمان میاد ترس دیگه جایی نداره. واقععا ازش ممنونم. واقعا از خدای خودم ممنونم که بهم لطف کرد و بهم منت گذاشتو هدایتم کردو همراهیم کرد و برام مثال آورد از کسایی که ترس هاشونو شکست دادن و راه رو برام هموار کرد.
عزیزانم خانواده عزیزم الان احساس میکنم خیلی شاد ترم. خیلی راح ترتم خیلی سبک بال ترم و راحت تر و بهتر و سریع تر میتونم پرواز کنم. واقعا شکست دادن این ترس برام مهم بود تا مقدمه ای بشه بر شکست دادن بقیه ی ترس هام و از خدا میخوام که انقد ترس جلو بذاره که من تبدیل به خلیل ترین بنده اش بشم.
من وقتی داشتم قسمت اول دوره عزت نفس رو مطالعه میکردم به دلم افتاد که کنکور بدم و همش ترس ها ترس از درس ها و خوندنشون میومد سراغم و گفتم اول ترس گذشته ام رو با توکل به خدا شکست میدم و این مرحله رو رد میکنم اون ترس ها رو هم میشکنم و موفق میشم.
خدارو شکر میکنم که هدایتم کرده. خداروشکر میکنم که همراه منه و هادی منه و بهم باورهایی رو القا کرد تو مسیر که شجاعت رو در من زنده کرد.
خدیا شکرت
موفق و موید باشید عزیزانم
خداوند در هر لحظه هادی و همراه و همدست و یار و یاوتون باشه.
سلام برادر عزیزم محمدحسن عزیز
ممنون و متشکر
خداوند همه مارو به صراط مستقیم به بهترین و هموار ترین مسیر هدایت فرماید.
موفق و موید باشی برادر عزیزم و هم چنین شما خانواده صمیمی من