مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

540 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    سلام به خدای عزیزم سلام به استاد عزیزم سلام به بانوی عزیزم سلام به دوستان گلم

    گام شانزدهم هم فرکانس شدن با خواسته

    مهاجرت به امریکا را توضیح دهید

    دلایل مهاجرت یکی اینکه

    یکی از دلایلش آزادیه آزادی از همه نمونه

    استاد عزیزم منم خیلی دلم می‌خواد آزادی داشته باشم از لحاظ خیلی چیزهایی که تو کشور خودمون محدوده

    آیه قرآن میگه می‌فرمایند ان سعی لا لشتا

    تلاش شما پراکنده است

    برای هدفمون باید یه سری از کارا را انجام بدیم

    واقعا استاد همینجوریه کلمات گول زننده هستند

    وقتی می‌خوایم حرفی رو بزنیم کلمات بد تلفظ می‌شه و یه موقع با خودمون میایم می‌بینیم نه این کلمات نباید گفته بشه کلماتی باید گفته بشه که واقعیت داره واقعاً قدرت دارند

    و خیلی اینجا مطلب زیبایی رو گفتین که حضرت موسی می‌فرماید که خدایا هر فقر خیری که از جانب تو به سمت من برسه من تشنه آن خیرم

    یعنی استاد واقعاًم همین جوریه وقتی که یه حرکتی رو ما می‌کنیم و یک قدمی رو برمی‌داریم تو دل اون کار الهامات به ما گفته میشه که باید همچین کاری انجام بدیم یعنی واقعاً من الان این کلمه رو درک می‌کنم چون که ما ایمانمونو که نشون بدیم حرکت بکنیم توکل بکنیم قدم برداریم و تو دل کار بهترینا به ما گفته می‌شه و ما باید اجراش کنیم

    حتی اگر کسب و کاری داریم خیلی هم براش وقت گذاشتیم اگر قرار باشه که دیگه انجامش ندیم واقعاً باید دیگه انجامش ندیم چون وقتی که ما این کارو انجام ندیم خداوند بهترین هدیه رو برای ما در نظر گرفته

    واقعا استاد همینجوریه که مثال انیشتن رو زدید نی اینقدر این فایل‌های رایگان بی‌نظیرند فوق العاده هستند و چقدر آگاهی ما از تو همین فایل‌ها داریم می‌بینیم و چقدر داریم تجربه یاد می‌گیریم خدایا شکرت

    چقدر من از این کلمه هم زمانی خوشم میاد خدایا استاد عزیزم این همزمانی برای من اتفاق افتاده خیلی جاها واقعاً خدایا 100 هزار مرتبه شکر یعنی یه موقع‌هایی بوده من اینقدر زیبا هماهنگ شدم و همزمان بودم اصلاً به خدا عالیه یعنی همه چی در زمان مناسب مکان مناسب و محیط مناسب انجام میشه کارهای روزانه می‌خواستم انجام بدم کارای اداری یا یه جایی می‌خواستم برم خونه کسی یعنی خیلی لذت بخشه این هم زمانی خدایا شکرت

    واقعاً وقتی که ما تو مدار و مسیر درستی قرار داریم کلاً کارامون با تمام آدمای دیگه فرقه چون که به راحتی به قشنگی انجام میشه راحت راحت که خیلیا اصلاً فکرشو نمی‌تونن بکنن لی ما خودمون می‌فهمیم چرا اینقدر کارمون درست شده

    افکار ما توجه ما باوای ما خوب جواب میده خوب ب می‌فهمیم چه مسیری رو داریم میریم و به چه خواسته‌ای قراره برسیم خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکر بابت این همه آگاهی‌های نابت ین مسیر و راه بی‌نظیرت و ما تو بهترین بهشت داریم زندگی می‌کنیم استاد سپاسگزارم دوستان گلم هم فرکانسی‌ام موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2246 روز

    به شفا دهنده ی روزی بخش

    جلسه نوزدهم مصاحبه با استاد :

    ۱.هر روز با توصیفات استاد بیشتر عاشق آمریکای عزیز وفلوریداری عزیز میشم.اینکه هیچ وقت خیلی سرد یا خیلی گرم نمیشه وتابستونها هر روز نیم ساعت یا یک ساعت بارون درست وحسابی داره واقعا شگفت انگیزه وخیلی هوشمندانه و از روی نظم وتدبر به نظر میرسه.

    ۲.ان سعیکم لشتی: قطعا تلاش شما پراکنده است. چقدر زیبا خداوند قانون تمرکز رو یادآور شده وتوصیه کرده که تلاشهامون رو متمرکز ومنسجم کنیم.

    ۳.اصول هدف نوسی واینکه با تعینن یک هدف باید کارهای جدیدی رو که در راستای اون هست انجام بدیم وکارهای سابقی رو که مغایر با هدفمون هست کنار بگذاریم وقانون گاز وترمز رو به خوبی در مورد هر هر خواسته وهدفی رعایت کنیم.

    ۴.مهاجرت با نیت یادگیری زبان انگلیسی واشاعه توحید با زبان زیبای انگلیسی اونم لهجه فوق العاده آمریکایی در دنیا.چه هدف زیبا ومقدس وستونی وشجاعانه ای .استاد عزیزم بهتون واقعا تبریک میگم.

    ۵.چقدر تحت تاثیر این بحث الهی وارزشمند قرار گرفتم که هر وقت استاد توی یک حالت رکود وتنگنایی قرار میگیره اصلا دست روی دست نمیگذاره ومنتظر بمونه وتو بلاتکلیفی ودو دلی باقی بمونه وگیر میده به خدا وتسلیمش میشه وکاملا به عجز وناتوانی خودش اعتراف میکنه ومیگه من اصلا کلا خلع سلاح وتسلیمم, توبگو چکار کنم? تو بگو باید از چه راهی برم? وجمله زیبا وبلا قیمت حضرت موسی رو به زبون میاره که میگه: خداوندا من به هر خیری که از طرف تو بهم برسه فقیر ونیازمندم. خداوندا این عبارتگات چقدررر ساده وچقدررر عمیق هستن, من اصلا از خودبیخود میشم که این سطح و درجه از ایمان ومعنویت رو میبینم ومیشنوم.استاد واقعا از صمیم قلب ازتون الگو گرفتم وبی نهایت بابت این درس ارزشمندی که این فایل داشت خدا رو شکر میکنم. بابت راه وشیوه خواسته کاملا تسلیم هستی و فقط با اصل هدف وخواسته کار داری وهرگز اجازه نمیدی که مردد وبلاتکلیف باقی بمونی چون خوب میدونی که تردید دقیقا نقطه مقابل ایمان هست.

    ۶.چه حرف شجاعانه وارزشمندی که تا هر جا پیش رفته باشی مهم نیست اگر بدونی که راه اشتباه رو رفتی هر وقت متوجه بشی شجاعانه وبدون توجه به هزینه هایی که کردی کنار میکشی ودست از کار میکشی.الهی بینهایت شکر.

    🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡🎡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    به نام آنک انت وهاب

    سلام

    وقت همگی بخیر وشادی

    إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی (4) لیل

    همانا تلاش هاى شما پراکنده است.

    داستان مهاجرت استاد عباسمنش درس هایی بزرگ برام داشت ؛

    اولی : استفاده از قانون که استاد در شهر زیبای دوبی در حالی که قدم می زد خواسته خود را به الله عرضه کرد .

    و الله مهربان به قلب استاد الهام کرد ، شما از یک طرف می خوای مهاجرت کنی و از طرفی هر روز در ایران به تعداد دفتر های خودتت اضافه می کنی و از نگاه قانون، یک پا روی گاز و پای دیگری روی ترمز هست .

    درس دوم :

    بحث عمل به الهام هست ، وقتی به استاد عباسمنش الهام شد ، بلافاصله برنامه‌های خود را در ایران کنسل کرد در حالی بالای یک میلیارد هزینه کرده و راه تا نیمه رفته را برگشت و اجازه نداد نجوای شیطانی سراغ ایشان بیاد و کار الهام را به تاخیر بیندازد.

    درس سوم ؛

    توکل، یعنی من کارم را شروع می کنم در حالی که هیچ تضمینی برای موفقیت نیست ، من سمت خودم را انجام می دهم و دستان الله در مسیر کمک می کنند.

    درس آخر:

    داشتن ایمان قوی :

    استاد وقتی با وکیل مهاجرت در ایران صحبت می کرد ، وکیل قطعا توصیه می کرد ، مهاجرت به آمریکا محال هست و شما می تونی به کانادا یا کشورهای دیگر بری ،

    ولی استاد گفت پس باید حتما به آمریکا برم.

    ودیدم که چه همزمانی های در مسیر مهاجرت برای استاد پیش آمد.

    خوب ما هم می تونیم با همین قوانین برای رسیدن به خوشبختی و سلامتی و ثروت استفاده کنیم .

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر خانم شایسته عزیزم

    خدارو صدهزار بار شکر که حالم در این لحظه خوبه

    خدارو شکر میکنم که در گام 16 هستم

    خانم شایسته عزیزم ممنون از تمرینی که برامون گذاشتین من دوتا لیستو آماده کردم و چقدر این تمرینهای به ظاهر ساده احساس منو بهتر میکنه ، امیدمو بیشتر میکنه

    یه نکته بسیار مهمی که در این فایل بهش رسیدم این بود که برای رسیدن به خواسته باید یه کارهایی رو انجام ندیدم اما من همیشه دنبال این بودم که یه کارهایی رو انجام بدم مثل اینکه وقتی مریض میشدم همیشه دنبال این بودم که چی بخورم که خوب شم هیچ وقت به این فکر نمیکردم که باید یه چیزایی رو نخورم که خوب شم

    دیروز یه اتفاق خیلی خوبی برام افتاد که من به خودم افتخار کردم ، دیروز مامانم ازم خواست که باهم بریم و برای خواهرم عیدی بخریم و سرزده بریم خونه شون و عیدیشو بدیم و همچنین گوشتی که من براش خریده بودم رو بدیم منم گفتم باشه و رفتیم و عیدی و خریدیمو بعد با خوشحالی رفتیم جلوی در خونه شون و هرچی زنگ زدیم درو باز نکرد بعد من باهاش تماس گرفتم گفت خونه نیستم و با خواهرش شوهرم رفتیم بازار و کلی معذرت خواهی کرد و من خداحافطی کردمو بعد از اینکه تلفنو قطع کردم یه کمی عصبانی شدم چون هوا هم خیلی سرد بود و ما پیاده رفته بودیم بعد یهو به خودم گفتم الخیر فی ما وقع و بعد گفتم حتما خیری بوده که امروز خواهرم خونه نبود چون اون معمولا جایی نمیره و با حس خوب برگشتیم خونه ولی مادرم خیلی عصبانی شد .حالا اگر یاسمن قبلی بود عصبانی میشدم و از دست خواهرم ناراحت میشدم و میگفتم بخشکی شانس و میومدمو به مامانم میگفتم من دیگه نمیام خونه خواهرم اما به جای این کارا زنگ زدم به خواهرم و گفتم اشکال نداره برو خوش بگذرون ایشالله فردا میاییم و بعد رفتم گوشتاشو بسته بندی کردم تا فردا براش ببرم و به ماماننم گفتم ناراحت نباش فک کن رفتیم پیاده روی ، و اینجوری بود که فهمیدم بله ماهم تغیراتی کردیم خدارو صدهزار مرتبه شکر

    هر روز که میگذره بیشتر میفهمم که مهمترین چیز در زندگی داشتن احساس خوبه

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون ممنونم برای این فایلهای فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 657 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دیشب زیردوش بهم گف

    دنبال راه حل ریشه ای مسعله هستی ذهنی اول باید حل بشه

    باید تمرکزتو ازین اشخاص برداری اول ذهنی رابطه رو تمام کنی بعد توی دنیای فیزیکی تمام میشه

    دیشب ب خدا گفتم من ب هرخیری ازسمت تو بهم برسه فقیرم

    من ترس دارم خدایا اعتراف میکنم ب ترسم

    شجاعت اقدام بهم بده

    بهم بگو چیکار کنم

    درمورد این موضوع دیگران میخان ازفایلها کمک نگیرن و با یک جواب ب سوالشون برسن و مسعولیتو گردن شما بندازن

    تحسینتون کردم وقتی گفتید ادم این حرفا نیستید

    چون من این موضوعو دارم و دوستی هست ک هزار بار ازم سوال کرده وعضو سایت هست هیچگونه فعالیتی نمیکنه هربار میات میگه راه حل چیه حالم خوب نیست وفلان یا ترس دارم

    واینها باعث شده بعد اینهمه مدت و رابطمون اونهمه باهم خوب شده

    ب این پی ببرم باید تمامش کنم دیگه

    من خیلی وقته میخاستم اینکارو کنم

    اما از جاییکه ترمز دارم هی این موضوع تکرار وتکرار میشد

    والان شک کردم ب این موضوع چرا من ب این خاسته هنوز نرسیدم

    توی این دوسه روز فهمیدم من ترمز دارم

    من خلاف جهت خاسته دارم میرم

    من دلم میخات با افراد شادتر وموفق درارتباط باشم

    از اونور هم هی دارم درجا میزنم بخاطر ترمزی ک دارم

    باید بردارم این ترمز رو

    از خدا شجاعت میخام

    تمرکزی ک واسه دیگران و چیزای دیگه میذارم بذارم واسه خودم وموفقیتهام

    امروز بهم گفته شد بدلیل اینکه از بچگی همش گفتن ک اگر چیزی بلدی ک میدونی خوبه یا نتیجه ای گرفتی وب چیزی رسیدی خیلی بدجنسی اگه به بقیه نگی

    ومن هربار اشتباهی ک میکردم ب بقیه راه حل میدادم

    و راه رو باز کردم ک بقیه مسعولیتشون گردن من بندازن همین باوره

    ک اگه من چیزی میدونم یا بلدم و نگم بدجنس هستم و خدا هم میخات من ب بقیه کمک کنه ادم خوب ادمیه که ب دیگران توی شرایط سخت کمک کنه

    واااای باورم نمیشه

    منی ک دوره عزت نفسو کار کردم الان دارم اینارو پیدا میکنم

    همش داره بهم گفته میشه ک از کتف وکول افتادی بسته دیگه جهان میگه بسه یا بیشتر بزنمت ک گیجتر بشی ؟؟؟؟میگم نه توروخدا نزن ک دیگه نمیتونم

    خدایا خودت کمکم کن راهو باز کن هدایتم کن

    شونه خالی کنم از مسعولیتهای دیگران

    ب من چه کی دلش گرفته

    کی مریض داره

    کی خسته هست

    کی تو کارش مشکل داره

    اینهمه سال اینجوری بودم و هم ب اونا نتونستم کمک کنم هم ب خودم

    من شدم مسکن واسه چندساعت

    بعد فرکانس من افت میکرد

    دوباره تکرار وتکرار ماجرا

    بسه دیگه نمیخام ادامه بدم

    همسرم

    بچم

    مادرم

    دوست

    اشنا

    هرکس هرجایی هست جای درستشه

    همونجور ک خدا هدایتم کرد

    اونو هدایت میکنه

    اما

    البته اگه خود طرف بخات اجباری در کار نیست

    بجای اینکه بیات پیش من

    بره پیش خدا

    وتمام

    این پرونده رو توی ذهنم ببند خدای من شجاعتشو بهم بده

    من میخام ب جاهای بزرگ برسم باید این تغییر را در درونم ایجاد کنم

    این همون زخمی هست ک هربار عفونت کرده واز دردش من بیخوابی کشیدم باید اساسی درمان شود

    سپاسگذارم استاد توی این فایل همون مسعولیت پذیری یک نشانه بود برای من باید انجامش بدم ….

    خاسته ها باید براحتی وارد زندگی من شوند کافیه من اماده دریافت انها باشم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    و خداوند پاسخ میدهد

    به شرط درخواست

    قدم 16

    اینجاام به لطف تو

    هستم به لطف تو

    میبینم میشنوم به لطف تو

    هدایت می شوم به لطف تو

    و تویی پناه هر بی پناهی

    و تویی که قبول داری مارو بدون قضاوت بدون پیش داوری

    چطوری عاشقت نشم ،،،،،،وقتی اتقدر حالمو هر لحظه خوب میکنی

    چطوری عاشقت نشم وقتی از راه میرسی دست میشی برای من …….

    خدای خوبم ،،،،،،سپاس

    سلاااااااام

    من اینجام تا بنویسم هرآنچه پرورگارم میگع

    این فایلو بارهاا دیدم داستان مهاجرت شمارو بارها شنیدم ،،،،،،اما انقدرررر برام شیرینه انقدر این داستان هدایت دوست دارم که نهایت نداره و هربارم که بشنوم انگار تازه شنیدم

    ………

    چی میخوایی؟؟؟؟؟

    خواستتو واضح بخدا بگو ،،،،نهایتشو بخواه

    باورهاتو درست کن و متمرکز شو ،،،،،ذربین اگه روی یه نقطه بزاری آتیش بپا میکنه ااگه مدام دستتو تکون بدی و مدام پرت این ور و اورش کنی هیج نتیجه ای نداره……

    دوره راهنمای عملی دقیقا همینو گفتید ،،اگه تا نصفه راهم رفتی اما علاقه نبود رهاش کن ……

    اگه دوست نداشتی و راه بهتری در نظرت بود باز رهاش کن

    *و اما تجربه خودم ،،،،کارشناسی توی رشته ای که علاقه نداشتم رفتم و بخاطره اینکه تحت تاثیر بقیه بودم ارشد شرکت کردم و باز تو همون رشته قبول شدم مدام همه میگفتن اره اره ادامه بده ،،،،اگه آگاهی الانو نداشتم باز ادامه میدم اما وقتی با شما و قوانین آشنا شدم تصمیم گرفتم رهاش کنم و برم دنبال کاری که عاشقشم…..

    و این کار نتیجه اش فوق العاده بود…….

    و حالمو خوب کرد شکر

    خواسته ها اجابت میشن بسپریم بخدا که اون بهترین هارو برای ما میخواد…..

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    به نام خدای مهربان

    پله 16

    خدارو شاکرم دارم احساس میکنم که مدارم در حال تغییر هست چون بعضی چیزهای خوب خوب در حال اتفاق افتادن هست

    با همسرم یک سفر فوق العاده داشتم

    کامنت نوشتنم دیر شد

    داشتم در طول سفر به این آیه زندگی ساز یا بهتر هست بگم به این ایه پارگراف زندگی ساز فکر میکردم

    آدم در طول سفر اون یاخته های ذهنش پاره پاره میشه من که به شخصه این شکلی هستم دوس دارم سفر به جاهای جدید داشته باشم

    وقتی سفر میکنم ذهنم باز تر میشه بیشتر میتونم با خودم و خدای خودم ارتباط برقرار کنم

    بیراه نیست که خداوند فرموده در زمین سیر کنید

    با خودم میگم رویا جان تو سعی و تلاشت البته سعی و تلاش فیزیکیت در جهت خواسته هات هست

    ولی از لحاظ ذهنی پراکنده هستی

    یعنی اون تمرکز لیزری که ازت انتظار دارم بر روی اهدافت نداری

    همون جا ازخداوند کمک خواستم

    گفتم خدا جونم تو که میبینی تلاش منو من واقعا نمیدونم چیکار کنم تو کمکم کن

    حریف این ذهنم بشم به چیزهای حاشیه و چرت و پرت فکر نکنم

    از وقتی از خدای مهربانم کمک خواستم باور کنید وقتی ذهنم میره

    زود از اون طرف ذهنم میگه قرار هست تمرکزت و تلاشت پراکنده نباشه پس زود حواستو جمع کن و این آیه واقعا زندگی سازهست

    و از اون روز به بعد هم این آیه و هم خدای که این آیه رو فرستاده خیلی کمک کرده و در این چند روز وضعیت خوب بود

    ممنونم استاد عزیزم

    ممنونم مریم جونم

    در پناه یکتا بی همتا عشق براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    حمید و شیوا گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    خواب موش و گربه

    شیوا : به نام خداوند بخشنده و مهربان خداوند بزرگ فرمانروای جهانیان خداوند برنامه ریز هدایتگر خیرخواه خداوندشگفتی ها

    دیشب خواب دیدم

    دیدم یه گربه یه موش و گرفته و انگار میخواست اون و بخوره

    من برخلاف روحیه ای که داشتم و معمولا دلم میسوزه اگه همچین صحنه ای ببینم و دلم میخواد مثلا گربه رو فراری بدم یا بترسونم تا اون یکی فرار کنه اما تو این خواب فقط بیننده بودم

    موش داشت دست و پا میزد برای فرار کردن

    که یه دفعه بدون این که اتفاق خاصی بیفته یعنی یه اتفاقی از بیرون ، موشه از دست گربه بیرون اومد و یه کم ازش فاصله گرفت اما انگار اونقدر جون نداشت که سریع حرکت کنه و فرار کنه آروم آروم ازش فاصله گرفت

    بعد انگار کنارشون یه حالت طبقه ای بود که موشه رفت پایین از اونجا بعد انگار من خیالم راحت شد که دور شده سرم و گرفتم پایین و نگاه کردم دیدم موشه داره از یه طناب به سختییی خودش و بالا میکشه و میخواد بیاد بالا

    و من تعجب کرده بودم که چرا میخواد برگرده همونجا که گربه بود که خطر بود که امن نبود!

    و بعدش از خواب پریدم

    صبح که یادم اومد این قسمت برام بلد شد که انگار من اون دلسوزی و نجات دهنده بودن و … در من کم شده چرا که توخواب تلاش نکردم موش و ازدست گربه نجات بدم حس بدی بهم نداده بود دیدن این صحنه و خوش حال شدم از این که این تغییر در من داره رخ میده

    اما چند ساعت بعد چیز دیگه ای فهمیدم صحنه ای که موش داشت به سختی خودش و از طناب بالا میکشید و برمیگشت به جای قبلی جلوی چشمم اومد و انگار یه هو خودم و دیدم به جای موش!

    و یک آن فلسفه ی دیگه ای از این خواب تو ذهنم رقم خورد…

    اولین اتفاقی که افتاد نجات پیدا کردن موش از دست گربه بدون دخالت هیچکس و بدون هیچ تغییری در شرایط بیرونی : معجزه ای که در زندگی من رخ داد و هرازچندگاهی یادم میفته که خدا چجور از ته چاه نجاتم داد حدودا چهارسال پیش نجاتی بدون دخالت یا تاثیر هیچ کس و هیچ تغییر شرایطی ! دقیقا مثل موشه که خودش از دست گربه خارج شد!

    دومین اتفاق موش که نجات پیدا کرده بود سریع و چابک و فرز نبود ، می لنگید . خب نمیتونست سریع ازاون شرایط فرار کنه فقط داشت آروم آروم دور میشد. میتونم بگم دقیقا مسیریه که برای من طی شده تا الان. من نتونستم یک شبه چیزی و تغییر بدم و یا اتفاق بزرگی و رقم بزنم. شرایطی که الان دارم حاصل کم کم بهتر شدن و پیش رفتن و تغییر کردنه.( یادآوری تکامل )

    سومین اتفاق این بود که موش از طبقات پایین رفت خب این خوب بود چون داشت دور تر میشد از اون موقعیت خطرناک و نا مناسب اما بعدش جور دیگه ای عمل کرد و داشت به سختییی خودش و از طناب بالا میکشید و به اون موقعیت برمیگشت!

    و فکر میکنم این یک هشداره برای الان من ! این یک هشداره ! چون دارم تو کارم تو بیزینسم برای پیشرفتش دست و پا میزنم حس خوب و ازخودم میگیرم و نتیجه ای هم نداره این دست و پا زدن ! اما این هشدار بهم میگه شیوای عزیز این دست و پا زدن این درگیر شدن این خوب نبودن اتفاقا نتیجه داره! نتیجه ش برگشتن به ته چاهیه که قبلا بودی . درسته که موضوعی که در گذشته به خاطرش ته چاه رفته بودی متفاوت بود اما اصل و اساس هردو‌ خوب نبودن و احساس خوب نداشتنه درگیر بودنه احساس خوشبختی نکردنه. بالا اومدن پیشرفت کردن خوبه از طناب زندگی بالا رفتن خوبه اما نه با زجر و سختی که اگر قرار باشه با زجر سختی و حال بد باشه اون بالا رفتن نتیجه ای نداره جز رسیدن به یک منطقه ی ناامن که باز هم احساس خوشبختی نخواهی داشت.این ره که می روی به ترکستان است …

    من میدونم من این و بارها به خودم گفتم که من باید احساس خوب رو بخوام باید احساس آرامش رو بخوام باید احساس خوشبختی رو بخوام باید احساس امنیت رو بخوام. نه صرفا پول. پول بد نیست پول ارزشمنده پول قابل احترامه پول از طرف خداست اما به زور گرفتن و به زور رسیدن بهش خوب نیست یعنی با زجر و سختی و احساس بد رسیدن به پول ، به تو احساس خوشبختی احساس خوب احساس آرامش نمیده ! من بارها تو سایت کامنت خوندم از افرادی که به موفقیت های مالی بزرگ رسیده بودن و گفتن حالا در این نقطه ای که هستیم میگیم که پول ربطی به احساس خوب و خوشبختی نداره .و بارها استاد گفته من اون روزایی که تو بندرعباس تو هوای گرم پیاده راه میرفتم حالم خوب بود الان در آمریکا در بهترین شرایط مالی هم به همون اندازه حالم خوبه.

    میدونی پول بدون احساس خوب ، خوش بختی نمیاره . اما احساس خوب و خوشبختی پول میاره!

    من برای تمرین این فایل که هنوز انجامش ندادم میدونم صدها کار هست که باید انجام بدم و بیشترش هم درونیه. و صدها کار هست که نباید انجامش بدم که باز هم بیشترش درونیه!

    فعلا فقط میدونم من نمیخوام برگردم ته چاهی که بودم.

    نتیجه ی احساس بد رفتن ته چاه.

    این حسی که هی بگم چرا نمیشه چرا نمیشه چرا نمیاد چرا پول نمیاد این استرس داشتن این نگران بودن این درگیر بودن ، این سردر گم بودن ها همون حس بده و حس بد نتیجه ش ته چاه رفتنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز

    واقعا ازتون ممنونم بخاطر تمام تلاش ها و تغییراتی که در خودتون و زندگی خودتون ایجاد کردین تا دنیا رو جای بهتری کنید برای زندگی کردن….

    چقدر دوست داشتنی هستین چون خود خودتون هستین چون الگوی شما هم یک آدم با اعتمادبنفس و عزت نفس بالا بوده، کسی که خودش رو ساخته ودنیای خودش رو ساخته واقعا امروز شکرگذاری ویژه من وجود شما در دنیاست. آشنا شدن من با شماست. الگو قرار دادن شما برای خودم. واقعا خدایا شکرت….

    این فایل اینقدر نکته و مطلب داره که باید ده ها بار شنید تا قدری درک کرد….

    مثال هاتون فقط علاقه منه….نجومی مثال میزنید عالیه و من مدتی است که فکر میکنم به اینکه از علاقه خودم پول دربیارم. مقدماتی هم فراهم کردم و باید متوقف نشم و ادامه بدم حرکت کنم و تسلیم نشم با تمام ناملایمات و فقط درس ها رو بگیرم و برم جلو…….

    من بشدت به دنبال افزایش درآمدم هستم در همین کار فعلی ام. اونم با تمرکز بر باورهای مناسب…( تغییر جالب همین جابجایی دفتر به نزدیکی خونمون و یک عالمه امتیاز که از این دفتر برام فراهم شده، یکیش همین لپ تاپ کوچیکی هست که با اعتماد همکارم دست من هست و میتونم راحت فایل ببینم، فایل گوش بدم، راحت کامنت بذارم. و جالب تر این که به من امروز پیشنهاد شد گواهینامه رانندگی ام را بگیرم امکان داشتن ماشین دیگه آقای مهندس مه در اختیار من قرار بدن تا راحت تر کارها رو انجام بدم. باید از توقف در این موضوع دربیام و برم دنبالش پولش میاد بع امید الله یکتا…)

    اینقدر اتفاق های خوبی در کارم داره برام میفته که مطمئنم با هیچ تلاش دیگه ایی این چیزها رو به این راحتی بدست نمیوردم. و در کنار همه اینا میخوام بیشتر رای علایقم وقت بذارم ….

    حسم میگفت استاد داره دانشگاه میره حالا چه رشته ایی نمیدونم اما امروز تو این فایل متوجه شدم از قضا دانشگاه هم نزدیک آپارتمان تمپاست.خداجون شکرت…..

    استاد واقعا ازتون ممنونم که قانون مدارها رو بهتر درک میکنم.

    همش دوستدارم تو سایت باشم و سایت رو زیر رو کنم اما بقیه چیزها هم هست مثلا غذا درست کردن که دیگه باید برم سراغ درست کردن شام و نهار فردا…..خداجون شکرت

    این با عشق حرف زدن تون رو با تمام وجو درک میکنم چون اثرش رو دارم در خودم میبنم.

    دم شما گرم که دستی از دستان خداوند شدین برای مادرتون….

    من اول میخوام برای خودم کاری بکنم و بعد برای بقیه خودبخود اتفاق میفته بنظرم بدون دغدغه و نگرانی…..

    رویاهام رو فراموش نکردم و نخواهم کرد.

    تغییرات رو در خودم ایجاد میکنم به طوری که بقه از من انگیزه بگیرن و الگو بشم….

    واقعا ممنونم از خدای مهربون و شما استاد عزیزم

    ایشالله میبنیم همو نه در خواب بلکه در بیداری اونم در بهشتی بینظیر با جمع آدم های بینظیر ایالتی جدید به پا خواهیم کرد با عشق و دوستی و سراسر توحید….با جمع افراد ثروتمند خارج از جوهای زمین هم تفریح میکنیم و شما در یک سفر فضایی آموزش ندارها رو میدین….( رویای بچگی من یک آسانسور فضایی بود باورتون میشه…شنیدم فکر کنم ژاپن برای توریست فضایی داره یک کارهایی میکنه. این رویای بچگی من بود که عروس هام رو روی پام لالایی نمیگفتن بلکه مثل یک موشک میفرستادم فضا هوا….نمیدونم بچه بودم کلا تخیلات قوی داشتم و در آینده بودم جلوتر و بزرگتر از سنم….دنبال این رویام هم میخوام باشم بدون درنظر پرفتن هیچ محدودیتی و میدونم که میشه وگرنه چرا اومده تو قلب و ذهن من……..من در ایام قرنطینه هدایت شدم به یک دوره مجازی و آنلاین هوافضا و اون یک نشونه محکم بود برام و ….)

    وای چقدر اتفاق خوب خدا جون شکرت

    واقعا از صمیم قلبم متشکرم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: