مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-54.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-20 21:25:362025-01-22 06:47:58مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و عرض ادب و احترام به سید حسین عباسمنش استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمام هم راهان عزیز در این خانه ی خدا
در ادامه تعهدم به بودن در مهاجرت به مدار بالات ر رسیدیم به جلسه ی (هم مدار شدن با خواسته)
.فقط خدا میدونه که اگر متعهد نمیشدم و این مهاجرت به مدار بالاتر رو گام به گام با شما نمیومدم الان چه بلاهایی سرم میومد و هزاران بار توبه شکسته بودم اما هر بار که ناامید یا خسته میشدم انگار خدا طبق نیازم در این مسیر فایل جدید رو میزاشت و دیشب در اوج نا امیدی که چراها داشت منو دیوانه میکرد که چرااااا نتایج مالی نمیاد چرااا هیچکس محصول منو نمیخره .اصلا نکنه خدا نمیخواد من تو این مسیر باشم /اصلا پاشو برگرد به شهرت و…..اومدم سراغ این فایل در اوج ناامیدی
ان سعیکم لشتی =استاد نمیدونم در مورد این ایه چی بگم شما توضیح دادید که یعنی اینکه تلاش شما پراکنده است
اما من اگر بخوام صادقانه صحبت کنم از صبح که چشمام رو باز میکنم تا شب که بخوابم تمااااام تمرکزم رو هدفم رو باورسازی رو کامنت خوندن رو فایل درست کردن و…کلا قانون رو مث ذره بین دنبال میکنم و به شیوه قانون سلامتی پیش میرم و دیشب وقتیکه به این موضوع فکر کردم چه کارهایی رو باید انجام بدم و چه کارهایی رو باید انجام ندم دیدم که حتی اگر خدا به من بگوید برو با دندان کوه را بکن هم میروم و در مورد کارهایی که نباید انجام بدم من هیچ کار نیست که نباید انجام بدم و گفتم که قبلا هم تمام زندگیم رو با چندیدن میلیارد سرمایه و خانه و موتور و ماشین و همه چیزم رو بخشیدم به خانواده و از شهرم اندیمشک که جای مناسبی نبود برای کنترل ورودی هام اومدم به بابلسر با جیب خالی (اما واقعا دا ره بهم خوش میگذره و فقط تمرکزم رو زیبایی های این شهره و خدا هم همه چیز رو برام چیده …..
اما کارهای که نباید انجام بدم -=اخه واقعا من هیچ کاری نیست که نباید انجامن بدم چون از صبح که بیدار میشم تمام تمرکزم حتی یک دقیقه نیست که رو قانون و سایت و سایت خودم نباشه اما هنوز نتالیج نیومده که اون هم مطمینم که خیری در ان نهفته است و حتما من هنوز اماده اش نیستم
.استاد همین که گفتی یه شب رفتی پیاده روی و به قانون فکر کردی منم بلند شدم لباس هام پوشیدم و رفتم دریا (اول اینو بگم که استاد حتما قدم زدن تو شب کنار دریا رو تجربه کردی و میدونی چقدر محشره )
.دیشب خیلی با خدا صحبت کردم
.اولین باره تو زندگیم یه هدفی رو میخوام که واسه این نیست که چشم دیگران رو کور کنم
.اولین باره تو زندگیم که هدفم رو واسه این میخوام که تشکیل خانواده بدم
اولین باره که هدفم رو واسه این میخوام که از خدا بگم چون وقتیکه از قوانین صحبت میکنم میگن پس پول خودت کو
اولین باره هدفم از ثروتمند شدن دیدن زیبایی های بیشتره تووه نه بریز و بپاش
کلا نیت ام اولین باره که اینقدر خوبه همه کار هم کردم در این مسیر .کارهایی که نباید انجام بدم و کارهایی که باید انجام بدم همه کارها انجام شده ولی حتی یک نفر هم محصول منو نخریده (البته قبلا 30نفری از اینستا خریدن و 100نفر هم از قبل اما من اون روند کمپین و دروغ و تبلیغات رو قطع کردم و دیگه نمیخوام شلوغش کنم )
خلاصه هیچ کاری نیست که انجام نداده باشم و هیچ عادت بدی نیست که کنار نگذاشته باشم میشینم و عمیقا با خدا صحبت میکنم اما تا میخوام لب باز کنم بگم خدایا نوکرتم .کوچیکتم تو بزرگی .من عبدتم .من بنده اتم.من اصلا در مقابل تو عقل و درک و شعوری ندارم .تو بزرگ منی .تو رییس منی .تو رهبر منی .تو پناه منی .تو حامی منی.تو هدایتگر منی و….تا میام اینارو بگم سریع میگه حامد صبررررررررر حامد عزیزم باید ادامه بدی و وبشر الصابرین تو که این همه صبر کردی یکم دیگه صبر کن و اگه چیزی تغییر نکرده چون هنوز باورهات کار داره یکم دیگه باید رو باورهات کار کنی
.همین دیشب وقتی خواستم بخوابم یه قلم و کاغذ برداشتم روش نوشتم این قلم و کاغذ رو میزارم بالای سرم بهم الهام کردی سریع بنویسمش ولی جوابی جز صبر نیومد اما چون صبر کردن برای منه عجول جوابه خوبی نیست میگم خدا با من صحبت نکرده و ممن میخوام اون چیزی که خودم میخوام رو بشنوم
.از خدا امروز عاجزانه میخوام ایده و الهاناتش رو تو همین روزها به من برسونه خدا خودش میدونه من یه ادم نترس هستم اگه بگه برو تو اتیش میرم مث ابراهیم اگه بگه برو تو دریا ذمث موسی میرم خدایاااااا تو شجاااااعت من رو میشناسی فقط بهم بگوووووو چکار کنم
اصلا تو بااااید به من بگی
تو کارت اجابته و من تسلیم توام من میخوام تومنو حمایت کنی تو منو هدایت کنی تو منو ببری و باااااید این کارو برام بکنی من عقلی ندارم من درکی ندارم از جهانت تو میخوام همه چیز رو بندازم گردن تومیخوام در مقابلت تسلیم باشم میخوام رکوع کنم سجده کنم در مقابلت و ضعیف بودنم رو در مقابل تو عنوان کنم تووووو باید منو هدایت کنی
رزق دست تووه
پول دسته تووه
روابط خوب دست توووه
ارامش دست تووه
سلامتی دست تووه و….
خودت گفتی درخواست کن تا بهت بدم و من با تسلیم بودن و عجزم در مقابل تو ازت درخواست میکنم و من در مقابل تو صفر هستم هیچ هستم و پشیزی هم نیستم من نمیخوام با عقل خودم برم جلو چون عقلی ندارم من نمیخوام خودم همه چیز ببرم جلو چون هر وقت خودم خواستم ببرم جلو کار رو حتی اگر خوب پیش بردم نتیجه بد شد و هر وقت تو کارها رو بردی جلو حتی اگر به زعم من راهش بد بود نتیجه عالی شد پس تو رییسی و من عبدت و این بنده ناچیزت رو خودت ببر جلووووو
/اقا من حامد میرچناری در همین سایت بهشتی اعلام میکنم هر اتفاقی تو زندگیم بیوفته میپذیرم و میخوام تو برام انتخاب کنی تو منو جلو ببری من خودم دارم میگم اجازه میدم تو منو ببری جلو من تسلیم توام
.کسی که تسلیم میشه چجوریه
من دستام بردم بالا من تسلیمم
هر بلایی میخوای سرم بیاری بیار
هر خیر و شری باشه من میپذیرم که البته از طرف تو شری نیست
خدایا من خودم رو سپردم بهت تو توی مرامت نیست پناهم رو بی پناه کنی
خدایا تمام امیدم تویی تو توی مرامت نیست امیدم را نا امید کنی
.میدونم خدا الان داره بهم میگه اقا حامد از قبل همه پ
چیز رو مسخر تو کردم و خوشبختی منتظره تووه و داره برات له له میزنه تو فقط کافیه باورهات رو دست کنی که باورهات هم فقط با صبر و استمرار درست میشه
دوستون دارم =حامدمیرچناری
به نام خدایی که خیلی نزدیک است
درود فراوان به استاد عزیز ، خانم شاسته نازنین و همراهان توحیدی
عالی بود . همزمانی این فایل با مساله من. با اینکه قبلا گوش داده بودم ، این بار درک بهتر و متفاوتی داشتم و در جهت پاسخ به سوالاتم بود.خدایا شکرت
مدتی هست که به فکر سفر خارج از ایران هستم. برنامه تورها را که نگاه می کردم یک سری مزایا برام داشت یک سری معایب. مثلا من در سفر دوست دارم آزاد باشم و تحت تاثیر محدودیت های زمانی گروه نباشم. از طرفی دلم میخواد همسفر داشته باشم. تا چندی پیش هزینه اش رو نداشتم . اما به لطف خداوند و کار روی باورهای ثروت به سمت ایده ای هدایت شدم که هزینه اولین سفر فراهم شد. به چند نفر از دوستان گفتم که اگر مایل باشید یک سفر با هم بریم ولی کسی تمایل نداشت. سایت های رزرو هتل و هاستل رو هم میدیدم و متوجه شدم که اگر خودم بلیت و هتل بگیرم خیلی ارزون تر میشه اما چون سفرِ اولم هست و آشنایی ندارم ترجیح دادم که با تور برم تا یک سری چیزها رو یاد بگیرم. یک نیرویی من رو هدایت کرد برای ثبت نام این سفر. نشونه ها میومد که این سفر خوبه و برم. سریع بلیت گرفتم و واکسن زدم و راحت انجام شد. اما بعد تضادهایی اومد مثل قیمت بلیت،مواجه با انجام کارهای جدید ، گفتگوی ذهنی در مورد اینکه به ما گفتند این تور، اقتصادی هست ولی در واقع اقتصادی نیست. نجواهای ذهنی در رابطه با وضعیت سلامتی و اینکه من چند سال هست که تنها زندگی میکنم و ارتباط بسیار کمی با محیط اطراف دارم، به ندرت با اطرافیان در ارتباطم و تقریبا هیچی از دنیای بیرون نمیدونم و مدت طولانی هست که سراغ رسانه ها نرفتم چون خواستم تا جایی که میشه ورودی ها را کنترل کنم و یه جورایی به تنهایی عادت دارم و خدا رو شکر در تنهایی خیلی لذت می برم و رشد میکنم. اما این سفر، یک سفر گروهی با افرادی هست که تا به حال اونها رو ندیدم . سفری که به دل طبیعت میرن و کمپ میزنند . بنابراین برای من ، به ظاهر چالش برانگیز هست. همه اینها نگرانی و تردید ایجاد کرد.
داشتم میگفتم خدایا من نمیدونم .کجا دارم اشتباه میرم؟ چه کاری باید انجام بدم؟ چه کاری نباید انجام بدم. تو هدایتم کن. الهام میومد که تسلیم باش . زیادی داری تقلا میکنی. یک جای دیگه هم با پیامِ تسلیم مواجه شدم و در این فایل گام 16 مهاجرت به مدار بالاتر، همین پیام آمد و اینکه به طرز عجیبی، استاد همین جمله که در ذهنِ من بود و میگفتم چه کاری باید انجام بدم چه کاری رو نباید انجام بدم را در این فایل گفتند . خدایا شکرت که این قدر به من نزدیک هستی و باز هم من را در یک همزمانی عالی قرار دادی که به سوالم پاسخ دهی. و آیه بی نظری از سوره لیل:
ان سعیکم لشتی : تلاش شما خیلی پراکنده است. یعنی روی یک موضوع متمرکز نیستید. و مثل همیشه توضیحات نابِ استاد در مورد آیات قرآن برای درکِ بهتر . خدایا شکرت برای راهنمایان فوق العاده.
توضیح استاد در مورد اینکه گاهی مسیر خواسته با مسیری که ما میریم هماهنگ نیست، به همین دلیل به خواسته نمی رسیم.
خُب خواسته من این روزها چی هست؟ رفتن به سفر خارج از ایران . از مدتها قبل دوست داشتم آفریقا رو ببینیم، چون طبیعت و دیدن حیوانات وحشی که به صورت آزاد زندگی می کنند و همچنین دیدین قبایلی که آداب و رسوم خاصی دارند به نظرم جالب میومد.
اما در واقع خواسته یِ من برای سفر ، رفتن به جایی هست که طبیعت رویایی ، شگفت انگیز و سرسبز داشته باشه. هم جنگل و کوه ببینم، هم دریا و رودخانه. در کنار اون از نزدیک زرافه ها رو لمس کنم، با سافاری نزدیک حیوانات وحشی برم طوری که هم از سافاری لذت ببرم .انواع مختلفی از حیات وحش رو ببینم که دیدن آنها برام مهیج باشه و از رفتارهای شگفت انگیزِ آنها عکس و فیلم بگیرم. قایق سواری در رودخانه بکر که اطراف آن را پوشش گیاهی متنوع و درختان تو در تو گرفته رو خیلی دوست دارم. رفتن به طبیعت بکر در دل جنگل های کوهستانی ، آرامش و سکوت طبیعت ، شنیدن صدای پرندگان و دیدن گونه های جدیدی که تا حالا ندیدم. رفتن به ساحلی آرام که شن های سفید داره همراه با درختان نخل. دیدین قبایلی که سبک زندگی و آداب و رسوم آنها برام جالب باشه. داشتن همسفران فوق العاده که در کنار اونها امن و راحت باشم و از بودن با هم لذت ببریم و علایق مشترک داشته باشیم و در طول سفر همسو باشیم و هماهنگ. رقص و شادی . مکان های مناسب و تمیز برای استراحت و خواب راحت و آرام. دریافت غذای سالم ،لذیذ و سازگار با جسم. میخوام سفرم را در بهترین زمان ، در بهترین مکان با بهترین افراد و تجربه بهترین رویدادها داشته باشم و آب و هوای معتدل در سفر و سلامتی خودم و همراهانم را از خداوند خواستارم. همچنین سفری که در جهت فراوانی باشه و همه چیز خیلی ساده و راحت پیش بره و من با خودم و محیط اطرافم در هماهنگی کامل باشم، سرشار از انرژی مثبت خداوند باشم و بهترین حال و هوا را تجربه کنم در واقع سفری توحیدی رو میخوام که همسو باشم با فرکانس خدا و بهترین ها در جهت سلامتی و شادی برام رقم بخوره و در لحظه لحظه آن، خدا را حس کنم که اولویتِ زندگی من است و اگر او را داشته باشم همه چیز دارم. سفری که با دیدن ِتک تک مناظر ، شگفتی ها ، زیبایی ها و تجربیاتش بیش از پیش قدردان خداوند شوم.
خُب این خواسته ی ِمن هست. و من الان نمیدونم توری که در حال حاضر ثبت نام کردم در جهت خواسته من هست یا نه. از خدا میخوام به زیباترین و آسون ترین شکل من را به مسیر درست هدایت کنه تا بهترین ها را تجربه کنم.
حالا من وقتی چنین چیزی رو میخوام چه کارهایی را باید انجام بدم چه کارهایی رو نباید انجام بدم؟
خُب من برای این تور ثبت نام کردم اما یک سری تضادها باعث شد کارهایی رو انجام بدم که متمرکز بر خواسته ام نباشم. یعنی داشتم جوری فکر و عمل می کردم که خلاف ِ خواسته بود و مسیرِ فکری من با خواسته هم خوانی نداشت.
مثلا بعد از اینکه از طرف ِ تور، بلیت را خریدند، من رفتم در چند سایت چک کردم و دیدم همان پرواز را داره با هزینه کمتری نشون میده و من بهای بیشتری را پرداخت کرده بودم. یا سایت هایی رو نگاه می کردم که ببینم قیمت هتل ها چقدر است و مقایسه می کردم با قیمتی که تور میخواد از ما بگیره و میدیم اختلاف قیمت زیاد میشه. یا تحت تاثیرِ حرفهای آدم ها قرار می گرفتم که به افرادی که کنیا رو انتخاب کردند ،ایراد میگرفتن که این همه هزینه را چرا برای اینجا گذاشتید . سفر بهتری رو با این هزینه میتونستید انتخاب کنید. نجواهای ذهنم هم، به این مساله دامن میزد. یا مواجه شدن با مسائلی مثل زدن واکسن و خوردن قرص و وضعیت سلامتی ، مواجه با افراد ناشناخته ، تغییرات قیمت دلار و از این جور چیزها.
خب من وقتی این فایل رو گوش دادم به خودم گفتم چه کارهایی رو نباید انجام بدم؟
1- من دارم تقلای بیخودی می کنم .وقتی به خدا سپردم که بهترین را برام رقم بزنه دیگه چرا تلاش بیهوده میکنم و وقت و انرژی را تلف میکنم؟
تلاش بیهوده من چی هست ؟ مقایسه این تور با بقیه تورها. انگار میخوام مطمئن بشم که از نظر مالی ضرر نمی کنم . اما به این توجه ندارم که همیشه تورهای ارزون تر هست ، تورهای گرون تر هم هست. بنابراین مقایسه کردن از بِیس ایراد داره. ذهن داره من را به تلاش بیهوده دعوت میکنه در جهتی که ضرر نکنم و دائم میگرده که کجا چه قیمتی اعلام کردن . مگه وقتی میخوام برم مواد غذایی یا میوه بخرم این کار رو میکنم؟ نه . و همیشه هم در جهت فراوانی پیش میره. این هم همونه. برای اینکه در جهت فراوانی پیش بره ، باید خیلی راحت بگیرم و بگم الان هدایت شدم به این تور. الان انتخابش کردم، دیگه این قدر دو دو تا چهار تا نداره. اصلا ارزونی گرونی و عدد معنایی برای خدا نداره. برای خدا یک میلیارد با 100 میلیون فرقی نداره. او همین جور داره نعمت و ثروت رو پیوسته و بی وقفه میده، من باید باورم رو درست کنم در جهت فراوانی. این دو دو تا چهار تا از کمبود میاد. دخترجان این رو بفهم اندازه ظرفت دریافت میکنی. مثلا اگر فلان جا به ظاهر پول بیشتر دادی ، جای دیگه جوری میشه که پول کمتر بدی، ضرری در کار نیست . این هم مثلِ رفتن به باشگاه است. وقتی از اول هزینه یک ماه رو میدادی ، اسیرش بودی اما وقتی جلسه ای حساب کردی با اینکه ظاهرِ قضیه این بود که بیشتر باید بپردازی و به ضررت هست، اما در واقع این طور نشد و خیلی هم عالی بود. دیگه اسیرش نبودم و محدودیت برام ایجاد نمی کرد و اصلا از نظر مالی هم به ضررم نشد ولی تا قبل از آن، ذهنم درگیر بود که مثلا فلان سفر رو نمیتونم برم چون هزینه باشگاه رو دادم، اما الان دیگه محدودیتی ندارم. ضرری هم نمیکنم، چون اندازه ظرفم دریافت میکنم. برای باشگاه جلسه ای حساب کردی و ذهنت رو خلاص کردی.
اینجا هم ببین چه جوری پیش بری که آرامش داشته باشی .
به خاطر تجارب قبلی ، نجواهای ذهنی میاد که حواست باشه ضرر نکنی ، تورِ مناسب را انتخاب کن . و این نجوا خلاف تمرکز بر خواسته است چون احساس نگرانی و ترس ایجاد میکنه . و این یک تضاد هست که باید حل بشه .
2. وقتی این تور رو ثبت نام کردم دیگه چرا میرم قیمت هاستل و هتل ها یا خونه ها رو برای سفر تنهایی چک میکنم؟ این کار که اصلا در راستای خواسته ی ِمن نیست. در حال حاضر چون تجربه سفر خارج از کشور رو ندارم تصمیم گرفتم سفرِ اول رو با تور برم . دیگه چرا دارم انرژی ام رو خلاف جهت خواسته میذارم؟ خُب طبیعیه که تور هزینه بیشتر داشته باشه، دارن وقت میذارن برای گرفتن هتل و ویزا و پرواز.
3. در یکی از پیج ها دیدم یک نفر با کشتی کروز سفر میکنه و اتاق لاکچری به سمت دریا داره با امکانات رفاهی عالی و اون لحظه همه حواس و تمرکزم به چنین سفری رفت و گفتم وای این خیلی عالیه. ولی آیا من در حال حاضر هزینه چنین سفری رو دارم ؟ نه. پس چرا الان بهش فکر کنم؟ از طرفی چرا به خاطر باورِ کمبودِ پول و فرصت و موقعیت ، فکر کنم فقط همین یک سفر هست و دیگه نمیتونم جایی برم؟ و به خاطرِ این تفکر اشتباه ، برم سفرهای متعدد رو نگاه کنم و تمرکزم روی چند چیز پخش بشه .
5. وقتی بلیت پرواز رو واست خریدن دیگه چرا بعدش میری قیمت ها رو چک میکنی؟ این کار رو قبلش باید انجام میدادی. حالا که انجام شده دیگه رها کن و بگو حتما خیر بر این بوده. چون در غیر این صورت تمرکزت میره روی ضرر کردن و این حست رو منفی میکنه و خلاف خواسته ات میشه که فراوانی در سفر رو میخوای.
6. چرا به جای اینکه به سلامتی و اتفاقات خوب فکر کنی ، داری به بیماری و سختی ها فکر می کنی؟
خب احساس من با تضادهایی که پیش آمد، منفی شد. در واقع ذهن، من را به تقلاهای بیهوده واداشت و از طرفی بدگمانی در مورد افراد رو در من ایجاد کرد. و با این کار، تلاشِ من پراکنده و در جهت خلاف خواسته ام شد. یعنی فکر و عملم با خواسته همخوانی نداشت.
حالا باید به گونه ای فکر و عمل کنم تا هم فرکانس با خواسته ام شوم. چه جوری ؟ با کار روی نجواهای ذهنی ، با تغییر زاویه دید، با تمرکز روی زیبایی ها و خواسته ها. احساس باید خوب بشه تا اتفاقات خوب رقم بخوره.
1. اول اینکه من به نادانیِ خودم اعتراف میکنم. تنها خدا علیم هست ، او اول و آخر، پیدا و پنهان را میداند. خدا به من نزدیک است، خواسته من را میداند. راه رسیدن به آن را نیز میداند. خدایی که بهترین راهنما و هدایتگر من به سمت سلامتی، آرامش و زیبایی هاست . خدایی که قدرت مطلق است و هر چیزی برای او امکان پذیر و شدنی است و همه آنچه را که من در سفر میخواهم اجابت میکند به شرط اینکه رها کنم و به او اجازه دهم که بهترین را برای من رقم بزند. به شرط اینکه تسلیم باشم.
من سفری با ویژگی هایی که گفتم رو میخوام اما زمان و مکانش را فقط خدا میدونه و من تسلیم او هستم و به شدت از او یاری میطلبم.
2.عدم مقایسه این تور با بقیه تورها
3. نیک بینی. حتی اگر خوشبینی نسبت به عوامل اجراییِ تور درست نباشه ، بهتر از بدگمانی هست . چون بدگمانی این قدر عواقب ناخوشایندی داره که حتی در قرآن راجع به آن صحبت شده و من رو به سمت ناخواسته میبره. پس بهتره خوشبین باشم. این تضاد به نفع منه و اومده کمکم کنه. اومده بگه روی تفکرت کار کن تا مدارت بالاتر بره.
خُب ذهن داره یک چیز غیر واقعی رو ، واقعی نشون میده . داره فریب میده. منم بهش میگم این همه آدم خوب هست. بارها سفر کردی و با انسانهای شریف و درستکار مواجه شدی. خانواده ات رو ببین چه افراد خوبی هستند. دوستانت رو ببین چقدر درستکار و یاریگر هستند. حتی افراد غریبه زیادی رو دیدی که دستان یاریگر خدا بودند . اینها رو فراموش نکن.
به ذهنم آگاه هستم. دارم می بینم که ذره بین رو برداشته و انداخته روی موقعیت های ناخوشایند در گذشته و داره اونها رو بزرگ نشون میده و مساله فعلی رو هم همین طور.
به ذهنم آگاه هستم که یک قلم مو دستش گرفته و تصاویری میکشه در مورد آینده ای که وجود نداره و به بدترین شکل اونها رو جلوه میده. یک فیلم نامه نویس قدرتمنده که سناریو در مورد آینده و رفتار آدم ها در جهت منفی میسازه که همه آنها توهم و خیال هست و واقعیت نداره.
بنابراین قلم مو رو از دستش میگیرم و بهترین تصاویر رو خلق میکنم چون من خدایی را دارم که خالق زیبایی ها و کل کیهان است و قدرتمندترین حامی و پشتیبانِ من در این مسیر. اما ذهنِ محدود و منفی نگر ، نه از خودش قدرتی داره و نه هیچ تکیه گاهی و در برابر رب العالمین عاجز و ناتوان است . ذره بین رو از دستش میگیرم و میندازم روی اتفاقات مثبتی که تا الان در سفرها تجربه کردم و بی نظیر بودند.
به کودک ِ درونم آگاه هستم که یک قسمتهایی از آن درد کشیده و زخم خورده . برای همین می ترسه . بنابراین باهاش حرف میزنم و درکش میکنم.
به کودک زخمی درونم میگم : باشه اصلا تو راست میگی، حق با تو هست، . میدونی تو هم حق داری، ابن قدر آسیب دیدی از کودکی ،این قدر شاهد رویدادهای ناخوشایند بودی که ترسیده شدی. تو ترسیدی مگه نه؟ اتفاقاتی که برای اعضای خانواده رخ داد و اتفاقاتی که خودت در ارتباط با آدم ها تجربه کردی . تو ترسیدی و داری این موقعیت را با موقعیت های گذشته مقایسه میکنی و تعمیم میدی، یعنی فکر میکنی، این موقعیت ،همون موقعیت ها هست. در حالی که این موقعیت کاملا با اونها فرق داره، این یک موقعیت دیگه هست. قرار نیست فاجعه ای رخ بده، با ترست مواجه شو، فقط یک هفته سفر هست نه یک موقعیت دائمی. تو که نمیخوای با این افراد برای عمری زندگی کنی. وقتی باهاش مواجه بشی بهترین ها رو خدا برات رقم میزنه. تو تنها نیستی . فرمانروای کیهان و جهان با تو هست و هدایت و کمکت میکنه.
از طرفی چون موقعیتِ جدید هست و شناختی نداری بهت حق میدم. حق داری احتیاط کنی. من درکت میکنم که نگران باشی، اما بهتر نیست این فرصت رو بدی و قبل از قضاوت و نگرانی، سفر گروهی رو با افراد و موقعیت جدید تجربه کنی؟ اون وقت نظر بدی؟ از کجا معلوم خیلی خوب نباشه ؟
4. عدم تفکر در موردِ سفرِ تنهایی خارج از ایران در حال حاضر. این کار رو به وقت و زمان خودش بذارم یعنی وقتی که راه و روش رو یاد گرفتم. یعنی اجازه بدم تکاملم طی بشه و فعلا تمرکزم روی سفر گروهی باشه. از طرفی من دلم میخواد همسفرِ مناسب داشته باشم.
5. خدا ، خدای فراوانی است و من میتوانم بی نهایت سفر بروم و لذت ببرم و فقط محدود به همین سفر نیست. و خداوند هر روز داره به خواسته های من پاسخ میده.
6. به جای ناراحتی در مورد گران شدن بلیت هواپیما ، به این فکر کنم که پول باید جاری بشه و در جایی هزینه شود. خدا رو شکر که این هزینه در جهت سفر بود نه در جهت درمان بیماری یا دردسرهای دیگر. هر کسی به اندازه ظرف خود دریافت میکنه. خدا بی وقفه و پیوسته داره به همه ما ثروت و نعمت میرسونه و چیزی از دست نمیره. دوباره به دست میاد . بیشتر هم به دست میاد. .
7. به جای چک کردن قیمت دلار، به این فکر کن که خدا ، خدای فراوانی هست و اگر در مدار درست باشی ، عوامل بیرونی تاثیری بر وضعیت مالی تو نداره. دنیا بر اساس تصمیم ِ تو مبنی بر اینکه چه زمانی دلار بخری ، عمل نمیکنه . دنیا طبق قانون بر اساس فرکانس های تو عمل میکنه.
8. تمرکز روی نکات مثبت این تور: پیدا کردن هم اتاقی از همان روز اول و این باعث شد هزینه هتل برام کمتر بشه. برای این تور فقط ابتدا هزینه پرواز رو دادم و بقیه هزینه ها در فرودگاه اخذ میشه در حالی که بعضی تورها کل هزینه رو می گیرند و اگر کنسل کنیم ، هیچ مبلغی رو برگشت نمیدن. مسئول تور خیلی با حوصله پاسخِ سوالات رو میده و همه موارد لازم رو توضیح میده . هم اتاقیِ من شخصی هست که همیشه دوست داشتم باهاش همسفر بشم با اینکه تا حالا از نزدیک او را ندیدم چون یک دختر بسیار شجاع و کمپر سوار است و ارتباط بسیار خوبی با آدم های مختلف برقرار میکنه. . این سفر یک تجربه جدید است و خیلی چیزها یاد میگیرم و مقدمه ای میشود برای سفرهای بهتر در آینده .
9. همان طور که خدا بقیه سفرهایم را مدیریت کرد و همه چیز خیلی عالی پیش رفت ، این بار هم عالی تر عمل میکنه. همان خدایی که داره کهکشانها و سیارات رو مدیریت میکنه، همان خدایی که داره همه موجودات رو اداره میکنه و همه چیز داره طبق نظم و هماهنگی او پیش میره، همون خدایی که ابر و باد و مه و خورشید رو جوری هدایت میکنه تا باران رحمتش نازل بشه و نعمت و ثروت برای همه موجودات در کره زمین تامین بشه ، همون خدایی که هوشمندانه کالبد فیزیکیِ تک تک موجودات رو اداره میکنه طوریکه شبها هنگام خواب بدون اینکه متوجه باشند به کار خودش ادامه میده ،بنابراین همین خدا وضعیت جسمانی و هورمونها رو در بدنِ من به گونه ای تنظیم و مدیریت میکنه که از نظر جسمانی و روانی با محیط اطرافم هماهنگ و در تعادل باشم . چون او بیشتر از من میخواد که سالم و شاد باشم و سفر لذت بخشی رو تجربه کنم. او همواره حافظ و مراقبم هست و تنظیم کننده امور که بهترین زمان بندی رو در راستای خواسته های من انجام میده.
در بخشی از سخنان استاد در این فایل متوجه شدم که استاد میگن وقتی فهمیدم مسیرم اشتباه هست از همان جا کار را متوقف کردم و مسیر را تغییر دادم با اینکه هزینه و وقت زیاد در آن مسیر گذاشته بودم. و گفتم خدا رزاق است و دوباره به دست میارم.
وای استاد این جملات عالی بودن. اما در کنارش نجوای ذهن اومد که نکنه به صلاح نیست این سفر رو بری و خدا داره بهت میگه همین جا تغییر مسیر بده و دیگه ادامه نده. نجوای ذهن می گفت تو از خدا خواسته بودی که بهت بگه چه کار کنی و الان از طریق این فایل داره میگه نرو سفر. شک و تردید اومد. دوباره شروع کردم به فکر کردن. آیا واقعا پیامش همین هست یا پیام دیگری داره؟
بیشتر فکر کردم. گاهی مرز بین روشنایی و تاریکی این قدر باریک هست که متوجه نمیشی کدام صدا ، ندای خداوند هست ، کدام صدا ،ندای شیطان. یعنی گاهی شیطان در قالب یک لباس زیبای توحیدی خودنمایی میکنه و پیام خودش رو به جای پیام الله جا میزنه.
در قسمتی از فایل استاد در مورد اینکه افراد از ایشان در مورد تصمیمات زندگی سوال میکنند چون انتظار دارند یک نفر به آنها بگه چه کار کنند که از خودشون رفع مسسولیت کنند . مشابه این مورد زیاد دیده میشه. مثلا من در سالهای گذشته که تعریف اشتباهی از خدا داشتم، هر وقت میخواستم راجع به موضوعی تصمیم بگیرم و دچار تردید بودم میرفتم با قرآن استخاره میگرفتم که به من بگه چه کارکنم و خیلی وقتها میشد که آیه هایی میومد که ربطی به درخواست من نداشت و من رو بیشتر دچار ترس و نگرانی می کرد. یعنی من با تکرار زیاد این عمل، خودم را دچار وسواس کرده بودم و وسواس هم از ناحیه شیطان است. در واقع خدا می خواست بگه ، من بهت قدرت تفکر و انتخاب دادم. بهت این توانایی رو دادم که فکر کنی اما تو میخوای بدون فکر کردن و بدون اعتماد و توکل و بدون تلاش برای مدیریت ذهن، یه جورایی خودت رو راحت کنی و از طریق استخاره به نتیجه برسی. این راهش نیست.حتی در همین سایت هم گاهی میبینم که بچه ها از بخشِ نشانه به طور افراطی استفاده میکنند که باعث میشه مسیر رو اشتباه برن. من خودم معمولا زمانی از این قسمت استفاده می کنم که ندای قلبم بهم بگه. و وقتی طبق ندای قلبم سراغ این بخش میرم ، دقیقا پاسخ را در همان قسمت می گیرم و از دیدن نشانه شوکه میشم.
بنابراین بعد از تفکر بیشتر ، به این نتیجه رسیدم که من باید در راستای خواسته ام که رفتن به سفری جذاب است، اقدامات لازم را انجام دهم و بقیه کار را به خداوند بسپارم نه اینکه متوقف شوم .
خدا را هزاران بار برای تمامی نعمتهایی که به من داده قدردانم.
خدایا شکرت که سالم هستم و میتوانم سفر کنم . به واسطه سلامتی ام بی نیازم. خدایا شکرت که سالم هستم و ورزش میکنم. خدایا شکرت برای حضور خانواده ام و سلامتی شون. خدایا شکرت برای دوستان خوبی که دارم و لحظات شادی که با آنها می گذرانم. خدایا شکرت برای آزادی، آرامش، استقلال شخصی و مالی، امنیت،رفاه و آسایش و بی نیازی. خدایا شکرت برای خانه ای که دارم، ماشینی که با آن به سفرهای لذت بخش رفتم، خدایا شکرت برای سفرهای عالی و همسفران فوق العاده و سلامتی در سفر، خدایا شکرت برای طبیعت ، خدایا شکرت برای تکنولوژی و راحتی کارها، خدایا شکرت برای فراوانی و برکت، خدایا شکرت برای آگاهی هایی که به من میدهی ،خدایا شکرت که این تضاد در ارتباط با سفر و خوشی هست نه یک رویداد ناخوشایند، خدایا شکرت برای تمام هدایت ها، کمک ها و حفاظت. خدایا شکرت که تو را دارم که بهترین رفیق و یار منی و بهترین راهنمای من در جهت زیبایی ها. خدایا شکرت که به من توفیق نوشتن دادی.
قدردان استاد گرامی و خانم شایسته هستم.
همواره سرشار از آگاهی های نابِ خداوند باشید.
نور الهی بر قلبتان جاری
این کامنت را همینجا تمام میکنم و از خداوند میخواهم بهترین ها را برایم رقم بزند.
سلام مرجان عزیز
دختر زیبا عجب کامنتی نوشتی ،هر کلمش پر از توحید و باورهای توحیدی زیبا بود
چقدر لذت بردم از نحوه نگرشت و اینکه ترمزهاتو شناسایی کردی
نحوه صحبت کردنت با کودک درونت خیلی زیبا بود و منم باید همین کار انجام و لحظهای که شروع میکنه به ترسیدن از این شیوه استفاده کنم
خوشا به سعادتت که راهی سفری زیبا هستس و داری ظرف وجود خودتو بزرگتر میکنی با تجربه کردن زیبای های سفر
در 12 قدم استاد در یکی از قدمها و تمرکز روی نکات مثبت نکته ای میگه راجب سرمایگذاری روی خودت و بزرگتر شدن ظرف وجودی ما و ارتباطشو با لذت بردن از زندگی خیلی واضح توضیح میده به زبان تصاویر
ما اومدیم به این دنیا که تجربه کنیم خودمونو و زیبای های این دنیا و سرمایگذاری اصلی همینه ،درست مثل شما
انشاله که سفر خوبی داشته باشی و از زیبای هایش اینجا برامون بنویسی
در پناه الله یکتا شادو خرم باشی
سلام به همه ی دوستان هم مسیر
این گام درسای خوبی برای من داشت و خوشحالم که این موضوع رو هم متوجه شدم
هروقت فهمیدم مسیری که دارم میرم اشتباهه باید سریع مسیرمو تغییر بدم مهم نیست چقدر جلو رفتم، مهم نیست چقدر توی این مسیر تلاش و حتی هزینه کردم
وقتی میفهمم یه مسیری اشتباهه و مسیری نیست که بهش علاقه دارم باید تغییرش بدم
اگه یه چیزی رو میخوای و یه خواسته ای داری ولی ذهنت درگیر یه موضوع دیگه ست تو نمیتونی به خواسته ت برسی چون مدام داری به اون موضوع دیگه که با خواسته ت متفاوته فکر و توجه میکنی
خودم به شخصه یه مدته میخوام که درآمدم بیشتر بشه، مشتری هام بیشتر بشه و در کل فروش بیشتری داشته باشم ولی به این موضوع نه فکر میکنم نه توجهی دارم و نه حتی سوال میپرسم
باید بتونم سوالای خوبی از خودم بپرسم و مدام این سوال هارو تکرار کنم تا خدا منو به سمت جواب هدایت کنه
چطوری درآمدمو بیشتر کنم؟
باید چه کاری انجام بدم؟
چطوری مشتری هامو بیشتر کنم؟
چطوری مشتری جدید پیدا کنم؟ از کجا؟ کجا باید برم؟
چکار کنم که سفارش های بیشتری بگیرم؟
چطوری روی کارم تمرکز کنم؟
چطوری توجهم رو لیزری روی کارم بزارم؟
من باید سوال بپرسم و منتظر جواب خدا باشم
من خودمو به خدا میسپارم و خدا همیشه کارهاشو به بهترین و آسانترین راه انجام میده
تنها کاری که من باید انجام بدم کنترل ذهنمه، داشتن احساسِ خوبه، داشتن ایمان و توکل به خدایی که پروردگار و فرمانروای جهانه
و اینو مدام باید با خودم تکرار کنم که هر اتفاقی که بیفته به نفع منه
الخیر فی ما وقع
هر اتفاقی که می افته برای من پر از خیر و خوبی هست
خدایا هدایتم کن به راه راست، به راه کسانیکه به آنها نعمت و ثروت بخشیدی
پروردگارا هدایتم کن به راه ابراهیم و سلیمان
به نام یگانه خالق هستی رب العالمین
سلام خدمت استاد عزیزم و همینطور خانم شایسته ی عزیز وتک تک دوستانم …
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی بهم دادی که تابتونم بیام سایت این فایل رو گوش کنم وازش توزندگیم استفاده کنم تا آدم شادتری باشم ….
نکته ی مهم
(سوره لیل آیه 4)
(آن سعیکم آشتی. تلاش شما خیلی پراکنده است )
وقتی خواسته آیی داریم مثل استاد که خواستشون مهاجرت بود آزادی بودی وهرچی ….
آمدن وتمام تمرکزشون رو گذاشتن روی کاری که میخواستن
مثل جمع کردن دفترهاشون چه در تهران چه شهرستان وکارای دیگه که باعث میشد تمرکزشون رو از روی خواستشون برداره که مهاجرت صورت بگیره براشون …
واستاد میگن من برای اینکه پراکنده نباشه هواسم وفرکانسم رو بزارم روی مهاجرت گفتم چه کارهایی رو باید انجام بدم وچه کارهایی رو نباید انجام بدم ..
یعنی فقط بحث انجام دادن یه سری کارها نیست بحث انجام ندادن یه سری کارها هم هست
گفتم من چه کارهایی رو نباید انجام بدم .گفتم تاوقتی من تمرکزم توایران ودارم کارمیکنم و اینقدر درگیرم نمیتونم مهاجرت کنم ..
وکی به این رسیدم وقتی که دبی بودم
چون وقتی من خواسته آیی دارم طبق قانون پیش میرم وهمه ی اون کارهایی که برای رسیدن به خواسته رو خواسته بود انجام دادم همه ی اون باورها رو ساختم همه ی اون اقدامات عملی رو انجام دادم کارها رو کردم ..
بعد دیدم نمیشه ومیشستم فکرمیکردم عمیق که احتمالا یه چیزهایی اززیر دستم در رفته
البته که من هیچ کاره ام ومیشینم با خدا صحبت میکنم ومیگم توبگو چیکارکنم ..
در واقع بهترین جمله ای که میشه گفت اینه که
به بی فکری خودم اعتراف میکنم ب ناتوانی خودم اعتراف میکنم به تسلیم بودن خودم اعتراف میکنم ..
(وبه قول موسی که میگه خدایا من به هرخیری که ازتو بهم میرسه بهش فقیرم …)
توبگو قضیه چیه توبگو کجای کارایرادداره تومنو هدایت کن تومنو آگاه کن ….
جوابی که آمد این بود ..(آن سعیکم آشتی)…
سعی شما پراکنده است ومن همون شب تصمیم گرفتم آمدم وتمام برنامه هام روکنسل کردم برنامه هایی که براشون هزینه کرده بودم …
وقتی اون الهامات که بهم داده شد منم تمام دفاترم رو جمع کردم
واصلا نگران ازدست دادن چیزی نیستم حالا اینکه چقدر هزینه کردم ومیگم جهان پرازنعمت فراونیه وخداوند رزاق دوباره میسازمشون …
ومیرم سراغ هدف بعدی….
نکته بعدی …
تمام اتفاقاتی ک وارد زندگی ما میشه بخاطر باورهای ماست وماباید باورهامون رو درست کنیم که اینکار زمان میبره ومقاومتها هم هست چون خیلی حرفها شنیدیم خیلی چرت وپرتها را شنیدیم وتومغزمون جادادیم که باید تغییر کنه
ولی هرچقدر که بیشتر کارمیکنی مدارت تغییر میکنه وهرچقدر مدارت تغییر کنه هی به جاهای بهتری هدایت میشی ….
اگاهی ودرسی که این فایل برام داشت
1- وقتی خواسته ای دارم باید بتونم با خواستم هم فرکانس بشم باورهامو نسبت به خواستم درست کنم تغییر بدم وباید براش قدم بردارم قدم عملی وسعی کنم تمرکزم رو فقط روی خواسته ام بزارم به صورت لیزری وپیش برم وخداوند هم دراینمسیر هادی وحامی منه وهدایتم میکنه
وهرچقدر باورهای من نسبت به خواستم بهتر بشه و بهتر روی خودم کارکنم مدارم تغییر میکنه و جهان منو به جای بهتری که زمین بزرگتری هست هدایت میکنه …
2ـ وقتی خواسته آیی دارم فقط این نیست که بگم چه کارهایی رو باید انجام بدم بلکه یه سری کارها هم هست که نباید انجام بدم ..مثلا اگربه دوتا کارمتفاوت علاقه دارم
باید ببینم به کدومشون عشق وعلاقم بیشتر و تمرکزم رو بزارم روی اون کار ..مثلا من خودم توهنر خیلی استعداد دارم اما عشق وعلاقم ورزشه برای همین مسیر ورزش رو انتخاب کردم ….
3ـ مورد بعدی اینکه وقتی میفهمم یه مسیری رورفتم تا یه جایی وحالا شاید براش خیلی وقت و هزینه هم صرف کردم
اما وقتی میبینم اون مسیر منو ازخواسته ی اصلیم که مثلا ورزش هست وداره دورممیکنه میتونم با شجاعت ازاونمسیری که رفتم برگردم وبرمبه دنبال خواسته آیی که میخواستم
من توی هنر یه مسیری رو پیش رفتم براش کار کردم هزینه کردم وقت گذاشتم ساعتها اما دیدم این مسیر داره منو ازخواستم که ورزش وکاردرمحیط ورزشه دور میکنه
وتصمیمگرفتم برگردم و به اون کاری که عشقم وعلاقم بود آدمه بدم
4ـویادم باشه جهان سرشار ازنعمته ثروته ونعمتهای خدابینهایته خدا از بینهایت طریق به مانعمت میده واینو تکرار کنم و به خودم بگم که خدا رزاق
استاد عزیزم سپاسگذارم ازشما بابت این فایل واین آگاهی ها
همینطور خانم شایسته ی عزیز
در پناه خداوند یکتا باشیم
به نام خداوند
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی (4) اللیل
همانا سعی شما پراکنده است.
اهمیت موضوع رسیدن به خواسته برابر با هم مداربودن با خواسته هست یعنی خیلی مهم هست که ما با خواسته هم مدار باشیم یعنی هم از لحاظ فکری وهم فکری باید در جهت رسیدن به خواسته باشیم .
تمرکز مهم هست.
در لحظات تمرکز هست که الهامات دریافت میشه و راه حل ها به ما گفته میشه .
وقتی در مسیر درست قرار می گیرم الهامات ما در راستای خواسته ماست ، حالا مهم هست که تلاش ما بصورت متمرکز باشه و ما را قدم به قدم به خواسته نزدیک کنه .
علت اصلی افرادی که به خواسته خود نمی رسن ، بخاطر اینکه، رویای خودشان را پس از مدتی فراموش می کنند و رویایی که شاید سالها تجسم می کردن فراموش میشه، چرا؟
چون
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی هست ، یعنی آن رویایی که در ذهن هست با آن کار و فعالیت روزانه او متفاوت هست و بعداز مدتی از مدار خواسته دور میشه، و درنهایت فراموش میشه .
به نام خداوند بخشاینده مهربان
خدای رحمانم هدایتگرم باش ،هر لحظه
نکات کلیدی این قسمت
1-تضادها باعث ایجاد خواستهها میشود و باعث پیشرفت میشود
2 از قانون استفاده کردم برای اینکه چطور به خواستهام برسم
3-آیهای در قرآن به نام آن لسعیکم لشتی
تلاش شما خیلی پراکنده است وبه قولی تمرکز شما فوکس نیست .
4-وقتی شما یک هدفی را دارید و یک سری یک سری کارها را انجام بدهید و یک سری کارها نباید انجام دهید.
5-من همیشه دارم به قانون فکر میکنم فکر میکنم که چطور میشود به خواستهها رسید و چه کار باید بکنم
5-اگر خواستم نمیشد مینشستم فکر میکردم تمرکزی،و خیلی عمیق.
میشینم میگویم خدایا تو بگو،میشینم به بیفکری خودم اعتراف میکنم،به ناتوانی خودم اعتراف میکنم،به تسلیم بودن خودم اعتراف میکنم،میشه اصلاً میگفتم خدایا من هیچ فکری ندارم،من فقیرم به هر خیری که از تو به من برسد،تو بگو کجای کار ایراد داره،تو منو هدایت کن تو منو آگاه کن.
6-وقتی من بفهمم یک مسیری اشتباه است مهم نیست که چقدر رفتم این مسیررا،هر کجا باشد جلویش را میگیرم و مسیررا عوض میکنم.
7-وقتی که الهامات را دریافت کردم آمدم تمام اون درگیریهای ذهنی را،جمع کردم
8-وقتی که من یک هدفی رو دارم باید فرکانسهام باید در راستای اون هدف باشد گر فرکانسها م در راستای اون هدف نیست مهم نیست که چقدر من میخوام به اون هدف برسم ،به هدفم نمیرسم.
9-شما ذهنت درگیر یک مسئله است ومیخواهی به یک خواسته دیگر برسی ذهنت درگیر یه چیز دیگه است درگیر متضاد او خواسته است،نمیشود به این خواسته رسید وقتی که ذهنت اینجاست .
10-وقتی بحث فرکانس و بحث توجه را درک میکنید بهتر میفهمید .
11-وقت شما تغییر میکند فرکانستون،و همه چی رو آماده میکنید طبق قوانینی که درک کردید برای اینکه من به خواسته ام برسم،دیگه بقیه کارها را جهان انجام میدهد.
12-من دوست داشتم اتفاق بیفتد ولی واقعاً قلباً سپرده بودم به خدا و من دوست داشتم اون اتفاق بیفتد،ولی اینکه چه جوری باشه از چه طریق باشد،خدا برای من انتخاب میکرد وسایل تعیین و بهترین و راحتترین روش من رو به خواستم میرساند.
من اصلاً به روش رسیدن به خواسته کاری ندارم ،به خواسته کار دارم،و اصلاً نگران نبودم که نشود. گفتم اگر بشود خوشحالم اگر نشود هم ناراحت نیستم.
13-همه اون قوانینی که برای رسیدن به خواسته است،خودم از آنها استفاده کردم راحت به خواستههام رسیدم،اینقدر راحت همه چیز فراهم میشود،همه چیز من داده میشود، همه اینها بحث فرکانس است بحث مدار است بحث باور است بحث احساس خوب ،بحث امید،بحث ایمان بحث توکل.
14-تمام اتفاقاتی که وارد زندگی ما میشود به خاطر باورهای ماست و ما باید تنها کاری که بکنیم اون باورهادرست کنیم که این کار زمان می برد.
چون خیلی مقاومتهاست خیلی حرفها رو شنیدیم خیلی چرت و پرتها رو در ذهنمون جا دادیم،ولی هرچقدر بیشتر کار میکنیم مدارت تغییر هر چقدر هم به مدارت تغییر کند،به جای بهتری هدایت میشی.
به نام خداوندی که هر آنچه دارم از اوست
سلااامی گرررم به استادان و دوستان عزیزم در این سایت فوق العاده
سپاسگزار خداوندم که مرا به این سایت الهی هدایت کرد
گام 16: اجرای مفهوم هم فرکانس شدن با خواسته
آیه قرآن: ان سعیکم لشتی
خداوند میفرماید: تلاش شما خیلی پراکنده است.
وقتی شما هدفی دارید یکسری کارها را باید انجام دهید و یکسری کارها را نباید انجام دهید تا به اون هدفتون برسید
همیشه باید به قانون فکر کرد همیشه باید فکر کرد چگونه آدم به خواسته هاش میرسه و چیکار باید بکنه
چگونه؟ باید بنشینیم به بی فکری خود اعتراف کنیم به ناتوانی خود اعتراف کنیم به تسلیم بودن خود اعتراف کنیم
بگیم من هیچ فکری ندارم .. من فقیرم به هر خیری که از تو به من برسه .. تو به من بگو قضیه چیه .. تو به من بگو کجای کار ایراد داره..تو منو هدایت کن ..تو منو آگاه کن
◀️◀️◀️ از قدرت سوال غافل نشوید.
◀️◀️◀️ الهامات را جدی بگیرید.
وقتی میفهمید یک مسیری اشتباه است مهم نیست تا کجا رفته باشید در هر مرحله ای باشید باید جلویش را بگیرید. اصلا مهم نیست چقدر برایش زمان گذاشته اید چقدر انرژی گذاشته اید
این ره که میروی به ترکستان است خب مسیر را عوض کن
وقتی من هدفی دارم باید فرکانس هایم در راستای اون هدف باشه اگه میخوام بهش برسم ، اگه فرکانسام در راستای اون هدف نباشه مهم نیست من چقدر بخوام بهش برسم من به اون هدف نمیرسم.
خدایا کمکم کن…خدایا من هیییچی نمیدونم…خدایا من به هر خیری که از تو بهم برسه فقیرم .. تو مسیر رو نشونم بده… تو بگو چیکار کنم.
سپاسگزار استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیزم هستم.
در پناه حق
به نام خدا
18,روز عضویت
سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
از پروسه مهاجرتون که تعریف کردید منا یاد یه ماجرا انداخت
من بار ها برام اتفاق افتاده که مسیر زندگیم را تغییر بدم
ولی ترسیدم
ایمان به بهبود و تغییر نداشتم
شهامتتون را تحسین میکنم
مرحبا
من نمیدونم اگه من هم شهامت به خرج میدادم چه اتفاقی برام میوفتاد
شرایطم الان چطور بود
ولی الان درگیر یکسری مسایل هستم که حتی دیگه حوصله حل کردنش هم ندارم
به هر ریسمانی که تو مسیرم میبینم چنگ میزنم
ولی بخاطر باور های پوسیده ای که تو وجودم هست به هر روشی برای بهبود شرایطم فکر میکنم بجز اون تغییر مسیر
سلاااااممم ماه من
اییی نور چشمااانمم
ایییی مهربان هم فرکانسی من
ایییی جااانننن دلمممم چقدر خوشحال شدم اینکه دیدمممم مدت عضویت چقدررر کم استت و بااااااکل عشقققق روی خودت کار میکنییی روی باور هایت کار میکنیییی ..
واقعااااا تو جز ازعشق استی ومنمممممم عاااااشقتممممم .
عاشققق این روند کارکردنت روی باور هایتتت و ساختن زندگیت !!!
بهاااارررره جاننمممممم میخواهممم اینجاااا برایت یک رد پا بگذارررر هرکجا هرنگاه هر زمان که دیدییییی این حرفم را با خودت تکراررر بکن ارامششش من .
سلام همتای عزیز
سپاسگزار این همه محبت و عشق و مهربانت هستم .دوست من
خداوند را شکر بخاطر این همه احساس
قطعا وجودتان پر از عشق هست که اینچنین نثری را برای من نوشتی
خودت تکه ای از عشق الهی هستی
ممنون از محبتت
ممنون از احساسات زیبا که داری و این احساسات را با من شر کردی
من هم از ته قلبم برات آرزوی موفقیت و شادی و عشق دارم
وقتی شما با این همه احساسات خوب برای من پیام گذاشتید
قطعا من هم توی این مسیر موفق میشم
بناممم خداوند بی همتااا .
درود بر استاد عزیزممم
مریمممم ناز
دوستان هم فرکانس ، مومنتومی هایم .
خدااااوند را سپاسگذار هستم
گام 16 !
اجرای مفهوم هم فرکانس شدن با با خواسته !
سوره لیل
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّىٰ(۴)
همانا تلاشتان گوناگون و پراکنده است؛
مفهوم این آیت .
سعی کنید ادامه بدهید .اما اگر سعی شما پراگنده بود تلاش تمرکز دیگر کنید .
اگر یک خواسته را دارد باید بعضی کارا برایش انجام بدهید اما بعضی کارا را نه .
یعنی کارا مربوط خودمان میشود بعضی کارا به خداوند .
اگر بدانیم مسیر درست نیست باید هرقدم که استیم استاپ کنیممم مسیر را .
چون نتیجه خوبتر ندارد .
و چقدر ترمز است همین پراکندگی افکار پایبند بودن به مکان یا شخص خاص و همزمان داشتن خواسته در جای دیگه .
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید .
سلام به استاد عباس منش عزیز
عیدتون مبارک وممنون به خاطر عیدی که به مادادید
وسلام به دوستان عزیزم .عید همگی شماهم مبارک.
استاد خداراشکرکه تونستید مادررابه آرزوشون برسونید.
من هم وقتی مجرد بودم تویه اداره دولتی کار میکردم ، به خاطر شرایط سختی که توخونه داشتیم یه روز تصمیم گرفتم نامه ای بنویسم وببرم پیش وزیر وازشون درخواست کنم با وام مسکن قبل ازموعد من موافقت کنند.همین کارراکردم وخودم یه درخواست مختصرومفید نوشتم وبردم .خداراهزاران بارشکرکه تمام مراحل کاریش به خوبی گذشت و من تونستم چندسال زودتراز موعد برای مادرم آپارتمان کوچیکی تهیه کنم که البته برای ما حکم یه قصرراداشت.
درست میفرمایید احساس بی نظیریه.
من اونموقع قوانین رانمیشناختم ولی بارهاوبارها حصور خدارا به شکل معجزه توزندگیم دیده بودم.
ولی دوستان عزیز فرق شرایط فعلی ما باگذشتمون اینه که ما به لطف خداوراهنماییهای استاد با “قوانین ثابت” خداوند آشنا میشیم وحالا دقیقا”میدونیم که اگر راه رادرست بریم نتیجه اش چی میشه. ودیگه فکرنمیکنیم یه جا بدشانسیه،یه جاخوش شانسی ومعجزه.
استادعزیز من هربار وتوهرفایلی که براتون بذارم خواهم گفت بی نهایت سپاسگزارم.
واین حداقل کاریه که میتونم انجام بدم.
درآعوش پرمهرخداوند شاد وسلامت باشید.
????????????