مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر

به نام خدای مهربان

سلام به همه دوستان عزیزم در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

اول از همه، خیلی خوشحالم که مریم جان همچین فرصتی رو برای ما ایجاد کردن و سپاسگزار خداوندم که لایق این بودم که در این پروژه شرکت کنم

چون به تازگی دوره عزت نفس رو تموم کردم و نیاز داشتم مدتی به ذهنم اجازه بدم که آگاهی های دوره عزت نفس رو تحلیل و پردازش کنه و در این فرصت شرایط این رو دارم که در این پروژه هم شرکت کنم؛ خدایا صد هزار بار شکرت

در مورد فایل، چقدر زیباست که این فایل هم با مرور اهمیت توحید آغاز شد؛ اینکه “توحید، به معنای گرفتن قدرت از هر آنچه غیر از خدا مثل افراد و شرایط و دادن همه قدرت جهان هستی به یگانه پروردگارمون، میتونه باعث بشه سرعت رشد و پیش رفت ما چندین برابر بشه”

و با توجه به اینکه این فایل بیشتر درمورد باور های توحیدی و رعایت تکامل بود، اگر من بخوام از خودم مثال هایی در این زمینه ها بیارم، یکیش روز امتحان عملی رانندگیم بود؛ که همه، یعنی واااقعا “همه” بهم میگفتن قبولی تو به این بستگی داره که کی ممتحن باشه، حالش خوب باشه یا نه، تو چه لباسی بپوشی که اون تایید کنه یا نه، نفر قبلی که امتحان میده چجور باشه، فلان کار رو بکنی یا نه، سلام محترمانه بکنی یا نه و….

منی که کلی استرس گرفته بودم، یک آن خداوند هدایتم کرد و با خودم گفتم: باباااا، من برای اینکه امتحان رو قبول بشم به هییییچ یک از اینایی که میگن احتیاج ندارم، من فقط و فقط و فقط به ایمان احتیاج دارم و بس.

نتیجه این شد که در شرایطی که من و تمام دوستانم استرس محض داشتیم، من به آرامش رسیدم. اونها یکی پس از دیگری رفتن امتحان دادن، همرو هم رعایت کردن و رد شدن و در کمال ناباوری من رفتم، خیلی هم عادی بودم (شروع نکردم به تعریف الکی از افسر و…) و ایشون با اینکه فرد بسیار جدی ای بود، به راحتی و با احترام به من گفت که قبول شدم و من در کسری از ثانیه امتحان رو قبول شدم.

اون روز از خوشحالی روح داشت از بدنم جدا میشد و این رو فقط و فقط خودم میدونستم که تنها دلیل قبولی راحت و آسون من، کار کردن روی باور های توحیدی بود.

در مورد مسئله تکامل، میتونم هنر رو مثال بزنم که بخاطر عشقی که به هنر دارم، با اینکه وقتی واردش شدم خیلی ها میگفتن که اره جوگیر شدی یه مدت میری اینم ول میکنی، یا مسخرم میکردن که اینا چیه که میکشی، من ادامه دادم. البته خیلی پیش اومد که ناامید شدم چون واقعا اولش اصلا کارم خوب نبود ولی عشقی که داشتم دائم من رو هل داد و وقتی به خودم اومدم، دیدم که الان حدود سه ساله که من به صورت مستمر دارم کلاس نقاشی میرم؛ کاملا در سبک ها و ابزار های مختلف نقاشی پیش رفتم و حرفه ای شدم، به هنر های دیگه مثل شمع سازی و سنگ مصنوعی هدایت شدم و چقدر این هنر ها، به خاطر علاقه ای که بهشون دارم زندگیم رو زیباتر کردن

و همه اینا پس از لطف خداوند یکتا، بخاطر تکاملی بود که من رعایت کردم. هرگز روز های اول که نقاشی رو شروع کردم مطمئن نبودم که به این روز ها برسم، نقاشی هام خیلی هم زشت بود، نتیجه خاصی هم در دست نداشتم ولی ادامه دادم، ادامه دادم و ادامه دادم تا به نتیجه رسیدم.

خیلی خیلی خوشحالم بخاطر پروژه مهاجرت به مدار بالاتر و هر بار که بهش فکر میکنم کلی خداروشکر میکنم

حتی بخاطر اطمینانی که به نتیجه اش دارم، یه چکاب فرکانسی کوچیک هم اول دفترم نوشتم و تاریخ زدم و بی صبرانه منتظرم تا 25 روز دیگه بخونمش و نتیجه رو باهاش مقایسه کنم

برای همه دوستان در این پروژه قشنگ ترین هارو آرزو میکنم