مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر

برای رسیدن به خواسته سه تا نکته استاد گفتن

یکی باور های درستی داشتند

دوم احساس لیاقت

سوم حس خوب در زمان حال

برای خونه داشتم اینها را فکر میکردم

باورهای درست خونه انقدر زیاده که هر جا میری ساختمانهای سر به فلک کشیده میبینی و هزاران خونه ساخته میشه و روزانه دارن ساخت و ساز میکنن

خونه انقدر زیاده که خیلی اگهی فروش و پیش فروش میبینی و همچنان در حال ساختن

خونه انقدر زیاده که حتی خیلیها مجردی دارن داخلش زندگی میکنن و خانواده و فرزند خانه ها جداهست

خونه انقدر زیاده که کلی وام و امکانات برای ساخت و ساز و بازسازی جتی میدن

خونه انقدر زیاده که الان خیلی خونه ها خالیه مستاجر و خریدار نداره

خونه انقدر زیاده که حتی خونه های قدیمی خالی رها شده و رفتن خونه جدید

خونه انقدر زیاده که خونه های قدیمی دارن بازسازی میکنن و میکوبن و برج میسازن و کسی داخلشون نیست

خونه انقدر زیاده که هر روز کلی اگهی در دیوار تبت میشه

خونه ارزونه و راحت میشه خرید ببین چند نفر اطرافت خونه دارن همه فامیل خودم، کلا انقدر خونه ارزونه که وقتی ازدواج میکنن یک خونه به بچشون میدن انقدر خونه ارزونه که ما هم که ازدواج کردیم خریدیم خونه انقدر ارزونه که هر روز سرمایه گذارها کمتر میان سمتش و میگن ارزونه، خونه که انقدر ارزونه الان خیلی ها چند تا خونه دارن، خونه خریدن راحتترین کاره چند تا من خودم خونه خریدم سه تا

چند بار بابام خونه خرید بالای ده بار، چند بار بقیه خونه میخرن بارها و بارها میبینی چقدر راحت خونه میخرن و جابه جا میکنن همین پارسال خواهرشوهرم یک خونه فروخت یکی خرید، همین امسال چند تا دوستام ازدواج کردنذفتن خونه جدید، چقدر راحته جا به جا شدن، چقدر راحته خونه خریدن، من 18سالگی اولین خونه را خریدم 20سالگی فروختم دومی خریدم 29سالگی فروختم بعدی خریدم من چقدر راحت انجامش دادم الانم 31سالگی میفروشم و بعدی میخرم

بابام 19سالگی لولین خونه را خرید 23سالگی جابه جا کرد دومی خرید 25سالگی جا به جا کرد سومی خرید 27سالگی جابه جا کرد بعدی و انقدر ما در کودکی خونه راحت عوض کردیم هر بار یکجای بهتر یک خونه بهتر، الانم من میتونم لایقش هستم چرا چون من بارها انجامش دادم من لایق داشتن خونه عالی تر هستم و من لایق داشتن یک خونه زیبا هستم

خدایا شکرت

خب بریم سراغ بخش تعهدمون

یک زندگینامه موفق دیگه

میکل بلومبرگ تاجر، ناشر، شهردار،

وقتی دانشجو بود متصدی پارکینگ بود تا یتونه خرج دانشگاهش بده و بعد شروع سرمایه گذاری ها و موفقیتهاش

رشته برق و بعد هم رشته تجارت

خب موفقیت بدست اورد و سهام و. اوراقش بالارفت و بعد شرکتی تاسیس کرد و در نهایت رفت شهردار نیویورک شد

سه تا خونه مختلف براش نوشته شده اما خونه هاش نمیاره که ببینم یک خونه در خلیج استوکس داره

بااینکه دوس داشتم خونه هاش ببینم اما میدونم لایق داشتن ثروت و خونه های عالی هست خدایا شکرت که ثروتمندانی داریم که حامی محیط زیست، مخالف اسلحه و سیگارو مرگ و میر هستند

خدایا شکرت منم لایق خونه زیبایی هستم