مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر - صفحه 47

816 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا جعفرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    مدت ها بود از نسیرم خارج شده بودم و صادقانه اعتراف میکنم به طرز اعتیاد واری شریال هارو پشت سر هم می دیدم و به خودم دقت کردم دیدم من که دیگه از فیلم دیدن لذتی به اون صورت هم نمیبرم از اهنگ گوش دادن لذتی به اون صورت نمیبرم ولی باز انجامش میدم دقیقا مثل یه روتین و میخواستم بزارمش کنار و به اهدافی که مدام به تعویق انداخته بودم برسم ولی ولقعا توانش نداشتم

    چند روز پیش روی کاغد نوشتم که من باید این عا ت اصلاح کنم ولی خدایا نمیتونم در توانم نیست – خدایا تو منو درست کن

    و چیزی که راجب این پروژه توجه ام جلب کرد دقیقا جمله تغییر عادات از زبان خانم شایسته بود که باعث شد بخوام این پروژه رو شرکت کنم در صورتی که پروژه های گام به گام قبلی رو من هیچ کدوم شرکت نکردم

    واقعا امیدوارم بتونم در پایان این پروژه عاداتی که بهم اسیب میزنه رو با عادات خوب جایگزین کنم

    در رابطه با اکاهی های این فایل:

    من در بحث کمالگرایی خیلی مشکل دارم مدام میخوام بی نقص باشم مورد توجه باشم همه کارهام درست انجام بدم و اشتباهی نکنم

    هر روز بابت انجام ندادم کارهایی که باید انجام بدم خودم سرزنش میکنم و لحظه ای هم میخوام انجامش بدم به خودم میگم خیلی فرصت از دست دادم الانم بخوام انجامش بدم دیگه به درد نمیخوره دیگه نمیرسم و این موضوع خبلی تاثیرات بدی روی جنبه روحی گذاشته و دررنهایت با اینکه خیلی کارها میخوام انجام بدم ولی سال هاست هیچ کاری نکردم هیچ دستاوردی هیچ پیشرفتی در کار نیست

    وقتی استاد گفتن من هیچ ادعایی ندارم و اصلا کامل تبسنم و هیچ کسی در دنیا هم کامل نیست من به این فکر کردم که استاد که از نظر من خیلی پیشرفت و دستاورد دارن و کلی عادات های عالی و … که از نظر من کامل هستن بازم خود استاد میگه من کامل نیستم پس چرا من از خودم اتتظار دارم با شرایطی کنونی ام بی تقص عنل کنم؟

    و داخل فایل استاد مسیر رو مشخص کرد که کار من اینه هر روز ورژن بهتری از خودم اپدیت کنم و همین کافیه – احساس کردم بعد شنیدن این جمله اجساس اسودگی بیشتری در خودم اجساس کردم

    وقتی استاد گفتن زمانی که تکاملم طی کردم مثل یک پادشاه رفتم امریکا

    بهم این امید رو داد که وقتی یکم صبور تر باشم و تکامل رو طی کنم خیلی یا شکوه تر و لذت بخش تر به هدفم میرسم و دقیقا یاد جملات استاد در جلسه یک دوره راهنمای عملی افتادم که همین موضوع مطرح شد

    و بعدش استاد گفتن که نگاه منفی به مهاجرت نداشتن و از خودم پرسیدم من چه نگاه منفی نسب به کاری که میخوام انجام بدم دارم؟

    من فکر میکنم سخته زمان زیادی باید براش بزارم

    من اینطور فکر میکنم که اگه تمرکز بزارم روی انجام این کار پس باید یه سری کارها رو دیگه انجام ندم مثل عاداتی که بهم اسیب میزنه ولی توی ذهنم جای اهرم رنج و لذت درست نیست به همین دلیل وقتی مبینم واسه انجام این کار باید لذت های دیگه ام (عادت های محدود کننده) کنار بزارم توی حساب و کتابم نمی ارزه و میگم بیخیال و دیگه انجامش نمیدم

    در عمق وجودم و چراغ خاموش اینطور فکر میکنم که من و چه به انجام این؟ و خودم وصله ی این هدف نمیبینم حتی با وجود اینکه میخوام بهش برسم و میخوام انجامش بدم

    قصد دارم تیکه های از هرگام که برام تاثیر گذار بوده از فایل صوتی برش بدم و در انتهای پروژه هنه این تیکه هارو تبدیل به یک فایل صوتی ارزشمند کنم و بارها گوش بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    سلام به مریم بانو و استاد عزیزم

    الحق که هدایت همیشه به بهترین موقعش میاد

    راستش حدودا یک ماهه پیش بود که دیدم نه دیگه اینطوری حاضر نیستم ادامه بدم

    حدودا 5 ماهی بود که از رابطم اومده بودم بیرون ولی ذهنه همچنان رژه میرفت رو مغزم

    خیلی هم خوب روی محصولات کار میکردم

    ولی نتیجه احساس خوب حاصل نمیشد

    اونجا خدا بهم گفت که الان محصولات فرکانسش خیلی بالاست

    گفتم خدایا چکار کنم؟ راهکار بده

    نمیدونم به چه طریقی هدایت شدم به سفرنامه فصل 1

    فکر میکنم تازه دکمه گام به گام اضافه شده بود به سایت

    خلاصه حال و هوای سه سال پیش که تازه با استاد آشنا شده بودم و اتفاقا اون سال هم دقیقا همین تایما داشتم روش کار میکردم تازه شد

    اصلا اگاهی ها بینظیر بود بخدا

    هر فایل رو حداقل سه مرتبه گوش میدادم به این شکل

    بار اول گوش میدادم

    بار دوم گوش میدادم و خلاصه بر میداشتم

    سپس کامنت میزاشتم و سپس بار سوم

    البته حداقل سه بار بود خیلی از فایلا خیلی بیشتر گوش دادم

    اتفاقی که افتاد اینبود که همین چند روز پیش سی روز اول من تموم شد

    و داشتم کم کم دیگه ادامه نمیدادم

    البته روی دوره ها کار میکردم و فرکانسم با سی روز اول خیلی تنظیم شد

    فشار ذهنم خیلی خیلی کمتر شد

    الحق که چقدر تحسین کردم درک مریم بانو رو

    الحق که دقیقا مراحل اینکه یکی از زیر صفر بخاد بیاد بالا رو توی اون سی روز اول رعایت کرده بودید

    پله به پله

    واقعا گام به گام!

    الان با اومدن این دسته بندی جدید خیلی خوشحالم

    چون با دسته بندی قبلی واقعا مدارم یه لول ازون مدار زیر صفر رسید به صفر

    حداقل از احساس بد کمی دور شدم

    الان میخام یه مدار دیگه برم بالاتر

    فرمولم ثابته

    هر فایل حداقل سه بار به همون روش قبلی …

    بنظرم باور توحیدی تا ابد جای کار داره

    هنوز که هنوزه اسم دلار میاد تن و بدن من میلرزه حالم بد میشه میترسم قاطی میکنم

    اصلا دیوونه میشم

    خودم میدونم که از این باور شرک نشات میگیره

    ذهنم بازی های زیادی در میاره

    میگه نشستی رو خودت کار میکنی دلار داره میره بالا!

    حقوقت ثابته!

    همه رفتن تو تنها موندی تو ایران!

    تا بیای پیشرفت کنی که دلار میشه فلان قدر

    تو نمیتونی

    از پسش بر نمیای

    الان دیگه نمیشه

    و هزاران خرافات دیگه

    راستش خیلی جولان میده تو ذهنم

    این باور شرک خیلی خیلی ریشه داره

    تو همه جا

    با رفتن یه ادم شروع میکنه به حرف زدن

    با دلار

    با یه رفتار بد دیدن

    همینجوری پشت هم حرفاشو میزنه

    راجب یسری موارد خیلی خیلی خوب تر شدم

    راجب یسری موارد مثل ثروت نه

    چون روش کار نکردم

    بنابراین خیلی گفت و گو ذهنیم تغییری نداشته

    یعنی منطق هام ضعیفه

    با اینکه دو سال بود ثروت 1 رو خریده بودم ولی زیاد کار نکرده بودمش

    تقریبا نکرده بودم البته

    ولی جدیدا عجیب غریب هدایت شدم به ثروت 1

    هر روز بیشتر و بیشتر

    چون مطمئنم در تمامی باورهاش ایراد دارم

    شکی ندارم

    با اینکه نتایج مالی خوبی هم گرفتم توی این سه سال

    ولی به اندازه تلاشم نبوده

    یعنی میدونم دارم تقلا میکنم

    دارم زجر میکشم توی این مسیر

    فقط بخاطر باورهای اشتباه

    و اتفاقا تمامی حملات ذهنم هم از همین مسیر شروع میشه

    حتی توی بحث رابطه هم میاد از این در وارد میشه و میگه هیچ کس تورو نمیخاد چون پول نداری …

    خلاصه که پاشنه آشیلمه شدید

    و نیازمند منطق های قوی

    یک هفته ای هست ثروت 1 رو کار میکنم و حال دلم بهتره

    البته خیلی خیلی زیاد باید کار کنم

    بخدا اینقدر ذوق داشتم که شبای اول توی خواب هم داشتم منطق میاوردم برای ذهنم

    خیلی خیلی این حالت رو دوست دارم

    وقتایی که خواب قانون رو میبینم

    خیلی وقتا با استاد حرف هم میزنم

    خیلی هاش یادم نمیمونه ولی شما خیلی بهم کمک میکنید

    امیدوارم تعهد پولادینی که دادم رو حفظ کنم

    باید خیلی بیشتر وظیفم بدونم ثروتمند شدن رو

    باورهام اهرم رنج و لذتم کاملا برعکسه

    ولی روش کار میکنم تا بشه

    عاشق کلمه تکاملم چون خیلی زیاد فراموش میکنمش

    عاشق این کلمم

    این از گام اول سفرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محبوبه محمدی گرجی گفته:
    مدت عضویت: 714 روز

    سلام به استاد نور عشق و استاد قوانین بی چون و چرا جهان هستی

    من واقعا نمیدونم چطور خدارو شکر کنم که مرا تو مسیر یاد گیری و اموزش از شما قرار داد

    سالها بود که سوالات زیادی در ذهنم بود وهیچ وقت جواب کاملی براش پیدا نکردم

    تا اینکه با ویسها و صدای استاد اشنا شدم و امسال 12 قدم خریدم و هر روز وارد سایت شدم و با این پروژه اشنا شدم و میخواهم شرکت کنم و گام به گام با شما پیش بروم

    با شما توحید عملی و شناخت خداوند رسیدم وبازم توحید و توحید که اصل و اساسه قانونه. عامل اصلی موفقیته و به میزانی که بتونیم توحیدی تر با‌شیم سریع تر و اسانتر به تک تک خواسته هامون می‌رسیم.

    توحید یعنی قدرت رو از همه کس و همه چیز بگیریم و به الله بدیم به انرژی ای که کل کیهان رو مدیریت میکنه.

    توحید یعنی نقش عوامل بیرونی ( دلار. قوانین مملکت. نظر مردم و صاحب ملک و……) کم و کمرنگ تر کنیم توی ذهنمون و افکارمون. و توحید یعنی قدرت رو به توانایی های خودمون و خدای هدایت گری که درون قلب ماست بدیم.

    توی زندگی و رفتار افراد ثروتمند و موفق این واقعا مشهوده.

    که اونها روی توانایی هاشون و خودباوری شون و خدای درونشون حساب میکنند.

    توی تئوری این اگاهی ها رو خوب بلدم ولی توی میدون عمل کردن بارها و بارها شرک میاد و گاهی متوجه ام نمیشم ولی گاهی خیلی زود مچ خودمو میگیرم.

    فکر میکنم وقتی این اگاهی ها درونی میشه در ذهن مون اون موقع کمتر دچار خطا میشیم. ولی فعلا فقط شنیدیم و کمی کمی درک کردیم. ولی باورش هنوز نکردیم.

    چون به محض ساخته شدن باور یک موضوع، نشانه هاش میاد و ایده هاش و بعدم خواسته محقق می شود.

    موضوع بعدی قانون تکامل هست.

    برای رسیدن به یک خواسته بهترین حالت اینه که تکامل رعایت بشه چون مسیر رسیدن به خواسته لذت بخش میشه و کم ترین اذیت شدن برامون پیش میاد.

    ولی اگه عجله کنیم و بخوایم سریع به هدف برسیم و قانون تکامل نادیده بگیریم شاید شاید به هدف برسیم ولی از مسیر لذت نبردیم.

    و قانون تکامل به معنی طی شدن زمان نیس صرفا بلکه به معنی بزرگ شدن ظرف وجودمون و شخصیتمون و ساخته شدن باورهای قدرتمند کننده است. که ساخته شدن باورها زمان نیاز دارد ولی میتوان با تعهد بالا و پیدا کردن الگوها و منطق دادن به ذهن و قانع کردنش این زمان را کوتاه تر کرد.

    هرگز یک تکنیک خاص برای یه شبه باورسازی وجود ندارد. ولی ممکنه یک اتفاق یا یک موضوعی چنان در درون فردی تاثیر بزاره که تحت تاثیر اون اتفاق تغییر رفتاری انجام دهد(. مثل اهرم رنج و لذت.)مثلا فردی به خاطر برخورد بد یک نفر راجب مصرف سیگار چنان به احساس لیاقتش بر می خورد که بارها شنیدیم یکدفعه ای سیگار رو برای همیشه کنار می گذاره.

    من با شما به خیلی از خواستهایم رسیدم و میخواهم به همه رویاهایم برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    افرا عبدالهیان گفته:
    مدت عضویت: 2880 روز

    بنام خداوند وهاب و رزاق و هدایتگرم

    سلام ب یگانه استاد توحیدیم و استادیار توحیدی ترم بانو شایسته و دوستان الهیم در دانشگاه توحیدی عباسمنش

    مدتهاست که کامنتی روی سایت نذاشتم اما همواره همراه هستم حالا یا متمرکز روی محصولات یا فایلهای هدیه سایت اما الان و این لحظه قلبم کشید که تایپ کنم و از آرامشی بگم که دوباره به یاری خداوند به قلب و وجودم برگشته و ایمان و توکل قلبی که در وجودم جان دوباره گرفته و از زیر لایه های ناآرام وجودم بالا آمد و از روح من سر به بیرون کشید و به من کمک میکنه که دوباره اصل رو بیاد بیارم که فقط و فقط و فقط خداوند برای من کافیست آرام باش و مطمِن و متوکل و شاد افرا…..

    مدتی است که نتایجم استاپ کرده و پیشرفت و نتیجه ملموسی در زندگیم احساس نمیکردم با وجود اینکه از نظر خودم همواره روی خودم کار میکردم و همراه با فایلها بودم و تمریناتم رو مداوم و متمرکز انجام میدادم تا اینجا به خودم اومدم و همواره از خداوند هدایت خواستم که به من بگو پام روی کدام ترمزه و چه باگی در وجود من هست که شده سدی محکم جلوی جریان رشد و موفقیتم ، هرشب قبل از خواب نوشتم و از خدا خواستم هدایتم کنه و با زبانی قابل درک با شعور انسانیم با من حرف بزنه ، تکرار کردم و کردم و ناامید نشدم از بی جوابی تا اینکه بعد از چندین شب به طرز شگفتی با یه حسی یا ی صدایی یا یه نوری واقعا نمیتونم تشبیهش کنم و توضیح بدم ولی شاید اینطوری بهتر باشه که انگار در یک فضای تیره ای در مقابل چشمام با رنگ سفید نوشته شد (آرامش) به خداوندی خدا از خواب پریدم و این کلام روی زبانم بود که (آرام باش افرا)

    بیدار شدم و سریع در تاریکی اتاقم روی دفتری که هرشب اماده میزاشتم بالای سرم این جمله رو نوشتم (آرام باش افرا) و از فردا متمرکزانه و آگاهانه باورهای توحیدی رو که در وجودم ساختم طی این چند سال با خودم مرور میکنم و هر روز از خداوند کمک میخوام که بتونم هوشیارانه و آگاهانه از قدرت کلامم برای توجه و تمرکز بر اهدافم و درخواست کمک و هدایت از پروردگارم استفاده کنم و دوستانم باور کنید که قدم به قدم و بطور طبیعی و نامحسوس و طبق یک روال عادی نتایج شروع به شکل گیری در زندگیم کرد، از مشتریهای جدید و درست و حسابی تر نسبت به قبل با پروژه های بزرگتر و پرسودتر و خریدهای نقد و راحت تر گرفته تا عشق و ارامش و احترام و محبتی که از همه اطرافیانم چه در محیط کار و چه در جمع خانواده چه غریبه تو اجتماع دریافت میکنم و معجزه ای که باورش برای خودم براحتی نبود ( همکار قدیمی در محل کارم که ناخواسته بزرگی برام بود از هر جهت، شرایط بطوری رقم خورد که خودش بعد از 7 سال سابقه کاری عمیق و پررنگ استعفا داد و ما و محل کارش رو ترک کرد…..)

    و آرامش و صلح و عشقی دفتر و محیط کارم رو با دیگر همکاران و نیروها گرفته که واقعا صبح تا شب خدارو شکر میکنم اما باز هم راضی نیستم و میگم این شکرگزاری بابت همین ی نعمت من و همین اتفاق شگرف زندگی من کمه و کافی نیست…

    دوستانم مستمر و پایدار باشید در این مسیر زیبای زندگی و عمیقا آرام باشید و متوکل آرامشی که شمارو به احساس شادی و رضایت از هر لحظه از زندگیتون برسونه.

    در پناه رب العالمین همگی شاد باشیم و ارام و متوکل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    به نام یگانه خالق هستی رب العالمین

    خوب استاد جان سلام دوباره خدمت شما ومریم بانوی عزیزم دوستانم …

    درادامه ی صحبتهاتون استاد گفتین …

    برای تغییر. زندگی

    هیچ وردی هیچ جادویی هیچ جملهی تاکیدی خاصی وجود ندارد وهرکسی هم که میگه دروغ میگه

    بلکه باورها یک شبه به‌وجود نیومدن که یک شبه هم تغییر کنم

    حتی بعضی ها میگن همین هم یه باور غلط که شما داری به بچها میدی ..

    مثل این میمونه که قوانین جهان رو مابخواهیم تغییر بدیم بگیم نه اینکه جاذبه وجود ندارد یه باور ،…

    نه باورنکینم جاذبه وجودنداره …

    یه سری قوانین در جهان هست که اون قوانین بدون شک درحال اجرا هستن نمیشه اون هارو دور زد ویکیش همین قانون تکامل هست ..

    بنابراین باورها در واقع گفتگوهای ذهنی تکرار شونده هستن ..

    که باعث میشه شما درحال فرستادن فرکانس های هستید که فرکانس ها بازخوردشون نتایج وانفاقات وشرایط زندگی شماست….

    حالا فرکانسها چه جوری به وجود میان ؟

    با افکار به وجود میاد.

    افکارچه جوری به وجود میاد؟

    باورها بوجود میاد.

    باورها چه جوری به وجود میاد؟

    با تکرار ورودی ها دریافت توجه شما هزاران هزار بارکه تکرار بشه در مورد یک موضوع خاص در اون مورد موضوع باور ایجاد میشود.

    به همین دلیل این جوری نیست که بگیم .که این باور یه‌شبه تغییر می‌کنه .

    مثلا یه اتفاق خاصی می‌افته من یه شبه تغییری درخودم ایجاد میشه اما اگه اون تغییر روش کارنشه من خیلی زود برمی‌گردم جای اولم

    پس هیچ جادویی وجود ندارد باید باورها رو هی تکرار کنیم .

    وحالا هیچقدر بگردیم مشابهش رو پیدا کنیم توی زندگی افراد بیشتر این باور تقویت میشه …

    هرچقدر بیشتر توجه کنیم اتفاقات مشابهش هی تکرار میشه

    وتمام اتفاقات مابدون استثنابخاطر افکارمون

    وافکارمون هم نتیجه ی باورهامون هست ….

    امکان ندارد اتفاقاتی وارد زندگیمون بشه شرایط ما جوری رقم بخوره که ربطی به باورهای ما نداشته باشه …

    هیچ جادویی درکارنیست یکسری تمرینات هست باورها هست که باید روش کارکنیم ..

    استاد جان اون اوایل که با صحبتهاو دیدگاهتون آشنا شدم هنوز برام باور پذیر نبود شما این حرفها رو می‌زدین که من راحت واسون به هرچیزی که خواست رسیدم ….

    وفکرمیکردم یه چیز دیگه ای هست که شما به مانمیگین …

    مثلا من یادمه کلاس دوم راهنمایی بودم حالا دقیق یادم نیست دوم یا سومش ..

    ولی دقیق یادمه بچها می‌گفت دلیل اینکه آمریکا اینقدرکشور ثروتمندی هست برای اینکه اونها قرآن رو از کشور ما دزدیدن وعلم قرآن رو یادگرفتن وبه اینهمه ثروت رسیدن ..

    این همیشه توذهن من بود وبرای من خیلی جالب بود سرازقران دربیارم

    ولی خوب اونقدر هم که مارو از نزدیک شدن ودست زدن به قرآن ترسونده بودن واینکه عقل مادرحد درک قرآن نیست من هم ازش میترسیدم که حالا ازدستم بیوفته یا تو‌دوران ماهانه ام باشم وبدنم نجسه کثیفه به قرآن دست نزنم وازاین چیزها ..

    واقعاازقران خیلی خاطره ی خوبی نداشتم

    چون این باوروداشتم هرچیم می‌خوندم نمی‌فهمیدمش …

    وبیشترم میخواستم راز قرآن رو مثل کشورامریکا دربیارم وبفهمم…

    وقتی دیدم شما گفتین قرآن رو خوندین وخداگفته توقران مااین کتاب رو درکش رو براتون آسان کردیم ..

    اون حرفها برام زنده شد که شما گفتین این قانون این موضوع قدرت جذب در قرآن آمده خیلی برام جالب بود…

    یه جورایی به جوابمم رسیدم ودرکل اون حرفها حقیقت داشت چرا

    چون وقتی قوانین اینقدر واضح توقران آمده وقتی درکش کنی بفهمی وبدونی حرف خداچیه

    خوب معلومه که به هرچیزی که بخوای توزندگی می‌رسی به شرط اینکه ایمان به غیب داشته باشی حرف خدارو بفهمی اصل واز فرع تشخیص بدی

    وشما چقدر خوب این موضوع رو هم برای خودتون هم برای ما قابل درک کردین .ازقران ….

    استاد شما بینظیرین واقعا ازتون سپاسگذارم …

    دیدگاه شما و صحبتهای شما در مورد قرآن در مورد خداوند باعث شد

    من توزندگیم خدای جدیدی با باورهای درست داشته باشم …

    باقران وخوندش راحت باشم العان قرانمو باز میکنم زیر یکسری آیه ها خط کشیدم مطلب نوشتم ازدرک خودم ازایه ای وگذااشتم توقران ….

    من باخدا راحت شدم

    این رابطه قبلاً نبود اصلا وجود نداشت اصلا نمی‌دونستم میشه باخدا اینقدر رفیق بود نزدیک بود

    اما العان همه چی تغییر کرده برام البته که جای کاردارم تا بهتر بشم هرروز هرروز وهروز البته به شرط تعهد واستمراروایمان …

    در مورد دورشدنم ازمسیرم دلیلش این بود استاد من یک جایی این جمله رو شنیدم که گفته شده بود

    دقیقا همین جمله ای که شما گفتین

    که تغییر باورها زمان می‌بره خود این جمله یه جور باور غلط ..

    وچون این جمله رو شنیدم قانون تکامل رو فراموش کردم وخیلی زود خیلی از چیزهای خوبی که وارد زندگیم شد رو ازدست دادم چون یه جورایی داشتم قانون رو دور میزدم

    درصورتی که این باور دقیقا برخلاف قانون هست

    واینم برام درس خوبی شد

    وجالبه که توی روند تغییر باورهام به وضوح من این قدرت قانون تکامل رو دیدم تو موضوعات مختلف زندگیم ….

    وارخدا می‌خوام بهم صبر بده صبری ازجنس درک قانون تکامل درروند تغیراتم

    خدایا بهم کمک کن تا دراین مسیر صبور باشم

    وجزخودت چشم توقعم رو ازهمه ببندم رو خودم وذهنم ویاورهای پوسیده ی گذشته ام حساب نکنم

    خدایا ازت می‌خوام هدایتم کنی تادرمسیرم ثابت قدم باشم …

    مورد بعدی این جملات پراز عزت نفس و خودباوری شماست که گفتین ..

    اولا من ازهمون جایی که هستم لذت بردم

    دوماً خودم رو لایق جاهای خوب دونستم

    سوما هیچ نگاه منفی به مهاجرت نداشتم

    وکلا به مهاجرت به فرصت های جدید موقعیت های جدید اصلا هیچ مقاومتی ندارم بلکه با ذوق و شوق ازش استقبال میکنم وازهر موقعیت جدیدی توزندگیم هست …..

    خوب این نگاه شما کلی تحسین‌برانگیزه

    وارخدا می‌خوام من هم بتونم مثل شما استاد به اتفاقات زندگیم نگاهی پراز فرصت رو داشته باشم

    اززندگیم‌ وداشته هام هرچی که هست لذت ببرم خوشحال باشم ویادم باشه من لایق بهترینها هستم

    من ارزشمند

    من خدایی هستم

    ویادم باشه خدایی دارم بینهایت مهربان غنی بخشنده رزاق که بینهایت نعمت که قابل شمارش نیست و هرروز وهرلحظه داره بیشتر میشه رو در اختیار ما قرارداده

    یادم باشه تا وقتی باورهای در مورد اطرافم خودم موقعیتها شرایط آدمها داشته هام خدا هرچی تغیبرنکنه قدرشناس نباشم

    سپاسگذارم باشم

    آدم شاد خوشحالی نباشم نخندم فقط روخداحساب نکنم

    اون بیرون هیچ تغییری نمیکنه

    حالاهرچقدر حرفهای قشنگ بزنم دادبزنم تقلا کنم گریه کنم فرقی به حال خدا نداره …

    من باید یادم باشه که تغییر واقعی درون من باید رخ بده

    خدایا مارو به راه راست هدایت فرما راه افرادیکه به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شده گان

    خدایا تنها ترو میپرستم اونها ازتون یاری می‌جویم ای مهربانترین مهربانان

    استاد عزیزم من در حد فهم خودم از قوانین ازمطالب ناب شما برای بهترشدن درکم از قوانین نوشتم ….

    انشالله که بتونم تواین مسیر به مدار بالاتر مهاجرت کنم ….

    خانم شایسته ی عزیز ازشما خیلی سپاسگذارم برای همه ی زحماتتون ..

    در پناه خداوند یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استادعزیزم وخانم شایسته ی عزیز دوستان همراه وهم مسیر …..

    استاد در مورد اینکه چطور بااستفاده از باورهای توحیدی به خواستشون رسیدن میگن

    ((آگرمن فقط قدرت رو به خداوند بدم وازهمه ی آدم ها قدرت رو بگیرم بدم به خداوند.قدرتی که تووجود منه وتو وجود همه هست .که به هممون این تواناییهارو داده .وروی کسی حساب نکنم میتونم خیلی سریع پیشرفت کنم .خیلی سریع به خواسته هام برسم .میتونم خیلی سریع ازهمه لحاظ موفقیت های رو کسب کنم .

    وهنوزم فکرمی‌کنم مهمترین اصل: همین اصله ..

    هرچقدرم نگاه میکنم توی زندگی افراد موفق اصلا فارغ از این و مذهبی که دارن میبینم اون ویژه گی توحیدی بودن که قدرت رو به عوامل بیرونی ندادن دوست خودشون نگهداشتن اون باعث شده که به این موفقیت ها برسن ….

    وواقعا سرعت موفقیت رو هزاران برابر می‌تونه بکنه

    البته این باور توحیدی بایدروش کاربشه هی اولش ذهن آدم مقاومت می‌کنه

    ولی وقتی هی کارمیکنی هی، کارمیکنی ،نتایج تغییر می‌کنه وهی روند رشد بیشتر وبیشتر میشه ……))

    من وقتی این سری همین یه ماه پیش ازمسیرم دور شدم .البته خیلی آرام آرام این اتفاق افتاد ..

    وقتی به خودم آمدم دیدم شرایطی که تواین مدت با انجام تمریناتم اونقدر خوب پیش رفته بود همه ازبین رفت ودچارترس و نگرانی شدم جوری که یادم نمی‌آمد اصلا از کجا چه جوری شروع کردم ….

    وهمش فکرمیکردم‌ من یه کاری کرده بودم اوضاع بهتر شده بود یه کارفیزیکی …..

    چند روز نشستم با خودم با خدا صحبت کردم همش داشتم تقلا میکردم .بعد یه جایی واقعا کم آوردم گفتم خدایا واقعا دیگه نمی‌دونم چیکارکنم نمی‌دونم بهم بگو وخیلی گریه کردم وازاینکه اینجوری ازمسیرم دور شدم خیلی ترسیدم ……

    اما خدا بینهایت مهربانه گفتم خدا اصلا هرچی میخواد بشه بشه من ترودارم چرا دارم میترسم نگران میشم مگه میخواد چی بشه می‌دونم که خودم این شرایط رو خلق کردم با ناشکری کردن با عجله کردن دور زدن قانون ومهمتراینکه روی خودم حساب کردم ….

    ولی العان می‌خوام رو توحساب کنم فقط تو،

    ومن اعتراف میکنم خدایا من هیچی نیستم عقل من اندازه ی نوک دماغمم نیست تومنو هدایت کن تومسآئلمو حل کن ….

    وبه لطف خدا قلبم آروم شد وخیلی سریع شرایط بهتر شد ومن نشونه ها رو به وضوح دیدم وواقعا اشک ریختم …

    استاد این اصل مهمترین واصل ترین اصله وچقدر شمارو تحسین میکنم برای درکتون وتعهدتون وثابت قدم‌موندن تواین اصل رو

    وازخدامیخوام تابهم کمک کنه من هم تودرک این اصل مهم که همه چیزه همیشه ثابت قدم باشم وبهش عمل کنم

    وقدرت رو ازهمه بگیرم روی خودم وذهنم حساب نکنم من معجزه این اصل رو دیدم انشالله که من هم جزو افرادی باشم که تو این اصل وعمل کردن بهش ثابت قدم باشم خدایا شکر به خاطر قوانین عادلانه ای که برامون قراردادی …..

    مورد بعدی این بود که استاد گفتین اگر کاریو که بقیه میگن انجام نمیشه ..شمارفتین وانجامش دادین که ببینین همه‌چیز شدنیه امکان پذیر….

    استاد وقتی به این جمله تون فکرمی‌کنم میبینم هیچ وقت سعی نکردم این جوری به مسآئل نگاه کنم

    چون خودمو باورنداشتم ومیترسیدم برم ونتونم انجامش بدم بقیه بهم بخندن ومسخرم کنن ودرواقع نداشتن اعتماد به نفس وعدم خودباوری وترسها باعث میشن من تجربه نکنم ازشکستم بترسم چراچون حرف بقیه برام مهمه ….

    هنوزم توش پاشنه آشیل دارم ….

    ولی یادمه وقتی ورزش رو شروع کردم بقیه فکرشم نمی کردن من نتیجه بگیرم چون بودن خانمهایی دراطرافم که سالهای سال میرفتن باشگاه ولی هیچ تغییری نکرده بودن هرگز …

    اما من باعشق وپشتکار ادامه دادم العانم دارم میدم

    وگذشته ازاین نتیجه خوب فکرهم نمی‌کردن من مربی بشم ووارد این مسیر بشم …

    ویا گواهینامه بگیرم ویا ادامه تحصیل بدم دیپلمموبگیرم وحتی همین کارکردن روی تغییر باورهام …

    البته العان که دارم اینارو میگم برام واضح شد وقتی خودم خودمو باورنداشته باشم دوست نداشته باشم

    همه چیز بیرون ازمن درون منو به خودم منعکس میکنن

    در واقع اون دیگران درون منو به خودم بازتاب میدادن …..

    خوب اینها کاری‌هایی بود که واقعابرای منی که ازهمه چیز میترسیدم یه چالشی بود برای خودش وحالا که به روند اون اتفاقات فکرمی‌کنم چقدر تجربه کسب کردم لذت بردم باادمهای جدید آشنا شدم وارد محیطهای جدید شدم ومهمترازهمه خودمو باورکردم که میتونم ….

    البته اینم بگم استاد من چندسال پیش که دخترم کلاسهای قلم چی می‌رفت یه روز رفتم پیش پشتیبان دخترم ایشون خیلی خانم مهربان دوست‌داشتنی بودن وبرای اولین بار ازیه آدم شنیدم که هوش من رو توانایی من رو تحسین کردن اونقدر با اطمینان بهم گفتن شما زن واقعا باهوشی هستین من پذیرفتم و رفت توی وجودم شاید باورتون نشه من هنوزم که هنوز اون جمله رو باخودم تکرار میکنم وبارها اینو برای همه تکرار کردم

    وهربارکه دوباره میگم بهم احساس خودباوری بیشتری میده ..واقعا ازاون خانم سپاسگذارم .به خاطر اون جملات که شاید اون لحظه اون ساعت اونجا باید میشندیدمش خدایا شکرت …..

    مورد بعدی توی صحبتهای نابتون …

    گفتین من روی یک ریل ثابت حرکت نمیکنم .جوری که همه چیز گل وبلبله توزندگیتون …

    بلکه دوست دارم تجربه های متفاوت داشته باشم .دوست دارم سرک بکشم به جاهای غریبه دوست دارم خودمو کشف کنم .جهان اطرافم رو بیشتر کشف کنم.

    بنابراین این حرکت تووجود من همیشه بود و انشالله که خداکمکم کنه که همیشه هم باشه وهیچ وقت ثابت نشه ..

    وقتی به این جملات توجه میکنم وشمارو میبینم که حرفهاتون باعملتون یکیه واقعا تحسینتون میکنم ..

    چون من همیشه سعی کردم توی یک دایره امن زندگی کنم

    سعی نکردم پامو کمی دارازترازمنطقه امنم بزارم واسه همین

    وقتی باچالشها و مسآئلی توزندگیم روبه رو میشم

    دست پاچه میشم ونگران میشم مبادا هرآنچه که در این منطقه ی امنم جمع کردم ازبین بره …

    ودقیقا این اتفاق برام‌افتاد استاد …

    آدمهایی مثل من که جرات خطرکردن ندارن همیشه ضرر میکنن

    وهرانچه هم ساختن رو ازدست میدن

    چون لذت تجربه کردن وخطرکردن وکشف کردن این نعمت خدادادی که خدادردرون تک تک ماقرارداده رو نادیده گرفتم ..

    چراون ترسها بی‌ایمانی شرک باعث شدن من اینجوری باشم واین یه واقعیته

    اگه به همین روند ادامه بدم قطعا تا اخرعمرم هم فایل گوش کنم زندگیم تغییر نمیکنه …

    خدایا ازت می‌خوام بهم کمک کنی هدایتم کنی تا هرروز بتونم یه مقداری از تیره امن زندگیم بیرون برم خودم رو تجربه کنم کشف کنم

    ببینم اصلا توانایی من چقدر؟

    مورد بعدی ازکلام‌تون که گفتین …

    به این دلیل که اول باورهام رو درست کردم و باورها نتایجشو بهم نشون داد و آرام‌آرام هم محیط زندگیم عوض شد ..چرا؟

    چون ازهمون جایی که بودم لذت بردم و جهان هم هی منو به جای بهتر و بهتری هدایت کرد…..

    خوب استاد جان من خیلی وقتها پیش قبل از آشنایی باشما خیلی زیاد در مورد محیط زندگیم‌غرمیزدم

    زیباییها ونعمتهای اطرافم رو‌بهش توجه نمی‌کردم وفکرمیکردم اگه محیط زندگیم عوض بشه منم تغیبرمیکنم وکلی ازاین نوع باورها …..

    اما وقتی با شما ودیدگاه شما واون اصل قانون سپاسگذارم آشنا شدم ..

    واقعا هربار به آسمان نگاه میکنم قشنگتر ازروزقبلشه

    انگار من تازه چشمم بینا شده و دنیای اطرافم رو‌دبدم ..

    قشنگی آسمان ابرها درخت‌ها برگهاشون صدای پرنده ها دیدن گلها مزرعه ها دیدن بچها دیدن مغازه ی پرازنعمت این همه امکانات ازخونه زندگی ازهمه چیز برام وضوح بیشتری پیدا کرد

    استاد من محیط زندگیم عوض نشد وقتی نگاهم تغییر کرد به محیط زندگیم

    همه چیز زیبا شد زیبا بود من چشمام بازشد

    استاد باورتون میشه که تواین دو سه سال چقدر امکانات و خدمات ورسیدگی به روستامو بیشتر شد وقتی شروع کردم به سپاسگذاری کردن دیدن نعمتها واونهارو هربارتحسین کردن حتی تواین روستای کم جمعیت باشگاه ورزشی خیلی عالی باامکانات و خدمات خوب ارائه کردن

    یعنی ازلحاظ‌ زیبا سازی تمیزی

    اصلا استاد یه آدمهایی آمدن دارن برای این روستا زحمت میکشند که به خدا ماهن ماه آدمهای بینظیر خوب شریف خدایا هزارمرتبه شکرت ..

    استاد باورتون میشه من اصلا اینجا بیرون نمی‌رفتم وهمش به دنبال جاهای دیگه برای تفریح چاینا بودم چون اینجا و قبول نداشتم

    اما خدا خودش می‌دونه العان واقعا باتمام وجودم ازقدم‌زدن تواین روستای بینظیر لذت میبرم وهمش میگم خدایا چقدر امروز همه جازیباتر شده …

    البته که خیلی جای کاردارم تا مثل شما بشم استاد قشنگم ..

    ولی می‌دونم این جای پای شماست که من دارم توش قدم برمیدارم منم به مثل شما با طی کردن تکاملم به جاهای زیباتر هدایت میشم ..

    ولی العان ازاینجادارم لذت میبرم ممنونم استاد که بهم یاددادی چطورزندگی کردن ولذت بردن ازداشته هام رو یادبگیرم ….

    استاد جان خانم شایسته عزیز ازتون سپاسگذارم که این پروژه ی بینظیر رو شروع کردیم تا من فرصتی دوباره داشته باشم برای بهترشدن باورهام ..

    از اونجایی که من از صحبتهای استاد نت برداری کردم ادامه مطالب رو توی یه کامنت دیگه می‌نویسم تا این کامنت طولانی نشه …

    استاد قشنگم مریم جان عزیزم دوستتون دارم در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مریم ری را گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    1

    به نام منبع هستی بخشی که هدایت میکند

    خدایی که به بهترین شکل هدایت میکند

    خدایی که قلب من را بعد از تحمل فشار زیاد

    مثل الماسی جلا داد تا صدایی بنده اش را بشنوم

    صدای بنده ای که به توحید ندا میدهد

    صدای بنده ای تمام حرف هایش و کار هایش از توحید می گویید

    و ای پیامبر ما سینه تو را گشاده کردیم

    و خدای که به من صحه صدر داد تا بتونم جنس حرفهای مردی از جنس خودمان را بفهمیم

    خدا رو شکر که من رو با این مسیر آشنا کرد

    خدایا منو به مدار بالاتر

    به نعمت های بیشتر

    به آرامش بیشتر

    هدایت کن

    خدا رو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش عزیز و بانو مریم شایسته

    و سلام به دوستان عزیزم در این سایت الهی

    سپاسگزارم از خداوند مهربان برای هدایتم به مسیر این آگاهی ها

    گام اول از پروژه گام به گام

    خلاصه نکاتی که من برداشت و در دفترم یادداشت کردم از این جلسه به این قراره:

    اولین نکته درک قانون جهان هستی است اینکه با درک قانون به پاسخ تمام پرسش هایی که داریم میرسیم و همه چیز برایمان راحت حل شدنی است

    دومین نکته که استاد بیان کردند توحیدی بودن در تمام مسائل زندگی است . اینکه قدرت را از تمام عوامل بیرونی بگیریم قدرت را از تمام انسان های دیگر بگیریم و فقط و فقط به خداوند بدهیم با اینکار قطعا سرعت پیشرفت ما و رسیدن به خواسته هایمان خیلی سریع تر اتفاق می افتد که این در ابتدای امر کمی سخت است و ما مقاومت داریم اما اگر ادامه دهیم و کار کنیم روند رشد بیشتر و بیشتر میشود .

    نکته بعدی و سومین نکته درک قانون تکامل است

    اینکه عجله نداشته باشیم و نخواهیم یک شبه تغییرات صورت بگیرد . اینکه از مسیر لذت ببریم و روی باورهایمان کار کنیم تا آرام آرام نتایج ما تغییر کند چون هیچ ورد و جادوی خاصی برای تغییر باور ها در چند ثانیه وجود ندارد . باورها گفتگوهای ذهنی تکرار شونده هستند و طی سالیان زیاد با میلیون ها بار تکرار شکل گرفته اند و ما با کنترل ورودی ها یمان و کنترل کانون توجهمان آن ها را تغییر میدهیم و با کار کردن مداوم و ناامید نشدن تغییرات به وجود آمده ثبات نسبی پیدا میکنند برای تقویت باور ها هم حتما باید به الگوهای مشابه توجه کنیم تا سرعت تغییرات بالاتر برود.

    و نکته ای که استاد در مورد مهاجرت و هدایت شدن به جاهای بهتر گفتند اینکه :

    1. از جایی که هستیم لذت ببریم

    2. خودمان را لایق جاهای خوب بدانیم

    و 3. هیچ نگاه منفی به مهاجرت ( تنها بودن. بلد نبودن زبان و و و ) نداشته باشیم.

    به امید الله مهربان در این مسیر هر روز بهتر از روز قبل توحیدی عمل کنم قدرت را از هر عامل دیگری بگیرم و بدون عجله این مسیر را ادامه دهم تا بتوانم در پایان این پروژه یک مدار بالاتر بروم و اتفاقات زیباتری را رقم بزنم.

    سپاسگزار همیشگی استاد عزیزم هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام یگانه فرمانروای مطلق جهان

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان صمیمی مون

    درست چند روزی بود که فکر میکردم باید بیشتر و متعهدانه تر توی سایت فعالیت کنم و یک برنامه درست و حسابی بچینم.

    مدیریت زمان داشته باشم ولی واضح نمیدونستم با کدوم فایل یا  دوره.

    وقتی این پروژه اومد روی سایت فهمیدم باید همگام بشم با بچه های هم خانواده و هم مدارم تا به قول مریم عزیز این انرژی و توجه جمعی در این پروژه  نورِ خداوند و چراغ راه زندگی همه مون بشه.

    منم میخام تو  مسیر این پروژه باشم و ثابت قدم بمانم.

    چندین بار این مصاحبه رو گوش دادم و به اندازه مدارم و ظرفم  برداشت هایی داشتم.

    بازم توحید و توحید که اصل و اساسه قانونه. عامل اصلی موفقیته و به میزانی که بتونیم توحیدی تر با‌شیم سریع تر و اسانتر به تک تک خواسته هامون می‌رسیم.

    توحید یعنی قدرت رو از همه کس و همه چیز بگیریم و به الله بدیم به انرژی ای که کل کیهان رو مدیریت میکنه.

    توحید یعنی نقش عوامل بیرونی ( دلار. قوانین مملکت. نظر مردم و صاحب ملک و……) کم و کمرنگ تر کنیم توی ذهنمون و افکارمون.  و توحید یعنی قدرت رو به توانایی های خودمون و خدای هدایت گری که درون قلب ماست بدیم.

    توی زندگی و رفتار افراد ثروتمند و موفق این واقعا مشهوده.

    که اونها روی توانایی هاشون و خودباوری شون و خدای درونشون حساب میکنند.

    توی تئوری این اگاهی ها رو خوب بلدم ولی توی میدون عمل کردن بارها و بارها شرک میاد و گاهی متوجه ام نمیشم ولی گاهی خیلی زود مچ خودمو میگیرم.

    فکر میکنم وقتی این اگاهی ها درونی میشه در ذهن مون اون موقع  کمتر دچار خطا میشیم. ولی فعلا فقط شنیدیم و کمی کمی درک کردیم.  ولی باورش هنوز نکردیم.

    چون به محض ساخته شدن باور یک موضوع، نشانه هاش میاد و ایده هاش و بعدم خواسته محقق می شود.

    موضوع بعدی قانون تکامل هست.

    برای رسیدن به یک خواسته بهترین حالت اینه که تکامل رعایت بشه چون مسیر رسیدن به خواسته لذت بخش میشه و کم ترین اذیت شدن برامون پیش میاد.

    ولی اگه عجله کنیم و بخوایم سریع به هدف برسیم و قانون تکامل نادیده بگیریم شاید شاید به هدف برسیم ولی از مسیر لذت نبردیم.

    و قانون تکامل به معنی طی شدن زمان نیس صرفا بلکه به معنی بزرگ شدن ظرف وجودمون و شخصیتمون و ساخته شدن باورهای قدرتمند کننده است. که ساخته شدن باورها زمان نیاز دارد ولی میتوان با تعهد بالا و پیدا کردن الگوها و منطق دادن به ذهن و قانع کردنش این زمان را کوتاه تر کرد.

    هرگز یک تکنیک خاص برای یه شبه باورسازی وجود ندارد. ولی ممکنه یک اتفاق یا یک موضوعی چنان در درون فردی تاثیر بزاره که تحت تاثیر اون اتفاق تغییر رفتاری انجام دهد(. مثل اهرم رنج و لذت.)مثلا فردی به خاطر برخورد بد یک نفر راجب مصرف سیگار چنان به احساس لیاقتش بر می خورد که بارها شنیدیم یکدفعه ای سیگار رو برای همیشه کنار می گذاره.

    ولی اگر همون فرد مدام توی ذهنش تکرار نداشته باشه دوباره بعد مدتی بر می گرده به روال قبلش.

    پس بازم میرسیم به روند باور سازی و اینکه هیچ وقت یه شبه باوری با دوتا کلمه شنیدن یا تکرار کردن ساخته نمیشه.

    باید منطق بدی به ذهنت و تکرار کنی و الگو ببینی و ادامه بدی و ادامه بدی تا باور مورد نظر نهادینه و درونی بشه.

    اون وقته که ایده هایی متناسب با شرایطت میاد و نتیجه و خواسته رخ میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3759 روز

    درود و رحمت بر استاد و بانو ، و هم فرکانسی های محترم،

    از خانم شایسته باید تشکر کنم‌ بخاطر تمرکزشان و نتایجش برای ما دانشجویان . این پروژه عالیه.

    نکاتی که یادداشت کردم: انسان کامل وجود ندارد. ما اشتباه میکنیم. اصل قانون را بفهمیم و با استفاده از آن مسائل مان را حل کنیم.

    باورهای توحیدی خیلی خیلی خیلی مهمن. قدرت دادن به خدایی که در وجودمان است.روی کسی حساب نکردن.قدرت را به عوامل بیرونی ندادن. اولش ذهن مقاومت داره اما با تکرار باورهای درست و بدست آمدن نتایج روند تغییر شروع میشه.قوانین جهان بدون شک در حال اجرا هستن و نمیشه دورشان زد.

    خدایا شکرت. وضعیت من واقعا بهتر شده . الان در مقایسه با پارسال. دارم خودمو برای مهاجرت آماده میکنم و بسیار احساس خوبی دارم. پارسال برام قابل باور نبود ولی خداوند یک برنامه ای چید که فقط میتوانم بگم قربون اون کرَم و رحمتش. از دست دادن ترس مخفی ناخودآگاهم بهتر ‌شده و روند رشد شخصیتم کاملا مشهوده. البته که باید هی تقویتش کنم. خدایا من نمی‌توانم سپاسگزاری کنم. تو خیلی عالی هستی.دمت گرم. بووووووس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: