سوال:
تفاوت بین «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن در برابر مسائل» چیست؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- به شناخت حقیقتی رسیدن درباره تنها نیرویی که من را خلق کرده و هدایت مرا نیز به عهده گرفته است؛
- تسلیم بودن یعنی اجازه دادن به خداوند که مرا هدایت کند؛
- واضح ترین نشانه تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند؛
- چگونه به نقطه تسلیم بودن دربرابر خداوند نزدیک تر شویم؛
- نتیجه تسلیم بودن دربرابر خداوند؛
- مفهوم عملی «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛
- معنای تسلیم بودن در برابر خداوند؛
- نشانه های “تسلیم بودن دربرابر خداوند”؛
- فرایند تکاملی ساختن ویژگی “تسلیم بودن دربرابر خداوند” را درک کن؛
- باورهایی که لازمه تسلیم شدن در برابر خداوند است؛
- ارتباط میان تسلیم بودن در برابر خداوند و “روان شدن چرخ زندگی”؛
- نشانه های رفتاری فرد متوکل؛
- به جای نگرانی درباره مسائل پیش رو، کنجکاو باش درباره اینکه: چه راهکاری می توانم برای حل این مسئله پیدا کنم و از این “بازی کنجکاوانه”، لذت ببر؛
- به جای تسلیم شدن در برابر مسائل، با توکل بر خداوند، آنها را چالشی ببین برای بروز توانایی های درونی ات؛
تمرین برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”
تجربیاتی را به یاد بیاورید و در بخش نظرات این قسمت بنویسید که:
به جای تسلیم شدن در برابر هر شکلی از مسائل و مشکلات، تصمیم گرفتید روی هدایت های خداوند حساب کنید و با اینکه ایده ی کاملی از حل آن مسئله نداشتید، اولین قدم را با این جنس از توکل بر داشتید که: “خدایم با من است و قطعا من را هدایت خواهد کرد”. سپس هدایت ها یکی پس از دیگری آمد. حتی از جاهایی که هرگز فکرش را نمی کردید. در نهایت نه تنها آن مسئله حل شد بلکه ایمانی در شخصیت شما ساخته شده که: توانایی روبرو شدن با مسائل، جسارت برای حل آنها و رشد دادن ظرف وجودتان از این طریق را به شما می آموزد. ایمانی که هر بار به شما این اطمینان را می دهد: اگر روی خداوند حساب کنم، قطعا خداوند برایم کافی است.
منتظر خواندن تجربیات پندآموزتان هستیم.
منابع کامل درباره محتوای این قسمت:
«تسلیم بودن در برابر خداوند» یا «تسلیم شدن در برابر مسائل»!
تفاوت میان مفهوم “تسلیم” در دو جمله بالا، از زمین تا آسمان است. تفاوت میان «امید با ناامیدی»، تفاوت میان «آرامش با نگرانی»، تفاوت میان «توحید با شرک» و تفاوت میان «آسان شدن برای آسانی هابا «آسان شدن برای سختی ها» است.
تسلیم بودن در برابر خداوند، پشتوانه می خواهد و این پشتوانه فقط با شناخت واقعی خداوند و رابطه ی دائمی ای که هر کدام از ما با این نیرو داریم، ساخته می شود. نیروی که “صاحب قدرت بی نهایت + بخشندگی بی حساب” است. فقط و تنها فقط با درک این ترکیب درباره خداوند یعنی” “صاحب قدرت بی نهایت + بخشندگی بی حساب”، باعث می شود که به معنای واقعی کلمه خداوند را کافی بدانیم، بر او توکل کنیم و به معنای واقعی کلمه تسلیم هدایت های این نیرو بشویم.
منابع مهمی که به من کمک می کند تا هر بار خداوند را بهتر بشناسم و ویژگی تسلیم بودن در برابر این نیرو را در شخصیت خود بروزرسانی کنم شامل:
جلسه 9 و 10 از دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها: این دو جلسه مفهوم حقیقی خداوند را به ما می شناساند و چگونگی اتصال به این نیرو را به ما یاد می دهد؛
جلسه دوم از دوره روانشناسی ثروت 3: آگاهی های این جلسه در یک کلام، مبانی “توکل بر خداوند” و “تسلیم بودن در برابر این نیرو” است. مفهومی که اجرای آن ما را روی شانه های خداوند می نشاند و چرخ زندگی مان را در تمام جنبه ها روان می کند؛
و تمام جلسات قرآنی در دوره 12 قدم:
آگاهی های جلسات قرآنی 12 قدم، فضایی است برای تعقل در قوانین زندگی و شناختن فکر خداوند. فضایی است برای درک صحیح و آگاهانهی انرژی خالق و هدایتگری که آن را خدا نامیده ایم و درک رابطه دائمی ای که با این نیرو داریم و این رابطه مهم ترین رابطه زنگی ماست.
این فضا به ما کمک می کند تا با شناخت واقعی خداوند و قوانین این نیرو برای خوشختی، اصل را از فرع تشخیص دهیم. این تشخیص باعث می شود انرژی خلق کننده ای که از خداوند به ارث برده ایم، بر مسائل حاشیه ای و بیهوده هدر نرود و صرف خلق شرایط دلخواهی شود که همیشه آرزوی تجربه اش را داشته ایم . نتیجه اجرای این آگاهیها پکیجی به نام خوشبختی است که، شامل سلامتی، استقلال مالی و آزادی زمانی و مکانی، روابط عاشقانه و در یک کلام، رسیدن به رضایت قلبی از زندگی است.
تکرار آگاهی های منابع فوق، ایمانی فعال در وجودمان می سازد که نه تنها به نجواهای ذهن فرصت ناامید کردن و نگران شدن را نمی دهد بلکه قلب مان را همواره برای دریافت هدایت های خداوند باز نگه می دارد. به اندازه ای که این آگاهی ها را تکرار می کنیم و به یاد می آوریم به همان اندازه، تسلیم هدایت های خداوند هستیم، به همان اندازه آرامش قلبی داریم و به همان اندازه شامل وعده “لا خوف علیهم و لاهم یحزنون” خداوند می شویم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»246MB24 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»22MB24 دقیقه
لِلّه مُلک السموات و الَارض
خداوند را هست پادشاهی آسمان و زمین.
سلام و درودها خدمت استاد خوبم و دوستان عزیز.
استاد شما نمونهی یک فرد متعهد و با اراده هستید و این تسلیم بودنِ شما و کار کردن روی خودتون در اوجِ سختی ها ، به قولِ شما در دوره عزت نفس؛ وسط راه گریه نکردن عالیه!
من تسلیم بودنُ اونجا فهمیدم که در رحمم دو فیبروم دکتر تشخیص کرده بود و باید عمل میشدم طبقِ گفته های ایشون، چون وضع پریودم مناسب نبود اصن
برا یک دخترِ مجرد عمل رحم کمی نگران کننده است حالا جدا از نگرانی ،من ترسو بودم
هی گذشته دردناکم جلوم رژه میرفت
نجواها زیاد بود ک ببین نازی آخه تو چقد بدبختی بیچاره، عمل شو و اوجِ مشکلات و سختی ها را یکبار دیگه متحمل شو.
گریه های زیاد سراغم می آمد
دردم اونجا بیشتر میشد که زمانی ک نامزد شدم این مشکل برام پیش شد.
بس ک ایشان بامن دعوا و مرافعه داشتن بامن، حوصله منو نداشتم دریک حرکت کوچک شروع بود بحث کنه، جیغ بزنه و بگه جدا بشیم
اون موقع من آلمانی هم میخوندم برا مهاجرت، فشار این زبان زیاد بود برام، دوری از خود ایشان نیز بود ک مثل خیلیا از نزدیک ندیده بودمش ایشون آلمان و من کابل
دعوای ایشان باعث بیخوابی و اصن یک حالت خارج از کنترل شده بود برام ک تا الانم مونده
درهمون حین دچار این بیماری فیبروم شدم اون موقع گفتن نه کوچکه نگران نباش
بعد جدایی ایشون یکسال بعد دوتا شدن فیبروم ها، و من هی اونو مسبب میدانستم
تازه عضو سایت شده بودم
هزینه عمل زیاد بود
برا برادر من ک خرج ما را میده این پول هیچی هیچی نبود ولی خوب زورش میده بما پول بده چنان قهر و اعصاب خراب بود
من یا مادر پدرم ک مریض بشیم بگیم دوا بیاره بیحد عصبی و ناراحت میشه
همون روز ک از عملم خبر شد اینقد عصبی بود
اینقد زشت ، یادم نمیره
این مقدار پول عمل در برابر دارایی ک ایشان داره هیچه بخدا
ولی خب چی بگم
تصمیم گرفتم برم یک شفاخانه دولتی تا شخصی که هزینه نداره ک من منت خور ایشون نشم با وجودی ک من النگوهامو بخاطر نامزدی ایشون فروخته و داده بودم
من همون روز یادمه فایل مصاحبه با دوستان صحبت های رزای عزیزو در مورد تسلیم بودنش یادمه ، منم گفتم خدایا من بتو تسلیمم،چه عمل بشم چه نشم اصن میرم دولتی عیب نداره ک محیطش پاکیزه نبود
من بتو تسلیمم خدای خوبم
همون روز باید پیش یک دکتر دیکه هم میرفتم تا نتیجه صد درصدی عمل تشخیص میشد
ایشون از دکتران همکار برادرم در دفترشون بود
من وقتی رفتم حدود 30 دقیقه زیر معاینه تلویزیونی بودم
که آخر گفتن این فیبروم ها انقد کوچک هستن ک حاجت عمل نیست تحت دوا باش و بس.
یادمه اون روز یکی از دوستان نزدیکم هم وقتی براش ازین موضوع گفته بودم با یکی از دوستانش ک ماما بودن درمیان گذاشته بود مشکل منو و من همون روز هم با ایشون تماس داشتم .
دست خدا رو ببین.
ایشون خانم برادر یکی از سیاسیون خیلی برجسته افغانستان ک نمیشه اسم ببرم بودن ک برادرش معاون اول حکومت سابق هم بودن و کاندیدای ریاست جمهوری همچنان، من چندماه قبلشُ بگم
همین دوستم بمن گفت نازی تو در روانشناسی خوبی بیا به یک دوستم مشوره بده در ذهنش بعضی تصورات میاد از نقاشی بگو براش علت چیه ک هی میبینه
من دقیق یادمم نمیاد چی گفتم فقط یادمه یک وایس 4 یا 3 دقیقه ایی براش ارسال کردم که حای محتواش الان یادمم نیست
این یادمه ک دنبال آرزوتون برین اگه هی بارها این تصویر در ذهنتون میاد همینقد یادمه
نگو ایشون همان خانم برادر اون فرد سیاسی بود و من نمی دانستم
شما باور کنید به الله متعال که وقتی بامن تماس گرفتن چنان گرم، چنان خودمانی، چنان نازی جان میگفتن ک انگار صدسال بود منو می شناختن، انگار بارها و بارها وایس منو شنیده بودن و درسی گرفتن بودن ازش
گرچه من چیزی خاص هم نگفته بودم
اما چنان برخورد عالی ک منو شرمنده رفتار نیکشون کردن
از معایناتم پرسیدن در بهترین شفاخانه کابل کار میکردن با فرانسویها، و بهم دل جمعی دادن ک هیچی نیست
دکترها بعضا بخاطر پول میخوان عمل فیبروم در کابل انجام بدن و داستان مادرشُ کرد ک ایشون هم دو دانه فیبروم دارن و بخاطر مادرش اصن ماما شدن و بعد گذشت یک عمر تاحال مادرش سلامته و عمل نکرده
منم ک نزدِ همکار برادرم ک رفتم همین حرفها رو زدن
من اون روز معنی تسلیم شدنُ فهمیدم.
بعد دکتر، اون خانم دکتر بازم پیام کردن معایناتو بهم بفرست در فرانسه بودن و من به ایشون فرستادم و ایشون عین یک خواهر دلسوز از روی عکس معاینه بازم بهم گفتن ک هیچی نیست . حتی گفتن روز پریودتو بگو یادداشت کنم ک ببینم تو سیکل ات چند روزُ دربرمیگیره
بخدا کسی اینطور با مهربانی در مورد پریودم هرگز نپرسیده بود حتی مادرم
و همون یک مشوره ک اصن نمیدانم خداشاهده چی پرونده بودم بهشون نتیجش به سمتم برگشت.
خوبی، خوبی بیشتر میاره.
من دوماه قبل بازم رفتم جهت معاینه، چون یک آب گرم کن 20 کیلویی را بلند کرده بودم و یک درد زیاد در کمرم بود
اول نمیخواستم برم ترس اینکه نگن فیبرومت بزرگ شده یا فلان، نرفتم درد به جون گرفتم و از درد گریه میکردم اما خودمو درگیر یک فیلم کرهایی کردم و توجه ام از درد کم کردم و درد کم شد اما یکروز ک پریود شدم بعد 7 روز بعدش ترسیدم چیز بد در راه نباشه دل سپردم با توکل خدا رفتم بازم معاینه کردن، چنان با ایمان رفتم.
از قضا اون روز خودِ دوستِ برادرم ک آقا بودن در مطب آمده بود. اینو هم بگم برادر من فارمسست هست و دریک دفتر دوا بین المللی کار میکنه و دوستاش همه دکتر هستند.
از قضا این آقا از خانمش هم بیشتر لایق و حاذق تربودن طبق گفته برادرم
ایشون منو معاینه کردن گفتم خواهر دکتر مجیدم، شناختن و بعد معاینه گفتن شما دچار اسپاسم و گرفتگی درد کمر شدین هیچ چیز خاصی نیست
و اونقد فیبروم هاتون کوچک است ک جای هیچ نگرانی نه، کلیه هامو هم دیدن گفتن عالی کار میکنه هیچ سنگی نداره
اونقد خوب رفتار کردن حتی هزینه هم پرداختم قبول نکردن، دفعه قبل هم خانمش ک همکار برادرمه ایشون هم قبول نکردن.
من با دلِ جمع برگشتم
این درحالی بود وقتی تازه دچار این مشکل شده بودم به چند دوستم گفتم بشدت روحیه منو خراب کردن ک عمل کن راحت نشین برو یه کاری کن فلانی اینطور شد فلانی اون طور
ولی من دیگه به هیچکس از بیماریم نگفتم
من الان خیالمم نیست
باور دارم خوب شدم
هر صبح طبقِ کتاب قدرت راندا برن، بدنم ازینکه سلامت شده شکر میگم و تجسم میکنم سلامت شدم.
من به قدرت فراتر سلول های بدنم ایمان آوردم که الله متعال قدرتی در درون من به ودیعه گذاشته و من سلامت میشم.
یک داستانِ دیگه هدایتمم بنویسم شاید برا دوستان انگیزه شد.
معده من اصلا درست کار نمیکرد. باوجود نخوردن هیچ غذای چرب یا فست فود دائم معده درد و رفلاکس معده بود بامن، اونقد ک هرچی میخوردم حالم بد میشد
همون روز ک آب گرمن 20 کیلویی رو بلند کردم و رگ به رگ شد کمرم، من تا چند ساعت بعدش هم کمرم خوب بود . گفتم خدایا هدایت کن چیکار کنم برا معده ام
صدا واضح گفت برو عطاری یونانی بگیر
آقا من رفتم
دم خونه ما هم بود
رفتم چند نفر بود. من مشغول خریدن بودم از چند ترکیب برا معده، یهو یک مرد داخل شد.
اون روز عین دیروز یادمه
یک مرد مثل شمس بود
هوشیار ولی انگار طعنه دیوانگی بهش زده باشن
با یک نگاه طرفم گفت چی میخری؟
گفتم برا معده
گفت چی شده ترا
با الفاظ تند میگفت
نمیدونم دیدین یانه, یه آدمایی ک با الفاظ صریح و سریع ولی بشدت رک و صادقانه حرف میزنن که بهشون طعنه زشت بودن زده میشه ولی زشت نیستن!
بمنم گفته چته دختر
یک مرد قد بلند ،قوی هیکل، با موهای مجعد ولی سفید،یعنی سفیدی زودرس چون پیر نبود جوان و کاکه بود.
گفت چرا میخک نمیخوری؟
گفتم برا چی؟
گفت تو فایده میخک نمیدانی؟
گفتم نه!
گفت در خارج خیلی از میخک استفاده داره در اینجا بهش اهمیت نمیدن
گفت از بالا و پایین تمام بدنت پاک میکنه
این مکالمه ما درحالی بود ک صاحب دکان اونجا وایستاده و صحبت های ما را میشنوه اصن عطار نبود یا طبیب
من گفتم شاید بدش بیاد یکی داخل شده بگه اینو بخر اونو نخر
ولی اتفاقا داشت میشنید ک ما چی میگیم
و بعد من را قانع کرد اون پسر ک من میخک بخرم.
و من خریدم
ایشون برا خودش و یک فردی ک باخودش آورده بود در عطاری میخک خرید.
چی شد ک من رفتم عطاری و چی شد اون آدم مثل شمس وارد بشه و بمن بگه این کارو بکن
وقتی آمدم یادِ حرفآ زن برادرم افتادم ک گفته بود برا اچ پایلوری یا همان میکروب معده میخک خورده بود و خوب شده بود.
بعد سرچ کردم دیدم بله چقد فایده داره
حتی برا پلی کیستیک یا تنبلی تخمدان رحم فایده داره.
من شروع کردم میخک خوردن و معده ام بهتر شد درد داشت ولی دیگه دوای معده نخوردم
این همزمان شد با خوندان فواید عسل و جوشانده پیاز برا بهبود درد کمرم ک گفتم آب گرم کن بلند کرده بودم
من شروع کردم عسل خوردن در آب گرم
صبح و شام
دیدم دیگه هرچی میخورم معده ام خوبه
بهد در آب گرم و عسل میخک انداختم دیدم نه اتفاقا بهتر شده روان هست
بعد تا الان ک سه یا دوماه شد کارم هر روز عسل در آب گرم هست میندازم میخورم
معده ام خوب خوب نشده ولی دیگه قرص نمیخورم
میدانم نیاز به مراقبت داره و ایجاد باور درست
ولی خدا راشکر بهترم
توصیه میکنم دوستان استفاده کنند
خصوصا من جوشانده پیاز را با عسل میخوردم برا درد کمر و فیبروم ک اونم به معده ام کارساز بود و رسوبات داخل روده ها ک بشکل سنگ ریزه هم باشه جوشانده آب پیاز ازبین میبره.
من اون روز هدایت خواستم و تسلیم شده رفتم و این همه اتفاق خوب رقم خورد.
امیدوارم این داستان برا دوستانی ک در آغازِ راه هستند انگیزه بشه ک ادامه بدهن.
من هنوزم ادامه میدم هنوزم معده من خوب نشده چون یک عمر با افکار منفی سرش بلا آوردم و یه دفعه ایی خوب نمیشه تا باورام درست نشه ولی نتیجشو دیدم و توصیه میکنم به جریانِ هدایت و تسلیم بودن وصل بشین.