مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
چندسال پیش من بایکی ازنزدیک ترین افرادخانوادم به چالش خورده بودم شخصی که به تازگی وارد خانواده ماشده بود آدم رک گو ومنتقد وایرادگیری هست که ازهمه چیزایرادمیگیره ومن هم نقطه ضعفم مهم بودن نظرادم هاست وتوجه میکردم به رفتارها وحرفاش واکنش نشون میدادم اغلب درون خودم وقتی باخودم خلوت میکردم ساعت هاتوذهنم باهاش میجنگیدم وازش متنفر شده بودم وواقعایه جنگی درونم بع پاشده بودکه بغضی موقع هاسردردمیگرفت انقدرکه خشم وکینه گرفته بودم ووقت وانرژی من خیلی اتلاف میشد جالب این جابودهمه هم پشتش بودن ومن خودم خیلی تنهامیدیدم وهمش دوست داشتم مامانم خصوصاپشتم باشه ولی اصلابیشترلج میکرد چون من مقاومت داشتم وداشتم شرک میورزیدم چراازخدانمیخواستم که حامی من باشع تابه جایی رسیدم که گفتم خدایاهدایتم کن راهی بازکن
چون بیشتروبیشتراین کارومیکردهم ازطرف اون وهمینطورادمای دیگه که من دیگه توان روبروشدن بااین آدم هارونداشتم وازخداخواستم وحتی نوشتم سال نو دردفترم که خدایاقلب من ازخشم نفرت وکینه به آرامش وصلح برسون خدایا کمکم کن این آدم هاروازم دورکن
باورتون نمیشه من اروم اروم داشتم هدایت میشدم ویادمه چیزی درونم میگفت این مسائل زودگذر هستن و توبزرگ میشی وازشون ردمیشی وهمینم شد
من دیدم رفتاراین آدم بامن هرباربهترمیشد یادیربه دیرمیدیمش یا رفتارش بامن بهترمیشد وانتقاداتش کم ترمیشد چون درذهن من تغییراتی داشت اتفاق می افتاد من کم ترتوذهنم درگیرش بودم وذهنم ازروش برداشته شد اروم اروم تاجایی که اصلا دیگه بهش فکرنمیکزوم ودیدم همین آدم حتی بعضی موقع رفتارهایی میکردکه متعجب میشد واقعااین همین آدم انقدرتغییرکرده الان که میان خونمون من آرامش دارم مشکلی ندارم باهاش اونم ازم خیلی کم انتقادمیکنه چون من دیگه درون خودم انتقاد نمیکنم ازاون و یاخودم ویاادم های دیگه ومن خیلی اروم شدم حالم خوبه وقتی میرفتن من همیشه باخودم توخلوتم جنگ داشتم ولی الان اگه یه وقتایی هم یه تیکه ای بپرونه درگیرش نمیشم ومیگم بزاربگه به خودش برمیگرده
کلا درگیرنیستم دیگه حالم خوبه خداروشکرت که هدایت خدابودکه من روازخشم ونفرت وغیبت و..به آرامش صلح رسوند
مثل آتیش شده برام میترسم یه قدم جلوتربرم میدونم اگه بخوام یه انتقادمنفی ادامه بدم میدونم گسترش پیدامیکنه درزندگیم ومنواسیرخودش میکنه .
چقدرباعث رشدمن شد وحتی بارها درموردادم های دیگه که یه مشکلی میخوردم وقتی به این چالش فکرمیکنم که چطوری شروع شد وگسترش پیداکرد وچه تاثیراتی پشت سرش میاره
بارهااستفاده کردم ازدرس هاش اگه این فکرمنفی ادامه بدی همون اتفاقات روتجربع میکنی که بااون آدم داشتی
وخیلی محتاط ترشدم وسریع حالم خوب میشه وازش ردمیشم
به نام خداوند جان و عشق
استاد اخه من چی بگم ها چی بگم که جان مطلب رو ادا کرده باشم
نشستم توی مترو و دلم میخواد بلند بلند گریه کنم و بگم خدایا شکرت که منو همسیر ادم هایی از جنس خودت قرار دادی
دو روزی هست دوباره به چالش خوردم دیروز اصلا گلشیفته ی قبل نبودم انگار شده بودم شرک خالص
گریه بی تابی غصه درد ودل با خواهر جان متاسفانه …..
گذشت تا رسید به امروز و الان
یه حسی گفت قران رو گوش دادی برو بزن روی نشانه برو برو برو
وای وای وای
استاد نمیدونم فقط یه دقیقه از فایل رو گوش کردم
استاپ شد تا بهتون پیام بدم
بگم درسته گاهی از مسیر خارج میشم گاهی ادای قانون بلد بودن رو درمیارم ولی عشق جانم استاد جانم سریع خودمو جمع و جور میکنم چون با شما و این بچه های دوپینگ دارم
من تسلیممم تسلیم به هر خیری که از خداوند بمن برسه
من نمیدونم اخه تو میدونی جانکم خدای من
دوستون دارم
مسیرتون پرنور
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تفاوت بین تسلیم شدن در برابر خداوند و تسلیم شدن در برابر مشکلات را بیشتر توضیح دهید؟
تسلیم بودن در برابر خداوند به این معناست که باور داریم :
نیرویی برتر از کل نیروهای جهان که کیهان را خلق کرده و آن را هدایت می کند مرا هم هدایت می کند و من را خلق کرده است اگر به خداوند توکل کرده و خود را به او بسپاریم و از او درخواست کمک کرده و او را باور کنیم و به او ایمان داشته باشیم:
ما را به مسیرهای درست شرایط درست افراد درست هدایت می کند
تسلیم بودن یعنی:
اجازه دادن به خداوند که پاسخ دهد به درخواست های ما. بسیاری از ما :
شرک می ورزیم نگرانیم ناراحتیم می ترسیم غصه می خوریم…اما
تسلیم کسی است که :
خودش را به خداوند بسپارد مانند
کودکی که وقتی خودش را به بغل پدر و مادرش می سپارد خیالش راحت است.
کودکی که از بالای درخت با فراغ بال به آغوش پدرش بپرد
احساسش خوب است
چرا؟
چون به خداوند اعتماد دارد
می داند که زمانی که خود را رها می کند به بغل خداوند می رود
می توان اینگونه هم فکر کرد
به هیچ مسئله ای صفر و یک نگاه نکنیم هیچ یک از ما نمی توانیم تسلیم محض خداوند باشیم
اگر سعی کنیم به این نقطه نزدیک شویم:
کار بزرگی را انجام داده ایم
هر چقدر سعی کنیم این کار را انجام دهیم
تسلیم بودن در برابر خداوند برای ما به کار راحت تر و بهتری تبدیل خواهد شد.
مسائل را برای خود بزرگ نکنیم و نخواهیم یک شبه فضای فکری خود را از فضای شرک آلود به فضای توحیدی تبدیل کنیم.
این مورد نیاز به زمان استقامت تکرار و تمرین دارد
هر چقدر بیشتر سعی کنیم:
از زندگی لذت بیشتری می بریم
تسلیم بودن:
احساس خوب شادی لذت امید توکل و آرامش احساس اطمینان قلبی برای ما به همراه دارد :
الا بالذکر الله تطمئن القلوب
دستیابی به تسلیم بودن در برابر خداوند:
نیاز به تمرین تکرار شنیدن داستان پیامبران دارد
تسلیم بودن در برابر مشکلات:
به این معناست که در برابر مشکلات و مسائل و اتفاقات ناخوشایند تسلیم نشویم
به بسیاری از مسائل می توانیم به شکل بازی حل یک معما شطرنج نگاه کنیم و بررسی کنیم :
آیا توانایی حل این مسئله را داریم یا خیر؟
در حل مسائل دو موضوع حائز اهمیت است:
1-توکل به خداوند و باج ندادن به هیچ فردی
فکر نکنیم زندگی ما وابسته به دیگران است
خداوند منبع رزق و روزی است
همه ی افراد دستی از دستان خداوند هستند که اگر بروند بی نهایت دیگر دست جایگزین آنها خواهند شد
2-به مسائل به شکلی نگاه کنیم که ما را به چالش می کشند تا بزرگ شویم و پیشرفت کنیم
تضادها و چالش ها مسائلی هستند که اگر آنها را حل کنیم بزرگ خواهیم شد ثروتمند می شویم و پیشرفت می کنیم
اگر تضادها را حل نکنیم نه به ثروت نه به قدرت نه به ایمان نه به عزت نفس می رسیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و همچنین گروه صمیمی عباسمنش، بنده ماههاست با شما آشنا شده ام و از همه محصولات رایگان استفاده نموده ام و خیلی خیلی در زندگی من هم از نظر مالی و هم از نظر معنوی تاثیر گذاشته است/ فقط من درست مفهوم تمرین و تکرار و تکرار را متوجه نشده ام، منظورم اینه خود استاد موقع شروع کارشان چگونه تمرین میکردن و روزی چند ساعت؟ مثلا من که حس میکنم عبارات تاکیدی تاثیر خوبی روی من دارد می باید باورهای قدرتمند کننده رو به صورت عبارت دربیاورم و یا ضبط کنم ودر روز بارها بارها آنرا تکرار کنم؟؟ یا خود استاد در یکی از صحبتها فرمودند که جاهایی از صحبتهای من که باورهای قدرتمند کننده دارد را بارها بارها تکرار کنید، آیا درست متوجه شدم؟؟لطفا راهنمایی ام کنید و بفرمائید حدودا چند ساعت در روز و تا چند روز تمرین میتوان یکی از باورهای مخرب را با باور خوب جایگزین کرد/ آیا استاد الان در روز تمرین دارند؟ واگر دارند به چه صورت؟
سلام دوست عزیزم احساس کردم این لیاقت رو دارم بتونم این بحث تکرار رو براتون توضیح بدم من کسی بودم که چندین سال قبل چندین صفحه از یکی از دفتر هامو با جمله .. خدا کمکم کن … پر کرده بودم من در آن زمان به یه سری داروها اعتیاد شدید و طولانی پیدا کرده بودم و فقط این نبود زندگی و اعتبار کار و همه ثروتی رو که جمع کرده بودم داشتم به تدریج از دست میدادم و اینطورم شد البته این شروع ماجرا بود به جایی رسیدم که مرگ هم داشت بهم چشمک میزد و چیزهای غیر عادی میدیدم و غرور هم اجازه نمیداد از دیگران کمک بگیرم تنها امیدم یک خواب و یا یک الهام بود و هر چی بیشتر میرفتم پایین اون تنها امیدم بیشتر دیده میشد و بیشتر میدیدمش ولی باور نداشتم از جانب خدا باشه ..البته یه اصول کلی تو زندگیم داشتم و اونم این بوده هیچ وقت به خودم اجازه ندادم به خدا ایراد بگیرم با وجود اینکه دور و برم همیشه بود تا قبل تغییر و شروع هدایتم .. جهلی که داشتم و اینهمه راهمو دور و دراز کرد احساس کاذب یاد گرفتن بود احساس بلد بودن بودن احساس اینکه من میدانم ببینید تکرار کردن شروع درک ها و احساسات بهتر نسبت به یه موضوع ویا موضوع های مختلفی میباشد همونجوری که صفحه های زیادی از دفترمو با ..خدا کمکم کن پر کردم و خدا تو هر زمینه ای که خودم اجازه بدهم بلافاصله کمکم میکند و باوری که از این تکرار به من داد این بود که خدا کمکم میکنه و درست میشه و به جایی رسیدم تو بدترین شرایط ممکن تاکیید میکنم تو بد ترین شرایط ممکن ایمانمو به این کلمه که درست میشه و خدا کمکم میکنه نشون دادم و جواب گرفتم حتی فراتر انتظار… ببینید مثلا اوایل تو درکم بود که خدا کمک میکنه ولی باورم سطحی بود و میگفتم خوب که چی همه میدونیم خدا کمک میکنه ولی یه جورایی دور میدیدم و هرچه بیشتر و بیشتر و بیشتر تکرارش کردم و نوشتم و دارم مینویسم نتایج نزدیکتر و نزدیکتر و نزدیکتر میشه و به جایی میرسی که خدا در کار در زندگی در نحوه ارتباط در چگونه احساس آرامشتو حفظ کنی در اینکه کدوم حرف قانون ثابته و میتونی بپذیریش کدوم راه کدوم حرف به رشد بیشتر به تکامل بیشتر نیاز داره و یا اصلا اشتباهه و یا گمراهه کمکت میکنه ….
اینکه اینجا هستیم و در کنار افراد این خانواده خیلی خیلی خیلی اتفاق بزرگیه و بهمون یاد آوری میکنه ما میتونیم کارهای بزرگ و دور از ذهن انجام بدهیم چون در مسیر هدایت الهی قرار داریم و هدف اصلی زندگی هم همینه …. براتون بهترینارو آرزومندم و منتظر خبرهای خوبتون میمونم
با سلام
وقتی بخواهید در این راه هدایت و کامل شدن موفق باشید، تجربه و احساس من به من ثابت کرده است که روز و شب شما حتی حین کار باید به وویس ها گوش بدید بدون برنامه ریزی قبلی.
یعنی از هر فرصتی استفاده کنید تا وجود شما همفرکانس با فکر و زندگی جدید شما باشد.من زمانی که چند ساعت مثلا 3 ساعت بگذردر و مطالعه نداشته باشم کلی سوال و اگر پیش میآید و باعث دودلی و اون آرامش رو از دست میدم ولی وقتی شبانه روز پای درسم هستم نه تنها خسته نمیشوم، هم به یادگیری و واقف بودنم اضافه شده و به اوج فرکانس و امید و باور میرسم که آن را با هیچ چیزی عوض نمیکنم.
دائمی باشید زمان و مکان برایتان محدودیت ایجاد نکند.
با آرزوی بهترین ها
سلام خدمت استاد عزیز و بچه های بی نظیر سایت. استاد از زمانی که با سایت شما به صورت کاملا عجیب و غیرمعمول آشنا شدم دیدم نسبت به زندگی تغییر کرده، من هم وسیله آشنایی برادرم با شما شدم من و برادرم قبل از آشنایی با شما کاملا ناامید شده بودیم از زندگی، فکر میکردیم خدا نمیخواد ما به خواسته هامون برسیم و چرا هرچی به این درُ اون در میزنیم فایدهای نداره! چرا خدا حال ما رو نمیبینه! و تا کی باید سختی بکشیم! و چرا مردم و همه کسایی که میشناسیم انقدر اوضاعشون روی قلتک است! و چرا ما نمیتونیم هیچ پیشرفتی کنیم! اما فهمیدم که خدا ما رو در رسیدن به خواستمون یاری میکنه حالا میخواد خواستمون فقر بدبختی و بیماری باشه ،یا میخواد خواستمون ثروت سعادت و سلامتی باشه، اما الان خدا رو شکر اوضاع تغییر کرده، از نظر مادی نمیگم، بیشتر از نظر روحی میگم دیدمون نسبت به زندگی عوض شده،امید پیدا کردیم از وقتی فهمیدیم همه چیز باوره و به هر آنچه بخواهی می رسی اگر ایمان قوی، باورهای درست داشته باشیم مهمتر از همه اینها اینکه خدا رو پیدا کردیم خدایی که بیشتر از ما میخواد ثروتمند بشیم و به خواسته هامون برسیم چون با ثروتمند شدنمون جهان و خدا رو گسترش میدیم نمیتونم توصیف کنم که چقدر هر روز از خدا سپاسگزاری می کنم به خاطر آشنایی ما با شما که باعث شد خدای واقعی را پیدا کنیم خدایی که عاشقانه میخواد به ما کمک کنه و عاشق ماست و به ما راه های رسیدن به ثروت و سعادت الهام میکنه به خاطر رویاهایی که دارم چون اگه رویایی به من داده قدرت و توانایی رسیدن به این رویاهارم به من داده و ازش سپاسگزاری می کنم به خاطر این جهان زیباش و به قول خودتون این قوانین بدون تغییرش،همیشه با خودم میگم مهمترین دستاورد من تو زندگی آشنایی با شما بوده نه اینکه ثروتمند بشم چون هرچقدر هم آدم پول داشته باشه اگه از دست بدش با وجود دانستن قوانین کیهانی میشه که به دستش اُوُرد به همین خاطره که هرگز تا آخر عمر رسیدن به بزرگترین رویاهام رو هم مهمترین دستاورد زندگیم نمیدونم. نمیدونی چقدر دوست دارم این چیزایی رو که از شما یاد میگیرم برم همه جا داد بزنم که ملت تمام اتفاقات شرایط زندگی شما به خاطر فرکانسهاییه که به جهان هستی ارسال میکنید شما خالق تکتک شرایط و اتفاقات زندگیتون هستید و به هر خواسته که بخوایدمی تونید ببپرسید و اِنقدر نگران شرایط مالیتون نباشید چون با وجود قوانین بدون تغییر خداوند آسان ترین کار دنیا پول ساختنه فقط کافیه خداوند را باور داشته باشید فقط روی اون حساب کنید و با ایمان حرکت کنید و به خاطر داشته هاتون سپاسگزاری کنید و از تک تک لحظه هاتون لذت ببرید.
خدایا ممنونم
سلاااااااااام استاد نازنینم.
چقدر عالی بود
چقدر فوق العاده
اونقدر قشنگ و شیوا این داستان کلاس تندخوانی را تعریف کردین که احساس کردم سر اون کلاس با شما بودم.
استاد من تمااااااام محصولاتتون را دارم .
تماااامش را دارم و بارها و بارها گوش دادم
ولی با این مثال معنی تضاد را فهمیدم و حسش کردم .
خدایا شکرت
الان بعد از سه سال و بعد از اینکه این همه شما در مورد تضاد و نحوه کمک کردنش برای رسیدن به خواسته هامون در تمااااام محصولاتتون توضیح دادین حالا معنی تضاد را فهمیدم
حالا با این مثال تمااااااااااااام اون حرفهای قبلی برام جا افتاد
مرسی استاد گلم.
قربونتون برم
اونقدر زیبا و شیوا تعریف کردین
اونقدر به دلم نشست این مثالتون
اونقدر این مثال با روحیه خود من همخوانی داشت که کل مطلب برام جا افتاد.
خیلی خوشحال شدم چون دیدم منم دقیفا همینجوری هستم
خیلی از این موقعیتها توی کار من هم پیش اومده و با موفقیتی که از حل این مسئله بدست آوردم به اعتماد به نفس عالیی رسیدم.
جوریکه وقتی میخوام یه دستگاه جدید بخرم یا یه محصول جدید تولید کنم ، وقتی نجواهای ذهنی میگه نمیشه ، سخته ، شابد نتونی، شاید جواب نده و……. با صدای بلند میگم
نه من همونی هستم که فلان کار و فلان کار را به عالیترین شکل انجام دادم من همونی هستم که از پس فلان کار هم بر او مدم و………
مررررررسی استاد گلم
براتون بهترینها را آرزو میکنم.
همه فایلهاتون همه محصولاتتون بی نظیرن
واین فایلتون که برای من واقعا عالی بود.
تمام مبحث قانون تضاد برام جا افتاد و الان مطالب دوره شیوه حل مسئله را خیلی عالیتر درک میکنم.
خیلی دوره عالیی بود.
سپاسگزارم استاد ?????
بخاطر اون مثال اعتماد به خدا هم ممنونم.
چقدر قشنگ گفتین….. اعتماد کنیم و
خودمون را رها کنیم تو آغوش خداوند .
قربونتون برم استاد
در پناه خداوند باشین?????
سلااااام خدمت استاد نازنینم و همه دوستان همراه و هم دل
استاد نازنینم میشه یه فایل هم اختصاص بدین به دوس داشتن خود ،چطور عاشقانه خودمون رو دوست داشته باشیم چون ریشه همه مشکلات چه تو زمینه ی مالی چه روابط عدم دوست داشتن خود هست نپذیرفتن خود هست ،خود رو لایق ثروت و روابط خوب ندونستن هست گاهی آدم ریشه ی مشکلات رو می دونه و کامل بهش آگاه هست اما باز با دونستن ریشه ی مشکلات نمی تونه قدمی از پیش ببره ازتون خواهش می کنم یه فایل از مصاحبه هاتون رو به دوست داشتن خود و عاشق خود بودن اختصاص بدین خیلی دوست دارم از زبون شما و از نگاه و نگرش شما به این موضوع پرداخته شه چیزی که از همه چی حیاتی تر و واجب تره دوس داشتن خوده اما باز گاهی ناتوانم در دوس داشتن خود ممنون میشم یه فایل رو به دوست داشتن خود اختصاص بدین ممنون دوستتون دارم
درود استاد گرامی استاد من از همون شانزده هفده سالگی ی سری مسکلات داشتم اما ی حسی بهم میگفت ی روز یکی پیدا میشه راهنماییت میکنه که تا حالا ندیدش و نمیشناسیش آدم خیلی آگاهی هست و البته خدا بزرگه استاد این الهام خیلی واضح بود تو راه مدرسه یهویی میومد و تصوراتم چون من به مدرسه به عنوان راهی برای ساخت آینده نگاه میکردم حتی چند بار خواستم از بزرگ تر ها کمک بگیرم چون بر این باور بودم که اونا سنشون بیشتره با تجربه تر هستند اما اونا خیلی نا واضح خیلی ناشیانه بهم جواب میدان خیلی نا بلد بودن وقتی به زندگیشون نگاه میکردم از نظر من اون چیزی که میخواستم نبود ی عالمه سوال داشتم در رابطه با جهان هستی چگونه میتونم موفق شم تا این که خدا شکا رو سر راهم قرار داد استادمنی که خیلی کم به خدا ایمان داشتم و بعضی وقت ها اصلا بهش ایمان نداشتم حالا باور هام تقویت شده به واسطه شما منی که ی روزی این رویا رو داشتم بتونم به ی کشور پیشرفته برم و زندگی کنم حالا اون رویا رو به هدفی دست یافتی تبدیل کردم و در میرس دارم حرکت میکنم منی که این همه استرس داشتم به وتسطه شما و به لطف خدا حالا پر از آرامش هستم منی که قبلا با خانواده ام کلی دعوا داشتم حالا کلی داریم با هم میخنیدیم و صحبت میکنم هر چند اونا ی ایراداتی دارن کمنی که کلی توسط وستانم تحقیر میشدم حالا دوستای با ارزش و محترمی دارم که بهم کمک میکنن منی که سال ها رزمی کار میکردم و در آرزوی یک مقام قهرمانی بودم و حتی این تیکه رو خانواده و اقوام میپروندن تو این همه ساله داری رزمی کار میکنی نتونستی ی مقام کسب کنی طوری که ی مدت گذاشتمش کنار و حالا بعد از چهار پنج سال سمتش رفتم البته تضاد بود چون اون سرشته رو دوس نداشتم مربیش هم خوب نبود اما حالا بی نظرین ترین رشته کارته یعنی کیوکشین رو دارم کار میکنم و در کنار بهترین مربی که تا به حال دیدم و کمتر از دو سال دو تا مقام استانی ی مقام کشوری دارم و همونایی که مسخرم میکردم تحسین میکنن استاد چند سال لود برای شروع کار مورد علاقه ام همش امروز فردا میکردم همش میرفتم سراغ کار های بی ارزش که کوچک ترین علاقهای نداشتم بهش و همش کارفرما دعوام میکرد فوشم میدا به خاطر درست انجام ندادن کارام اما حالا دارم آموزشگاه میرم برای شغلمورد علاقه م سال ها بود خواستم لپ تا بخرم اما به واسطه باور های نادرستم اصلا جور نمیشد اما حالا خدا یاری نمود و تونستم ی لپ تاپ بخرم دارم توی ی رستوران به صورت نمیه وقت کار میکنم تا هرخرج آموزشگاه و خودم رو در بیارم و اونجا کارفرما ازم راضی هست و زمان زیادی طول نمیکشه که از راه مورد علاقه ام کسب درآمد میکنم و دیگه رستوران نمیرم خدایا چقدر بزگی تو اینم از دستاورد های که بعد از آشنایی با فلسفه شما بست آوردم شاد و پیروز باشی استاد عزیزم و حرف آخر این که دارم به شکل واضح میبنم که آمریکا زندگ میکنم خخخ مثل روز روشنه برام و ایشالا به زودی میام ایالات متحده غنی تترین و بی نظیر ترین کشور جهان
سلام به همه دوستان
الان مصاحبه با شفر سرمربی استقلال را خوندم مطلب جالبی را گفته بودن گفتم با شما به اشتراک بذارم.
ایشون گفتند:
هرگز موفق به رسیدن به اهدافتان نخواهید شد اگر بعد از اینکه به اولین مانع رسیدید یا بعد از خوردن اولین مشت، تسلیم شوید و شروع به گریه کردن و توهین کردن کنید.
به خودم و شما دوستان میگم منتظر باشیم موفقیت نزدیک است.
ارادتمند خدا، استاد عزیز و شما دوستان هستم.
اصغری
سلام استاد همچنان منتظر قسمت جدید مصاحبه هستیم