مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

668 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    سلام بر اساتید گرامی و عزیزان دل و هنرمندان عرصه موفقیت در همه زمینه های سلامتی، ثروت، روابط خوب و توحید

    سلام بر دوستان گرامی هم سایتی و همدوره ای

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام دوازدهم تفاوت تسلیم بودن در برابر خداوند با تسلیم شدن در برابر مسائل

    خدا رو شکر که باز هم قستم کرد که این فایل ارزشمند رو ببینم و استفاده کنم

    خداوند خالق مطلق است

    تسلیم بودن در برابر خداوند به این معناست که من ایمان دارم یک نیروی برتر از کل نیروهای جهان که جهان رو خلق کرده و هدایت می کند، او مرا هدایت میکند او مرا خلق کرده است. اگر توکل کنم به او اگر خودم رو به او بسپارم، اگر درخواست میکنم به او ایمان داشته باشم او مرا به مسیرهای درست هدایت میکند

    تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی اجازه دادن به خداوند که پاسخ دهد به درخواستهای ما، بدون احساس نگرانی، بدون غصه خوردن، بدون شرک ورزیدن.

    تسلیم بودن در برابر خدا یعنی مثل بچه ای که بالای درختی گیر کرده که وقتی پدرش رو میبینه و بهش میگه بپر، خودش رو از بالای درخت تو بغل باباش پرت میکنه.

    تسلیم بودن در برابر الله یعنی خودمون رو تو بغل خداوند پرت کنیم

    تسلیم بودن رب یعنی کسی که حالش خوبه، احساسش خوبه، احساس آرامش دارد

    تسلیم بودن در برابر خداوند احساس اطمینان قلبی می آورد، وقتی آرامش نداری یعنی ایمان نداری وقتی ایمان نداری یعنی تسلیم خداوند نیستی

    احساس آرامش،احساس خوب، احساس توکل به خداوند، احساس امید، یعنی اینکه تسلیم خداوندیم

    این کار تمرین میخواهد، همه چیز تکامل میخواهد.

    ولی در برابر مشکلات نباید تسلیم شد، باید به خدا توکل کرد، مشکلات و چالش و تضادهای زندگی به همه آنها به عنوان یک درس بهشون نگاه کنیم مثل یک بازی بهشون نگاه کنیم، به عنوان معما، که با حل کردن اونها لذت ببریم، همه این چالش ها برای اینه که پیشرفت کنیم وقتی بتوانیم چالشها رو حل کنیم رشد میکنیم بزرگ میشویم

    حل مسائل و مشکلات و چالشها و تضادها می تواند اعتماد به نفس بدهد که باعث پیشرفت چشمگیری خواهد شد.

    تجربه

    یک کار کوچیک ولی خیلی درس بزرگی برای من داشت

    برقکاری

    من از برقکاری خیلی میترسم

    یعنی هر کاری حاضرم انجام بدم ولی کار برقکاری رو نه، خیلی میترسم، قبلا حتی عوض کردن لامپ سوخته رو هم می ترسیدم اگه خونه یک کار برقی داشت به برادرم یا برادر خانومم میگفتم انجام بده

    به قول باید چالش ها رو حل کنی که بتونی پیشرفت کنی

    یک ریسه رنگی خریده بودم که میزدم تو بالکن و بالکن خیلی قشنگتر میشد بخصوص شب و از بیرون، ولی باید دو شاخه اون رو از لای درب رد میکردم که وقتی در رو می بستیم باعث آسیب سیمش که خیلی نازک هست میشد، تابستون مشکل نبود کمی درب بالکن رو باز میزاشتیم ولی الان تو فصل سرما نمیشه یا باید ریسه رو روشن نمیکردیم و از روشناییش لذت نمیبریدم یا اینکه درب رو باز میذاشتیم و لذت میبردیم ولی خونه سرد میشد، که به فکرم رسید ریسه رو به کلید لامپ بالکن وصل کنم که ریسه با کلید لامپ بالکن روشن و خاموش میشد ولی نیاز به برقکاری داشت

    از حدود فکر کنم 3یا4ماه پیش این فکر به ذهنم رسید ولی من که از برق می ترسیدم منتظر فرصت بودم که برادرم یا برادر خانومم بیان منزل ما و این غول رو بگم درست کنند و یا اینکه برقکار شهرک رو بگم بیاد که اون هم هم هزینه داشت و هم فکر کنم بهونه میگرفت و نمی اومد.

    خلاصه برادرم که شهرستان بود و تو این مدت فرصت نشده که بیاد

    برادر خانومم هم که فرصت نداره و خیلی هم کم میاد پیش ما

    جمعه گذشته قرار بود بیا منزل ما و من تو فکرم گفتم پس فرصت خوبیه بگم این ریسه رو درست کنه… اومد… ولی من اصلا یادم نبود… و امروز هم درس و هدایت اون فراموشی رو فهمیدم

    امروز رفتم بالکن کاری داشتم! فکر نکنید رفته بودم لباس رو طناب پهن کنم ها!!!! نه!!! یهو به ذهنم اومد که این برق ریسه رو درست کنم.

    دل رو زدم به دریا و گفتم خدا خودت هدایتم کن بگو چکار کنم.

    رفتن چهارپایه آوردم، رفتم بالا و شیشه روی لامپ رو باز کردم! قدم اول رو برداشتم ( منظورم اون حباب یا شیشه ای که لامپ در اون قرار میگیره) و دیدم اووو چهار تا سیم و یک لامپ و چند تا پیچ و اینا هست! گفتم سیم ریسه رو به کدوم سیمها وصل کنم!!!! گفتم خدا خودت بگو چکار کنم و خودت هدایتم کن گفت دو شاخه ریسه بزن به این دوتا سیمی که به ته سرپیچ لامپ وصلن. منم زدم دیدم ریسه روشن شد!!!! خوشحال شدم. و گفتم خدا شکرت اینم قدم دوم. گفت حالا یک سیم اضافه بردار از اون دو سیم ته لامپ، یک سیم به این طرف یک سیم به اون طرف بزن و سیم رو ادامه بده تا بتونی یه جا رو دیوار وصلش کنی به دوشاخه ریسه. قدم به قدم بهم گفت تا تونستم یک سیم برق از برق‌لامپ بالکن بگیرم و به ریسه وصل کنم‌ و جریان برقش رو راه اندازی کنم و انجام دادم. یعنی توکل کردم و تسلیم خدا شدم به نجواها هم گوش ندادم که ممکنه برق منو بگیره و آسیب ببینم و از اینجور نجواها.

    خدا رو شکر حالا کلید روشن‌و خاموش لامپ‌بالکن رو میزنم و هر دو‌لامپ و ریسه روشن میشن و یک زیبایی خاصی به بالکن میدن و دیگه لازم نیست که دو شاخه رو از لای در رد کنم. یک کار کوچیک بود البته برای من یک پروژه بزرگ بود چون فکر کنم دو ساعت زمان برد که برای خودم موفقیت خیلی عالی بود و برام درس داست:

    خدا رو شکر بالاخره تصمیم‌رو انجام دادم

    برقکاری انجام دادم منی که از برق می ترسیدم

    توکل کردن و تسلیم خدا بودن

    هدایت خواستن از خدا

    قدم برداشتن همون حرکت کردن

    رفتن به دل ترس

    چیزهایی که دارم از دیدن فایلهای استاد و این مسیر زیبا یاد میگریم

    امیدوارم بتونم با یادگرفتن این درسها چالش ها و تضادهای پیش رو رو یکی حل کنم و بتونم با تکامل طی کردن به خواسته های بهتر و بیشتر برسم

    گام دوازدهم 2025/01/15

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    به نام خدایی که هر روز که میگذره بهتر میشم و بهت نزدیکتر میشم

    بهتر میشناسمت راحت تر ازت میخوام وقتی هم درخواستمو میگم باز راحت تر میشم بهت می‌سپارم آروم ترم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استادان عشق و معرفت استادان توحیدی و آگاهم

    سلام به دوستانی که در کنار هم داریم بهتر میشیم

    با کامنتهای زیباشون

    استاد بی نهایت ممنونتم که از موقعی این فایل رو دیدم و فهمیدمش ایمانم بیشتر شده به خداوند

    اذیت نیستم نجواهای ذهن خاموشه و اجازه بهش نمیدم و خواستهامو میگم بهش سمته خودمو انجام میدم و نتایج میاین

    و بعد خواسته دیگه به همین ترتیب خیلی راحتم

    استاد عقل کل هم خیلی عالیه

    چقدر هر روز چیزهای جدید و ایده های جدید و ترمزهای جدید رو پیدا میکنم خیلی عالیه و به من کمک کرده

    خدایا شکرت برای اینکه احساسه لیاقتم بهتر شده

    باورهای کمبودم روبه فراوانیه بیشتره

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    هر چی شکر کنم کمه سپاسگزارتم

    در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3748 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی خیلی ممنونم بابت این فایل های مصاحبه فوق العاده هستند. یک پکیج کامل موفقیت هست.

    بابت این جلسه واقعا ممنونم… کلمه “بازی” اصلا منو دیوونه کرد. چقدر قشنگ میشن مسائل زمانی که ما به شکل یک بازی به آنها نگاه کنیم. جمله رو نوشتم و یه جا گذاشتم که همیشه ببینمش…خدای درونتون میدونه واقعا کی چیو بگه. واقعا خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم که با شما هستم. اغلب موارد با فایل های رایگان یک یا چندین تغییر در زندگیم بوجود میارم با توجه به هدایتی که میشم.

    مثالتون از این مسئله هم واقعا کمک کننده بود تا بفهمم که چطور باید با مسائل حالا هر شکلی که باشن روبرو بشم. گاهی اوقات بدلیل اینکه قانون رو بد درک کردیم استفاده بد میکنیم.من خودم رو گذاشتم جای شما اگر همچین مشکلی برای من پیش میومد میرفتم سر کلاس با این دیدگاه که این مسئله چیز ناخواسته ای هست پس من باید ازش رو برگردونم به بچه ها میگفتم نیاین سر کلاس و خودم با هر بدبختی که شده پولشونو جور میکردم.

    اما الان در مدار خیلی بهتری رسیدم و فهمیدم چطور باید به مسائل نگاه کنم.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر.

    عاشقانه منتظر فایل های بعدی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر الهی شکرت

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام12

    الا بذکر الله تطمئن القلوب

    با یاد خداوند است که دلها آرامش پیدا می کند

    وختی تسلیم هدایت خداوند می شوی همه چیز به صورت جادویی پیش می رود

    خداوند همه کار ها را برایت انجام می دهد از یک راه غیر منطقی راهی که منطق تو قبول نمی کند ولی خداوند پلان اش را چیده فقط ایمان و جسارت می خواهد که انجام بدهی

    یادم می آید که وختی در ایران بودم و واقعا به ناتوانی در مقابل خودم رسیده بودم و همانجا به سوی آسمان نگاه مردم شب نوروز 1402 به خدا گفتم خدایا من تا توانم از هر چیزی از تو به من می رسد

    من نه در اینجا کسی را دارم و نه کسی را می شناسم

    و همین طور در حال صحبت کردن با خدا بودم که یک پسر را دیدم ظاهراً لباس شیرینی پزی را پوشیده بود رفتم پیشش و همین صحبت کردیم بعد همین طور پرسیدم من می خواهم کار کنم هر وی باشه مهم نیست و می خواهم یک اطاق داشته باشم

    همین پسر گفت اتفاقا من هم دنبال یک هم اطاقی می گشتم و یک کارگر واقعا من همان طور ماندم و خداوند را سپاس گزاری کردم گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت

    و بعد همان شب رفتم در اطاق اش خیییلی زمینی خوبی بود برای من که هم بالای خودم کار کنم و بعد درآمد کم بود ولی سپاسگزاری و حس خوب خیییلی زیاد داشتم همین طور می رفتم شهر را می‌گشتم و عکس برداری می کردم و سپاسگزاری الهی شکرت الهی شکرت

    آنجا خیییلی عالی مفهوم هدایت و تسلیم بودن را درک کردم خدایا شکرت

    این یک بهش از آن اتفاقات خوب است الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2130 روز

    بنام خدا

    سلام

    نمی‌دونم قراره چی بشه

    از صبح که این فایل رو دیدم دارم فکر میکنم

    کلی سوال و پاسخ توی سرم می‌چرخه

    اول یک تجربه بگم از هدایت الله که یکی از بزرگترین چالش ها و موانع ذهنی منو روشن کرد و مسیرمو آسون کرد

    از اونجایی که من حدود 3 ساله علاقم رو شناختم که زیر خرباری از باور دفن شده بود

    درش حرکت کردم و کم و بیش مهارت و دانش و تمرین و…

    اما کم کم به مسابقات فکر میکردم ( ورزش دوچرخه سواری)

    از طرفی هم آزادی مکانی و زمانی میخواستم

    مثلاً وقتی سریال سفر به دور آمریکا رو می‌دیدم میگفتم چه حالی میده اونجایی دوچرخه سواری کنی فلان جا فلان کار رو بکنی و…

    یعنی برنامه میچیدم که فلان شهرهای آمریکا رو برم دوچرخه سواری کنم چه داخل شهر و چه حومه شهر و…

    اما این دو هدف باهم جور در نمیومد:

    مسابقات

    جهان بینی با دوچرخه سواری

    چون مسابقات حرفه ای تو رو داخل چهارچوبی قرار میده که باید طبق اون پیش بری

    از خواب و بیدار شدن

    تغذیه

    مسائل روحی روانی

    و…

    که من این چهارچوب رو اصلا نمی‌خواستم

    مثلاً من اینجوری ام که هروقت حسم بگه میرم دوچرخه سواری و هرجا حسم بگه میرم نه این طبق برنامه ریزی خاصی باشه …

    خلاصه بین دو راهی مونده بودم شاید چند ماه…

    تا اینکه یک شب هدایت شدم دوستی رو ببینم که ایشون عاشق مولانا هست و تفسیر می‌کنه شعر هاشو…

    من رفتم بدون اینکه بخوام صحبتی از خودم بکنم یهویی بحث رفت سمت سوالاتی که توی ذهنم هست…

    و ایشون از زبان خداوند سوالاتی پرسید که و از اشعار مولانا چیزهایی خوند که من اشک تو چشمام جمع شده بود….

    آخه چطور ممکنه این اشعار آنقدر وصف حال من باشه!!!!!

    چطور با شعر داره بهم پاسخ میده

    من مات و مبهوت به اشعار گوش میدادم ….

    تا بلاخره از اون دو راهی یک راه روشن تر شد و دیگری تیره تر میشد

    من متوجه شدم که مسابقات رو برای منم منم میخواستم

    میخواستم اسمم رو زبونا باشه

    میخواستم خلأ هامو باش پر کنم

    اون مسیر ذهنم بود نه روحم

    روح من ماجراجویی رو میخواست

    روح من آزادی در کوهستانها و نگاه به طلوع و غروب رو میخواست که اشک بریزه

    هروقت طبق میل روحم دوچرخه سواری کردم برام مثل مدیتیشن بوده مخصوصا وقتی با موزیک بی کلام همراه میشه انگار تو بهشتم و مبهوت زیبایی جهان میشم حتی شده کلییی به خورشید زول زدم و اشک ریختم …

    من از این دوراهی در اومدم

    این تا به الان بزرگ ترین هدایتی بوده که تجربه کردم چیزی که منو با آرامش زیادی رسوند و از گمراهی درآورد

    البته هنوز خیلی شفاف نشدم

    یجورایی خیلی درگیر پول بودم و عشقم کمرنگ تر شد نسبت به مسیر علاقم

    یعنی یه روزایی باز شک میکنم بهش وقتی ذوق خاصی برای انجامش ندارم

    سوال امروزم همین بود که خدایا :

    مشکل از چیه

    از درون من

    با بیرون ( دوچرخه سواری)

    یا من مشکل دارم که یه روزایی ذوقش و دارم و یه روزایی خاموشم

    یا واقعا اینو دوست ندارم…

    باز سر دوراهی ام

    حسی میگه حس لیاقتت کمه و حس ارزشمندی نداری

    حسی میگه مشکل از بیرونه

    البته یه چیزی رو به یاد آوردم

    من از بچگی یک ضعفی داشتم:.

    هروقت میخواستم مسیری رو برم یا کاری رو انجام بدم ، اگر آدما باهام مخالف بودن دیگه اون مسیر جذابیتی برام نداشت و در اکثر مواقع کمی پیش میرفتم و زودی بیخیالش میشدم و ادامه نمی‌دادم…

    یعنی تا وقتی جماعت تایید میکردم بهم خوش می‌گذشت و شکی نبود

    اما بلعکس که میشد کلی شک نیومد سراغم و صدای درونم گم میشد…

    شاید دلیل این دوراهی اخیرم همین باشه که برمیگرده به این شخصیت من

    فکر کنم یجورایی احساس تنهایی میکنم وقتی مسیر خودمو می‌خوام برم و حسم خوب نیست و نمیتونم مثل قبل ازش لذت ببرم

    نگاه میکنم به سبک مردم ببینم اونا چه سبکی دارن چطور پیش میرن…

    خدایا کمکم کن از این دوراهیی در بیام و هدایتم کن به چیزی که روحم می‌خواد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    علی اکبر اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی،

    استاد من یادم نمیاد ولی فکر کنم یک سال میشه توی سایت هستم، قبل از اون هم فایل های شما را می دیدم چون هم فرکانس نبودم میگفتم ،پیش تر می ترسیدم وقتی می گفتین که باور های شما زندگی شما را رقم می زند، می ترسیدم چون رابطه خوبی نداشتم همیشه مریض بودم روماتیسم داشتم آمپول استفاده می کردم خیلی منفی باف بودم سرم توی زندگی بقیه بود، همیشه با دوستانم رفت آمد می کردم پر از غیبت ناله شکایت از همه چیز شوهرم را کنترول می کردم با کی حرف می زند گوشی شو همیشه چک می کردم، من این قدر احساس لیاقت ام کم بود که وقتی با خانواده خودش هم حرف می ناراخت می شدم، خودم را خیلی خیلی زیاد مقایسه می کردم با همه بالاتر از خودم هم پاین تر از خودم خودم را سرزنش می کردم بخاطر کار های اشتباهی که می کردم، خودم را زیبا نمی دیدم وقتی یکی از من زیباتر بود میگفتم من چقدر زیشتم، اون چقدر خوشکل هست، یک آدم افسرده وغمگین بودم، فکر می کردم مادری خوبی نیستم، همسر خوبی همیشه میگفتم علی اگر با کسی دیگر ازدواج می کرد خوشبخت می شد با من ازدواج کرده من بدم سواد ندارم مدرسه نرفتم اگر با یکی دیگه بود شوهرم با او خوشحال بود با من هست من خوب نیستم من بدم، همیشه با جاری هایم مقایسه می کردم خودم را اونا خوشکل هستن وقتی برادرشوهرم با خانمش خیلی مهربان بود دوستش داشت،من میگفتم من هتمن بدم وخوب نیستم که شوهرم من را دوست نداره هتمن من خوب نیستم مشکل دارم، همه میگفتن که اگر کف پای زن صاف باشد گودی نداشته باشد، اون زن مرد را خوشبخت می کند ثروت مند می شوند، ولی کف پای من گودی داشت همیشه با خودم میگفتم پس مشکل از من هست، بخاطر من هست که شوهرم بی پول هست چون همه می گفتن منم باور شده بود تا جای که یادم هست همه مردم دنبال دختری می گشتن که کف پاش صاف باشد، اگر نبود نمی گرفتن می گفتن این دختر کم روزی هست اگر بیگریم بچه ماه بدبخت می شود یعنی پول دار نمی شود. ترس از جن داشتم، ترس از آینده چی شود وفتی دوستانم درس یا مکتب می رفتن خیلی دلم می گرفت من چرا درس نمی تونم بخوانم، ولی وقتی توی سایت آمدم واقعا یک آدم دیگه شدم، دوره احساس لیاقت را خریداری کردم، تازه فهمیدم که همه اینا دورغ بوده، الان یک سال یا کم تر میشه که توی سایت هستم، من اون عاطفه فبلی نیستم، رابطه ام خیلی عاشقانه شد دیگه گوشی شو چک نمی کنم حالم بد می شود ،سلامتی ام سه ماه میشه که دیگه دارویی استفاده نکردم، هتا اصلا سرما هم نمی خورم جرعت و ایمان میخواد که دارو تو قد کنی من گفتم خدایا من دارویی روماتیسم را قد می کنم دارویی شفاه بخش تو را می خورم گفتم تورا دگتر شخصی خودم قرار میدم اول ترس داشتم نکنه بد شود ولی به لطف خدا اون موقع که دارو استفاده می کردم درد داشتم ولی الآن که دارویی استفاده نمی کنم، هیچ دردی ندارم، ایمانم خیلی قوی شوده وفتی به خدا توکل کردم میگم عاطفه تو باکمک خداوند هر کاری می تونی بکنی، وای که نگم از رابطه ام که چقدر عاشقانه شده دوستم داره چپ میره پیاد بوسم میکنه راست میره هم عشق میده خیلی ایمان آدم پیشتر میشه، اون روز به من میگه تو خیلی قوی شدی همچنین زنی کم پیدا میشه که با خودش در صلح باشد میگه تو اون عاطفه صابق نستی هرگز نمی خواهم تو را از دست بدم، این نشان داد که چقدر من تغییر کردم، قبلا می‌گفت تو خیلی زیف هستی این قدر به من وابسته نباش ،تو اول مصلی زلیخا عاشق خدا باش، اون موقع من خودم عاشقت میشم، من باور دارم که اون حرف را خدا گفت، همین کار را کردم عاشق خدا شدم اونم دلبسته من شده، مقایسه خودم دیگ خودم را با خودم مقایسه می کنم با سال قبلم می بیبینم چقدر پیش رفت کردم، ترس داشتم دیگه ترسی ندارم میگم خدا با منه، فهمیدم اون حرف های که من گفتن همه شان اشتباه بوده خودم را خیلی دوست دارم بدون آرایش میرم بیرون اعتماد بنفسم خیلی زیاد شده‌ عزت نفس ام خیلی زیاد شده، همه باورهای مخربی که داشتم برعکس شده مثبت شدم از ناله شکایت خیلی بدم میاد، دیگه رابطه ام را قد کردم با دوستانم، تنها شدم ولی دوست دارم این تنهایی رو دور برم پر هست از آدم های مثبت دوست داشتنی، سرم را بالا میگرم توی چشم طرف نگاه می کنم حرف می زنم، خودم را سرزنش نمی کنم خیلی با خودم دوست شدم، استاد اگر کاری اشتباهی کنم به جای گفتن حرف منفی خودم را تشویق می کنم، میگم عاطفه تو خیلی عالی هستی تو بسیار قوی شدی، حرف کسی نه ناراخت ام می کند نه حسم بد میشه برعکس خودم را دوست میدارم، وای نگم از رابطه من با خدا که خیلی زیبا شده صدای قلبم را میشنوم، پیشتر سوال های که دارم وخوب یا میگم درست یا نیست از فایل های شما می گیرم، صد در صد باور دارم همه چیز که من دنبال جواب اونا هستم وقتی میام سایت دریافت می کنم، همیشه دنبال یک چیزی هستم وقتی از زبان شما مشنوم خیلی خوشحال میشم شک ام بر طرف میشه، مثال وقتی شغل رویای ام را میگم چی طوری بهش برسم، چرا نمی رسم بهش میام سایت شما میگن باید دوره تکاملی تو طی کنی، وقتی نامید میشم باز میام سایت شما میگن ایمان وصبر جوابم رو می گیرم، استاد در همه موارد هست، شما یک معجزه خداوند هستین، روی زندگی من خیلی تعسیر مثبت گذاشتین، وقتی فکر می کنم همیشه میگم عاطفه تو اون عاطفه پارسال نیستی اینکار یک آدم دیگه ای شدم، خودم عاشق خودم شدم میرم جلوی آینه خیلی از صورت زیبایم چشم هایم خوشم میاد، یادم رفت بگم، من سایزم 42 بود ولی الان 36 شدم کاری هم نکردم هتا ورزش هم نمی کنم، خودم خوشم میاد از اندام زیبا ام، دوسال پیش نوشته بودم اندام زیبا، الان رسیدم ولی چربی دوری شکم دارم خیلی کم شده نصبت به دوسال پیش واقعا این وزن کم کردنم منو سوپرایز کرد، به طوری معجزه آسایی از دیگه شرینی ها دلم را زده پارسال همیشه می رفتم غذا از بیرون می خوردم ولی الان برم هم برای بچه هایم می خرم ولی خودم بدم آمده از شیرینی غذایی آماده چرب آبمیوه وقتی طرف نگاه می کنم سیر میشم، نتها غذایی که دوست دارم کباب کوبیده هست خیلی دوست دارم غذای مورد علاقه ام هست، همین طوری وقتی دارو استفاده می کردم، سرم سنگین می شد حالم بد می شد، ولی به خداوند مهربانم بخشنده ام سالم شدم، وقتی یکی از اعضای بدنم درد می کنه تا میگم خدا این جا بدنم درد می کنه استاد خدا شاهده سری خوب میشه به خودم میگم خدا دست کشید خوب شد، هر چی در خواست می کنم سری مستجاب می شود، خیلی چیز ها نمی شود بخاطر همان با خودم میگفتم چرا نمی شود مثال‌ خانه شخصی ام چرا درست نمی شود از فایل های شما جواب گرفتم که صبرو باشم ایمانم را خفظ کنم نامید نشم میشه ،اگر خانه که می خواهم همان خانه ای باشد همسایه مورد اعتماد مهربان مثبت اندیش باشد صبرو باشم، رو به فضایی سبز باشد همه امکانات باشد شغل رویای خداوند گفت اول باید رشت کنی، قوی بشی، منم گفتم یک زن بسیار تعسیر گذار مصلی شما استاد عزیزم باشم گفت بیبین یک شبه نرسیده اونم همان دوران بندر عباس تهران همان بی پولی همان تضاد ها باعث پیشرفت اش شده تو اول باورهایت را قوی کنی، وقتی نامید میشم نمشود بازم فایل که شما هم نامید شدین ولی تسلیم نشدین باورم قوی میشد میگفتم پس میشه ،وقتی میگم از چی طریق وچی راهی بازم فایل شما میاد که من اون موقع یک ایمانی داشتم میگفتم میشه وقتی همه می گفتن نمیشود، من باور داشتم اکر اون تونسنه منم می تونم، بازم ایمانم قوی میشود پیش میشه،بازم نامید میشم بازم میگن تنها چیزی که خیلی ایمانم را قوی می کرد این بود که من راه باز کنم به همه نشان بدم که همه چیز امکان پذیر هست، ،استاد من ایمان دارم خداوند داره قدم هایم را هدایت می کند، استاد من یعنی صد در صد باور دارم که به شغل رویای ام می رسم با این غیر ممکن میاد ولی یک حسی از قلبم میاد که به من آرامش میده، من حسم عالی هست حالم خوبه ترس ندارم که نمیشود، از چی راهی اینو میدانم همان طوری که رابطه عاشقانه ام را به دست آوردم سلامتی اندامم دوست داشتن خودم، رابطه بسیار زیبا با خدا یعنی مصلی پدر دختری که برای خوشحالی بچه ای همه کار می کند، من خودم را نوری چشمی اسم کذاشتم، خدا هم میگه اگر تو میگی پس هستی. چند روز پیش دعا کردم گفتم خدایا کمک کن برف بیاد هم درخت ها آب بخوره هم من ِلذت ببرم از زیبای فردای همان روز برف آمد، بعد ایمانم قوی شد، وقتی لباسی خوشم اومد، پولش راحت جور شد ،ولی تنها چیزی که ندارم ثروت هست خانه شخصی خودم هست باور دارم میگم اگر رابطه ام سلامتی و اندامم وغیره….. درست شده پس اینم درست میشه، اون باور های اشتباهی که قبلنا داشتم ندارم، پس ثروت هم میاد، قبلنا کسی بهم چیزی میگفت بحث میکردم، اینم از فایل های شما جواب گرفتم استاد جان اگر اون طرف منو وادار به واکنش کنه اون تونسنه دست کنه توی مخم دیگه این کار رو هم نکردم، از غیبت گفتن چون جای که ماه هستیم خانواده خودم وشوهرم خیلی غیبت می کنند، فکر می کردم اگر حرف نزنم درست هست گوش می کردم بازم استاد جان گفتین. هتا گوش کردنش هم گناه هست واقعا نمی دانستم چند وقت پیش بود وقتی کسی غیبت می کرد یا ناله شکایت میکرد حالم بد می شد، ولی این قدر گوش دادم دیگه برام تکراری شده بود، میگفتم ،دیگه تلاش می کنم، که گوش نکنم، ولی وقتی خانواده شوهرم میاد باید گوش ندم ،من آزاد شدم قوی شدم حرف هایم را محکم می زنم، یادم هست،یکی از گارگر ها هرچی گفت تو این کار نکن گفتم باشه بازم گیر میداد که تو درست کترت را انجام نمی دهی، اسم شما را به بالای میدم اگر خراب شد بگم کاری شما بود، من راستش آدمی خیلی مهربان خوش برخورد هستم خیلی بهش اخترام گذاشتم که حرفی مون نشه، تا این تهدید کرد که اسم را میدم استاد یک دفعه آمدم گفتم همین الان برو بنویس، من خودم کمکت می کنم برو تو منو از کی می ترسانی، این قدر با قدر بدون ترس گفتم هتمن این کار بکن، گفتم تو کسی را می ترسانی یک خدای بزرگ مهربان داره که همه جوره هوایش را داره گفتم دیگه از ترس با من حرف نزن، خودم خنده ام میگرفت میگفتم از چیزی منو می ترساند، گفتم اخترام همه را دارم ولی منو کسی نمی تواند بترساند، با خودم میگفتم اگر عاطفه پارسال می بود از ترس راهی فرار را گم می کرد، ولی الان خدای من همراهم هست، جالبش اینجاست، که خودش با بچه خوردش سری کار آمده بود گفتم منو تهدید می کنی پس تو چی میدان آوردن بچه توی محل جرم هست، منم میرم میگم این آقا چرا با چه آمده سری کار، دیگه ساکت شد، یک ساعت بعدش خودش آمد گفت به دل نگیر من چیری گفتم، چند دین بار بود که ازیتم می کرد خداوند چیطوری از اون به نفع من استفاده کرد الان خیلی با من خوب شده منم باهاش خوب شدم دیگه بهم گیر نمیده، اونم جواب صبروی هایم بود، منو کسی تهدید کنه خیلی قاتی میکنم میگم از چی منو میترسانی، چون من یک خدای مهربون دارم گه همه جوره هوایم را داره دوستم داره، اینا ایمانم را قوی می کند، ،وقتی میگفتم من ثروتمند میشم الان که اوضاع خوب نیست، بازم هدایت خداوند را دریافت می کنم.شما توی فایل هاتون اگر جریان سابت وقد نمی شود اون جریانه ادامه داره یعنی مسیرت درست هست، بازم پرواز می کنم پس درست هست ایمانم قوی می شود، ایگار خداوند از تریق شما قدم به قدم هدایت ام می کند، در موردی مدیتیشن من چقدر نگران بودم، شوهرم را می دیدم هر روز مدیتیشن می کرد، شنیده بودم که فقط بااین روش شما آرامش پیدا می کنید، هر کار می کردم آرام نمی شدم نگران می شدم بازم خداوند هدایت ام کرد شما گفتین اگر احساس تون خوبه آرامی یعنی مدیتیشن، جواب سوال ام را گرفتم آزاد شدم، استاد این قدر نتجه زیاد هست، فکر کنم یک هفته طول می کشد بنویسم، خیلی نتیجه گرفتم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ممنونم، واز خداوند وحابم سپاسگزارم که منو در مسیری آگاهی وپیشرفت قرار داد، من املا هم خوب نیست ببخشید چون من همین نوشتن خواندن را با تمرین یاد گرفتم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 2846 روز

    سلام به همه

    استاد خیلی ممنونم از فایل ها و دوره هایی که آماده می کنید. تک تک حرف هاتون رو باید با طلا نوشت

    ما باید نسبت به الهامات تسلیم باشیم. هی وقتی می گه نگو بگیم چشم، یه وقتی می گه بگو بگیم چشم، یه وقتی می گه برو بگیم چشم، یه وقتی می گه نرو بگیم چشم؛ حتی اگه به ظاهر غیر منطقی باشه

    یادمه استاد یه جایی می گفت اون حس اولیه که همراه با آرامشه اون الهام از طرف خداونه. ممکنه بعد شیطان به شیوه های مختلف نگرانت کنه و حتی کاملا منطقی متقاعدت کنه که به اون عمل نکنیم. در واقع ممکنه حس اولیه با آرامش و حس بعدی با نگرانی و استرس باشه. ولی کسی پیروزه که تسلیم باشه و تو هر شرایطی پیام خداوند رو بفهمه و بگه چشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3567 روز

    سلام‌ خدمت دوستان

    خیلی حس خوبی به امکان جدید سایت دارم (مرا به‌سوی نشانه‌ای برای واضح‌تر کردن مسیرم هدایت کن)دقیقا موقعی فایل ها برای من میاد که واقعا نیازه این مصاحبه خیلی خیلی روی من تاثیر گذاشت

    داستان از این قرار بود که یکی‌ از استاد های دانشگام به من زنگ‌ زد گفت ۳۰ تا کاتریج میخوام منم گفتم چشم بعد کاتریج مغازه چک کردم دیدم ۱۵ تا کاتریج کم‌دارم زنگ‌زدم‌ قضیه براش توضیح دادم اون گفت از همکارات بگیر منم رفتم همین کار کردم بعد‌ از ۲ روز بهش زنگ‌ زدم بیا کاتریج ها ببر ولی نیومد خیلی اعصابم خورد شد حالم بد شد خدایا حالا من با این کاتریج ها چکار کنم‌ به همکارم چی بگم چطور کاتریج ها پس بدم

    بعد فایل ایمانی که به عمل نیاورد حرف مفت است ۲ بار برای من تو این هفته باز شد واقعا خجالت کشیدم که این همه استاد توی تمام فایل هاش در مورد توکل کردن و داشتن احساس خوب صحبت کردن ولی من نتونستم‌ عمل کنم

    داشتم تو انستاگرام‌ چرخ میزدم که یه عکس توجه منو جلب کرد نوشته بود ?

    هرگز‌ نابینا و بینا یکسان نیستند سوره غافر آیه ۵۸

    گفتم‌خدایا خودت منو هدایت کن چطور این کاتریج ها به همکارم پس بدم بعد ظهر همون روز همکارم اومد قضیه براش توضیح ای مشکل هم‌حل شد

    بچه ها خیلی روی ایمان و توکل کردن کار کنید هیچ وقت توی زندگیتون روی هیچکس جز‌خدا حساب باز‌ نکنید تنها کسی که همیشه با شماست خداست

    ?

    فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    آن گاه که از جانب من هدایتی برای شما آید، هرکس که از هدایت من پیروی کند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.

    ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1985 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    چقدر این فایل رو دوست داشتم و اگاهی که تو این فایل گفته شد چقدر بمن کمک کرد تا بهتر موضوع تسلیم بودن رو بهتر درک کنم

    واقعا از اون دوست عزیز سپاسگزارم این سوال خوب رو از استاد پرسید

    و چقدر استاد هم عالی توضیح دادن

    تسلیم در برابر پرودرگار یعنی اینکه کار رو بسپری یه نیروی برتر همون انرژی که این جهان رو با تمام موجوداتش خلق کرده و همه رو داره همه رو هدایت میکنه

    که خود خدا در قران میگه

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    بر ما واجب شده شما رو هدایت کنیم

    این ایه ثابت میکنه خداوند وظیفه خودش تونسته که همواره ما رو هدایت کنه

    ولی نکته مهم اینجاست که اصل ما هستیم

    چقدر استاد مثال خوبی استاد زد

    پدر میخواد بچه رو از روی درخت بغل کنه و میخواد به بچه‌اش کمک کنه ایا اون میپذیره و قبول میکنه خودش رو رها کنه تسلیم هست

    همه چی بستگی به خود اون بچه داره که اجازه میده بهش کمک بشه یا نه

    بنابراین هدایت خداوند همیشه و هر لحظه وجود داشته اگر ما نعمتها رو دریافت نمیکنیم نه بخاطر اینکه خدا برای ما نخواسته بلکه ما نذاشتیم و باور نکردیم ما تسلیم نبودیم و نذاشتیم خدا کار رو برای ما انجام بده

    چون اصل ما هستیم که ایا اجازه میدیم ایا تسلیم در برابر هدایت خداوند هستیم ؟

    حالا تو همین مثال پدر و فرزند بیام بیشتر باز کنیم

    وقتی که ما اعتماد داریم و باور داریم که پدر از اون پایین ما رو حتما بغل میکنه

    بعدش چه اتفاقی رخ میده؟

    خوب مشخصه دیگه خیالمون راحته و ارمش داریم و میدونیم پدر کار خودش رو عالی انجام میده و مارو بغل میکنه و مراقب ماست که بلایی سرمون نیاد

    خوب حساب این پدر در برابر اون نیروی برتر اون انرژی که جهان خلق کرده اصلا قابل قیاس نیست

    خوب پس چرا ما نمیذاریم این انرژی تمام کارهای ما رو انجام بده و ما رو به خواسته‌مون برسونه

    چرا ما همون قدر اعتمادی که به پدرمون میکنیم ولی به خدایی که این جهان خلق کرده نمیکنیم ؟

    خدا خودش از همون اول قبل از بدو تولد همواره داشت ما رو هدایت میکرد منتها بعد از تولد خداوند این قدرت رو در اختیار ما رو داد که ما خودمون میتونیم برای زندگی خودمون تصمیم میگیریم

    بنابراین خود خدا برای ما از قبل چیزی مشخص و تعیین نکرده این ما هستیم که همواره داره زندگی خودمون رو میسازیم

    حالا به همون اندازه تونستیم تسلیم باشیم به همون اندازه اجازه دادیم خداوند کارها رو برای ما انجام بده

    که مهارت کسب کردن و تسلیم بودن در برابر این نیرو برتر خودش کلی نیاز به تمرین داره

    که با هر انجام دادن اینکار میتونیم هی توش بهتر بشیم و نتایج بهتر بگیریم

    بقول استاد وقتی تسلیم خدا هستیم باید این احساس رو داشته باشیم

    که خیالمون راحته و نگران نباشیم و ارامش داشته باشیم و بدونیم خداوند کار خودش رو خوب بلده و بموقعش ما رو به خواسته‌مون میرسونه

    و اگر تونستیم احساس خوبی داشته باشیم

    اونوقته با باور و فرکانسمون به خداوند اجازه دادیم تا کارها رو برای ما انجام بده

    و انوقته که ما هم روی دوش خداوند سوار میشیم و از مسیر که طی میشه لذت میبریم

    عاشق همه تون هستم دوست داشتم در مورد تسلیم بودن تو این فایل کامنت کنم

    انشالله هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    ■ برگه ای از کتاب هدایت

    ■آیه 28سوره رعد :الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    ● ترجمه آیه:همان کسانى که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‌گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‌یابد.

    ●پیام آیه:

    1- نشانه انابه واقعى، ایمان و اطمینان به خداست. مَنْ أَنابَ‌، الَّذِینَ آمَنُوا …

    2- ایمان بدون اطمینان قلبى، کامل و کارساز نیست. «آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ»

    3- یاد خداوند با زبان کفایت نمى‌کند، اطمینان قلبى هم مى‌خواهد. «تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ»

    4- تنها یاد خدا، مایه‌ى آرامش دل مى‌شود. «بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» امروزه دارندگان زر و زور و تزویر بسیارند، ولى از آرامش لازم خبرى نیست.

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■گفت وگو با خدا

    مهربان خدای عاشقتم، پروردگارم جز شکر چه توانم کردبه در درگاه پر عظمت تو و جز زیبایی و شکوه چه توانم دیدن؟ خدای من, صاحب قلب و روح و جسم و جانم, شکرت برای هر نفسی که می‌کشم و هر فرصتی که در اختیارم قرار می‌دهی برای حضوری دوباره، الهی یاریم کن در آگاهی و آرامش تنها مشاهده‌گری باشم بر داستان زندگی‌ام و اجازه دهم تا فقط تو تنها کارگردان این صحنه باشی و من با خیالی آسوده و قلبی آرام و پر از عشق شاهد شکوه این خلقت باشم, پس اراده‌ام را تسلیم تو می‌دارم و از تو می‌خواهم لحظه به لحظه‌ی داستان این زندگی را با عشق و بزرگی خویش رقم بزنی و مرا از خویش بگیر و در دریای عشقت زلال کن تا هر چه غیر توست از دل و جانم برون شود….

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم. و خانم شایسته مهربانم سلاااامم.

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ (یادداشت های شخصی) :

    ● تسلیم در برابر خداوند و توکل به او

    ● ایمان به خداوند: باور کنیم که خداوند قدرت مطلق است و جهان را هدایت می‌کند. اگر به او توکل کنیم، شرایط، افراد و موقعیت‌های مناسب را سر راه ما قرار می‌دهد.

    ● نشانه‌های تسلیم بودن: آرامش، امید، شادی، اطمینان قلبی و احساس خوب، نشانه‌های تسلیم واقعی به خداوند است.

    ● دوری از شرک: نگرانی، ترس و غصه، نشانه عدم تسلیم است. کسی که واقعاً به خدا توکل دارد، آرامش دارد و می‌داند که همه‌چیز در دستان خداوند است.

    ●تمرین و استقامت: تسلیم بودن به‌یک‌باره ایجاد نمی‌شود؛ نیاز به تمرین، تکرار و استمرار دارد.

    ● عدم تسلیم در برابر مشکلات

    ● مشکلات بخشی از مسیر رشدند: نباید در برابر سختی‌ها و چالش‌ها تسلیم شد. ایمان داشتن به اینکه خداوند مسیر را برای ما باز خواهد کرد، مهم است.

    ● تجربه شخصی : در مسیر شغلی خود با چالش‌های زیادی روبه‌رو شدم اما به‌جای ترس و تسلیم، با توکل به خدا و نگرش حل مسئله، از موانع عبور کردم.

    * وابستگی به خدا نه افراد: نباید خود را وابسته به افراد کنیم. وقتی کسی ما را ترک کرد، با ایمان به اینکه خدا راهی را باز خواهد کرد، کار را ادامه داد.

    ● نکات کلیدی و باورهای توحیدی:

    ● تسلیم در برابر خداوند:

    * به معنای پذیرش قدرت مطلق خداوند و اعتماد به هدایت اوست.

    * شامل رها کردن نگرانی‌ها، ترس‌ها و تردیدها و سپردن امور به خداوند است.

    *نشانه‌های آن، احساس آرامش، اطمینان قلبی، شادی و امید است.

    * نیاز به تمرین، تکرار، باور و تقویت ایمان دارد.

    یعنی باور داشته باشیم که خدا رزاق است و منبع روزی است.

    ● تسلیم نشدن در برابر مشکلات:

    * به معنای روبرو شدن فعالانه با چالش‌ها و تلاش برای حل آن‌هاست.

    * مشکلات، فرصتی برای رشد، یادگیری و پیشرفت هستند.

    * نگاه کردن به مسائل به عنوان یک بازی یا معما، می‌تواند به یافتن راه حل‌های خلاقانه کمک کند.

    * یعنی باور داشته باشیم که هرچالش فرصتی برای رشد است.

    ●توکل به خداوند:

    * به معنای اعتماد کامل به خداوند و سپردن امور به اوست.

    * توکل، با تلاش و اقدام عملی منافاتی ندارد.

    توکل، منبع آرامش و قدرت در مواجهه با مشکلات است.

    ● باج ندادن به دیگران:

    به معنای حفظ استقلال و عدم وابستگی به دیگران است.

    * باج دادن، منجر به ضعف و ذلت می‌شود.

    * اعتماد به خداوند، جایگزین وابستگی به دیگران است.

    ● نگاه مثبت به مشکلات:

    * مشکلات، فرصتی برای تقویت ایمان و نزدیک شدن به خداوند هستند.

    * مشکلات، می‌توانند منجر به کشف استعدادها و توانایی‌های پنهان شوند.

    * نگاه مثبت، باعث می‌شود که مشکلات به فرصت‌هایی برای رشد تبدیل شوند.

    ● خداوند منبع رزق و روزی است:

    باور داشته باشیم که خداوند رزاق است و منبع روزی است.

    * هر کسی که وارد زندگی ما می‌شود دستی از دستان خدا است.

    * اگر دستی از زندگی ما خارج شود بی‌نهایت دست دیگر برای کمک کردن وجود دارد.

    ● نکات مهم و کلیدی:

    * مشکلات را به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت ببینیم

    * به خداوند توکل کنیم و از او کمک بخواهیم.

    * باورهای توحیدی خود را تقویت کنیم.

    * از مشکلات نترسیم و با آن‌ها روبرو شویم.

    * به مسائل زندگی به عنوان یک بازی نگاه کنیم..

    * باج ندادن به افراد و توکل به خدا در همه امور داشته باشیم.

    ● نتیجه‌گیری:

    توکل به خداوند یعنی آرامش و هدایت الهی.

    * نباید به مشکلات و موانع اجازه داد که ما را متوقف کنند.

    * همه‌چیز نیاز به تمرین و صبر دارد، اما با ایمان، مسیرها باز خواهند شد.

    ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

    ■ سپاسگزاری:

    ● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیم‌بنشینم.

    ● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم

    ꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدار خود ارزشمندی بیشتر ودر مدار ثروت و موفقیت و آگاهی بیشتر قرار بگیرم.آمین یا رب العالمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: