مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر

سوال:

برای تبدیل شدن به “بهترین در دنیا” در حوزه مورد علاقه ام، چقدر سخت باید تلاش کنم؟ 


مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

به صلح رسیدن درباره میلی انسانی به نام “جلب توجه”، مدیریت این میل و هدایت آن در جهت سازندگی؛

به جای سرکوب “نیاز به جلب توجه”، مدیریت این میل انسانی را بیاموز؛

معیاری برای شناسایی میزان احساس نیاز به توجه و به شناخت رسیدن درباره خواسته های واقعی؛

“احساس نیاز به توجه” به خودی خود بخشی از ویژگی های انسانی است اما وقتی مانع حساب می شود که تبدیل به بالاترین اولویت شما شود و باعث فراموش کردن هدف اصلی زندگی تان شود؛

موفقیت مالی ترکیبی است از: انجام کار مورد علاقه، استمرار در این مسیر و باورهای ثروت آفرین ساختن درباره این علاقه

فرمول شکوفایی کسب و کار شخصی؛

توصیه استاد برای افرادی که هنوز مسیر مورد علاقه خود را نمی شناسند؛

تعریف شخصی از موفقیت؛

درباره “احساس نیاز به توجه”، از یک طرف، حتی خودت را هم قضاوت نکن چه برسد به دیگران؛

و از طرف دیگر، آگاه باش اگر این میل مدیریت نشود، آن وقت شما را تحت کنترل می گیرد؛

ادامه دادن در مسیر هماهنگ با قانون، شخصیت ما را می سازد و نقاط ضعف شخصیتی مان را خود به خود از بین می برد؛

در مسیر رشد شخصی، هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن؛

خودشناسی، ضروری ترین ابزار برای رسیدن به صلح درونی است؛

اگر هدف اصلی زندگی را به یاد داده باشیم، این هدف همواره ناخالصی های سایر اهداف را به خوبی می ساید؛

“مقایسه خودت با دیگران”، دشمن “استمرار در مسیر رشد” است؛

استمرار در مسیر عشق و علاقه + باورهای ثروت آفرین درباره آن علاقه = کسب و کار پر رونق؛

راهکار به شناخت رسیدن درباره عشق و علاقه واقعی

با هر بار نتیجه گرفتن، از احساس نیاز به توجه و تایید دیگران، بیشتر گذر می کنید و به سبک شخصی خود نزدیک تر می شوید؛

اگر از انجام کاری لذت می بری، به خاطر همین احساس عشق، آن را ادامه بده. چه اهمیتی دارد که دیگران توانایی شما را تایید می کنند یا نه!

کسب و کار، بوسیله استمرار، باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین و عشق، شکوفا می شود؛

عشق و علاقه، استمرار، باورهای قدرتمند کننده: با این 3 ادامه بده و دنبال نتایج لحظه ای هم نباش. آنوقت است که نتایج پایدار خودش می آید؛

 


منابع کامل درباره مفاهیم این قسمت: دوره روانشناسی ثروت 3

کسب و کار پر رونق، خروجی این 3 عامل است: لذت بردن از کاری که انجام می دهی + ساختن باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین درباره حوزه ای که در آن فعالیت داری + ایجاد بهبود های کوچک اما مستمر در این مسیر؛

زیرا همه کسب و کارها پتانسیل یکسانی برای خلق ثروت دارند. بنابراین آنچه ثروت را خلق می کند، نوع شغل نیست بلکه باورهای صاحب کسب و کار درباره آن کار است. آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، استاد شناسایی و ایجاد باورهای قدرتمندکننده و توحیدی است. یعنی تنها عاملی که صاحب یک کسب و کار برای راه اندازه و رشد کسب و کار خود نیاز دارد.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر
    228MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

777 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفورا کوشککی» در این صفحه: 2
  1. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    سلام…

    به نظرم مهمترین دلیل استرس و ناامیدی این روزهای من دچار شدن به عجله است.من قبلا هم بارها دچار عجله شدم و دیدم که چقدررر اسیب زننده اس…دوماه پیش که میخواستم از کار قبلیم بیام بیرون باورم این بود که خب میام بیرون سریع کار جدیدمو شروع میکنن و درعرض یه سال میترکونم و موفق میشم و چشم همه رو درمیارم…و بعد سریع پروندشو میبندم میزارم کنار….ولی وقتی اومدم بیرونو تصمیم گرفتم که کسب و کارخودمو شروع کنم دیدم اصلا اونطوری که من فکر میکردم نیست و خیلیی دلسرد و ناامید شدم…چون فکر میکردم به محض زدن سالن(من سالن زیبایی دارم)از همون ماه اول کلی برام مشتری میاد و در عرض چندماه میترکونم و همه به به و چه چه میکننو تحسینم میکنن…الان که دوماه از زدن سالنم میگذره کم کم دارم میفهمم که چقدررر من دچار عجله شده بودم و این منو دچار اظطراب و استرس شدید کرده بود و باعث دلسردی و ناامیدیم شده بود…این باور که دیر شد همه از تو جلو زدن تو عقب موندی(مقایسه)..باور اینکه سنت رفت بالا داره دیر میشه(باور کمبود)…باور اینکه تو 31 سالت شد و همه بچه دار شدن و تو هنوز بچه هم نداری و میخوای چیکار کنی…هنوز تکلیف کارت معلوم نیست…تکلیف زندگی مشترکت معلوم نیست…فکر کردن به همه ی اینا کلی منو دچار استرس و ناامیدی میکرد و همش خودمو به این در اون در میزدم که هرچه سریعتر موفق بشم،حتی کارکردنم روی دوره ها هم از روی باور کمبود بود…عجله …ترس…هرچه زودتر باید به پول برسم زود ..زود…زود…عجله…عجله..

    عزیز دلم خودتو از این سیکل معیوب عجله بکش بیرون..هرچیزی درزمان درستش اتفاق میفته…تو فقط زمانی میتونی ارامش داشته باشی و از زندگی لذت ببری که عجله نکنی…عزیز دل من به کجا مگه میخوای برسی که اینهمه عجله میکنی؟یک سال، زمان منطقی ای نیست برای رسیدن به خواسته های بزرگت،البته تو میتونی بخشی از اهدافتو تیک بزنی ولی اگر قصدت این باشه که یه ساله پرونده ی همه چیو جمع کنی و بزاری کنار فقط شکست میخوری و جز دلسردی و ناامیدی چیزی عایدت نمیشه…

    ذهنم مدام بهم میگه تو 5ساله باقانون اشنا شدی و داری رو خودت کار میکنی پس کو دستاورهات؟من تو این 5 سال دستاوردهای زیادی داشتم حالا چه مالی ،چه شغلی و تو جنبه های مختلف …ولی از اونجایی که از محیط کار قبلیم با درامد ماهی 70،80 میلیون و جایگاه نسبتا خیلی خوب اومدن بیرون ذهنم میگه این دستاوردهات برای قبلا بود …تو وقتی از اون کار اومدی بیرون دیگه هیچ دستاوردی نداری و صفر شدی،هیچ درامدی نداری ،همه ی پس اندازتم دادی که کسب و کار خودتو شروع کنی…و هیچی نداری…

    این بار میخوام دستاوردهایی رو به یاد ذهنم بیارم که با هیچ مقدار پولی نمیشه خرید،تا بعدا هی نکوبه تو سرم و بگه قبلا رو ول کن الان چی تو دستت داری…چون من قبلا هردفعه میومدم مینوشتم که من تو سالن قبلی از یک دستیار معمولی در عرض دوسال رسیدم به جایگاه عروسکار شدن و درامد ماهی 70،80 تومن و تو شهرمون حرف اولو میزنم تو حرفه ام و از این جور حرفا برای اروم کردن ذهنم به خودم میزدم…اما نه تنها ذهنم آروم نمیشد بلکه مدام بهم سرکوفت میزد که تو خیلی حماقت کردی که اون درامد و جایگاهو ول کردی اومدی بیرون…تو دیگه اون درامد و اون جایگاه رو نداری و همه چیو از دست دادی…

    به همین خاطره که میگم اینبار میخوام دستاوردهایی رو بنویسم که با هیچ مقدار پولی قابل مقایسه نیست…

    اگر برای رسیدن به یک هدف بزرگ یه بازه ی زمانی تقریبا 10سال رو در نظر بگیریم من 5 سالش رو پشت سر گذاشتم…و نباید به ذهنم اجازه بدم که بهم بگه تو 5 ساله داری رو خودت کار میکنی و به هیچی نرسیدی و احساس سرخوردگی کنم…این نگاه کاملا اشتباهه…اگر برای رسیدن به یک هدف خاص 10 سال زمان نیاز باشه من 5 سال اولش رو پشت سر گذاشتم و کلی تجربه و مهارت و اگاهی کسب کردم که برای 5 سال دوم میتونم با استفاده از این مهارتها ،تجربه ها و اگاهی ها سرعت رشدم رو چندبرابر کنم…من تو این 5سال تا حدود خیلی خوبی خودمو شناختم و فهمیدم نقاط قوتم چیه نقاط ضعفم چیه…من تا قبل از این 5 سال کلا نمیدونستم که کیم؟ چیم؟ اصلا هدفی نداشتم..

    و تو 5 سال دومی که پیش رو دارم خیلی بهتر میدونم که باید روی چه نقطه ضعفهایی کار کنم …بخدا قسم دستاوردهایی که تو این 5 سال داشتم چیز کمی نیست..من از سال 98 با قانون جدب اشنا شدم و به صورت تکاملی پیش رفتم…اون روزها من یک شاگرد معمولی تو یه ارایشگاه بودم و هیچ مهارت تخصصی ای نداشتم..و علاقه ای به ارایشگری نداشتم و فقط برای گذروندن وقتم میرفتم ارایشگاه…و بعد ازمدتی کم کم تصمیم گرفتم این کارو جدی بگیرم ولی نمیدونستم که باید یک تخصص داشته باشم و میخواستم همه ی لاینهارو باهم کار کنم…و اون زمان من اصلا ارزشی برای کار ارایشگری قائل نبودم و خجالت میکشیدم از کارم اونم به دلیل باورهای خونواده ی مادریم بود که اینطور القا میکردن که فقط درس و دانشگاه و کار دولتی ارزشمنده…و من چون کنکور قبول نشده بودم به شدت احساس بی ارزشی میکردم…اونموقع اصلا باور نداشتم که شغل من پتانسیل ثروتمند شدن و موفقیتهای بزرگ رو داره…من طی این 5 سال با ازمون خطاهای بسیار و با اگاهی هایی که ‌کسب کردم و تجربه هایی که بدست اوردم فهمیدم که آرایشگری چقدرررر شغل ارزشمندیه(این باورو ساختم که تمام مشاغل ارزشمندن و به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن رو دارن)فهمیدم آرایشگری چقدر شغل لاکچری ایه و چقدر جای پیشرفت داره و خیلی هم پولسازه…من طی این 5 سال با کلی ازمون و خطا بالاخره فهمیدم که چقدررر به شنیون علاقه دارم و تخصص اصلیم رو پیدا کردم و رفتم دنبالش و کلی مهارت کسب کردمو کلییی باور خوب نسبت به شغلم پیدا کردم ….اون حد از علاقه و ایمان و باور اشتیاقی که من تو این 5 سال نسبت به شغلم یعنی شنیون ساختم رو و این حد از مهارتی که تو کارم کسب کردمو اگر کسی همین الان بخواد شروع کنه و بخواد به همین باور و یقین و ایمان و شور و اشتیاق من تو شنیون برسه 5 سال باید زمان صرف کنه…5 سال باید انرژی صرف کنه…کلی بها بده…حالا هزینه های مالیش بمونه کنار…

    خیلی ها الان تو نقطه ای هستن که هنوز نمیدونن به چی علاقه دارن…تازه اگر علاقه شون رو هم بدونن باور نمیکنن که از علاقشون بتونن پول بسازن…و من هم خودم بعد از شک و تردید های بسیار و ازمون خطاهای بسیار در طی این 5 سال به این باور و یقین و علاقه و اشتیاق در مورد رشته ام و شغلم رسیدم…و الان اگر بخوام تو این 5 سال دومی که پیش رو دارم روی این رشته کار کنم ،میدونی چقدرررر سرعت رشد من زیاده؟چون دیگه اون شک و تردید های قبل نیست،دیگه اون طرز فکر که تو چه کاری برم که پولساز تر باشه نیست…دیگه طرز فکر اینکه کار من بی ارزشه نیست…دیگه این طرز فکره که من استعدادشو ندارم نیست،دیگه این طرز فکره که این یه مهارت خاصیه که بعضیا ذاتا دارنش نیست…و تازه در کنار اینها کلی مطلب در مورد نحوه ی صحیح یادگیری یک مهارت رو یاد گرفتم که خودش کلی می ارزه..‌من یاد گرفتم و باور کردم که یادگیری یک مهارت جدید فقط و فقط نیاز به تکرار و تکرار و تکرار و تمرین داره…و هر مهارتی قابل یادگیریه…همین خودش یه دستاورد بزرگه که باعث میشه طی مسیر نا امید نشم و نگم که فلانی اگر به فلان جا رسیده تو ذاتش بوده …من بلدش نیستم…بلکم این باور رو دارم که مهارتی رو که بخوام میتونم یاد بگیرم…فقط با تمرین و تکرار…

    طی این 5 سال خیلی تکاملی و با ازمون خطاهای بسار به این نقطه رسیدم گه روابط خیلی مهمه و من تو فن بیان و اعتماد به نفس و ارتباطات خیلی ضعیفم…میدونی چرا اینو یک دستاورد برای خودم میدونم چون تا قبلش اصلا نمیدونستم مشکلم چیه…فقط میدونستم که از همه ی ادمها فراری ام و دوست ندارم برم تو جمع دوست ندارم با کسی ارتباط بگیرم…و فکر میکردم که این ذاتیه و خب من اینجوریم و همینیه که هست…

    برای من 5 سال زمان برد تا بفهمم مشکل اصلیم چیه…دلیل فراری بودن من از آدما به دلیل ضعف توی اعتماد به نفس و مهارتهای ارتباطیمه…من قبلا هرکسی رو میدیدم که روابط خیلی خوبی داشت و خیلی با عتماد به نفس تو جمع حرف میزد همش حسرت میخوردم و میگفتم خوش بحالش …و سر سوزنی در خودم نمیدیدم که بتونم اینطور باشم…ولی به تازگی به این درک رسیدم که این هم یک مهارته و قابل یادگیریه…و من هم میتونم یادش بگیرم…پس بازهم میگم این خودش برام یه دستاورد بزرگه چون تا قبلش من همش یه ادم منقبض و گوشه گیر و منزوی ای بودم و(البته هنوزم هستم)که نمیدونستم مشکلم چیه…ولی حالا ریشه ی مشکل و مسئله ام رو فهمیدم و فهمیدم که همه چی برمیگرده به اعتماد به نفس و مهارتهای ارتباطی که من میتونم یادش بگیرم و تغییر کنم…

    و الان اگر بخوام تو هر کدوم مهارت کسب کنم دیگه شک و تردید های گذشته رو ندارم که نه بابا ولش کن..من ادمش نیستم…من از پسش برنمیام..من ذاتا این شکلیم و اینچیزا قابل تغییر نیست…دیگه این فکرارو نمیکنم…

    من تونستم طی این 5 سال تمام آدمهای سمی و منفی زندگیم رو حذف کنم…دوست ،آشنا،فک،فامیل و این خودش برای من کلی تایم آزاد ایجاد کرده…و میتونم بگم توی روابط کاملا صفرم…و مطلقا با هیچ کسی رابطه ندارم…و این 5 ساله ی دوم رو میتونم شروع کنم به ارتباط سازی های جدید.این خودش دستاورد خیلی بزرگیه چون واقعا 5 سال طول کشید تا من بتونم تمام اون فک و فامیل و دوست و اشنا رو باهاشون قطع رابطه کنم به صورت تکاملی…و اگر این کارو نکرده بودم الان کلی از زمان و انرژیم صرف اون ادمها میشد و دیگه نمیتونستم راه رو برای ورود افراد جدید به زندگیم باز کنم…

    من در زمینه ی موفقیت و قانون جذب فقط رو دوره های استاد عباسمنش کار میکنم …و در مورد مهارتهای دیگه ای که مربوط به شغلمه و فن بیان و چیزای دیگه با اساتید دیگه کار میکنم.

    و طی این 5 سال فهمیدم که نیازی به خوندن 100 تا کتاب از 100 استاد مختلف ندارم…و فقط باید اگاهی های درستی رو که قبلا درک کردم مدام تکرار و تکرار و تکرار کنم…و درک این موضوع خودش کلی باعث شد که فضای ذهنم باز شه و عجله و استرسم برای اینکه بخوام کلی کتاب موفقیت از اساتید مختلف بخونم از بین بره…و فهمیدم که نیازی نیست کلی مهارت یادبگیرم و کافیه که یک مهارت رو خیلی عالی یاد بگیرم اون منو به هرچی که میخوام میرسونه…تا قلبش هروقت هدف گذاری میکردم کلی مهارتهارو مینوشتم که باید یاد بگیرم…و بعدا فهمیدم که اینا همش به خاطر جلب توجه و تایید دیگرانه…مثلا دوست داشتم برم کلاس شنا،موسیقی ،رقص، ،و خیلی چیزای دیگه بعدا فهمیدم علاقه ی خاصی بهشون ندارم و فقط برای جلب توجه و تایید گرفتن میخوام این کارارو انجام بدم…فهمیدن این موضوعات خودش کلی زمان برد و یک دستاورد بزرگ برام محسبوب شه چون کلی از فضای ذهنم به واسطه ی حذف این موارد ازاد شد…

    من 5،6 تا دوره از استاد تهیه کردم که طی این چند سال خیلی کم روشون کار کردم و به نسبتی که روشون کار کردم نتایج عالی گرفتم…و میتونم تو این 5 ساله ی دوم با تمرکز و استمرار بیشتر روی این دوره ها کار کنم..

    یا مثلا این ایمان و باوری که من الان نسبت به هدایتهای خداوند دارم رو قبلا اصلا نداشتم..،یعنی باور داشتم خدا همه رو هدایت میکنه ولی منو نه،چون خودم رو گناهکار میدیدم و خودم رو لایق ارتباط با خدا نمیدیدم…ولی الان چقدررر من ایمانم به خدا بیشتر شده ایمانم به هدایتهاش بیشتر شده…و با خودم به صلح رسیدم و خودمو با تمام اشتباهاتم پذیرفتم و خیلی خیلی کمتر از گذشته خودمو سرزنش میکنم…و تقریبا 80،90 درصد کارهامو با مشورت و هدایت خداوند انجام میدم…و خیلی ایمانم بیشتر شده به این اینکه من لایق دریافت هدایت هستم…و این هم خودش دستاورد خیلی بزرگیه….

    اینا دستاوردهای من بوده تو این 5 سال که با هیچ مقدار پولی قابل خریداری نیست…چون حاصل تجربه و ازمون و خطاهای بسیار منه…

    و و از دستاوردهای مالی و مادیم نمینویسم …چون دوماهه از کار قبلیم با درامد ماهی 70،80 میلیون و جایگاه عروسکار بودن اومدم بیرون و الان کسب و کارخودمو با فروش طلاهام شروع کردم…و تقریبا الان به لحاظ مالی و درامد تو نقطه ی صفرم…

    ولی همه ی اینهارو نوشتم که به خودم یاد آوری کنم که درسته به لحاظ مالی صفر صفرم و دیگه هیچی ندارم…ولی کلی دستاورد دارم که با هیچ مقدار پولی قابل خریداری نیست…از حالا به بعد زندگیمو به 2 تا 5 سال تقسیم میکنم که 5 سال اولش رو روی بیس و پایه کار کردم و گذروندم و الان وارد 5سال دوم از این 10 شدم…و فقط خدا میدونه سرعت رشد من تو این 5 سال دوم با توجه به بیس و فنداسیونی که دارم چقدرررر بیشتر میشه…

    به امید روزی که میام و از دستاوردهای خارق العادی مالی شغلی روابطی و سلامتیم براتون مینویسم….

    لایق بهترینها هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز 85 سفرنامه.

    مصاحبه با استاد قسمت22

    چند روزی بود که حس و حالم خوب نبود و هرچی ذهنمو کندو کاو میکردم که علتش رو بفهمم نمیوتنستم تا اینکه دیروز فهمیدم یه احساس نا امیدیه از اینکه خیلی دیر شروع کردم مدام سنمو بالا پایین میکردم و مگفتم تا دوسال دیگه 3 سال دیگه نهایت من باید به این خواسته ام رسیده باشم وگرنه دیگه فایده ای نداره.و مدام افرادی رو جهان سر راهم قرار میداد که با سن خیلی کمی شروع کرده بودن و الان با اینکه خیلی از من کوچیکترن به موفقیت های بزرگی رسیدن تو حوزه ی کاری من. فایل امروز انگار برام فایل تکمیلی بود برای مطالب دیروز سفرنامه که در مورد سن و سال ورزش کارها استاد سوال مطرح کردن.

    یعنی از هر طرفی میرم میرسم به عدم درک قانون تکامل.میرسم به اینکه پاشنه ی آشیلم عجله کردنه.

    امروز پی بردم به اینکه تو هر هدفی که اینقدر عجله دارم برای رسیدن بهش پشت نیاز به جلب توجه و تایید آدماییه که فکر میکنم باید خودمو بهشون ثابت کنم. وگرنه نمیبایست اینقدر عجله میداشتم. با اینکه هر بار فکر میکنم که من دیگه یاد گرفتم که عجله نکنم و قانون تکامل رو رعایت نمیکنم باز هم تو یه جنبه ای از زندگیم به تضاد بر میخورم که ریشه اش مربوط میشه به عدم درک قانون تکامل. این فایل استاد رو جز فایلهایی قرار میدم که جزء پاشنه های آشیلمه تا بارها و بارها و بارها گوشش کنم.تا دیگه دلسرد نشم از ادامه مسیر.تا دیگه فکر نکنم اگه تا دوسال دیگه به هدف مد نظرم نرسم دیگه دنیا برام بی معنی میشه.تا کسانی مثل پائولو کوئیلیو رو الگوی خودم قرار بدم که باور کنم سن هیچ تاثیری روی رسیدن من به اهدافم نداره.

    استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگذارم که همیشه در کنار اینکه باورهای درست رو به ما گوشزد میکنید بهمون یاد آوری میکنید که کمالگرا نباشیم تا نسبت به خودمون احساس بدی پیدا نکنیم.ازتون بینهایت ممنونم که تمام جنبه های فکری یک انسان رو مورد برسی قرار میدید و همیشه اولویتتون تو آموزش داشتن احساس خوبه نه صرفا کامل و درست عمل کردن به باورهای درست.

    سپاسگذارم از اینکه بهم یاد دادید در عین اینکه باید احساس نیاز به توجهم رو کنترل کنم سرکوبش نکنم و بپذیرمش.مثل تمام امیالی که دارم مثل خشم، شهوت، حسادت و باید کنترلشون کنم نه اینکه فکر کنم انسان خوب کسیه که اینها رو نداشته باشه.

    بی نهایت سپاس

    در پناه الله یکتا

    همگی لایق بهترینها هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: