مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟

سوالات:

  1. آیا خداوند فقط برای ما خیر می خواهد و فقط خوبی ها را وارد زندگی ما می کند؟
  2. شما باورهای توحیدی را چطور ساختید؟
  3. در آیه اذا سآلک عبادی انی شرط خداوند این است که به شرط اینکه شما هم من را اجابت کنید. ما چطور می توانیم خداوند را اجابت کنیم؟

مفاهمیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • چگونه در مدار خداوند قرار بگیریم؛
  • مفهوم «رابطه دوطرفه میان ما و خداوند» از طریق توضیح “سیستمی بودن رفتار خداوند”؛
  • تجربیاتی که “توحید را به عنوان تنها اصل”، به من شناساند؛
  • نحوه ساختن باورهای توحیدی؛
  • اولین قدم در مسیر توحید برای من، حساب نکردن روی آدمها بود و آرام آرام یاد گرفتم که چطور روی خداوند حساب کنم؛
  • مفهوم ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • از آدمها تشکر کن اما روی یک فرد خاص حساب نکن؛
  • از آدمها تشکر کن اما اعتبار حضور آن فرد را به خداوند بده؛
  • ارتباط مستقیم بین شرک ورزیدن و دور شدن از نعمت ها؛
  • “درخواست های ما از خداوند”، از دیدگاه قانون فرکانس؛
  • نگاه سیستمی درباره «تغییر»؛
  • فارغ از اینکه چقدر تا کنون مسیر اشتباه را رفته ای، سیستم به محض تغییر مسیر، رفتار خود با تو را تغییر می دهد؛
  • توضیح سیستمی بودن رفتار خداوند از طریق توضیح آیه اذا سألک عبادی انی…؛
  • بارزترین ویژگی خداوند از نگاه آیه و اذا سآلک عبادی انی…؛

منابع کامل برای درک و اجرای بهتر آگاهی های این قسمت:

کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم

جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم

“تفاوت یشا و یرید” در دوره قانون آفرینش | بخس دهم، کلید درک مفهوم سیستمی بودن رفتار خداوند است؛


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟
    609MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟
    40MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

385 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا» در این صفحه: 3
  1. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    درود و نور بر استاد عزیزم و مریم جان و دوستانی که الان دارن کامنتمو میخونن

    یادمه اولین بار که این فایل رو گوش دادم فکر کنم قبل خرید دوره ها بود حرفهاتون برام عجیب بود. از باورهای من کلی فاصله داشت من همیشه خدا رو مثله یه انسان میدیدم که باید کلی برام گریه کنی ضجه بزنی شاید دلش برات بسوزه

    و اجابت کنه خواسته مو، تازه مستقیم که هرگز نمیتونی بری و از خدا چیزی بخوای فقط باید نذر 12 امام و ماماناشون و خواهرشون و برادراشون کنی بهشون باج بدی شاید دلشون رحم بیاد جلو خدا برات پادر میانی کنن و جالبه هیچوقت هم خواسته های بزرگ رو برآورده نمیکردن کوچیک در حد قبولی تو امتحان و این چیزا.. واقعا من با این باورها نابود بودم

    اولش شما با این فایل، باورهای من به خدا و امام و اینچیزا رو زیر سوال بردی و بنظرم منطقی بود حرفهاتون. بعدها به این نتیجه رسیدم اصلا از کجا معلوم امام وجود خارجی داشته باشه ؟ فقط بخاطر اینکه پیشینیان گفتن من باید قبول کنم؟ اگرم هست سالها و قرنها پیش از این دنیا رفتن چه کمکی میتونه به من بکنه که قبولشون داشته باشم یا پیرو شون باشم؟؟ خیلی به این سوال فکر کردم و جواب این بود:

    اینها همه ش حاشیه س. توسل به امامان ، انتظار فرج، دعا برای ظهور منحی، نذورات دادن برای امام و فک و فامیلش . دیگه برام قابل قبول و منطقی نبود . اصل توحید و یکتاپرستیه،

    اصل نیت قلبی من و نگاهم به پروردگاره که در قلب من نهان هست و فقط خودم و خدا ازش آگاهم.

    خب اینجا من مباحث شیعه( قبلا امامان برام شده بودن بت و جزو مقدسات)  ، سنی و مرجع تقلید (هیچوقت قبولشون نداشتم برام منطقی نبود) رو کامل پی بردم که حاشیه س و منو از مسیر بیشتر دور میکنه و سمت خرافات و تقلید کورکورانه از پیشینیان و .. میبره و دیگه هیچ تقدسی تو ذهنم الان با باورهای حال حاضر ندارن. حتی دیگه چندساله به منجی هم اعتقادی ندارم و فهمیدم منجی زندگی من ، خودم هستم، منم که باید همت کنم و باورهای خودمو تغییر بدم توکل کنم و زندگیمو نجات بدم. منجی وجود نداره

    ظهور هیچکس باعث ارتقا شخصیت و زندگی من نمیشه.

    خوب، این حل شد برام. حالا بحث این بود خدا کیه؟ سیستم؟ انرژیه؟

    یهو با پوچ شدن باورهایی که قبلا به خدا داشتم انگار یتیم شدم. باید خدا رو جور دیگه ای میدیدم. و تکاملم رو با فایلهای دانلودی و محصولات طی کردم تا از گیجی دربیام و بفهمم خدا کیه؟

    کجاها میتونم روش حساب کنم؟

    خدا مامانم نیس که قهر کنم با ظرف غذا بیاد تو اتاقم نازمو بکشه. خدا سیستمه قهر کنی غذا نخوری نتیجه ش گرسنگییه

    وقتی ترس داری به همه قدرت میدی جز خدا، وقتی طبق رویاهای خودت زندگی نمیکنی بخاطر حرف مردم ، وقتی دیگران رو از خودت ارزشمند تر و قدرتمندتر میدونی

    و برای داشتنشون و رضایتشون خودتو به سختی میندازی

    پس جواب سیستم(خدا) شرک بیشتر سختی بیشتر هست

    وقتی هم توکل کنی بگی من و خدا یه تیم بقیه آدمها حتی بازیکن ذخیره روی نیمکت زندگی منم نیستن

    باز سیستم(خدا) جواب میده و با تو یه تیم میشه. در اصل فهمیدم هر لحظه داره کمکم میکنه هدایتم میکنی ولی با نیتی که تو قلبمه، باوری که بهش دارم.  نتیجه همونو میبینم.

    خب، اینجا بعد کلی فایل گوش دادن و تفکر و سعی و خطا قانون و خدا رو شناختم. فهمیدم اصل خودتی و خدا.

    و نتایجشو تو زندگیم عالی دیدم. من همیشه دختر تلاشگری بودم ولی وقتی این حس ناتوانی رسیدن به خواسته هام با وجود تلاش های فراوان این باورهای جدید از وجودم رخت بست و رفت با همون تلاشها حتی تلاش کمتر کلی نتیجه وارد زندگیم شد. قلبم آرامتر شد، اعتماد بنفسم بالاتر رفت. ایمانم بیشتر شد . به خودم مطمئنتر شدم

    الان خیلی خودمو و توانمندیهامو باور دارم بخاطر نتایجی که تو این مسیر گرفتم. وقتی چندتا هدف میزاری و تو ذهنت سخته و با شک و تردید براش قدم برمیداری بعد اون خواسته تو زندگیت میاد ایمانت به خودت بیشتر بشه، وقتی باور کردم خدا بهم کمک میکنه بی واسطه بدون غرض ورزی فقط وقتی من حرکت کنم و توکل کنم. هر خواسته ای من تو سررسید 1403 نوشتم الان که 13 بهمن 1403 هست بهش رسیدم . امسال فروردین هدف اصلی 1403 رو مهاجرت نوشتم و الان منتظر ویزام هستم و اسفند باید آلمان شروع به کار کنم.

    خب، آیا مت خالق و منحی زندگی خودم نبودم؟

    آیا اگر هنوز منتظر منجی از بیرون بودم و فقط نذر و نیاز میگردم و توسل به غیر از خودم و خدا میکردم الان نتیجه تو دستام بود؟

    جالبه وقتی باورها عوض میشه هرجا که میری آدمهایی رو میبینی از جنس باورهات برای تایید بیشتر درست بودنشون.

    روز پنجشنبه من تو ستاره قطبیم نوشتم هرجا هستم هدایت شم بسمت باور فراوانی و ثروت و توانمند بودن انسان.

    بعد به دیدن یکی از عموهام رفتم که عازم استرالیا بود برای دیدن پسر و نوه هاش. من چون حس کردم تا ایشون برگرده ایران. من ویزام اومده و مهاجرت کردم برای دیدنشون رفتم.

    البته از قضیه ویزا شدنم فامیل خبر ندارن فقط شماها میدونین و خانواده م (استیکر خنده)

    این عموی من موفق ترین و ثروتمندترین آدم فامیل ماهست که الگوی منه. تو همین دیدار یکساعته من کلی باور درست از صحبتهای ایشون کشیدم بیرون. و با خودم گفتم بقول استاد قانون یکیه. رعایت کنی نتیجه میبینی.

    حالا باورها و درسهایی که گرفتم از این ملاقات یکساعته چی بود؟

    اولا عموی من بالای 75 سال سن دارن و همسرشون 11 ساله فوت کرده و تنها زندکی میکنه، در حال حاضر مدیر عامل و سهامدار کارخونه و شرکته و بقول خودش سه تا کارخانه رو همزمان مدیریت میکنه. کلی ملک و زمین و ثروت ساخته، برعکس خیلیها که تو این سن از درد پا و کمر و دیابت و … یا اوضاع بد اقتصادی مینالن ایشون فقط از موفقیتهاش و توانمندیهاش صحبت میکنه. و دنبال یادگیری بیشتره.

    ایشون میگفت همین الان اگر وارد صنعت هواپیماسازی بشم میتونم سریع تو مدت کوتاه یاد بگیرم و عالی مدیریت کنم.

    میگفت من خیلی اعتمادبنفسم تو یادگیری بالاست و مشتاق یادگیریم. تو این سن رفته معرق کاری و کنده کاری روی چوب یاد گرفته و آخرهفته هاکه میره ویلاش تو چالوس

    دائم مشغول کنده کاری روی چوبه کل دیوار ویلا از تابلوهاشه که با چوب کار کرده و حتی جا قاشقی ، ظرف شیرینی خوری ، میوه خوری، شکلات خوری چوبی، سینی و کلی چیز درست کرده، یا آخر هفته ها داخل باغش مشغول رسیدگی به درختهای میوه و آبیاری هست. هر لحظه در حال خلق و لذت بردنه. حالا درسهایی که ازش گرفتم:

    اولین درس: تا زنده هستی دنبال یادگیری باش به جای نگاه کردن به تاریخ تولدت و غصه بالارفتن سالهای عمرت به توانمندیهات تمرکز کن و هر لحظه خالق باش و لذت کشف دنیای جدید رو تجربه کن.

    ایشون وقتی آخر هفته میره ویلاش، اگر اطرافیان با دلسوزی دعوتش کنن که بیا پیش ما تنها نمون عمرا قبول کنه، و انقدر کار برای انجام دادن.و لذت بردن داره که تو 4000 هزار متر باغ و ویلا تنهایی مشغوله لذت بردن از زندگی و فعالیت کردنه

    ایشون پدرش کشاورز بوده و زندگی فقیرانه داشته ولی بعنوان اولین بچه شد الگوی برادرها و برادرزاده ها و بچه هاش.

    وقتی ویلای خودشو جایی که دوست داشت و بقول خودش همیشه تجسم کرده بود ساخت برای ذهن دوتا دیگه از برادراش ساختن ویلا بدیهی شد و اونا هم دست به کار شدن.

    دومین درس:

    وقتی تبدیل میشی به آدم موفق توانمند قوی و ثروتمند این شخصیت تا هنگام مرگ پایدار در وجودت ریشه میکنه و هست و حتی در میانسالی خودتو خوشبخت و قوی و بی نیاز از فرزند و فامیل میدونی و سرزنده هستی

    سومین درس:

    وقتی رشد میکنی انگار داری به نسل خودت و بچه هات خدمت میکنی . اونا ناخودآگاه تلاش تو و نتایجت رو میبین

    و برای ساختن باورهای ثروت ساز و توانمند بودن زحمتی لازم نیس بکشن چون در اصل شما بعنوان پدر یا مادر این مسیر رو رفتی و اونا فراوانی رو دیدن و باور کردن

    چهارمین درس:

    عموی من هیچ استاد یا کتابی نداشت الان باهاش همصحبت شی 99 درصد قانون رو داره رعایت میکنه

    اگر به کسی قرض بده اول میپرسه کی پس میدی و چک میگیره؟ حتی به بچه خودش

    انفاق میکنه به هرکسی که خودش بخواد. نه به گداها و …

    برای پول ارزش زیادی قائله. همه درآمدشو خرج نمیکنه، ورودیش بیشتر از خروجیشه

    خودشو بسیار توانمند میبینه، از هیچ کس حتی فرزندش کمک نمی گیره و حتی عارش میاد کسی بخواد برای کاری بهش کمک کنه بخاطر سن و سالش ک برعکس بقیه اصلا خودشو پیر و ناکارآمد نمیبینه

    همیشه حرف برای گفتن داره ولی به مصاحبش هم نگاه میکنه

    اگه طرف دنبال رشد و پیشرفته و تلاش میکنه از نتایجشو باورهاش میگه. 

    تو هر جمعی نمیره، خلاصه برای من الگوی یه آدم موفق و درست حسابیه بدون استاد بدون داشتن پدر و مادر پولدار

    پنجمین درس:

    به هیچکس وابسته نیست و طبق گفته خودش دلتنگ کسی نمیشه همه رو دوستداره ولی مثلا دلتنگ بچه هاش که خارج ایران هستن نمیشه.  و تنها جایی که اذیت شده و گریه کرده فوت همسرش بوده.

    خلاصه فهمیدم منی که دارم تلاش میکنم زندگیمو بسازم، خالق و ثروتمند و توانمند باشم ناخودآگاه مسیر زندگی فرزندم هم طبق الگوبرداری عوض میشه و فرزند من راحتتر مسیر موفقیت رو طی میکنه چون باورها ی ثروتساز و درست رو از من دیده و در وجودش هست

    خلاصه که این فایل رو چند وقت طول کشید تا درکش کنم

    سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها و بخاطر همه درسهایی که ازتون گرفتم

    دوستون دارم خیلی زیاد راهتون روشن تا ابد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    درود و نور بر سمیرای عزیز

    از خوندن کامنتی که برام نوشتی خوشحال شدم.

    دوست عزیز انقدر به خودت سخت نگیر. تو کامنتت گفتی: ،(( مومن هرگز عصبی نمیشه))

    یه سوال دارم ازت: مگه ما انسان نیستیم؟ اومدیم تجربه کنیم همه احساسات رو در قالب کالبد بدن

    خشم،آرامش، عشق، نفرت، حسادت، بلندنظر بودن، صداقت، دروغ ، هدفمند بودن، بی هدف بودن….

    تمام اینها صفات انسانی هستن

    که بر اساس احساسی که در لحظه برامون ایجاد میکنه دسته بندیش کردیم. به صفات خوب و صفات بد

    لحظه ای که خشم سراغت میاد به جای سرزنش خودت و احساس گناه

    ناظر شو بر افکارت. ببین چه چیزی تو وجودت برانگیخته شده که خودشو بصورت خشم نشون داده؟

    ریشه یابی کن! برای هر حسی که تجربه میکنی. مثلا حسادت قطعا دلیلش اینه که خودمونو در برابر داشتن نعمت و موفقیتی که دیگری داره ضعیف میبینیم و ناتوان. اول ناظر باش بعد ریشه شو پیدا کن حلش کن. البته اینا رو به خودم دارم میگمااا! خودم ببشتر از همه نیازمند این ناظر بر افکار بودن و ریشه ای حل کردن مشکلم هستم.

    برای رابطه هم نگاهت رو تحسین میکنم. فقط ازدواج باعث خوشبختی و راحتی آدم نمیشه بلکه بودن کنار انسانی کخ از جنس خودت باشه بهت آرامش میده.

    من از کامنتهای بچه ها و فایلهای استاد یاد گرفتم اگر میخوام کسی وارد زندگیم شه با مشخصاتی که من میخوام اولا باید برای خودم بنویسم چه خصوصیاتی رو برای پارتنر میپسندم و خط قرمزهام برای برقرار کردن رابطه چیه. مثلا من اهل مشروب و سیگار و دود و دم نیستم و خط قرمز من کسی هست که دنبال این مسائل باشه.

    حالا مرحله دوم ببینم اون خصوصیات رو خودم چند درصدشو تو وجودم دارم؟ مثلا صداقت میخوام چقدر خودم صادق هستم؟ مرد قوی و هدفمند میخوام چقدر خودم هدفمند زندگی کردم؟ تعهد میخوام چقدر خودم تو رابطه متعهد میمونم؟ اینجا مرحله خودشناسیه که بنظرم دوره احساس لیاقت خیلی کمک میکنه.

    و حالا که خودمو شناختم، خواسته هامو برای داشتن یه رابطه ای که بهم آرامش بده برام واضح شد

    حالا باید خودمو لایق بدونم یعنی از درون بدونم ارزشمندم و لایق بودن کنار چنین پارتنری هستم و البته وقتی هم کسی تو زندگیم نیست بازم خوشحالم و احساس کمبود و بدبختی ندارم. قرار نیست شاهزاده با اسبش بیاد منو خوشبخت کنه به آرزوهام برسونه. قراره بیاد باهم مسیر خوشبختی و موفقیت رو بریم. من بدون اون موفق شاد و خوشحالم باشه کنارم چندبرابر میشه.

    و مرحله آخر باور به فراوانیه که باور کنی پارتنری از جنس تو برای تو هست

    من خودم تو این زمینه خیلی باورم ضعیف بود ولی تو کامنت یکی از بچه ها آیه قرآنی دیدم که برام شد باور فراوانی در رابطه سالم

    وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴿٢١روم﴾

    و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند.

    ببین اینجا میگه از جنس خودت یعنی مثلا صادق باشی و خودتو لایق صداقت بدونی عین خودت انسان صادق وارد زندگیت میشه و هست خدا برات قرار داده وعده داده و وعده خدا حقه.

    اگر ترسو باشی ترسو جذب میکنی،

    حامی باشی انسان ضعیف و انرژی خوار جذب میکنی، نور باشی نور جذب میکنی بشرط داشتن اعتمادبنفس عزتنفس و احساس لایق بودن برای دریافت

    اگرم هم میخواهی پارتنر داشته باشی ولی تنها هستی(دقیقا خودمو میگم اینجا) پس باور فراوانی نداری.

    اینا چکیده ای از مطالبی بود که من از این سایت و استاد عباسمنش عزیزم یادگرفتم

    و اینجا نوشتم که برای خودم هم مرور باشه و ردپا بمونه

    در پناه پروردگار باشی تا همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام دوست عزیز

    امیدوارم حال دلت عالی باشه.

    آخه 40 سال اول جوونیه که!

    من خودم تازه وارد 42 سالگی شدم. بنظرم من تا قبل چهل سالگی آدمیزاد فقط داره سعی و خطا میکنه و خودشو میشناسه. اگر به این سن رسیدی و فهمیدی قانون چیه و فلسفه زنده بودنت چیه و خودتو شناختی، داری رو ضعفهات کار میکنی و تواناییهات رو قوت میبخشی

    اینا نشونه اینه که هنوز جوانی.

    روزی که دست از تلاش برداری و هدف جدید نداشته باشی همون روز وارد دوران سالخوردگی شدی و دیگه باید بری دنبال خرید عصا و عینک(استیکر خنده)

    سن یه عدده تا وقتی جاری هستی دنبال پیشرفتی و هر روزت بهتر از دیروزته.

    من الان که دارم براتون کامنت مینویسم یک عدد مستاجر هستم شخصا ماشین ندارم و سالهاست کار میکنم و البته از کرونا به اینور برای خودم کار کردم. خونه خریده بودیم14 سال پیش، بخاطر نداشتن احساس لیاقت و کمبود فروختیم و مستاجر شدیم. بعد 18 سال از یه رابطه درب و داغون یخچالی بیرون اومدم بدون ریالی حق و حقوق بگیرم همه چیو بخشیدم.و با خدا معامله کردم.حتی روی کمک پدر و مادرم حساب نکردم. و عجب خدا تو این دو سالو خورده ای برام خدایی کرد و نتیجه توکلم رو دیدم. الان با 42 سال سن تمام پس اندازم رو یورو میکنم (شاید اندازه خرج یکی دوماه م تو کشور دیگه بشه) با دوتا چمدون و یه بچه برم یه کشور دیگه از صفر شروع کنم ولی بقدری پشتم به خدا گرمه و بهش اطمینان دارم که با وجود ترس از ناشناخته ها و سرزمین جدید

    تو قلبم فقط و فقط امید هست و خدا، به خودم و راهم ایمان دارم. همون باورهایی که منو از رابطه درب و داغون در کمال آرامش بیرون آورد

    همون باورهایی که پول مهاجرت رو برام ساخت، همون خدایی که برام از کارفرما قرارداد گرفت و الانم ویزام تو دستاشه، همون ها منو به ثروت و موفقیت بیشتر میرسونه همیشه استاد میگن:

    خدا به شجاعان پاسخ میده

    و من شجاعت به خرج دادم و کلی تغییر کردم. پا گذاشتم روی ترسهام به جای تحمل کردن زمستون سرد که هرچی عمر رابطه میگذشت

    فقط اسراف عمرم بود، قاطع و محکم و البته تنهای تنها با توکل به خدا تمومش کردم.

    خداروشکر همسرت، عزیز دلت همراهته و دلگرمیته. بجای عذاب وجدان شاکر باش که همسفر و رفیق هم مدار تو زندگیت داری برای طی کردن مسیر پیشرفتت و نشتی انرژی نداری. الهی بمونید برای هم تا همیشه.

    البته منم فرزندم همسفر من در سرزمین جدید هست و البته خدا که بالاترین پناه و حامی برای منه.

    لحظه ای فکر نمیکنم که دیر شده و هیچی ندارم. چون تا باورهامو تغییر دادم کلی مسیر زندگیم عوض شد.

    نترس و نگران نباش… مسیر درسته فقط ادامه بده و بدان بقول استاد عزیزم نجوا از شیطانه و شیطان وعده فقر و فحشا میده . شیطان عجوله و میگه دیر شد پس چرا اینو ندارم، اونو ندارم ..نعمتها و فرصتهایی که داده شاکر نیستیم، راهی که برامون باز کرد و هدایتمون کرد تا رشد کنیم نمی بینیم و تمرکز روی نداشته هامونه که داریم برای داشتنش تلاش میکنیمااا

    خدا در گوشمون زمزمه میکنه من باهاتم، جلوتر نعمت بیشتره ، فراوانی بیشتره، آینده ت بهتره از امروزته، اخر این مسیر نوره، چون (بماکسبت ایدیهم )(بما قدمت ایدیهم) هست و ما داریم باور درست رو جایگزین میکنیم، ارتعاش درست میفرستیم و توکل کردیم و تلاش میکنیم.

    از مسیر لذت ببر بالاخره به اوج قله میرسی

    (اینو اول باید به خودم بگم انقدر عجولم)

    امیدت بخدا باشه مرد

    در پناه خدا شاد و ثروتمند و موفق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: