سوالات:
- آیا خداوند فقط برای ما خیر می خواهد و فقط خوبی ها را وارد زندگی ما می کند؟
- شما باورهای توحیدی را چطور ساختید؟
- در آیه اذا سآلک عبادی انی شرط خداوند این است که به شرط اینکه شما هم من را اجابت کنید. ما چطور می توانیم خداوند را اجابت کنیم؟
مفاهمیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- چگونه در مدار خداوند قرار بگیریم؛
- مفهوم «رابطه دوطرفه میان ما و خداوند» از طریق توضیح “سیستمی بودن رفتار خداوند”؛
- تجربیاتی که “توحید را به عنوان تنها اصل”، به من شناساند؛
- نحوه ساختن باورهای توحیدی؛
- اولین قدم در مسیر توحید برای من، حساب نکردن روی آدمها بود و آرام آرام یاد گرفتم که چطور روی خداوند حساب کنم؛
- مفهوم ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- از آدمها تشکر کن اما روی یک فرد خاص حساب نکن؛
- از آدمها تشکر کن اما اعتبار حضور آن فرد را به خداوند بده؛
- ارتباط مستقیم بین شرک ورزیدن و دور شدن از نعمت ها؛
- “درخواست های ما از خداوند”، از دیدگاه قانون فرکانس؛
- نگاه سیستمی درباره «تغییر»؛
- فارغ از اینکه چقدر تا کنون مسیر اشتباه را رفته ای، سیستم به محض تغییر مسیر، رفتار خود با تو را تغییر می دهد؛
- توضیح سیستمی بودن رفتار خداوند از طریق توضیح آیه اذا سألک عبادی انی…؛
- بارزترین ویژگی خداوند از نگاه آیه و اذا سآلک عبادی انی…؛
منابع کامل برای درک و اجرای بهتر آگاهی های این قسمت:
جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم
“تفاوت یشا و یرید” در دوره قانون آفرینش | بخس دهم، کلید درک مفهوم سیستمی بودن رفتار خداوند است؛
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟609MB42 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟40MB42 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به دو استادم و همه دوستان
رب من واژه ها برای توصیف عظمت و صفات نامحدود تو که من به عقل محدودم درک میکنم کم است و به حق که ستایش ها مخصوص توست که رب العالمین و ارباب من هستی
مرور اگاهی ها :
نگرش ما به اتفاقات هست که از اون ها برداشت خوب یا بد میکنه:
مثال:توی دوره ای در زندگیم سه اتفاق همزمان اتفاق افتاد. که به این صورت بود که من در ابتدای ورود به مسیری بودم که فکر میکردم خیلی عالی هست . یعنی من دختری رو دوست داشتم که میخواستم باهاش ازدواج کنم و همزمان از طرفی دوست جدیدی پیدا کردم که بسیار صمیمی شده بودیم اما مسیرش کاملا مخالف اموزش های استاد بود یعنی شرک مطلق . هم اینکه تقلا میکردم که ازدواج کنم و رخ نمیداد و من خیلی بهم ریخته بودم
و بعد اتفاقی که افتاد این بود کلا از شهرم رفتم به هزاران کیلومتر دورتر و بعدها فهمیدم که اگر من با این شخصی ازدواج میکردم بدبخت میشدم و یا اینکه اون دوست صمیمی اقا که باهاش ادامه میدادم قطعا نتنها اینجا نبودم که با خاک یکسان میشدم و اینجا نبودم بی برو برگرد . اتفاقی که اولش برام سخت بود ولی همه چیز تغییر کرد و برام خیر شد.
خداوند به باورهای ما پاسخ میدهد نه کلام ما. ما در دایره باورها زندگی میکنیم و میمیریم :
مثال: اول از همه یه موردی که یادم اومد و ربط داره اینکه که توی زندگی خودم و اطرافیانم دیدم که التماس و گریه و زاری و فحش که نمیخوام این مسیر اشتباه یا کار اشتباه رو ادامه بدم . مثلا نمیخوام دیگه دروغ بگم . نمیخوام معتاد باشم و میخوام ترک کنم و … و هرانچه از این قبیل. اما چیزی که هست اون شخص ممکنه بارها ترک کنه ولی بازم میره سراغش چرا که در طول سالیان اینقدر به این عمل و باور خوراک داده که یک مسیر ارتباطی ذهنی براش ساخته . و در اصل در باورهاش یه کد مخرب هست که این عمل ازش سر میزنه(یعنی ریشه باوره هست که به این شکل رخ میده). یعنی طرف صدبار سرش کلاه رفته به شکل های متفاوت و بازم همون الگو به شکل مختلف تکرار میشه. با اینکه التماس از خداوند و.. که این عمل رو تکرار نکنه ولی بازم این اتفاق میوفته یعنی اون برنامه و کد مخرب اون داره اجرا میشه . با گریه و زاری و التماس به خداوند یا خودکشی رفع نمیشه .
پس من باید اولا اون باور رو شناسی کنم و ارام ارام بیام بهش خوراک ندم که ضعیف بشه.
یه مثال واضح دارم از زندگی خودم که بگم. من زیاد کار عوض کردم و متوجه الگویی در کارهام شدم اولا این که با اینکه افراد و کارها عوض میشدن اما یه چیزی ثابت بود یعنی وارد جایی میشدم و کار میکردم که الان فکر میکنم افراد یکسری شباهت ها و الگوهای مثل هم داشتیم. مثلا وابستگی زیاد داشتن. بی پول بودن . خیلی ایثارگر بقیه بودن . خیلی شخصیت ضعیف داشتن . خیلی عصبی و … و همه اون ها رو منم داشتم و جهان همه رو دور هم جمع کرده بود
و یا در کاری که بودم بررسی کردم . این افراد بی پول بودن و به طرق مختلف پولشون رو از دست میدان . مریض بودن. پشت سرهم حرف میزدن. بازن هاشون مشکل داشتن. مذهبی شدید بودن . کارمون سخت بود و این الگو نشان میده ما باورهامون رو زندگی میکنیم و ارتباط داریم. یعنی حتا الگوهای کاری ما باورهامون تبعیت میکنه .
و حتا اخرین کارم که از خدا میخواستم طوری بود که به همون اگوها هدایت شدم چرا که اون باورها کار میکردن . پس فهمیدم خداوند استجاب میکنه به اندازه همون باورت و چیز متفاوت باورت رخ نمیده
پس بهتر فهمیدم که پشت کل زندگی ما همیشه باید یه چرایی باشه. در مورد همه چی.
خداروشکرت. این زندگی شگفت انگیزه
به نام خداوند هادی
قدم 126
سلام به دوستان
برداشتی که من از صحبت های استاد داشتم اینکه که این ما هستیم که خداوند را انتخاب میکنیم و برای هرکدوم از من و ما اتفاقاتی جلوی راهمون قرار گرفته و به این نتیجه رسیدیم که مسیر اشتباه و باید به اصل باید برگردیم و این خلا رو پرکنیم
موردی بعدی خداوند تاس نمیندازه که به یه نفر که خوشش میاد ثروت بده و به یه نفر دیگه این ثروت رو نده که هیچ و بزنه پس کلش که این تو جامعه ما خیلی شنیدم و دیدم که افرادی رو بت میکنن یا استاد رو بت میکنن و میگن طرف نظر کرده هست و این انسان رو دور میکنه از خوشبختی چون مثل چکش روی احساس لیاقت و عزت نفس ما میکوبه . هرکسی به جایی رسیده به طور خوداگاه یا ناخوداگاه در اون زمینه قوانین رو بهتر عمل کرده
مورد سوم خداوند همواره در حال بذل و بخش و فروفرستادن نعمت هاست اما باورهای ما تعیین کننده هست همچنان که نفس میکشیم ولی هوا رو نمیبینیم و میدونیم که هست . یا در مواردی یه چیزی از قلبمون میگذره و سریع میبینیمش یا اجابت میشه و یا میگیم به دلم افتاده و … زندگی استاد گواه این هست که با استفاده از قوانین از صفر به این نعمت ها رسیده . و شخصی مثل محمد و ابراهیم روی خودش کار کرده و در مسیر قرار گرفته . پس وقتی در مسیر درست هستی یعنی در مسیر خداوند هستی و آنتن ت به سمت خداوند تنظیم شده و دریافت کننده شدی