مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟ - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-30 06:23:402025-02-02 02:20:14مصاحبه با استاد | منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز 127 فصل پنجم روز شمار تحول زندگی من:
این خدای سیستمی این خدایی که من در این سایت و با این آگاهی ها شناختم با هر نفس کنار منه
انرژی ست که همه جا حضور داره
این نگاه سیستمی چقدر قشنگه چقدر آرامش بخشه
و آخر عدالت خداست.
خداجونم بابت امروز زیبا سپاسگزارم
بابت اینکه هر روز رزق و روزی ام بیشتر میشه
هنرجویان خوب و بهتری نصیبم میشه.
اینکه حواست به همه چیز هست
و با الهاماتت جهانم رو زیباتر میکنی و مواظبمی
خداروشکر که تونستم کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم رو تهیه کنم. این کتاب رو همیشه باید بخونیم
هر بار که میخونمش یک درک زیباتر و کاملتری ازش پیدا میکنم.
خداجون ازت ممنونم که مهرم رو در دل اطرافیانم قرار داده ای کمکم کن بوی تو را بدهم و به زیبایی تو رفتار کنم خالق باشم و سرشار از عشق و نور
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
چقدر فایلهای توحیدی را دوست دارم استاد با فایلهای توحیدیتون اشک میریزم و از خدا درخواستم اینه که خدایا این افتخار بزرگی برای منه که بندگیتو کنم خدایا این لیاقت و به من بده که فقط بنده خودت باشم
دیشب داشتم خواب خدا رو میدیم یه دفعه در خواب بدنم خیلی ریلکس شد و دیدم دارم بر فراز کوه ها و دشتها پرواز میکنم اولش خیلی ترسیدم بعد به خودم در عالم خواب گفتم فاطمه نترس خدا با تو هست اون هوات و داره بعد یه جایی جلوی یک درخت بسیار زیبا اومدم پایین فقط خدا میدونه اون درخت چقدر عظیم و زیبا بود که از زیباییش خیره شده بودم بهش، و تا جلوش فرود آمدم بهش گفتم خدا جونم خدایا عاشقتم نمیدونم چرا یه دفعه چنین احساسی داشتم و اینو میگفتم خوابم خیلی طولانی بود بعد که بیدار شدم ساعت حدودا 3بامداد بود و صدای اذان را شنیدم و بلند شدم نشستم و با خدا کلی صحبت کردم قشنگ یادمه به خدا گفتم خدایا من میخواهم خوب باشم و دنیا را جای بهتری برای زندگی کنم خدایا هدایتم کن
امروز صبح که بیدار شدم اومدم سایت و سربزنم و این فایل جدید آمده بود که کلی باهاش حال کردم
استاد از شما خیلی تشکر میکنم و مریم جان از شما هم خیلی تشکر میکنم بابت سوالهای خوبی که مینویسید و از استاد میپرسید و این فایلها تهیه میشوند.
واقعا همه چی فرکانسه مهم نیست ما چی میخواهیم مهم اینه که چه باورهایی داریم و چه فرکانسی به جهان ارسال میکنیم همون و دریافت میکنیم
خدایا همه ما را هدایت کن
میخواهم بعد از کامنتم دوباره و دوباره این فایل وگوش کنم چون خیلی ارزشمنده و خیلی روی اصل اشاره داره
خدایا خیلی تشکر میکنم خیلی سپاسگزارت هستم چون تمام ما افرادی که اومدیم در این سایت نظر ویژه ای خدا به ما داره چون مطمئننا درخواستی داشتیم برای هدایت به مسیر درست و خداوند پاسخ داده پس این افتخار بزرگیه برای ما و ما باید قدرش را بدانیم و از این مسیر الهی استفاده کنیم و سعی کنیم بندگی خدا را بکنیم.
استاد همون جور که همیشه گفتید حرفهای قشنگ زدن کاری نداره مهم عمل کردنه من هم با تمام وجودم میخواهم عمل کنم.
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از خودت یاری میطلبیم خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه کسانی که مورد غضبت قرار گرفتند و نه راه گمراهان.
در پناه الله یکتا شاد و موفق و سلامت و ثروتمند و در کمال آزادی باشید.
بهنام خدای خوبم
سلام استادعزیزم سلام خانم شایسته عزیزم
وسلام دوستان نازنینم
خدایاشکرت تویی که همه چیز ودردستهای قدرتمندخودت داری تویی که داری کیهان وکهکشان رومدیریت میکنی
ولی من بنده مغرورمیشم فکرمیکنم خودم کارهای هستم زورمیزنم خودم درست کنم خودم انجام بدم اما غافل ازاینکه فقط دارم زورمیزنم
آخه چی دست منه باکدوم قدرت کدوم نیرو میتونم ضربان قلبم روبرای دوثانیه مدیریت کنم
. حتی من نمیدونم تو دلم چه خبره تو معدهم چه جوریه تو کلیههام روندیدم وتوی مغزم رو وهیچکدوم از اعضای دیدنیم رو چه برسه به سلولها ونورونهام رو
خدای من
تو حتی درب نذاشتی که هرروز برم بازکنم چک کنم ببینم قلبم کلیه هام روده هام معده م …. درست کار میکنن یانه یا دستوری صادر کنم براشون نهههههه چون نیازی نبوده خداخودش حواسش هست نیازنیس تقلا کنم تعداد ضربان ونفسهامو بشمارم چون حواسش هست
مثل زمانی که بچهتو میسپری به مادرت ومیری کارهاتو انجام میدی ویک لحظه هم نگران نیستی نکنه مامان حواسش پرت شه برای بچهم اتفاقی بیفته
چون مطمئنی ازخودت بیشتر مواظبشه اونو ازخودت بیشتردوست داره خداااای من معبودمن پس چرا اصلیترین وحیاتیترین داشته های منو خودت داری مدیریت میکنی ومن میدونم وشبانه روز شاهدش هستم وصددرصد میدونم که من این وسط هیچکارهم ولی بازم برای چیزهای خیلی خیلی کوچکترو کم اهمیتتر منم منم میکنم و مغرور میشم
یا مشرک میشم وناامید که تو چه جوری میخوای انجامش بدی شب بهت میسپرم صبح ازت پس میگیرم که نکنه تو انجامش ندی نکنه صلاح نباشه بده خودم یه فکری براش بکنم
بارها به خداگفتم حضرت ابراهیم پیامبرت بود اماوقتی گفت میخوام ایمانم برای زنده شدن مردگان بیشتربشه بهش نشون دادی چرا به من نشون نمیدی خب دیگه اونو بیشتر دوست داری
الان این آگاهی رو دریافت کردم درحالی که دارم اشک میریزم که بابا اون موقع که این همه امکانات نبوده که ابراهیم توی بدنش رو بادستگاه ببینه الان تو چی داری چقدر دستگاهها دارن مولکولی ذره ذره کارکرد بدن رو بهت نشون میدن کدومش رو تو میتونی باقدرت خودت انجام بدی
تو حالا میتونی لحظه به لحظه تشکیل یک انسان رو ببینی بازهم راضی نمیشی بازهم مشرک میشی خب همینها هم اجابت منه برات واضح کردم دیگه خب منی که این همه سیستم بی نهایت همه موجودات رو دارم مدیریت میکنم بدون که بقیه ش هم میتونم بسپاربه خودم تو فقط سمت خودتو انجام بده داری اشک میریزی که امروز همسرت از دستپختت ایراد گرفته وااااای چه مصیبتی
خداااای من کمکم کن سپاسگزار همه داشته هات باشم
ممنونم که نشونم دادی باید همیشه بنده تو باشم چون همه نعمتها اینوره من اگه باتو قهر کنم بخوام برم جای دیگه اونجا هیچچچچچی نیست نه اینکه برم سراغ جاهای دیگه ونعمتهای دیگه من اگه ازتو روبرگردونم بازم به تو محتاجم
چون فقط تنها قدرت هستی تویی پس من بخوامم نمیتونم ازت روبرگردونم مثل اینکه بابابام قهرکنم بگم من پول تورو نمیخوام محبت تو رونمیخوام
ولی نه جایی دارم برم نه پولی دارم که برای خودم خرج کنم نشستم توی اتاقم ومثلا بابام رو دوست ندارم ازدستش عصبانیم خب عزیزمن توی خونهش که داری زندگی میکنی سرسفرهش که غذا میخوری ازامکاناتش داری استفاده میکنی حتی اگه از خونهش بزنی بیرون هم باز بدهکارشی چون باعث تولدت بوده بزرگت کرده گوشت وپوستت ازاونه
خداااااای من ناشکریهای این بندهتو ببخش
درسته بعضی وقتها احساس میکنم مجبورم بیام سمتت اما دارم تلاش میکنم به خودم بفهمونم خب وقتی خدا این همه آپشن داره هم قدرت داره هم مهربونه هم اجابت کننده هست هم حواسش هست هم ازته ته دل من وفکرمن وخواسته های من خبرداره خب چرا که نه میام همین ور
یادمه بچه که بودیم داداشم میگفت خدامیگه اختیاربا خودتونه کارخوب کنین میبرمتون بهشت
خب این چه اختیاریه وقتی کار بد کنیم هم که میبرتمون جهنم اگه کاری باهامون نداشت درست بود
حالا میفهمم خیلی کم که آره خدا وقتی کاربد میکنی کاری باهات نداره جهنم نمیبرتت ولی وقتی ولت کنه زمین وزمان برات میشه آتیش میشه بدتر ازجهنم
جهنم پاش لنگ میندازه
خدایاا خودت کمکم کن نازک نارنجی نباشم وزودی دلخورنشم امانه نازک نارنجی کلمه مناسبی نیست چون به من حس قربانی شدن میده
کلمه ضعیف خیلی بهتره چون به غیرتم برمیخوره آره این کلمه بهتره خدایا کمکم کن قوی باشم
بازهم باید برم فایل اصل بقای اصلح استاد رو ببینم
دوره عزت نفس رو تازه خریدم واحساس میکنم چقدرررربهش نیازدارم
شروع میکنم الهی به امیدخودت
.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه خانواده من در این سایت.
استاد نمیدونم شاید سال 96 بود که با شما اشنا شدم و اولین فایل هایی که گوش کردم از شما فایل های اول قانون افرینش بود . انجا یه سری سوال تو ذهنم امد در مورد سیستمی بودن خدا و ازون ور رابطه احساسی که خیلیا با خداوند دارند، مکالماتشون با خدا و … از یه طرف پذیرش خداوند بصورت انرژی مفهوم جدیدی بود که قابل درک بود از طرفی، نمیشد فکر کرد چطور با یه انرژی یا سیستم ،بعضیا عاشقی میکنند از جمله خود استاد.
امروز که دوباره فایل روگوش دادم یادم امد، یادم امد به عاشقی های ابراهیم و پاکیزه، دوستان خوبم در این سایت، و باز سوال کردم که اخه چطور میشه که یه انرژی با ادم حرف بزنه، ارتباط برقرار کنه، بعد به درخواست هات جواب بده. یا بگه باید بندگی من رو بکنی تا من هم خدای تو بشم و هرچی بخواهی برات جور کنم. چطور یه انرژی به ادم میگه ار رگ گردن بهت نزدیک ترم؟! مگه سیستم یا انرژی یا قانون با ادم حرف میزنه؟!!! بعد که یکم فکر کردم گفتم ، خوب شاید داستان اینه که هرچی بیشتر ما ان انرژی رو صدا بزنیم ، یعنی بیشتر فرکانس ان رو داریم تولید میکنیم یا تو فرکانس ان میریم، هرچی بیشتر شکرگزاری میکنیم ، یا باش حرف میزنیم یا درخواست میکنیم ازش ، یعنی بیشتر فرکانس ان رو تولید میکنیم و در مدار بالاتری پس قرار میگیریم هی فرکانسها قویتر میشه و انوقت تو هم انرژی ان رومیگیری و قوی میشی. درخواستهات سریع و راحت جواب داده میشه. من اینطور درک کردم، میخوام از استاد یا دوستانم بپرسم درست متوجه شدم؟
اما یه چیزی برام عجیب الان که فکر کردم، خوب استاد شما هم که زمانهای چله نشینی زیادی دارید، یا خیلی های دیگه ممکن داشته باشند که ما نمیشناسیم، چطور یه نفر ادم بی سواد چوپان، 1400 سال پیش ارتباطی بااین انرژی برقرار کرد ومطالبی رو گفت ، که الان استاد ما و خیلی از دوستان و …. به ایشون ارجاع میکنند وکتاب ایشون رو مرجع قرار میدند ،هنوز ازش استفاده مبکنند . اصلا استاد ما نحوه حرف زدن و ارتباط بااین انرژی رو وقتی میخواد به ما یاد بده، داره به ان کتاب رجوع میکنه. استاد مگه شما نمیگید خداوند به همه الهام میکنه، چیشده جنس الهام محمد از همه بالاتر بوده؟ ایا اصلا من درست میگم؟!
ممنون میشم خانواده بررگ من بهم کمک کنند.
دیروز یه جا گیر افتادم پشت یه در، و بچه کوچکم تو بغلم خواب بود و سنگین، دستم بشدت درد گرفته بود، گوسیمم خنه جا گزاشته بودم. یه لحظه بخدا گفتم خدایا خودت کمکم کن، منو نجات بده، یه راه مسخره هم بذهنم رسبده بود که یکی امد ازش اینجور تقاضای کمک کنم، اما خداوند خیلیی سریع جوابم رو داد با بهترین راه حل و سریع ترین. بعد که رفتم خونه دوستم امدم براش تعریف کنم که چطور از خدا درخواست کردم وسریع به بهترین صورت جوابم رو داد، بعد یهو یاد خییلی سال پیش موقع مهاجرتم افتادم که فکر کنم قصه ان رو داخل پروفایلم نوشتم. یادم افتاد که چه کارهای عجیب و بزرگی انوقت برای من انجام داد، چطور کارهارو برام جور کرد زمانی که همه گفتند نمیشه ،احتمالش کمه.
من امروز امدم سراع گام بعدی و دیدم فایلش اینه وگوش کردم و یه حس خوب انجا گرفتم که استاد گفت،خداوند فقط جواب بنده هاشو میده نه همه رو، و من با عشق با ذوق، با اشکی توی چشمم گفتم پس حتما الان من رو بعنوان بنده قبول کرده که زوود جوابم رو داد دیروز، جواب سوالم رو داد پریروز. و همیشه که بهش میگم خدایا بچه هامو بتو میسپارم مواظب شون باش. و همیشه مواظب شون بود و خییلی دیگه ازین مثالها که باید فکر کنم یادم بیاد و شکر گزاری کنم و بخودم ببالم.
استاد ازتون متشکرم که به ما یاد دادید چطور با افریدگارمون، رب مون ارتباط پیدا کنیم،چطور ازش کمک بگیریم هدایت بگیریم. و زندگی مون رو راحت کنیم.
منتظر پاسخ های دوستانم هستم
به نام خداوند جان آفرین/حکیم سخن در زبان آفرین
خدایا از اینکه امروز توفیق داشتم این فایل را بشنوم ازت سپاسگزارم.چی بهتره بنویسم اینجا؟ تو بگو. تو قلم بشو تا واژه ها بیایند.درک سیستمی بودن تکامل میخواد. من پارسال بهش هدایت شدم بعد از این همه سال که توی سایت بودم چون تازه پارسال رها کردم و بنده شدم و گذاشتم او برایم تصمیم بگیرد و چه تصمیم قشنگی گرفت. چه زیبا هدایتم کرد.چه راهی نشانم داد.دنیایم تغییر کرد.در گذشته هم در همان مسیر بودم اما پارسال تمرکزی رفتم توش. رنگ و بو و حس و حالش خیلی فرق داشت.اشلش متفاوت بود.وضوح خواسته در من شکل گرفت.کلی نعمت دریافت کردم.زندگی به شیوه ای که شما آموزش میدهید هر روزش یک کتابه. کتاب را امسال ورق زدم و چه چیزهایی دیدم.خدایا شکرت.ای خدای خلق شرایط دلخواه ازت بی نهایت ممنونم. حالا دارم خودمو آماده میکنم برای سال جدید و باورهای جدید. زندگی کردم در آنچه که دوست دارم زندگی کنم.حالا سطح بالاتری را نیاز دارم ولی باید شجاعتم را نشان بدهم باید دوباره بندگی کنم یعنی از محل امنم خارج شوم.اگر آمادگی اش بوجود آمده باشد اتفاق خواهد افتاد. مثل سعیده شهریاری عزیز هدایت خواهم شد. یک ناخواسته داره بهم پیام های خوب میده . قبلا هم داده بود ولی ترسهام اجازه نمیداد پامو فراتر بذارم.این خارج شدن از نقطه ی امن یه شهامت عجیب میخواد.استاد رفتار شما هنگام هجرت هاتون آن هم در شرایط عالی بهترین الگو هست برای ما. چقدر این دل کندن خوبه آنهم با باورهای درست و ایمان.وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی تغییر خودم نه هیچ کس دیگر. به مشیت و اراده ی خداوند اشاره کردید. اونقدر قرآن را عمیق خوانده اید که این آیات بر زبانتان جاری میشود و پختگی درک شما از آن و عمل در زندگی تان مثال زدنی است. میدونم راه زیادی در مسیر عاشقی دارم.ازش میخوام که کمکم کنه.من مستقیم و بی واسطه ازش میخوام.همانطور که در نامه ی 31 برایمان شرح دادید و در دعای کمیل.این مثال دستگاه آب میوه گیری عالیه. یعنی دیوانه کننده س از بس در عین سادگی عمیقه. قربون اون خدایی که اینا رو به ذهنتون میاره.گفتین 7 بار خدا قسم خورده به همه چی که بگه خوب و بدتان را بهتون الهام میکنم.اگر مریم اینو بفهمه دیگه به رفتار اطرافیان نزدیکش کار نداره و میگه همه خدا دارن بزار هدایت بشن.تو تمرکز کن روی رفتار خودت. او همواره در حال اجابت کردن درخواستهای ماست. دوستتون دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
به نام خداوندی که قدرت مطلقه و هیچ قدرتی بالاتر از قدرت او نیست و قدرت خلق زندگیم رو دست خودمان داده است.
به نام خدایی که در بهترین زمان بهترین اتفاقها را برامون رقم میزنه بعد ما برچسب خوب یا بد روی اون اتفاق میگذاریم
یه روزی یه تضاد مالی شدید باعث شد من -یک سری- از شرکهام را بگذارم کنار و فقط به خودش متوسل بشم و همون نقطه نجات زندگی من شد باعث شد با قوانینش آشنا بشوم .
باید حواسم باشه زندگی رونده یکسری اتفاقات پیاپی که دارم خلقش میکنم با افکارم و باورهام اگه نتیجهاش خیلی خوب نیست پس دارم چیز نامناسب خلق میکنم افکار نگران کننده باورهای نادرست ناراحتی غم ترس خشم
غصه حسرت ، پس جهان هم عصاره همین احساسات رو دوباره به زندگیم برمیگرداند.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
چیکار کنم عصاره شادی و خوشبختی ،نتیجه خلق روند زندگیم باشد ؟ تمام سعیم رو بکنم همیشه حالمو خوب نگه دارم همیشه شاد باشم امیدوار باشم متوکل باشم همیشه اتفاقات خوب را توی ذهنم مرور کنم بهشون بال و پر بدم. دنیا هرجور میگرده سعی کنم همیشه احساس خودم رو خوب نگه دارم . اون وقت میبینم خداوند به شکل اتفاقاتی برایم رخ میدهد که این احساس خوب را بیشتر و بیشتر تجربه کنم.
ایمان داشته باشم خداوند عادل است و هیچ کار خوب یا بد توی زندگی ما انجام نمیدهد مگر اینکه خودمان فرکانسش را بفرستیم با باورهامون و با کانون توجهمان با اعراض کردن از چیزهای ناجالب و نازیبا. اگر یک اتفاق به ظاهر بد میافتد باید بتوانم سعی کنم همان اتفاق به ظاهر بد را جوری ببینم که بگویم یک خیریتی توش هست قرار است یک درسی به من بدهد و آمده تا من را به اهدافم برساند این کار را بکنم دقیقاً همین اتفاق برایم میافتد و آن اتفاق به ظاهر بد نتیجهاش مثبت میشود. مثل همون تضاد مالی که نتیجهاش شد دل کندن از وابستگیها و یک سری شرکها و روی آدمها حساب نکردنها ، نتیجه اش شد ورود به دنیای جدید.
قبل شنیدن این فایل ذهنم رفته بود به حالت مقایسه و حس قربانی به خود گرفتن که تقصیر من چیست که من در خانواده ای با این افکار محدود کننده بزرگ شدم و دیگران در خانوادههایی بازتر و شادتر رشد کردند پس باورهای بهتری ایجاد کردن و زندگی بهتری دارند. که جوابش را استاد اینگونه دادند هیچ کدام از ما در خانوادهای بینقص بزرگ نشدهایم.
بعد دیدم خود من که الان با این قوانین آشنا هستم و سعی در عمل کردن به آنها دارم حتی نمیتوانم بگویم 50٪ هم طبق قوانین درست با فرزندانم رفتار میکنم. پس حالا طبق قانون بیام سپاسگزار همین خانوادهای باشم که خداوند بهم داده تمرکزمو بذارم روی زیباییها و محبت هاشون عوض گله وشکایت ، و بعد بیام روی خودم کار کنم، توکل کنم ،روی آدم خاصی حساب باز نکنم و اجازه بدم خدا از دستان بینهایتش به من کمک کند.
اما سوال مهمـ خدا را چطور اجابت میکنیم؟
رابطه ما با خدا یک رابطه دو طرفه است یک فرکانسی میفرستم بر اساس باورهایم و او پاسخ میدهد به فرکانسِ باورهای من ،مثل آینه. درخواست من کلامی نیست فرکانسیست باورهایمان در مورد هر چیزی (روابط سلامتی پول)عوض بشود جهان هم به عنوان سیستم از همان لحظه رویهاش را در مورد من تغییر میدهد.
خوبی این جهان این است که فارغ از اینکه چه گذشتهای داشتهام در هر لحظه به فرکانسهای من پاسخ میدهد اجابت این گونه است من اعمالم رفتارم افکارم فرکانسم را تغییر میدهم عادتها و شخصیتم عوض میشود جهان هم به تغییرات من پاسخ میدهد.
اولین باوری که خدا خواسته در مورد خودش بندگانش بپذیرند این است که
من نزدیکم
چون همه ما فکر میکنیم خدا از ما دور است.
اجابت میکند به شرط اینکه بنده او باشم چطور ؟ با در مسیر ماندن با ایمان و توکل باید خودم را در مدار خدا قرار دهم و خداوند به افکار من باورهای من ایمان من رفتار من پاسخ میدهد.
استاد عزیزم ممنون از شما و ممنونم از مریم جان دوست داشتنی برای این بهبود های مستمر خداروشکر برای فرصت زندگی و ادامه دادن مسیر
خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که نعمت دادی
سلام خدمت همراهان عزیز.
چیزی که در گوشم در این فایل زنگ به صدا در اورد این هست که خداوند به شکل اتفاق خوب وارد زندگی ما نمیشه، خداوند یک سیستمی هست که بر اساس فرکانسهایی که ما بهش ارسال میکنیم نتیجه به ما نشون میده پس نه خداوند چیزی برای ما میخواد و نه ظلمی میکنه.
خداوند به باورهای ما و به کانون توجه ما پاسخ میده، دلیل اینکه یک سری افراد همیشه اتفاقات بد براشون میافته به خاطر این هست که فرکانس نامناسب ارسال میکنن و دلیل اینکه یک سری ها همیشه اتفاقات خوب در زندگیشون میافته به این دلیل هست که فرکانس مناسبی به جهان هستی ارسال میکنن و فرکانس درست هم به معنای این نیست که مثلا کلامی بگیم خدایا پول بده نه سیستم نگاه میکنه چه فرکانسی میفرستی اگه فرکانسهات ثروت آفرین باشه ثروت بیشتر بهت میده اگه نباشه هم نمیده. و فرکانس های ما هم برمیگرده به ورودیهای ذهن ما و کانون توجه ما که دارن باورهای ما رو میسازن.
این نکته خیلی برام جالب بود که عملکرد سیستمی مثل عملکرد آب میوه گیری میمونه که یک سیستم هست. اگر سیب بهش ورودی بدی بهت آب سیب برمیگردونه و اگر هویج بدی آب هویج میده. یعنی امکان نداره من به سیستم سیب بدم آب زهر بهم برگردونه و امکان نداره زهر بدم و بهم آب سیب برگردونه. سیستم آنچه ورودی بهش میدهی رو خروجیش رو برمیگردونه و به ما میده.
بنابراین باید ورودیهای زیبا به خودمون بدهیم تا سیستم هم خروجی زیبا به ما بده.
خداوند هیچی رو برای ما نمیخواد، این ما هستیم که با فرکانسهامون وارد مسیر خواستههامون میشیم یا ناخواستهها.
باورهای شرک آلود باعث میشه که ما ناخواستهها رو تجربه کنیم. اگر باور داریم که یک شخص خاصی میتونه به ما کمک کنه و اگر اون نباشه کارهای ما انجام نمیشه بلا سرمون میاد اما اگر باور داشته باشیم که دستان خداوند بی انتها هستن و خداوند به من کمک میکنه و روی هیچ فرد خاصی حساب باز نکنیم خداوند به این فرکانس جواب میده و کار ما راه می افته.
در مورد شریک قرار دادن برای خداوند، استاد گفت مدتها ایران نیستم نمیدونم چطوری هست وضعیت فعلی ایران و من هم که در ایران هستم خودم خیلی اطلاعات ندارم چون خودم رو اگاهانه در فضاهای مذهبی خودم رو قرار نمیدم ولی وقتی در خیابان ها حرکت میکنیم مخصوصا ماه محرم من میبینم که خیلی از افراد میرن عزاداری میکنن و تو سر خودشون میزنن، خیلی از افراد مرتب روضه شرکت میکنن و همچنین کلاسهای قران برگزار میکنن که توش فقط قران رو عربی میخونن و فکر نمیکنم ترجمه قران مورد بررسی قرار گرفته باشه چون دغدغهی افراد این هست که خط قرآن عثمان طی باشه یا فلان خط دیگه، کلا افراد تو حاشیه هستن و بدنه جامعه به همون شکل داره پیش میره، البته افراد زیادی رو هم دیدم که تغییر کردن و از حال بد فاصله گرفتن و واقعا دمشون گرم، وقتی قران رو میخونم تاکید میکنه که شرک ورزید، به غیر خدا توکل نکنید، وقتی دعای کمیل رو بررسی میکنیم میبینیم که همهاش در مورد خضوع داشتن در مقابل خداوند هست و حضرت علی از رب میخواهد که کمکش کنه، وقتی نامه 31 حضرت علی رو میخونیم میگه از خدا بخواه و نگفته از من علی بخواه، ولی کسی به این موارد دقت نمیکنه و افرادی هستن و باور دارن که بریم مثلا امام رضا تا به خواستههامون برسیم، یا بریم نامه بنویسیم برای امام زمان یا اینجور موارد، ولی داستان اینجاست که ما بدون واسطه به خداوند دسترسی داریم و خداوند صدای ما رو میشنوه و اگر ایمان بهش داشته باشیم کمکمون میکنه، من در مورد خودم میخوام صحبت کنم که خدا رو کمتر باور دارم و بهش شرک میورزم و وابسته میشم به دستهایی که برام فرستاده، یا بخصوص مغرور شدهام به خاطر نتایجی که در زندگیم گرفتم و خودم رو بی نیاز از خداوند میدونم در صورتی که هر نتیجهای من توی زندگیم گرفتم به خاطر این بوده که در درونم به حالت تسلیم از خداوند درخواست کرده بودم که کمکم کنه و هدایت هاش اومده و دستانش اومده و تغییراتی در من ایجاد کرده و باعث شده نتیجه بگیرم و این به خاطر توانایی های من نبوده بلکه به خاطر قدرت خداوند بوده که وقتی فقط از خودش میخوای کارها رو برات انجام میده و یک دفعه میبینی مسائلت حل شده. من به تازگی شاید ماه اخیر درخواستم از خدا این بود که خدایا کمک کن ورودی های ذهنم رو بهتر کنترل کنم و این ایده بهم داده شد که در پیاده روی هات مرتب فایل غذای روح رو گوش بده و بگذار تکاملت طی بشه و الان چند هفتهای هست که میبینم به نسبت قبل خیلی ورودیهام عالیتر شدن. آیا واقعا من این کار و تغییر رو انجام دادم یا کار خدا بود؟ چرا مغرور میشی پس تو چی کار کردی جز آن مسیری که خدا نشونت داد رو انجام دادی و این خدا بود که اراده و نیرویی به تو داد که این مسیر تغییر ایجاد بشه.
عاشقتونم.
سلام استاد عزیز خداوند رو سپاس گذارم از این که حسی درون وجودمون قرار داده شده که میتونیم مستقیم با خدا ارتباط داشته باشیم
من طبق گفته های شما که گفتید نمیشه کسی رو تغییر داد اگر کسی بخواد عوض بشه خدا کمکش میکنه و به زور نمیشه کسی رو موفق کرد دیگه هیچ موقع به اعضای خانوادم نگفتم که فایل های شما رو گوش بدن که حدودا شش ماهی هست که دیگه به خانوادم نمیگم بیایید گوش کنید امروز یه حس قوی درونم میگفت حتما با مادرت گوش کن این فایل رو منم که نمیدونستم چه چیز مهمی هست ولی باید به حسم اعتماد کنم و این کارو کردم و دقیقا شما تو این فایل کلا داشتید راجع به مشکلات مادر من میگفتید که حساب کردن رو بقیه بود من واقعا از خدا و شما ممنونم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته
بازم آگاهی و باید چندین بار گوش بدم تو کل فایلها از این باور صحبت میکنید یعنی یک اصل ینی پایه همه چی توحید سلامتی ثروت رابطه پایش میشه باور و باور و باور دارم تمرین میکنم
گوش میدم و با شماها میام جلو بازم از خدا میخام کمکم کنه بتونم ذهنمو کنترل کنم و روی باورهای کار کنم
چند رو پیش تو سوره بقره به همین آیه برخوردم مکث کردم و خوشحال شدم که یه بار از شما شنیدم و بهتر درک کردم
آره قبلا خدارو تو آسمون میدیدم شنیده بودم از رگ گردن بهم نزدیکتره ولی خوب درک نکرده بودم الانم درک نکردم ولی دارم رو خودم کار میکنم
واقعا که خدا همه چی هست هرجا هست و من باید باورش کنم و قوانین اونو درک کنم
مثالهایی که اوردین عالی بود و من تونستم بفهمم تا حدودی واقعا هر ورودی که بدیم همونو یا جنس اونو دریافت میکنم
خدایا شکرت که دارم میام توی مسیر
و ازت میخام بفهمم اصلا ایمان به تو چجوریه
هدایتم کن ای خدای بزرگ تا بتونم الهامات تورو بگیرم بتونم وحی تو رو بفهمم
به نام خدایی که همین نزدیکیس
سلام
خیلی فایل عالی بود پراز محتوای اموزنده
قبلن این حرف استادو که میگفت هرچقد بیشتر روی خودتون کار کنید مدارتون میره بالاتر و اگه از فایلی اگاهیتون مثلا 50 باشه سال دیگه همونو گوش کنید میشه 100 و سال دیگه بیشتر و همین جوری بیشتر
ولی الان درکش میکنم من این فایلو یا سیستمی بودن خدارو قبلنم هم گوش کرده بودم ولی این بار کیفیت بالایی داشت واسم
این باور کفر و شرک ک بین خودشونو و خدا واسطه میزارن هنوزم هست و مادر من یکی از اون ادماس
مثلا میخاد دعا کنه میگه خدایا تورو قَسَمت میدم به حضرت عباس بعدش ادامه ی دعا…
یا مثلاً ولادت امامی باشه به دیگران میگه تو این شب عزیز برامون دعا کنید
کلا خیلی این باوره شرک الودو داره ک خودش نمیتونه چیزی بخاد چون ارزشمند نیس ولی اماما ارزشمندن میتونن واسطه شن براش تا خاستشو بگیره
این باور هنوزم بین خیلیا هست و خودشونو از همه چی دور میکنن
خداروشکر که من این شرکو ندارم
یا خیلیارو دیدم که میگن هرچی خدا بخاد همون میشه یا خدا براش ساخته (باور به این ک خدا احساساتیه و یا باور به این که تقدیر یا سرنوشت هرکسی از قبل نوشته شده)
کلا اکثر مردم ایران خصوصن افراد مذهبی بنده ی هر امام و پیغمبری خودشونو میدونم الا خدا
من یادمع زمان مدرسه یا همین النم وقتی قشم بخوری به خدا طرف میگه نه این دروغ میگه
ولی بگو به حضرت عباس یا بگی به امام حسین طرف میگه نه این راست میگه
خداشون کسیه که بنده ی خدا بوده
همیشه دوس داشتم بگم بابا این کسی که شما جونو همه چیتونو میدن براش بنده ی خوب خدا بوده این ادم فرقش با شما اینه که وجود خدا تو زندگیش پر رنگ بوده خدارو باور داشته بندگیشو میکرده
و کلا کج فهمیدن همه چیو
مثلا یه سری مراسمای مولودی یا از این قبیل هست ک که ولادت یا شهادت های اماما برگزار میکنن توی ولادتا میرقصند و اینا و توی شهادتا گریه میکنن
و باورشونم اینه با این کار خیرو برکت به زندگیشون میاد و به قول خودشون نظر کرده میشن
هیچ وقت از یچگی از نوحه و مداحی و روضه و گریه کردن برای شهادت و اینا خوشم نمیومد با این ک هیچی از قانون نمیدونستم ولی هیچ وقت این کارو نکردم حتی توی محرما علاقه ای به هیعت رفتنو خودمو زدنو گریه کردنو و خود زنیو این چیزا نداشتم.ولی بعضی وقتا از جاهایی که یهو گوشم میخوره یه چیزایی میشنوم که مغزم صوت میکشه
مثلا میگه مادرم فدای مادر ابلفض
یا ابلفض من سگتم من گدای در خونتم من نوکرتم
انقد خودشونو خار وخفیف میکنن که نگم که البته همچین ادمایی باید خار و خفیف باشن به قول شما هرکسی که بنده ی خدا نیس
و جالبیش اینه که به این چیزام افتخار میکنن تازه
(انسان های بت پرست تو هردوره ای بودن و هستن فقط بتشون عوض میشه)
و زندگی این ادمارو میبینی چیزی جز حال بدو فقرو گرفتاری و قرضو وامو بدبختی و مدار فقر نیس
الان میفهمم چقد ناخوداگاهم درست رفتار میکرد
همون ادمایی که گریه میکردنو خودشونو میکشتن برای یه پرس غذای نذری حاضر بودن هرکاری بکنن
برای یه لیوان شیر جوش و تیتاپ صلواتی هر کاری بگی میکردن
یا ادمایی که روزیای مثل عاشورا اینا نذری میدن که حاجت روا بشن که مثلا بنده ی خوب خدا مثل امام حسین واسطه اینا با خدا بشه که اینا به خاستشون برسن
یه ضرب المثل ایرانی هست که میگه هرچه کنی به خود کنی
خیلی درسته
بارها برا خودم پیش اومده به شوخی یا جدی
که کسیو اذیت کردم یا کسی منو به ناحق اذیت کرده همون لحظه یه چیزیش شده یا خودم یه چیزیم شده
مثلا مثالی که الان به ذهنم رسید
یه روز برادر کوچیکم رو مبل داشت گوشی بازی میکرد یکمی به شوخی اذیتش کردم و عصبی شد موقعی که میخاستم به شوخی از دستش فرار کنم پام خورد به پایه ی مبل تا یکی دو روز راه رفتنگی میلنگیدم
یا برای خودمم پیش اومده سرکار موقع کار داشتم کارمو میکردم یکی از همکارام هی میخاس کرم بریزه اذیت کنه به شوخی که نزاره من کارمو بکنم
که همون لحظه دستش تو ی شکل خاصی انگار پیچ خورد یا رگ به رگ شد و خودشم گفت دقیقا هروقت کسیو به ناحق اذیت کردم این بلا سرم اومد(این اعتراف ناخودآگاهش بود)
این جهان دقیقا مثل ایننه میمونه