مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- متعهد باش که همواره “ورودی مالی” داشته باشی؛
- مفهوم توکل؛
- وقتی جسارت حرکت کردن پیدا می کنی، خداوند درهای پیش رو را برایت باز می کند؛
- توکل از امید می آید؛
- توکل از توحید و “خداوند را تنها منبع قدرت دانستن” می آید؛
- تکامل به معنی طی شدن زمان طولانی تر نیست بلکه به تعداد تجربه ها ربط دارد. به معنای شروع کردن از قدم های ساده، هر بار بهبود آن قدم ها به صورت مستمر است؛
- تکامل به معنای تجربه کردن، درس گرفتن و استفاده از آن درسها در قدم های بعدی است؛
- مفهوم قانون تکامل به زبان ساده؛
- فرمول پیدا کردن قانون از خلال تجربیات زندگی؛
- شما باید همواره ورودی مالی داشته باشید؛
- خداوند یک سیستم است که به فرکانس های ما پاسخ می دهد و اساس آنها را در زندگی ما بازتاب می دهد. در نتیجه، خداوند هیچ تغییری در زندگی ما ایجاد نمی کند مگر اینکه فرکانس های ما تغییر کند؛
منابع مرتبط: دوره روانشناسی 2
چگونه مولد ثروت باشیم و توانایی های درونی و علائق خود را تبدیل به ثروت کنیم؟
دوره روانشناسی ثروت 2 متخصص “ثروت ساختن از مسیر مورد علاقه” است. متخصص “تبدیل عشق و علاقه به منبع درآمد و مولد ثروت بودن“.
منطق آگاهی های این دوره بر این اساس است که:
هم تمام شغل ها خود به خود پتانسیل ثروت ساختن را دارند و هم هر آدمی تونایی های منحصر به فردی در درون خود دارد برای اینکه مولد ثروت باشد. آنچه تعیین می کند که فرد بتواند توانایی های درونی اش را در مسیر مورد علاقه اش هدایت کند و از آنها استقلال مالی بسازد، بستگی کاملی دارد به باورهای آن فرد درباره: ارزشمند دانستن توانایی ها و علائق خود و ثروت ساختن از آن علاقه”.
“ساختن ثروت” شامل این ترکیب است: باورهای ثروت آفرین درباره آن کار + تمرکز و استمرار بر انجام آن کار و بهبود مستمر مهارت ها؛
وقتی به مسیری عشق و علاقه داشته باشی، این عشق و علاقه خود به خود “تمرکز”، “خلاقیت” و “مهارت” را نیز می آورد. وقتی “باورهای ثروت آفرین درباره آن علاقه” به این ترکیب اضافه شود، این مسیر “موفقیت مالی و ثروت” را نیز برایت به همراه دارد. در نتیجه، زندگی تبدیل به لذت و رضایت درونی بی انتها می شود.
مطالعه اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر0MB0 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر0MB0 دقیقه
به نام فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته نازنینم
سلام به دوستان پرسشگر و جوینده حقیقت و درک اون
مصاحبه با استاد_قسمت 27
سوال پرسیده شده:
استاد زمانی که شما در شروع کار خودتون ایران بودید و اول کارتون بود و از نظر مالی مشکل داشتید، چطور هزینه های زندگی تون رو تامین میکردید؟که باعث شد بتونید مسیرتون رو ادامه بدید و رها نکنید.
چطور از عهده زخم زبان های مادرزن و زن و پدرزن و اطرافیان براومدید و ذهن تون رو کنترل کردید؟
پاسخ استاد:
اولا هزینه خاصی نبود.
من وقتی بندرعباس بودم تازه با این قانون آشنا شدم که میتونم با ذهنم یکسری اتفاقات رو خلق کنم و خداوند هدایت میکنه و میشه از جاهایی که فکرش هم نمیکنی درها باز بشه. داستانش طولانی و مفصل هست اما کلیتش این بود که من دوست داشتم یک زمینی بخرم و اون زمین یک رشد مناسب داشته باشه.هیچی هم پول نداشتم.فقط میخواستم این اتفاق بیفته. بــعــد یک ایده ایی اومد که این پوله ایجاد بشه. بعــد پوله ایجاد شد و بــعد یک زمینی خریدم خیلی ارزان.
قبلا اون زمین ها گران بود در شهرک دریا در بندرعباس.اما یکاتفاقی افتاد بود که زمین ها تیکهتیکه وکوچیک شد وتونستم یک زمین سیصد متری بصورت ارزان بخرم. واقعا معجزه آسا پولش جور شد و این اولین چیزی بود که باورم رو قوی کرد که خداوند میتونه پاسخ بده به شکلی که باورت نمیشه تو تاکسی که کار میکردم با شخصی آشنا شدم که گفت من مسوول اون زمین ها در تعاونی هستم. و اتفاقات خوبی که افتاد و با بهترین قیمت یک زمین دست اول برام پیدا کرد.معجزه در این حدکه یک زمینی گرفتم که حتی متراژش بزرگتر بود با قیمت خیلی خیلی مناسب اون زمین ها در عرض چندماه 30 برابر قیمتش افزایش پیدا کرد. اما اون موقع هیچ برنامه ایی نداشتم ونفروختم. و اون زمانی که دیگه هدف داشتم و میدونستم میخوام چیکار کنم با کاهش قیمت البته 15 برابری که سرمایه گذاری کرد بودم فروختم. کل پول رو گرفتم و دادم دست مدیر برنامه هام که رفیق و فامیل مون هم بود.(کاری ندارم که کارم اشتباه بود اینکه آدم خودش آمار حساب کتاب هاشو نداشته باشه اشتباهه.و اون زمان من قانون رو به این دقت نمیدونستم) و ما هم تومسافرخونه ها زندگی میکردیم و هزینه خاصی نبود. همون پوله کار رو شروع کرد و همون پوله از هیچ به وجود اومد.
و تو اون دوره برای من این اتفاق ها افتاد….
وقتی ادم بـخواد خداوند از همه جا دستاشو میاره و اتفاقات رقم میخوره.
اینکه اون بنده خدا بیاد تو تاکسی بشینه بغل من، بعد اون حرفها رو بزنه و اون زمین رو بخرم بعد اینجوری رشد کنه و بعد بیایم.
به هرحال ایمانم رو قوی کرد که اتفاقات میتونه بیفته و معجزات میتونه رخ بده، وقتی من تغییر میکنم و باورهامو تغییرمیدم.و درهای رحمت خداوند بازه ومیتونه بیشتر و بیشتر بشه.
برای هزینه ها هم که گفتم.و کلا من آدم پر هزینه نیستم وکلا یک دست لباس بیشتر نداشتم.با هزینه های کم داشتیم زندگیمون رو میگذروندیم.
بــعد بطور معجزه آسا یک خونه با وسایل نو و تمیز و مرتب سر راه مون قرار گرفت.
وقتی آدم حرکت میکنه وقتی آدم شجاعت حرکت کردن در مسیر رو پیدامیکنه درها باز میشه. همه از هیچ یا صفر شروع کردند هرکسی که به یکجایی رسیده یا حتی از زیر صفر…
درمورد تحقیر و اینا که گفتین خانواده خوبی بودند دخالت نمیکردند.البته چون آدم شر و تندو تیزی بودم کسی هم جرات نمیکرد که منو تحقیر کنه یا دست بندازه.هرکسی اگر میخواست دخالتی کنه من واکنش نشون میدادم قطعا…یکی از دلایلی که فهمیدم شراکت کار اشتباهی هست این بودکه باید شریک رو راضی میکردی تا ایده هاتو اجرا کنی. همه ی پیشرفت های من زمانی شروع شد که از شریک هام جدا شدم وتونستم ایده هام رو راحت اجرا کنم.
من مطمئنم اگر کسی با تمام وجود حرکت کنه خداوند درها رو باز میکنه، خداوند دل ها رو نرم میکنه براش.مهم اینه با تعهد حرکت کنه.
به هرحال همه چی گل و بلبل هم نبود دیگــرانی بودند که میگفتند اون شرایط خوب رو ول کردی و … اما من نمیتونستم به اون شیوه قبلی زندگی کنم. من باید دنبال اهدافم میرفتم، باید راه رسیدن به اهدافم رو پیدا میکردم،اوایلش تا قانون رو بفهمم خیلی سخت تر بود و خیلی بیشتر طول کشید خیلی اذیت شدیم. ولی بعد که قانون رو فهمیدم انصافا همه چی دیگـه زود اتفاق افتاد دیگـه بوم بوم بوم…هدف ها تیک خورد.برای همین دوست دارم بچه ها اصل رو بفهمند تا این فرعیات و حاشیه ها که بعضی ها بهش چسبیدن…
خدایا شکرت برای داشتن لپ تاپی که راحت میتونم کامنت بنویسم،راحت فایل ها رو بارها و بارها گوش بدم.
خدایا شکرت برای اینکه تنهام و جای درستم در خونه مون هستم و میتونم با تمرکز لیزری رو خودم کار کنم.
حدایا شکرت برای اینکه داره درکم نسبت به قوانین هربار بهترمیشه و منم یک روزی میگم اهدافم رو تیک خورد بوم بوم بوم