مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شوی - صفحه 7

278 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    سلام استاد عزیز من عاشق بارانم و ایمان دارم بزودی در جای پر بارانی زندگی میکنم و به اونجا مهاجرت میکنم.خدایا شکرت که در مسیر درست قرار دارم.برای رسیدن به هدفم تمام تلاشم را میکنم وباورهای سمی رو دور میریزم و از اونجایی که با شما خوبان اشنا شدم ایمان دارم خدا مرا در مسیر درست قرار داده و هدایتم نموده یعنی خدا همیشه بنده هاشو هدایت میکنه فقط ما نشانه ها رو نمیبینیم و اگر هم میبینیم درک پایینی داریم .فقط کافیه یه خورده تفکر کنیم و در تنهایی خودمون یه سوال بپرسیم که خدا بی نهایته و هر کسی درست باشه و با قلب پاک از خدا بخاد که نور تجلی بخششو در قلب ما روشن کنه بی شک خدا به طریقی هدایتش میکنه ومن این باور رو دارم که چون دنبال درستی و صداقت بودم خدا منو در مسیر درست قرار داده و هر روز نشانه های بیشتری میبینم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2397 روز

    سلام به اعضای ارزشمند سایت ، استاد عزیزم و مریم جان .

    استاد الان بعد از یک هفته به قصد این که دقیقتر گوش بدم این فایلو اومدم .

    حین صحبت هاتون هم چندبار استاپ کردم که فکر کنم ببینم چه شواهدی توی زندگیم دارم ؟

    استاد من قبل این که قوانینو یاد بگیرم فکر میکردم اگر یه مشکلی پیش بیاد یعنی من بدبختم . آدمای خوشبخت اصلا مشکلی ندارن .همش خوشحالن و فقط لذت میبرن .

    بعدا که قوانینو یاد گرفتم گفتم پس من میتونم تغییر بدم . میخواستم به زووور همه چیزو درست کنم . اونموقع اون چاله ها و حسرت ها با توجه به سن و سال و درکم مثل بقیه ادما زیاد بود. یعنی من اینطوری فکر میکردم . یعنی خیلی چیزا بود که منو خیلی اذیت میکردن . وقتی بهشون فکر میکردم احساس سنگینی میکردم توی سر و قلبم . برای همین حالمم خیلی عالی نبود وقتی تمرین میکردم . یعنی تمرین میکردم که اون چاله هارو پر کنم نه این که خودمو رشد بدم .

    فکر میکردم خب بااااید اینا درست بشن . درست هم شدن ها اما حالِ من مثل الان عاااالی نبود .

    بعد شما توی یکی از جلسات عزت نفس گفتید نتایج روند داره . کلا کار کردن روی خودتون هم دارای یک رونده و نباید خیلی عجله کنی . البته دقیقا یادم نیست اصل جمله رو . چیزی که من درک کردم این بود ‌. من بعد اینکه اون حرفتونو شنیدم گفتم خب ! عجله بسه . همه چی به مرور درست میشه .

    نمیگم عاااالی شدم و دیگه نیازی به تمرین ندارم و هیچ حسرت و مسئله ای نیست ها .اما ازون بعد دیگه آروم گرفتم .

    استاد میدونید ، من فکر میکنم اصلا همین که ما آروم بگیریم ، میفهمیم که مسائلی که باید حل کنیم انقدریم بزرگ نیستن . اصلا ذهن وقتی اینطوری درک میکنه که مشکلاتم بزرگن ناخوداگاه از زیر بار حل کردنشون در میره . یادمه یه استادی داشتم که خیلی درک بالایی از قوانین داشت میگفت ما که نباید همیشه همه کارامون درست باشه ‌ میگفت” اگر یه باور اشتباهیم داری که موجب یه رفتاری در تو شده اونو بپذیر نخواه که به زور تغییرش بدی حتی از رفتار اشتباهت هم لذت ببر” . وقتی میپذیری اروم میگیری با خودت و با اون باوره اوکی‌میشی .اونوقت دیگه خودتو سررنش نمیکنی بعد تازه میتونی تصمیم بگیری که من الان میخوام اینو تغییر بدم یعنی قدرتشو پیدا میکنم .من میتونم . یعنی میخوام بگم که الان که صحبتهاتونو گوش میدادم به این فکر کردم که گاهی ما دچار بی انگیزگی میشیم چون فکر میکنیم نمیتونیم تغییر بدیم .یعنی قانون میگه تو میتونی طبق این چیزا خودتو تغییر بدی و نتیجه بگیری. اما ما چون به زور میخوایم تغییر بدیم و نتیجه بگیریم گاهی دچار بیانگیزگی میشیم .

    استاد من فکر میکنم که وقتی ادم به اون درجه پذیرش میرسه دیگه کمتر اون کمبودها اذیتش میکنه. یعنی مثلا من به این درجه میرسم که من همینطوری با همین وضع مالی و خانوادگی و امکانات اوکیم با خودم . حتی اگر بیشتر ازین هم نداشته باشم ….

    حتی اگر همه داشته باشن و من نداشته باشم من با خودم رفیقم . اوکیم . خوبه همینطوری . خداروشکر .

    من با این شرایط راحتم .

    میدونید من فکر میکنم اگر آدم سرش توی زندگی خودش باشه میتونه احساس پذیرش بیشتری داشته باشه چون همش خودشو با کسی مقایسه نمیکنه .

    نمیدونم چرا دارم اینارو میگم اما احساس کردم الان باید بنویسم .

    من تا الان خیلی روی باورای ثروت کار کردم هرکاریم که از دستم برمیومد انجام دادم اما نتیجه نگرفتم . بعد که بیخیال شدم گفتم همین که هست خوبه ! یه ایده هایی به ذهنم رسید به یه باورهای محدودی رسیدم که راحتتر باهاش برخورد کردم و روش کار کردم . چون دیگه نتایج و اتفاقاتی که قبلا افتاده بود اونقدر منو اذیت نمیکرد . بعدش انگار قدرت و انگیزه گرفتم که روی اون باورا کار کنم . بعد نسبت به قبل ۴ ۵ برابر بیشتر نتیجه گرفتم .هدایت شدم به مسیری که بیشتر مالِ شخصیت منه . بیشتر لذت میبرم .

    استاد میدونید ، من فکر میکنم اصلا همین که آدم دنبال این باشه که خودشو بهبود ببخشه ،شخصیت و مهارتهاشو بهتر کنه ، مطالعه کنه و یاد بگیره و تمرین کنه ، ناخوداگاه مسائل حل میشه .

    استاد الان که نسبت به قبل دوباره بهتر شدم و شخصیتم بهبود پیدا کرده و مهارتهای جدیدی رو دارم در خودم پرورش میدم ، میبینم چقدر قدرتمندم برای تغییر دادن اما این تغییر دادنه اذیتم نمیکنه چون با الان اوکیم. اینم میخواستم بگم که اون چاله هاو مسائلی که اذیتم میکردن الان فقط محرکن. قبلا اذیت میشدم احساس میکردم قلبم سنگین شده اما الان میگم آهااا حالا که اینطوره من باید تو اینم نتیجه بگیرم. باید این مسئله رو هم حل کنم. قبلا انقدر حرص داشتم که اصلا نتایجو نمیدیدم. انگار هدایت خدا رو نمیدیدم .هرکاری میکردم به هیچ جا نمیرسیدم اما الان که حرصو گذاشتم کنار عشششق میکنم که روی باوا کار میکنم . استاد تازه اگرچییزی بشنوم از طرف جهان در قالب آدما که باورای قبلم رو یاد آوری کنه دیگه حرصم درنمیاد .نظاره گرم . یعنی طرف میخواد یه چیزی بگه حتی به ثورت ناخوراگاه که منو حرص بده من کلاااا تو این فاز نیستم .خیلی حال میده 😁 . به خاطر این هماهنگی هرچی ادم نااااب درجه یک بامعرفت جذاب متشخص هست اومده تو زندگیم .

    اینم یه رد پا از خدای بینظیرم برای من و شما❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2735 روز

      من به ندرت دنبال اینم که از نظرات کسی برام نوتفیکیشن بیاد و یکی از اونهایی که نظراتش رو دنبال میکنم شمایین

      چقدر به درکهای بالایی رسیدین ماشالله تو این سن و سال

      وقتی ما چوبمون رو میندازیم همه چیز شروع میکنه به حل شدن نمیدونم تجربه برخورد با سگ گله رو داشتین جلوش گارد میگیری آماده حمله میشی اونم شروع به سر و صدا میکنه گارد میگیره و آماده حمله میشه شاید هم واقعا حمله کنه

      ولی وقتی مثل بچه آدم از کنارش رد میشی بهش کاری نداری اونم خیلی اوکی میاد به راهش میری

      همیشه همینطوری آفرین

      ولی ما همش در حال جنگیم همش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        غزل عطائی گفته:
        مدت عضویت: 2397 روز

        جناب آقای یوسفی .سپاسگزارم🙏🏻 وسیله ای هستیم برای جاری کردن چیزی که باعث گسترش جهان میشه .

        بله دقیقا ، دقیقا وقتی میگه باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش میبرتت هرجا دلش خواست به هرجا برد بدون ساحل همونجاست . همینه .

        اصلا اصل ، تجربه اتفاقای خوبه جهان بر این پایه استواره . اما وقتی درست پیش میره که دست از پارو زدن برداریم . خودش هدایت میکنه .

        یه تجربه نابو باهاتون به اشتراک بذارم .این موضوع بعد از کامنتی که برای این فایل مصاحبه با استاد نوشتم اتفاق افتاد.

        من مدتها دوست داشتم یه کلاسی داشته باشم اما با خودم میگفتم خوب که چی ؟ میخوای چی بگی ؟ همه بلدن اون چیزاییو که میخوای بگی همه کتابای روانشناسی میخونن نیازی ندارن به تو

        بعد درخواست کردم . گفتم خدایا من میخوام اقدام کنم . اما نمیدونم چطوری . اما آماده ام . اون کاریو که فکر میکنم درسته رو پیش میبرم تو هدایتم کن و منو به مسیر درست هدایت کن .

        چند وقت بعد با مادرم صحبت میکردم بهم گفت بیا این کارو کن(کاری که همیشه بابت انجامش مقاومت میکردم )گفت میدونی چند نفر میخوان یاد بگیرن رابطه خوبو ؟ بیا کارگاه بذار .گروه بزن و توی اون به طور رایگان افرادو راهنمایی کن. این بار گفتم شاید این همون هدایته باشه بذار انجامش بدم .

        شما نمیدونید من چقدر مقاومت داشتم اما شروعش کردم .

        یه گروه درست کردم . همیشه دوست داشتم فقط با دخترا و خانومای همسن و سال خودم کار کنم . باهم تمرین کنیم . بهشون آموزش بدم . اما میگفتم اگر یه گروه بزنم همه میان . همه اونایی ک سطحشون پایینه هم میان و من میخوام فقط با اونایی کار کنم که سطح بالایی دارن . تا حدودی قانونو میدونن . اصلا همین شده بود که شروع نمیکردم . در واقع میخواستم خودم کنترل کنم همه چیزو . نمیسپردم .

        وقتی مامانم باهام صحبت کرد ، گفتم اوکی . اینبار انجامش میدم و گروه رو ایجاد کردم . شما نمیدونید خدا چقدر قشنگ هدایت کرد . اصلا از جایی که فکرش رو نمیکردم خداوند افرادی رو به گروهم هدایت کرد که اولا همه خانوم بودن .بعد هم بیشترشون قوانین رو بلد بودن اما نمیدونستن چطوری باید تمرین کنن ..

        یعنی دقیقااااا همونی که من میخواستم . بعد با خودم میگفتم خدایا خب اگر من تمرین بدم کسی توجه نکنه چی ؟ اگر حسابم نکنن ؟

        گفتم خب اوکی تو انجام بده نهایتا نمیشه دیگه ! نهایتا میفهمی یه راه دیگه درسته . پس رها باش به نتیجه فکر نکن.

        شما نمیدونید اون افرادی که اومدن تو گروهم چه افراد عاملی بودن ! چقدر متعهد .چقدر بینظییییر . برای اولین بار اینهمه عمیق درک کردم وقتی که میگن خدا داره کارارو انجام میده !

        نمیدونم تو کدوم فایل شنیدم . میگفت وقتی محمد (ص) در یه جنگی که یادم نیست پیروز شد خدا بهش گفت تو به دشمنا تیر نزدی که ! ما زدیم !

        کاشکی درک کنیم و درکمون مستمر باشه . که نجنگیم و کنترل نکنیم و بسپریم بهش . خودش درست میکنه !

        من چیو میتونم درست کنم ؟ اصلا ما چیو میتونیم کنترل کنیم وقتی خدا هست و هدایت میکنه ؟وقتی کنترل دست خودشه!

        وقتی تو مدارش باشیم خودش درست میکنه .طوری که هرلحظه شگفت زده میشیم و نمیدونیم چطوری شکر کنیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    سلامی مجدد خدمت استاد عزیزم، مریم جان ماه و تمامی دوستان خوبم.

    راستی یادم رفت از این بگم که در مدت زمانی که گوشیم شکست من شماره ی جدیدم را داخل گوشی خواهرم گذاشتم و با آن در سایت عضو شدم و فایل های رایگان تان را از مبایل خواهرم دنبال می کنم ، ایمان دارم وقتی من تکاملم را از فایل های رایگان طی کنم ان شاءالله به محصولات هم دست می یابم.

    تادید گاهی دیگر خدا یار و همراه تان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2833 روز

    به نام به تنها قدرت قانونمندی و عدالت

    سلام به همگی

    وقتی یه نفر رو میبینی تو زندگیش یسری چیزها و وسایل رو زیاد و متنوع و بخصوص نسبت به بقیه بیشتر میخره و بهشون توجه میکنه و با یه عشق خاص به اونا توجه میکنه

    بیشتر به این دلیله که قبلا خیلی در اون موارد خلاء داشته که الان داره با بدست آوردنشون خلاءهاشو پر میکنه و داره احساس شکرگذاریشو بیشتر میکنه و احساسش رو خیلی عاشقانه داره لمس میکنه که خدایا شکرت یه زمانی تو این مواردها فقط آرزوشون در وجودم بود اما الان در واقعیت زندگیم هم وجود داره،

    منم از بدو تولد در خانواده ای بودم که از خیلی لحاظ ها در زندگیم تضاد داشتم، اونم اکثرا تضادهای وحشتناک،

    مثلا در زمینه روابط سالها این خلاء بسیار بزرگ و زیاد در زندگی من بود اما از زمانی که تونستم در این زمینه باورهامو تغییر بدم و پیشرفت کنم یه مدت خیلی تجربه کردم و وقتی که دیگه خیلی از خلاءهام پر شد و از اون مرحله به بعد باورهام خیلی قوی تر شد که من توانایی رسیدن به هر چیزی هر کاری هر هدفی هر خواسته ای که بخصوص توشون خلاء دارم برسم چونکه من تو اون زمینه ها از اون همه کمبود و تضاد تونستم موفق بشم و تغییر کنم و واقعا تضادها و تغییر دادنشون بهترین و بالاترین سوخت ها و انرژی لازم برای رسیدن ما به اهداف و خواسته ها هستند چونکه من الان برا رسیدن به بقیه هدفهام بخصوص هدف اصلیم همیشه اون موفقیت های قبلی رو بیاد میارم و ذهنم تسلیم تر میشه چونکه منطق دارم براش و واقعا ذهن چیزی رو روی هوا قبول نمیکنه باید براش منطق بیاری و اینجوری خیلی راحت تر و با قدرت بیشتر میشه ساکتش کرد و بهش ثابت کرد که من توانایی انجام هرکاری رو دارم،،

    مثلا تا زمانی که من هنوز خلاءهام زیاد بود بیشتر روزهارو با رفیق های مختلف و زیاد سپری میکردم میرفتم مهمونی یا دعوت میکردم و میدونستم که خیلی برام سودی نداره اما بخودم میگفتم اشکال نداره بذار چند وقت بصورت واقعی تجربه شون کنم و بتونم با منطق به ذهنم ثابت کنم و بعد از مدتی دیگه کمرنگ میکنم این کارو و همین کارم کردم و الان بیشتر اوقات زندگیم رو دلم میخواد تنها باشم و اگر زمان هایی هم دلم بخواد با کسی باشم یا با چندتا رفیق خیلی خوب و باارزش اونم دیر به دیر یا با فردی که بیاد تو زندگیم و بشه شریک زندگی مشترکم وگرنه دیگه زیاد دلم نمیخواد همیشه تو شلوغی و در رفت و آمدهای زیاد باشم،

    استاد شما هم از اینکه اون همه کفش های بسیار زیاد و خیلی عالی رو خرید کردی خب دلیل خیلی خاص و عجیب پشتش نبود

    بلکه اون خلاءهایی که از بچگی داشتی خواستی پرشون کنی و احساس خوب بهت داده بشه که واقعا خیلی احساس خوبی دارن اون کفش های بسیار جنس خوب و قشنگ،،

    یااینکه مثلا خیلی از آدمها بخاطر باورهای فقرشون یک پنجم یا یک‌ دهم از درآمدشون رو میرن لباس،مبل،یا….میخرند

    مثلا من همین چند روز قبل گفتم لباس بخرم؟

    بعد گفتم نه همینایی که دارم استفاده میکنم و بجاش میرم‌ پولمو برا افزایش مهارت در کارم و کارهای مهمتر هزینه میکنم و سرمایه گذاری کردن الان رو خودم از خرید هر چیزی باارزشتره،،

    اما میبینی خیلی ها برا خرید های فرعی از درآمدشون که هیچ بلکه میرن قرض میکنند و وام میگیرند،خدای من این دیگه واقعا خیلی جای تاسف داره من خودم از همون بچگی راضی بودم سختی بکشم و اون وسیله مورد علاقمو موقتأ نداشته باشم اما وام نگیرم براش یا قرض نکنم بخاطرش،چونکه من با کلمه ای به اسم وام خیلی حساسیت دارم،،

    و با توکل به خداوند هرروز این باورهای ثروتساز و توحیدی بهتر و بهتر خواهند شد،،

    خب نکته اینکه آیا راهکاری هست که برا همه کارها جوابگو باشه؟؟ اول اینکه نکته ای که در هرکاری باید همیشگی باشه احساس خوبه اما هر مساله ای باید باور مربوط و راهکار خودشو بسازی و پیدا کنی

    من یادمه زمانی که بچه بودم تو مغازه کلیدسازی کاری میکردم و یه سوالی که همیشه از من میپرسیدن و منم میگفتم نه بابا اصلا همچین چیزی وجود نداره که شمافقط شنیدینش این بود که یه شاه کلید هست که همه قفل هارو باز میکنه 😆😆

    و منم میگفتم خب عزیز من خب کلیدهایی هست مثلا تا چندتا قفل مختلف رو باز میکنه اما دیگه شاه کلیدی وجود نداره که شما فکر میکنید باهاش میشه هر قفلی رو باز کرد اصلا همچین چیزی وجود نداره چونکه سیستم قفل ها با هم فرق میکنه و مختلف و متنوع هستند و ما شاه کلیدی نداریم که بگیم مثل آب هست و هرلحظه میتونه به هرشکلی در بیاد اما بازم متاسفانه خیلی ها با این جواب مخالفت میکردن و میگفتن نععع😁😆

    و فایده هم نداره یسری از آدمها نمیخوان قبول کنند

    مثلا دیدگاه من اینه که هر موفقیتی در هرزمینه ای بدست بیاری میشه از انرژی و انگیزه اش برا زمینه های دیگه هم استفاده و الگوبرداری کنی اما اینکه بگیم دیگه همه کارها یه جور سیستمی داشته باشند نععع

    بلکه هر کاری روند و راهکارهای خودشو داره و تویی که قبلا تو زمینه های دیگه موفقیت کسب کردی الان ذهنت و باورهات و خلاقیت هات و آزمون و خطاهات کمترن و بهترن همین،،

    و البته خود منم باید تو یسری مسائل دیگه بهتر رو خودم کار کنم و درکم رو بالا ببرم و ببینم چه جاهایی کج‌ فهمی دارم و بیام درستشون کنم،،

    خدانگهدار و ممنون از همگی🥰🥰❤️❤️🙏🕺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    سلام خدمت استاد نهایت عزیزم، مریم جان شایسته و تمامی دوستانم!

    در قدم نخست استاد جانم خیلی برای تان تبریک می گم بخاطر موفقیت تان بابت برنامه قانون سلامتی که چقدر قانون عالی با تلاشی پیگیر، برای سلامتی خود و کسایی بخواهن از این قانون استفاده کنند کشف کردید و چه اندام زیبایی را برای خود رقم زدید، خیلی خوشحال شدم برای اولین بار که شمار در چنین سلامتی و اندام زیبایی دیدم.

    استاد من مدت زمانی زیادی می شود که پیام نگذاشتم در سایت دلیلش این بود که می خواستم با نتایج بزرگتر بیام و نتایجم را بنویسم برای تان.

    از این شماره برای اولین بار است که دارم پیام می نویسم و ثبت نام کردم خودمو با این شماره در سایت، که دلیلش را در لابه لای نتایجی که گرفتم برای تان می نویسم:

    اولا که تازه شروع کرده بودم با شما تقریبا نه ماه پیش، فکر می کردم همین که خواسته هایم را بنویسم و شاد باشم به خواسته هایم می رسم ولی کم کم به مرور زمان هر قدر که درکم از آگاهی ها زیاد شد فهمیدم که باید باورهای هماهنگ با خواسته هایم را بسازم، یعنی فقط فهمیده بودم ودرک نکرده بودم باز هی با گذشت زمان به درک این موضوع رسیدم که چگونه می توان باور های هماهنگ با خواسته هارا ساخت. در روند زمان به بزرگترین ترمزی که بابت خواسته هایم داشتم پی بردم و اون ترمز این بود که ماهرچه از خدا بخواهیم او به ما نمی دهد این قدر این ترمز در من مخفی بود که اگر چه روزانه هی باخودم مرور می کردم نشانه ها و اگاهی هارا و ذهنم را کنترول می کردم اما باز هم می دیدم که نه باور ندارم به این که من هر چه از خدا بخواهم او به من می دهد تا این که بلاخره در روز سوم ماه رمضان امسال نشستم و روی دفترم برنامه ریزی کردم که این ترمز را از خودم دور کنم. خوانش هر روز قرآن و مقدمه کشف قوانین زنده گی و متن نوشته های مریم جان در رابطه به برنامه عملی دست یابی به رویا ها که اگر اشتباه نکنم فکر می کنم ۱۳ جلسه بود که در کانال تلگرامی خانوده صمیمی عباس منش درج شده است ، جزء اصلی برنامه ای بود که نوشته بودم بعد از نوشتن این موارد از اطاقم بیرون شدم و آمدم روی بام نمی دانم چه شد، ناگهان گوشیم از دستم افتاد و شکست استاد من با شکستن گوشی به اندازه ذره ای هم ناراحت نشدم این در حالی بود که من از وظیفه ام به دلیل این که دوست نداشتمش استعفا داده بودم و داستانشم در پیام های قبلی ام که درسایت نوشتم البته با شماره قبلیم، درج است. و از سوی در کنار این که وظیفه نداشتم پولی هم نداشتم، این که چرا ناراحت نشدم بخاطر این بود که زیاد روی خود بابت این موضوع که شما میگید که در مسیر رسیدن به خواسته ها هر اتفاقی بیفتد چه خوب وچه بد جزء مسیر است ، کار کرده بودم . در حالیکه در گذشته ها با رخ دادن کوچکترین اتفاق ناراحت و آشفته می شدم. بعدا شکستن گوشی دیگر از فایل های شما و نوشته های مریم جان خبری نبود. بعد به این فکر کردم که الان که گوشی ندارم ونه هم فایلی از استاد ، میام قرآنی را که در خانه داریم شروع می کنم به خوانشش و تمام ریشه های( ش ی ء) و( تقوا) را از قرآن در میارم تا ببینم که آیا واقعا آن چه را من از خدا بخواهم او به من می دهد یا خیر. چون همان قسمی که برای تان پیش تر ذکر کردم این بزرگترین ترمزم بود و برنامه ریزی را هم در دفترم به خاطر همین موضوع کرده بودم، خلاصه شروع کردم به خواندن قرآن و کشیدن آیات یشاء و تقوا . استاد من هدفم فقط همین بود که ببینم خدا هرآن چه را که من بخواهم به من مدهد یا نه همین، اما معجزه وار با خواندن قرآن کم کم نه تنها که به این موضوع پی بردم که هرچه از خدا بخواهم به من داده می شود،بلکه خدارا هم شناختم ودرکش کردم و اگر چه این شناخت هنوز هم ادامه دارد،

    یعنی با یک تیر دو نشان زدم هم خدارا تا اندازه ای درک کردم و شناختم و هم فهمیدم هرچه بخواهیم به ما داده می شود واز طرفی خوشحالی و آرامشم روز به روز بیشتر می شد . باز با فهمیدن این مورد و قوی کردن این باور، با خود فکر کردم که چرا با وجودی که این باور را در خود تقویه کردم هنوز هم به خواسته هایم نرسیدم ، باز با گذشت زمان و خوانش قرآن و کنترول کردن کانون توجهم به این موضوع پی بردم که باید شخصیتم تغییر کند تا به اهدافم برسم. البته گه گاهی گوشی خواهرم را می گیرم وفایل های رایگان تان را که او هم در گوشیش ثبت کرده، می شنوم و این تغییر شخصیت را هم از فایل های تان که در مبایل او ثبت است دانستم . و این روز ها هم تصمیم گرفتم روی شخصیتم سرمایه گذاری کنم و شخصیتم را از بنیاد تغییر بدم چون به قول شما تا نحوه تفکر و عمل تان تغییر نکند منتظر نتابج جدید نباشید چون کاری بیهوده است.

    استاد عاشق شما ومریم جانم فکر نمی کنم هیچ کس را به اندازه شما ومریم جان در دنیا بعد از خدا و پدر ومادرم حتی بیش تر از مادر و پدرم، دوست داشته باشم.

    برای تان آرزوی موفقیت های بیش تر و بیش تر را از خدا خواهانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Morteza 1989 گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    سلام بر استاد عزیزم و بانوی زحمتکش

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که من رو در مسیر درستی قرار داده و روز به روز به سمت خوشبختی نامحدود و تمام نشدنی در حال حرکت هستم ، استاد جان حرف به حرف جملاتتون کاملا حقیقته و همه چی در ذهن ماست ، کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی خودمون ، انسان در دنیا عمر محدودی دارد و چه خوب میشه انسانها با آگاهی از قانون دنیا بتونن زندگی رو بکام خودشون شیرین کنن ، مرسی ازتون استاد ، در پناه حق باشین 🌸🌸🌸🌸🌸👌🌸🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏✋✋✋😍😘😇

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    ایوب عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان عزیز

    سپاسگزارم بخاطر آماده کردن این قسمت از مصاحبه با استاد

    استاد ممنونم که بهمون امید و انگیزه میدید که تنها نیستیم،فقط ما نیستیم که تو زدگیمون خلأ داریم فقط ما نیستیم که مسئله داریم خیلیا با این تضاد ها رو به رو هستن‌.ما باید یاد بگیریم که چطور از این مسائل استفاده کنیم که به خودمون انگیزه بدیم خواسته هامونو بشناسیم و به سمتشون حرکت کنیم.هربار که در مورد زندگی شخصیتون صحبت میکنید و در مورد یه سری تضاد ها که قبلا در زندگیتون صحبت میکنید و به ما نشون میدین که میشه من تونستم شمام میتونین تازه من راه رو برای شما ساده و روشن کردم فقط باید بخواین،کار کنین و متعهد باشید کلی انگیزه به من میده کلی مسائل رو برای من روشن تر میکنه باعث میشه جور دیگه ای به قضایا نگاه کنم جوری که آروم بگیرم و به خودم بگم اگه الان دوست نداری اشکال نداره روی خودت کار کن ایراد هاتو برطرف کن روی اعتماد بنفست کار کن مهارت های ارتباطیتو افزایش بده… دوستان خوب خودشون میان.اگه الان شروع کردی و اوضاع یکم کنده اشکال نداره تو روی خودت کار کن روی باور های ثروت و فراوانی احساستو خوب نگه دار استاد هم همه ی این راه هارو رفته و کار کرده لذت برده و صبر کرده و الان چقدر روابط خوب داره چقدر ثروت داره چقدر سلامته،حالش خوبه.استاد ازتون سپاسگزارم شما بهترین الگوی دنیایین.خدایا سپاسگزارم که لازم نیست کلی آزمون و خطا کنم تا قوانینت رو یاد بگیرم سپاسگزارم که از طریق این انسان فوق العاده همه چیزو بهم میگی و راه رو برام ساده میکنی🙏✋💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آوا طالب گفته:
    مدت عضویت: 1276 روز

    من قربون خدای خودم برم من بمیرم هزاران بار برای مهر خدای خودم نمیدونید استاد میخوام گریه کنم بس که خدای من هوای من رو داره بس که حواسش هست من هرکدوم از فایل های شمارو دقیقا زمانی که باااید دیدم دقیقا تو زمان خودش خداروشکر میکنم که پاسخ ترس ها و نگرانی های من رو میده حتی وقتی حواسم نیست تکیه کنم بهش و ازش بخوام بازهم راهنمای مسیره بازهم هدایتگره خدایا شکرت

    سلام میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنیه عزیزم باید بگم من امروز استاد دوتا تست شخصیت معتبر دادم وای که چقدر یه فکر رفتم پر از ایراد مدیریت زمانم صفر خود کنترلیم از صد در صد یک درصد بود برنامه ریزیم خیلی پایین بود امروز همه اش داشتم به این فکر میکردم که چقدر تنهام چقدر ادم های ارزشمندی میان تو زندگیم با اینکه خودم فکر میکنم خوب دارم رفتار میکنم ولی رفتار صمیمی و گرمشون کمرنگ میشه چقدر غصه خوردم برای تنهاییم برای اینهمه ضعفی که داشتم اعتماد به نفسی که نیست قدرت دفاعی که نیست مهارتی که نیست امروز مدام توی ذهن من تکرار میشد برو سایت رو چک کن و من چقدر جدی نمیگرفتم‌ تا الان ساعت ده شب که اومدم اونم چرا اونم چون برای بحث سلامتیم هم به مشکلات زیادی خوردم گفتم بزار برم ببینم استاد هزینه ی دوره اش چقدره از خدا میخوام کمکم کنه که بتونم این دوره رو تهیه کنم ، این وسط تو پرانتز بگم استاد چقدددددر جوونتر و شاداب تر شدین هزارماشاالله که چقدر عالی شدین چقدر زیباتر و جوون تر و شاداب تر شدین چقدر پوست صورتتون خوب شده ، با تمام وجودم از خدا میخوام مسیرو باز کنه تا این دوره رو تهیه کنم…

    اومدم تو سایت که دوره رو چک کن دیدم فایل جدید گذاشتین و بازهم مثل همیشه انگار فقط با من داشتین صحبت میکردین خدای من همیشه من رو هدایت کرده موقعی که نگران بودم و تشویش و ناراحتی داشتم خدا از طریق شما بارها و بارها با من صحبت کرده الان هم فهمیدم که برای اینکه بتونم بهبود ببخشم روابطم رو و بتونم به خودم کمک کنم دیگه خودمو سرزنش نکنم دیگه غصه نخورم چرا زندگیم اینقدر همراه با کمبود بوده که الان این چاه های عمیق تو شخصیتم باشه ولی با شنیدن حرفای شما فهمیدم که بگم حال که تقدیر چنین است چه تدبیر کنیم به این فکر کنم که چطور میتونم ازش انگیزه بگیرم در جهت رشد خودم اینکه ناامید نشم و بدونم که در هرچیزی استمرار داشتن باعث میشه در طول زمان تغییر کنه همت بلند از خدا بخوام و شروع کنم روی خودم کار کردن رو خداروشکر میکنم که دوباره راهنمای من بود و استاد مهربان من از شما هم ممنونم که حضور دارید با حرف هاتون مسیر رو به ما نشون میدیدن خداوند یار و پشت و پناهتون باشه در همه ی لحظات زندگیتون

    آمین❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2437 روز

    بنام خدایی که بشــــــدت کافیست

    سلام

    خــــــدای من چه حس خوبیه نوشتن و رد پا گذاشتن، خداروشکر میکنم بعد چند وقت کامنت نزاشتن الان اومدم بنویسم خــــــــــیلی حس فوق العادیه، الکی نیست قسم خورده بهش و یه سوره کامل به قلم اختصاص داده شده تو قرآن

    درممورد خلاء داشتن میخوام از خودم بگم که یکی از مهم ترین خلاء هایی که داشتم در حوزه روابط بود، قبل اینکه چیزی از قانون مدارها و فرکانس قدرت ما انسانها در خلق زندگی مون بدونم همیشه دوست داشتم یه دوست خوب داشته باشم و اون موقع خواهر بزرگترم رو می دیدم که از این نظر خیلی خوب بود و دوستای خیلی خوبی داشت ولی برای من اینطور نبود، خب اون موقع من از نظر عزت نفس زیرو بودم واقعا و اصلا به خجالتی بودن شُهره کل فامیل و غریبه بودم ولی وقتی وارد این مسیر شدم با کار کردن روی خودم این خلاء رو روز به روز تونستم پر کنم و تا الان اصلا هیـــــــچ ارتباطی من به اون زینب ندارم و حتی بهتر از کسانی شدم که یه روزی (وقتی مه اصلا این قانون رو بلد نبودم) آرزوش رو داشتم در حد اونا باشم مثلا تو بخش روابط و این روی بخش های زندگی ام هم کــــــــــلی تأثیر عالی گذاشت، واقعا که عزت نفس، شاهراه رسیدن به تــــــمام نعمتهاست مثلا تو بخش مالی و شغلی از این طریق تو یکی از بخش هایی که کار میکنم که مسئول روابط عمومی هستم کسانی هستن که به قولی مو سفید کردن تو این مجموعه و سن مادر من و حتی بیشتر از اون هستن حقوقشون داده نمیشه ولی من همین که بگم به من گفته میشه چشم اونم از طرف رئیس این مجموعه کسی که معروف هست به قدر ندونستن ولی با من تــــــــــــماما فرق میکنه

    یکی از چیزایی که تو این چند قسمت استاد جان و مریم جون درموردش صحبت کردن و مثل همیشه باعث ایجاد یک فایل نــــــــاب دیگه شد درمورد تکامل بود که سعی میکنم اون رو پین کنم تو ذهنم و همیشه بهش عمل کنم و هر روز بهتر، مثلا چند هفته پیش تو مجموعه ای که هستم یک برنامه ای قرار بود اجرا بشه که برای اولین بار تو استان بود و یکی از برنامه ها درست کردن یک کلیپ برای پخش در اون برنامه که قهرمانان المپیکی و پاراالمپیکی استان و مسئولین عالی رتبه قرار بود تو اون برنامه باشند و من تو حالا کلیپ تو این سطح اصلا درست نکرده بودم ولی به لطف خدا و آگاهی هایی که به لطف استاد عزیزم نوش جان کردم الان به یه جایی رسیدم با تمرکز روی رشد سرمایه های شخصیتم که تو فایل مهمترین سرمایه شما چیه استاد چــــــــقدر عالی درموردش واسمون گفت دیگه دیگران حتی بیشتر از خودم توانایی ام رو می بینن واسه همین سر بحث کلیپ همون موقع بهم گفتن نظر شما چیه؟ البته بصورت مستقیم نکفتن شما درست کن ولی من همین حرفش رو تو هوا قاپیدم و گفتم خودم درست میکنم😍 با اینکه هـــــیچ تجربه ای نداشتم ولی با اعتماد به نفس و با توجه به اعتماد به نفسی که با کمک دوره عزت نفس که بازم بـــــــــــــی نهایت خدا رو شکر میکنم یک سال پیش تونستم براحتی این دوره رو با پول خودم و براحتی بخرم گفتم خودم درستش میکنم ولی اون لحظه هـــــــــیچ ایده ای نداشتم، بهشون گفتم برنامه یک هفته دیگه هست من تا دو روز دیگه این کیلپ رو برای شما میفرستم (چون تا حالا کلیپ تو این سطح درست نکرده بودم) بهشون گفتم اصلا بحث پولش هم الان مد نظرم نیست همون تایمی که گفتم درست میکنم اگر اکی بود و اون مجموعه ای که مجری برنامه هست درست نکرده بود اون موقع صحبت کنیم و من از همون لحظه شروع کردم اونم با رعایت قانون تکامل به این صورت که فقط به این فکر میکردم خب الان شروعش چطور باشه دیگه به یک مرحله بعدش به پایان کلیپ اصــــــــــلا فکر نمیکردم و تمام تمرکزم رو گذاشتم روی چگونگی شروع و شروع شد ایده ها اومدن و همینطور تا آخرین ثانیه کلیپ به همین صورت و همون تایمی که گفتم تمامش کردم و ارسالش کردم و دیدن و گفتن این عـــــــــــالیه، شما فوق العاده ای و اینطور شد که اولین کلیپ عمرم رو درست کردم و تو اون برنامه هم پخش شد و کلی بازخورد مثبتی که گرفت

    یکی از مهم ترین چیزایی که تو حوزه شغلی ام سعی کردم هر روز بهش متعهد باشم اینکه امروز چی اضافه کنم بهتر میشه و این در حالی هست که اون مجموعه ای که هستم به همین چیز راضی هستن ولی من نه و سعی میکنم هر روز خودم رو بهتر و بهـــــــترتر کنم البته با تأکید بر رشد خصوصیات اخلاقی ام که مهم ترین سرمایه های من هستن و ایناست که کــــــلی فرصت های هر بار بهتر رو واسم ایجاد کردن

    یه موردم درمورد سلامتی بگم که خدا رو شـــــــــــــکر دوره سلامتی رو هم با خواهرام خریدیم و دارم استفاده میکنم و یکی از مهم ترین نتایجم از اون که همیشه دوست داشتم داشته باشم کم تر شدن ساعاتهای خوابم بود که الان براحتی و خودکار اتفاق افتاد تو دوره سلامتی، مثلا دیشب با اینکه دیر خوابیدم (ساعت 3 صبح) ولی تونستم براحتی 7 صبح بیدار بشم و تا الانم ســــــــــــــرحال😍 از تایم آزادی که واسم پیش اومده دارم کامنتم رو می نویسم بدون یـــــــــــــک کوچولو خستگی یا بی حالی، خدایا شـــــــــــــــکرت😍💃

    استاد عزیزم، مریم جون و دوستان ارزشمندم روی ماه هــــــــــــمه تون رو می بوسم 😘

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    " لیلا شیرزاد " گفته:
    مدت عضویت: 2280 روز

    سلام سلام

    یا الله !!!!

    استاد ماشالله به شما

    بخدا اصلا شگفت زده شدم

    هزاران هزار بار شما رو تحسین میکنم

    بخاطر این همههههه تکامل و پیشرفت ، لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

    یه نیم ساعتی بود که کنترل ذهنم رو از دست داده بودم و داشتم نشخوار ذهنی منفی میکردم

    از خدا کمک خواستم برای به دست گرفتن افسار این اسب چموش

    و وارد سایت شدم

    بخدا قلبم باااااز شد

    احسنت به شما

    که سایت رو سه زبانه کردین !!!

    مگه از این بهترم داریم

    استاد شما یه تیکه الماس بودی که قاطی آدما شده بودی

    و خیلی زود خودتو از بدنه جامعه جدا کردی

    رفتی یه گوشه دنج و داری بی سروصدا در کنار عزیز دلت ، میترکونی …

    حالا مونده تا ۹۹/۹ درصد آدما بشناسنت استاد

    خیلی ها ظاهرا میشناسن شما رو

    یه چیزای خیلللی ناچیزی هم از قانون میدونن اما کوووو تا بفهمن عباسمنش کی بود

    یکتاپرستی یعنی چی ؟

    و قانون دقیقا چطور عمل میکنه

    این آگاهی ها واسه صد سال دیگست

    صد سال دیگه شاید مردم بتونن کمی درک کنن این مسیر رو …

    از خدا ممنونم بخاطر وجود نازنین شما و مریم عزیز

    هر فایلی که روی سایت قرار میگیره

    میلیاردها میلیارد قیمت داره

    و الهی شکر که جهان به این راحتی به درخواست ما پاسخ داده و این آگاهی های ناب رو به این آسانی در اختیارمون قرار میده …

    در مورد درس امروز اگه بخوام صحبت کنم

    خلاها ناشی از تضادهای شدیدیه که تو زندگیمون بوده و هست

    به نظرم خلاها میتونن مثل یه اهرم محرکه باعث حرکت بشن

    به شرط اینکه من بخوام که اوضاع رو تغییر بدم

    و الا اگه من بالفرض در زمینه روابط دچار خلا باشم

    مثلا احساس کنم کسی به من احترام نمیذاره و منو به اندازه کافی ارزشمند نمیدونه

    حالا بیام

    مداما فقط به زمین و زمان ناسزا بگم

    تقی و نقی رو مقصر بدونم

    منتظر باشم یه منجی ، شانسی ، اقبالی پیدا بشه که بیاد خلاهای منو پر کنه

    نه تنها اون حفره هیچگاه پر نخواهد شد که روز به روز بزرگتر و بزرگتر خواهد شد

    روز به روز عزت نفس من پایین و پایینتر خواهد اومد

    چون

    من نیومدم از خودم شروع کنم

    و منتظرم کسی یا چیزی در بیرون تغییر کنه

    تا اوضاع من عوض بشه

    اون حس کمبودی که در نتیجه اون خلا ایجاد میشه

    باید منو وادار کنه که برای پر کردنش به بهترین شیوه ممکن دست به عمل بزنم …

    خلاهای روحی مثل یه شمشیر دولبه هستن

    که اگه غرقش بشی و شروع نکنی به تغییر خودت روز به روز تیزتر و برنده تر میشن

    تا عاقبت قلبتو میدرن و نابودت میکنن

    اما اگه از این آلارمی که هشدار میده یه چیزی کمه ، یه چیزی سرجاش نیست ، یه چیزی باید بهتر باشه

    استفاده کنی و خودت رو ، باورهاتو و احساست رو تغییر بدی

    میشه یه سکوی پرتاب

    میشه همون تیغه تو دست جراح

    استاد سپاسگذارم

    بینهایت بار

    قدر این آگاهی هایی که خدا به قلب و زبان ارزشمند شما جاری میکنه

    و شما سخاوتمندانه در اختیار ما قرار میدین رو میدونیم

    و دعا میکنم خدا کمکمون کنه برای درکشون

    و عمل متعدانه بهشون

    دوستتون دارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: