مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی

سلام به استاد عزیزم

استاد شما دنیای من هستید چون هشت دقیقه فایل میاین

میزارین من باید هر جمله رو که میگین هی استپ کنم و بنویسم

و بعد دوباره گوش کنم و درک کنم و عمل کنم تا آهسته آهسته

به شخصیتم تبدیل بشه استاد صبح دوست داشتم توی دفتر

کارم می بودی و با تمام وجودم بغلت می گرفتم و شادی میکردم

یک حسی از عمق وجودم زبانه میکشید و می گفت آخه تو چقدر

این آدم رو دوست داری آیا حد و حصر داره ؟

استاد من چندین ماه هست که تمرکز بی اندازه بالایی گذاشتم

روی بهبود وضعیت کاریم و افزایش مهارتم و در واقع حمله به

نقاط ضعف در وضعیت کاریم و رفتارهای ذهنی خودم در زمان

انجام فعالیتهای اقتصادی خودم و خلاصه بگم زدن شاخ و برگهایی

که مدام به پاهام چسبیده بودن و منو نمی زاشتن به جلو برم و

مانع پیشرفتهای بیشتر و رسیدن به لول بالاتر میشدن .

استاد واقعا هدفم اینه که هر ماه یک آدم دیگه بسازم از خودم

یک داستان جالبی برات تعریف کنم من یکی از دوستای بسیار

خوبم رو بطرز عجیبی چند وقت ندیم یعنی از قبل از دوره سلامتی

من باز بطرز عجیبی ایشون رو یک شب دیدم و شاید باورت نشه

تا خودم رو معرفی نکردم منو نشناخت و فک کنم از روی صدا منو

تشخیص داد کی هستم چون اول که منو دید مثل آدمهایی بود که

با یک نفر غریبه روبرو شده و دقیقا این جمله رو گفت: من حافظه ام

یاری نمی کنه میشه خودتون رو معرفی کنید در صورتی که ایشون یک

شخصیت بسیار فعال در کسب و کار خودشون هستند …(ضمنا این

رو هم بگم من آدم چاقی نبودم) . یعنی خودم باورم نشد .

می خواستم بگم استاد من سرمایه اصلیم رو خوب فهمیدم امروز :

شما هستید که منو با جهان بهتر و سیستم بدون خطای هوشمند

پروردگار اجین کردید و از اونجا بود که بخاطر این نتیجه با بهترین

استاد مطرح در سطح دنیا در بیزینس خودم آشنا شدم و تحول

عظیمی در کارم ایجاد شد .

استاد دستت رو می بوسم عاشقتم

هر کجا هستید در پناه ایزد یکتا باشید .