مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی

سوالات:

  1. راهکار اساسی  شما برای رفع وابستگی چیست؟
  2. اگر بخواهی یک راهکار به معتاد برای ترک اعتیاد بدهی، آن راهکار چیست و اولین قدم را از کجا بردارد؟

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • قوی ترین منطق برای وابسته نشدن به هر چیزی؛
  • قانون فرکانسیِ کبوتر با کبوتر باز با باز؛
  • مسیر تکاملی رفع وابستگی به هر عامل بیرونی و اتصال به نیروی درونی؛
  • دارایی های اصلی و درونی خود را بهتر بشناسیم و بیشتر روی آنها حساب کنیم؛
  • شناختن ریشه های وابستگی و درمان ریشه ای آن؛
  • انسان می تواند تغییر کند و هر شرایطی را تغییر دهد. انسان می تواند حتی از اسفل السافلین به سمت رشد و تعالی حرکت کند؛

منابع بیشتر:

سرمایه اصلی شما چیست


 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی
    203MB
    19 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی
    18MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 2
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    از یه جمعه شاد و پر انرژی و پر از نعمت ها و الطاف خداوند براتون گزارش میکنم.

    امروز بعد از یه روز و شب برفی، آسمانی آفتابی و نیمه ابری رو داشتیم

    از همون دیشب با خودم گفتم فردا روز بیرون زدن از خونه است

    انگار تمرین ستاره قطبی ام شده بود! و انتظار یه روز عالی و شاد رو داشتم

    صبح بعد از بیدار شدن رفتم دوش گرفتم و چایی دم کردم

    خورشید خانم هم آسمان رو به تسخیر خودش درآورده بود

    گرمای لذتبخشش با روح و روان آدمیزاد بازی میکرد.

    کرکره آشپزخانه رو بالا کشیدم که از انرژی خورشید هم بهره ببرم

    و نوشیدن چایی بعد یه دوش لذتبخش واقعآ آدم رو سر کیف میاره

    گاهی برای خوشبختی و شادی واقعآ چیز زیادی نیاز نداریم!

    اینقدر فرکانس بارش برف زیاد بود که

    نیاز به تقلا یا انجام کار خاصی نبود!

    تمام روح و جان خودش تسبیح و شکر خداوند شده بود

    از همون حس هایی که آدمی بی دلیل شاده!

    بی دلیل آرومه! بی دلیل به همه چی عشق میورزه!

    و روح و جسمت در یک مسیر و یک راستا هستند

    و با خودت و جهان و خداوند و کیهان در صلحی

    همینجور که خورشید خانم داشت خودشو بالا میکشید

    یه چشمکی بهم زد و گفت الان دیگه وقتشه

    خانم و شینا جانم رو آروم آروم بیدار کردم و گفتم پاشید چایی حاضره

    صبحونتون رو بخورید و آماده شید که بزنیم بیرون

    بچه ها هم زود پا شدن و بقول معروف شال و کلاه کردیم

    لباس گرم پوشیدیم و راه افتادیم…

    خورشید خانم راست میگفت؛ در زمان مناسب در مکان مناسب بودیم

    ابرهای خشگل بالای کوه ها داشتند طنازی میکردن

    از اون زیبایی هایی که بی اختیار میگی خدایا شکرت برای اینهمه زیبایی

    مه زیبایی دره میان کوه ها رو فرا گرفته بود که از دور دلبری میکرد

    همسرم گفت چقدر این مه و منظره شبیه فیلبنده

    گفتم دقیقآ منم یاد اون مناظر افتادم

    ولی تا بحال مه بعد برف رو تو آسمون آفتابی تجربه نکرده بودم

    واقعآ زیبایی های خداوند رو هیچ عکاس و فیلمبرداری

    نمیتونه آنجور که هست رو منعکس و ثبت کنه

    ماشین رو کنار جاده پارک کردیم و زدیم به دل طبیعت

    خیلی ها زودتر از ما اومده بودن و صحنه رو برای ما آراسته بودن

    خیلی ها مشغول ساختن آدم برفی بودن

    بعضی ها برف گوله میکردن و تو سر و کول هم میزدن

    بعضی ها تیوب آورده بودن و یه سطح شیبدار رو پاکوب کرده بودن

    که مثل آئینه شده بود و از اون بالا سوار میشدن و خودشون رو ول میکردن پائین

    یه عده صندلی تاشو آورده بودن و محو تماشای دیگران و مناظر برفی شده بودن

    یه عده بساط قلیانشون رو راه انداخته بودن

    عده زیادی مشغول سلفی گرفتن و عکسهای عاشقانه بودن

    یعده هم که انرژی بیشتری داشتند اسپیکر و باند آورده بودن و مشغول رقص کردی بودن

    خانمها هم بساط آشپزی شون رو با خودشون بیرون آورده بودن

    و روی پیک نیک مشغول آش و ترخینه درست کردن شده بودن

    چند تایی هم سگ هاشون رو آورده بودن برف بازی ….

    خلاصه هر کدوم برای خودشون ماجرایی داشتند…

    همه می خندیدن ؛ همه حالشون خوب بود

    فکرهایی که تو ذهنم می چرخید این بود که

    خداوند شادی رو با ذات ما عجین کرده

    احساس خوب؛ احساس شادی؛ احساس نشاط…

    چقدر به فرکانس خدا نزدیکه!

    چرا باید قبول کنیم غم و گریه و زاری معنوی تره؟!

    ما رو به خدا نزدیکتر میکنه؟! ما رو میبره بهشت؟!!!

    همینجور فکرها تو ذهنم می چرخید که چقدر شادی مصریه!

    خداوند بشر و اجتماعی خلق کرده، از شادی این جمع بی اختیاررر دیگران هم شاد میشن

    در احوالات خودم که دقت کردم

    دیدم شادی و حال خوبم بی اختیار منتهی شده به شکرگزاری و سپاسگزاری

    چه عبادتی ازین بهتر و باشکوه تر؟ که

    همه شاد بودن؛ همه لذت میبردن

    مگه کسی دنبالشون فرستاده بود؟

    مگه کسی دعوتشون کرده بود؟

    مگه کسی گفته بود از خواب روز تعطیلشون بزنن؟…

    در مسیر برگشت با خودم فکر میکردم

    ما آخر هفته بیش از 90 درصد مواقع یه روزش بیرون میریم و در طبیعتیم

    مگه اینکه شرایط جوی بگونه ای باشه که این اجازه رو نده

    و چون استان ما میشه گفت چهار فصله، در همه ایام سال

    این امکان و داریم که خودمون رو مهمان طبیعت کنیم

    و امروز هم که یروز برفی بود، باز خداوند ما رو به دیدن این زیبائی ها هدایت کرد

    زیبائی هایی که فقط آدمهایی که در فرکانسش باشند ازش بهره میبرند

    و فرقی هم نمیکنه که در کجا زندگی کنی!

    اگر در مدارش نباشی، در بهشت هم باشی از آن بی نصیبی…

    دلم میخواست راجع به این فایل بنویسم!!!

    اما انگار خداوند مرا به مسیر دیگه ای هدایت کرد

    بهم گفت عزیزان دیگه خیلی کامنت های خوبی نوشتن

    تو اگه همین احساس خوبت رو بتونی کمی به دیگران منتقل کنی، کفایت میکنه!

    امیدوارم همیشه لبتون خندون و دلتون شاد و قلبتون لبریز از نور و عشق الهی باشه. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 124 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    سلام و درود خداوند بر رضوان عزیزم

    ممنونم از لطف و محبتت رضوان جان

    نمیدونی چقدر خوشحال شدم از تجربه یه روز برفی و پروفایلی که گذاشتی

    اومدن کامنتت در ساعات غیر معمول صبح خودش یه سورپرایز بود

    اما دلیلی که سبب شد برات کامنت بنویسم این بود که اومده بودم رختخواب و میخواستم بخوابم که یادم اومد تمرین ستاره قطبی رو در دفترم ننوشتم

    وقتی مشغول خواندن درخواست هام و نوشتن اتفاقات امروزم شدم که کلی اتفاق خوب برامون افتاده بود شدم

    اولین درخواستم این بود که شینا امروز تو مسابقات استانی شنا اول بشه و بهترین خودش رو نمایش بگذاره که این اتفاق دقیقا افتاد و نه تنها اول شد بلکه رکورد خودشو دو ثانیه بهبود داده بود و اصلا یادم نبود که چنین چیزی صبح نوشتم !

    آخرین درخواستی که نوشته بودم هم برام سورپرایز بود و مثل درخواست اولم اصلا یادم نبود که چنین درخواستی کردم

    درخواستم این بود که امروز یک نقطه آبی دریافت کنم

    و یاد کامنت تو افتادم و دیدم که خداوند چقدر سریع الجوابه که خواسته محقق شده منو بعد چند ساعت دریافت کردم و به حکمت تایید کامنت ها در این وقت روز بیشتر پی بردم.

    چقدر زیباست قوانین بدون تغییر خداوند که اینقدر دقیق و سریع به فرکانس های ما پاسخ می دهد

    انهم زمانی که تصمیم گرفتم دوباره تمرین ستاره قطبی رو دوره کنم و بصورت کاملتری مطالبش را تلفیق کنم

    باز اومدم بخوابم که بهم گفته شد پاسخت را بنویسم و اینم خودش تمرین دوباره ستاره قطبی من در این روز پر برکت بشه برام در آخرین لحظات قبل از خوابم

    با آرزوی بهترینها برایت دوست عزیز، در پناه خداوند باشی، یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: