مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی

سوالات:

  1. راهکار اساسی  شما برای رفع وابستگی چیست؟
  2. اگر بخواهی یک راهکار به معتاد برای ترک اعتیاد بدهی، آن راهکار چیست و اولین قدم را از کجا بردارد؟

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • قوی ترین منطق برای وابسته نشدن به هر چیزی؛
  • قانون فرکانسیِ کبوتر با کبوتر باز با باز؛
  • مسیر تکاملی رفع وابستگی به هر عامل بیرونی و اتصال به نیروی درونی؛
  • دارایی های اصلی و درونی خود را بهتر بشناسیم و بیشتر روی آنها حساب کنیم؛
  • شناختن ریشه های وابستگی و درمان ریشه ای آن؛
  • انسان می تواند تغییر کند و هر شرایطی را تغییر دهد. انسان می تواند حتی از اسفل السافلین به سمت رشد و تعالی حرکت کند؛

منابع بیشتر:

سرمایه اصلی شما چیست


 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی
    203MB
    19 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی
    18MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Nafis» در این صفحه: 1
  1. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوندی که همه زندگی منو کفایت می‌کند.

    الان داره یه بارون خوبی میاد که نشون از برکت و فراوونی این جهان دارد خدایا شکرت.

    دوست دارم چند تا نکته رو اینجا برای یادآوری خودم بنویسم.

    هفته‌ای که گذشت نمایش علوم بچه‌ها بود و هر کدوم باید پروژه‌های علومشون را تحویل می‌دادند یک چیزی شبیه روزنامه دیواری‌های زمان مدرسه خودمون .

    به صورت مسابقات برگزار می‌شود و بخشی از نمره علومشان هست. من هم رفته بودم کمک .

    برای معلم بچه‌ها چند تا اتفاق کوچیک ناراحت کننده افتاده بود و زنگ تفریح معلم رفت بیرون مدرسه وقتی که برگشت با یه حالت خیلی شاد و خندون و بشکن و برقص اومد سر کلاس به بچه‌ها گفت می‌خوام یه رازی رو بهتون بگم هر وقت دیدین حالتون خوب نیست بهتره با آواز خوندن و رقصیدن حالتون رو خوب کنید و توی حال بد نمونید!

    همین نکته رو توی کامنت آقای خسروی در سفر به دور آمریکا قسمت 7و8 دیدم ایشون هم توی کامنتشون متذکر شده بودند که گاهی اوقات حال آدم به قدری بده و ذهن به قدری آدم رو اذیت می‌کنه که حتی شنیدن فایل‌ها یا خوندن قرآن و غیره نمی‌تونه کمکش کنه تنها کاری که می‌تونه بکنه اینه که یکم از اون فضا یکم از اون حال بد فاصله بگیره هر کسی به یه روشی یکی با فیلم دیدن یکی با موزیک گوش دادن یکی با آشپزی کردن یکی با نقاشی کشیدن یکی با سفر رفتن یکی با خوابیدن یکی با ماشین دور دور زدن فقط باید حواس ذهن رو پرت کنی .

    این دقیقاً همون کاریه که من نیاز دارم مهارتش رو یاد بگیرم چون وقتی ذهن بر اثر بی‌ایمانی خودم منو می‌ترسونه حتی خواب راحت را ازم می‌گیرد

    من خیلی تعجب کردم از این صحبت معلم ، چون با شناختی که توی این مدت ازش پیدا کردم با توجه به باورهای مذهبیش اصلاً اعتقادی به قوانین و اینجور صحبت‌ها(ی فانتزی از نظر خودش) ندارد. اما خوب بلده چطور خودش رو از احساسات منفی دور نگه داره یک بار دیگه هم بهم گفت هر وقت خبر بدی می‌شنوه و ناراحت میشه شروع می‌کنه به کیک پختن چون آشپزی اون رو از مود بد خارج می‌کند.

    دومین اتفاقی که افتاد، یکی از بچه‌ها و هم‌گروهیش پروژه علومشون رو کامل نکرده بودند و مادرش رفته بود کپی رنگی گرفته بود و توی مدرسه به جای اون تند تند ‌ می برید و چسب می‌زد. وقتی بچه اومد، به جای تشکر کردن از مامانش گفت: چرا این کارو کردی؟ من اینجوری دوست نداشتم بچسبونم !و مامانش برخلاف انتظار من ازش عذرخواهی کرد!!!! و گفت که فقط قصدش این بوده که کمکی کرده باشه » شاید 10 بار از بچه عذرخواهی کرد که ناراحتش کرده و تو کارش دخالت کرده.

    اونجا یاد حرف استاد افتادم که می گویند: برای هیچکس دلسوزی نکنید هر کسی هر جایی هست جای درستش است.

    حالا اگه من بودم اولاً که اصلاً این کارا رو نمی‌کردم /: همین الانشم نمی‌کنم /: چون ز نظر من بچه باید مستقل رو پای خودش باشد و کارهای مدرسه وظیفه خودشون است نه من //:

    اگه یه موقع هم می‌کردم و همچین برخوردی می‌شد به بچه می‌گفتم عوض تشکرته!! جالب‌ترش اینجاست که وقتی اومدم خونه تعریفش کردم برای خانواده ، بچه‌ها به من گفتن مامان اگه تو بودی همونجا پروژه رو پاره می‌کردی ://و می‌گفتی حالا که قدر نمی‌دونی خودت برو از اول درستش کن //: یعنی همچین مامان مقتدری کجا دیدی: )))

    امروز می‌خواستم سیب زمینی بریزم توی آبگوشت اولش گفتم با پوست بریز بعد از خودم پرسیدم برای چی می‌خوای با پوست بریزی وقتی پوستش چروک شده و خیلی خوب تمیز نمی‌شود جواب این بود که اگر پوستش را بگیرم گوشت سیب زمینی خیلی بیشتر از موقعی که پخته می‌شه و پوستش را از رویش جدا می‌کنی گرفته می‌شود. فهمیدم من تا این حد باور کمبود دارم می‌دونستم باور کمبود خیلی توی من ریشه دوانده و برای حل این مشکل همون جا پوستش رو کندم و گفتم همون خدایی که تا حالا رسونده از این به بعد هم می‌رسونه .

    تو مصرف کردن هایم متوجه می‌شوم چقدر باور کمبود عمیق در من ریشه دوانده و تازه اول راه هستم برای شناختش و تا آخر عمر هم اگه هر روز روش کار کنم بازم جای کار داره.

    خدایا هر وقت ایمانم به تو ضعیف میشه شیطون و نجواهای ذهن بهم بدجوری حمله می‌کند من واقعاً از پسش بر نمیام من واقعاً بدون تو هیچم نابودم خودت بهم کمک کن . خودت نعمت‌هام رو بهم یادآوری کن که وقتی نجواهای شیطانی میاد حتی قدرت سپاسگزاری کردن هم ندارم .

    خودت قلبمو به قدرتت گره بزن

    ایمانم را قوی کن

    طناب توکلم را محکم کن

    که منو به هر خیری که از جانب تو برسد سخت محتاجم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: