مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی

سوالات:

  1. راهکار اساسی  شما برای رفع وابستگی چیست؟
  2. اگر بخواهی یک راهکار به معتاد برای ترک اعتیاد بدهی، آن راهکار چیست و اولین قدم را از کجا بردارد؟

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • قوی ترین منطق برای وابسته نشدن به هر چیزی؛
  • قانون فرکانسیِ کبوتر با کبوتر باز با باز؛
  • مسیر تکاملی رفع وابستگی به هر عامل بیرونی و اتصال به نیروی درونی؛
  • دارایی های اصلی و درونی خود را بهتر بشناسیم و بیشتر روی آنها حساب کنیم؛
  • شناختن ریشه های وابستگی و درمان ریشه ای آن؛
  • انسان می تواند تغییر کند و هر شرایطی را تغییر دهد. انسان می تواند حتی از اسفل السافلین به سمت رشد و تعالی حرکت کند؛

منابع بیشتر:

سرمایه اصلی شما چیست


 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی
    203MB
    19 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی
    18MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Maryam h» در این صفحه: 2
  1. -
    Maryam h گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    به نام خداوندبخشنده ومهربان وخداوندی که همیشه درحال اجابته…

    ازوابستگی گفتین،من به بچه داداشم وابسته شدم والان براساس یک تضادی چندروزی هست ندیدمش وذهنم داره دیوونه م میکنه،

    بعضی وقتا خداوند اززبان یکنفردیگه حرفشومیزنه واززبان یکنفربهم گفت اون بچه تونیست پس دست بردارازاین همه وابستگی وعذاب دادن خودن واسه یکروزندیدنش…

    من عاشق بچه هام ولی به این یکی خیلی وابسته شدم فکرکنم البته یک کم بخاطرافکاری که توی سرم میادکه اون الان داره چیکارمیکنه کسی ومواظبش هست یانه ،وزنداداشت حواسش نیست هیچکی بهترازتونمیتونه مواظبت کنه ازاون وآیاغذاخورده وهیچکس مثل تونمیتونه باهاش بازی کنه….

    ودارم روی این باورکارمیکنم که بجای همه چه کسی هاخداروبزارم وبگم خداهست وخدامواظبشه باهاش بازی میکنه و همون جورکه حواسش به تووهمه هست وهمون جورکه من وبرادرخواهرهام قدونیم قدبودیم ومامان تعریف میکنه که بایدکهنه میشسته وکارهای خونه روانجام میداده وهیچ اتفاقی واسمون نمی افتاده چون خدامواظب شمابوده….

    ازخدامیخوام قلبم روبازکنه واین وابستگی روتموم کنه ومنم سعی خودم رومیکنم….

    درپناه حق سلامت وسعادتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Maryam h گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    به نام خداوندی که بخشنده ومهربان است وجوابم رومیده به محض اینکه سوال میپرسم…

    سلام به استادنازنین ومریم جانم ودوستان ناب

    امروزجمعه است وبازهم دلم گفت بیابنویس ازاینکه چقدرزندگیت لذت بخش وزیباست باهدایت خداوندی که هرلحظه داره پاسخ میده.

    جونم براتون بگه که چندماه پیش دنبال این بودم که یک کتابخونه پیداکنم برم ودرسکوت روی خودم کارکنم والبته خداوندبلافاصله پاسخ دادوباسرچ پیداکردم کتابخونه رووتماس گرفتم وگفت بایدیک کپی شناسنانه ازمادروخودت بیاری واسه ثبتنام والبته بااتوبوس 20دقیقه راه بودولی خوشحال شدم وگفتم خدایاشکرت پیداکردم خلاصه رفتم وکپی شناسنامه خودم ومادرم روبرداشتم .ازیکی ازدوستان خیلی وقت پیش شنیده بودم که این کتابخونه به حجاب گیرمیده واین توی ذهنم بودکه نکنه بگه چادربایدبایدبپوشی ومن آزادی اولویتمه.

    خلاصه همش داشتم فکرمیکردم که اگه گفتن میام بیرون ومیرم دنبال یکجای دیگه حتماپیدامیکنم ومن این باوررودارم توی هرچیزی که دنبال هرچی باشم پیدامیکنم چون دانشمندان وقتی داشتن دنبال الکترون میگشتن اول انرژی بوده وباتوجه ودنبال گشتن ذهن انسان تبدیل به اون چیزی میشه که میخوان.والبته این باورکه خداوندخودش گفته همیشه درحال جواب دادن درخواستهای ماهست پس من میپرسم وجواب میده واینقدراین اتفاق براساس این دوباورافتاده که تقریبا بگم عادی شده برام.

    من به اون کتابخونه نرفتم نمیدونم شایدبه دلیل همون افکارکه توی سرم میچرخیدیاراه یک کم دوری که داشت چون من میخوام همه چی دردسترس ونزدیک من باشه که پیاده برم وبیام.

    بعدازمدتهاچندروزپبش وهم اینکه میخوام مدارم بالاتربره واگاهیهاروبیشتردرک کنم همیشه ازخداوندسوال میپرسیدم که چیکارکنم که خداوندپاسخ میدادتمرکزلیزری ومن بازبه فکرکتابخونه افتادم ورفتم به همون کتابخونه که پیداکردم وهیچ مدرکی برنداشتم گفتم برم ببینم چی میشه وقتی رفتم فقط کارت ملی که توی کیفم همیشه هست ویک عکس که اونم توی کیفم بودگرفتن واسکن کردن وبه راحتی ثبتنام کردن وواسه حجاب هم اصلا کاری نداشتن.ومن خوشحال اومدم بیرون گفتم خدایاشکرت فقط راهش یک کم دوره من میخوام راهش هم نزدیک باشه ووقتی اومدم خونه خداگفت یک سرچ بکن شایداین چندوقته این نزدیک کتابخونه زده باشن وهمیشه باخودم میگفتم اگه من پول داسته باشم یک سالن مطالعه یاکتابخونه بزرگ وبدون هزینه میزنم که دیگه هیچکس مشکل منونداشته باشه چون همه جاهزینه زیادی واسه سالن مطالعه میگرفتن.

    خلاصه سرچ کردم دیدم دقیقا پشت خونمون ده دقیقه پیاده روی داشت،گفتم خدایاشکرت توهمیشه جواب میدی من میدونستم.

    وبایدفردابرم وثبتنام کنم ومیخوام صبح زودبرم وتاشب بشینم فایلهاروگوش بدم وبنویسم انگارکه کنکوردارم والبته عمل هم میکنم ولی بایدروی عملگراییم بیشتر کارکنم.

    درپناه حق سلامت وسعادتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: