سوالات:
- راهکار اساسی شما برای رفع وابستگی چیست؟
- اگر بخواهی یک راهکار به معتاد برای ترک اعتیاد بدهی، آن راهکار چیست و اولین قدم را از کجا بردارد؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- قوی ترین منطق برای وابسته نشدن به هر چیزی؛
- قانون فرکانسیِ کبوتر با کبوتر باز با باز؛
- مسیر تکاملی رفع وابستگی به هر عامل بیرونی و اتصال به نیروی درونی؛
- دارایی های اصلی و درونی خود را بهتر بشناسیم و بیشتر روی آنها حساب کنیم؛
- شناختن ریشه های وابستگی و درمان ریشه ای آن؛
- انسان می تواند تغییر کند و هر شرایطی را تغییر دهد. انسان می تواند حتی از اسفل السافلین به سمت رشد و تعالی حرکت کند؛
منابع بیشتر:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی203MB19 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | باورهای قدرتمند کننده برای درمان وابستگی18MB19 دقیقه
سلام به استاد عباسمنش بزرگوار و استاد شایسته مهربان.
سلام به همه فرشته های بهشتی.
وابستگی…
چند روزه (از 15 ام)همسرم برای انجام کار مورد علاقش مهاجرت کرده بندر عباس.و من و دو تا پسرم که 11 ساله و 5 ساله هستند شیراز هستیم.
دقیق معلوم نیست تا کی بمونه ولی مهم اینه که اقدام عملی انجام داده.
خب این اتفاق چطور افتاد که همسرم دلش قرص بشه و بتونه بره؟
قبلا میگفت اگر من برم بچه ها چی میشن؟
چطور میخوای از بچه ها مراقبت کنی؟
بخوای بری سرکار بچه ها رو کی نگه میداره؟
اما منی که دارم روی خودم کار میکنم و دارم یواش یواش شخصیتم رو بهبود میدم،قبل از رفتن همسرم به این باور رسیدم که نگهدارنده همه ما خداست.
حافظ بچه ها خداست.
حالا چه همسرم باشه چه نباشه.
اگر فکرکنم که اگر همسرم باشه بچه ها بهتر نگهداری میشن،نوعی شرکه.
این باور رو ایجاد کردم که سعیده تو حتی نمیتونی از خودت محافظت کنی،نمیتونی جلو مرگ خودت رو بگیری،هر لحظه ممکنه نفسی که میره دیگه برنگرده پس قلبا باید نگهدار بچه ها رو خدا بدونی.
ساخت این باورها همش قلبی بود و حتی کلمه ای هم به همسرم نگفتم.
فرکانس کار خودش رو میکنه.
و این شد که همسرم بدون ذره ای نگرانی راجع به بچه ها عازم بندر عباس شد و یه روز قبل رفتن ایشون هم من شروع به کار بیرون کردم.
و جالبیش این بود که همسرم نه تنها مخالفت نکرد تازه خیلی هم استقبال کرد.
اتفاقا بچه هام هم در نبود پدرشون خیلی رفتارشون با هم خوبه.
خیلی با من مهربونن و احترام میذارن بهم.
خیلی جو صمیمی بینمون حاکمه.هیچ مشکل و خلایی در نبود پدرشون پیش نیومده خداروشکر.
اصلا نبود همسرم رو احساس نمیکنم.
چون دیگه وابستگی فکری ندارم.
خلاصه وقتی بند های شرک و وابستگی رو از وجودت پاره کنی جهان هم بهت پاداش میده.
خدایا شکرت به خاطر تمام نعماتت.
خلاصه دو روز اولِ نبود همسرم لامپ بالکن رو روشن میذاشتم.
به خودم اومدم که سعیده واقعا تو برای یه لامپ روشن قدرت قائلی؟؟؟الان دیگه لامپ بالکن که مشرف به کوچه هست رو هم خاموش میکنم.
خلاصه دو روز هم در هال رو قفل میکردم.
بعد متوجه شدم اینم از ترس میاد.
گفتم سعیده تو اگه راست میگی و قدرت رو میدی به خدا پس این در قفل چی میگه؟؟
خلاصه امشب دیگه در هال رو قفل نکردم.
در کوچه هم که قفل نیست.
خدایا وقتی همه چیو به تو میسپارم دیگه خیالم راحته.
همه این باورهای خوبی گه دارم میسازم از برکت وجود این سایت و دوره 12 قدمه.
یادمه تو چکاپ فرکانسی قدم اول نوشته بودم همسرم بیکاره و من مخارج خونه رو پرداخت میکنم.
بعدمدتی همسرم شروع به کار کرد و الان اینقدر کار کردن و درامد داشتن براش مهمه که رفته یه استان دیگه برای کار و پرداخت خرج خونه.
تو چکاپ نوشته بودم پسر11 ساله ام خیلی دوستم داره ولی اصلا ابراز احساسات نمیکنه بهم.درصورتی که خیلی دلم میخواست ابراز احساسات کلامی کنه.
الان چون مدارم خیلی خیلی عوض شده پسرم مدام بهم میگه دوست دارم مامان.
بی دلیل میبوستم.
پیاده میریم بیرون دست میندازه دور گردنم.
امروز چون کلاس فوتبالش نزدیک خونه مادرمه بعد از کلاس رفت خونه مادرم.
بعد چند ساعت بهش زنگ زدم،گفت مامان،خاله برام هات داگ خرید خیلی خوشمزه بود ولی بدون تو صفا نداشت.(پسرم با پسرخالش و پسردائیش از خونه مادرم رفته بودن بیرون دوری بزنن که خواهرم برای 3 تاشون خرید کرده بود.)
خدایا این همه عشق دریافتی رو من کجای دلم بگذارم؟
بعضی وقتا اینقدرررررر از پسر 5 ساله ام محبت دریافت میکنم که میگم خدایا این خودتی.
خود خودتیا که داری با زبون و رفتار این بچه بهم عشق میورزی.