مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»

سوالات:

اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟

چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟


مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
  • الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
  • سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
  • خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
  • مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
  • درسهای داستان موسی و خضر؛
  • توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
  • قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
  • کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
  • پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    229MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه صفری» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم.

    استاد این صحبت های شما در این فایل من رو به یاد کتاب کیمیاگر اثر پائولوکویلو انداخت

    بنظر من ماها باید یاد بگیریم که روی مسائل اصلی متمرکز باشیم تا فرعیات تا بتونیم درست حرکت کنیم توی مسیرمون.

    توی این کتاب من چهارتا دسته دارم:

    اولیش مردمی هستن که از هفت دولت آزادن و اصن هیچی اونا که معلوم الحالن

    دومیش اون مردی بود که شخصیت اصلی داستان توی سفرش بهش برخورد کرد که دنبال کیمیاگری بود و کلی کتاب میخوند تا یاد بگیره چیکار کنه.

    سومیش خود شخصیت اصلی داستان بود

    و چهارمیش هم کیمیاگر اصلی

    من شمارو کیمیاگر میدونم، کسی که توی جایگاهی هست که خییییلییی راحتتر از هر کس دیگه ای که دیدم میتونه روی خودش و باورهاش کار کنه و هرچیزی رو که میخواد توی زندگیش رقم بزنه. اونقدری که براحتی از هرچیزی که داره میتونه بگذره ( مخصوصا توی بحث مالی )

    کسی که براحتی درگیر این نبوده که چطور به شهود برسه و احتمالا به الهاماتی که بهش میشده و میشه اگر احساس خوبی داشته باشه توجه ویژه ای میکنه.

    شخصیت اصلی داستان هم برای من بسیار جالب توجهه، شخصی که بخاطر یک خواب تصمیم به حرکت میگیره، اون خواب رو الهامی میبینه که در راستای رسیدن بهش تلاش میکنه، درجایی برای اینکه بتونه سفرش رو ادامه بده کار میکنه و پول بدست میاره و اون پول حتی باعث میشه که بخواد همون جا متوقف بشه و به درآمدش فکر کنه، اما باز حرکت میکنه و حرکت میکنه تا میرسه به کیمیاگر، تا یاد میگیره که چطور به الهامات قلبیش گوش بده و چیزی رو که بخواد بدست بیاره.

    کسی که الهام رو دریافت کرد، عمل کرد، و بدستش آورد. اینجاش برای من درس بسیاری داره، گنجی که توی خواب دید همونجایی قرار داشت که خوابیده بود.

    این به من این آیه رو یادآور میشه که خداوند میگه “اونها رو آسون کردیم برای آسونی ها” و برای گروه مخالف میگه” آسونشون کردیم برای سختی ها”

    وقتی که این شخص فهمید که چجوری باید به الهاماتش توجه کنه، چجوری باید توی مسیر باشه، ایمان داشته باشه، خداوند اون رو آسون کرد برای آسونی ها، درصورتی که قبلا براش آسون بود برای سختی ها …

    وجایی از کتاب شخصیت اصلی به کیمیاگر میگه که پس چرا اون شخص رو هم با خودت نیاوردی؟ ( اون شخصی که کتاب میخوند برای کیمیاگری)

    بهش جواب میده که اون هنوز اول راهه، هنوز کار داره به این مرحله برسه. ولی نکته ی قشنگش اینجاست که اون آدم هم داره روی خودش کار میکنه و اگه به مسیرش ادامه بده قطعا به چیزی که دنبالشه خواهد رسید.

    من خودم رو چیزی بالاتر از اون آدمی که دنبال کیمیاگری هست میدونم، خیلی از علف های هرز رو کندم، دیگه به دنبال فرعیات نیستم. دنبال اصلم، اصلی که باعث میشه ایمان داشته باشم و حرکت کنم.

    این شهوده برای من، اینکه نشینم به این فکر کنم که چجوری استاد به شهود رسیده!

    بابا جان به اصل توجه کنیم، به مسائل اصلی توجه کنیم، بشنویم هدایت خدارو، عمل کنیم بهش، نتایج استاد رو شهود بدونیم اصلا، حرفاش رو گوش بدیم و درک کنیم و انجام بدیم.

    چرا باید همه چیز رو برای خودمون سخت کنیم؟

    چرا دنبال قاتل بروسلی میگردیم آخه 😅

    همین دیگه، بازم فکر میکنم اگه دو سه بار دیگه بیشتر هم این فایل رو گوش بدم فعلا کیمیاگر میاد توی ذهنم

    امیدوارم همگی ما در مسیر درست هدایت باشیم و به بیراهه نریم

    دوستتون دارم استاد جان و مریم جانم ♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: