مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»

سوالات:

اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟

چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟


مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
  • الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
  • سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
  • خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
  • مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
  • درسهای داستان موسی و خضر؛
  • توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
  • قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
  • کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
  • پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    229MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 2
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    روزهشتاد و دوم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع.

    وقتی به مسیر به پیامبری رسیدن حضرت محمد نگاه نمیکنم با همین علم وآگاهی هایی که از صحبت های شمادریافت کردم، خیلی قشنگ می تونم توی ذهنم برای خودم موضوع تغییر باورها، وتغییر فرکانس هارو منطقی کنم…

    پیامبر هم یه بنده بوده از بندگان خدا، و مثل همه یه کودکی بوده که طبق الگوهایی که از خانواده و جامعه اش گرفته رشد کرده وبزرگ شده، وقطعا باورهاش مثل 90 درصد مردم اون زمانش بوده، ولی از اونجا که آدمها از نظر فطرت همشون پاک بدنیا میان وبعد در طول زندگی بعضی ها سعی میکنند اون پاکی رو حفظ کنند وبعضی هم دچار تزلزل میشن و از اون فطرت پاک خدادای فاصله میگیرند، پیامبر هم باید برای پاک شدن از باورهای غلط و باز نگهداشتن کانون توجه وتمرکزش، میرفت جایی دور از مردم ودر خلوتش تا بتونه خوب رو از بد تشخیص بده، تا بتونه خودش را پاک کنه از هر لحظه وهر روز دیدن وشنیدن باورها وافکار وگفتار و رفتاری که در اکثرییت جامعه بود والبته که بیشترش اشتباه بود….

    واون رفتن ها به غار حرا برای عبات وخلوت باخودش،ومعبودش کم کم اونو از بدنه ی جامعه دور وجدا والبته آماده دریافت پیام خداوند کرد…

    وتازه این تغییر فرکانس وپذیرش باورهای جدید به مرور وکم کم براش اتفاق افتاد….

    توی کل زندگیم هیچوقت نتونسته بودم قرآن رو به این شکل درک وهضم کنم، تا اینکه شما توی 12 قدم با جلسات ناب قرآنی که برای ما توی هر قدم در نظر گرفتید تونستم تا حدود زیادی این کتاب آسمانی رو درک وباور کنم ….

    ودلیل اینکه چرا سوره ها وآیه ها به این شکل و این ترتیب و اینجوری نازل شده و اصلا اصل حرف خداوند چی بوده؟؟؟

    واینکه چقدر از اون مطالب فقط وفقط پاسخی بوده به درخواست ها وسوالات پیامبر توی،اون زمان ومربوط به آدمهایی که اون زمان نیازمند دریافت اون اطلاعات بودند تا بتونند راه درست زندگی رو یاد بگیرند….

    مثل تک تک ما که مدتها این سوال واین درخواست هدایت رو از خداوند داشتیم، که خدایا پس راه درست کدومه؟ مسیر خوشبختی از کدوم سمت هست؟

    و برای منکه این تغییر از بعد فوت همسرم 12 سال پیش اتفاق افتاد، وهربار خداوند در حال هدایت کردن من بود از هر طریقی تا بتونم اصل رو بفهمم ومنو اورد آورد ورشد داد از طریق مختلف تا ظرف وجودم بزرگتر بشه تا بتونم اگاهی هایی که سیدحسین عباسمنش میده رو هضم ودرک کنم…

    در تمام اون سالها خداوند داشت به درخواستهای من برای رسیدن به رمز وراز خوشبختی پاسخ میداد خب منم هم اندازه تلاشی که برای هوشیار وآگاه بودن میکردم می تونستم حقیقت رو دریافت کنم…

    زمانی که با تک تک سلولهای تنم وبا تمام وجودم آماده دریافت مسیری واضح و روشن شدم، منو واردکانال وبعد سایت سیدحسین عباسمنش کرد….

    واین مسیر تا به امروز ادامه داشته ومن هر روز در حال بروزرسانی اگاهی هایی هستم که رفته توی تمام وجودم وبا تمام وجودم باورشون کردم وبهشون یقین دارم ومیدونم که اصل همینه وجز این نیست…

    منتهی این درخواستهای من باید مداوم وهمیشگی باشه، تازمانیکه من درخواست هدایت دارم، لایق دریافتش هم میشم….

    مادامیکه دیگه درخواستی از سمت من نباشه، پاسخی هم وجود نخواهد داشت

    والبته که وقتی درخواست وسوالی نباشه، اونچه رو هم که قبلا دریافت کردم، وجزء اگاهی هام به حساب میاوردم، خیلی راحت از بین میره….

    من اگه بخوام مقیاس برای خودم توی این مسیر در نظر بگیرم همیشه میگم، که اندازه یه قطره از دریای اگاهی، اندازه سرسوزن تونستم خودم رو آماده ولایق دریافت الهامات کنم، وبه همون اندازه هم شاهد نتایج خوبی بودم تو هر جنبه ای…

    مثلا اگه رسیدن به کمال رو هزار پله در نظر بگیریم، مثل رسیدن به یکتاپرستی وتوحیدی عملکردن صد درصد یک شخص رو توی زندگی…

    من الان توی پله ی پنجم هستم….

    والان لایق دریافت اون پاداشهایی شدم که توی پله ی پنجم هست وبرای ارتقاء خودم باید هر لحظه درخواست هدایت شدن رو به خداوند عرضه کنم تا بتونم با گرفتن نتایج هر روز بیشتر توی این مسیر پیشرفت کنم و پله پله بالاتر برم ….

    یعنی ظرف وجودم رو بزرگتر کنم برای دریافت پاداشهای بزرگتری که خواهانش هستم….

    چه پاداشی بزرگتر از این که آرامش وامنیت وشادی سهم قلبت و وجودت باشه هر لحظه….

    به قول خداوند که میگه ، وقتی برمن توکل وتکیه کنند نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    سلام به استادعزیزومریم بانوی عزیزم وهمه ی دوستانم😍

    استاد عزیزم بازم لازم میدونم تشکر ویژه داشته باشم ازتون،به خاطر اینکه لطف کردید وبازم یه فایل پراز آگاهی برامون اماده کردید😘😘😘

    نمی تونم واقعا نمی تونم با نوشتن کلمات احساسم رو بیان کنم در مورد اینکه شما چطور زندگی معنوی وشخصیتی منو دگرگون کردید استاد جانم، الهی هزاران بارشکرخدا، که لطفش شامل حالم شد تا هدایت بشم به سمت شناخت خداوند وشناخت جهان وشناخت خودم…

    من هرچقد تونستم وقت بذارم برای خودم برای تغییر شخصیتم برای تغییر باورهای مخربم برای اینکه روشهای اشتباه تصمیم گیریهامو تغییر بدم ،تونستم بیشتر هدایت ها والهامات خداوند رو که مختص خودم وشرایطم هست رو درک کنم..

    من یه دعا دارم که هربار به خداوند اینطور میگم که خدایا منو به سمت زندگی شاکرانه هدایت کن، زندگی که من وتو باهم شریک باشیم من بتونم سهم درست خودم رو انجام بدم واجازه بدم تو سهم خودت رو به انجام برسونی😍😍😍

    چون من فهمیدم که قدرت کل جهان هستی در دستان خداوند هست اما به من هم جرات وجسارت وشهامتی عطاء کرده که توسط عقل و قلبم تواین مسیر تصمیمات درست بگیرم تا بتونم در مسیر خیر باشم واز شر دور بمونم…

    خب به قول شما استاد عزیزم هرکس به اندازه درکش وظرف وجودش می تونه این ارتباط رو برقرار کنه، هر چقد تشنه تر باشی طلب بیشتر برای رفع تشنگی داری…

    حالا من کجا احساس تشنگی (خالی بودن از آگاهی) دارم زمانیکه به این درک وباور رسیدم که توکل زندگیم به واسطه ناآگاهی ونشناختن خودم وخداوند ونشناختن قوانین جهان هستی چه آسیب ها به خودم زدم، چه چک ولگدها از دنیا خوردم، چه موقعییت هایی رو چه نعمت هایی رو که اصلا به چشم نعمت نمی دیدم از دستشون دادم، من موقعه تسلیم میشم که خودم رو صد در صد مقصر تمام اتفاقات زندگیم بدونم نه دیگران رو…

    خب من کی خودم رو مقصر میدونم ؟!! زمانیکه با قوانین جهان هستی وخداوند آشنا میشم، وقتی می بینم ای بابا شر وخیر کاملا مشخص بوده، عقل در اختیارم بوده، شرایط همه جوره فراهم بوده، نعمت ها در دسترسم بوده، منتهی من از یه سنی با ورودیهای نامناسب از سمت خانواده و بعد مدرسه وجامعه تمام خودم رو درگیر کردم واصلا دیگه جایی توی روح و روان ودرکم وجود نداشته که بخوام آکاهی های جدید ونو ودرست رو جایگزین او ناآگاهی هاکنم، طوریکه انقدر در من شکل گرفته بودن وجزئی از من شده بودند که من باور کرده بودم کلا همین باورها وجود داره که اکثریت جامعه دارن وحتما همین ها درسته، دیگه به خودم زحمت نمیدادم برم تحقیق کنم ببینم ادمهای موفق آدمهاییکه مسیر زندگیشون صاف وصادقانست و یه مسیر وراه درست هست چطور شکل گرفته اصلا باورهای نادرستم اجازه نمیداد برتر وبهتر از خودم رو ببینم، افکار منفی اجازه نمیداد مثبت هارو ببینم ..‌من شکل دیگه زندگی کردن رو بلد نبودم، شده بودم یه ادم آهنی، یه ماشین که هر روز وشب روتین یه سری فکرها وباورهارو توخودش پرورش میداد، یه سری تصمیمات مشابه میگرفت، یه سری نتیجه های مشابه داشت وهر روز پس از روز دیگری، زندگیش وعمرش سپری میشد.‌

    تا اینکه به یه جایی رسیدم که انقد دنیا چک ولگدهاش درد آور شد برام انقد آسیب دیدم که حس میکردم هر آن باید نفسم بند بیاد وزندگیم به اخر رسیده ، یا باید خودم رو می کشتم یا باید تغییر میکردم..

    اما راهشو بلد نبودم، پس نشستم واز خداوند صمیمانه خواستم ،اشک ها ریختم زجه ها زدم التماسها کردم که خدایا من تسلیمم، من دیگه نمی تونم دیگه نمیکشم دیگه توانش رو ندارم تو کمکم کن…

    کمک از راه رسید اما نه یکباره بلکه به اندازه طلب ودرخواست خودم به اندازه گنجایش ودرک خودم..

    کم کم کتابهای معنوی وروانشناسی وموفقییت پی درپی سر راهم سبز میشدن ،آدمهای مثبت آدمهایی با باورهای درست که زندگیشون پراز آرامش بود وموفقییت، شرایط وموقعییت هایی که من باهاش احساس راحتی میکردم، کم کم جذب مدیتیشن ومراقبه شدم،کلاسهای عرفان میرفتم،یوگا ورزش ، کلاسهای معنوی و روانشناسی و تربیت خانواده و…

    یه جورایی خودمو بمب باران کرده بودم با این چیزها،از هرکسی هرکتابی هر موقعییتی هرشرایطی یه چیزی یاد میگرفتم، حس میکردم داره یه اتفاقهایی توی وجودم میفته، کم کم حس کردم باورهام ودیدم نسبت به خداوند وشرایط واتفاقات وآدمها وخودم داره عوض میشه، گاهی گیج وگنگ بودم، گاهی دلم میخواست ره صدساله رو یه شبه برم و یه شبه کل زندگیم رو عوض کنم ، گاهی خسته میشدم از تغییر رفتار وشخصیت وباورهام ومیگفتم ولش کن که چی خودتو گرفتار کردی خب مثل آدمهای عادی زندگی کن، چرا انقد برای خودت حدومرز وباید ونباید گذاشتی…

    خلاصه سالها اینطوری زندگی کردم کج دار مریض، اما میدونستم یه روزی یه جایی اون کمک اصلیه میرسه من فقط باید حواسم باشه، تا بتونم به موقعه ازش نهایت استفاده رو ببرم..

    چون من از این در اون در زدن دیگه خسته شده بودم، مغزم پربود از کلی راهکار برای داشتن یه زندگی ویه شخصییت خوب،اما واقعا هرکتابی هرکسی هر شرایطی یه چیزی میگفت، درسته تغییرات مثبتی داشتم تواون سالهایی که داشتم رو خودم کار میکردم که راه ومسیر درست رو پیدا کنم، اما دلم میخواست یه جوری یه کسی پیدا بشه که یه الگوی کامل باشه برام، ومن از یه منبع استفاده کنم ورشد کنم تو همه ی زمینه ها، رشد شخصیتی، خداشناسی، سلامتی، روابط، ثروت…همه رو باهم میخواستم که یه الگو داشته باشم کسیکه همه ی این هارو باهم اجرا کنه وداشته باشه توزندگیش وبه منم یاد بده…

    تا اینکه لطف خدا شامل حالم شد وبا شما استاد عزیزم آشناشدم..

    من دوسالی هست که شمارو میشناسم وتومسیرشما قرار گرفتم وهرچی رو که میخواستم در شما پیدا کردم، ولی معنیش این نیست که من تا با شما آشناشدم و تجربه های نابتون رو دیدم شنیدم ودرک کردم تونستم همشو توزندگیم بکار بگیرم وعمل کنم بهشون…

    میخوام بگم من نمی تونستم ۳۷ سال زندگی به اون سبک وروش رو به سرعت تغییر بدم اما تمام سعی خودم رو کردم ومیکنم که هرچی رو از شما یادمیگیرم عمل کنم بهش چون به اندازه عملکردم نتیجه های مثبت اتفاق میفته برام، اما به قول شما ظرف وجود من باید بزرگ ومهیا باشه برای همه چیز…

    گاهی چیزهایی می بینم ومی شنوم ازتون که دقیقا جواب سوالات منه یعنی درست همونیه که میخوام ولازمش دارم تا بتونه تواون موقعییت بهم قدرت بده اما بازم ذهن نجواگر میاد ومیگه توخودت رو با استاد ومریم جان مقایسه نکن، شرایط اونا باتو فرق داشت، هی میگه ومیگه ودلیل میاره ومنو منصرف میکنه تا اون عملکرد رو انجام ندم…خب معلومه اینجا من هنوز از اون روش قدیمی اون روش شاید نادرست خودم دست نکشیدم هنوز راهکارهای خودم بهم جواب میده، هنوز منیت دارم تواون موضوع …من میدونم من می تونم داره جلوه گری میکنه…

    پس نمی تونم بازخورد خوبی ازش بگیرم ودر نهایت توی زندگیم اون تجربه رو پیاده نمی کنم وقتی اینکارو میکنم انگار مسیر خودم رو برای رسیدن به خواسته ام خیلی دور میکنم اما این رو خوب میدونم که هنوز در این مورد عاجز وناتوان نشدم وگرنه مجبور میکردم خودم رو که به اون راهکار شما عمل کنم…

    دقیقا مثل بچه ای که توسن کم میره برای دست فروشی ومجبوره قبل مدرسه رفتن جمع وتفریق رو تا حدودی یادبگیره تا بتونه از حساب وکتاب سر دربیاره …

    ولی در مقابلش اونکه همسنش هست وتوخونه کنار پدرومادرش داره از زندگیش لذت میبره هیچ اجباری براش نیست که قبل مدرسه رفتن حساب وکتاب بلد باشه…

    من اینو میدونم استاد جانم که هرکسی اندازه نیاز وخواسته اش تلاش میکنه ، شما به طور کامل وبی نقص واقعا تمام تجربیاتتون در مورد روابط خصوصی وروابط عاشقانه، روابط خانوادگی واجتماعی، کسب وکار و ثروت آفرینی وسلامتی وخیلی چیزهای دیگه رو تو تمام این سالها گفتید و ثبت کردید تو فایلهاتون و اصلش و واقعیشو بهمون نشون دادید ، یعنی انطور که حرف میزنید عمل هم کردید…

    حالا دیگه این به منه مینا بستگی داره که چقدر از اینهمه نعمت که در اختیارم هست استفاده کنم…

    تا الان من موفق نشدم هیچکدوم از دوره هاتون رو بخرم اما انقدر تواین نزدیک ۲ سال با فایلهای هدیتون نتیجه گرفتم انقد تغییرات مثبت توهمه ی جنبه های زندگیم داشتم که نگم براتون..😍😍😍

    حالا فکر کنید دوره هارم تهیه کنم دیگه چه شود😋💗💗

    ولی من یه اعتقادی دارم که جهان هیچوقت نمی تونه یعنی هدفش اینجا توی این دنیا این نیست که همه پرفکت باشن تو همه چیز، اصلا دنیا باهمین تضادهاش انگار بیشتر جذاب شده، اینکه هرکسی اندازه ایمان وتوکل واعتقادش ویکتاپرستیش داره حال میکنه وکیف میکنه…

    اینطور نیست که ثروت بیشتر خوشبختی وآرامش بیاره، در عوض اونکه دیدش نسبت به خداوند وقوانین آفرینش مثل شماست می تونه توهرشرایطی بهترین ها رو تجربه کنه…

    همه دلشون یه معشوقه وجفت الهی میخواد، همه دلشون میخواد یه خانواده عالی داشته باشن همه دلشون میخواد همیشه سلامت باشند همه دلشون میخواد کلی پول ومال وملک وماشین و…داشته باشن…

    اما اونیکه باهرشرایطی که داره خوشه وسپاسگزار، اونیکه میدونه با ایمان وتوکل داره پیش میره والان اگه توهرشرایطی هست می تونه از شرایطش راضی باشه وسپاسگزار وبرای رسیدن به شرایط بهتر تلاش میکنه اون آدم واقعا خوشبخته…

    خوشبختی یعنی توهرشرایطی که هستی تمام تلاشت رو میکنی سهمتو درست انجام میدی واز داشته هات سپاسگزاری میکنی وبه لطف وعنایت خداوند وتلاش های بعدی خودت امیدواری همیشه😍😍😍

    من انقد این چندوقت که تومسیر شماهستم معجزه دیدم که به قول آقا ابراهیم به معجزه های خداوند عادت کردم😍😍😍

    وایمان دارم که هرچقدر من ایمانم ویکتاپرستیم وتوکلم بیشتر میشه هدایت ها والهامات بیشتری رو دریافت میکنم برای اینکه هر لحظه منتظرم وچشم دلم رو باز نگه میدارم..

    من دیگه نمیخوام مثل گذشته ناآگاهانه زندگی کنم والهامات رو نادیده بگیرم، چون میدونم چه موقعییت هایی رو از دست دادم، چون الهامات همیشه بودند منتهی من قدرت دریافتش رو نداشتم…

    برای دریافت الهامات دست وپا نمیزنم، کار خاصی نمی کنم، همیشه همون دعای قشنگم رو دارم که خدایا کمکم کن تا زندگی شاکرانه ای داشته باشم وبتونم سهم خودم رو به درستی انجام بدم وسهم تورو به تو واگذار کنم😍💗💗💗

    به قول خداوند ویاداوری شما استاد عزیزم تواین فایل، خداوند خیر وشر رو بهمون نشون داده، راه از بیراهه مشخصه، دیگه این منم که باید صبوری کنم تو مسیر هدفهام تا در زمان ومکان وشرایطی عالی طبق خواست خداوند برام اتفاق بیفته…

    به قول شما استاد عزیزم اگه من بدونم ترمزهام چیه وپام رو از روش بردارم و گاز بدم ماشین خواسته هام به مقصد میرسه، نشونشم اینه که انقدر من به توانایی هام ولطف وکرم خداوند ایمان داشته باشم که بتونم سریع اجابت شدن خواسته هامو ببینم، وگرنه زمان برای خداوند معنی نداره، هروقت آماده دریافت باشیم الهامات مثل بارون جاری وساری میشه تو لحظه…

    هممون تجربش کردیم وقتی با ایمان قلبی وبدون اما واگر چیزی رو طلب کردیم وبدست آوردیم…

    استاد جانم بسیار وبی نهایت ازتون ممنونم به خاطر فایلهای پراز آگاهیتون، من هر روز چندبار میام سایت که فایل جدید ببینم ازتون، اگر چه همون روزی چندبارکه میام محاله که چندتا فایل دانلود نکنم یا نبینم یا کامنت دوستان رو نخونم…

    چون یادگرفتم اینکار منو تومسیر درستم ثابت قدم نگه میداره، اصلا این سایت خودش جهانی پراز الهامه که بهم کمک کرده تو هر شرایطی قوی وشاداب باشم وایمانم رو حفظ کنم وهرروز به هدفهام نزدیکتر بشم وشاکرانه زندگی کنم به لطف الله مهربان…

    خیلی دوستتون دارم از دور روی ماه شما ومریم جان رو می بوسم😘😘😘

    در پناه امن خداوند باشید انشالله همیشه💗💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای: