مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»

سوالات:

اگر یک کلید برای جدی گرفتن ایده های الهامی و عمل به آنها بدهید، آن کلید چیست؟

چگونه در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیریم؟


مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • به اندازه ای که ظرف وجود خود را برای درک الهامات آماده می کنی، الهامات را تشخیص می دهی و دریافت می کنی؛
  • الهامات الهی برای هدایت ما همواره جاری است اما دسترسی ما به الهامات به اندازه ظرفی است که آماده کرده ایم؛
  • سیر تکاملی پیامبر اسلام در دریافت «آیات قرآن با جزئیات کامل تر»، گویای بزرگتر شدن ظرف وجود پیامبر در طی مسیر است؛
  • خداوند “بی نهایت” است اما توانایی ما برای «بهره مندی از این بی نهایت»، به اندازه ظرف وجود ماست و نه به اندازه دریافت بی نهایت؛
  • مسیر تکاملی دریافت الهامات و دسترسی به آگاهی های درونی؛
  • درسهای داستان موسی و خضر؛
  • توانایی دریافت الهامات الهی، یک فرایند تکاملی است؛
  • قرار گرفتن در مدار دریافت الهامات الهی؛
  • کلید «جدی گرفتن ایده های الهامی»؛
  • پشتوانه هایی برای «تواناییِ ماندن در احساس خوب»؛

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    229MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
    19MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

336 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدصادق امام بخش زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام خدمت دوستان گرامی.

    «هرکسی باتوجه به ظرفی که داره الهامات خداوند رو متوجه میشه»

    چقدر این جمله آرامش دهنده هست که خداوند در قرآن چندین بار قسم خورده و گفته «ما خیر و شرتون رو بهتون الهام می‌کنیم» و چقدر آرامش بخش تر هست که در قرآن گفته «ما بر خودمان مقرر کردیم که شما رو هدایت کنیم»

    هدایت خداوند از کوچک‌ترین تصمیمات زندگی ما گفته میشه تا بزرگ‌ترین تصمیمات. هرچقدر ما خالص تر باشیم بیشتر هدایت خداوند رو دریافت می‌کنیم و میفهمیمش. از اینکه مثلا من میخواستم هندزفری تو گوشم بگذارم و فایل گوش بدم همون موقع یک نشانه اومد که به من گفت یکی از هندزفری‌ها رو نگذار تو گوشت. بعد من گوش نکردم به هدایت و جفتش رو گذاشتم در گوشم و بعد دیدم مادرم پونصد بار صدام کرده و من نشنیدم و گفتم ببین گفت که یک دونه هندزفری بزار تو گوشت ها.. تا اینکه به خاطر دارم سال 1399 بود که من به شدت روی خودم کار میکردم و این تصاویر به صورت کامل دیدم تو ذهنم که همه خانم‌هایی که تو خیابان هستند بی‌حجاب هستن بعد من اصلا نفهمیدم که این تصویری که تو ذهن من اومد یک الهام از طرف خداوند بوده و مدت ها بعدش یک سری اتفاقات افتاد تو ایران و خیلی از افراد حجابشون رو برداشتن و بعد فهمیدم که عه.. اون تصویری که دیدم مربوط به این اتفاق میشد رو خدا الهام کرده بود.. یا یک تصویر دیگه هم دیدم همون سال 1399 که داشتم یک بازی رایانه‌ای انجام میدادم که تفنگ دستم بود و یکدفعه این تصویر اومد تو ذهنم که ما در حال جنگ و دفاع هستیم.. اینکه کی قراره اتفاق بیفته رو نمیدونم. این باور رو دارم میسازم که هر اتفاقی افتاد به نفع من تموم میشه و هیچ عامل بیرونی روی زندگی من تاثیر نداره و من هدایت میشم به سمت مسیر درست.

    یک هدایت جالب که در همون سال 1399 بهش شدم این بود که در اتاق بودم و خواهرم یک دفعه یک کتاب زندگی نامه یکی از شهدا رو داشت مطالعه میکرد یا توی اتاقش گذاشته بود و یک دفعه صحبتی کرد در مورد اون کتاب، درحالی که من کاملا داشتم روی خودم کار میکردم و اصلا تمرکزی روی اینجور موضوعات نداشتم به همین دلیل برام جالب شد که چرا چنین صحبتی باهام شده که کاملا غیرمرتبط هست با تمرکز من و بعد گفتم شاید یک نشانه‌ هست و یک مدت بعد خانواده گفتن که یک فردی به نام قاسم سلیمانی رو شهید کردن و من فهمیدم که دیدن اون تصویر شهید نشانه و هدایتی از طرف خداوند بوده و قبل از اتفاق افتادنش خدا بهم خبر داده.

    از اینجور نشانه ها و هدایت ها زیاد تو زندگیم دیدم، مثلا به خاطرم هست باز هم همون سال 1399 با جدیت روی سفر به دور آمریکا کار میکردم و یک حسی بهم گفت فایل «ما بی انتها هستیم» رو گوش بده و این حس اومد که مرگی در راه هست و من تمرکزم روی خودم بود و فقط میفهمیدم که یک اتفاقی قرار هست بیفته و بعد از یک مدت نشانه های جدی تر اومدن که اعلامیه مرگ میدم به دیوار خونه ها و همون حس میگفت مرگی در راه هست و کاملا هوشیار بودم که مرگی در راه هست ولی نمیدونستم کی.. در همون زمان‌ها پدرم به پدربزرگم زنگ زد و گوشی رو داد من که باهاش صحبت کنم .. باهاشون صحبت کردم و گفتم حالت چطوره پدر بزرگ و گفت اصلا خوب نیستم.. من فکر کردم روحی هست و بعد من بهشون گفتم انشاءالله که سلامت باشی پدر جان، هدایت خدا بود که قبل از مرگ پدربزرگم باهاش صحبت کنم و یک مدت بعد در دوره‌ای که اون بیماری پندمیک اومده بود ایشون از دنیا رفتن، پدربزرگی بسیار مهربان و فوق‌العاده و شجاع و موفق که هر موقع میدیدمش یک عالمه عشق دریافت میکردم ازش و کلی قربون صدقه‌مون میرفت.. بعد از اون اتفاق گفتم که ببین هدایت‌های خداوند رو و ببین نشانه ها رو که داشت میگفت چه اتفاقی میفته ولی من خوب متوجهش نبودم

    یعنی اینکه ما به اندازه‌ی ظرفمون الهامات و هدایت ها و نشانه‌ها رو درک می کنیم درست هست.

    به خاطر دارم سال 1397 یا 1398 که من هیچ شغلی نداشتم روی تمام باورهام داشتم کار میکردم از توحید گرفته تا ثروت و خودم رو بسته بودم به فایل، بعد در اون دوران من به صورت حرفه‌ای ورزش می‌کردم. هر روز ساعت‌ها ورزش میکردم. بعد این ایده اومد که بیا و همین ورزش‌هایی که در خانه انجام میدی رو فیلم بگیر و آموزش بده و بگذار روی اینترنت به زبان فارسی. قشنگ فهمیدم این ایده الهامی خدا هست ولی یک سری باورهای محدود کننده داشتم مثل اینکه باید دوربین خوب داشته باشم باید فلان استدیو خفن رو داشته باشم و .. میدونستم که میشه با کمترین امکانات هم کار رو شروع کرد و این آگاهی رو شنیده بودم که با آنچه که داری شروع کن اما نمیتونستم به اون خوبی بهش عمل کنم و به همین دلیل گوشی موبایل مادرم رو گرفتم که جدیدتر بود و دوربینش قوی تر بود و اتاقم رو جوری تنظیم کردم که بتونم این ویدیوها رو بگیرم و میگفتم این هم کار مورد علاقه‌ام هست و هم این حسه میگه که انجامش بده. خلاصه کلام من به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی در نهایت این ایده رو تا انتها عملی نکردم و فایل‌هاش رو آماده نکردم. بعد از یکی دو سال داستان این بیماری پندمیک بوجود اومد و همه افراد رفتن تو خونه و محیط های دور از تجمعات. و همه رو آوردن به ورزش کردن در خانه و من اگه اون ویدیوها رو آماده کرده بودم که هدایت خداوند بود قطعا و یقینا موفقیت فوق العاده‌ای ایجاد میشد برام در حالتی که اون زمان تو ایران چنین ویدیوهایی خیلی خیلی جزئی و کم وجود داشت و اغلب خارج از کشور به این ایده خوب پرداخته بودن و کلی ویدیو آماده کرده بودن.

    در مورد ایده‌های الهامی‌ای هم که اجرا کردم و نتیجه‌اش رو دیدم مثلا در حوزه آموزش لینوکس من اومدم هدایتی که شدم رو عمل کردم و اولین آموزش‌هام رو با آموزش ترمینال لینوکس شروع کردم و حسم گفت که در مورد این موضوع ویدیو درست کنم و من چون مهارت داشتم و روی اعتماد به نفسم هم به لطف خدا کار کرده بودم و قوی‌تر شده بودم این کار رو انجام دادم و رو ترسم پا گذاشتم و یک سری ویدیو براش درست کردم و هنوزم که هنوزه این ویدیوهایی که 4 سال قبل یا بیشتر آماده کردم و با دانش اون موقع‌ام بوده هنوزم داره بازدید میگیره و دیده میشه و به خاطر این بود که هدایت خدا رو اجرا کردم و به نظرم هم خیلی در فرکانس خوبی بودم موقع ضبط اون ویدیوها و حال دلم عالی بود.

    دوستتون دارم. امیدوارم به بهترین شکل هدایت‌ها و الهامات و نشانه‌های خداوند رو درک کنید و زندگیتون رو باهاش متحول کنید و اتفاقات عالی از در و دیوار براتون جاری بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: